احمد بن محمد بزیبَزّی، ابوالحسن احمد بن محمد بن ابی بَزّه ۷۰-۵۰ق/۸۶- ۶۴م، راوی اول قرائت ابن کثیر مکی از قرّاء سبعه و شیخ القراء مکه معظمه بود. ۱ - شناخت اجمالینام ابوبزّه را بَشّار یا یَسار [۱]
محمد ابن ناصرالدین، توضیح المشتبه، ج۱، ص۴۲، به کوشش محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ۴۱۴ق/۹۹۳م.
ذکر کردهاند.وی ایرانینژاد، و به قولی اهل همدان بود که به دست سائب بن صیفی مخزومی اسلام آورد و در میان اعراب بنی مخزومِ ساکن مکه بزیست، و خود او و خاندانش به مکه معظمه انتساب یافتند. [۲]
محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، ج۱، ص۷۳-۷۴، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
۲ - گرایش به قرائت قرآن کریماز آنجا که عبدالله بن سائب ، فرزند مولای وی استاد قرائت مجاهد و ابن کثیر بنیانگذاران مکتب قرائی مکه بوده است [۳]
محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، ج۱، ص۷، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
میتوان دریافت که ابوبزه از آغاز ورود به حجاز ، در کنار ابن کثیر به فراگیری قرائت قرآن کریم پرداخته، و این گرایش در خاندان وی برقرار مانده است؛ چنانکه ابوالحسن بزی نخست قرائت اهل مکه را نزد پدرش براساس روایت ابوعمرو جُنَید بن عمرو عَدْوانى از ابوصفوان حُمَید بن قیس اَعرَج از مجاهد فرا گرفت [۵]
احمد ابن مجاهد، السبعة فی القراءات، ص۳، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۴۰۰ق.
و بنا به تقریر و تأکید بزی، این روایت، اصل قرائت مکه، و مورداتفاق و اجماع همه قراء مکه بوده است. [۶]
احمد ابن مجاهد، السبعة فی القراءات، ص۳، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۴۰۰ق.
شاید منشأ بسیاری از اختلافات روایت بزی با روایت قُنْبُل و دیگران از ابن کثیر، همین روایت او با واسطه از مجاهد بوده باشد که وی به اصالت آن، و رجحان آن بر دیگر منابع و مبانی قرائت ابن کثیر معتقد بوده است. ۳ - فعالیتهاابوالحسن بزی تمامیِ نیمه دوم عمر خود را، به مدت ۰ سال، مؤذن مسجد الحرام بود و در همانجا حوزه قرائتی بس پررونق و بلندآوازه داشت [۷]
محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، ج۱، ص۷۵، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
از اینرو، با وجود آنکه بزی قرائت ابن کثیر را به واسطه استادانش عکرمة بن سلیمان و ابوالاخریط از شِبل بن عَبّاد و اسماعیل بن عبدالله بن قسطنطین، شاگردان ابن کثیر، روایت کرده است. [۸]
احمد ابن مجاهد، السبعة فی القراءات، ص۲-۳، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۴۰۰ق.
[۹]
ابن مهران، احمد، المبسوط، ص۵-۶، به کوشش سبیع حمزه حاکمى، دمشق، ۴۰۱ق/۹۸۰م.
وی را «صاحب قرائت ابنکثیر» خواندهاند و قرائتاهلمکه را بهاو منسوبگردانیدهاند. [۱۰]
عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۱، ص۱۸، حیدرآباد دکن، ۳۸۳ق/۹۶۳م.
[۱۱]
علی ابن اثیر، اللباب، ج۱، ص۲۱، قاهره، ۳۵۷ق.
۴ - تلاش شاگردان برای تثبیت جایگاه روایی استادپس از وفات وی، شاگرد ممتازش ابوربیعه محمد بن اسحاق ربعی د ۹۴ق/۷۰م با حفظ سِمَت اذانگویی مسجدالحرام، جانشین بزی گردید و حوزه درس استادش را در آنجا به مدت ۴ سال - یعنی تمامی دوران اِقراء قنبل د ۹۱ق، راوی دوم قرائت ابن کثیر، به اضافه چندین سال پس از آن - زنده و فعال نگاه داشت و نخستین کتاب درسی مُفرده قرائت ابنکثیر را تألیف کرد [۱۲]
محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، ج۱، ص۲۸، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
[۱۳]
محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۹، به کوشش برگشترسر، بیروت، ۴۰۲ق/۹۸۲م.
همچنین، پس از ابوربیعه ، شاگرد دیگر بزی، اسحاق بن احمد خزاعی د ۰۸ق/۲۰م، امیرزاده مکه دست کم تا اواخر دهه نخستین از سده ق حوزه قرائت استادش را پررونق و پایدار نگاه داشت و برای نخستین بار کتابی جامع مشتمل بر موارد اتفاق و اختلاف قراء مکه تألیف کرد [۱۴]
محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، ص۲۸، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
با این ترتیب، طبیعی مینماید که روایت و قرائت بزی، حضور و نفوذ دیگر روایت مشهور قرائت ابن کثیر را، با وجود آنکه قنبل عربنژاد و از خاندان بنی مخزوم - مخدومان پدر و نیاکان بزی - و از ساکنان بومیِ حجاز بوده است [۱۶]
احمد ابن باذش، الاقناع فی القراءات السبع، ج۱، ص۹-۱۰، به کوشش عبدالمجید قطامش، دمشق، ۴۰۳ق.
تحت الشعاع قرار داده باشد و همگان قرائت ابن کثیر را به عنوان قرائت اهل مکه ، مساوی با روایت و قرائت بزی شناخته باشند.افزون بر این، تقدم وفات بزی بر قنبل و علوّ اِسناد روایت بزی از ابن کثیر و عرض قرائت قنبل بر بزی را نباید از نظر دور داشت. کوششهای دیگر شاگردان برازنده بزی از جمله ابوعلی حسن بن حُباب بغدادی معروف به دَقّاق د ۱۰ق، از محدثان و مقریان نامدار بغداد [۱۷]
محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، ج۱، ص۲۹، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
و احمد بن فرح بغدادی ، مُقری بزرگ بغداد و کوفه [۱۹]
محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، ج۱، ص۳۸، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
نیز، بیشک در تثبیت جایگاه روایت بزی به عنوان روایت اصلی قرائت ابن کثیر و تنها نماینده قرائت اهل مکه در حوزههای قرائت عراق سهم بسزایی داشته است.۵ - میزان شهرت و مقبولیتبرای فهرستی از مشایخ و شاگردان وی، [۲۰]
محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۱۹، به کوشش برگشترسر، بیروت، ۴۰۲ق/۹۸۲م.
میزان شهرت و مقبولیت زایدالوصف ابوالحسن بزی را از آنجا میتوان دریافت که وی دستور عمل قرائت ۱ تکبیر در فواصل قرائت ۲ سوره آخر قرآن را منفرداً از عکرمه از اسماعیل بن عبدالله بن قسطنطین از ابن کثیر در قالب یک حدیث مرفوع با سند متصل به پیامبر اکرم (ص) روایت کرد [۲۱]
عثمان ابوعمرو دانی، التیسیر، ج۱، ص۲۷، به کوشش پرتسل، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۵م.
[۲۲]
محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، ج۱، ص۷۶، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
[۲۳]
محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۲۰، به کوشش برگشترسر، بیروت، ۴۰۲ق/۹۸۲م.
و تأکید بر لزوم عمل به این سنت نبوی را از ابراهیم بن محمد شافعی نقل کرد؛ این تقریر در افواه بعضی از شاگردان وی، به امام شافعی محمد بن ادریس نسبت داده شد [۲۴]
محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، ج۱، ص۷۶، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
[۲۵]
محمد ابن جزری، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۱۵، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، المکتبة التجاریه.
و موردقبول و عمل همگان قرار گرفت.شگفتتر آنکه حاکم نیشابوری این خبر به اصطلاح «غریب» و «مُنکَر» را [۲۶]
محمد ذهبی، تاریخ الاسلام حوادث و وفیات ۴۱- ۵۰ق، ج۱، ص۴۵-۴۶، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۴۱۱ق/۹۹۱م.
[۲۷]
محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، ج۱، ص۷۵، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م.
در المستدرک خویش به عنوان حدیث صحیح آورد [۲۸]
محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، ص۴۰، حیدرآباد دکن، ۳۳۴ق.
علمای قرآن و مفسران نیز، تکبیرهای مذکور را از سوی پیامبراکرم(ص) نوعی سپاسگزاری به درگاه خداوند سبحان و ابراز شادمانی به سبب پایان پذیرفتن فترت انقطاع وحی و تکذیب شایعات مشرکان از سوی خداوند متعال تلقی و توجیه کردند [۲۹]
علی خازن، لباب التأویل، ج۱، ص۸۸، بیروت، دارالفکر.
[۳۰]
محمد ابن جزری، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۷۰- ۸۰، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، المکتبة التجاریه.
ابن جزری بخشی از کتاب النشر را با عنوان «باب التکبیر و مایتعلق به» به بررسی جامعی پیرامون این سنت رایج اختصاص داده است [۳۱]
محمد ابن جزری، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۴۰-۵۰، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، المکتبة التجاریه.
به موجب این شیوه پیشنهادی بزی، قاریان قرآن کریم از سوره ضُحی به بعد، انتهای هر سوره را با تکبیر به بسمالله سوره بعد وصل میکردند.این بدعت حسنه در حوزه قرائت پرآوازه حسن بن حباب ، شاگرد بزی با استناد به نقلی از استادش به صورت «لااله الاالله والله اکبر» درآمد [۳۲]
عثمان ابوعمرو دانی، التیسیر، ج۱، ص۲۷، به کوشش پرتسل، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۵م.
[۳۳]
محمد ابن جزری، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۷۸، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، المکتبة التجاریه.
[۳۴]
محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۹۰، به کوشش برگشترسر، بیروت، ۴۰۲ق/۹۸۲م.
در دورههای بعدی به صورت «لااله الاالله و الله اکبر و لله الحمد» یا «لااله الاالله و اللهاکبر، اللهاکبر ولله الحمد» درآمد [۳۵]
محمد ابن جزری، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۳۰-۳۱، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، المکتبة التجاریه.
و تا به امروز، به هنگام ختم قرآن در تمامی حوزهها و محافل قرائت قرآن کریم در جهان اسلام معمول است.طریق مشهور روایت بزی، ابوربیعه محمد بن اسحاق شاگرد اوست که پس از وی از طریق نقاش و زینبی به قاریان و مقریان سدههای بعدی رسیده است. [۳۶]
احمد اندرابی، قراءات القراء المعروفین، ص۶ -۷، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۴۰۷ق/۹۸۶م.
تفصیل طُرُق روایت بزی را ابنجزری در کتاب النشر [۳۷]
محمد ابن جزری، النشر فی القراءات العشر، ج۱، ص۱۵-۱۷، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، المکتبة التجاریه.
آورده است.ابوالحسن بزی برخلاف موقعیت کمنظیر و اعتبار فراوانی که نزد قراء زمان خویش و نیز پس از آن تاکنون داشته است، به رغم آنکه از محدثان بزرگ همروزگار خود روایت حدیث داشته، و عدهای از محدثان نیز از او نقل حدیث میکردهاند [۳۸]
محمد ابن حبان، الثقات، ج۱، ص۷، حیدرآباد دکن، ۴۰۲ق/۹۸۲م.
نزد محدثان چندان مقبولیت و اعتباری نداشته است و او را همواره در شمار ضعفا و سست حدیثان نام میبردهاند. [۳۹]
محمد عقیلی، کتابالضعفاء الکبیر، ص۲۷، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۴۰۴ق/۹۸۴م.
[۴۰]
عبدالرحمان ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۱، ص۱، حیدرآباد دکن، ۳۷۱ق/ ۹۵۲م.
[۴۱]
عبدالرحمان ابن جوزی، کتاب الضعفاء و المتروکین، ج۱، ص۶ -۷، به کوشش عبدالله قاضی، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م.
[۴۲]
محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۴، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۳۸۲ق/۹۶۳م.
[۴۳]
محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۵، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۳۸۲ق/۹۶۳م.
البته اینگونه اظهارات رجالشناسانه درباره بزی هرگز به معنای تردید در شأن و مقام دینی و علمی و اجتماعی وی نبوده است، چنانکه ذهبی در کنار عناوین «منکر الحدیث» و «لیّن الحدیث» و تعبیرات دیگر از این قبیل، وی را به دینداری، پارسایی، زهد و عبادت ستوده است. [۴۴]
محمد ذهبی، تاریخ الاسلام حوادث و وفیات ۴۱- ۵۰ق، ج۱، ص۴۵، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۴۱۱ق/۹۹۱م.
[۴۵]
محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۹۹۶م.
۶ - فهرست منابع(۱) عبدالرحمان ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۳۷۱ق/ ۹۵۲م. (۲) علی ابن اثیر، اللباب، قاهره، ۳۵۷ق. (۳) احمد ابن باذش، الاقناع فی القراءات السبع، به کوشش عبدالمجید قطامش، دمشق، ۴۰۳ق. (۴) محمد ابن جزری، غایة النهایة، به کوشش برگشترسر، بیروت، ۴۰۲ق/۹۸۲م. (۵) محمد ابن جزری، النشر فی القراءات العشر، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، المکتبة التجاریه. (۶) عبدالرحمان ابن جوزی، کتاب الضعفاء و المتروکین، به کوشش عبدالله قاضی، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۶م. (۷) محمد ابن حبان، الثقات، حیدرآباد دکن، ۴۰۲ق/۹۸۲م. (۸) احمد ابن مجاهد، السبعة فی القراءات، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۴۰۰ق. (۹) احمد ابن مهران، المبسوط، به کوشش سبیع حمزه حاکمی، دمشق، ۴۰۱ق/۹۸۰م. (۱۰) محمد ابن ناصرالدین، توضیح المشتبه، به کوشش محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ۴۱۴ق/۹۹۳م. (۱۱) عثمان ابوعمرو دانی، التیسیر، به کوشش پرتسل، بیروت، ۴۰۶ق/۹۸۵م. (۱۲) احمد اندرابی، قراءات القراء المعروفین، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۴۰۷ق/۹۸۶م. (۱۳) محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، حیدرآباد دکن، ۳۳۴ق. (۱۴) علی خازن، لباب التأویل، بیروت، دارالفکر. (۱۵) محمد ذهبی، تاریخ الاسلام حوادث و وفیات ۴۱- ۵۰ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۴۱۱ق/۹۹۱م. (۱۶) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۹۹۶م. (۱۷) محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۴۰۸ق/۹۸۸م. (۱۸) محمد ذهبی، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۳۸۲ق/۹۶۳م. (۱۹) عبدالکریم سمعانی، الانساب، حیدرآباد دکن، ۳۸۳ق/۹۶۳م. (۲۰) محمد عقیلی، کتابالضعفاء الکبیر، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۴۰۴ق/۹۸۴م ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بزی»، ج۱۲، ص۴۸۴۸. |