آیه 75 سوره واقعه
<<74 | آیه 75 سوره واقعه | 76>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
سوگند به مواقع نزول ستارگان (یا آیات کریمه قرآن).
پس به جایگاه ستارگان سوگند می خورم،
نه [چنين است كه مىپنداريد]، سوگند به جايگاههاى [ويژه و فواصل معيّن] ستارگان.
پس سوگند به غروبگاه ستارگان.
سوگند به جایگاه ستارگان (و محل طلوع و غروب آنها)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«لآ أُقْسِمُ»: سوگند به. حرف (لا) در قسمهای قرآنی زائد و برای تأکید است. چرا که خدا در آیه بعدی آن را قسم یادکردن قلمداد فرموده است، و در کلام عرب (لا) زائد برای تأکید و تقویت کلام، فراوان است. از جمله: تَذَکَّرْتُ لَیْلی، فَاعْتَرَتْنی صَبابَةٌ وَ کادَ نِیاطُ الْقَلْبِ (لایَتَقَطَّعُ) (لا وَ أَبیکِ) ابْنَةَ الْعامِرِیِّ لایَدَّعِی الْقَوْمُ أَنِّیأَفِرُّ دیگر این که به اغلب این چیزهائی که همراه (لا) مقسمٌعلیه قرار گرفتهاند، در جاهای دیگر قرآن بدون (لا) بدانها سوگند یاد شده است. «مَوَاقِعِ»: جمع مَوْقِع، جایگاهها و مسیرها و مدارهای ستارگان. ستارگان آسمان بیشمارند و از جمله تنها در کهکشان ما حدود یکهزار میلیون ستاره وجود دارد، و نظام مدارات هریک از آنها به قدری دقیق و حساب شده است که انسان را به شگفتی وامیدارند. مسیر و مدار و فاصله آنها از یکدیگر طبق قانون جاذبه و دافعه تعیین، و سرعت سیر هر کدام با برنامه معینی انجام میپذیرد.
نزول
ابن عباس گوید: در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مردم از او باران خواسته بودند، پیامبر فرمود: پس از نزول باران از اثر دعاى من بعضى از مردم شاکر و سپاسگذار خواهند شد و برخى کفران نعمت نموده و ناسپاسى خواهند نمود زیرا باران، رحمتى است که خدا قرار داده و میفرستد، پس از آن که از اثر دعاى پیامبر باران باریدن گرفت. گفتند: علت نزول باران به خاطر موقعیت و زمان آمدن و فصل آن بوده است نه به دعاء پیامبر سپس این آیة نازل گردید.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ «75» وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ «76»
پس سوگند به جايگاه ستارگان. و البتّه اگر بدانيد اين سوگندى است بزرگ.
نکته ها
هيچ چيز و هيچ كس بدون اراده خداوند نمىتواند در جهان تأثير گذارد. بنابراين، اعتقاد به تأثير ستارگان در زندگى انسان خرافهاى بيش نيست و هيچ كس ستارهى بختى در آسمان ندارد كه موجب خوش بختى يا بد بختى او شود. امام كاظم عليه السلام فرمود: خداوند، ستارگان را ستايش كرده و به جايگاه آنها سوگند ياد نموده است. «1»
«1». تفسير راهنما.
جلد 9 - صفحه 440
«بِمَواقِعِ النُّجُومِ» به محل استقرار و حركت ستارگان گفته مىشود. سوگند به مسير گردش كرات آسمانى مهمتر از سوگند به خود آنهاست، چون عظمت و وسعت مواقع نجوم، هزاران برابر كرات است.
پیام ها
1- خداوند در اين سوره، فكر انسان را از نطفه و بذر و آب و آتش تا مسير حركت كرات آسمانى جولان مىدهد. أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ ... فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ
2- خداوند، گاهى به چيزهاى كوچكى مانند انجير سوگند ياد مىكند، «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» و گاهى به كهكشان و مسير ستارگان. آرى براى خداوند كوچك و بزرگ، كاه و كوه يكى است. «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ»
3- هر ستارهاى، مدار و مسير حركت منظّم و مخصوص به خود دارد. «بِمَواقِعِ النُّجُومِ»
4- بشر به تمام مسيرهاى كرات آگاه نيست و علم نجوم و كيهانشناسى انسان علىرغم تلاش او ناقص است. «لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ (75)
بعد از آن به جهت تاكيد حقيقت قرآن و بزرگوارى آن كه متضمن وقوع بعث و حشر مصداق آنست مىفرمايد:
فَلا أُقْسِمُ: «لا زائده براى تأكيد» البته سوگند مىخورم، بِمَواقِعِ النُّجُومِ: به مواضع ستارگان. رد بر گفتار مشركان كه نسبت مىدادند قرآن را به سحر و كهانت و شعر. فرمايد نه چنين است كه مىگويند بلكه سوگند به مواضع ستارگان.
بيان: در مواقع نجوم اقوالى است: 1- سقوط و غروب آن دال است بر قدرت ذات بيزوال پروردگار عالم. 2- آخر شب كه وقت غروب نجوم است ملائكه را عبادت مخصوصه باشد. 3- زمان قيام متهجدان و عبادت صالحان و عرض نياز محتاجان و نزول رحمت رضوان بر ايشان است. 4- مراد نجومى
«1» نور الثقلين ج 5 ص 225 روايت 86 بنقل از من لا يحضره الفقيه
جلد 12 - صفحه 478
است كه مأمور شده بودند به رجم شياطين وقت تولد حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله. قول دوم- در تفسير آيه- آنكه آيه نهى است از قسم خوردن به مواقع نجوم.
در كافى- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه اهل جاهليت سوگند مىخوردند به مواقع ستارگان، حق تعالى فرمود نيست سوگند به مواقع نجوم «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ (75) وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (76) إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ (78) لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ (79)
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (80) أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ (81) وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82) فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ (84)
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (86) تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (87)
ترجمه
پس سوگند ياد نميكنم بمواضع وقوع ستارگان
و همانا آن هر آينه سوگنديست اگر بدانيد بزرگ
همانا آن قرآنيست گرامى
در كتابى نگاه داشته شده
مس نميكند آنرا مگر پاكشدگان
فرو فرستادنى است از پروردگار جهانيان
آيا پس نسبت باين گفتار سستى ميورزيد
و قرار ميدهيد روزيتان را آنكه شما تكذيب ميكنيد
پس چرا نبايد وقتى كه رسيد جان بگلو
و شما آن هنگام نظر ميكنيد
و ما نزديكتريم باو از شما ولى نمىبينيد
پس چرا نبايد اگر هستيد غير جزا دادهشدگان
برگردانيد آنرا اگر هستيد راستگويان.
تفسير
در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مواقع نجوم طرد نمودن آنها است شياطين را و مشركين بآن سوگند ياد مينمودند پس خداوند فرموده من بآن سوگند ياد نميكنم و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در زمان جاهليّت مردم قسم ميخوردند بآن پس خدا فرمود قسم نميخورم من بمواقع نجوم چون امر كسى كه بآن قسم بخورد بزرگ است و بنابراين مراد آنست كه سوگند ياد نميكنم بمواقع و اوقات سقوط ستارگان و آن سوگند سوگندى است كه اگر بدانيد گناه است و ياد كنيد آنرا گناه بزرگى است يا آن سوگندى است كه گناه بزرگى است اگر بدانيد ولى افسوس كه نميدانيد و بعدا فرموده آنچه بر من نازل شده قرآن مفيد نافع است كه در لوح محفوظ الهى وجود دارد مانند آنكه ما ميگوئيم بجان تو قسم نميخورم امر از اين قرار است و شايد جهت منع از چنين قسمى آن باشد كه اعراب جاهليّت مواضع وقوع ستارگان و سقوط كواكب را منشأ آثارى ميدانستند از قبيل نزول باران و غيره و ميگفتند باران بفلان ستاره بر ما نازل شد و
جلد 5 صفحه 136
اين كفر يا اقلا بىادبى است چون بايد گفت بخواست خدا نازل شد لذا خداوند باين تقريب از آن و از قسم بمواقع ستارگان كه مشعر باين عقائد است منع فرموده و مقرّب يا مؤيّد اين معنى است آنچه در ضمن آيات بعد بيايد انشاء اللّه تعالى ولى مفسرين فرمودهاند خداوند قسم ياد فرموده بمطالع و مغارب يا مساقط نجوم و لا زائد است و آن معمول در كلام ميباشد يا لا اشاره بردّ اقوال كفار است راجع بقرآن كه ميگفتند سحر و شعر و افسانه است يا نفى غير آنچه بقسم اثبات شده براى مزيد تأكيد مانند آنكه گفته شود نيست جز اين قسم بخدا چنين است يا مراد از مواقع نجوم آيات قرآن است كه نجوما يعنى متفرّقا بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و خدا بآن قسم ياد فرموده و مؤيّد اين معنى است توصيف قسم ببزرگى و آنكه بعضى بموقع النّجوم قرائت نمودهاند و مؤيّد اين اقوال است آنكه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه پس سوگند ياد ميكنم بمواقع نجوم و بنابراين اقوال متعلّق قسم آنست كه آنچه بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده قرآن پر خير و فائده و نفع است براى بشر تا روز قيامت و كلام خدا است كه كرامت و احترامش نزد خدا و خلق زياد است ولى آنچه بعنوان تأييد از قمّى ره نقل شد در صافى موجود است و حقير بر حسب معمول خود در نقل روايات بآن اعتماد نمودم و بعد از مراجعه بتفسير برهان و اطلاع بر اخبار معارضه با آن رجوع بتفسير على بن ابراهيم قمّى كه نسخه خطى از آن نزد حقير است نمودم ديدم چنين نقلى در آن نبود و بنابراين چون در متشابهات مرجع راسخان در علمند آنچه بدوا ذكر شد بايد تلقّى بقبول شود نه اقوال مفسرين و العلم عند اللّه تعالى و درك نميكنند و اصابت نمينمايند بچيزى از معانى و حقايق قرآن مگر كسانيكه پاك باشند از معاصى و نبايد مسّ نمايند خطّ آنرا مگر كسانيكه خالى از جنابت و با وضو و طهارت باشند چنانچه در روايات ائمه اطهار بآن تصريح شده چون نازل از جانب پروردگار عالم است و جز از طريق اولياء او بحقائق آن راه نتوان يافت و بايد محترم باشد آيا نسبت بقرآن مداهنه و سهلانگارى ميكنيد و نفاق ميورزيد و تكذيب ميكنيد باطنا با آنكه ظاهرا تصديق مينمائيد آنرا و قرار ميدهيد بهره خودتان را از آن تكذيب خودتان يا قرار ميدهيد شكر روزى
جلد 5 صفحه 137
خودتان را كه خدا بشما داده كفران نعمت او چون وقتى باران ميآيد ميگوئيد بفلان ستاره آمد با آنكه بخواست خدا آمده و قرآن بآن ناطق است و شما تكذيب ميكنيد قرآن را در اين نسبتى كه ميدهيد چون مخاطب باين آيات كفار مكّه و منافقين اين امّتند و مستفاد از روايات ائمه اطهار آنست كه آنها از اين قبيل نسبتها ميدادند و نفاق و شقاق ميورزيدند و قرآن منزل و تجعلون شكر كم انّكم تكذّبون است پس چرا وقتى بحال احتضار افتاديد و جانتان بحلقومتان رسيد و شما در كنار عزيزانتان نشسته و با حسرت بآنها نگاه ميكنيد و ما با ملائكهاى كه مأمور قبض ارواحند مشغول قبض روح آنها و نزديكتر از شما بآنانيم ولى شما نميدانيد كه ما حاضريم و نمىبينيد ملائكه را و با كمال اشتياقى كه ببرگشتن روح آنها ببدنشان داريد پس چرا اگر شما مملوك حق و مقهور در تحت اراده او براى مجازات اعمالتان در آخرت نيستيد چنانچه مدّعى آن مىباشيد كه دار جزائى نيست برنميگردانيد روح آنها را ببدنهاشان اگر راست ميگوئيد و بنابراين كلمه فلولا براى طول كلام و احتياج بربط تامّ تكرار شده و خلاصه كلام آنست كه اگر شما راست ميگوئيد عالم ديگرى نيست و از دست شما در اين عالم كارى برميآيد چرا جان عزيزانتان را وقتى ما ميخواهيم بگيريم و بگلو رسيده برنميگردانيد در كافى از امام صادق عليه السّلام در اين آيه نقل نموده كه وقتى جان بگلوى محتضر رسيد منزل او را در بهشت باو ارائه ميدهند پس ميگويد مرا بدنيا برگردانيد تا كسان خود را بآنچه ديدم خبر دهم ميگويند نميشود و اگر لا در آيه اول زائد هم نباشد تأكيد در كلام حاصل است
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلا أُقسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ (75) وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَو تَعلَمُونَ عَظِيمٌ (76)
پس قسم ياد نميكنم بمواقع نجوم و بدرستي که هر آينه او قسمي است که اگر ميدانستيد عظيم است.
فَلا أُقسِمُ بعضي گفتند: لا زائده است و نظيرش در آيه شريفه لا أُقسِمُ بِهذَا البَلَدِ وَ أَنتَ حِلٌّ بِهذَا البَلَدِ بلد آيه 1 و 2 لكن گفتيم: كلمه زائده در قرآن نيست بعضي گفتند: بواسطه عظمت و وضوح مطلب احتياج بقسم نيست که شرحش ميآيد، بعضي گفتند جزء قسم است، چنانچه ميگويي لا و اللّه و لا و اللّه.
اقول: كلمه لا اقسم براي تأكيد است و چون مدخول فاء است متفرّع بر ما تقدّم است. توضيح اينكه مورد قسم جايي است که مطلبي ادعاء كند و مدرك و دليلي بر آن نداشته باشد و طرف باور نكند بقسم ميخواهد اثبات مطلب خود را بكند چنانچه در باب ترافع اگر مدعي بيّنه داشته باشد يا طرف اقرار كند جاي قسم نيست، و اگر طرف انكار كند مدّعي هم بينه نداشته باشد منكر بايد قسم ياد كند و اگر ردّ كند مدعي قسم ياد كند و هم چنين در موارد قذف و غير اينها و چون امور مذكوره در آيات قبل اموري نيست که كفّار و مشركين بتوانند انكار كنند و دليل و بينه براي اثباتش بالاتر از حسّ و و جدان نيست لذا ميفرمايد: فَلا أُقسِمُ يعني احتياج بقسم ندارد.
بِمَواقِعِ النُّجُومِ وجوهي مفسرين در اينکه جمله گفتهاند و آنچه بنظر اقرب ميآيد و اللّه العالم اينكه مراد از نجوم ستارهها نيست، بلكه سور قرآني است و
جلد 16 - صفحه 408
آيات شريفه آن که نجوما در ظرف 23 سال بر پيغمبر (ص) نازل شده هر كدام بموقع خود نه مثل ساير كتب آسماني که دفعة نازل شده تورية زبور انجيل صحف انبياء سلف و قرينه بر اينکه دعوي آيات قبل است که ميفرمايد:
وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَو تَعلَمُونَ عَظِيمٌ که اينکه قسم بمواقع نجوم قسم بسيار عظيم است که قسم بآيات و سور قرآني باشد، سپس بيان عظمت قرآن را ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 75)- تنها پاکان به حریم قرآن راه مییابند! در تعقیب بحثهای فراوانی که در آیات قبل با ذکر هفت دلیل در باره معاد آمد در اینجا سخن از اهمیت قرآن مجید است، چرا که مسأله نبوت و نزول قرآن بعد از مسأله مبدأ و معاد مهمترین ارکان اعتقادی را تشکیل میدهد.
نخست با یک سوگند عظیم سخن را شروع کرده، میفرماید: «سوگند به جایگاه ستارگان» و محل طلوع و غروب آنها (فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ).
هنگامی که به این نکته توجه کنیم که طبق گواهی دانشمندان تنها در کهکشان ما حدود یک هزار میلیون ستاره وجود دارد! و در جهان، کهکشانهای زیادی موجود است که هر کدام مسیر خاصی دارند، به اهمیت این سوگند قرآن آشناتر میشویم.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ صحیح مسلم.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.