آیه 74 سوره ص
<<73 | آیه 74 سوره ص | 75>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
مگر شیطان که غرور و تکبر ورزید و از زمره کافران گردید.
مگر ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران شد.
مگر ابليس [كه] تكبر نمود و از كافران شد.
مگر ابليس كه بزرگى فروخت و از كافران شد.
جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ «71»
آن گاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من آفرينندهى بشرى از گِل هستم.
فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ «72»
پس همين كه او را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم، سجدهكنان براى او به خاك افتيد.
فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ «73» إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ «74»
پس فرشتگان همه با هم سجده كردند. مگر ابليس كه تكبّر ورزيد و از كافران بود.
نکته ها
«سَوَّيْتُهُ» از «استواء» به معناى اعتدال و استوارى در آفرينش است.
ممكن است جمله «إِذْ قالَ» مربوط به جمله «تحيمون» در آيات قبل باشد، يعنى من از ملاء اعلى آنگاه كه فرشتگان بر سر آفرينش انسان با خداوند مجادله مىكردند آگاه نبودم.
چنانكه در آيه 30 سوره بقره خوانديم كه خداوند به فرشتگان فرمود: من در زمين خليفه قرار مىدهم، آنان گفتند: انسان موجود مفسد و خونريز است، از آفريدنش صرف نظر كن و ما تو را با حمد خود ستايش و تسبيح مىكنيم.
ماجراى خلقت انسان وسجده فرشتگان بر او، در سورههاى بقره، اعراف، حجر، اسراء و كهف آمده وتكرار اين داستان بيانگر تعصّب و نژادپرستى ابليس و حسادت بر انسان و خطر تكبّر و عدم توبه و عذرخواهى است كه در طول تاريخ، همهى انسانها به نحوى با آن درگير هستند.
جلد 8 - صفحه 126
از سوى ديگر براى توجّه دادن انسان به مقام انسانيّت است، انسانى كه مسجود فرشتگان است بايد هشيار باشد كه ارزش خود را هدر ندهد.
مراد از «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» آن نيست كه چيزى از خدا جدا شده و به انسان ملحق شده باشد، بلكه منظور بيانِ منشأ و ريشهى روح انسان است كه از عالم بالاست، نه عالم خاكى.
از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: خداوند آدم را آفريد و ما اهل بيت را در نسل او قرار داد و به خاطر كرامت ما فرمان سجده صادر كرد، پس مسجود قرار گرفتن آدم، براى خداوند عبوديّت بود و براى آدم احترام، زيرا ما در صلب او بوديم! «1»
پیام ها
1- انسان تنها موجودى است كه خداوند قبل از خلقت، آفريدن او را به فرشتگان اعلام كرد. «قالَ رَبُّكَ»
2- آفرينش فرشتگان، قبل از انسان بوده است. (زيرا خداوند قبل از انسان با فرشتگان گفتگو داشته است). «قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ»
3- منشأ وجودى انسان، آب و خاك است. «خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ»
4- روح، پس از جسم آفريده شده است. «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»
5- روح، از بدن مستقل و جداست. «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»
6- فرشتگان به خاطر نفخهى الهى، به آدم سجده كردند ولى برخى انسانها حتّى به خاطر ذات حقّ براى خدا سجده نمىكنند. مِنْ رُوحِي ... لَهُ ساجِدِينَ
7- انسان داراى دو بعد مادّى و معنوى است. «مِنْ طِينٍ- مِنْ رُوحِي»
8- الطاف الهى، زمينهى مستعدّ لازم دارد. تا به ظرفيّتهاى مادّى پرداخته نشود وظيفه روح الهى در آن ممكن نيست. «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»
9- روح، در بدن همهى جانداران هست ولى تعبير «رُوحِي» مخصوص انسان است كه از شرافت ويژهاى برخوردار است. «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 8 - صفحه 127
10- روح پديدهاى لطيف است. (كلمه نفح و دميدن بيانگر لطافت روح است)
11- فرشتگان مثل انسان مورد امر و نهى قرار مىگيرند. «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ»
12- سجده بر انسان، به خاطر بعد روحى اوست نه جسمى او. «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا»
13- سجده بر آدم، چون به فرمان خداست، بندگى خداست نه بندگى آدم. «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ» (سجده مظهر بزرگداشت و كرامت و قبول خلافت انسان است نه پرستش او).
14- لياقت از سابقه مهمتر است. (سابقهى فرشتگان بيش از آدم بود ولى چون لياقت انسان بيشتر بود آنها به او سجده كردند.) «لَهُ ساجِدِينَ»
15- فرشتگان تسليم خدايند. «فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ»
16- عبادت دسته جمعى با شكوهتر است. همهى فرشتگان سجده كردند، «كُلُّهُمْ» آن هم دسته جمعى. «أَجْمَعُونَ»
17- در ميان خوبان بودن مهم نيست، از خوبان بودن مهم است. «فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ- إِلَّا إِبْلِيسَ»
18- تكبّر، مانع تعبّد و تسليم است. اسْتَكْبَرَ وَ كانَ ...
19- ابليس از اوّل كافر بود وليكن ترك سجده كفر او را كشف كرد. «كانَ مِنَ الْكافِرِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 128
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ (74)
إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ: مگر ابليس كه تكبر نمود در امر سجده و اطاعت نكرد، وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ: و بود در ازمنه گذشته، يا گرديد از ناگرويدگان و نافرمانان.
بيان:
قضيه خلقت آدم عليه السلام و تسويه و نفخ روح در او و امر ملائكه به سجده و حقيقت آن و تمرد ابليس و نبودن او از ملائكه در جلد اول سوره بقره و جلد چهارم سوره اعراف مشروحا بيان شده است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ (71) فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ (72) فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (73) إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ (74) قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ (75)
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (76) قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (77) وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى يَوْمِ الدِّينِ (78) قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (79) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (80)
إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (81) قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (82) إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (83)
ترجمه
هنگاميكه گفت پروردگارت بفرشتگان همانا من آفرينندهام انسانى را از گل
پس چون با تناسب بپايان رساندم پيكر او را و دميدم در او از روح خود پس درافتيد مر او را سجدهكنان
پس سجده كردند فرشتگان تماميشان همگى
مگر ابليس كه سركشى نمود و بود از كافران
گفت اى ابليس چه بازداشت تو را كه سجده كنى مر آنرا كه آفريدم بدو دست خود آيا تكبر كردى يا بودى از بلند مرتبگان
گفت من بهترم از او آفريدى مرا از آتش و آفريدى او را از گل
گفت پس بيرون رو از آن همانا توئى رانده شده
و همانا بر تو است لعنت من تا روز جزا
گفت پروردگارا پس مهلت ده مرا تا روز كه برانگيخته ميشوند
گفت پس همانا توئى از مهلت دادهشدگان
تا روز آن وقت دانسته شده
گفت پس قسم بعزت تو هر آينه گمراه ميكنم آنها را همگى
مگر بندگان تو از آنها كه خالص شدگانند.
تفسير
خداوند شمهاى از احوال اهل عالم اعلى را كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود براى پيغمبر خود بيان فرموده تا مردم متوجّه شوند بمفاسد صفت تكبّر و تخلّف از فرمان حق از قبيل آنكه وقتى خداوند بملائكه فرمود من ميخواهم انسانى از گل خلق نمايم پس چون كالبد او را با تناسب اجزاء و صورت باتمام رساندم و دميدم در آن بافاضه از عالم قدس روان پاكى را كه براى شرافت آن اضافه بخود نمودم و روح خود خواندم پس سجده كنيد براى عبادت من و شكر نعمت و تجليل و تعظيم او در برابرش چون او حامل انوار محمدى صلى اللّه عليه و آله است و اطاعت او واجب است چنانچه در سوره بقره ذيل آيه شريفه وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدم بيان شد پس ملائكه بتمامى سجده نمودند مگر ابليس كه واقعا از جن بود ولى چون مدتها بود با ملائكه مشغول بعبادت خدا بود در ضمن آنها مأمور بسجود
جلد 4 صفحه 480
شد و بواسطه خبث ذات و صفت تكبّر از امر الهى تخلّف نمود و كفر باطنى او آشكار گشت و خداوند باو فرمود چه چيز مانع شد تو را كه سجده نمائى در برابر موجوديكه خلق نمودم من او را بدو دست قدرت و قوّت خودم چنانچه در عيون و توحيد از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده و سؤال فرمود كه آيا تكبّر بيجا نمودى با آنكه مستحق نبودى يا واقعا بلند مرتبه بودى و مستحق تفوّق و آنملعون جواب داد كه من تفوّق ذاتى بر او دارم چون من از آتش خلق شدم كه روشن و نورانى است و او از گل خلق شده كه تاريك و ظلمانى است و منكر علم و حكمت خدا شد و شمهاى از اين مقال در اوائل سوره اعراف گذشت كه اگر از جهت نورانيّت آدم عليه السّلام خبر داشت و آنكه قابل مقايسه با نورانيّت آتش نيست ميدانست برترى و فضل او را و خداوند او را از عالم اعلى مطرود و محروم از رحمت خود و هر خير و كرامت فرمود تا روز قيامت و او از خدا مهلت و عمر طولانى خواست تا آنروز و خداوند او را مهلت داد تا روز كه وقت آن معلوم است بعلم الهى و ديگرى اطلاع از آن ندارد و او قسم ياد نمود بعزّت و جلال خدا كه بوسوسه و مكر اغواء نمايد و فريب دهد تمام ذريّه آدم را مگر از آنها كسانيرا كه خداوند خالص نموده است دلهاى ايشانرا براى محبّت خود بتوفيق طاعت و اجتناب از معصيت و شرح اين آيات و بيان وقت معلوم و ساير خصوصيّات در سوره حجر گذشته است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَسَجَدَ المَلائِكَةُ كُلُّهُم أَجمَعُونَ (73) إِلاّ إِبلِيسَ استَكبَرَ وَ كانَ مِنَ الكافِرِينَ (74)
پس چون موقعي که نفخ روح شد در آدم سجده كردند ملائكه کل آنها جميع آنها مگر ابليس بزرگي نسبت بخود كرد و سجده نكرد و بود از كافرين.
نظر به اينكه ملائكه معصوم هستند و خردلي مخالفت اوامر الهي نميكنند چنانچه ميفرمايد لا يَعصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُم وَ يَفعَلُونَ ما يُؤمَرُونَ- تحريم آيه 6-.
فَسَجَدَ المَلائِكَةُ كُلُّهُم أَجمَعُونَ سه ادات عموم جمع محلّي به الف و لام الملائكة، و جمع مضاف كلهم و كلمه اجمعون. و از اينکه جمله استفاده ميشود که خلفاء الهي از آدم تا حضرت بقية اللّه بر تمام ملائكه حتي مقربين درگاه ربوبي مقام ولايت دارند و تمام در تحت اطاعت، و فرمان آنها هستند.
إِلّا إِبلِيسَ ابليس از ماده بلس بمعني يأس و نااميدي است چنانچه ميفرمايد وَ يَومَ تَقُومُ السّاعَةُ يُبلِسُ المُجرِمُونَ- روم آيه 11- يعني مأيوس ميشوند و ميفرمايد أَخَذناهُم بَغتَةً فَإِذا هُم مُبلِسُونَ انعام آيه 44- إِذا هُم فِيهِ مُبلِسُونَ- مؤمنون آيه 79- إِنَّ المُجرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ لا يُفَتَّرُ عَنهُم وَ هُم فِيهِ
جلد 15 - صفحه 273
مُبلِسُونَ- زخرف آيه 74- و اسامي زيادي دارد: حرث، عزازيل شيطان، و صفات خبيثه دارد: عجب که خود را اشرف از ملائكه ميپنداشت و در ميان ملائكه اعبد آنها ميدانست و كبر و استكبار بزرگي را بخود بسته بود و در جميع مخلوقات ارضي و سماوي بالاتر از خود تصور نميكرد و كفر که العياذ خدا را عادل نميدانست که ترجيح راجح بر مرجوح داده و خاك را مقدّم بر آتش داشته لذا زير بار اطاعت آدم نرفت و تمكين نشد و سجده نكرد.
استَكبَرَ طلب بزرگي نمود غافل از اينكه كبريايي مختص بذات اقدس او است و بس چنانچه در حديث قدسي است
«الكبرياء ردائي و العظمة ازاري فمن نازعني فيه نزعته».
وَ كانَ مِنَ الكافِرِينَ بر ملائكه معلوم شد که اخبث مخلوقات الهي است نه اشرف و تمام اينکه عباداتش از روي نفاق بوده چنانچه منافقين زمان نبي هم خود را اشرف مؤمنين و مسلمين وا مينمودند لكن پس از رحلت اخبث تمام مشركين و كفّار بودند که ميفرمايد إِنَّ المُنافِقِينَ فِي الدَّركِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ- نساء آيه 144- که اينها شياطين انسي بودند و شيطان منافق جني بود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 74)- «جز ابلیس که تکبّر کرد و از کافران بود» (إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ).
آری! بدترین بلای جان انسان نیز همین کبر و غرور است که او را از درک حقایق محروم میسازد، و به تمرد و سرکشی وا میدارد، و از صف مؤمنان که صف بندگان مطیع خداست بیرون میافکند، و در صف کافران که صف یاغیان و طاغیان است قرار میدهد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم