بر و نیکی
محتویات
نيكى در زبان فارسى و بر در لغت عربى
واژه بر در اصل به معنى وسعت است، ولذا صحراهاى وسيع را بر (بفتح ب) مى گويند و به همين جهت به كارهاى نيك كه نتيجه آن گسترده است و به ـ ديگران مى رسد بر (بكسر ب) گفته مى شود و تفاوت ميان بر و خير از نظر لغت عرب اين است كه بر نيكوكارى توأم با توجه و از روى قصد و اختيار است، ولى خير به هر نوع نيكى كه به ديگرى بشود اگر چه بدون توجه باشد، اطلاق مى گردد.
نيكى، خوبى، حسن مقابل عيب و بدى
به نيكى ببايد تن آراستن که نيكى نشايد ز كس خواستن
فردوسى
نيكوكارى، كار خير، حسنه، مقابل سيئه
همه خاك دارند بالين و خشت خنك آن كه جز تخم نيكى نكشت
فردوسى
به نيكى گراى و ميازار كس ره رست گارى همين است و بس
فردوسى
هركه به نيكى عمل آغاز كرد نيكى او روى بدو باز كرد
نظامى
نيكى كنى به جاى تو نيكى كنند باز ور بد كنى به جاى تو از بد بتر كنند
به نيكى ياد كردن؛ ذكر خير.
به خوبى از كسى نام بردن. محاسن او را باز گفتن
نيكى ديدن؛ خير ديدن
نيكى كردن؛ نكوكارى كردن، كار خير كردن
روايات
- عـِدَّةٌ مِنْ أَصـْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ أَبِي الْأَحْوَصِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام. قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَضَعَ الْإِيمَانَ عَلَى سَبْعَةِ أَسْهُمٍ عَلَى الْبِرِّ وَالصِّدْقِ وَالْيَقِينِ وَالرِّضَا وَالْوَفَاءِ وَالْعِلْمِ وَالْحِلْمِ؛ امام صادق عليه السلام: خداوند قرار داده ايمان را بر هفت سهم:
- نيكى
- صداقت و راستى
- يقين
- راضى بودن به رضاى الهى
- وفاى به عهد
- علم و آگاهى
- حلم و بردبارى.(الكافي، ج2 ص42)
- سن، المحاسن أَبِي عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام ثَلَاثٌ مِنْ أَبْوَابِ الْبِرِّ سَخَاءُ النَّفْسِ وَ طِيبُ الْكَلَامِ وَالصَّبْرُ عَلَى الْأَذَى؛ على عليه السلام: سه چـيز از درهاى نيكى است:
- سخاوت
- زيبا سخن گفتن
- صبر در سختي ها.(بحارالانوار، ج68 ص354)
- وَرَوَى مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ لِلْمُصَلِّي ثَلَاثُ خِصَالٍ إِذَا هُوَ قَامَ فِي صَلَاتِهِ حَفَّتْ بِهِ الْمَلَائِكَةُ مِنْ قَدَمَيْهِ إِلَى أَعْنَانِ السَّمَاءِ وَيَتَنَاثَرُ الْبِرُّ عَلَيْهِ مِنْ أَعـْنَانِ السَّمَاءِ إِلَى مَفْرِقِ رَأْسِهِ وَ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهِ يُنَادِي لَوْ يَعْلَمُ الْمُصَلِّي مَنْ يُنَاجِي مَا انْفَتَلَ؛ امام باقر عليه السلام: براى مصلى هنگام نماز سه صفت هست 1) ملائكه ها از پاى او تا آسمان او را احاطه نمودند 2) بر و نيكى از آسمان به او ميرسد و ملكى ندا مي دهد اگر نمازگذار مى دانست با چـه كسى مناجات مى كند از نماز غافل نمى شد. (من لايحضره الفقيه، ج1، ص207)
- وَ قَالَ عليه السلام يَدْخُلُ عَلَى الْمَيِّتِ فِي قَبْرِهِ الصَّلَاةُ وَالصَّوْمُ وَالْحَجُّ وَالصَّدَقَةُ وَالْبِرُّ وَالدُّعَاءُ وَ يُكْتَبُ أَجْرُهُ لِلَّذِي يَفْعَلُهُ وَ لِلْمَيِّتِ؛ امام صادق عليه السلام: وارد مى شود بر ميت در قبرش نماز و روزه و حج و صدقه و نيكى و دعاء و نوشته مى شود اجر و ثواب براى كسى كه اين كارها را براى ميت انجام داده و براى ميت. (من لايحضره الفقيه، ج1، ص185)
- قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام خِيَارُكُمْ سُمَحَاؤُكُمْ وَ شِرَارُكُمْ بُخَلَاؤُكُمْ وَ مِنْ خَالِصِ الْإِيمَانِ الْبِرُّ بِالْإِخْوَانِ وَ السَّعْيُ فِي حَوَائِجِهِمْ وَ إِنَّ الْبَارَّ بِالْإِخْوَانِ لَيُحِبُّهُ الرَّحْمَنُ وَ فِي ذَلِكَ مَرْغَمَةُ الشَّيْطَانِ وَ تَزَحْزُحٌ عَنِ النِّيرَانِ وَ دُخُولُ الْجِنَانِ ثُمَّ قَالَ لِجَمِيلٍ يَا جَمِيلُ أَخْبِرْ بِهَذَا غُرَرَ أَصْحَابِكَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ غُرَرُ أَصْحَابِي قَالَ هُمُ الْبَارُّونَ بِالْإِخْوَانِ فِي الْعُسْرِ وَالْيُسْر؛ امام صادق عليه السلام: بهترين شما سخاوتمندان شمايند و بدترين شما بخيلانند و از نشانه هاى ايمان خالص نيكى به برادران و سعى دربرآوردن حوائج آنان است و همانا نيكوكار خداوند رحمن او را دوست مى دارد و نيكوكارى سبب دورى شيطان و جهنم و دخول در بهشت مى شود. سپس حضرت به جميل فرمودند يا جميل برسان اين را به بزرگان اصحابت، جميل عرض كرد بزرگان كيانند. حضرت فرمودند: آنان نيكوكاران به برادرانند در سختى و در راحتى. (من لايحضره الفقيه، ج2، ص61)
- وَ قَالَ أَبُوجَعـْفَرٍ عليه السلام الْبِرُّ وَالصَّدَقَةُ يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَزِيدَانِ فِي الْعُمُرِ وَ يَدْفَعَانِ عَنْ صَاحِبِهِمَا سَبْعِينَ مِيتَةَ سَوْءٍ؛ امام باقر عليه السلام: نيكى و صدقه فقر را نابود مى كنند و عمر را زياد مي كنند و از صاحبش هفتاد مرگ بد را دور مى كنند. (من لايحضره الفقيه، ج2، ص66)
- أَسْرَعُ الْخَيْرِ ثَوَاباً الْبِرُّ؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم: ثواب نيكى زودتر از كارهاى خير ديگر مى رسد. (من لايحضره الفقيه، ج4، ص379)
- وَرُوِيَ عـَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله و سلم أَنَّهُ قَالَ لَا يَزَالُ النَّاسُ بِخَيْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى فَإِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَلِكَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَكَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم: خير از مردم جدا نمى شود مادامى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و در كار نيك و تقوى يكديگر را كمك مى كنند پس هرگاه چنين نكنند بركت از آنها مى رود و بعضى از آنها بر بعض ديگر مسلط مى شوند. در حالى كه هيچ ياورى در آسمان و زمين براى آنها نيست. (تهذيب الاحكام، ج6، ص181)
- عـِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عـَبْدِاللَّهِ عليه السلام عنْ آبَائِهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ وَ الدَّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ وَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يُحِبُّ إِغَاثَةَ اللَّهْفَانِ؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم: هر كار نيكى صدقه است و كسى كه ديگرى را بر كار نيك راهنمائى كند همانند كسى است كه كار نيك انجام مى دهد. (الكافي، ج4، ص27)
- عـِدَّةٌ مِنْ أَصـْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عـَنْ عـُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ عليه السلام فَتَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ بِالْبِرِّ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ؛ امام صادق عليه السلام: تقرب بجوئيد به خداوند عزوجل با كار نيك و صله رحم. (الكافي ج4 ص27)
- علِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ اصـْنَعِ الْمَعْرُوفَ إِلَى مَنْ هُوَ أَهْلُهُ وَإِلَى مَنْ لَيْسَ مِنْ أَهْلِهِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ هُوَ مِنْ أَهْلِهِ فَكُنْ أَنْتَ مِنْ أَهْلِهِ؛ امام صادق عليه السلام: نيكى كنى به اهلش اگر هم او اهلش نبود شما اهل نيكوكارى هستيد. (الكافي، ج4، ص28)
- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِالْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْوَلِيدِ عنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ الْمَعْرُوفُ وَ أَهْلُهُ وَ أَوَّلُ مَنْ يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم: اول كسى كه وارد بهشت مى شود نيكوكار است و اول كسى كه بر من در كنار حوض وارد مي شود نيكوكار است. (الكافي، ج4، ص28)
آيات
«لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا ۖ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ صَدَقُواوَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»؛ نيكى (تنها) اين نيست (كه به هنگام نماز) صورت خود را به سوى مشرق و مغرب كنيد (و تمام گفتگوى شما از مساله قبله و تغيير قبله باشد و همه وقت خود را مصروف آن سازيد) بلكه نيكى (و نيكوكار) كسانى هستند كه به خدا و روز رستاخيز و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورده اند و مال (خود) را با علاقه اى كه به آن دارند به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان انفاق مى كنند، نماز را برپا مى دارند و زكات را مى پردازند و به عهد خود ـ به هنگامى كه عهد بستند ـ وفا مى كنند، در برابر محروميت ها و بيماري ها و در ميدان جنگ استقامت به خرج مى دهند، اين ها كسانى هستند كه راست مى گويند (و گفتار و رفتار و اعتقادشان هماهنگ است) و اين ها هستند پرهيزگاران». (سوره بقره، آيه 177)
تفسير: ريشه و اساس همه نيكي ها
همان گونه كه در تفسير آيات تغيير قبله گذشت، نصارا به هنگام عبادت رو به سوى شرق و يهود رو به سوى غرب كرده، عبادات خود را انجام مى دادند اما خدا كعبه را براى مسلمين قبله قرار داد كه در طرف جنوب بود و حد وسط ميان آن دو محسوب مى شد و نيز ديديم كه مخالفين اسلام از يكسو و تازه مسلمانان از سوى ديگر چه سر و صدائى پيرامون تغيير قبله به راه انداختند.
آيه فوق روى سخن را به اين گروه ها كرده، مى گويد: نيكى تنها اين نيست كه به هنگام نماز صورت خود را به سوى شرق و غرب كنيد و تمام وقت خود را صرف اين مساله نمائيد: ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب.
بر (بر وزن ضد) در اصل به معنى توسعه است، سپس در معنى نيكي ها و خوبي ها و احسان بكار رفته است، زيرا اين كارها در وجود انسان محدود نمى شود و گسترش مى يابد و به ديگران مى رسد و آنها نيز بهره مند مى شوند و بر (بر وزن نر) جنبه وصفى دارد و به معنى شخص نيكوكار است، در اصل به معنى بيابان و مكان وسيع مى باشد و از آنجا كه نيكوكاران روحى وسيع و گسترده دارند اين واژه بر آنها اطلاق مى شود.
قرآن سپس به بيان مهمترين اصول نيكي ها در ناحيه ايمان و اخلاق و عمل ضمن بيان شش عنوان پرداخته چنين مى گويد: بلكه نيكى (نيكوكار) كسانى هستند كه به خدا و روز آخر و فرشتگان و كتاب هاى آسمانى و پيامبران ايمان آورده اند ولكن البر من آمن بالله واليوم الاخر والملائكة والكتاب والنبيين.
در حقيقت اين نخستين پايه همه نيكي ها و خوبي ها است: ايمان به مبدا و معاد و برنامه هاى الهى و پيامبران كه مامور ابلاغ و اجراى اين برنامه ها بودند و فرشتگانى كه واسطه ابلاغ اين دعوت محسوب مى شدند، ايمان به اصولى كه تمام وجود انسان را روشن مى كند و انگيزه نيرومندى براى حركت به سوى برنامه هاى سازنده و اعمال صالح است.
جالب اين كه نمى گويد نيكوكار كسانى هستند كه... بلكه مى گويد نيكى كسانى هستند كه... اين به خاطر آن است كه در ادبيات عرب و همچنين بعضى زبانهاى ديگر هنگامى كه مى خواهند آخرين درجه تاكيد را در چيزى بيان كنند آن را به صورت مصدرى مى آورند نه به صـورت وصـف، مثلا گفته مى شود على عليه السلام عدل جهان انسانيت است، يعنى آن چنان عدالت پيشه است كه گوئى تمام وجودش در آن حل شده و سر تا پاى او در عدالت غرق گشته است، به گونه اى كه هرگاه به او نگاه كنى چيزى جز عدالت نمى بينى! و همچنين در نقطه مقابل آن مى گوئيم بنى اميه ذلت اسلام بودند گوئى تمام وجودشان تبديل به خوارى شده بود. (تفسير نمونه، ج2، ص9)
«يَسئَلُونَك عَنِ الاَهِلَّةِ قُلْ هِىَ مَوَقِيت لِلنَّاسِ وَالْحَجّ وَ لَيْس الْبرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوت مِن ظهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبرَّ مَنِ اتَّقَى وَ أْتُواالْبُيُوت مِنْ أَبْوَبِهَا وَاتَّقُوااللَّهَ لَعَلَّكمْ تُفْلِحُونَ»؛ درباره هلال هاى ماه از تو سؤال مى كنند، بگو: آن ها، بيان اوقات (و تقويم طبيعى) براى (نظام زندگى) مردم و (تعيين وقت) حج است و (آن چنان كه در جاهليت مرسوم بود كه به هنگام حج، كه جامه احرام مى پوشيدند، از در خانه وارد نمى شدند، و از نقب پشت خانه وارد مى شدند، نكنيد!) كار نيك، آن نيست كه از پشت خانه ها وارد شويد، بلكه نيكى اين است كه پرهيزگار باشيد! و از در خانه ها وارد شويد و تقوا پيشه كنيد، تا رستگار گرديد! (سوره بقره، 189)
شان نزول
در حديثى مى خوانيم كه معاذ بن جبل خدمت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلّم رسيد و گفت: بسيار از ما سؤال مى كنند كه اين هلال ماه چيست؟ و چه فايده دارد (چرا ماه تدريجا به صورت بدر كامل درمى آيد و باز به حالت اول برمى گردد) خداوند آيه فوق را نازل فرمود و به آنان پاسخ گفت.
در روايت ديگرى آمده است كه جمعى از يهود از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلّم پرسيدند: هلال ماه براى چيست؟ و چه فايده دارد آيه فوق نازل شد و فوايد مادى و معنوى آن را در نظام زندگى انسانها بيان كرد.
تفسير: تقويم طبيعى
همان طور كه در شان نزول آمده است گروهى در مورد هلال ماه از پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم پرسش هائى داشتند و از علت و نتايجى كه اين موضوع دربردارد وارد شويد بلكه نيكى آن است كه تقوا پيشه كنيد و از در خانه ها وارد شويد و از خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد و ليس البر بان تاتوا البيوت من ظهورها ولكن البر من اتقى و أتوا البيوت من ابوابها و اتقواالله لعلكم تفلحون.
بسيارى از مفسران گفته اند در زمان جاهليت هنگامى كه لباس احرام به تن مى كردند از راه معمولى و در خانه به خانه خود وارد نمى شدند و معتقد بودند اين كار براى محرم ممنوع است به همين دليل در پشت خانه نقبى مى زدند و هنگام احرام فقط از آن وارد مى شدند، آنها معتقد بودند كه اين عمل يك كار نيك است چون ترك عادت است و احرام كه مجموعه اى از ترك عادات است بايد با اين ترك عادت تكميل شود.
و بعضى گفته اند اين كار به خاطر آن بود كه در حال احرام زير سقف نروند زيرا گذشتن از سوراخ ديوار در مقايسه با گذشتن از در براى اين منظور بهتر بود ولى قرآن صريحا مى گويد نيكى در تقوا است نه در عادات و رسوم خرافى و بلافاصله دستور مى دهد حتما از همان طريق عادى به خانه ها وارد شويد.
اين آيه معنى وسيعتر و عمومى ترى نيز دارد و آن اين كه براى اقدام در هر كار خواه دينى باشد يا غيردينى بايد از طريق صحيح وارد شويد نه از طرق انحرافى و وارونه چنان كه جابر همين معنى را از قول امام باقر عليه السلام نقل كرده است.
و از اين جا مى توان پيوند ديگرى ميان آغاز و پايان آيه پيدا كرد و آن اين كه هر كار بايد از طريق صحيح آن باشد و عبادتى هم چون حج نيز بايد در وقت مقرر كه با هلال ماه تعيين مى شود، انجام گيرد.
تفسير سومى براى آيه ذكر شده است و آن اين كه براى يافتن نيكي ها بايد به سراغ اهلش رفت و از غير اهل طلب نكرد ولى اين تفسير را مى توان در تفسير دوم درج كرد در روايات اهل بيت از امام باقر عليه السلام نقل شده: آل محمد ابواب الله و سبله و الدعـاة الى الجنة والقادة اليها والادلاء عليها الى يوم القيامة، خاندان پيغـمبر صلى الله عليه و آله و سلّم درهاى الهى و طرق وصول به او و دعوت كنندگان به سوى بهشت و راهنمايان و دليلان آن مى باشند تا روز قيامت.
اين حديث مى تواند اشاره اى به يكى از مصداق هاى مفهوم كلى آيه باشد زيرا مى گويد: در تمام امور مذهبى خويش از طريق اصلى يعنى اهل بيت پيامبر كه طبق حديث ثقلين قرين قرآنند وارد شويد و برنامه هاى خود را از آنها بگيريد چرا كه وحى الهى در خانه آنان نازل شده و آنها پرورش يافتگان مكتب قرآنند.
جمله ليس البر... ممكن است اشاره به نكته لطيف ديگرى نيز باشد كه سؤال شما از اهله ماه به جاى سؤال از معارف دينى همانند عمل كسى است كه راه اصلى خانه را گذاشته و از سوراخى كه پشت ديوار خانه زده وارد مى شود چه كار نازيبائى.
ضمنا توجه به اين نكته نيز لازم است كه مى فرمايد: لكن البر من اتقى (بلكه نيكى اين است كه تقوا پيشه كنيد) زيرا وجود پرهيزگاران سرچشمه جوشان نيكي ها است به گونه اى كه گوئى خود آنها عين نيكى هستند.
«لَن تَنَالُوا الْبرَّ حَتى تُنفِقُوا مِمَّا تحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُوا مِن شىْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»؛ هرگز به (حقيقت) نيكو كارى نمى رسيد مگر اين كه از آن چه دوست مى داريد (در راه خدا) انفاق كنيد، و آن چه انفاق مى كنيد خداوند از آن باخبر است. (سوره آل عمران، آيه 92)
تفسير: يك نشانه ايمان
لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون: واژه بر در اصل به معنى وسعت است ولذا صحراهاى وسيع را بر (به فتح ب) مى گويند و به همين جهت به كارهاى نيك كه نتيجه آن گسترده است و به ـ ديگران مى رسد بر (بكسر ب) گفته مى شود و تفاوت ميان بر و خير از نظر لغت عرب اين است كه بر نيكوكارى توأم با توجه و از روى قصد و اختيار است ولى خير به هر نوع نيكى كه به ديگرى بشود اگر چه بدون توجه باشد، اطلاق مى گردد.
آيه فوق مى گويد: شما هرگز بحقيقت بر و نيكى نمى رسيد مگر اين كه از آنچه دوست مى داريد، در راه خدا انفاق كنيد.
بر و احسان
بر، به معناى گستردگى انجام كار نيك است. هر گونه اقدامى كه به گونه اى در راستاى خدمت مردم و جامعه قرار بگيرد جامعه و مردم را به سوى خير و نيكى فراخواند، از مصاديق بر است.
بر و نيكى و نيكوكارى، اين نيست كه انسان وظايف فردى و عبادى خود را به بهترين شيوه انجام دهد و از سرنوشت ديگران بى خبر باشند بلكه آن انسانى نيكوكاراست و در رديف ابرار قرار دارد كه همپاى انجام اعمال عبادى فردى به وظايف اجتماعى و تعاون و خدمت به ديگران نيز، توجه داشته باشد:
«لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا ۖ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ ...»(سوره بقره/ آیه177)
نيكى آن نيست كه روى خود به جانب مشرق و مغرب كنيد بلكه نيكوكار كسى است كه به خداوند و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب خدا و پيامبران ايمان آورد و مال خود را با آن كه دوستش دارد، به خويشاوندان و يتيمان و درماندگان و مسافران و گدايان و دربندماندگان ببخشد و نماز بگزارد و زكات بدهد و اينان چون عهدى مى بندند. بدان وفا مى كنند و در بينوايى و بيمارى و به هنگام جنگ، صابرند.
پرواضح است كسى مى تواند از مال و ثروت بگذرد و از آن در راه خدمت به مردم بهره گيرد كه از پشتوانه ايمانى و عقيدتى استوارى برخوردار و از ناخالصي ها پيراسته باشد. همراه باايمان و انجام فرايض دينى به خدمات اجتماعى دست يازيده و در زمره نيكان و ابراز قرار مى گيرد.
از امام صادق عليه السلام نقل شده است: ...من خالص الايمان البر بالاخوان والسعى فى حوائجهم فى العسر واليسر؛ نيكى به برادران دينى و تلاش و جديت براى رفع مشكلات آنان در تمام زمينه ها و در هر شرايط برخاسته از ايمان خالص است.
بدين سان مى يابيم كه بر و نيكوكارى يكى از شاخه هاى مهم اخلاق اجتماعى انسان است كه منشا و ريشه همه خدمات و نيكي ها به شمار مى رود از اين روى امام على عليه السلام مى فرمايد: جماع الخير فى اعمال البر.
احسان نيز هم افق با بر است احسان هر خدمتى را كه براى مردم انجام گيرد و در برابر آن انتظار پاداشى نباشد شامل مى شود. مرحوم علامه طباطبائى مى فرمايد: الاحسان الى الغـير... هو ايصـال خير او نفع الى غـير لاعـلى سبيل المجازاه و الماقبله، ان يقابل الخير باكثر منه و يقابل الشر باقل منه و يوصل الخير الى غير متبرعا به ابتداء.
احسان به ديگران... نفع و نيكى رساندن به آنان است بدون انتظار پاداش مقابل.
از مصاديق احسان است: جبران نيكى ديگران به گونه اى فزونتر و شايسته تر و برخورد با بدى آنان در مرتبه اى نازلتر و بالاخره خدمت ابتداءا و بى انتظار پاداش.
احسان يكى از اصول اساسى ارزش ها در جامعه اسلامى است و خداوند در قرآن همگان را به انجام آن فرمان داده است: ان الله يامر بالعدل والاحسان وايتاء ذى القربى... پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين آيه را دربردارنده و جامع تمام ارزش ها دانسته است: جماع التقوى فى قوله: ان الله يامر...
روشن است كه اگر بنياد جامعه اى بر پايه عدل و احسان و كمك به خويشان استوار گردد و خدمتگزارى در آن پديدار شود، آن جامعه از ارزش هاى زيربنايى و اساسى برخوردار خواهد بود. از اين كه در آيه فوق احسان پس از عدل ذكر شده است استفاده مى شود كه در مفهوم احسان يك نوع گذشت از حق شخصى و ايثار نهفته است.
به همين جهت على عليه السلام سرآمدترين جزء ايمان را احسان و آخرين مرتبه احسان را ايثار دانسته است: راس الايمان الاحسان الى الناس.
انگيزه ها در خدمتگزارى
خدمت امرى است پسنديده اما آنچه ارزش آن را بالا مى برد و يا از ارزشش مى كاهد، انگيزه هايى است كه خدمت بر اساس آنها شكل مى گيرد. برخى از هدف انگيزه خدمتشان احساس نوع ـ دوستى و انسان گرايى است. اينان بر اين باورند كه خدمت مرز، نژاد، عقيده، ايمان و... را نمى شناسد بلكه هر جا انسانى يافت شود كه مى توان به او خدمت كرد، بايد سراغـش رفت. صاحبان اين تفكر، اصل خدمت را ملاك و معيار مى گيرند اما به متعلق آن كارى ندارند. البته اين طرز تفكر در حد خودش در خور ستايش است اما كامل نيست.
انگيزه برخى از مردم در خدمت رسانى، يك نوع داد و ستد است يعنى قدمى برمى دارند تا قدمى برايشان برداشته شود. در اين بينش محور خدمت، جلب خدمتگزارى! از ارزشى برخوردار نيست زيرا نه انگيزه مردمى در آن وجود دارد و نه احساس نوع دوستى.
اينان خدمت مى كنند تا به نام و نانى برسند شهرت و مقامى بدست آورند يا به اغراض و اهداف سياسى و مانند آن دست يابند عشق و علاقه به اصل خدمت ندارند بلكه انگيزه اساسى آنان مقاصد اجتماعى و دنيايى است!
برخى از افقى بالا به انسان ها مى نگرند و در بينش آنان همه مردم عيال خداوندند. خدمت به خلق در تفكر و انديشه اينان، نوعى عبادت و تقرب به پروردگار است. كار و خدمت صاحبان اين فكر، هم حسن فاعلى دارد و هم از حسن فعلى برخوردار است.
به عقيده ايشان تنها مفيد بودن عمل كافى نيست بلكه بايد فاعل نيز، نيت و هدف خير داشته باشد. صاحبان اين نظر مى كوشند كه ضمن مفيد شكل عمل، روح معنويت را نيز بر آن حاكم سازند تا ثمره اين حركت خيرخواهانه، آنان را از منزل خودخواهى و هواپرستى خارج و منزل صفا و اخلاص برساند.
پيدايش اين نگرش تنها در سايه تفكر دينى و جهان بينى الهى ممكن است. در مقام ارزش گزارى خدمت ها، خدمت نشات گرفته از اين جهان بينى، از ارزشمندترين آنها به شمار مى رود به همين جهت در فرهنگ دينى، عمل و خدمتى مايه ارزش و عامل كمال آدمى است كه انگيزه انجامش، قرب و رضايت خداوند باشد. (علم اخلاق اسلامى، ج2، ص354)
منابع
گروهی از محققان و پژوهشگران، بر و نیکی، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین، بازیابی :1 بهمن 1391.