بوزآبهبوزابه، یا بوز اَبه (مق ۵۴۲ق/۱۱۴۷م)، از امیران و اتابکانِ ترکِ دستگاه سلاجقه و فرمانروای فارس بود. وی ظاهراً فعالیتِ رسمیِ سیاسی و نظامی را در خدمت مِنْگوبَرْس، حاکم فارس آغاز کرد و در زمره دستیاران بزرگ او در حکومت درآمد و آنگاه نایب او شد. ۱ - به حکومت رسیدن بوزابهلیاقت و دلیریای که بوزابه در خدمت طغرل سلجوقی نشان داد، اشتهار و بلندی پایگاه او را در پی داشت. [۱]
فتح بنداری، زبده النصره، ج۱، ص۱۸۳، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
اما وی به روزگار سلطان مسعود سلجوقی، به اقتدار و نفوذ بسیار دست یافت. با این همه، به مخالفت با سلطان برخاست و چند بار با وی به نبرد پرداخت؛ سرانجام هم جان خود را در این راه از دست داد. نخستین نبرد او با سلطان مسعود در اواخر سال (۵۳۱ق/۱۱۳۷م) در «پنج انگشت»، نزدیک همدان روی داد که طی آن منگوبرس کشته شد و بوزابه که شجاعت بسیار نشان داده بود، به انتقام خون او کسانی از یاران سلطان را که اسیر کرده بود، کشت. [۲]
فتح بنداری، زبده النصره، ج۱، ص۱۸۴- ۱۸۵، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
[۳]
علی حسینی، زبده التواریخ، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۴، به کوشش محمد نورالدین، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۴]
محمد اقبال، حاشیه بر راحه الصدور هم، ج۱، ص۲۳۱، راوندی.
[۵]
قمی نجمالدین ابوالرجاء، تاریخ الوزراء، ج۱، ص۹۷، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۳ش.
پس از این واقعه، بوزابه بر فارس چیره شد و به حکومت نشست. [۶]
فتح بنداری، زبده النصره، ج۱، ص۱۸۵، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
[۷]
حسن فسایی، فارسنامه ناصری، ج۱، ص۲۴۴- ۲۴۵، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
۱.۱ - حکومت بر فارسدر گزارشی آمده است که بوزابه پس از قتل منگوبرس، به دستور ابوالفتح ملکشاه و همراه سلطان محمد بن مسعود بن ملکشاه به شیراز رفت و نیابت حکومت را عهدهدار شد. [۸]
احمد زرکوب، شیرازنامه، ج۱، ص۶۶، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش.
مدتی بعد اتابک قراسنقر با ملک داوود و چند تن از دیگر شاهزادگان سلجوقی به فارس هجوم بردند. بوزابه که تواناییِ مقابله در خود ندید، به قلعه البیضاء در راه خوزستان گریخت. شاهزادگان سلجوقی هم پس از مدتی شیراز را ترک کردند و بوزابه به مقر حکومت خود بازگشت. [۹]
فتح بنداری، زبده النصره، ج۱، ص۱۸۸- ۱۸۹، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
احمد زرکوب شیرازی دوران حکومت او را بر فارس بین ۱۵ تا ۱۷ سال دانسته [۱۰]
فتح بنداری، زبده النصره، ج۱، ص۱۸۸- ۱۸۹، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
که احتمالاً در محاسبه خود سالهای نیابت حکومت او را نیز در نظر داشته است.۲ - اتحاد برضد سلطان مسعوداندکی بعد، سلطان مسعود به اصفهان آمد و در این هنگام، بوزابه و امیر عبدالرحمان بن طُغایَرَک، از امیران بزرگ آن دوران و امیر عباس، حکمران ری برضد سلطان مسعود متحد شدند. بوزابه محمد و ملکشاه فرزندان سلطان محمود را به اصفهان برد و در مقابل مسعود علم مخالفت برافراشت. مسعود ناگزیر به بغداد عقب نشست. [۱۱]
محمد راوندی، راحه الصدور، ج۱، ص۲۳۲-۲۳۳، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۳۳ش.
[۱۲]
محمد شبانکارهای، مجمع الانساب، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۳ش.
و از آنجا اتابک ایلدگز را به کمک طلبید و او نیز اتابک چاولی را با لشکری فراوان نزد سلطان مسعود فرستاد. [۱۳]
محمد راوندی، راحه الصدور، ج۱، ص۲۳۲-۲۳۳، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۳۳ش.
[۱۴]
محمد شبانکارهای، مجمع الانساب، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۳ش.
۳ - روابط سلطان مسعود و بوزابهسلطان مسعود برای دفع بوزابه، سپاهی به سرکردگی امیر چاولی به اصفهان فرستاد، اما اینان کاری از پیش نبردند، و بازگشتند. [۱۵]
محمد راوندی، راحه الصدور، ج۱، ص۲۳۴- ۲۳۵، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۳۳ش.
روابط مسعود و بوزابه همچنان رو به تیرگی داشت تا امیر عبدالرحمان به وساطت برخاست و سرانجام، بوزابه را به اردوی سلطان در گلپایگان برد. آنگاه مقرر شد که بوزابه به اتابکیِ ملک محمد منصوب شود و وزیر او، تاجالدین بن دارَست وزارت سلطان را در دست گیرد. [۱۶]
محمد راوندی، راحه الصدور، ج۱، ص۲۳۶-۲۳۷، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۳۳ش.
[۱۷]
قمی نجمالدین ابوالرجاء، تاریخ الوزراء، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۳ش.
این توافق دیری نپایید و امیرانِ یاد شده بار دیگر در مقابل سلطان مسعود جبهه آراستند. بوزابه نخست به همدان، و از آنجا به فارس رفت، امیر عباس رهسپار حدود دامغان شد و سلطان مسعود رو به ری نهاد. [۱۸]
محمد راوندی، راحه الصدور، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۷، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۳۳ش.
و امیر چاولی را مأمور تعقیب بوزابه کرد؛ آنگاه خود به سرکوب امیر عباس رفت. چاولی در تعقیب بوزابه به همدان رسید؛ اما جنگی رخ نداد، بلکه چاولی به استمالت بوزابه پرداخت و توافق شد که دو امیر به مقر حکومت خود بازگردند. سلطان مسعود از این صلح نگران و بدگمان شد و خود آهنگ نبرد داشت که چاولی ناگهان در جمادی الاول سال ۵۴۱/اکتبر ۱۱۴۶ در زنجان درگذشت. [۱۹]
فتح بنداری، زبده النصره، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۴، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
[۲۰]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوقنامه، ج۱، ص۶۰ -۶۲، تهران، ۱۳۳۲ش.
چون چاولی درگذشت، بوزابه و امیر عبدالرحمان و امیرعباس با این شرط متحد شدند که سلطان مسعود پیشنهادهای آنان را اجرا کند، اما دیری نپایید که عبدالرحمان و عباس بر اثر تهاجم سپاه سلطان مسعود از پای درآمدند. [۲۱]
محمد راوندی، راحه الصدور، ج۱، ص۲۳۸-۲۳۹، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۳۳ش.
بوزابه نیز محمد و ملکشاه را به اصفهان برد و در آنجا محمد را بر تخت نشاند. [۲۲]
محمود آقسرایی، تاریخ سلاجقه، ج۱، ص۲۴، به کوشش عثمان توران، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۳]
علی حسینی، زبده التواریخ، ج۱، ص۲۲۴- ۲۲۵، به کوشش محمد نورالدین، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
آنگاه همراهِ وی به همدان رفت و در نزدیکیِ این شهر فرزند امیرعباس - که ری را در اختیار گرفته بود - به او پیوست. سلطان مسعود نیز لشکری آراست و امیرخاصبک را با لشکرِ اران و آذربایجان به یاری خواست. [۲۴]
محمد راوندی، راحه الصدور، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۲، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۳۳ش.
[۲۵]
علی حسینی، زبده التواریخ، ج۱، ص۲۲۵، به کوشش محمد نورالدین، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
در همان حال، وزیر خود تاجالدین بن دارست را به رسالت نزد بوزابه فرستاد و او را از مخالفت برحذر داشت. [۲۶]
محمد راوندی، راحه الصدور، ج۱، ص۲۳۹، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۳۳ش.
[۲۷]
محمد میرخواند، روضه الصفا، ج۴، ص۳۲۹، تهران، ۱۳۳۹ش.
۳.۱ - قتل بوزابهمأموریت تاجالدین بینتیجه ماند و دو سپاه در ۵۴۲ق در مرغزار قراتگین نزدیک همدان به نبرد پرداختند. سلطان مسعود در آغاز ناتوان مینمود، ولی سرانجام پیروز شد و سپاهیان او بوزابه را دستگیر کردند و به قتل رساندند. (بنداری، [۲۸]
فتح بنداری، زبده النصره، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
ابن اثیر، قمی، [۳۰]
قمی نجمالدین ابوالرجاء، تاریخ الوزراء، ج۱، ص۱۵۱- ۱۵۲، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۳ش.
میرخواند، [۳۱]
محمد میرخواند، روضه الصفا، ج۴، ص۳۳۰، تهران، ۱۳۳۹ش.
ظهیرالدین، [۳۲]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوقنامه، ج۱، ص۶۲ -۶۴، تهران، ۱۳۳۲ش.
نیز شبانکارهای [۳۳]
محمد شبانکارهای، مجمع الانساب، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۳ش.
که این واقعه را در ۵۴۱ق دانستهاند.) سلطان مسعود سر بوزابه را به بغداد فرستاد و در آنجا آن را کنار قصر خلیفه بر دار آویختند. [۳۴]
محمد شبانکارهای، مجمع الانساب، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۳ش.
۴ - تاسیس سلسله سلغریانپس از قتل بوزابه، سلطان ملکشاه بن سلطان محمود سلجوقی به شیراز رفت و به حکومت نشست. [۳۵]
احمد زرکوب، شیرازنامه، ج۱، ص۶۸، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش.
اما حدود یک سال بعد، سنقر بن مودود یکی از نزدیکان بوزابه و نایب او در حکومتِ فارس بر وی شورید و فارس را به تصرف درآورد و سلسله سلغریان یا اتابکان فارس را در ۵۴۳ق/۱۱۴۸م تأسیس کرد. [۳۶]
احمد زرکوب، شیرازنامه، ج۱، ص۷۱، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۳۷]
محمد میرخواند، روضه الصفا، ج۴، ص۶۰۷، تهران، ۱۳۳۹ش.
(نک: ه د، اتابکان فارس)۵ - خصوصیات بوزابهبوزابه به رغم دوران پرکشمکش فرمانروایی فارس، امیری دادپرور و مردمدار بود، [۳۸]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۶۸، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش.
و اهالی فارس او را دوست میداشتند. وی در دوره حکومت خود در این ناحیه، به آبادانی شیراز و شهرهای دیگر همت گماشت و کارهای نیک بسیار کرد. همسر او، زاهده خاتون نیز بانویی با همت و اهل خیرات بود. او در شیراز مدرسه بزرگی ساخت که به «مدرسه زاهده» نامیده شد و موقوفات بسیار برای آن ترتیب داد و تولیتِ آن را به علمای حنفی شیراز واگذارد، ولی پس از مدتی این سمت را به شافعیان سپرد و امام ناصرالدین شرابی را به امامت آن مدرسه منصوب کرد. [۳۹]
احمد زرکوب، شیرازنامه، ج۱، ص۶۶ -۶۷، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش.
۶ - فهرست منابع(۱) آقسرایی محمود، تاریخ سلاجقه، به کوشش عثمان توران، تهران، ۱۳۶۲ش. (۲) ابن اثیر، الکامل. (۳) احمد زرکوب، شیرازنامه، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش. (۴) محمد اقبال، حاشیه بر راحه الصدور هم، راوندی. (۵) بنداری فتح، زبده النصره، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م. (۶) حسینی علی، زبده التواریخ، به کوشش محمد نورالدین، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۷) محمد راوندی، راحه الصدور، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۳۳ش. (۸) شبانکارهای محمد، مجمع الانساب، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۳ش. (۹) ظهیرالدین نیشابوری، سلجوقنامه، تهران، ۱۳۳۲ش. (۱۰) حسن فسایی، فارسنامه ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، ۱۳۶۷ش. (۱۱) قمی نجمالدین ابوالرجاء، تاریخ الوزراء، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۳ش. (۱۲) میرخواند محمد، روضه الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش. (۱۳) وصاف، تاریخ، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش. ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بوزابه»، شماره۵۱۶۳. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|