آیه 43 سوره نحل

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ ۚ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

[16–43] (مشاهده آیه در سوره)


<<42 آیه 43 سوره نحل 44>>
سوره :سوره نحل (16)
جزء :14
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و ما پیش از تو غیر رجال مؤیّد به وحی خود کسی را به رسالت نفرستادیم، پس اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (یعنی علما و دانشمندان هر امت) سؤال کنید.

و پیش از تو جز مردانی که به آنان وحی می کردیم، نفرستادیم. اگر [این حقیقت را] نمی دانید [که پیامبران از جنس بشر بودند] از اهل دانش و اطلاع بپرسید [تا دیگر نگویید که چرا فرشته ای به رسالت نازل نشده است؟!]

و پيش از تو [هم‌] جز مردانى كه بديشان وحى مى‌كرديم گسيل نداشتيم. پس اگر نمى‌دانيد، از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد،

اگر خود نمى‌دانيد، از اهل كتاب بپرسيد كه ما، پيش از تو، به رسالت نفرستاديم مگر مردانى را كه به آنها وحى مى‌فرستاديم؛

و پیش از تو، جز مردانی که به آنها وحی می‌کردیم، نفرستادیم! اگر نمی‌دانید، از آگاهان بپرسید (تا تعجب نکنید از اینکه پیامبر اسلام از میان همین مردان برانگیخته شده است)!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

We did not send [any apostles] before you except as men to whom We revealed. Ask the People of the Reminder if you do not know.

And We did not send before you any but men to whom We sent revelation-- so ask the followers of the Reminder if you do not know--

And We sent not (as Our messengers) before thee other than men whom We inspired - Ask the followers of the Remembrance if ye know not! -

And before thee also the messengers We sent were but men, to whom We granted inspiration: if ye realise this not, ask of those who possess the Message.

نزول

از طریق ضحاک از ابن عباس روایت شده که گوید: وقتى که خداوند محمد (صلی الله علیه وآله) را به پیامبرى برگزید این موضوع بر عرب گران آمد. روى این اصل منکر شدند و گفتند: خداوند بزرگتر از آنست که از میان بشر پیامبرى برگزیند. سپس این آیه و آیه 2 سوره یونس «أَکانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَینا إِلى رَجُلٍ مِنْهُمْ» نازل گردید.

و نیز گویند علت نزول این آیه چنین بود که مشرکین مى گفتند: خداوند بزرگتر از آن است که پیامبر او از جنس آدم باشد بلکه برگزیده او جز فرشته، دیگر نخواهد بود.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ «43»

ما قبل از تو نيز، جز مردانى كه به سويشان وحى مى‌نموديم (فرشته يا موجود ديگرى را) نفرستاديم (كه آنها از آمدن تو تعجب مى‌كنند، به آنها بگو:) اگر نمى‌دانيد از اهل ذكر بپرسيد.

نکته ها

اين آيه يك اصل كلى را كه عقل هر بشرى مى‌پذيرد، مطرح مى‌كند وآن مراجعه به اهل علم وكارشناس است، يعنى هر چه را نمى‌دانيد از آگاهان واهل خبره‌ى آن‌سؤال كنيد. البتّه در زمينه‌ى مسائل دينى، بهترين مصداقِ «اهل ذكر» اهل‌بيت پيامبرند. روايات زيادى از طريق شيعه و سنّى به اين مضمون وارد شده كه در جلد سوم ملحقات احقاق الحق، صفحه‌ى 482 به بعد نقل شده است.

طبرى، ابن كثير و آلوسى نيز در تفاسيرشان، ذيل اين آيه، اهلِ ذكر را اهل بيت پيامبر معرّفى كرده‌اند.

در جلد 23 بحار صفحه 172 به بعد، حدود شصت روايت در اين باره نقل شده كه در برخى از آنها، امامان معصوم فرموده‌اند: «نحن و الله اهل الذكر المسؤلون» بخدا قسم ما هستيم، آن اهل ذكرى كه مردم بايد سؤالات خود را از آنان بپرسند.

پیام ها

1- پيامبران الهى همه از جنس خود بشر بوده‌اند، نه از جنس فرشتگان. وَ ما أَرْسَلْنا ... إِلَّا رِجالًا

جلد 4 - صفحه 525

2- پيامبران، همه مرد بوده‌اند، آنهم مردانِ بالغ ورشيد. (گرچه بعضى مثل عيسى و يحيى عليهما السلام در طفوليّت به نبوّت رسيده‌اند.) «رِجالًا»

3- نزول وحى الهى بر يك انسان تعجبى ندارد، اين سنّت خداوند براى هدايت بشر بوده است. «رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ»

4- جهل عذر نيست، پرسيدن و دانستن وظيفه است. «فَسْئَلُوا»

5- مسائل دين را بايد از كارشناس دين پرسيد، نه هر كس اندك آشنائى با دين دارد. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»

6- آنجا كه انسان خود چيزى را مى‌داند، سؤال معنى ندارد. فَسْئَلُوا ... إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‌

7- اگر پرسش از اهل ذكر لازم باشد، پس پذيرش پاسخ او نيز لازم است، وگرنه سؤال لغو است. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»

8- آنجا سؤال كنيم كه خود نتوانيم بدانيم، نه آنكه هر چه را نمى‌دانيم، بدون آنكه فكر و تأملى كنيم، فوراً سؤال كنيم. آيه نمى‌فرمايد: فَسْئَلُوا ... فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا اگر نمى‌دانيد سؤال كنيد، بلكه مى‌فرمايد: فَسْئَلُوا ... إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‌ يعنى اگر نمى‌توانيد بدانيد، سؤال كنيد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (43)

«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الصبر، حديث دوّم (صفحه 87)

«2» مدرك پيشين، باب التفويض الى اللّه، حديث 3 (صفحه 64)

جلد 7 - صفحه 208

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ‌: و نفرستاديم پيش از تو در امتهاى گذشته. إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ‌: مگر مردانى كه وحى فرموديم به سوى ايشان.

بيان: آيه شريفه تقرير جواب شبهه منكرين نبوت را فرمايد كه مى‌گفتند:

خداوند، اعلى و اجل است از اين كه رسول او يكى از بشر باشد، بلكه اگر اراده نمايد بعث رسول را، هرآينه ملكى را فرستد.

حق سبحانه در اين آيه جواب آنها را فرمايد بقوله‌ (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ) كه اشاره باشد به دليل فطرى، زيرا اين مطلب وجدانى است كه در تربيت مادى و بدنى، جنسيت شرط، و لذا جريان طبيعى در حيوان و انسان بدين مقرر شده كه هر بچه از هر صنفى در تحت پرستارى همان صنف نشو و نما و مؤدب به اخلاق او گردد كه به غير اين رويه، اسباب انقراض آن فراهم شود. پس چنانچه در تربيت مادى جنسيت لازم باشد، همچنين در تكميل مقام روحانيت فطرت جبلّى حكم به جنسيت نمايد، تا بدان سبب انس و الفت حاصل، كمالات روحانى و معنوى ظهور يابد. بدين واسطه مربيان بشريت و مكملان انسانيت از نفوس آدمى منتخب شدند تا در تحت تربيت ايشان، نظام مدنى و سعادت حقيقى بدست آيد، و سنت الهى از اول خلقت بر اين جريان يافت كه انبياء از بشر باشند.

فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ: پس بپرسيد اهل دانائى را، يعنى علما. إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‌: اگر هستيد كه نمى‌دانيد.

نكته: ذكر به معنى يادآورى، ضد فراموشى، و لازمه دارد دانائى را. و چون ذكر متعلق به علم، و هر يك ملازم با هم، و انفكاك ندارند، لذا صحيح باشد تعبير از علم به ذكر، و يكى از محسنات ادبيه، تسميه لازم به اسم ملزوم و عكس آن را شمرده‌اند.

تنبيه: آيه شريفه دال است بر وجوب تحصيل علم، زيرا امر فرمايد در صورت نادانى، پرسش از اهل دانائى را. و رجوع جاهل به عالم، فطرى و جبلى و اخبار بسيار در وجوب تحصيل علم وارد شده، چنانچه از جمله متواترات است حديث‌

جلد 7 - صفحه 209

نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم طلب العلم فريضة على كلّ مسلم: «1» و مراد علم دين مى‌باشد نه هر علمى، آن هم از اهلش سؤال نمايد، لكن مراد اهل ذكر در اين آيه شريفه ائمه هدى عليهم السّلام هستند.

در كافى و تفسير على بن ابراهيم قمى و برهان و عياشى- روايت بسيار وارد شده كه مراد به ذكر در اين آيه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل ذكر اهل بيت آن حضرت باشند «2».

در كافى- از حضرت باقر عليه السّلام در آيه‌ (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم الذّكر انا و الائمّة اهل الذكر. «3» ايضا- عبد الرحمن بن كثير گويد از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدم:

(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ) الايه قال عليه السّلام الذّكر محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و نحن اهله المسئولون‌ «4» ابن بابويه- از ريّان بن الصلت گفت: حاضر شد حضرت رضا عليه السّلام در مجلس مأمون و جماعتى از علماى عراق و خراسان مجتمع بودند (بعد نقل حديث را نمايد) تا آن كه حضرت فرمود: مائيم اهل ذكر كه خداوند در كتاب خود فرموده: (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) مائيم اهل ذكر، پس بپرسيد اگر نمى‌دانيد. علماء گفتند: مراد يهود و نصارى هستند. حضرت فرمود: آيا اين جايز باشد و حال آنكه در آن هنگام دعوت به دين خود كنند، و گويند دين يهود و نصارى افضل است از دين اسلام. مأمون عرض كرد: نزد حضرت تو، شرحى بر خلاف قول آنان باشد؟ فرمود: بلى، ذكر رسول خدا و ما اهل او باشيم، و آن مبين است در كتاب الهى آنجا كه در سورة الطلاق فرمايد

«1» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب العلم، صفحه 30، حديث اوّل.

«2» تفسير عيّاشى، جلد 2، صفحه 260- برهان، جلد 2، صفحات 369 تا 372- اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجّة، صفحات 210 تا 212.

«3» اصول كافى، جلد اوّل، صفحه 210، حديث اوّل.

«4» مدرك پيشين، حديث دوّم.

جلد 7 - صفحه 210

(فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ) «1» پس ذكر، رسول خدا و ما اهل او باشيم. «2»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (41) الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (42) وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (43) بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)

ترجمه‌

- و آنانكه هجرت نمودند در راه خدا بعد از آنكه ستم كرده شدند هر آينه جاى ميدهيم البته ايشانرا در دنيا جاى خوب و هر آينه مزد آخرت بزرگتر است اگر باشند كه بدانند

آنانكه صبر كردند و بر پروردگارشان توكل ميكنند

و نفرستاديم پيش از تو مگر مردانى را كه وحى مينموديم بسوى ايشان پس بپرسيد از اهل دانش اگر دانا نباشيد

بدليلها و كتابها و فرستاديم بسوى تو قرآن را تا بيان كنى براى مردم آنچه را فرستاده شد بسوى آنها و باشد كه آنها تفكر نمايند.

تفسير

- كسانيكه براى رضاى خدا و در راه دين او از مكه معظمه بمدينه طيبه مهاجرت نمودند با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا بعد از آنحضرت كه هر يك را گفته‌اند بعد از آنكه از كفّار قريش بآنها ظلم و ستم بسيار رسيد خداوند جاى داد ايشانرا در جاى خوب و اجر آخرت آنها بمراتب زيادتر و بزرگتر است از مقام و منزل خوبى كه خداوند بايشان در دنيا داد اگر كفار ميدانستند ثواب اخروى آنها را كه بيشتر موجب كدورتشان شود يا اگر خودشان ميدانستند مقامات رفيعه خودشان را در آخرت كه بيشتر موجب مسرّتشان گردد و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه قرائت فرمود لنثوّبنّهم بثاء يعنى هر آينه پاداش ميدهيم بآنها در دنيا خوبى را كه عزّت و عظمت و فتح و ظفر بر دشمنان باشد چون صبر نمودند بر مفارقت از وطن و مجاهده با دشمن و تفويض كردند امر خود را بخالق ذو المنن و گفته‌اند كفار به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميگفتند خدا برتر و بالاتر است از آنكه بشرى مانند ما را رسالت خود منصوب فرمايد و نزد ما بفرستد اگر خداوند ميخواست رسولى براى‌

جلد 3 صفحه 288

ما بفرستد از جنس ملائكه ميفرستاد كه ما او را بشناسيم و احكامش را اطاعت نمائيم و آنحضرت در جواب بيان حكمت آنكه پيغمبر بايد از جنس بشر باشد نه از جنس ملائكه براى آنها فرمود و در سوره انعام ذيل آيه و قالوا لو لا انزل عليه ملك گذشت اينجا هم خدا جواب فرموده كه نبودند پيغمبران گذشته هم مگر مردانى از جنس بشر كه وحى مينموديم ما بآنها پس اين چيز تازه‌اى نيست كه شما استبعاد نموديد و گفتيد پيغمبر بايد ملك باشد و سزاوار نيست بشرى مانند ما باشد اگر باور نداريد برويد از اهل علم و اطلاع باحوال امم سابقه مانند علماء يهود و نصارى سؤال كنيد تا حقيقت امر بر شما مكشوف شود كه ما فرستاديم مردانى را با معجزات باهرات و كتب آسمانى و نازل نموديم بتو كه پيغمبر خاتمى قرآن را كه آن هم معجز است و هم كتاب تا بيان كنى براى مردم احكاميرا كه نازل شده براى آنها از حلال و حرام و ساير معارف تا تأمل و نظر كنند در آن و بيابند حقيقت و صحت و صلاحيت آن احكام را و بنابر اين با لبيّنات و الزّبر در آيه اخيره متعلّق است بما ارسلنا در صدر آيه قبل و جمله فاسئلوا اهل الذكر معترضه ميباشد يا بايد در صدر آيه اخيره ارسلنا هم تقدير نمود و خطاب در فاسئلوا بكفّار است در صورتى كه كلام قبلا راجع بمهاجرين و اهل ايمان بوده و اينها همه خلاف ظاهر و تكلّف است و بنظر حقير خطاب باهل ايمان است و خداوند بعد از ذكر اوصاف مهاجرين و مؤمنين ميفرمايد هميشه رجال وحى و تنزيل بوده‌اند مشكلات خودتان را در احكام و معارف بآنها و كسانيكه مانند ايشان اهل علم و دانشند رجوع نمائيد و بپرسيد اگر نميدانيد و علم نداريد ببراهين قطعيه در اصول و كتب سماويّه در فروع ما قرآن را به پيغمبر خاتم نازل نموديم تا بيان كند معارف و احكام آنرا براى مردم و آنها تأمل و تفكّر كنند و مشكلاتشان حلّ شود و تكاليفشان روشن گردد و بنابراين بالبينات و الزبر متعلّق است بلا تعلمون و تكلفى نيست و معنى واضح و مطابق با روايات از ائمه اطهار است كه بطرق متعدده در كتب معتبره از قبيل كافى و عيون و بصائر و قمّى ره و عياشى ره و غيره نقل نموده‌اند و قريب بتواتر است و حاصل همه آنستكه خدا فرموده‌ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ‌ پس مراد از ذكر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و مراد از اهل ذكر آل اويند كه مائيم و نيز فرموده و انزلنا اليك الذّكر لتبيّن‌

جلد 3 صفحه 289

للنّاس ما نزّل اليهم پس ذكر قرآن است و ما اهل اوئيم نه يهود و نصارى كه ميگويند شما بايد از آنها سؤال كنيد اگر چنين باشد آنها شما را بدين خودشان دعوت ميكنند ما مسئوليم و خدا امر بسؤال از ما فرموده وسائل شيعيان و اهل ايمانند و بنابراين وجهى براى اقوال مفسّرين كه قبلا ذكر شد نيست و متّبع ظاهر قرآن و صريح روايات است و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما أَرسَلنا مِن‌ قَبلِك‌َ إِلاّ رِجالاً نُوحِي‌ إِلَيهِم‌ فَسئَلُوا أَهل‌َ الذِّكرِ إِن‌ كُنتُم‌ لا تَعلَمُون‌َ (43)

و ‌ما نفرستاديم‌ ‌از‌ قبل‌ ارسال‌ تو مگر رجالي‌ ‌که‌ بآنها وحي‌ مي‌نموديم‌ ‌پس‌ سؤال‌ كنيد ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ متذكر هستند و ميدانند ‌اگر‌ ‌شما‌ نميدانيد، ‌در‌ باب‌ نبوت‌ عامه‌ ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ هشت‌ امر متعرض‌ شده‌ايم‌ معناي‌ نبوت‌ و رسالت‌ و اولي‌ الامر و لزوم‌ ارسال‌ ‌بر‌ خداوند و اينكه‌ حسن‌ ذاتي‌ دارد و شدة احتياج‌ بشر بانبياء و اينكه‌ تركش‌ ‌بر‌ خلاف‌ عدل‌ ‌است‌ و مورث‌ لغويت‌ خلقت‌ بشر بلكه‌ خلقت‌ عالم‌ ميشود و دستگاه‌ قيامت‌ بهشت‌ و جهنم‌ و ساير خصوصيات‌ ‌آن‌ تمام‌ لغو و ‌بر‌ خلاف‌ عدل‌ ‌است‌ و بيان‌ شرايط نبوت‌ ‌از‌ رجوليت‌ و عصمت‌ و اكمليت‌ ‌از‌ تمام‌ امت‌ ‌در‌ جميع‌ صفات‌ حميده‌ و ملكات‌ پسنديده‌ و اعمال‌ صالحه‌ و كمالات‌ نفسانيه‌ و بيان‌ موانع‌ نبوت‌ و لزوم‌ اقامه‌ برهان‌ و دليل‌ قطعي‌ ‌بر‌ رسالت‌ باتيان‌ بمعجزه‌ ‌ يا ‌ اخبار نبي‌ ثابت‌ النبوة ‌ يا ‌ معصوم‌ ثابت‌ العصمة و ‌غير‌ ‌آنها‌ مستدعي‌ ‌است‌ مراجعه‌ فرمائيد، و ‌ما ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌، فقط بتفسير ‌آيه‌ شريفه‌ قناعت‌ مي‌كنيم‌ وَ ما أَرسَلنا مِن‌ قَبلِك‌َ ‌ما نافيه‌ و خطاب‌ بحضرت‌ رسالت‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ما نفرستاديم‌ پيش‌ ‌از‌ تو رسولي‌ الا رجالا مثل‌ آدم‌ و نوح‌ و ابراهيم‌ و موسي‌ و عيسي‌ و ساير مرسلين‌ ‌را‌ نُوحِي‌ إِلَيهِم‌ و طريق‌ وحي‌ ‌را‌ ‌در‌ قرآن‌ مجيد معين‌ فرموده‌:

وَ ما كان‌َ لِبَشَرٍ أَن‌ يُكَلِّمَه‌ُ اللّه‌ُ إِلّا وَحياً أَو مِن‌ وَراءِ حِجاب‌ٍ أَو يُرسِل‌َ رَسُولًا فَيُوحِي‌َ بِإِذنِه‌ِ ما يَشاءُ شوري‌ ‌آيه‌ 50.

جلد 12 - صفحه 128

نظر ‌به‌ اينكه‌ كفار و مشركين‌ انكار ميكردند رسالت‌ حضرت‌ ‌را‌ ‌به‌ اينكه‌ تو ‌هم‌ يك‌ بشري‌ مثل‌ ‌ما هستي‌ ‌خدا‌ ‌اگر‌ پيغمبر ميفرستاد چرا ‌از‌ ملائكه‌ نفرستاده‌ و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ تماس‌ ملك‌ ‌با‌ بشر ممكن‌ نيست‌ مگر ‌به‌ لباس‌ بشريت‌ ‌در‌ آيد ‌که‌ ميفرمايد:

وَ لَو جَعَلناه‌ُ مَلَكاً لَجَعَلناه‌ُ رَجُلًا وَ لَلَبَسنا عَلَيهِم‌ ما يَلبِسُون‌َ انعام‌ ‌آيه‌ 9 و ‌علي‌ الفرض‌ ‌اگر‌ بصورت‌ بشر بيايد همين‌ اشكال‌ ‌را‌ مي‌كنند ‌که‌ انت‌ بشر مثلنا بلكه‌ شديدتر چون‌ حسب‌ و نسب‌ ‌او‌ ‌را‌ نميدانند و ‌اگر‌ بصورت‌ ديگري‌ ‌در‌ آيد ‌از‌ كجا ملك‌ ‌باشد‌ شايد شيطان‌ ‌باشد‌ و ‌اگر‌ بگويند سابقه‌ نداشته‌ فَسئَلُوا أَهل‌َ الذِّكرِ سؤال‌ كنيد كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ خبر بدهند ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ انبياء سلف‌ و ‌در‌ مراد ‌از‌ اهل‌ ذكر بعضي‌ گفتند علماء يهود بعضي‌ گفتند علماء تاريخ‌ ‌در‌ اخبار شيعه‌ تفسير بائمه‌ ‌شده‌، مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ اخبار بيان‌ مصداق‌ اتم‌ مي‌كند منافات‌ ‌با‌ عموم‌ ‌آيه‌ ندارد و مراد اهل‌ اطلاع‌ ‌است‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌باشد‌ إِن‌ كُنتُم‌ لا تَعلَمُون‌َ حكم‌ عقليست‌ و ارشاد بحكم‌ عقل‌ ‌است‌ ‌که‌ رجوع‌ جاهل‌ ‌به‌ عالم‌ ‌باشد‌.

(اشكال‌) ‌اينکه‌ مشركين‌ نه‌ پيغمبر ‌را‌ قبول‌ دارند نه‌ ائمه‌ ‌را‌ و نه‌ ارباب‌ تاريخ‌ ‌را‌ نه‌ يهود و نه‌ نصاري‌ ‌را‌ (جواب‌) تمام‌ مليين‌ عالم‌ و ارباب‌ مذاهب‌ معتقد ببعض‌ انبياء سابق‌ بودند و اخبار ‌آنها‌ فوق‌ حد تواتر ‌است‌ و مورث‌ قطع‌ ميشود ‌به‌ اينكه‌ نبي‌ ‌از‌ رجال‌ انسي‌ بوده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 43)- اگر نمی‌دانید بپرسید: این آیه بار دیگر به بیان مسائل گذشته در رابطه با اصول دین می‌پردازد، و به یکی از اشکالات معروف مشرکان پاسخ می‌گوید:

آنها می‌گفتند: چرا خداوند فرشته‌ای را برای ابلاغ رسالت نازل نکرده است- و یا می‌گفتند چرا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مجهز به یک نیروی فوق العاده نیست که ما را مجبور به ترک کارهایمان بنماید.

خداوند در پاسخ آنها می‌گوید: «و پیش از تو، جز مردانی که به آنها وحی می‌کردیم، نفرستادیم»! (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ).

آری! این مردان از جنس بشر بودند، با تمام غرایز و عواطف انسانی، دردهای آنها را از همه بهتر تشخیص می‌دادند، و نیازهای آنها را به خوبی درک می‌کردند، در حالی که هیچ فرشته‌ای نمی‌تواند از این امور به خوبی آگاه گردد،.

سپس برای تأکید و تأیید این واقعیت اضافه می‌کند: «اگر این موضوع را نمی‌دانید (بروید و) از اهل اطلاع بپرسید» (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر جامع البیان.
  2. تفسیر روض الجنان یا روح الجنان.
  3. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص481.

منابع