آیه 5 سوره آل عمران

از دانشنامه‌ی اسلامی

إِنَّ اللَّهَ لَا يَخْفَىٰ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ

[3–5] (مشاهده آیه در سوره)


<<4 آیه 5 سوره آل عمران 6>>
سوره :سوره آل عمران (3)
جزء :3
نزول :مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

همانا چیزی در آسمان و زمین از خدا پنهان نیست.

یقیناً چیزی در زمین و در آسمان بر خدا پوشیده نیست.

در حقيقت، هيچ چيز [نه‌] در زمين و نه در آسمان بر خدا پوشيده نمى‌ماند.

هيچ چيز در زمين و آسمان بر خدا پوشيده نيست.

هیچ چیز، در آسمان و زمین، بر خدا مخفی نمی‌ماند. (بنابر این، تدبیر آنها بر او مشکل نیست.)

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Nothing is indeed hidden from Allah in the earth or in the sky.

Allah-- surely nothing is hidden from Him in the earth or in the heaven.

Lo! nothing in the earth or in the heavens is hidden from Allah.

From Allah, verily nothing is hidden on earth or in the heavens.


تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«5» إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفى‌ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ

همانا هيچ چيز، (نه) در زمين و نه در آسمان، بر خداوند پوشيده نمى‌ماند.

نکته ها

در چند آيه‌ى قبل، سخن از قيّوم بودن خداوند بود. در اين آيه، آشكار بودن همه چيز براى او مطرح شده كه جلوه‌اى از قيّوميّت اوست.

جلد 1 - صفحه 467

پیام ها

1- خداوند بر همه چيز آگاه است. ما وهمه‌ى هستى هر لحظه در محضر خدا هستيم، در محضر او گناه نكنيم. با توجّه به آيه‌ى قبل، استفاده مى‌شود كه كفر و معصيتِ هيچ كس بر خدا پوشيده نيست. «كَفَرُوا ... لا يَخْفى‌ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ»

2- تعدّد افراد، تعدّد اعمال، تعدّد مكان‌ها و زمان‌ها هيچ كدام مسأله‌اى را بر خداوند پنهان نمى‌سازد. «لا يَخْفى‌ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفى‌ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ «5»

إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفى‌ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ: بدرستى كه خداى تعالى مخفى و پوشيده نمى‌ماند بر ذات يگانه او چيزى، فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ: نه در زمين و نه در آسمان، بلكه علم الهى محيط است به جميع معلومات و تمام مكنونات كلى و جزئى، نهانى و آشكارا؛ و علم پيغمبر به مغيبات، به تعليم سبحانى است. و تعبير احاطه علميه الهيه به موجودات زمين و آسمان، به جهت آنست كه حس بشر از اين دو تجاوز نكند.

تنبيه: چون حق تعالى ذكر فرمود كه ذات سبحانى قيّوم است، يعنى ذات الهى قائم به ذات خود و قائم به تدبير مصالح خلق و مهمّات ايشان است و قوام همه موجودات در تحت اراده او است؛ و اين مدبّريت ثابت نگردد مگر به دو امر: 1- عالم بودن به تمام مصالح و حاجات آنها از جهت كيفيت و كميت.

2- قادر بودن بر اعطاى مصالح و برآوردن آنها. بنابر اين اشاره فرمود به كمال احاطه علميه به فرمايش‌ «إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفى‌ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ» پنهان نيست از علم ازلى الهى هيچ ذره از ذرّات موجودات و مقادير احتياجات. و اشاره فرمود به امر دوّم كه قدرت تامّه كامله سبحانى است، به فرمايش بعد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سوره آل‌عمران «3»: آيات 5 تا 6

إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفى‌ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ «5» هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «6»

ترجمه‌

همانا خداوند پوشيده نمى‌ماند بر او چيزى در زمين و نه در آسمان‌

اوست كه صورت بندى مى‌كند شما را در رحم‌ها هر گونه بخواهد نيست خدائى مگر

جلد 1 صفحه 377

او كه ارجمند و درست كار است..

تفسير

علم خداوند احاطه بتمام موجودات دارد و تخصيص آسمان و زمين بذكر براى آنستكه نوع مردم ادراكشان از محسوسات تجاوز نمى‌كند و اوسع از آسمان و زمين چيزى نمى‌پندارند با آنكه آسمان و زمين در برابر علم الهى مانند حلقه است در بيابانى و خداوندى كه مصور بنى آدم است با حسن صور كه اگر بخواهم شرح قدرت و صنعت الهى را در هر عضوى از اعضاء بنى آدم از چشم و گوش و دماغ و قلب و ريه و شرائين و غيرها عرضه بدارم مثنوى هفتاد من كاغذ شود چگونه ممكن است علم بآنها نداشته باشد با آنكه همه آنها در نهايت حكمت و رزانت و متانت است كه حقا عقل مبهوت ميشود از فكر در يك دائره از دوائر اين اداره و عالم كبير كه خدا در اين جسم صغير قرار داده است آنوقت ميتوان گفت حضرت عيسى كه خود سر تا پا احتياج به خدا است و اگر آنى عنايت الهى از او سلب شود فناء محض است او خدا است يا پسر خدا است آخر چه پسرى است كه هيچ شباهت به پدر ندارد و چه شريكى است كه هيچ اختيار ندارد آنكس كه او را خلق كرد چگونه قبل از او محتاج بشريك نبود بعدا محتاج شد نميدانم چه اندازه بشر نفهم ميشود سخن بطول نه انجامد در فقيه از حضرت صادق (ع) روايت شده كه خداوند فرزند را بصورت يكى از پدران او تا حضرت آدم مصور ميفرمايد پس نبايد كسى باولاد خود بگويد اين فرزند شبيه بمن و هيچيك از پدران من نيست و در كافى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه خداوند چون اراده فرمايد كه نطفه را كه در صلب آدم از او ميثاق گرفته است خلق فرمايد تحريك ميكند مرد را بجماع و امر ميفرمايد برحم كه باز شود و نطفه را قبول نمايد پس چون نطفه در رحم قرار گرفت چهل روز احوال مختلفه بر او مى گذرد تا علقه ميشود و پس از چهل روز ديگر مضغه ميشود و پس از چهل روز گوشتى ميشود كه داراى رگها است پس خداوند دو ملك را مبعوث ميفرمايد كه داخل رحم زن ميشوند و روح حياة و بقا را در او ميدمند و مجسمه او را باحسن صور تشكيل و ترسيم مينمايند پس خداوند بآن دو ملك خطاب ميفرمايد كه سرنوشت او را مطابق قضا و قدر من با شرط بدا بنويسيد آندو ملك عرض ميكنند چه بنويسيم خطاب ميرسد بجبهه مادرش نگاه كنيد آندو ملك به پيشانى مادرش نظر ميكنند لوحى را

جلد 1 صفحه 378

مشاهده مينمايند كه در آن لوح صورت و زينت و اجل و عهد ازلى او بشقاوت و سعادت و تمام شئون زندگى آن فرزند مرسوم و مكتوب شده است يكى از آندو ملك مى‌خواند و ديگرى مينويسد با شرط بدا و بعد از تماميت كتاب آنرا مختوم نموده بين دو چشم او جاى ميدهند و بپا ميدارند او را در شكم مادر و گاه باشد كه طفل سركشى كند و وارونه شود و اين علامت سركشى و تمرد او است و چون زمان بيرون آمدن طفل شود خداوند ملكى فرستد كه نام او زاجر است او را زجر مى‌نمايد و وارونه ميشود و سرش بجاى پا قرار ميگيرد براى آنكه خروجش آسان باشد بر زن و خودش پس از آن زجره ديگرى بر طفل وارد مينمايند كه بفزع ميآيد و خارج ميشود گريان فيض ره فرموده اين كه امام فرموده روح حياة و بقا را در او ميدمند دلالت دارد بر تجرد نفس حيوانى كه باقى است در اين نشئه و بنظر حقير دلالت دارد بر تجرد نفس انسانى كه باقى است در نشئات و شرط بدا براى آنستكه خداوند در همه حال مختار است با آنكه امورات بر طبق قضا و قدر او جارى است با اين حال هر چه را بخواهد محو و اثبات مى‌فرمايد و اينكه فرموده است تمام شئون زندگى طفل مرسوم است در لوحى كه در پيشانى مادر است براى آنستكه روحيه پدر و مادر كاملا مؤثر در طفلست و فعلا نطفه از صلب پدر خارجشده و بر طبق اقتضائيكه از روحيه پدر اكتساب نموده تحت تأثير روحيه مادر واقع است پس فعلا از روحيه مادر تمام صفات و ملكات و اخلاق و خصوصيات روحى و جسمى آن كشف ميشود و اينكه فرموده كتاب را مهر نموده بين دو چشم او قرار ميدهند براى آنستكه هر كس از روحيه و صفات و ملكات خود با خبر است بهتر از هر كس چون همه حاضر است در نزد او و او علم حضورى دارد بآنها منتهى آنكه علم بعلم ندارد پس مانند آنستكه بين دو چشمش باشد نهايت آنكه غافل است از حال خود ميداند و نمى‌داند كه ميداند و مى‌بيند و نه‌ميبيند كه مى‌بيند خداوند ديده حق شناس و چشم باطن بين بهمه كرامت فرمايد و نيست معبود بحقى مگر او زيرا كه علم و قدرت كامله او معلوم شد و جز او نيست مگر رشحه از رشحات علم و قدرت او چه رسد بآنكه علمش احاطه بتمام موجودات داشته باشد و قدرتش مانند قدرت الهى باشد بلكه اگر تمام جن و انس جمع شوند مور ضعيفى را نميتوانند خلق كنند و اوست ارجمند و توانا در جمال و جلال خود و درست كردار متين در افعال خود.

جلد 1 صفحه 379

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌َّ اللّه‌َ لا يَخفي‌ عَلَيه‌ِ شَي‌ءٌ فِي‌ الأَرض‌ِ وَ لا فِي‌ السَّماءِ «5»

محقّقا خداوند محيط بهمه‌ موجودات‌ و مخلوقات‌ ارضي‌ و سماوي‌ ‌است‌ و ‌بر‌ ‌او‌ چيزي‌ مستور و پنهان‌ نيست‌.

إِن‌َّ اللّه‌َ لا يَخفي‌ عَلَيه‌ِ شَي‌ءٌ تعبير باين‌ عبارت‌ ‌براي‌ ابطال‌ مذهب‌ بسياري‌ ‌از‌ حكماء قديم‌ ‌است‌ ‌که‌ توهّم‌ كردند خداوند العياذ باللّه‌ علم‌ بجزئيّات‌ ندارد زيرا جزئيّات‌ دائر و زائل‌ ‌است‌ و علم‌ تابع‌ معلوم‌ ‌است‌ و تغيير ‌در‌ ساحت‌ قدس‌ ربوبي‌ روا نيست‌.

و حاجي‌ سبزواري‌ ‌در‌ منظومه‌ ‌در‌ باب‌ علم‌ قريب‌ بيست‌ و پنج‌ قول‌ ‌از‌ ‌آنها‌ نقل‌ ميكند بقوله‌ (و ‌قيل‌ ‌لا‌ علم‌ ‌له‌ بذاته‌) (و ‌قيل‌ ‌لا‌ يعلم‌ معلولاته‌) ‌تا‌ آخر اشعارش‌.

و لكن‌ ‌اينکه‌ توهّم‌ فاسد ‌است‌ ‌که‌ علم‌ تابع‌ معلوم‌ ‌باشد‌ ممكن‌ ‌است‌ ‌در‌ ازل‌ علم‌ بوجود شيئي‌ ‌در‌ ابد ‌باشد‌ و علم‌ عين‌ ذات‌ حق‌ ‌است‌ و چون‌ خداوند وجود صرف‌ و صرف‌ الوجود ‌است‌ و ‌غير‌ متناهي‌ ازلا و ابدا و علم‌ ‌هم‌ مرتبه‌ ‌از‌ وجود ‌است‌ و وجود ‌غير‌ متناهي‌ داراي‌ جميع‌ مراتب‌ وجود ‌است‌ و معناي‌ ‌غير‌ متناهي‌ اينست‌ ‌که‌ حدّي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ نيست‌

جلد 3 - صفحه 106

عدّة و مدّة و شدّة و ‌اگر‌ كوچكترين‌ شيئي‌ ‌از‌ علم‌ ‌او‌ بيرون‌ ‌باشد‌ محدود و متناهي‌ ميشود و ممكن‌ الوجود ميگردد و احتياج‌ بتحصيل‌ ‌اينکه‌ علم‌ پيدا ميكند و ‌از‌ واجب‌ الوجودي‌ خارج‌ ميشود ‌تعالي‌ اللّه‌ ‌عن‌ ‌ذلک‌ علوّا كبيرا، لذا فرمود

(‌لا‌ يخفي‌ ‌عليه‌ شيئي‌)

‌که‌ نكره‌ ‌در‌ سياق‌ نفي‌ افاده‌ عموم‌ ميكند آنهم‌ بلساني‌ ‌که‌ آبي‌ ‌از‌ تخصيص‌ ‌است‌ عقلا فِي‌ الأَرض‌ِ وَ لا فِي‌ السَّماءِ تعبير بارض‌ و سماء اشاره‌ بعالم‌ سفلي‌ و علوي‌ ‌است‌ ‌که‌ جميع‌ عوالم‌ ‌را‌ شامل‌ ميشود ‌از‌ عالم‌ عقول‌ و مجرّدات‌ و عالم‌ نفوس‌ و عالم‌ مثال‌ و عالم‌ ماديّات‌ و فوق‌ جميع‌ عوالم‌ ‌که‌ علم‌ ذات‌ بذات‌ ‌باشد‌ و ‌غير‌ ‌او‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌باشد‌ و ‌هر‌ چه‌ ‌باشد‌ علمش‌ محدود ‌است‌ و ‌لو‌ عالم‌ بگذشته‌ و آينده‌ ‌باشد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 5)- این آیه در حقیقت، تکمیل آیات قبل است، می‌فرماید: «هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا مخفی نمی‌ماند» (إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْ‌ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ).

چگونه ممکن است چیزی بر او مخفی بماند در حالی که او در همه جا حاضر و ناظر است و به حکم این که وجودش از هر نظر بی‌پایان و نامحدود است جایی از او خالی نیست و به ما از خود ما نزدیکتر است، بنابراین در عین این که محل و مکانی ندارد به همه چیز احاطه دارد. و این احاطه به معنی علم و آگاهی او بر همه چیز است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع