آیه 60 سوره توبه
<<59 | آیه 60 سوره توبه | 61>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
(مصرف) صدقات منحصرا مختص است به (این هشت طایفه): فقیران و عاجزان و متصدیان اداره صدقات و کسانی که باید تألیف قلوب آنها کرد (یعنی برای متمایل کردن بیگانگان به دین اسلام) و آزادی بندگان و قرضداران و در راه خدا (یعنی در راه تبلیغ و رواج دین خدا) و به راه درماندگان. این مصارف هشتگانه فرض و حکم خداست، که خدا دانا و بر تمام مصالح خلق آگاه است.
صدقات، فقط ویژه نیازمندان و تهیدستان [زمین گیر] و کارگزاران [جمع و پخش آن] و آنانکه باید [به خاطر تمایل به اسلام] قلوبشان را به دست آورد، و برای [آزادی] بردگان و [پرداخت بدهی] بدهکاران و [هزینه کردن] در راه خدا [که شامل هر کار خیر و عام المنفعه می باشد] و در راه ماندگان است؛ [این احکام] فریضه ای از سوی خداست، و خدا دانا و حکیم است.
صدقات، تنها به تهيدستان و بينوايان و متصديّان [گردآورى و پخش] آن، و كسانى كه دلشان به دست آورده مىشود، و در [راه آزادى] بردگان، و وامداران، و در راه خدا، و به در راه مانده، اختصاص دارد. [اين] به عنوان فريضه از جانب خداست، و خدا داناى حكيم است.
صدقات براى فقيران است و مسكينان و كارگزاران جمعآورى آن. و نيز براى به دست آوردن دل مخالفان و آزاد كردن بندگان و قرضداران و انفاق در راه خدا و مسافران نيازمند و آن فريضهاى است از جانب خدا. و خدا دانا و حكيم است.
زکاتها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای (جمع آوری) آن زحمت میکشند، و کسانی که برای جلب محبّتشان اقدام میشود، و برای (آزادی) بردگان، و (ادای دین) بدهکاران، و در راه (تقویت آیین) خدا، و واماندگان در راه؛ این، یک فریضه (مهم) الهی است؛ و خداوند دانا و حکیم است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
صدقات: جمع صدقه، صدقه چيزى است كه شخص از مال خود قربة الى اللَّه مى دهد. اعم از صدقه واجب و مستحبّ. علّت اين تسميه آنست كه بنده به وسيله آن عبوديت خويش را اظهار مى كند.
فقراء: فقر: حاجت. فقير: حاجتمند. جمع آن فقراء است. احتياج را از آن فقر گفته اند؛ گويى ستون فقرات شخص شكسته است كه به مرادش نمى تواند برسد.
مساكين: سكون: آرام گرفتن بعد از حركت. مسكين: درمانده، كسى كه در اثر گرفتارى درمانده و آرام شده است. بنا بر روايت، مراد از مساكين در آيه كسانى هستند كه حالشان از فقير بدتر است.
مؤلفة: الف (بر وزن جسر) و الفت: پيوند و جمع شدن با ميل و رغبت. تأليف: جمع كردن و الفت دادن. «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» كسانى كه قلوب آنها تأليف شده. مراد كسانى از كفار و مانند آنند كه براى جلب قلوبشان به آنها زكاة داده مى شود.
رقاب: رقبه: گردن. مراد از آن، برده و غلام است جمع آن، رقاب مى باشد. اين استعمال از باب اطلاق جزء بر كلّ است.
غارمين: غرم و مغرم: ضرر مالى. ضررى است عارض بر مال بى آنكه صاحبش خيانتى كرده باشد. غارم: قرضدار. جمع آن غارمون است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «60»
همانا صدقات (زكات)، براى نيازمندان ودرماندهگان وكارگزارانِ زكات وجلب دلها و آزادى بردگان واداى بدهى بدهكاران و (هزينهى جهاد) در راه خدا وتأمين در راه مانده است، اين دستور، فرمانى است از جانب خدا و خداوند، دانا و حكيم است.
نکته ها
«صَدَقَةٍ» و «صِداق»، از «صِدق» است. «صَدَقَةٍ»، نشان صداقت در ايمان به خدا و «صِداق» يا مهريه، نشانهى صِدق و راستى در علاقه به همسر است.
مراد از صدقه در اين آيه، زكات واجب است.
«فَقِيرٌ»، از «فقر»، به معناى كسى است كه نادارى، ستون فقراتش را مىشكند. و «مِسْكِينٍ»، از «مسكن»، يعنى آنكه به خاطر نادارى، خانهنشين شده است. طبق بعضى
جلد 3 - صفحه 445
روايات، فقير نادارى است كه از مردم درخواست نمىكند، ولى مسكين كسى است كه از شدّت بينوايى، سؤال و درخواست مىكند. «1»
از اينكه در آيات قبل، منافقان از نحوهى تقسيم اموال به پيامبر صلى الله عليه و آله عيب مىگرفتند؛ «يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ» و در اين آيه، صدقات تنها براى گروههاى خاصّى اجازه داده شده، مىفهميم كه منافقان، به زكات چشم داشتهاند.
«الْعامِلِينَ عَلَيْها»، عاملان زكات، همهى آنانند كه در جمعآورى، نگهدارى، توزيع و محاسبات زكات، زحمت مىكشند كه اجرت آنان از زكات پرداخت مىشود.
«مؤلفة قلوبهم»، آنانند كه زمينهاى براى گرايش به اسلام ندارند و با مصرف بخشى از زكات، مىتوان قلوب آنان را جذب كرد.
البتّه پرداخت زكات براى تأليف قلوب، به مفهوم ايمان آوردنِ پولى نيست، بلكه زمينهسازى براى حصول درك و آموزش و سپس معرفت وايمان است. «يتألّفهم و يعلّمهم كى ما يعرفوا» «2»
«الْغارِمِينَ» كه يكى از مصارف زكات است، بدهكارانى هستند كه بىتقصير زيربار قرض رفتهاند، مثل آنان كه در آتشسوزى، سيل، غرق كشتى و حوادث طبيعى ديگر، هستى و دارايى خود را از دست دادهاند.
امام صادق عليه السلام فرمود: «ايّما مؤمن او مسلمِ ماتَ وترك ديناً و لم يكن فى فسادٍ ولا اسرافِ فعلى الأمام ان يقضيه» «3» هر مؤمن يا مسلمانى كه بميرد و بدهى بر جاى گذارد، كه بر اساس فساد و اسراف نباشد، پرداخت بدهى او بر امام است.
«فِي سَبِيلِ اللَّهِ»، همهى كارهاى خداپسندانه است و شامل مواردى چون تبليغات دينى، خدماتِ رفاهى و گرهگشايى از مشكلات مسلمانان مىشود. گرچه مصداق بارز آن در غالب تفاسير، جنگ وجهاد معرّفى شده است.
«ابْنِ السَّبِيلِ»، كسى است كه در وطن خويش توانگر است، ولى در سفر، گرفتار و بىپول شده است.
«1». تفسير الميزان.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». تفسير كنزالدقائق.
جلد 3 - صفحه 446
سيماى زكات:
حكم زكات در مكّه نازل شده است، امّا به علّت كمى مسلمانان و اندك بودن كسانىكه زكات به آنان تعلق گرفته بود، خودشان اقدام به پرداخت زكات مىكردند. پس از تشكيل حكومت اسلامى در مدينه، مسألهى گرفتن زكات از مردم و واريز كردن آن به بيتالمال و تمركز آن توسّط حاكم اسلامى مطرح شد. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً» «1»
زكات مخصوص اسلام نيست، بلكه در اديان پيشين نيز بوده است. حضرت عيسى عليه السلام در گهواره به سخن آمد وگفت: «أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ» «2» و حضرت موسى عليه السلام خطاب به بنىاسرائيل مىفرمايد: «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» «3» و دربارهى عموم پيامبران مىخوانيم: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ» «4»
در قرآن چهار تعبير براى زكات بيان شده است:
1. ايتاء مال. «وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى» «5»
2. صدقه. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً» «6»
3. انفاق. «يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُنْفِقُوا» «7»
4. زكات. «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» «8»
در قرآن، معمولًا زكات همراه با نماز آمده است و طبق روايات، شرط قبولى نماز، پرداخت زكات است. اين پيوند رابطهى با خدا ورابطهى با مردم را مىرساند.
در قرآن هيچ يك از واجبات دين، اينگونه مقارن با نماز نيامده است.
گرفتن زكات بر سادات حرام است، گروهى از بنى هاشم از پيامبر صلى الله عليه و آله تقاضا كردند تا مسئول جمعآورى زكات چهارپايان باشند و بدين وسيله سهمى به عنوان كارگزاران زكات
«1». توبه، 103.
«2». مريم، 32.
«3». بقره، 34.
«4». انبياء، 73.
«5». بقره، 77.
«6». توبه، 103.
«7». ابراهيم، 31.
«8». مائده، 55.
جلد 3 - صفحه 447
نصيبشان گردد. حضرت فرمودند: زكات بر من و شما حرام است. «1» مگر آنكه دهنده و گيرندهى زكات هر دو سيّد باشند.
قانون زكات، به معناى تمايل اسلام به وجود قشرِ فقيرِ زكات گيرنده و ثروتمندِ زكات دهنده نيست، بلكه راه حلّى براى يك واقعيّت خارجى جامعه است. اغنيا هم گاهى با پديدههايى چون سرقت، آتشسوزى، تصادف، جنگ و اسارت مواجه مىشوند و در نظام اسلامى بايد بودجهاى براى تأمين اجتماعى باشد.
در روايات آمده است: خداوند در مال اغنيا به مقدار حلّ مشكل نيازمندان حقّى قرار داده است و اگر مىدانست كه برايشان كافى نيست، آن را مىافزود. اگر مردم حقوق فقرا را به آنان مىپرداختند، همه زندگى خوبى داشتند و اگر اغنيا زكات مىدادند، فقيرى در كار نبود. «2»
بر خلاف عقيدهى بعضى در مورد جلوگيرى از افزايش درآمد افراد و محدود ساختن آن، اسلام عقيده دارد كه بايد به انسان آزادى نسبى داد تا با تلاش، ابتكار و بهرهگيرى از طبيعت رشد كند، ولى ماليات هم بپردازد.
شرط مصرف زكاتِ در راه خدا، «فِي سَبِيلِ اللَّهِ» فقر نيست، بلكه در هر جا كه كمك به حاكميّت خطّ اسلام كند، مىتوان خرج كرد. «3»
براى نجات جامعه از شرّ افراد شرور، مىتوان از زكات استفاده كرد و اين مشمولِ «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» است. «4»
اگر بر گردن كسى، ديه ثابت شد و توان پرداخت نداشت، مشمول «وَ الْغارِمِينَ» است و مىتوان از زكات به او كمك كرد. «5»
شايد تعبير «وَ فِي الرِّقابِ»، شامل مصرف زكات براى آزادسازى زندانيان يا تأمين مخارج آنان هم بشود.
تقسيم زكات در موارد هشتگانه، لازم نيست يكسان باشد؛ بلكه زير نظر حاكم اسلامى و
«1». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 4، ص 58.
«2». وسائل، ج 6، ص 4.
«3». تفسير روحالمعانى.
«4». تفسير روحالمعانى.
«5». تفسير مراغى.
جلد 3 - صفحه 448
به مقدار نياز و ضرورت تقسيم مىشود.
زكات، عامل تعديل ثروت است.
زكات، تشكّر عملى از دادههاى الهى است.
زكات، فاصلهى طبقاتى را كاسته، كينهى ميان فقرا و ثروتمندان را مىزدايد.
زكات، روح سخاوت و رحمت را در انسان زنده ساخته، از دنيا طلبى و وابستگى مادّى مىكاهد.
زكات، پشتوانهى تأمين اجتماعى محرومان است. به فقير مىگويد: نگران نباش، به ورشكسته مىگويد: تلاش مجدّد كن، به مسافر مىگويد: از ماندن در راه نترس، به كارمند زكات مىگويد: سهم تو محفوظ است، به بردگان وعدهى آزادى مىدهد، بازار خدمات الهى را رونق مىبخشد و دلهاى ديگران را به اسلام جذب مىكند.
غفلت از ياد خدا، بهرهكشى از مردم، سنگدلى، طغيان و عيّاشى، ثمرهى تكاثر و ثروتاندوزى است و زكات، داروى بخشى از اين بيمارى است.
زكات، علاوه بر محروميت زدايى، گرايش به اسلام را مىافزايد و يا لااقل موجب ترك همكارى افراد با دشمنان اسلام مىگردد. چنانكه در روايات آمده است كه گاهى افرادى كه ايمان ضعيفى دارند، باكمكهاى مالى ونزديك شدن به اسلام، ايمانشان استوار مىشود. «1»
زكات كه نمودارى از نظام اسلامى است زمينهساز عدالت اجتماعى، فقرزدايى، تأمين كارمندان، محبوبيت بينالمللى، آزادى بردگان وافراد در بند، به حركت درآوردن نيروها، حفظ آيين وكيان مسلمانان وگسترش خدمات عمومى است.
پیام ها
1- زكات، نشانهى صداقت در اظهار ايمان است. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ»
2- تقسيم زكات براساس وحى است، نه توقّعات. در مقابل عيبجويى منافقان، فرمود: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ ...
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 449
3- مصرف زكات در غير موارد هشتگانهى اين آيه، جايز نيست. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ»
4- يكى از اصول عدالت اجتماعى اسلامى، بيمه و تأمين زندگى محرومان است. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ»
5- همهى دارايىهاى انسان از خودش نيست، ديگران هم در آن سهم دارند. لِلْفُقَراءِ وَ ...
6- پرداخت كنندگان زكات، نبايد بر فقيران منّت بگذارند، چون سهم زكات، ملك فقيران است. «لِلْفُقَراءِ»
7- فقرزدايى بايد در رأس برنامههاى نظام اسلامى باشد. «فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ» ابتدا «لِلْفُقَراءِ» مطرح شد و سپس موارد ديگر.
8- تأمين زندگى كسانىكه به دنبال اقامهى احكام و فرائض دينى هستند، لازم است. «وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها»
9- هر كارى بها و ارزشى دارد، خواه كارگر و كنندهى آن نيازمند باشد، يا غنى. «الْعامِلِينَ عَلَيْها»
10- همچنان كه قاضى بايد تأمين شود تا به فكر رشوه نيفتد، دست اندركاران زكات هم بايد تأمين شوند تا به فكر رشوه و اختلاس نيفتند. «الْعامِلِينَ عَلَيْها»
11- براى جمعآورى زكات، بايد كسانى از سوى حكومت اسلامى مأمور شوند. «الْعامِلِينَ عَلَيْها»
12- مسائل مادى و معنوى، به هم آميخته است. «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»
13- اسلام، برخلاف استعمارگران دروغگو ولاف زن، با حلّ مشكلات اقتصادى جامعهها و به قصد قربت، همراه با برهان و ارشاد، مكتب خود را توسعه مىدهد. «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»
14- از وظايف دولت اسلامى آن است كه مال را وسيلهى جذب دلها قرار دهد. «1» «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»
«1». در اسلام، مسائلى همچون هديه، سوغات و اطعام، به عنوان اهرمى جهت جذب قلوب به حساب آمده است.
جلد 3 - صفحه 450
15- اسلام براى آزادى بردگان، بودجه قرار داده است. «وَ فِي الرِّقابِ»
16- مخارج تشكيلات زكات، بر دولت تحميل نمىشود، بلكه خودكفاست. «الْعامِلِينَ عَلَيْها»
17- حكومت اسلامى، مسئول گرفتن زكات و پرداختِ آن به فقراست، يكى از فوائد اين كار آن است كه فقرا، خود مستقيماً نزد اغنيا نروند و احساس حقارت نكنند. «1» «الْعامِلِينَ عَلَيْها»
18- بودجهى جهاد و دفاع از سرزمين اسلامى از زكات و به دوش مردم است. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
19- مال، بايد وسيلهى قرب به خدا باشد. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
20- اسلام با تأمين بودجه براى واماندگان در سفر، به مسألهى سفر، تجارت و سياحت بها داده است. «ابْنِ السَّبِيلِ»
21- قانون زكات، قانونى حساب شده و حكيمانه است. الزكاة ... فريضةً ... عليم حكيم
22- اسلام، تنها دين عبادت نيست، قوانين اقتصادى هم دارد. «فَرِيضَةً»
«1». آيهاى ديگر مىفرمايد: «خذ من اموالهم صدقة» توبه، 103.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (60)
ج5، ص 128
بعد از آن بيان، امر به امتثال و منع از تعرض و به فعل و قول رسول واجب الاجلال و بيان مصارف صدقات را فرمايد تا دانند كه آنچه حضرت پيغمبر در قسمت غنايم نمود عين صواب بوده:
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ: اين است و جز اين نيست كه زكات واجبه، متعلق به فقراء و بيچارهگان است. در اين آيه شريفه بيان مستحقين زكات را فرمايد كه هشت طايفهاند:
اول- فقراء.
دوم- مساكين؛ و فرق اين دو را چنانچه در روايت على بن ابراهيم حضرت صادق عليه السّلام مىفرمايد: فقراء كسانى هستند سؤال نكنند، و مخارج عيال تحميل بر ايشان است، و مساكين زمين گيرها از كوران و لنگان و مجذومان و جمع اصناف زمنها از مردان و زنان و اطفال.
طايفه سوم: وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها: و كاركنان براى زكات يعنى كسانى كه سعى نمايند در تحصيل و جمع و حفظ آن تا بدهند به مقسم. و در مقدار سهم ايشان خلاف است ميان خاصه و عامه، و قول ابن عباس و حذيفه يمانى و سعيد و روايت صادقين عليهما السلام بر اين است كه سهم آنها مفوض به رأى و مصلحت امام عليه السّلام است.
طايفه چهارم: وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ: و قومى كه الفت داده شده قلوب ايشان، يعنى جمعى كه اسلام آورده اما دلهايشان هنوز خالص و راسخ نشده، به جهت تأليف قلوب سهمى به آنها داده شود. به روايت على بن ابراهيم حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: كسانى كه موحد شده لكن نسبت به پيغمبر معرفت پيدا نكرده، رسول خدا تأليف نمايد قلوب ايشان را به سهم مقرره الهى تا عارف و راغب شوند. شيخ طوسى (قدس اللّه سره) فرموده: مؤلف قلوب منحصرند در اشراف كفار كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سهمى از زكات به ايشان مىداد تا
ج5، ص 129
به دين اسلام الفت گيرند و به ايشان استعانت نمايند بر قتال دشمنان. شيخ مفيد (رحمه الله) فرموده: ايشان از مسلمانان نيز هستند.
طايفه پنجم- وَ فِي الرِّقابِ: و صرف زكات در آزاد نمودن بندگان از قيد رقّيت. و به روايت مذكوره قومى هستند ملزم به كفارات در قتل خطا و در ظهار و قتل صيد در حرم و كفاره قسم در صورت ايمان و فقدان اداى آن سهمى از زكات به آنها دهند تا كفاره را ادا كنند.
نكته- عدول از «لام» به «فى» در اين صنف ثلاثه اخيره به جهت دلالت آن است كه اين اصناف اربعه احقند به زكات و استحقاق صدقات از اصناف سابقه، زيرا «فى» موضوع است براى ظرف «فمعناها انّهم احقّاء به ان توضع فيهم الصّدقات» طايفه ششم- وَ الْغارِمِينَ: و ديگر براى صرف اعانت مقروضين كه قرض را براى معاش و در معصيت هم خرج نكرده باشند. چنانچه حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: غارمين بدهكاران هستند كه صرف در طاعت نموده بدون اسراف، پس بر امام واجب است از زكات، دين آنها را ادا نمايد.
طايفه هفتم- وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ: و صرف در راه خدا به اعانت مجاهدان فى سبيل اللّه، براى خريد سلاح و اسب و لوازمات جهاد، چنانچه امام عليه السّلام فرمايد: مجاهدين كه مخارج نداشته باشند يا جميع خيرات كه سهمى امام عليه السّلام به ايشان دهد.
طايفه هشتم- وَ ابْنِ السَّبِيلِ: اگرچه در وطن غنى باشند سهمى به آنها دهند تا خود را به وطن رسانند.
فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ: زكات فرض شده است براى جماعت مذكوره فرض كردنى ثابت از جانب خداى تعالى. وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ: و خداى تعالى دانا است به مستحقان حكم كننده به قسمت بر وجهى كه شايد و بايد. و احكام و شرايط مستحقين و مسائل آن در كتب فقهيه مذكور است.
ج5، ص 130
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (60)
ترجمه
جز اين نيست كه صدقهها براى فقيران است و درماندگان و كاركنان بر آن و كسانيكه الفت گرفته دلهاشان و در آزادى بندگان و مقروضان و در راه خدا و مسافر در راه مانده فرض شده فرض شدنى از خدا و خدا داناى درست كار است.
تفسير
زكوة واجب كه بر شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره و گندم و جو و خرما و كشمش تعلق ميگيرد با شرايطى كه در كتب فقهيّه ذكر شده منحصر است مصارف آن در هشت مصرف كه در آيه شريفه ذكر شده است اول فقراء و آنها كسانى هستند كه مالك مخارج ساليانه خودشان نيستند و قوّه تحصيل آنرا بتدريج هم ندارند دوم مساكين و آنها كسانى هستند كه حالشان از فقرا بدتر است مانند سائل و عاجز و زمينگير فقير سوم عمّال جمعآورى زكوة از قبل پيغمبر (ص) و امام (ع) و نواب اويند چهارم كفار و مسلمانان سست اعتقادند براى تأليف قلوب آنها بجهاد و اسلام پنجم صرف در آزادى بندگانى كه در زحمت و مشقتند ششم كسانى هستند كه براى مصارف مشروعه خود قرضدار شدند و متمكن از پرداخت نيستند اگر چه فقير هم نباشند هفتم كليّه خيرات است خصوص در ترويج دين هشتم كسانى هستند كه در غربت بفقر مبتلا شدهاند اگر چه در وطن غنى باشند بشرط آنكه سفرشان مباح باشد و نتوانند قرض كنند و نيز از براى هر يك از مصارف مذكوره شرائطى است كه در كتب فقهيّه ذكر شده است و اجمالش آنستكه بايد گيرنده زكوة غير از صنف چهارم شيعه اثنى عشرى باشد و زكوة را صرف در معصيت ننمايد و عيال واجب النّفقه دهنده زكوة نباشد و سيّد نباشد اگر دهنده عام باشد بتفصيليكه در محلّ خود بيان شده است و حق آنستكه دهنده ميتواند بهر يك از افراد مصارف مذكوره غير از عمّال زكوة تمام زكوة خود را برساند و لازم نيست تقسيم بر مصارف هشتگانه يا افراد موجوده هر صنفى از آنها نمايد اگر چه بهتر است و خداوند عالم بمصالح عباد است و احكامش بر وفق مصلحت و حكمت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلفُقَراءِ وَ المَساكِينِ وَ العامِلِينَ عَلَيها وَ المُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم وَ فِي الرِّقابِ وَ الغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ ابنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (60)
منحصرا مصرف صدقات که زكوات اموال است هشت مصرف است از براي فقراء و مستأصلها و كساني که ضبط ميكنند و كفاري که باعث تأليف قلوب آنها شود و خريد بندهگان و آزاد كردن آنها و مقروضين و در راه خير و إبن سبيل که از وطن دور افتاده و دسترسي ندارد و اينکه از جانب خدا واجب است و خداوند دانا و حكيم است بمصالح امور.
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ مراد صدقات واجبه است بقرينه جمله آخر فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ و مراد زكاة مال است و مسائل زكاة را در مجلد اول در ذيل وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ مفصلا بيان كردهايم، و خلاصه آن اينكه زكاة به نه چيز تعلق ميگيرد غلات اربعه گندم، جو، خرما، كشمش. و انعام ثلاثه شتر، گاو، گوسفند. و نقدين دينار و درهم. و هر كدام حدّ نصابي دارد. حد نصاب غلات اربعه بمن شاهي صد و چهل من الّا چهارده مثقال که بحساب كيلو هشتصد و شصت و چهار كيلو الا كسري است و زمان تعلق زكاة موقع انعقاد حبه است و زمان اداء موقع ضبط است و شرائط آن مالك بودن حين انعقاد حبه است و بالغ بودن و عاقل و حرّ و متمكن از تصرف باشد و بر غير مالك و بر صبيّ و مجنون و عبد و غير متمكن واجب نيست و مقدار زكاة اگر از انهار و باران و رودها آب ميخورد صد ده زكاة است و اگر از چاه و لو بتوسط برق يا فشاري باشد صد پنج و اگر از هر دو مساوي باشد صد هفت و نيم و اگر اكثريت با يك طرف باشد بنحوي که صدق كند عرفا تابع آنست و اداء زكاة پس از وضع مخارج است حتي خراج و ماليات غاية الامر مخارج قبل از انعقاد حبه از حد نصاب كسر گذارده ميشود و بعد از انعقاد از مقدار زكاة
جلد 8 - صفحه 248
و اما زكاة انعام ثلاثه نصابهايي دارد:
امّا شتر 12 نصاب دارد، از پنج شتر تا 25 شتر هر پنجي يك گوسفند.
6- 26 يك شتر ماده که داخل سال دوم شده باشد. 7- 36 يك شتر ماده که داخل در سال سوم شده باشد. 8- 46 يك شتر داخل سال چهارم شده باشد.
9- 61 يك شتر داخل سال پنجم. 10- 76 دو شتر داخل سال سوم.
11- 91 دو شتر داخل سال چهارم. 12- 121 الي بالا در هر پنجاه شتري يك شتر داخل سال چهارم يا در هر چهل يك شتر داخل سال سوم و بين نصابها چيزي نيست و بايد آنچه زكاة ميدهد ماده باشد.
و اما گاو دو زكاة دارد 1- 30 گاو يك گاو يك ساله نر يا ماده.
2- در چهل گاو يك گاو ماده که داخل سال سوم شده باشد و بهمين حساب سي بسي حساب كند يا چهل بچهل و لو بر هر دو منطبق شود.
و اما گوسفند پنج نصاب دارد. 1- 40 گوسفند يك گوسفند. 2-
121دو گوسفند. 3- 201 سه گوسفند. 4- 301 چهار گوسفند. 5- از چهارصد ببالا هر صدي يك گوسفند و بايد اينها سائبه يعني صحراچر باشند در بيابان نه مألوفه که علف ملكي بخورند و شتر و گاو هم بايد كارگر نباشند بسواري يا آبكشي يا آسيا و نحوه اينها.
مسئلة مشكلة- اگر مال زكوي که بحد نصاب رسيده جزو منافع است و خمس بآن تعلق گرفته اگر خمس آن را رد كند از حد نصاب خارج ميشود مثلا 150 من گندم استفاده كرده اگر خمس آن را رد كند 120 من ميشود از حد نصاب ميافتد آيا بايد خمس رد شود تا زكاة تعلق نگيرد يا زكاة دهد تا خمس آن كمتر شود، بعضي گفتند بايد زكاة را رد كند و جزو مئونه است و خمس پس از وضع مئونه است، و بعضي گفتند خمس را رد كند زيرا آنهم جزو مخارج است
جلد 8 - صفحه 249
و زكاة بعد از وضع مخارج است.
و حق اينست که بايد زمان تعلق هر يك را ملاحظه كرد مثلا تعلق زكاة پس از انعقاد حبه است و لو وقت اداء موقع حصاد است، و تعلق خمس ظهور ربح است و لو موقع اداء تماميت سال حساب است و اينکه مختلف ميشود مثلا كسي که اول سالش اول شهر صيام است اگر سال رسيد و هنوز انعقاد حبه نشده بايد همان سبز را حساب كند و خمس دهند و جزو مخارج قبل از انعقاد حبه محسوب ميشود و از حد نصاب ساقط ميشود، و اگر سالش پس از انعقاد حبه است زكاة تعلق گرفته و مخارج بعد از انعقاد حبه از حد نصاب خارج نميشود.
و امّا نصاب طلا و نقره سكهدار چه بسكّه اسلامي باشد و چه بسكّه خارجي قديمي يا جديدي.
و اما طلا دو نصاب دارد 1- 15 مثقال صيرفي 24 نخودي که بيست مثقال شرعي است 18 نخودي و نصاب آن چهل يك است که 9 نخود ميشود. و نصاب دوم هر سه مثقال صيرفي عشر مثقال شرعي است که چهل يك ميشود و بين النصابين چيزي نيست.
و اما نقره سكهدار آنهم دو نصاب دارد 1- 105 مثقال صيرفي که 200 درهم است و زكاة آن چهل يك است که پنج درهم ميشود. 2- هر چهل درهمي يك درهم مثلا كسي که صد تومان که هزار مثقال صيرفي است 25 مثقال بايد بدهد و اما مستحقين زكاة هشت طائفه هستند که اينکه آيه بيان ميفرمايد إِنَّمَا الصَّدَقاتُ كلمه انما از ادات حصر است که بغير از اينکه هشت طائفه نميتوان داد و مصرفش منحصر باين هشت طائفه است و مراد اينکه نيست که قسمت بين اينکه هشت طائفه شود بلكه بهر يك از اينکه هشت دسته داده شود كافي است.
1- للفقراء لام اختصاص است که مختص باين هشت سهم است نه لام
جلد 8 - صفحه 250
ملكية زيرا تا بفقير ندهند مالك نميشود و مراد فقير شرعي است و آن كسيست که درآمد ساليانه او وافي بمخارج و مصارف ساليانه او نباشد مثلا اگر درآمد نوزده باشد و مصارف بيست فقير است بشرط آنكه مصارفش بنحو اقتصاد و توسط باشد زيادهروي نكند.
2- و المساكين در فرق بين فقير و مسكين مفسرين اختلاف زيادي دارند تقريبا پنج قول است و هر كدام استشهاد بمواردي كردند که اطلاق مسكين شده لكن تحقيق كلام اينست که هر جا فقير گفتند شامل مسكين هم ميشود و بالعكس و هر جا با هم گفته شد مثل اينکه مورد مسكين اسوء حال است از فقير و باصطلاح (اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا) 3- وَ العامِلِينَ عَلَيها كساني که مأموريت پيدا ميكنند براي جبايت و اخذ و جمعآوري زكوات و صدقات.
4- وَ المُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم از كفار که موجب تمايل آنها بشود باسلام و تأليف قلوب آنها و رغبت بدين مقدس شود.
5- وَ فِي الرِّقابِ بنده خريدن و آزاد كردن بخصوص اگر در مورد اذيت و ظلم موالي واقع شوند يا براي اداء مال الكتابة که متمكن از اداء نباشند تا آزاد شوند 6- وَ الغارِمِينَ كساني که مقروض و مديون باشند و متمكن از اداء نباشند مشروط بر اينكه بر مصارف حرام و لغو و اسراف نباشد.
7- وَ فِي سَبِيلِ اللّهِ تمام مصارف خيريه را شامل است از بناء مساجد و مدارس و نشر كتب ديني و احداث قنوات و اصلاح طرق و جسر و صدّ و اصلاح بين المؤمنين و اعزام براي حج و زيارت ائمه عليهم السلام و تشكيل مجالس سوگواري و تعليم معالم ديني و غير اينها.
8- وَ ابنِ السَّبِيلِ كسي که از وطن دور افتاده باشد و نتواند تحصيل
جلد 8 - صفحه 251
وسائل وصله بوطن كند و او در وطن متمكن باشد.
فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ و ايّ فريضة حتي دارد مانع الزكاة بدين اسلام از دنيا نميرود و در آيات عدل صلوة شمرده شده و از احكاميست که در تمام شرايع بوده و منكر آن كافر است و مرتد وَ اللّهُ عَلِيمٌ بافعال و اقوال و اشخاص شما حَكِيمٌ بمصالح و حكم احكام.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 60)- مصارف زکات و ریزه کاریهای آن: در تاریخ اسلام دو دوران مشخص دیده میشود، دوران مکّه که همت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مسلمانان در آن مصروف تعلیم و تربیت نفرات و آموزش و تبلیغ میشد، و دوران مدینه که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در آن دست به تشکیل «حکومت اسلامی» و پیاده کردن و اجرای تعلیمات اسلام، از طریق این حکومت صالح زد.
بدون شک یکی از ابتدایی و ضروریترین مسأله، به هنگام تشکیل حکومت، تشکیل «بیت المال» است که به وسیله آن نیازهای اقتصادی حکومت برآورده شود.
به همین دلیل یکی از نخستین کارهایی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در مدینه انجام داد تشکیل بیت المال بود که یکی از منابع آن را «زکات» تشکیل میداد، و طبق مشهور این حکم در سال دوم هجرت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تشریع شد.
به هر حال آیه مورد بحث به روشنی مصارف واقعی زکات را بیان کرده و آن را در هشت مصرف خلاصه میکند:
1- «فقرا» نخست میگوید: «صدقات و زکات برای فقیران است» (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ).
2- «مساکین» (وَ الْمَساکِینِ).
3- «عاملان و جمع آوری کنندگان زکات» (وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها).
این گروه در حقیقت کارمندان و کارکنانی هستند که برای جمع آوری زکات و اداره بیت المال اسلام تلاش و کوشش میکنند.
ج2، ص219
4- «و کسانی که برای جلب محبتشان اقدام میشود» (وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ).
آنها کسانی هستند که انگیزه معنوی نیرومندی برای پیشبرد اهداف اسلامی ندارند، و با تشویق مالی میتوان تألیف قلب، و جلب محبت آنان نمود، و در مباحث فقهی گفته شده که آیه مفهوم وسیعی دارد که کفار و غیر مسلمانان را شامل میشود.
5- «در راه آزاد ساختن بردگان» (وَ فِی الرِّقابِ).
یعنی سهمی از زکات، تخصیص به مبارزه با بردگی، و پایان دادن به این موضوع ضد انسانی، و «آزادی تدریجی بردگان» داده میشود.
6- «اداء دین بدهکاران» و آنها که بدون جرم و تقصیر زیر بار بدهکاری مانده و از ادای آن عاجز شدهاند (وَ الْغارِمِینَ).
7- «و در راه خدا» (وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ).
8- «واماندگان در راه» (وَ ابْنِ السَّبِیلِ).
یعنی مسافرانی که بر اثر علّتی در راه مانده، و زاد و توشه و مرکب کافی برای رسیدن به مقصد ندارند، هر چند افراد فقیر و بیبضاعتی نیستند.
در پایان آیه به عنوان تأکید روی مصارف گذشته، میفرماید: «این فریضه الهی است» (فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ).
و بدون شک این فریضه، حساب شده، و کاملا دقیق، و جامع مصلحت فرد و اجتماع است، زیرا «خداوند دانا و حکیم است» (وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ).
نکتهها:
1- فرق میان «فقیر» و «مسکین»:
به نظر میرسد که «فقیر» به معنی کسی است که در زندگی خود کمبود مالی دارد، هر چند مشغول کسب و کاری باشد و هرگز از کسی سؤال نکند، اما «مسکین» کسی است که نیازش شدیدتر است و دستش از کار کوتاه است، و به همین جهت از این و آن سؤال میکند.
2- تقسیم زکات به هشت قسمت مساوی:
اکثریت قاطع فقها براینند که اصناف هشتگانه فوق مواردی است که صرف زکات در آنها مجاز است، و تقسیم کردن در آن واجب نیست.
ج2، ص220
اما چگونگی مصرف آن در این مصرف هشتگانه بستگی به ضرورتهای اجتماعی از یکسو، و نظر حکومت اسلامی از سوی دیگر دارد.
3- نقش زکات در اسلام:
با توجه به این که اسلام به عنوان یک «آیین جامع» که تمام نیازمندیهای مادی و معنوی در آن پیش بینی شده، و از همان عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، با تأسیس حکومت همراه بود، و توجه خاصی به حمایت از محرومان و مبارزه با فاصله طبقاتی دارد، روشن میشود که نقش بیت المال، و زکات از مهمترین نقشهاست.
شک نیست که هر جامعهای دارای افرادی از کار افتاده، بیمار، یتیمان بیسرپرست، معلولین، و امثال آنها میباشد که باید مورد حمایت قرار گیرند.
و نیز برای حفظ موجودیت خود در برابر هجوم دشمن، نیاز به سربازان مجاهدی دارد که هزینه آنها از طرف حکومت پرداخت میشود.
به همین دلیل در اسلام مسأله زکات که در حقیقت یک نوع «مالیات بر درآمد و تولید» و «مالیات بر ثروت راکد» محسوب میشود، از اهمیت خاصی برخوردار است، تا آنجا که در ردیف مهمترین عبادات قرار گرفته، و در بسیاری از موارد با نماز همراه ذکر شده، و حتی شرط قبولی نماز شمرده شده است!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم