آیه 66 سوره نحل
<<65 | آیه 66 سوره نحل | 67>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و البته برای شما ملاحظه حال چهار پایان (از شتر و گاو و گوسفند) همه عبرت و حکمت است، که ما از آنچه در شکم آن است از میان (دو جسم ناپاک) سرگین و خون، شما را شیر پاک مینوشانیم که در طبع همه نوشندگان گواراست.
و بی تردید برای شما در دام ها عبرتی است، [عبرت در اینکه] از درون شکم آنان از میان علف های هضم شده و خون، شیری خالص و گوارا به شما می نوشانیم که برای نوشندگان گواراست.
و در دامها قطعاً براى شما عبرتى است: از آنچه در [لابلاى] شكم آنهاست، از ميان سرگين و خون، شيرى ناب به شما مىنوشانيم كه براى نوشندگان گواراست.
براى شما در چارپايان پندى است. از شير خالصى كه از شكمشان از ميان سرگين و خون بيرون مىآيد سيرابتان مىكنيم. شيرى كه به كام نوشندگانش گواراست.
و در وجود چهارپایان، برای شما (درسهای) عبرتی است: از درون شکم آنها، از میان غذاهای هضمشده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مینوشانیم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
عبرة: عبرة و اعتبار: پند گرفتن. اصل آن، عبر به معنى گذشتن از حالى است به حالى. راغب گويد: حالتى است كه از معرفت محسوس به معرفت غير محسوس حاصل مى شود.
فرث: (بر وزن عقل): گياه جويده كه در شكم حيوان است. بايد دانست آن به معنى سرگين نيست كه سرگين مدفوع حيوان است ، ولى فرث آن گياه جويده است كه هنوز مواد غذايى آن به وسيله روده ها جذب نشده است. در روايت آمده: «الفرث السرجين ما دام فى الكرش» يعنى: سرگين مادامى كه در شكمبه حيوان است، در روايت هست: «الفرث ما فى الكرش».
سائغا: سوغ: فرو رفتن از حلق به آسانى. «ساغ الشراب فى الحلق: سهل انحداره»، پس «سائغ»: خوش نوش و گوارا.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ «66»
و بىگمان براى شما در (آفرينش) چهارپايان عبرتى است، ما شما را از آنچه در درون آنهاست، از ميان غذاهاى هضم شده و خون، شير خالصى كه براى نوشندگان گوارا است، سيراب مىكنيم.
نکته ها
خداوند، نه تنها از لابلاى ابر، آبى كه مايه حيات است نازل مىكند، بلكه از لابلاى درون حيوانات، شيرى كه مايه حيات است، خارج مىكند.
«فَرْثٍ» به غذاى هضم شدهى درون معده گفته مىشود و «عبرة» به چيزى گفته مىشود كه وسيلهى عبور از جهل به علم گردد.
با آنكه «انعام» جمع است. ولى ضمير در «بُطُونِهِ» مفرد است. زيرا مراد، هر واحدى از چهارپايان است نه همهى آنها.
شير، يك غذاى كامل است كه هم به جاى آب است و هم به جاى غذا و تمام نيازهاى بدن را تأمين مىكند. در روايات مىخوانيم: شير، عقل را زياد، ذهن را صفا، چشم را روشنى، قلب را تقويت، پشت را محكم، و فراموشى را كم مىكند.
چهارپايان، تنها وسيلهى تأمين نيازهاى مادّى ما نيستند، بلكه مىتوانند وسيلهى تكامل معنوى و رشد ايمانى ما باشند.
راستى خدايى كه شير را از دل علف بيرون مىكشد، نمىتواند در قيامت، انسان را از دل خاك بيرون كشد؟! خدايى كه شير خالص را از لابلاى خون و غذاى هضم شده، استخراج مىكند، نمىتواند اعمال صالح را از ساير كارها جدا كند؟.
تبديل علف به شير، نياز به دستگاه پالايش، ميكروب زدايى، حذف مواد مضرّ، امكانات
جلد 4 - صفحه 544
شيرين كننده، گرم كننده، چرب كننده و رنگ كننده و لولهكشى در بدن چهارپايان دارد.
چگونه است كه يك پالايشگاه نفت، مهندس لازم دارد، امّا پالايشگاه شير، خالق نمىخواهد؟ «إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً»
انسانهاى خالص، كسانى هستند كه از لابلاى فراز و نشيبها و خطوط سياسى و مسائل اجتماعى و دوستان گوناگون، عبور كنند، امّا نه رنگ آنان را بپذيرند و نه بوى آنها را. «مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً»
شرط گوارايى نوشيدنىها، خالص بودن است. آرى، آبهاى آشاميدنى زمانى گوارا است كه از هرگونه آلودگى خالص باشند. «خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ»
گوارا بودن، بايد براى همهى مصرف كنندگان باشد، نه تنها انسانها، و لذا نفرموده: «سائغا لكم» بلكه فرمود: «سائِغاً لِلشَّارِبِينَ».
در دنياى متمدّن امروز، ديده و شنيده شد كه كشورهاى متمدّن آنچه را تاريخِ مصرفش گذشته است براى آوارگان و درماندگان ارسال مىكنند!
مصرف شير توسط انسان، نشاندهنده آن است كه كسى كه حيوان را آفريد و شير را در درون آن ساخت، همان كسى است كه ما را آفريد و نيازهاى ما را مىدانست. «نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ»
حضرت على عليه السلام در نامه 25 نهجالبلاغه به مسئول جمعآورى زكات مىنويسد: وقتى براى جمعآورى زكات مىروى بايد اصولى را مراعات كنى، از جمله آنكه مقدارى شير در پستان حيوان باقى بگذارى تا نوزادان بىبهره نباشند. ميان حيوان و نوزادش جدايى نيانداز و در مسير راه، به حيواناتِ خسته استراحت بده وآنها را از خوردن آب وعلف بازمدار.
كتك زدن به حيوان، شير دوشيدن با ناخن بلند، بهرهكشى بيش از حدّ از حيوان و هرگونه ظلمى به حيوان ممنوع است. در قرآن مىخوانيم: حضرت سليمان با آن همه عظمتش كه جنّ وانس تحت فرمان او بودند، به حيوانات ملاطفت نموده ودست مباركش را به گردن و پاى آنها مىكشيد. «فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ» «1»
«1». سوره ص، 33.
جلد 4 - صفحه 545
پیام ها
1- سيستم توليد شير در حيوانات و خروج آن از ميان خون و فضولات، درس عبرتى براى انسان است. لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ (66)
چون مقصود اعظم از قرآن عظيم، تقرير اصول اربعه، الهيات و نبوات و معاد و احكام، و اهم آنها الهيات است، لذا هر زمانى كه ممتد شود كلام در فصلى از فصول، در وعيد كفار عود فرمايد به اثبات الهيات؛ از جمله در اين چند آيه ابتدا استدلال به عجائب احوال نبات و بعد نوع دوم غرائب حيوان را بيان مىفرمايد:
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً: و بدرستى كه براى شما در اين چهارپايان عبرتى هست از شتر و گاو و گوسفند كه تأمل كنيد در فوائد آنها تا موجب زيادتى بصيرت و مزيد امتنان و تشكر نسبت به ذات احديت گردد. نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ: مىآشامانيم شما را از آنچه در شكم آنها است. مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ: از ميان سرگين و خون. لَبَناً خالِصاً: شيرى خالص. سائِغاً لِلشَّارِبِينَ:
گوارنده خورندگان، نه بوى سرگين دارد، نه رنگ خون.
جلد 7 - صفحه 234
ابن عباس گويد «1»: چون چهار پا علف خورد و هضم شود، سرگين در زير و خون در بالا، و شير صاف لطيف گوارا از ميان دو شىء كريه و كثيف، حق تعالى ايجاد فرمايد.
در كافى- حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: هيچكس نيست كه به آشاميدن شير گلوگير شود، زيرا حق تعالى فرموده (لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ). «2» پس مدبر حقيقى جگر را بر هر سه مسلط فرموده كه تقسيم نمايد: خون را به رگها فرستد، شير را به پستان، و سرگين را در كرش رها كند.
تبصره: ديده بصيرت بگشا و اندكى در اين مايع سفيد رقيق شير تأمل نما، تدبير خداوند حكيم را تماشا كن، كه خون را از لطيف اجزاء غذا آفريند، و شير را از بعض اجزاء خون، و مركب از سه جزء با سه طبع متضاده: 1- چربى حار و رطب. 2- آب- بارد و رطب. 3- ماده پنيرى- بارد و يابس. اين طبايع مختلفه از تغذيه گياه حاصل كه منقلب شود از صفتى به صفتى و از حالى به حالى بدون مناسبت و مشاكلتى ميان آنها، زهى حكمت بالغه سبحانى كه تمام ذرات عالم علوى و سفلى به كمال قدرت و نهايت حكمت خداوندى شهادت دهد. و ايضا- بيانى است براى منكرين بعث بدين تقرير: ذاتى كه قادر باشد بر بيرون آوردن شير از ميان سرگين و خون بدون امتزاج به هم، البته قدرت دارد بر بيرون آوردن مردگان از قبرها در قيامت بدون اختلاط بعضى بر بعضى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ (66) وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (67) وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ (68) ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (69) وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ (70)
ترجمه
و همانا براى شما است در شتر و گاو و گوسفند موجب اعتبار مىآشامانيم شما را از آنچه در شكم آنحيوان است از ميان سرگين و خون شيرى صافى كه گوارا است براى آشامندگان
و از ميوههاى درختان خرما و انگورها ميوهاى است كه ميگيريد از آن مسكر و روزى خوبى را همانا در اين هر آينه نشانهاى است براى گروهى كه تعقّل مينمايند
و وحى نمود پروردگار تو بسوى زنبور عسل كه بگيريد از كوهها خانهها و از درخت و از آنچه ميسازند مردم از جاى بلند
پس بخوريد از همه ميوهها پس برويد در راههاى پروردگارتان كه آسان است آنها بيرون مىآيد از شكمهاى آن زنبورها آشاميدنئ كه مختلف است رنگهايش در آن شفاء است براى مردم همانا در اين هر آينه نشانهاى است براى گروهى كه تفكّر مينمايند
و خدا آفريد شما را پس ميميراند شما را و بعضى از شما كسى است كه بر گردانده ميشود بسوى پستترين زندگانى تا بحدّيكه نداند بعد از دانستن
جلد 3 صفحه 297
چيزى را همانا خدا داناى توانا است.
تفسير
- مراد از انعام مواشى است كه مكرر ذكر شده بر شتر و گاو و گوسفند اطلاق ميشود و در وجود آنها دليل واضحى است بر قدرت خداوند كه موجب عبرت و عبور از وادى ضلالت بشاهراه هدايت است و آن اين است كه خداوند مىآشاماند از آنچه در شكمهاى آنها است به بندگان خود شير را و اينكه ضمير در بطونه مذكر شده باعتبار لفظ اسم جمع يا حيوان است و از عجائب قدرت الهى آنستكه علوفه چون در شكنبه حيوان طبخ شود خلاصه آن داخل جگر گردد و در آنجا نيز طبخ شود مقدارى از آن بصورت شير در آيد و بپستان رود و مقدارى خون گردد و در رگهاى بدن جارى شود پس شير اولش از سرگين جدا شده و آخرش از خون و نه بوى سرگين در آن اثر نموده و نه رنگ خون بلكه خالص از هر دو است و صافى از هر غش و عيب و در كافى از امام صادق عليه السّلام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت فرموده كه شير هيچگاه گلو گير نشود زيرا در كلام الهى موصوف بگوارا شده است و ديگر از آيات الهى كه براى كسانيكه تعقّل و تأمل در آفاق و موجودات در آن مينمايند موجب معرفت است آنستكه از ميوههاى درختان خرما و انگور چند مشروب مختلف در خواص و آثار استخراج ميشود كه از آن جمله شراب است كه مسكر و مضر و حرام است و ديگر روزى حلال خوب پاكيزه كه سركه و شيره است و تعجّب از كسانى است كه خواستهاند از اين آيه استفاده نمايند كه شراب در صدر اسلام حلال بوده با آنكه دلالتش بر حرمت بنظر حقير اولى از حلّيت است براى آنكه مقابل با رزق حسن قرار داده شده با آنكه قمّى ره سكرا را بسركه تفسير فرموده و در مجمع نقل نموده كه در مطلق طعام استعمال ميشود و اينكه از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه اين آيه قبل از آيه تحريم نازل و بآن نسخ شده دلالت دارد بر آنكه مراد شراب است ولى دلالت ندارد بر آنكه در صدر اسلام حلال بوده چون نسخ در كلام ائمه غالبا در غير معناى مشهور كه رفع حكم است استعمال ميشود و در اينجا مراد آنستكه قبل از آيه صريحه در تحريم نازل شده و هنوز مصلحت در حكم بحرمت آن در ظاهر نبوده گويا در اين آيه بدوا اشاره شده باشد براى گوشزد و انس اذهان بكراهت و بعدا در آيات اربعه يسئلونك عن الخمر و انّما الخمر و انّما
جلد 3 صفحه 298
يريد الشيطان و قل حرّم ربّى الفواحش تصريح و تسجيل و تثبيت و تأكيد حرمت شده است پس اين روايت منافى با روايات دالّه بر حرمت خمر در تمام شرائع سابقه نيست و در اين مقام تحقيقاتى در ضمن تفسير آيات مذكوره شد كه تكرار نميشود و يكى از آيات بزرگ بر علم و قدرت الهى زنبور عسل است كه خداوند بآن حيوان ضعيف الهام فرموده كه در كوهها و درخت و هر جاى بلندى مانند چفته مو و سقف اطاق و كندو كه مردم بنا ميكنند منزل نمائيد و بخوريد از شكوفه ميوههاى گوناگون هر ميوهاى كه بخواهيد و برويد در راههائى كه آسان است عبور در آن و از همان راه بمنزل برگرديد و بيراهه نرويد كه راه را گم كنيد و از راهى كه خداوند براى شما تعيين نموده تجاوز كرده باشيد و چون آنها بدستور الهى رفتار نمايند بيرون ميآيد از شكمهاى آنها مشروب لطيف شيرينى كه مختلف است الوان آن سفيد و سياه و سرخ و زرد و در آن شفاء است براى مردم كه در اخبار كثيره بآن تصريح شده و كمتر معجونى است كه عسل جزء آن نباشد و در اين باب حديثى در سوره نساء ذيل آيه شريفه و آتوا النساء صد قاتهنّ نحلة ذكر شد و در مجمع فرموده در نحل و عسل وجوهى است از اعتبار يكى اختصاص نحل است بخروج عسل از دهانش ديگر قرار دادن خدا است شفاء را در جاى سمّ چون آنحيوان گزنده است و ديگر عجائبى است كه خداوند در خلق و طبع آن جاى گزين فرموده و از آن جمله آنستكه خداوند براى هر دستهاى از آنها اميرى مقرّر فرموده كه در جلو آنها حركت ميكند و حمايت از آنها مينمايد و امور اجتماعى آنها را تدبير و تكفّل ميكند و آنها از او متابعت و فرمانبردارى ميكنند و هر گاه نيابند آنرا نظامشان منحلّ و امورشان مختلّ گردد و متفرّق و پراكنده شوند و امير آنها را يعسوب نامند و اشاره باين معنى است فرمايش امير المؤمنين عليه السّلام كه من يعسوب اهل ايمانم و در حياة الحيوان است كه يعسوب بر حسب خلقت امتيازاتى از رعيّت دارد از جمله نيشى كه ساير زنبورها دارند ندارد و بآنها امر و نهى ميكند و همه از او اطاعت ميكنند امورشان را مانند پادشاه منظّم ميكند بر در كند و توقف مينمايد هر يك را در منزل خود جاى ميدهد بدون آنكه احدى بر ديگرى مقدّم شود يا مزاحمت با ديگرى كند و او عدالت را كاملا رعايت مينمايد و اگر يكى از آنها بنجاستى نشسته
جلد 3 صفحه 299
باشد بر در كند و ميكشد و راه نميدهد و هيچگاه دو امير در يكجا براى آنها پيدا نميشود و اگر پيدا شود زنبورها يكى از آن دو را ميكشند و ديگرى را بامارت اختيار مينمايند بدون اختلاف و نزاع و اعجب از همه خانههاى مسّدّسى است كه بنا ميكنند براى آنكه خلل و فرجى از داخل و خارج نداشته باشد كه هيچ مهندسى قادر بر آن نيست و اينها نيست جز بالهام و وحى خداوند قدير عليم حكيم تعالى شأنه عمّا يقول الظالمون علوّا كبيرا و در بعضى از روايات نحل بائمه هدى و جبال بعرب و شجر بعجم و ممّا يعرشون باولاد و عبيد و ثمرات و شراب مختلف الوانه بعلم و فنون مختلفه آن و ناس بشيعيان تأويل شده و فرمودهاند اگر شفاء در عسل بود هر كس هر مرضى داشت ميخورد شفاء پيدا ميكرد شفاء در علم قرآن است و بس كه خدا فرموده و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة و اهل آن ائمه هدى هستند كه خداوند در شأن ايشان فرموده ثمّ اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا و اللّه اعلم و خداوند خلق فرمود انسانرا و براى ايشان عمرى مقدّر فرمود كه چون تمام شود ميميراند آنها را و قبض ميفرمايد روحشان را و عمر بعضى را بقدرى طولانى فرموده كه بر ميگردند بحاليكه پستترين اوقات عمر است و آن حال نادانى و بىخردى و ضعف قواء جسمانى است در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آن سنّ هفتاد و پنج سالگى است و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه او از پدر بزرگوار خود نقل فرموده كه ارذل العمر وقتى است كه بنده خدا برسد بسنّ صد سال و در خصال اين معنى را نقل نموده و فرموده روايت شده است كه ارذل العمر وقتى است كه عقل مرد مانند عقل پسر هفت ساله شود و در كافى در ضمن حديث بيان ارواح فرموده ارذل العمر وقتى است كه مرد وقت نماز را نشناسد و متمكّن از تهجّد در شب نشود و قادر بر حضور در جماعت نباشد كه روح ايمان او ناقص ميشود ولى از دين خدا خارج نميگردد و ضرر بحال او ندارد و بنظر حقير اختلاف اخبار محمول بر اختلاف اصناف است و اين براى آنستكه بحال طفوليّت بر گردد و معلومات خود را فراموش كند تا معلوم شود كه آن كسى كه باو علم و قدرت داد قادر است از او بگيرد و علم و قدرت بىزوال مخصوص بعليم و قدير لا يزال است تعالى شأنه و تقدّست آياته.
جلد 3 صفحه 300
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِنَّ لَكُم فِي الأَنعامِ لَعِبرَةً نُسقِيكُم مِمّا فِي بُطُونِهِ مِن بَينِ فَرثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِينَ (66)
و بدرستي که از براي شما در انعام شتر گاو و گوسفند و بز هر آينه باعث عبرت است سقايت ميكنيم ما شما را از آنچه در بطون هر يك از آنها است بشير خالص گوارا از براي آنهايي که ميل مينمايند که شير از ميان فرث که معده باشد محل ريختن و جدا كردن است و خون که در كبد است شير خالص گوارا از براي كساني که ميآشامند اينهم يكي از دلائل بزرگ بر توحيد حضرت حق و قدرت و علم و حكمت او که ميفرمايد وَ إِنَّ لَكُم فِي الأَنعامِ انعام چهارپايان هستند و آنچه معمول است گاو و شتر و گوسفند و بز است و الا حيوانات حلال گوشت مثل آهو حمار ماديان و غير اينها بسا از شير آنها بهره برداري ميشود بخصوص در موقع معالجه (لعبرة) بايد عبرت بگيرند از قدرت نمايي خداوند (نسقيكم) سقايت آشاميدن است غير از لحوم آنها که مأكولات شما است مشروب هم دارند که شير آنها باشد (مما في بطونه) تعبير بضمير مفرد يعني کل واحد من الانعام که اينکه مشروب شما (مِن بَينِ فَرثٍ) که در طرف پائين است و قسمت كننده است بلحم و ساير اعضاء بدن و دفع فضولات (دم) که در كبد خون را بتمام اعضاء و جوارح ميرساند که جگرها دم دارد بين اينکه دو (لَبَناً خالِصاً) شير خالص که هيچ گونه داخلي ندارد که گفتند همان زيادتي خون است تبديل بشير ميشود و از غرائب قدرت تا حمل پيدا نكند و وضع حملش نشود همان بحالت خون است پس از وضع تبديل بشير ميشود (سائغا) گوارا و خوش طعم با تأثيرات كامله (للشاربين) براي كساني که ميل مينمايند و استفاده ميكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 66)- بعد از نعمت آب که مسلما نخستین پایه حیات است، به نعمت وجود چهارپایان و مخصوصا ماده غذایی بسیار مفیدی مانند شیر که از آنها گرفته میشود اشاره کرده، میگوید: «و در وجود چهارپایان برای شما درس عبرتی است» (وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً).
چه عبرتی از این برتر که: «از درون شکم آنها از میان غذاهای هضم شده، و خون، شیر خالص و گوارا به شما مینوشانیم» (نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِینَ).
ج2، ص580
میدانیم که مقدار کمی از غذا مانند بعضی از مواد قندی و همچنین آب از همان دیوارههای معده جذب بدن میشود، اما قسمت عمده، هنگامی که غذای هضم شده منتقل به رودهها شد وارد خون میگردد، و نیز میدانیم که شیر از غدههای مخصوصی که درون پستان است تراوش میکند و مواد اصلی آن از خون و غدههای چربی ساز گرفته میشود.
به این ترتیب این ماده سفید رنگ تمیز خالص، از میان غذاهای هضم شده مخلوط با تفالهها، و از لابلای خون به دست میآید، و این به راستی عجیب است، سر چشمهای آن چنان آلوده و تنفر آمیز، اما محصولش این چنین خالص و گوارا و نیروبخش!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم