آیه 89 سوره مؤمنون
<<88 | آیه 89 سوره مؤمنون | 90>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
محققا خواهند گفت که اینها همه از خداست. بگو: پس چرا به فریب و فسون مفتون میشوید؟ (و از خدا غافل میگردید؟)
خواهند گفت: [این ویژگی ها] فقط برای خداست. بگو: پس چگونه [بازیچه] نیرنگ و افسون می شوید [و از راه خدا منحرفتان می کنند؟!]
خواهند گفت: «خدا.» بگو: «پس چگونه دستخوش افسون شدهايد؟»
خواهند گفت: خدا. بگو: پس چرا فريب مىخوريد؟
خواهند گفت: «(همه اینها) از آن خداست» بگو: «با این حال چگونه میگویید سحر شدهاید (و این سخنان سحر و افسون است)؟!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- تسحرون: سحر كرده مىشويد. حق در صورت باطل به شما نشان داده مىشود بعضى «فريفته مىشويد» گفتهاند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ «89» بَلْ أَتَيْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ «90»
به زودى خواهند گفت: (حكومت بر همه چيز) براى خداست. بگو: پس چگونه (مىگوييد پيامبر شما را سحر كرده و) شما مسحور او شدهايد؟
(ما آنان را سحر نمىكنيم) بلكه حقّ را براى آنان آورديم، وقطعاً آنان دروغ مىگويند.
نکته ها
قرآن در سورهى يس مىفرمايد: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ» «1» هر گاه خداوند چيزى را اراده كند، فرمان مىدهد و آن، آفريده مىشود؛ پس منزّه است خداوندى كه ملكوت همه چيز به دست اوست. (بنابراين كلمهى ملكوت به معناى قدرت مطلقه بر هستى است)
كلمات «يُجِيرُ» و «يُجارُ» از ريشهى «جوار» به معناى همسايگى است. از آنجا كه يكى از حقوق همسايگى، حمايت از همسايه در برابر سوءقصد ديگران است، لذا اين كلمه به معناى پناه دادن و حمايت كردن بكار مىرود. «2»
مراد از حقّ در آيه «أَتَيْناهُمْ بِالْحَقِّ» يا معاد است يا قرآن، يا منطق واستدلال توحيدى.
«1». يس، 82- 83.
«2». تفسير الميزان.
جلد 6 - صفحه 124
پیام ها
1- نحوهى گفتگو با مخالفان را از قرآن بياموزيم. «قُلْ»
2- در شيوهى تبليغ، از فطرتهاى سالم و باورهاى صحيح مردم، در راه رشد و هدايت آنان كمك بگيريم. قُلْ مَنْ بِيَدِهِ ...
3- مالكيّت خداوند گسترده و همه جانبه است. «مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ»
4- پناه دادن خداوند، دائمى، مطلق و انحصارى است. «وَ هُوَ يُجِيرُ»
5- در برابر قهر خداوند، هيچ پناهگاهى نيست. «وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ»
6- حاكميّت مطلقه خداوندرا تنها عالمان در مىيابند. «إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
7- در برابر عقايد انحرافى ديگران، موضع روشنى بگيريد. «بَلْ أَتَيْناهُمْ بِالْحَقِّ»
8- كارهاى خداوند، حقّ و حكيمانه است. «بِالْحَقِّ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ (89)
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ: زود باشد كه بگويند در جواب، خاصه خدا است ملك و ملكوت، و او است پناه دهنده بندگان و كسى نتواند از عذاب او پناه دهد كسى را. چون حجت بر ايشان لازم گردد، قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ: بگو اى پيغمبر پس از كجا فريب داده شويد و چگونه از راه حق برمىگرديد و با وجود ظهور نور توحيد و تظافر دلايل بر وحدت ملك مجيد، طريق حق را گذاشته كجا مىرويد، و بدرگاه كه رو مىآوريد؟
تنبيه: خداوند سبحان از راه لطف نسبت به بندگان به بيانات مختلفه در قرآن مجيد ارشاد و هدايت فرموده و راه حق و صراط مستقيم را گوشزد نموده كه شايد از ورطه جهالت بسر منزل نجات رسند، لكن بدبخت انسانى است كه با تذكرات بيشمار و الزامات بسيار، ابدا آگاهى نيابد و از خواب غفلت هشيار نگردد، لذا در اواخر آيات شريفه مىفرمايد: چرا تعقل نمىكنيد، چرا نمىانديشيد، چگونه از راه حق برمىگرديد با وجود دلائل حقه و ظهور آيات سبحانيه.
اى كه پى نفس و هوى مىروى
راه نه اين است، خطا مىروى
راهروان زانره و يكسر روند
پس تو بدين راه چرا مىروى
منزل و مقصود در آن جانب است
پس تو از اين سوى كجا مىروى
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيها إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (84) سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (85) قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (86) سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ (87) قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (88)
سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ (89) بَلْ أَتَيْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ (90) مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ (91) عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (92)
ترجمه
- بگو مر كه را است زمين و هر كه در او است اگر ميدانيد
خواهند گفت خدا را است بگو آيا پس پند نميگيريد
بگو كيست پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ
خواهند گفت خدا را است بگو آيا پس نميپرهيزيد
بگو كيست كه بدست او است پادشاهى همه چيز و او پناه ميدهد و پناه داده نميشود از او اگر هستيد كه ميدانيد
خواهند گفت خدا را است بگو پس از كجا فريب داده ميشويد
بلكه داديم بآنها حق را و همانا آنانند هر آينه دروغگويان
نگرفت خدا فرزندى و نباشد با او خدائى در اين هنگام هر آينه برده بود هر خدائى آنچه را آفريد و هر آينه برترى جسته بودند بر خيشان بر برخى پاك است خدا از آنچه وصف ميكنند
او است داناى نهان و آشكار پس برتر آمد از آنچه شريك ميگيرند براى او.
تفسير
- خداوند متعال براى رفع استبعاد كفار از معاد كه در ذيل آيات سابقه اشاره بآن شد پيغمبر اكرم را مأمور بپرسشهائى از آنها فرموده باين ترتيب كه بگو آيا اين زمين و هر كس در آن جاى دارد و بايد در قيامت محشور گردد مملوك و مخلوق كيست اگر ميدانيد جواب بگوئيد آنها چون اقرار دارند كه خدا خالق آنها است خواهند گفت مملوك و مخلوق خدايند و بعدا بگو كه پس
جلد 3 صفحه 652
چرا متذكّر و متنبّه نميشويد كه كسيكه آنها را ابتداء خلق نموده قدرت بر اعاده آنها دارد چون خلق بدوى آسانتر از خلق ثانوى نيست و بگو كيست پروردگار آسمانهاى هفتگانه كه احاطه بر زمين و اهلش دارند و برتر و بزرگتر و بالاتر از آنند و پروردگار عرش عظيم كه از همه برتر و بزرگتر و بالاتر است خواهند گفت همه از آن حقّند چون ميدانند مقصود از رب خداوند خلاق است و بعضى بجاى للّه در اينجا و بعد اللّه قرائت نمودهاند بمناسبت مطابقه جواب با لفظ سؤال و بعدا بگو پس چرا از چنين خداوندى نميترسيد و برايش شريك قرار ميدهيد و منكر قدرتش بر اعاده مخلوقاتش ميشويد و بگو كيست كه در دست او است پادشاهى و سلطنت تامّه عامّه بر هر موجودى چون ملكوت صيغه مبالغه در ملك است مانند جبروت كه مبالغه در جبر است و او است كه دادرسى ميكند و پناه ميدهد هر مظلوم بىپناهى را و كسى نميتواند كسى را از دست انتقام او بگيرد و در پناه خود جاى دهد (تعديه يجار بعلى براى آنستكه متضمّن معناى نصرت است) اگر ميدانيد جواب بگوئيد خواهند گفت از آن خدا است يا خدا است بتقريبى كه بيان شد و بگو پس چرا فريب نفس امّاره و شيطان را ميخوريد و چگونه بر گردانده ميشويد از حق بباطل و از صحيح بفاسد با وضوح حقّ و ظهور ادلّه آن و با آنكه ما بيان نموديم براى آنها توحيد و معاد و راه صواب و سداد را آنها دروغ ميگويند كه منكر شدند و ميگويند حشر و نشرى نيست و خدا شريك و اولاد دارد خداوند هيچ گاه براى خود فرزندى اختيار ننموده چون او مماثل با بندگان خود نيست و اولاد بايد از جنس و نوع پدر و مادر باشد اگر كسى بخواهد فرزند ديگرى را هم برسم فرزندى قبول كند و براى خود بردارد بايد از جنس و نوع بشر باشد نه فردى از افراد حيوان يا نبات و هيچ گاه خداى ديگرى با خدا در خدائى شريك نبوده و اگر چنين بود هميشه توافق و تسالم در رأى و كار براى آن دو حاصل نميشد و با يكديگر اختلاف و نزاع پيدا ميكردند و مخلوقات خودشان را از يكديگر جدا مينمودند و هر خدائى با مخلوقش بجانبى ميرفت و با يكديگر جنگ ميكردند و يكى غالب و ديگرى مغلوب ميشد و در نتيجه نظام عالم بهم ميخورد و رشته تدبير امور از دست هر دو بيرون ميرفت چنانچه در ميان پادشاهان دنيا معمول است با
جلد 3 صفحه 653
آنكه ما مىبينيم و ميدانيم كه هميشه اين نظام احسن و اين تدبير امتن و اين اتّصال و ارتباط و التيام در اجزاء عالم بوده و هست و خواهد بود و معلوم است كه يك كارخانه است و يك مدير خبير بصير دارد منزّه است خداوند از آنچه نسبت باو ميدهند از اولاد و انباز و ذات مقدّس او عالم است و ميداند هر پنهان و آشكارى را و آنچه مخفى و هويدا است و اگر همه بيد قدرت و در تحت سلطنت او نبودند علم بآنها نداشت و چون دارد بالاتر است شأن او از آنكه اشياء بىحس و شعورى شريك در خدائى يا پرستش او باشند كه اينها قائل بآن شدهاند و باين تقريب آيه اخيره خود دليل ديگرى است بر توحيد كه از راه علم حقّ بتمام موجودات كه آنها معترف بودند اثبات وحدت و نفى شركت شده است در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه غيب چيزى است كه نبوده و شهادت چيزى است كه بوده و بعضى عالم را بكسر خواندهاند و بنابراين صفت اللّه است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
سَيَقُولُونَ لِلّهِ قُل فَأَنّي تُسحَرُونَ (89)
زود باشد که بگويند: ملكوت تمام اشياء بدست قدرت الهيست بگو:
پس سبب چيست و براي چه حق را باطل ميپنداريد!
(سَيَقُولُونَ لِلّهِ) مورد تعجب است که مثل مشركين و كفار با آن خباثت و ملعنت اعتراف دارند که تمام امور در تحت مشيت الهيست و او است مالك و خالق و نگهبان آنها و امروز جامعه دنيا که اكثريت با آنها است تمام را مستند به طبيعت ميدانند و اينکه عالم را به خودي خود موجود شده ميپندارند و منكر وجود حق تبارك و تعالي هستند، و زير بار هيچ ديني و مسلكي و طريقتي نيستند.
(قُل فَأَنّي تُسحَرُونَ) سحر خدعه و تزوير و پلتيك و تقلب و غش است که باطل را به صورت حق جلوه ميدهند، چنانچه سحره پنبه را به صورت عقرب و صحيح را به صورت شكسته و ريسمان را به صورت مار و امثال اينها جلوه ميدهند و بر جهال امر مخفي ميشود اينها حق را باطل ميگويند، توحيد را شرك، انبياء را كذاب، دين حق را باطل و باطل را حق و از اينکه جهت است که سحر و خدعه و تزوير و تقلب و غش در شريعت مطهره حرام است و امروز نوع معاملات خالي از اينکه گونهها نيست روغن نباتي در روغن حيواني، آب در شير، چاي داخلي در خارجي و ضرر را نفع و باطل را حق و بد را خوب حتي فاسق خود را عادل جلوه ميدهد، كاذب صادق نشان ميدهد حتي عمله طفره در كار كارفرما ميزند بكلّي حقيقت و
جلد 13 - صفحه 454
واقعيت ميان جامعه از بين رفته فقط بعض متدينين خود را نگاه ميدارند و بواسطه آنها است که بلا نازل نميشود و الا اينکه نوع اعمال اقتضاء صاعقه دارد.
لطف حق با تو مداراها كند
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 89)- دیگر بار زبان به اعتراف میگشایند و «میگویند: (ملکوت و حاکمیت و حمایت و پناه دادن در این عالم) منحصر به خداست» (سَیَقُولُونَ لِلَّهِ).
«بگو: با این حال چگونه (میگویید پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شما را سحر کرده و) مسحور او شدهاید»؟ (قُلْ فَأَنَّی تُسْحَرُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص151
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم