آیه 92 سوره کهف
<<91 | آیه 92 سوره کهف | 93>> | |||||||||||||||
|
ترجمه های فارسی
باز وسیله و رشتهای را پی گرفت (و به سمت شمال سفر را ادامه داد).
سپس [با توسل به وسیله،] راهی را [برای سفر دیگر] دنبال کرد.
باز راهى را دنبال نمود.
باز هم راه را پى گرفت.
(باز) از اسباب مهمّی (که در اختیار داشت) استفاده کرد...
ترجمه های انگلیسی(English translations)
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً «92»
سپس (براى سفرى ديگر از اسبابى كه در اختيار داشت) سببى را پيگيرى كرد.
حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا «93»
تاآنگاه كه به ميان دو سدّ (كوه) رسيد، پشت آن دو كوه مردمى را يافت كه گويا هيچ سخنى را نمىفهميدند.
نکته ها
با توجّه به آيه بعد كه مردم، ذوالقرنين را به كمال، قدرت، دلسوزى و لياقت شناختند و ناامنى را مهمترين مسئله تشخيص داده و حلّ آن را به دست ذوالقرنين دانستند و با او
جلد 5 - صفحه 223
گفتگو كردند. بنابراين مراد از جمله «لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا» اين است كه فرهنگشان پايين بود. چنانكه در آيهى 78 سورهى نساء مىخوانيم: «فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً» چرا اينها هيچ سخن و گفتارى را نمىفهمند؟ كه مراد آيه، آشنايى نداشتن با زبان و لهجهى خاصّى نيست، بلكه مراد اين است كه چرا در خط صحيح قرار نمىگيرند!؟
در اين سوره، سه ماجرا نقل شده است كه در هر سه، حركت و هجرت وجود دارد: هجرت اصحاب كهف، هجرت موسى براى ديدار خضر، هجرت ذوالقرنين؛ اوّلى هجرت براى حفظ ايمان است، دوّمى براى تحصيل دانش و سوّمى براى نجات محرومان مىباشد.
پیام ها
1- قوانين حاكم بر طبيعت را بايد كشف و بكار بست. «ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً»
2- هر حركت و هدف و سفرى، وسيلهاى خاص نياز دارد. جملهى «أَتْبَعَ سَبَباً» براى هر حركت و سفرى تكرار شده است.
3- براى مردان خدا، توقّف از فعاليّت و فراغت و بازنشستگى معنى ندارد. «ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً»
4- پيشواى مردم بايد به مناطق ديگر هم سركشى كند و در جريان اوضاع قرار گيرد. حَتَّى إِذا بَلَغَ ...
5- تا حركت و كاوش نباشد، نيازها و واقعيّات شناخته نمىشود. إِذا بَلَغَ ... وَجَدَ
6- خدمت به محرومان يك ارزش است، چه با فرهنگ باشند يا نباشند. «لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً: پس پيروى كرد ذو القرنين راهى را كه ميان شمال و جنوب است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92) حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً (93) قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا (94) قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً (95) آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً (96)
فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً (97) قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا (98)
ترجمه
پس توسل جست بوسيلهاى
تا وقتى كه رسيد بميانه دو كوه يافت در پيش آن دو، گروهى را كه نزديك نبود كه بفهمند گفتارى را
گفتند اى ذو القرنين همانا يأجوج و مأجوج فساد كنندگانند در زمين پس آيا قرار دهيم براى تو نقدينهاى بشرط آنكه بنا كنى ميان ما و ميان آنها سدّى
گفت آنچه تمكّن داد مرا در آن پروردگارم بهتر است پس كمك كنيد مرا بقوّت بازو تا بنا كنم ميان شما و ميان آنها سدّ بزرگى
بياوريد نزد من قطعههاى آهن را تا وقتى كه برابر شد ميانه دو جانب آن دو كوه گفت بدميد تا وقتى كه گرداند آنرا آتش گفت بياوريد نزد من تا بريزم بر آن مس گداخته را
پس نتوانستند كه بالا روند آنرا و نتوانستند بسازند براى آن نقبى
گفت اين رحمتى است از پروردگار من پس وقتى كه بيايد وعده پروردگار من ميگرداند آنرا زمين هموار و بوده است وعده پروردگار من درست و راست.
تفسير
جناب ذو القرنين بعد از فراغت از امر مغرب و مشرق گفتهاند اراده جانب شمال را نمود و از جنوب رهسپار شد تا رسيد بفاصله ميان دو كوه شمالى و
جلد 3 صفحه 452
عياشى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه بجانب تاريكى متوجّه شد و شايد مراد توجّه بقطب شمال باشد در ششماهى كه شب است و اينكه از آن دو كوه تعبير بسدّين شده بملاحظه آنستكه كوه سدّ طبيعى است و كلمه سد بر آن اطلاق ميشود و بعضى سد بضم قرائت نمودهاند و شايد احسن باشد و بعدا هم ميان آن دو كوه مسدود شد بسد ذو القرنين پس تمامى سد شدند و چون بآن مكان رسيد ديد جماعتى را كه بزودى كلام احديرا نمىفهميدند چون زبان مخصوصى داشتند غير از زبان همه و بايد با زحمت مقاصد را بآنها فهماند و بذو القرنين عرضه داشتند در پشت اين دو كوه دو طائفه منزل دارند بنام يأجوج و مأجوج كه گفتهاند آن دو دو قبيله از اولاد يافث بن نوح عليه السّلام بودند و در روايت علل از امام هادى عليه السّلام تأييد شده و بعضى يأجوج و مأجوج بالف قرائت نمودهاند در هر حال گفتند اين دو قبيله فساد ميكنند در زمين ما بقتل و غارت و تخريب بيوت و اتلاف زروع و اينمعنى در روايت عيّاشى ره از امير المؤمنين عليه السّلام تأييد شده و آيا ممكن است ما از اموال خودمان مبلغى خارج و تقديم كنيم و در مقابل آن شما در ميان اين دو كوه سدّى بنا كنيد كه فاصله شود ميان ما و آنها و نتوانند ديگر باراضى ما تجاوز نمايند و بعضى بجاى خرجا خراجا قرائت نمودهاند و شايد احسن باشد چون ظاهرا ميخواستند مقرّرى ساليانهاى بدهند نه يكدفعه و فرق بين خرج و خراج بدفعى و تدريجى است و ذو القرنين بالهام الهى يا قرائن متوجّه شد و فهميد سخن آنها را و جواب فرمود آنچه را خداوند در آن بمن تمكّن داده از مال و ملك بهتر است از خرج يا خراجيكه شما يكدفعه يا ساليانه بمن بدهيد ولى شما كمك بدنى كنيد با من بكارگرى و حمل و نقل لوازم سدّ تا من ميان شما و آنها سدّ محكم بزرگى بنا نمايم بياوريد نزد من قطعات آهن بزرگ از مراكز يا معادنى كه دارم و آنها آوردند و چيدند ميان آن دو كوه تا وقتى كه مساوى شد با دو جانب آن دو كوه ذو القرنين بكار گران فرمود بدميد در كورههاى آتش يا دمهاى زيادى كه براى گداخته نمودن آن آهنها تهيّه شده بود و آنها اطاعت كردند و دميدند تا وقتى كه تمام آنقطعات آهن چيده شده، گرديد مانند يكپارچه آتش سوزان فرمود بياوريد نزد من مس تا بريزم بر آن قطعات آهن چيده شده مس گداخته را و آنها اطاعت نمودند و ذو القرنين سدّ
جلد 3 صفحه 453
را با تمام رسانيد و ديوارى شد كه سنگ و آجرش آهن بود و گلش مس گداخته پس يأجوج و مأجوج ديگر نتوانستند از آن بالا روند براى بلندى و صافى آن و نتوانستند در زير آن نقبى بزنند براى زيادى قطر و استحكام آن گفتهاند پى ديوار را بقدرى كنده بودند كه به آب رسيده بود و ذو القرنين گفت اين موفقيّت و تمكن ما از بناى چنين سدّى رحمت و فضلى بود از خداوند بر بندگانش كه از شرّ يأجوج و مأجوج ايمن شدند تا دامنه قيامت ولى چون موعد مقرر حقّ كه قيامت كبرى است برسد خداوند آنرا منهدم و پراكنده و با خاك يكسان و زمين صاف هموار كند و بعضى دكّا قرائت نمودهاند بدون مدّ و همزه و بنابراين مصدر فعلى است كه جعله دلالت بر آن نموده يعنى دكّه دكّا و بقرائت مدّ و همزه صفت موصوف مقدّر است يعنى ارضا دكّاء و مسلّم است كه وعده خداوند حق و واقع بوده و خواهد بود عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده در قول خداوند اجعل بينكم و بينهم ردما كه آن تقيّه است كه دشمنان خدا نميتوانند از آن بالا روند و نميتوانند براى آن نقبى بزنند و حيلهاى انديشند و آن سدّ محكم و حصن حصين است براى محفوظ ماندن شما از تعدّيات آنها و چون وعده خداوند برسد و امام عليه السّلام از پس پرده غيبت ظاهر گردد تقيّه از بين ميرود و سد مدكوك ميگردد و آن روز انتقام كشيدن شما است از دشمنان خدا و قمّى ره فرموده كه خداوند پيش از روز قيامت در آخر- الزّمان آن سد را منهدم فرمايد و يأجوج و مأجوج بيرون آيند و مردم را بخورند و از بعضى روايات استفاده ميشود كه آنها خلق مخصوصى هستند كه بر حسب شكل و هيئت و قد و قامت و اعضاء و جوارح با بشر عادى تفاوت فاحشى دارند و بعد از ملائكه خلقى بزيادى آنها نيست و هر مردى از آنها تا هزار پسر صلبى خود را نه بيند نميميرد و يك اقليم از اقاليم دنيا مخصوص بآنها است و بيرون آمدن آنها از پشت سد و اختلاطشان بسائر خلق از علائم قيامت است.
جلد 3 صفحه 454
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ أَتبَعَ سَبَباً (92)
پس از سير از مغرب زمين تا مشرق زمين در اطراف مملكت سير و گردش داشت که از حالات تمام بندهگان و اوضاع آنها خبر پيدا كند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 92)- سدّ ذو القرنین چگونه ساخته شد؟ در اینجا به یکی دیگر از سفرهای ذو القرنین اشاره کرده، میگوید: «بعد از این ماجرا باز از اسباب مهمی که در اختیار داشت بهره گرفت» (ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم