نصیبین

از دانشنامه‌ی اسلامی


نصيبين همان شهر «نسيبيس» رومي هاست. اين شهر در قسمت علياى رود هرماس - از شعب چپ رود فرات - واقع است و جغرافيانويسان يونانى آن را «سوكورس» يا «مكدونيس» مى‌گفتند.

ابن خرداذبه مى‌نويسد: نصيبين شهر ديار ربيعه است و از آنجا تا دارا پنج فرسخ راه است. به نوشته بلاذرى، عياض بن غنم، رقّه، حرّان، رها، نصيبين... و شهرهاى ساحل فرات را به صلح و سرزمين آن را به عنوه گشود. وى روايت ديگرى نقل مى‌كند كه عياض، نصيبين را پس از جنگيدن به صلحى مانند صلح رها فتح كرد.

اصطخرى در وصف نصيبين مى‌نويسد: شهر بزرگ و بانزهتى است در ديار جزيره با آب و سبزى بسيار و بركنار بيابان واقع است. آب آن از شكاف كوهى كه به آن بالوسا گفته مى‌شود، بيرون مى‌آيد و در بوستان ها و مزارع جارى است.

كشاورزى آنان (بيشتر) به صورت ديم است... معبدى بزرگ دارد كه در اطراف آن، جايگاه نصاراست، عقربهاى كشنده نصيبين معروف است... نزديك نصيبين كوهى است كه آن را ماردين خوانند. قلعه‌اى استوار بر آن است كه به جنگ آن را نمى‌توان فتح كرد. در آن كوه مارهاى كشنده فراوان است و همچنين گوهر آبگينه در آن يافت مى‌شود، اصطخرى اضافه مى‌كند كه گفته‌اند، كوه جودى كه كشتى حضرت نوح علیه السلام بر سر آن نشست در نزديك نصيبين قرار دارد.

ابن حوقل نوشته است كه قلعه‌اى كه بر روى كوه ماردين نزديك به نصيبين است از آن حمدان بن حسن بن عبدالله بن حمدان است كه به باز اشهب معروف است و فتح آن حتى به جنگ نيز ميسر نباشد.

مقدسى مى‌نويسد: نصيبين از موصل كوچكتر ولى دلگشاتر و دلبازتر و پرميوه است. گرمابه‌هاى زيبا و كاخهاى مجلل دارد؛ مردم آن مرفّه و خوش‌برخوردند؛ بازارش از دروازه‌اى تا دروازه ديگر امتداد دارد؛ دژى از سنگ و آهك دارد و مسجد جامع آن در ميان شهر است؛ صادرات آن، شاه بلوط كه از فندق بزرگتر و خوشمزه‌تر است، خشكبار، دوات و كوزه است. از شگفتي هاى نصيبين چشمه‌اى است كه آب آهك از آن بيرون مى‌آيد كه در گرمابه‌ها و خانه‌ها از آن استفاده مى‌كنند.

در اواخر قرن ششم ابن جبير كه از نصيبين ديدن كرده در وصف آن مى‌نويسد: نصيبين شهرى است كه به كهنگى و قدمت مشهور است، بيرونش جوان و درونش پير است، حومه‌اى خوش‌منظره و چشمگير و وسيع دارد... اطراف شهر بوستان هايى است پر از درختان درهم پيچيده و سرشار از ميوه‌هاى رسيده. رودى از كنار شهر مى‌گذرد و چون دستبندى آن را دربرگرفته و باغ ها در دو سوى آن قرار دارند... شهر داراى دو مدرسه و يك بيمارستان و حكمران شهر معين الدين برادر معزالدين صاحب موصل است.

به نوشته ياقوت نصيبين از شهرهاى آباد جزيره است كه بر سر راه كاروانهاى موصل - شام قرار دارد. ديوار شهر باقيمانده از زمان رومي هاست، انوشيروان وقتى آن را فتح كرد ديوارش را استوار و كامل كرد.

ابوالفداء مى‌نويسد: گلهاى سفيد نصيبين مشهور است و در آن گل سرخ نرويد... و رود آن رود هرماس است. حمدالله مستوفى كه معاصر با ابوالفداء است، در وصف اين شهر مى‌نويسد: نصيبين... از اقليم چهارم است. دور باروى آن شش هزار و پانصد گام است، هواى آن متعفن است. فوايد آن ميوه و انگور بسيار است... گل آنجا بهترين گلهاى ايران زمين است، در روزگار صلاح الدين يوسف باروى آن، عمارت شد.

ابن بطوطه جهانگرد طنجه‌اى كه در قرن هشتم از نصيبين ديدن كرده در وصف آن مى‌نويسد: [اكنون‌] شهرى... متوسط الحال و بيشتر آن مخروبه است. در دشت پهناورى قرار گرفته كه آبهاى روان و درختان ميوه دارد. ابن بطوطه همه اوصافى را كه جغرافيانويسان قبل از او درباره نصيبين گفته‌اند، تأييد كرده است.

دارا واقع در چند ميلى مشرق دنيسر (قوچ حصار) و در زمان روميان قلعه‌اى‌ بزرگ بوده است.

از اخبار بدست آمده چنين برمى‌آيد كه نقشه شهر نخست از سوى امپراتور روم آناستاسى به تصويب رسيد؛ سپس به بناى آن اقدام شد.

دارا طى دوره ساسانى گاهى در دست روميان و زمانى در تصرف دولت ايران بوده است. آخرين‌بارى كه نام آن در تاريخ رفته و به تصرف دولت ايران درآمده در دوران خسرو اول انوشيروان به سال 572 ميلادى بوده است.

ابن خرداذبه هنگام سخن از راههاى ديار ربيعه مى‌نويسد: از نصيبين تا دارا 5 فرسخ و از دارا تا كفرتوثا 7 فرسخ راه است.

اصطخرى مى‌نويسد: دارا شهرى كوچك و كشاورزى آن به ديم است. صاحب حدود العالم در نيمه دوم قرن چهارم در وصف اين شهر مى‌نويسد: دارا شهركى است بر دامن كوه و اندر وى آبهاى روان بسيار است.

به نوشته مقدسى، دارا كوچك و خوش‌ساخت است. نهرى دارد كه همه شهر را آبيارى مى‌كند، از روى بامها مى‌گذرد و به مسجد جامع شهر مى‌رسد، سپس به درّه‌اى مى‌ريزد. ساختمان هاى شهر با سنگ سياه و آهك ساخته شده است.

ابن جبير كه در 580 هجرى قمرى دارا را ديده در وصف آن مى‌نويسد: شهرى سپيد و بزرگ است و بر كوه ميان شهر كهن دژى دارد. به نوشته ياقوت دارا شهرى است واقع در دامنه كوهى ميان نصيبين و ماردين و از اطراف آن گياهى خوشبو به نام «محلّب» مى‌آورند كه اعراب خود را با آن خوشبو مى‌سازند.

در شهر پادگانى قديمى متعلق به دارا يا «داريوش» است كه به همين سبب نام شهر را دارا گذاشته‌اند. ابن بطوطه كه شهر دارا را ديده در وصف آن مى‌نويسد: شهرى قديمى است و منظرى روشن دارد، در اين شهر قلعه‌مانندى است كه اكنون ويران است، ولى در خارج شهر ده آبادى وجود دارد كه در آنجا منزل كرديم.

پانویس

  1. sibisiN.
  2. سرزمين هاى خلافت شرقى؛ ص102.
  3. المسالك والممالك؛ ص 71 و 72.
  4. فتوح البلدان؛ ص 253 و 254.
  5. مسالك و ممالك؛ ص 76 و صورة الارض؛ جزء اوّل، ص 194.
  6. صورة الارض؛ جزء اوّل، ص 194.
  7. احسن التقاسيم؛ بخش 1، ص 196، 204 و 205.
  8. سفرنامه ابن جبير؛ ص 292 و 293.
  9. معجم البلدان؛ ج5، ص288 و 289.
  10. تقويم البلدان؛ ص 317.
  11. نزهة القلوب؛ ص 106.
  12. سفرنامه ابن بطوطه؛ ج1، ص258 و 259.
  13. سرزمين هاى خلافت شرقى؛ ص 104.
  14. is? ats? an? A.
  15. شهرهاى ايران (در روزگار پارتيان و ساسانيان)؛ ص 236.
  16. ايرانشهر بر مبناى جغرافياى موسى خورنى؛ ص132.
  17. المسالك والممالك؛ ص 72.
  18. مسالك و ممالك؛ ص 77.
  19. حدود العالم؛ ص 159.
  20. احسن التقاسيم؛ بخش 1، ص 196.
  21. سفرنامه ابن جبير؛ ص 294.
  22. معجم البلدان؛ ج2، ص418.
  23. سفرنامه ابن بطوطه؛ ج1، ص259.


منابع

حسین قره چانلو، جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى، سمت، تهران، 1380، ج‌1، ص 292 تا 295.