اخفش اوسطاَخْفَش، نام چندین تن از نحویان که معروفترین آنان ابوالحسن سعید بن مَسعدة مُجاشعی د ح ۱۵ق/۳۰م، معروف به اخفش اوسط، نحوی و ادیب بصری است. فهرست مندرجات۲ - تاریخ ولادت ۳ - علت نام گذاری ۴ - تغییر لقب ۵ - دوران تحصیل ۶ - اساتید ۷ - شاگردان ۸ - الکتاب سیبویه ۹ - تمایل نحویان کوفه ۱۰ - آشنایی کسایی با اخفش ۱۱ - نظرات نحوی متفاوت ۱۲ - آوازه اخفش ۱۳ - تسلط برعلم عروض ۱۴ - مکتب اخفش ۱۵ - آثار چاپی ۱۶ - آثار یافت نشده ۱۷ - بزاخفش ۱۸ - فهرست منابع ۱۹ - پانویس ۲۰ - منبع ۱ - زادگاهوی از موالی قبیله مجاشع بن دارِم بوده، و نسبت مجاشعی وی به همین سبب است [۱]
سیرافی، حسن، ج۱، ص۹، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، بیروت، ۹۳۶م.
[۲]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۲، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
[۳]
مفضل بن محمد، تاریخ العلماء النحویین، ج۱، ص۵.، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، جیزه مصر، ۴۱۲ق/۹۹۲م.
برخی نویسندگان کهن همچون مبرد قفطی [۴]
قفطی، علی، ج۱، ص۹، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م.
و ابوطیب لغوی [۵]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد، ج۱، ص ۸، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۵ق/۹۵۵م.
او را ایرانی و اهل بلخ میدانند؛ اما بلخی مؤلف کتاب فضایل خراسان، وی را از مردم خوارزم شمرده است. [۶]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸.
[۷]
قفطی، علی، ج۱، ص۱، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م.
از نام عربی پدر و نسبت مجاشعی وی چنین بر میآید که خانواده اخفش سالها پیش از تولد وی به عراق کوچیده، و «ولاء» قبیله مجاشع را پذیرفته بودهاند. از آنجا که بنی مجاشع در بصره میزیستند، میتوان پنداشت که اخفش نیز در همان شهر به دنیا آمده است.۲ - تاریخ ولادتولادت وی را برخی از معاصران در دهه سوم از سده ق تخمین زدهاند [۸]
الورد، عبدالامیر محمدامین، ج۱، ص۴.، منهج الاخفش الاوسط فی الدراسة النحویة، بیروت، ۳۹۵ق/۹۷۵م.
۳ - علت نام گذاریبه گفته ابن کثیر لقب اخفش را به سبب کم سویی و کوچکی چشمانش به او دادهاند [۹]
ابن کثیر، البدایة، ج۱، ص۹۳.
و گفتهاند «اَجْلَع» نیز بوده، یعنی لبانش به خوبی روی هم بسته نمیشده است [۱۰]
ابن قتیبه، عبدالله، ج۱، ص۴۵، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۹۶۰م.
[۱۱]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد، ج۱، ص۸.، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۵ق/۹۵۵م.
۴ - تغییر لقباخفشدر آغاز وحتی تاروزگار ابنقتیبه [۱۲]
ابن قتیبه، عبدالله، ج۱، ص۴۵، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۹۶۰م.
و زبیدی اندلسی [۱۳]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۲، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
به اخفش صغیر یا اصغر معروف بود، زیرا لقب «اخفش کبیر» به ابوخطاب عبدالحمید اختصاص داشت، اما پس از آنکه علی بن سلیمان د ۱۵ق نیز به اخفش شهرت یافت، سعید بن مسعده را اخفش اوسط نامیدند [۱۴]
ابن خلکان، وفیات، ج۱، ص۸۰-۸۱.
[۱۵]
ابن کثیر، البدایة، ج۱، ص۹۳.
و علی را اخفش اصغر.از حدود سده ق به بعد نحویان بسیاری اخفش خوانده شدند و گویی این نام پس از سعید بن مسعده به صورت لقبی افتخارآمیز برای نحویان درآمده، و بسیاری از مدعیان نحودانی، این لقب را برای خود برگزیدند. سیوطی نام ۱ تن از کسانی را که به اخفش معروف بودهاند، آورده است [۱۶]
سیوطی، المزهر، ج۱، ص۵۳-۵۴، به کوشش محمد احمد جاد مولی و دیگران، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
که البته هیچ کدام شهرت چندانی ندارند. برخی از معاصران شمار آنان را به حدود ۵ تن رساندهاند [۱۷]
الورد، عبدالامیر محمدامین، ج۱، ص۹، منهج الاخفش الاوسط فی الدراسة النحویة، بیروت، ۳۹۵ق/۹۷۵م.
به گفته سیوطی [۱۸]
سیوطی، المزهر، ج۱، ص۵۶، به کوشش محمد احمد جاد مولی و دیگران، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
نحویان هرگاه لفظ اخفش را به تنهایی به کار بردهاند، مقصودشان سعید بن مسعده بوده است.۵ - دوران تحصیلاخفش آغاز زندگی خود را در بصره گذراند و در همانجا به تحصیل علم پرداخت. بصره در آن روزگار بزرگترین کانون علم و ادب به شمار میرفت و برجستهترین دانشمندان در علوم مختلف را در خود جای داده بود. اخفش برای فراگیری صرف و نحو، سیبویه پیشوای نحویان بصره را که به تازگی اصول و قواعد نحو را پایهریزی کرده و شکل نهایی به آن بخشیده بود، برگزید و الکتاب را نزد وی خواند [۱۹]
مبرد، محمد، الفاضل، به کوشش عبدالعزیز یمنی، قاهره، ۳۷۵ق/ ۹۵۶م.
[۲۰]
ابن انباری، عبدالرحمان، ج۱، ص۲.، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۹۵۹م.
البته فراگیری این کتاب بسیار پیچیده و گسترده که تقریباً همه اصول و قواعد نحو عربی را در برداشت، از عهده هرکس ساخته نبود و گفتهاند که اخفش یگانه کسی بود که الکتاب را به طور مستقیم از سیبویه فرا گرفت و در انتشار آن کوشید [۲۱]
سیرافی، حسن، ج۱، ص۹، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، بیروت، ۹۳۶م.
[۲۲]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸.
[۲۳]
مفضل بن محمد، تاریخ العلماء النحویین، ج۱، ص۵.، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، جیزه مصر، ۴۱۲ق/۹۹۲م.
۶ - اساتیدمنابع نزدیک به روزگار اخفش بغیرازسیبویه از دیگر استادان وی نامی به میان نیاوردهاند و همه به ذکر این نکته که «سن او از سیبویه بیشتر بوده و محضر استادان او را نیز درک کرده است»، بسنده کردهاند [۲۴]
سیرافی، حسن، ج۱، ص۹، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، بیروت، ۹۳۶م.
[۲۵]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۳، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
که در این صورت اخفش باید از استادان سیبویه همچون عیسی بن عمر ، خلیل بن احمد ، یونس بن حبیب و ابوزید انصاری [۲۶]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۶ - ۸، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
[۲۷]
ضیف، شوقی، ج۱، ص۷، المدارس النحویة، قاهره، ۹۶۸م.
دانش آموخته باشد. برخی منابع به صراحت گفتهاند که وی شاگرد خلیل بن احمد نبوده است [۲۸]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد، ج۱، ص۸، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۵ق/۹۵۵م.
[۲۹]
یغموری، یوسف، ج۱، ص۵، نورالقبس، مختصر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۳۸۴ق/ ۹۶۴م.
[۳۰]
قفطی، علی، ج۱، ص۹، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م.
[۳۱]
سیوطی، بغیة الوعاة، ج۱، ص۹۰.، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۸۴ق/۹۶۵م.
بهعلاوه اخفش خود نیز در کتاب معانی القرآن بارها از این استادان بجز خلیل بن احمد نام برده است [۳۲]
معانی القرآن، ص۸۳، اخفش، سعید، معانی القرآن، به کوشش عبدالامیر محمد امین الورد، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م.
[۳۳]
معانی القرآن، ص۰۶، اخفش، سعید، معانی القرآن، به کوشش عبدالامیر محمد امین الورد، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م.
[۳۴]
معانی القرآن، ص ۹۲، اخفش، سعید، معانی القرآن، به کوشش عبدالامیر محمد امین الورد، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م.
[۳۵]
معانی القرآن، ص۸۱.، اخفش، سعید، معانی القرآن، به کوشش عبدالامیر محمد امین الورد، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م.
با این حال برخی روایات حکایت از حضور اخفش در مجالس درس خلیل دارند [۳۶]
یاقوت، معجمالادباء، ج۱، ص۱۲۸، بهکوشش احسان عباس، بیروت، دارالغرب.
[۳۷]
ذهبی، محمد، ج۱، ص۰۶، سیر اعلام النبلاء، به کوشش محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
اخفش از هشام بن عروه ، عمرو بن عبید ، ابراهیم نخعی ، شرحبیل بن مدرک و محمد بن عمر واقدی حدیث شنیده [۳۸]
ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
[۳۹]
یمانی، عبدالباقی، اشارة التعیین، به کوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
[۴۰]
سیوطی، بغیة الوعاة، ج۱، ص۹۰، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۸۴ق/۹۶۵م.
و ظاهراً نزد خلف احمر ، اصمعی و ابومالک نمیری شعر و ادب و لغت آموخته است [۴۱]
قفطی، علی، ج۱، ص۹، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م.
[۴۲]
یاقوت، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۶، معجمالادباء، بهکوشش احسان عباس، بیروت، دارالغرب.
و گویا از اعراب، خواه بدویان بصره و خواه دیگر اعراب بیابان نشین نیز لغت اخذ کرده است، زیرا عباراتی همچون «سمعنا من العرب»، «قال بعض العرب» و «قال قوم من العرب» در کتاب معانی القرآن وی بارها تکرار شده است . [۴۳]
معانی القرآن، ص۵۶، اخفش، سعید، معانی القرآن، به کوشش عبدالامیر محمد امین الورد، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م.
[۴۴]
معانی القرآن، ص ۵۸، اخفش، سعید، معانی القرآن، به کوشش عبدالامیر محمد امین الورد، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م.
[۴۵]
معانی القرآن، ص ۶۳- ۷۹، اخفش، سعید، معانی القرآن، به کوشش عبدالامیر محمد امین الورد، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م.
۷ - شاگرداناخفش در آغاز، تعلیم و تربیت فرزندان کسانی چون معذّل بن غیلان و محمد بن هانی را بر عهده داشت [۴۶]
قفطی، علی، ج۱، ص۹، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م.
[۴۷]
صفدی، خلیل، ج۵، ص۵۹، الوافی بالوفیات، به کوشش بیرند راتکه، بیروت، ۳۹۹ق/۹۷۹م.
و به روایتی از محمد بن هانی برای تعلیم فرزندش ۲ هزار دینار اجرت گرفت [۴۸]
الورد، عبدالامیر محمدامین، ج۱، ص۳۲، منهج الاخفش الاوسط فی الدراسة النحویة، بیروت، ۳۹۵ق/۹۷۵م.
اما چون شهرتی به دست آورد، تدریس الکتاب را پیشه ساخت و به برکت دانشی که از سیبویه آموخته بود، امرار معاش میکرد. برجستهترین نحویان سده ق همچون ابوعمر جرمی ، ابوعثمان مازنی ، کسایی ، ابوحاتم سجستانی و توزی ، الکتاب را نزد وی فرا گرفتند [۴۹]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد، ج۱، ص۴، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۵ق/۹۵۵م.
[۵۰]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد، ج۱، ص۵، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۵ق/۹۵۵م.
[۵۱]
سیرافی، حسن، ج۱، ص۲، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، بیروت، ۹۳۶م.
[۵۲]
سیرافی، حسن، ج۱، ص۳، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، بیروت، ۹۳۶م.
[۵۳]
یغموری، یوسف، نورالقبس، مختصر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۳۸۴ق/ ۹۶۴م.
[۵۴]
ابن انباری، عبدالرحمان، ج۱، ص۲، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۹۵۹م.
[۵۵]
الورد، عبدالامیر محمدامین، ج۱، ص۳۵-۳۶.، منهج الاخفش الاوسط فی الدراسة النحویة، بیروت، ۳۹۵ق/۹۷۵م.
۸ - الکتاب سیبویهبه روایتی، اخفش چندان به الکتاب دل بسته بود که مازنی و جرمی بیم آن داشتند که مبادا وی پس از مرگ سیبویه این کتاب را به نام خود کند، از اینرو با پرداخت اجرتی در خور، الکتاب را نزد وی خواندند و از آن پس آن را به نام سیبویه منتشر ساختند [۵۶]
ابن انباری، عبدالرحمان، ج۱، ص۲، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۹۵۹م.
[۵۷]
یاقوت، معجمالادباء، ج۱، ص۳۷۴.، بهکوشش احسان عباس، بیروت، دارالغرب.
شاید نگرانی مازنی و جرمی بیشتر از این جهت بوده که اولاً اخفش یگانه راوی الکتاب بوده، و انتشار این اثر بینظیر جز از طریق وی امکان پذیر نبوده است. ثانیاً به گفته برخی منابع، اخفش در نحو ادعای برتری بر سیبویه داشته، و مدعی بوده که سیبویه در تألیف الکتاب از او کمک میگرفته، و پیش از نوشتن هر مطلب، نخست آنرا بر وی عرضهمیکرده است [۵۸]
ابن قتیبه، عبدالله، ج۱، ص۴۶، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۹۶۰م.
[۵۹]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد، ج۱، ص۹، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۵ق/۹۵۵م.
[۶۰]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۷، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
و شاید با این ادعا قصد داشته بهنحوی خود را در تألیف الکتاب سهیمبداند.۹ - تمایل نحویان کوفهاخفش با اینکه به مکتب نحوی بصره تعلق داشت، [۶۱]
ابن قتیبه، عبدالله، ج۱، ص۹۰، ادب الکاتب، بیروت، دارصادر.
مورد توجه خاص نحویان کوفه نیز بود و کوفیان وی را پیشوای نحویان میخواندند [۶۲]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد، ج۱، ص۸.، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۵ق/۹۵۵م.
البته علت این امر تا اندازهای روشن است، زیرا اخفش نخستین کسی بود که در الکتاب به دیده تعمق نگریست و خرده گرفتن بر آراء و نظریات سیبویه را باب کرد [۶۳]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد، ج۱، ص ۸، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۵ق/۹۵۵م.
و نحویان کوفه با تمسک به آراء وی توانستند پایههای مکتب خود را استحکام بخشند و از انتقادات وی بر الکتاب، برضد مکتب بصره سود جویند. در آن روزگار اختلافات میان دو مکتب نحوی کوفه و بصره روز به روز شدت بیشتری مییافت و کسایی بنیان گذار مکتب کوفه که در بغداد و در دربار عباسیان به سر میبرد، از اینکه مبادا هواداران مکتب بصره و به خصوص سیبویه جایگاه والای او را در دربار بگیرند، سخت بیمناک بود [۶۴]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۸ – ۹، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
زیرا که میدید بصریان، مستندی استوار همچون الکتاب در دست دارند که کوفیان را یارای مقابله با آن نیست، از این رو به زودی و با فراست توانست نظر اخفش را به خود جلب کند و از نظریات او برضد بصریان و الکتاب به خوبی بهره گیرد.۱۰ - آشنایی کسایی با اخفشدرباره نخستین آشنایی کسایی با اخفش گفته شده که اخفش پس از مناظره مشهور سیبویه با کسایی معروف به زنبوریه، روانه بغداد شد تا از نزدیک با نحویان کوفه و نظریات آنان آشنا شود و یا به گفتهای از کسایی انتقام گیرد [۶۵]
آل یاسین، محمدحسین، ج۱، ص۱۳، الدراسات اللغویة عند العرب، بیروت، ۴۰۰ق/ ۹۸۰م.
و چون بر کسایی وارد شد، در حضور شاگردان او مسائل نحوی بسیاری مطرح کرد که کسایی از عهده پاسخ هیچ یک برنیامد و چون شاگردان او بر اخفش برآشفتند، کسایی مانع آنان شد و بر خلاف انتظار، وی را سخت گرامی داشت و از او خواست تا نزد وی بماند و تربیت فرزندانش را بر عهده گیرد. اخفش در برابر تکریم و احترام وی تسلیم شد و نزد او ماند [۶۶]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۹، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
[۶۷]
مفضل بن محمد، تاریخ العلماء النحویین، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، جیزه مصر، ۴۱۲ق/۹۹۲م.
به روایتی در همین زمان کسایی با پرداخت ۵ دینار الکتاب را در خفا نزد وی خواند [۶۸]
قفطی، علی، ج۱، ص۷، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م.
[۶۹]
مفضل بن محمد، تاریخ العلماء النحویین، ج۱، ص۶، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، جیزه مصر، ۴۱۲ق/۹۹۲م.
که گفته است کسایی در بصره الکتاب را نزد اخفش خوانده است.۱۱ - نظرات نحوی متفاوتاخفش مدتی دراز در بغداد در کنار کسایی به سر برد و به تدریس و تألیف پرداخت [۷۰]
سیوطی، بغیة الوعاة، ج۱، ص۹۰.، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۸۴ق/۹۶۵م.
وی در این مدت کوشید تا بدون تعصب نسبت به مکتب نحوی بصره یا کوفه نظریاتی را که معقولتر به نظر میرسید، بپذیرد و به شاگردان خود تعلیم دهد، چنانکه بسیاری از آراء سیبویه را رد کرد و برخی آراء کوفیان را پذیرفت [۷۱]
زجاجی، عبدالرحمان، ج۱، ص۸۱، الجمل فی النحو، به کوشش علی توفیق حمد، بیروت، ۹۸۶م.
و یا اینکه خود نظریات جدیدی ارائه داد. مثلاً وی در عباراتی همچون «دَخلتُ الدارَ» یا «دخلتُ المسجدَ» کلمات «الدار» و «المسجد» را مفعولٌبه بهشمار آورد، حال آنکه سیبویه آنها را ظرف میدانست. همچنین در مبحث اسم، جمع مؤنث سالم را در حالت نصب مبنی خواند، بر خلاف سیبویه که در اینگونه اسمها کسره را علامت نصب میدانست برای آگاهی بیشتر درباره نظریات نحوی وی، [۷۲]
زمخشری، محمود، ج۱، ص۴- ۵، المفصل فی النحو، به کوشش ی ب پروخ، لیدن، ۸۴۰م.
[۷۳]
قرشی، محمد،ج۱، ص۲۷، الارشاد الی علم الاعراب، به کوشش عبدالله برکاتی و محسن عمیری، مکه، مرکز احیاء التراث الاسلامی.
[۷۴]
قرشی، محمد،ج۱، ص۴۰، الارشاد الی علم الاعراب، به کوشش عبدالله برکاتی و محسن عمیری، مکه، مرکز احیاء التراث الاسلامی.
بحث مفصل [۷۵]
ضیف، شوقی، ج۱، ص۰۸، المدارس النحویة، قاهره، ۹۶۸م.
[۷۶]
الورد، عبدالامیر محمدامین، ج۱، ص۶ -۲، منهج الاخفش الاوسط فی الدراسة النحویة، بیروت، ۳۹۵ق/۹۷۵م.
[۷۷]
الورد، عبدالامیر محمدامین، ج۱، ص۸۲، منهج الاخفش الاوسط فی الدراسة النحویة، بیروت، ۳۹۵ق/۹۷۵م.
[۷۸]
دجنی، فتحی عبدالفتاح، ج۱، ص۵ -۶.، النزعة المنطقیة فی النحو العربی، کویت، وکالة المطبوعات.
بدین سان وی به تدریج توانست تعدیلی میان نظریات دو مکتب نحوی بصره و کوفه برقرار سازد و سنگ نخستین مکتب نحوی سومی را بنیان نهد که بعدها به مکتب بغداد شهرت یافت. [۷۹]
محمود، محمود حسینی، ج۱، ص۵-۶، المدرسة البغدادیة، بیروت، ۴۰۷ق/۹۸۶م.
۱۲ - آوازه اخفشاخفش در بغداد آثار بسیاری تألیف کرد که به زودی مورد توجه همگان قرار گرفت و در سراسر جهان اسلام منتشر شد، چنانکه اندکی پس از مرگ وی یعقوب لیث صفاری از سیستان به ابوحاتم سجستانی نوشت تا آثار اخفش را برای او بفرستد [۸۰]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۴، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
البته برخی نیز زبان تخصص گرای و لحن عالمانه اخفش را نمیپسندیدند و گاه کسانی همچون جاحظ [۸۱]
جاحظ، عمرو، ج۱، ص۱-۲، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۳۸۸ق/۹۶۹م.
و ابن خیاط بر شیوه نگارش او سخت خرده گرفتهاند. [۸۲]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۴، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
به روایتی چون جاحظ از وی پرسید که چرا آثار خود را به سبکی دشوار و نامفهوم مینویسد، وی پاسخ داد: تا از نیاز دانش پژوهان به وی کاسته نگردد. [۸۳]
جاحظ، عمرو، ج۱، ص۱-۲، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۳۸۸ق/۹۶۹م.
آثار نحوی اخفش یکی از منابع عمده نحویان در سدههای بعد بوده است. زجاجی ، [۸۴]
زجاجی، عبدالرحمان، ج۱، ص۸۱، الجمل فی النحو، به کوشش علی توفیق حمد، بیروت، ۹۸۶م.
ابوعلى فارسى، [۸۵]
ابوعلی فارسی، حسن، ج۱، ص ۸۰، المسائل المشکلة، به کوشش صلاحالدین عبدالله سنگاوی، بغداد، ۹۸۳م.
[۸۶]
ابوعلی فارسی، حسن، ج۱، ص۴۱، المسائل المشکلة، به کوشش صلاحالدین عبدالله سنگاوی، بغداد، ۹۸۳م.
[۸۷]
ابوعلی فارسی، حسن، ج۱، ص۴۵، المسائل المشکلة، به کوشش صلاحالدین عبدالله سنگاوی، بغداد، ۹۸۳م.
ابن جنی ، [۸۸]
عثمان، الخاطریات، به کوشش علی ذوالفقار شاکر، بیروت، ۹۸۸م.
[۸۹]
عثمان، الخاطریات، به کوشش علی ذوالفقار شاکر، بیروت، ۹۸۸م.
زمخشری، [۹۰]
زمخشری، محمود، ج۱، ص۵، المفصل فی النحو، به کوشش ی ب پروخ، لیدن، ۸۴۰م.
ابن سراج ، [۹۱]
ابن سراج، محمد، ج۱، ص۶۶، الاصول فی النحو، به کوشش عبدالحسین فتلی، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م.
[۹۲]
محمد، الاصول فی النحو، به کوشش عبدالحسین فتلی، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م.
[۹۳]
ابن سراج، محمد، ج۱، ص۹۶، الاصول فی النحو، به کوشش عبدالحسین فتلی، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م.
ابوحیان غرناطی ، [۹۴]
ابوحیان غرناطی، محمد، ج۱، ص ۵، تذکرة النحاة، به کوشش عفیف عبدالرحمان، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
از آراء و نظریات وی بسیار بهره بردهاند. ابن مضاء قرطبی در رد نظریه «عامل»، اخفش و استادش سیبویه را سخت مورد انتقاد قرار داده است. [۹۵]
محمد بن احمد قرطبی، ص ۲۲.
اخفش راوی شعر و ادب نیز بوده است و از همین رو به او لقب راویه دادهاند و گفتهاند که وی نخستین کسی بوده که معانی دشوار اشعار را در زیر هر بیت املا میکرده است [۹۶]
مفضل بن محمد، تاریخ العلماء النحویین، ج۱، ص۶، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، جیزه مصر، ۴۱۲ق/۹۹۲م.
[۹۷]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۸، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
[۹۸]
قفطی، علی، ج۱، ص۹.، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م.
ثعلب دانش وی را بسیار ستوده، و او را در روایت شعر برجستهترین مردمان روزگار خود دانسته است. [۹۹]
مفضل بن محمد، تاریخ العلماء النحویین، ج۱، ص۶، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، جیزه مصر، ۴۱۲ق/۹۹۲م.
، اما گویی اخفش خود معترف بوده که در این باره هرگز به پای راویان بزرگ هم روزگارش چون اصمعی نمیرسیده است، [۱۰۰]
ابن انباری، عبدالرحمان، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۹۵۹م
. [۱۰۱]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد، ج۱، ص۷، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۵ق/۹۵۵م.
[۱۰۲]
یغموری، یوسف، ج۱، ص۷ – ۸، نورالقبس، مختصر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۳۸۴ق/ ۹۶۴م.
۱۳ - تسلط برعلم عروضدانش اخفش علاوه بر نحو و روایت شعر، در علم عروض نیز مورد ستایش بسیار قرار گرفته است. وی که احتمالاً عروض را از بنیانگذارش خلیل بن احمد فرا گرفته بود [۱۰۳]
الورد، عبدالامیر محمدامین، ج۱، ص۸، منهج الاخفش الاوسط فی الدراسة النحویة، بیروت، ۳۹۵ق/۹۷۵م.
در ادامه کار وی، بحر خَبَب یا متدارک را به اوزان عروضی افزود [۱۰۴]
ابن خلکان، وفیات، ص۸۱
[۱۰۵]
ابن فضل الله عمری، احمد، ج۱، ص۸، مسالک الابصار، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
[۱۰۶]
طیب، عبدالله، ج۱، ص۳۷-۵۲، «عدة القوافی بین الخلیل و الاخفش»، مجلة المجمع العلمی العرب_، دمشق، ۴۰۱ق/۹۸۱م، شم ۷.
اخفش در برخی از مباحث عروضی با خلیل بن احمد اختلاف نظر داشت. مثلاً خلیل بحر طویل را دارای ضرب، و اخفش آن را دارای ضرب میداند و نیز در «عروضِ» همین بحر، خلیل جز «مفاعلن» را جایز نمیشمارد، حال آنکه اخفش «فعولن» را نیز جایز میداند [۱۰۷]
خطیب تبریزی، یحیی، ج۱، ص۷، الوافی فی العروض و القوافی، به کوشش فخرالدین قباوه، دمشق، دارالفکر.
اخفش همچنین فاصله صغری و کبری را از ارکان عروضی نمیشمارد و ارکان را منحصر در «سبب» و «وتد» میداند [۱۰۸]
شمس قیس رازی، محمد، ج۱، ص۴- ۵، المعجم، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۳۲۷ش.
۱۴ - مکتب اخفشاخفش را از آشنایان به علم کلام نیز دانستهاند و گفتهاند که شاگرد متکلم معروف ابوشمر مرجی بوده است [۱۰۹]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۴، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
[۱۱۰]
یغموری، یوسف، ج۱، ص۷، نورالقبس، مختصر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۳۸۴ق/ ۹۶۴م.
برخی او را معتزلی شمردهاند، چنانکه شاگردش ابوحاتم سجستانی سخت از وی انتقاد کرده، و او را با نکوهش بسیار، بد عقیده خوانده است. [۱۱۱]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۳، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
[۱۱۲]
قفطی، علی، ج۱، ص۷- ۸، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م.
۱۵ - آثار چاپیکتاب القوافی، که به کوشش عزت حسن در دمشق ۹۷۰م، و بار دیگر به کوشش احمد راتب نفاخ در بیروت ۹۷۴م به چاپ رسیده است.. معانی القرآن. اخفش این کتاب را در بغداد و به درخواست کسایی تألیف کرده است [۱۱۳]
زبیدی، محمد، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
و آن را اقتباسی از کتاب مجاز القرآن ابوعبیده معمر بن مثنی دانسته است [۱۱۴]
زبیدی، محمد، ج۱، ص۷، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م.
ابوحاتم سجستانی بر این کتاب بسیار خرده گرفته، [۱۱۵]
قفطی، علی، انباه الرواة،ص۳، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م.
[۱۱۶]
الورد، عبدالامیر محمدامین،ص۵۲-۵۷، منهج الاخفش الاوسط فی الدراسة النحویة، بیروت، ۳۹۵ق/۹۷۵م.
[۱۱۷]
قفطی، علی، انباه الرواة، ص۷- ۸،به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م.
این کتاب یک بار به کوشش فائز فارس در کویت ۹۷۹-۹۸۱م، و بار دیگر به کوشش عبدالامیر محمد امین الورد در بیروت ۴۰۵ق/۹۸۵م به چاپ رسیدهاست. بعید نیستکهکتاب غریب القرآن که بروکلمان ذکر کرده، همین معانی القرآن باشد.۱۶ - آثار یافت نشدهاخفش نزدیک به ۱۰ کتاب دیگر نیز داشته که اثری از آنها برجای نمانده است.. ابیات المعانی معانی الشعر؛. الاربعة؛. الاشتقاق؛. الاصوات؛. الاوسط؛. التصریف [۱۱۸]
قفطی، علی، ج۱، ص۷- ۸، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م.
. شرح کتاب سیبویه؛. شرح کتاب مسائیه ابوزید انصاری؛. شرح النوادر؛ . صفات الغنم و الوانها و علاجها و اسنانها اسبابها؛ ۱. غریب الحدیث؛ ۲. اللامات؛ ۳. کتاب المسائل الصغیر؛ ۴. کتاب المسائل الکبیر، که آن را به درخواست هشام ضریر از شاگردان کسایی نوشته است؛ [۱۱۹]
هروی، علی، الازهیة فی علم الحروف، به کوشش عبدالمعین ملوحی، دمشق، ۳۹۱ق/ ۹۷۱م.
۶. المقاییس؛ ۷. الملوک؛ ۸. وقف التمام. [۱۲۰]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸.
[۱۲۱]
یاقوت، معجمالادباء، ج۱، ص۳۷۶، بهکوشش احسان عباس، بیروت، دارالغرب.
[۱۲۲]
قفطی، علی، ج۱، ص۷- ۸، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م.
[۱۲۳]
مفضل بن محمد، تاریخ العلماء النحویین، ج۱، ص۸، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، جیزه مصر، ۴۱۲ق/۹۹۲م.
۱۷ - بزاخفشدر زبان فارسی مثل « بز اخفش » شهرت بسیار دارد و درباره کسانی به کار میرود که تصدیق بلاتصور کنند، زیرا پنداشتهاند که اخفش ملاحظات نحوی خود را به بزی عرضه میداشت و از او تصدیق میخواست. بز نیز اتفاقاً، بر اثر کشیدن ریسمانی که به شاخش بسته بود، سر تصدیق فرو میآورد. این داستان را به همین گونه، هم قزوینی ذکر کرده [۱۲۴]
قزوینی، محمد، ج۱، ص۸۱، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۳۴۵ش.
و هم [۱۲۵]
پرتوی آملی، مهدی، ج۱، ص ۲۵-۲۷.، ریشههای تاریخی امثال و حکم، تهران، ۳۶۵ش.
پرتوی شاهدی برای این مثل در شعر ادیب صابر، شاعر سده ق نیز یافته [۱۲۶]
پرتوی آملی، مهدی، ج۱، ص ۲۵-۲۷.، ریشههای تاریخی امثال و حکم، تهران، ۳۶۵ش.
؛ برای بیت شاهد، [۱۲۷]
ناصح، محمدعلی، ج۱، ص۵۶، حاشیه بر دیوان ادیب صابر، تهران، ۳۴۳ش.
که به وجود این بیت در نسخههای دیگر اشاره میکند. اما چنین ماجرایی در شرح حال اخفش نیامده و اساساً با شخصیت عالمانه و نسبتاً با وقار اخفش هماهنگ نیست. در عوض نسبت آن به شخصیتی شوخ طبع و نادره پرداز چون اَعْمَش ه م معقولتر به نظر میآید، خاصه که ثعالبی [۱۲۸]
ثعالبی، عبدالملک، ج۱، ص ۷۱، ثمار القلوب، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۸۴ق/۹۶۵م.
همین نکته را درباره «عنزالاعمش» آورده، تصریح میکند که مثل اعمش و بز او را درباره کسی گفتهاند که مخاطب وی، چیزی از سخنش در نیابد.۱۸ - فهرست منابع(۱) آل یاسین، محمدحسین، الدراسات اللغویة عند العرب، بیروت، ۴۰۰ق/ ۹۸۰م. (۲) ابن انباری، عبدالرحمان، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۹۵۹م. (۳) ابن جنی، عثمان، الخاطریات، به کوشش علی ذوالفقار شاکر، بیروت، ۹۸۸م. (۴) ابن خلکان، وفیات. (۵) ابن سراج، محمد، الاصول فی النحو، به کوشش عبدالحسین فتلی، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م. (۶) ابن فضل الله عمری، احمد، مسالک الابصار، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۴۰۸ق/۹۸۸م. (۷) ابن قتیبه، عبدالله، ادب الکاتب، بیروت، دارصادر. (۸) ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۹۶۰م. (۹) ابن کثیر، البدایة. (۱۰) ابن مضاء، احمد، الرد علی النحاة، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۳۶۶ق/۹۴۷م. (۱۱) ابن ندیم، الفهرست. (۱۲) ابوحیان غرناطی، محمد، تذکرة النحاة، به کوشش عفیف عبدالرحمان، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م. (۱۳) ابوطیب لغوی، عبدالواحد، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۵ق/۹۵۵م. (۱۴) ابوعلی فارسی، حسن، المسائل المشکلة، به کوشش صلاحالدین عبدالله سنگاوی، بغداد، ۹۸۳م. (۱۵) اخفش، سعید، معانی القرآن، به کوشش عبدالامیر محمد امین الورد، بیروت، ۴۰۵ق/۹۸۵م. (۱۶) پرتوی آملی، مهدی، ریشههای تاریخی امثال و حکم، تهران، ۳۶۵ش. (۱۷) ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۸۴ق/۹۶۵م. (۱۸) جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۳۸۸ق/۹۶۹م. (۱۹) خطیب تبریزی، یحیی، الوافی فی العروض و القوافی، به کوشش فخرالدین قباوه، دمشق، دارالفکر. (۲۰) دجنی، فتحی عبدالفتاح، النزعة المنطقیة فی النحو العربی، کویت، وکالة المطبوعات. (۲۱) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م. (۲۲) زبیدی، محمد، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۹۷۳م. (۲۳) زجاجی، عبدالرحمان، الجمل فی النحو، به کوشش علی توفیق حمد، بیروت، ۹۸۶م. (۲۴) زمخشری، محمود، المفصل فی النحو، به کوشش ی ب پروخ، لیدن، ۸۴۰م. (۲۵) سیرافی، حسن، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، بیروت، ۹۳۶م. (۲۶) سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۸۴ق/۹۶۵م. (۲۷) سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جاد مولی و دیگران، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م. (۲۸) شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۳۲۷ش. (۲۹) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش بیرند راتکه، بیروت، ۳۹۹ق/۹۷۹م. (۳۰) ضیف، شوقی، المدارس النحویة، قاهره، ۹۶۸م. (۳۱) طیب، عبدالله، «عدة القوافی بین الخلیل و الاخفش»، مجلة المجمع العلمی العرب_، دمشق، ۴۰۱ق/۹۸۱م، شم ۷. (۳۲) قرشی، محمد، الارشاد الی علم الاعراب، به کوشش عبدالله برکاتی و محسن عمیری، مکه، مرکز احیاء التراث الاسلامی. (۳۳) قزوینی، محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۳۴۵ش. (۳۴) قفطی، علی، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۳۷۱ق/۹۵۲م. (۳۵) مبرد، محمد، الفاضل، به کوشش عبدالعزیز یمنی، قاهره، ۳۷۵ق/ ۹۵۶م. (۳۶) محمود، محمود حسینی، المدرسة البغدادیة، بیروت، ۴۰۷ق/۹۸۶م. (۳۷) مفضل بن محمد، تاریخ العلماء النحویین، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، جیزه مصر، ۴۱۲ق/۹۹۲م. (۳۸) ناصح، محمدعلی، حاشیه بر دیوان ادیب صابر، تهران، ۳۴۳ش. (۳۹) الورد، عبدالامیر محمدامین، منهج الاخفش الاوسط فی الدراسة النحویة، بیروت، ۳۹۵ق/۹۷۵م. (۴۰) هروی، علی، الازهیة فی علم الحروف، به کوشش عبدالمعین ملوحی، دمشق، ۳۹۱ق/ ۹۷۱م. (۴۱) یاقوت، معجمالادباء، بهکوشش احسان عباس، بیروت، دارالغرب. (۴۲) یغموری، یوسف، نورالقبس، مختصر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۳۸۴ق/ ۹۶۴م. (۴۳) یمانی، عبدالباقی، اشارة التعیین، به کوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، ۴۰۶ق/۹۸۶م. ۱۹ - پانویس
۲۰ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اخفش اوسط»، ج۷،ص۳۰۱۷. |