ابن عطیه اندلسیاِبْنِ عَطیّه، ابومحمد عبدالحقّ بن غالب بن عبدالرحمان بن غالب محاربی (۴۸۱- ۲۵ رمضان ۵۴۱ق/ ۱۰۸۸- ۲۸ فوریه ۱۱۴۷م)، مفسر و محدث مالکی مذهب و از رجال سیاسی اندلس در دوره مرابطون است. ۱ - نَسَبنیای بزرگ وی عطیه از مهاجران عرب به اندلس بود و نسبش به تیره محارب از بنی مُضَر میرسید. [۱]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۵۹ -۶۰، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
ابن بشکوال [۲]
خلف ابن بشکوال، الصلة، ج۲، ص۳۸۷، قاهره، ۱۹۶۶م.
و ضَبّی [۳]
احمد ضبی، بغیة الملتمس، ج۱، ص۳۸۹، قاهره، ۱۹۶۷م.
وفات وی را در ۵۴۲ق ضبط کردهاند. موطن او غرناطه بود. [۴]
خلف ابن بشکوال، الصلة، ج۲، ص۳۸۶، قاهره، ۱۹۶۶م.
[۵]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
وی در خاندانی اهل علم و ادب پرورش یافت [۶]
احمد ابن زبیر، صلة الصلة، ج۱، ص۳، به کوشش لوی پرووانسال، رباط، ۱۹۳۷م.
و پدرش، غالب از نخستین استادان او بود که در شکلگیری شخصیت علمی وی نقش بسزایی داشت. [۷]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۵۹ -۷۷، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
پدر بزرگش عبدالرحمان و جدّ پدرش، غالب نیز از عالمان اندلس بودند. [۸]
خلف ابن بشکوال، الصلة، ج۲ص۳۳۸، قاهره، ۱۹۶۶م.
[۹]
خلف ابن بشکوال، الصلة، ج۲ ص۴۵۷، قاهره، ۱۹۶۶م.
۲ - مشایخابن عطیه در دهه پایانی سده ۵ق از جمعی از مشایخ در غرناطه استماع حدیث کرد و اجازه دریافت داشت که از آن میان میتوان از ابوعلی حسین بن محمد غسانی، ابومحمد عبدالعزیز ابن عبدالوهاب قیروانی و ابوعبدالله محمد بن علی تغلبی نام برد. [۱۰]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۷۷- ۷۸، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۱۱]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۹۴، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۱۲]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۲، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
ابن عطیه در جوانی با حکومت مرابطون رابطه خوبی نداشت، [۱۳]
محمد ابن ابار، المعجم، ج۱، ص۲۷۱، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
ولی این اختلاف مانع از آن نشد که در ۵۰۳ق/ ۱۱۰۹م برای شرکت در جنگ با مسیحیان به مرز طَلَبیره رود. او در مسیر طلبیره در جیّان از ابوعبدالله محمد بن عمر بن ابی عصافیر اجازه دریافت داشت. [۱۴]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۱۳۷، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
در ۵۰۵ق از ابوبحر سفیان بن عاصی اسدی در غرناطه اجازه دریافت کرد [۱۵]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
و در سفر به قرطبه، که مسلماً پیش از ۵۱۱ق انجام گرفته، از ابوالقاسم ابن نحاس و احتمالاً از ابومحمد ابن عتاب نیز اجازه گرفت. [۱۶]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۱۷]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۱۱۹، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
در حوالی ۵۱۱ق به اشبیلیه رفت و در آنجا از ابوالقاسم حسن بن عمر هوزنی به دریافت اجازه نائل شد. [۱۸]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۱۲۱، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
همچنین پیش از ۵۱۴ق به مرسیه رفت و مدتی نزد ابوعلی ابن سکره صدفی به قرائت حدیث پرداخت. [۱۹]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
احتمالاً رفتن او به مرسیه در جریان سفر به قصد سرقسطه در حدود ۵۱۲ق بوده است.۳ - ارتباط با مرابطونمرور زمان و احتمالاً حضور ابن عطیه در صحنههایی چون نبرد طلبیره موجب شد تا حاکمان مرابطی نسبت به وی خوشبین گردند و او را به خود نزدیک سازند، چنانکه ابن عطیه در جریان جنگ میان مسلمانان و مسیحیان در سرقسطه که به سقوط آن شهر انجامید (۵۱۲ق/ ۱۱۱۸م)، همراه امیر بود. البته او به عللی نتوانست خود را به جبهه برساند و ناچار از بلنسیه جریان جنگ را دنبال میکرد. [۲۰]
فتح ابن خاقان، فلائد العقیان، ج۱، ص۲۱۴، ۱۲۸۴ق.
ابن عطیه حتی از اینگونه فرصتها نیز برای کسب علم بهره میجست، و احتمالاً در همین سفر بود که در بلنسیه موطأ مالک را نزد ابوبحر اسدی خواند. [۲۱]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ص۱۰۹، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
جنگهای پیدرپی در مرزهای مسلمانان و مسیحیان اندلس اسباب نزدیکی روزافزون ابن عطیه را با مرابطون فراهم آورد، چنانکه به گفته ابن ابار [۲۲]
محمد ابن ابار، المعجم، ج۱، ص۲۷۱، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
در بسیاری از جنگهای آنان شرکت میکرد. ابن عطیه علاوه بر حضور مستقیم با به خدمت گرفتن نفوذ اجتماعی و سخنوری خود در این جنگها نقش فعالی ایفا میکرد. [۲۳]
فتح ابن خاقان، فلائد العقیان، ج۱، ص۲۰۸- ۲۱۵، ۱۲۸۴ق.
[۲۴]
عمر ابن دحیه، المطرب، ج۱، ص۹۱، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، قاهره، ۱۹۵۴م.
۴ - مناصبابن عطیه در محرم ۵۲۹ از جانب مرابطون به قضای المریّه گمارده شد و بدانجا رفت. [۲۵]
محمد ابن ابار، المعجم، ج۱، ص۲۷۰، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
[۲۶]
احمد ابن زبیر، صلة الصلة، ج۱، ص۳، به کوشش لوی پرووانسال، رباط، ۱۹۳۷م.
بنا به روایتی ابن عطیه به هنگام تصدی قضای المریه مورد سوء ظن مردم قرار گرفت و به وی نسبت زندقه داده شد. [۲۷]
محمد زرکشی، تاریخ الدولتین، ج۱، ص۹، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م.
اینکه نویسنده معاصرِ ابن عطیه، ابن خاقان با لقب «وزیر» از او یاد کرده [۲۸]
فتح ابن خاقان، فلائد العقیان، ص۲۰۷، ۱۲۸۴ق.
چنانکه ابن خلدون گفته، [۲۹]
ابن خلدون، العبر، ج۱، ص۴۳۱.
میتواند به معنی کاتبی باشد که در پارهای از امور مربوط به سلطان اختیاراتی داشته است. ابن عطیه در ۵۴۱ق به عنوان قاضی مرسیه منصوب و راهی آن دیار گردید، ولی از ورود او به آن شهر جلوگیری شد و به هنگام بازگشت در لورقه درگذشت. [۳۰]
احمد ضبی، بغیة الملتمس، ج۱، ص۳۸۹، قاهره، ۱۹۶۷م.
[۳۱]
محمد ابن ابار، المعجم، ج۱، ص۲۷۲، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
[۳۲]
احمد ابن زبیر، صلة الصلة، ج۱، ص۳، به کوشش لوی پرووانسال، رباط، ۱۹۳۷م.
۵ - مقام علمیابن عطیه علاوه بر مقام اجتماعی که داشت، به عنوان یک عالم جامع الاطراف نیز مورد توجه بوده است. اگرچه آثار باقی مانده از وی او را به عنوان یک مفسر و محدث معرفی میکند، ولی شرح حال نویسان از تبحر او در فقه و اصول، و فنون ادب نیز سخن گفتهاند. [۳۳]
فتح ابن خاقان، فلائد العقیان، ج۱، ص۲۱۴، ۱۲۸۴ق.
[۳۴]
احمد ضبی، بغیة الملتمس، ج۱، ص۳۸۹، قاهره، ۱۹۶۷م.
[۳۵]
عمر ابن دحیه، المطرب، ج۱، ص۹۱، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، قاهره، ۱۹۵۴م.
او از مشایخ بزرگ عصر خود در رشتههای گوناگون بهره برد که ذکر برخی از آنان گذشت. از مشایخ دیگر شهرهای اندلس و حتی مغرب و مصر چون مالقه، مهدیه و اسکندریه نیز اجازه روایت دریافت داشت. [۳۶]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۹۷، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۳۷]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۳۸]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
۶ - شاگردان و راویاناز شاگردان و راویان او نیز میتوان کسانی چون ابن خیر اشبیلی، [۳۹]
محمد ابن خیر، الفهرسة، ج۱، ص۴۳۷، به کوشش کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
[۴۰]
محمد ابن خیر، الفهرسة، ج۱، ص۴۶۰، به کوشش کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
ابن حبیش [۴۱]
محمد ابن صابونی، تکملة اکمال الاکمال، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش مصطفی جواد، بغداد، ۱۳۷۷ق/ ۱۹۵۷م.
و ابن ابی جمره [۴۲]
محمد ابن ابار، المعجم، ج۱، ص۲۷۲، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
را نام برد. [۴۳]
محمد ابوالاجفان و محمد الزاهی، مقدمه بر فهرس، ص۱۵-۱۹، (نک: ابن عطیه، در همین مآخذ).
۷ - آثار۷.۱ - کتاب تفسیرمهمترین اثر باقیمانده ابن عطیه کتاب تفسیر او با عنوان المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز است که یکی از مهمترین تفاسیر درایی در سده ۶ق محسوب میشود. ابن عطیه این تفسیر را پیش از تصدی قضای المریه در ۵۲۹ق تألیف کرده بود. [۴۴]
احمد ضبی، بغیة الملتمس، ج۱، ص۳۸۹، قاهره، ۱۹۶۷م.
رقابت نزدیک بین این تفسیر در مغرب با الکشاف زمخشری معتزلی (د ۵۲۸ق) در مشرق، موجب شده تا از دیرباز اهل تفسیر به مقایسه آن دو بپردازند. ابن تیمیه تفسیر ابن عطیه را بیش از الکشاف پیرو سنت و دور از بدعت شمرده است. [۴۵]
احمد ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر ،ص۹۰، به کوشش عدنان زرزور، کویت/ بیروت، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۲م.
[۴۶]
احمد ابن تیمیه، الفتاوی، ج۲، ص۲۲۹، قاهره، ۱۳۸۵ق.
ابوحیان آن را در جامعیت و خالص بودن (اجمع و اخلص) برتر از الکشاف دانسته و الکشاف را در اختصار و عمق بر آن ترجیح داده است. [۴۷]
محمد بن یوسف ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ج۱، ص۱۰، مصر، ۱۳۲۹ق.
از وجوه تمایز تفسیر ابن عطیه نسبت به الکشاف میتوان به عنایت بیشتر آن به نقل قرائات و احادیث اشاره کرد. در تفسیر ابن عطیه توجه خاصی به اختلاف قرائات معطوف شده و مؤلف نه تنها به نقل قرائات مشهور و شاذ و اختلافات راویان پرداخته، بلکه برخلاف زمخشری همواره به نام قاریان و راویان نیز تصریح کرده است. [۴۸]
عبدالحق ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۱، ص۱۰۵- ۱۰۸، به کوشش احمد صادق ملاح، قاهره، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
[۴۹]
زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۱-۱۲، قاهره، ۱۳۶۶ق.
[۵۰]
زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۴۷، قاهره، ۱۳۶۶ق.
[۵۱]
عبدالحق ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۱، ص۱۵۲-۱۵۳، به کوشش احمد صادق ملاح، قاهره، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
در نقل حدیث نیز باید گفت که ابن عطیه بیشتر به ذکر مصدر نقل عنایت داشته است. [۵۲]
زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۵۱، قاهره، ۱۳۶۶ق.
[۵۳]
زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۶۱، قاهره، ۱۳۶۶ق.
وجه امتیاز دیگر تفسیر ابن عطیه مقدمه آن است که در نوع خود از مهمترین آثار تألیف شده در علوم قرآنی به شمار میآید. او در این مقدمه مسائلی چون تاریخ جمعآوری قرآن، اعجام آن، لغات عجمی در قرآن و اعجاز آن را مورد بحث قرار داده و نظرات حائز اهمیتی در این موارد ابراز کرده است. بخشهای فقهی ابن عطیه در مناسبتهای مختلف در تفسیر خود نشان از وسعت اطلاع او در آراء فقهی مذاهب مختلف به ویژه اختلافات موجود بین آراء فقیهان مالکی دارد. [۵۴]
زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۴۸۴-۴۸۶، قاهره، ۱۳۶۶ق.
[۵۵]
زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۵۰۹ -۵۱۱، قاهره، ۱۳۶۶ق.
ابن عطیه در این تفسیر، جای جای به نقد نظرات محمد بن جریر طبری پرداخته [۵۶]
زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۱۰۲، قاهره، ۱۳۶۶ق.
و همین امر موجب رنجش کسانی چون ابن تیمیه شده است. [۵۷]
احمد ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر، ص۹۰، به کوشش عدنان زرزور، کویت/ بیروت، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۲م.
المحرر الوجیز همواره در مغرب مورد توجه بوده و از منابع اساسی تفاسیری چون البحر المحیط ابوحیان و الجامع لاحکام القرآن قرطبی بوده است. ابن خلدون [۵۸]
ابن خلدون، العبر، ج۱، ص۷۹۴.
شیوه این تفسیر را ستوده است. عبدالعزیز بن بزیزة تونسی (د ۶۶۲ق) در تألیفی تفسیر ابن عطیه و زمخشری را تلفیق کرده و ابوعبدالرحمان ثعالبی (د ۸۷۵ق) نیز آن را در دو جزء تلخیص نموده است. [۵۹]
محمد ابوالاجفان و محمد الزاهی، ص۳۶، مقدمه بر فهرس (نک: ابن عطیه، در همین مآخذ).
اجزاء مختلف المحرر الوجیز در قاهره، قطر و بیروت به چاپ رسیده و کاملترین چاپ آن در فاس پس از ۱۹۷۵م انجام شده است که دست کم ۸ جزء کتاب را در بر میگیرد. آرتور جفری نیز مقدمه این تفسیر را در ضمن مقدمتان فی علوم القرآن در ۱۹۵۴م در مصر منتشر کرده است.۷.۲ - کتاب فهرساثر دیگر ابن عطیه فهرس یا البر نامج اوست که در آن ۳۰ تن از مشایخ خود را ذکر کرده و ضمن آوردن مختصری از شرح احوال آنان نحوه استفاده و مرویات خود را از آنان به تفصیل بیان کرده است. ابن عطیه در رجب ۵۳۳، این کتاب را به پایان برده است. [۶۰]
عبدالحق ابن عطیه، فهرس، ص۱۴۲، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م.
این فهرست نه تنها از نظر تاریخی و رجالشناسی، بلکه از جهت کتابشناسی نیز حائز اهمیت است.نمونههایی از شعر و نثر ابن عطیه را نیز ابن خاقان [۶۱]
فتح ابن خاقان، فلائد العقیان، ج۱، ص۲۰۸- ۲۱۵، ۱۲۸۴ق.
و ضبی [۶۲]
احمد ضبی، بغیة الملتمس، ج۱، ص۳۸۹-۳۹۱، قاهره، ۱۹۶۷م.
آوردهاند.۸ - ابن عطیه قدیم!از یک مفسر دیگر در سده ۴ق/ ۱۰م در دمشق نیز اطلاع داریم که با عنوان ابن عطیه شناخته میشده است. او ابومحمد عبدالله بن عطیة بن عبدالله بن حبیب (د ۲۴ شوال ۳۸۳ق/ ۱۲ دسامبر ۹۹۳م). است که حاجی خلیفه برای تمیز او از عبدالحق بن غالب به وی لقب قدیم و به عبدالحق لقب متأخر داده است. [۶۳]
حاجی خلیفه، ج۱، ص۴۳۹، کشف.
وی در قرائت نیز صاحب نام بود. [۶۴]
علی ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶، ص۲۴۱، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
[۶۵]
محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، ج۱، ص۲۸۱، به کوشش محمدسید جادالحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
[۶۶]
محمد ابن جزری، غایة النهایة، ج۱، ص۴۳۳، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.
اول بار در سده ۱۰ق/ ۱۶م طاش کوپری زاده [۶۷]
احمد طاش کوپری زاده، مفتاح السعادة، ج۲، ص۹۴، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
کتابی را در تفسیر به وی نسبت داده و از نقل قولهای او از کتاب مزبور [۶۸]
احمد طاش کوپری زاده، مفتاح السعادة، ج۱، ص۴۸۴، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
روشن میگردد که آن کتاب چیزی جز المحرر الوجیز عبدالحق نبوده است. [۶۹]
عبدالحق ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۱، ص۷۱-۷۲، به کوشش احمد صادق ملاح، قاهره، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
در سده ۱۱ق نیز حاجی خلیفه [۷۰]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۴۳۳.
به استناد طاش کوپریزاده تفسیری را به ابن عطیه قدیم نسبت میدهد.در سده اخیر در برخی فهرستها از نسخههای خطی تفسیر ابن عطیه قدیم در کتابخانههای مختلف استانبول یاد شده [۷۱]
تذکرة النوادر، حیدرآباد دکن، ج۱، ص۱۹-۲۰، ۱۳۵۰ق.
که به کلی غیر دقیق است و نمیتواند وجود نسخهای از این کتاب را ثابت کند درباره نسخههایی نیز که در کتابخانههای فیضالله افندی [۷۲]
حمید مجید هدو، «المخطوطات العربیة»، ج۱، ص۳۱۴، المورد، بغداد، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸م، ج۷.
و بایزید استانبول [۷۳]
محمد ابن صابونی، تکملة اکمال الاکمال، ج۲، ص۵، به کوشش مصطفی جواد، بغداد، ۱۳۷۷ق/ ۱۹۵۷م.
از آنها یاد شده، باید با دیده تردید نگریست.۹ - فهرست منابع(۱) محمد ابن ابار، المعجم، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م. (۲) خلف ابن بشکوال، الصلة، قاهره، ۱۹۶۶م. (۳) احمد ابن تیمیه، الفتاوی، قاهره، ۱۳۸۵ق. (۴) احمد ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر، به کوشش عدنان زرزور، کویت/ بیروت، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۲م. (۵) محمد ابن جزری، غایة النهایة، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م. (۶) فتح ابن خاقان، فلائد العقیان، ۱۲۸۴ق. (۷) ابن خلدون، العبر. (۸) محمد ابن خیر، الفهرسة، به کوشش کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م. (۹) عمر ابن دحیه، المطرب، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، قاهره، ۱۹۵۴م. (۱۰) احمد ابن زبیر، صلة الصلة، به کوشش لوی پرووانسال، رباط، ۱۹۳۷م. (۱۱) محمد ابن صابونی، تکملة اکمال الاکمال، به کوشش مصطفی جواد، بغداد، ۱۳۷۷ق/ ۱۹۵۷م. (۱۲) علی ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز. (۱۳) عبدالحق ابن عطیه، فهرس، به کوشش محمد ابوالاجفان و محمد زاهی، بیروت، ۱۹۸۳م. (۱۴) عبدالحق ابن عطیه، المحرر الوجیز، به کوشش احمد صادق ملاح، قاهره، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م. (۱۵) محمد ابوالاجفان و محمد الزاهی، مقدمه بر فهرس (نک: ابن عطیه، در همین مآخذ). (۱۶) محمد بن یوسف ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، مصر، ۱۳۲۹ق. (۱۷) تذکرة النوادر، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۰ق. (۱۸) حاجی خلیفه، کشف. (۱۹) محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، به کوشش محمدسید جادالحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م. (۲۰) محمد زرکشی، تاریخ الدولتین، به کوشش محمد ماضور، تونس، ۱۹۶۶م. (۲۱) زمخشری، محمود، الکشاف، قاهره، ۱۳۶۶ق. (۲۲) احمد ضبی، بغیة الملتمس، قاهره، ۱۹۶۷م. (۲۳) احمد طاش کوپری زاده، مفتاح السعادة، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م. (۲۴) عبدالعزیز طباطبائی، فهرس بعض المخطوطات فی مکتبات ترکیا، منتشر نشده. (۲۵) حمید مجید هدو، «المخطوطات العربیة»، المورد، بغداد، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸م، ج۷. ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ابومحمد ابنعطیه»، ج۴، ص۱۵۲۵. |