زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه
 

تاریخ هیجده ساله آذربایجان‌ (کتاب)





«تاریخ هجده ساله آذربایجان» تالیف احمد کسروی به زبان فارسی است. این اثر روایت تاریخی مستند از رویدادها و حوادث بعد از انقلاب مشروطیت ایران از آغاز قیام رهاییبخش تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان و دیگر مجاهدین آذری و گیلانی و بختیاری در برابر استبداد صغیر محمدعلی شاهی و ذکر این وقایع و مبارزات و رشادتها به تفصیل و کسب مجدد آزادی و فتح تهران تا قیام شیخ محمد خیابانی می‌باشد.


۱ - ساختار کتاب



کتاب مشتمل بر یک پیشگفتار از ناشر و چهار بخش است که هر یک از بخشها از گفتارهای متعددی تشکیل شده که عناوین آنها در فهرست کتاب قابل مشاهده است.

۲ - گزارش محتوا



کتاب حاضر در واقع ذیل و دنباله کتاب دیگر کسروی با نام « تاریخ مشروطه » است که باهم شامل شش بخش می‌شوند. همانگونه که در کتاب آمده، این مقطع از تاریخ ایران، دارای ویژگیها و خواصی است که قبل از آن تاریخ ایران فاقد آن بوده و کمتر اتفاق افتاده که مردم در صحنه آمده و ابراز وجودی کرده باشند. این فصل پرفراز و نشیب، که ناشی از پیروزی انقلاب مشروطه و تحول در بنیانهای سنتی ملت و کشور ایران است، بعد از بمباران مجلس و تعطیلی موقت مشروطیت آغاز و تا کودتای رضاخان ادامه مییابد.
کسروی با محور قرار دادن حوادث آذربایجان ، سیر تاریخی هجده ساله مشروطه را گزارش می‌کند. او که نگاهی طرفدارانه به مشروطیت و تغییر نظامی سیاسی با شیوه‌های انقلابی دارد، در این کتاب بنا دارد، به عنوان نماینده روبه رشد طبقه متوسط ایران از حوادث تاریخی سخن بگوید و از این زمینه تاریخی و نیز ضروریات و مقتضیات اجتماعی برای تغییر اندیشه‌ها و مغزها و خردها و تغییر مناسبات اجتماعی کمال استفاده را ببرد. این پندار کسروی، نوعی سوسیالیسم تخیلی و دمساز شدن با شرایط اجتماعی بود که می‌خواست خود را با اصلاحات رضاخان و کوشش وی در پیدایش طبقه جدید همراه کند.

۲.۱ - شیوه نگارش


شیوه‌ای که کسروی در نگارش تاریخ هجده ساله بکار برده، با همه نقایصش، مقدمه‌ای است بر تاریخ نگاری نوین ایرانی. این شیوه که اختصاص به ایشان دارد، ناشی از جریان عمومی باستان گرایی و حد افراطی آن (شوونیستی) و احیاء ارزشهای منفی آن که به صورت علاقه مفرط به فارسی نویسی و تکیه بر ادبیات قبل از اسلام است. با اینهمه تاریخ کسروی از شیوایی و روانی دلپذیری برخوردار است و علی رغم تجدیدنظر طلبی در شیوه تاریخ نویسی، اگر خوب دقت شود، حالت قصه گویی کاتبان و راویان قدیمی تاریخ ایران در سراسر کتاب حفظ شده است.
او علاوه بر روایت مستند تاریخی، در همه جای کتاب به قضاوت تاریخی می‌نشیند و نظرات صریح و جانب دارانه خود را ابراز می‌کند و نسبت به همه افراد و جریانها موضعگیری دارد و کمتر حادثه و واقعه و فرد و شخص و گروه و دسته‌ای از دید حساس او پنهان می‌ماند. او علاوه بر این که خود در متن قضایا و حوادث مشروطه در آذربایجان حضور داشته و به قول معروف از نزدیک دست در آتش داشته، در نگارش تاریخ خود از شواهد عینی دیگر و دست اندرکاران وقایع و رهبران قیامها، مطالب فراوانی به همراه یادداشتهای خصوصی دست اول، گزارشها، اعلامیه‌ها، تلگرافات رسمی داخلی و خارجی و نیز از روزنامه‌ها و کتابها نقل کرده است.

۲.۲ - نقش روحانیت


موضعگیریهایی که کسروی در باب روحانیت دخیل در حوادث مشروطه ابراز می‌دارد، مختلف و متفاوت است. یک جا از فداکاریها و جانفشانیهای آنها تقدیر و ستایش می‌کند و اساسا علت موجبه «جنبش مشروطه را در ایران آقایان طباطبایی و بهبهانی و دیگران» می‌داند و در مورد نمایندگان مختلف این قشر سخنهای گوناگون بیان می‌دارد و نقش علمای سه گانه نجف ( آخوند خراسانی ، مازندرانی و تهرانی) را تعیین کننده می‌داند. همچنین از افرادی مانند میرزا محسن برادر داماد صدر العلماء بهبهانی که علاوه بر اسلامیت جنبه‌های ناسیونالیستی را هم داراست و شیخ علی اصغر لیلاوایی تعریف می‌کند که: «یکمرد خداشناس و پاکدرون و غیرتمندی بود».
باید توجه کرد این تعریف و تمجید بیشتر ناشی از جانبداری آنها از مشروطه و آزادیخواهی است. زیرا کسروی هرجا که توانسته و به قول معروف تیغش برش داشته، زهر خود را ریخته و مخالفت خود را با این سلسله جلیله ابراز کرده است. البته این بیشتر شامل بخش دیگر از روحانیت است که سرسازگاری با مشروطه نداشته، لذا مورد حمله او واقع شده‌اند.

۲.۳ - انتقاد از روشنفکران


کسروی گرچه خود از مشروطه طلبان منورالفکر است، ولی نسبت به سایر روشنفکران این چنینی، یکدل نیست و بویژه در مورد آنهایی که بعد از بمباران مجلس از ایران فرار را برقرار ترجیح دادند، زبان به انتقاد می‌گشاید؛ «یکدسته که به اروپا شتافته و این یک سال را در خیابانهای قشنگ و پاکیزه آنجا خوش می‌چمیدند و هرگز یادی از گرفتاریهای تبریز و سختی کار آزادیخواهان نمی‌کردند، این زمان آنان نیز به تلاش افتاده می‌کوشیدند هرچه زودتر خود را به ایران رسانند و تا دیر نشده، جا بر سر خوان یغما گیرند». و اینان «تخم اروپائیگری می‌افشاندند».
به همین علت، کسروی در عوض همدلی با روشنفکران فرصت طلب، از توده عوامی که به صرف داشتن غیرت و شجاعت وارد انقلاب و جرگه کارزار شدند، تعریف و تمجید فراوان می‌کند و در جای جای کتاب، از ستارخان و باقرخان و یپرمخان و امثالهم که جان و هستی خود را در گرو انقلاب و احیاء مجدد مشروطیت فدا کردند، بارها ذکر به خوبی و اصالت می‌کند. او اعتراف دارد که این عده متاسفانه بعلت عدم آگاهی و اطلاع از عمق حوادث و بنیان مشروطیت ابزار دست سیاست گران بیماردل قرار گرفتند.
کسروی ضمن جانبداری از آزادگانی همچون میرزا کوچکخان و شیخ محمد خیابانی و جانبازیهای آنان در راه احیاء عظمت انقلاب و ایران، در مجموع از عملکرد آنها راضی نیست و انتقاد دارد. به نظر او حفظ تمامیت ارضی ایران و تمرکز قدرت در مرکز، واجب تر از سایر نظرات است. متاسفانه وی هیچگاه مشخص نمی‌کند با تکیه بر چه مکانیسمی می‌توان با دولتهای مرکزی ایران، که خود به شدت از آنان انتقاد می‌کند، همکاری کرد و بر قدرت ملی کشور افزود.
کتاب باوجود نواقص یادشده کتابی است که به ثبت بسیاری از ناگفته‌های تاریخ ایران پرداخته است و شجاعانه به نقش مردم که انقلاب با وجود آنها به حقیقت پیوست، توجه بسنده کرده است و همین باعث اعتبار و ماندگاری آن شده است.

۳ - وضعیت کتاب



فهرست مطالب پس از پیشگفتار کتاب و فهرست نامها به ترتیب حروف الفبا در انتها آمده است.

۴ - منبع



نرم افزار تاریخ اسلامی ایران،مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.



آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.