آیه 41 سوره انفال
<<40 | آیه 41 سوره انفال | 42>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و (ای مؤمنان) بدانید که هر چه غنیمت و فایده برید خمس آن خاص خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه سفر ماندگان (از خاندان او) است، اگر به خدا و به آنچه بر بنده خود (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلم) در روز فرقان، روزی که دو سپاه (اسلام و کفر در جنگ بدر) روبرو شدند نازل کردهایم ایمان آوردهاید، و خدا بر هر چیز تواناست.
و بدانید هر چیزی را که [از راه جهاد یا کسب یا هر طریق مشروعی] به عنوان غنیمت و فایده به دست آوردید [کم باشد یا زیاد] یک پنجم آن برای خدا و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و خویشان پیامبر، و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است، اگر به خدا و آنچه بر بنده اش روز جدا کننده حق از باطل، روز رویارویی دو گروه [مؤمن وکافر در جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آورده اید [پس آن را به عنوان حقّی واجب به خدا و رسول و دیگر نامبردگان بپردازید]؛ و خدا بر هرکاری تواناست.
و بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد، يك پنجم آن براى خدا و پيامبر و براى خويشاوندان [او] و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى [حق از باطل ]-روزى كه آن دو گروه با هم روبرو شدند- نازل كرديم، ايمان آوردهايد. و خدا بر هر چيزى تواناست.
و اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز فرقان كه دو گروه به هم رسيدند نازل كردهايم ايمان آوردهايد، بدانيد كه هرگاه چيزى به غنيمت گرفتيد خمس آن از آن خدا و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان است. و خدا به هر چيز تواناست.
بدانید هرگونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذیالقربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بیایمان) [= روز جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آوردهاید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
غنمتم: غنيمت: آن به معنى غنائم جنگى و هر فائده و بهره است . چنان كه راغب، اقرب الموارد، طبرسى و ديگران گفته اند . چنان كه در آيه فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ ( نساء/ 94 ) ، به معنى فائده ها است.
خمسه: خمس (بر وزن عنق): يك پنجم.
القربى: قربى: نزديكى نسبى . لِذِي الْقُرْبى صاحب قرابت و خويشى.
ابن السبيل: درمانده ، كسى كه از وطنش دور مانده و جز (راه) معرفى ندارد.
فرقان: فرقان: فرق گذاشتن، جدا كردن . يَوْمَ الْفُرْقانِ روزى كه خدا ميان دو گروه مؤمن و كافر را جدا كرد. گروه مؤمن را غالب نمود.
الجمعان: دو جمع، دو گروه. الْتَقَى الْجَمْعانِ : دو گروه با هم ملاقات كرد.
نزول
اسحق بن عمار گوید: راجع به انفال از امام صادق علیهالسلام سؤال کردم. امام پس از آن که انفال را تعریف نمود (چنان که در ابتداى این سوره مذکور گردید) چنین افزوده و فرمود: وقتى که در جنگ بدر کفار روى به فرار نهادند مسلمین سه دسته شدند عده اى از رسول خدا صلى الله علیه و آله اطراف خیمه او از وى حفاظت و حراست مینمودند. عده اى به غارت کردن اموال پرداختند و عده اى هم در تعقیب دشمن پرداخته و اسیر مى گرفتند. وقتى که تمام غنائم و اسیران را جمعآورى نمودند انصار چشم طمع به اسیران دوخته و طالب آنان گردیدند و روى این اصل آیه 67 این سوره «ما کانَ لِنَبِی أَنْ یکونَ لَهُ أَسْرى» نازل گردید که در جاى خود مذکور شده است، وقتى که اسیران و غنائم را خداوند از براى آنان مباح گردانید سعد بن عبادة که از محافظین پیامبر در جنگ بود به سخن درآمد و گفت: یا رسول الله ما قدرت آن را داشتیم که در جبهه جنگ رفته و دشمن را بکشیم و اسیر بگیریم و غنیمت برگیریم ولى به خاطر حراست از وجود شما در اطراف خیمه شما بودیم و انجام وظیفه مینمودیم.
پیامبر وقتى که خواستاران غنائم را کثیر و زیاد دید و در عین حال غنائم را قلیل یافت به فکر فرورفت تا این که آیه انفال نازل گردید. بعد از نزول آیه مردم که طمع به غنائم بسته بودند، پراکنده شدند و چشم فروبستند و بعد این آیه نزول یافت.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «41»
بدانيد كه هر چه غنيمت گرفتيد، همانا خمس (يك پنجم) آن براى خداوند و رسول خدا و خويشاوندان (او، اهلبيت عليهم السلام) و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان (از سادات) است، اگر به خداوند وآنچه بر بندهى خود، روز جدايى (حقّ از باطل،) روز درگيرى دو گروه (با ايمان و بىايمان در جنگ بدر) نازل كرديم، ايمان داريد و خداوند بر هر چيزى تواناست.
نکته ها
مخاطب اين آيه در هنگام نزول، كسانى هستند كه همراه پيامبر در جنگ بدر شركت كرده و با جانفشانى و از جان گذشتگى، پيروزى را بدست آوردهاند. كسانى كه اهل نماز، روزه، هجرت، جهاد و شهادت بودند و چشم اميد پيامبر به آنان بود، امّا با اين حال خداوند در اين آيه مىفرمايد: اى مجاهدان جبههى بدر، اگر به خدا و پيامبر و قرآن ايمان داريد، خمسَ غنائم را بدهيد. يعنى شرط ايمان به خدا، علاوه بر نماز و روزه و جهاد، اداى واجب يعنى خمس است.
واژهى «غنيمت» و «غرامت»، هر يك شش بار در قرآن آمده است. همان گونه كه غرامت شامل هرگونه ضرر مالى مىشود، نه فقط ضرر جنگى، غنيمت هم نه تنها درآمد جنگى، بلكه هرگونه منفعتى را در بر مىگيرد. كتب لغت مانند لسانالعرب، تاجالعروس و قاموس و مفسّران اهلسنّت از قبيل قرطبى، فخررازى و آلوسى نيز در عموميّت لغت، شك ندارند.
همچنين در مفردات راغب آمده است: به هر چيزى كه انسان بدست مىآورد، غنيمت گفته
جلد 3 - صفحه 321
شده است. در قرآن نيز لفظ غنيمت، براى غنائم غير جنگى بكار رفته است: «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ» «1» حضرت على عليه السلام نيز مىفرمايد: «مَن اخذبها لَحق و غَنم» «2»، كسى كه به آيين خداوند عمل كند، به مقصود رسيده و بهره مىبرد.
طبق روايات و به عقيدهى شيعه، غنيمت در اين آيه شامل هرگونه در آمدى اعمّ از كسب و كار و تجارت مىشود. و نزول آيه در جنگ بدر، دليل اين نيست كه خمس تنها در غنائم جنگى باشد و اگر هم مراد از غنيمت در آيه تنها غنائم جنگى باشد، بايد گفت: يك مورد از خمس در اين آيه آمده و موارد ديگر در روايات مطرح شده است.
خمس، در روايات نيز از اهميّت ويژهاى برخودار است، از جمله اينكه هر كس خمس مالش را نپردازد، مالش حلال نمىشود و نمىتواند در آن تصرّف كند.
فقها، خمس را در هفت چيز واجب مىدانند: 1. سود و منفعت كسب و درآمد ساليانه، 2. گنج، 3. معادن، 4. گوهرهايى كه از غوّاصى به دست مىآيد، 5. مال حلال مخلوط به حرام، 6. زمينى كه كافر ذمّى از مسلمان بخرد، 7. غنيمت جنگى. «3»
بسيار روشن است كه خداوند نياز به خمس ندارد، بنابراين سهم خدا، براى حاكميّت قانون خدا و ولايت رسول، تبليغات و رساندن نداى اسلام به گوش جهانيان، نجات مستضعفان و جلوگيرى از مفسدان است.
برپايهى روايات، سهم خدا در اختيار رسول و سهم رسول پس از او، در اختيار امام است. «4»
و اين سه سهم در زمان غيبت امام، در اختيار نوّاب خاص و يا نوّاب عام او يعنى مجتهد جامع الشرايط و مرجع تقليد قرار داده مىشود. «5»
«ذى القربى»، به دليل روايات بسيار از شيعه «6» و نيز برخى روايات اهلسنّت، همهى بستگان پيامبر صلى الله عليه و آله نيستند، بلكه مراد، امامان اهلبيت عليهم السلام مىباشند كه مقام امامت ورهبرى دارند و خمس، متعلّق به رهبر و حكومت اسلامى است، نه فاميل پيامبر.
«1». نساء، 94.
«2». نهجالبلاغه، خطبه 120.
«3». براى توضيح بيشتر به توضيح المسائل مراجعه كنيد.
«4». تفسير صافى.
«5». تفسير نمونه.
«6». تفسير نورالثقلين و كافى، ج 1، ص 544.
جلد 3 - صفحه 322
علاوه بر روايات، قرار گرفتن ذىالقربى، در رديف «للّه و للرسول» به خصوص با حرف «لام»، نشانهى آن است كه ذىالقربى افراد خاصّى هستند كه در خط خدا و رسولند.
از مصارف ديگر خمس در روايات، مساكين و در راه ماندگان از سادات بنىهاشم است، چون گرفتن زكات بر فقراى سادات حرام است، پس بايد از طريق خمس، نيازهاى آنان تأمين شود. «1» در واقع اسلام براى برطرف كردن محروميّتهاى جامعه، دو چيز را واجب كرده است: يكى زكات كه مربوط به همهى فقراى جامعه مىباشد و ديگرى خمس كه بخشى از آن مخصوص فقراى سادات است و خمس و زكات به اندازهى نياز سال فقرا به آنان پرداخت مىشود، نه بيشتر.
امام رضا عليه السلام فرمودند: «تصميمگيرى در مقدار سهم براى هر يك از موارد ششگانهى ذكر شده در آيه، با امام است». «2»
پیام ها
1- پرداخت خمس واجب است، گرچه درآمد و غنائم كم باشد. «غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ»
2- حال كه با نصرت الهى در «بدر» پيروز شديد، حقّ خدا و رسول و اهلبيت عليهم السلام و خمس غنائم را بپردازيد. غَنِمْتُمْ ... فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ
3- اسلام، مالكيّت اشخاص حقوقى را پذيرفته است. «لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى»
4- محروميّت زدايى، از برنامههاى اسلام است و بايد از ثمرهى جهاد و غنائم به سود فقرا گام برداشت. «وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ»
5- ايمان، عامل عمل به وظيفه و ايثار است. لِلَّهِ خُمُسَهُ ... إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ
6- دل كندن از مال، آن قدر دشوار است كه گاهى رزمندگان هم در آن مىمانند. غَنِمْتُمْ ... إِنْ كُنْتُمْ ...
7- نشانهى ايمان كامل، خمس دادن است. بعد از بيان ايمان، عبادت، هجرت و جهاد مىفرمايد: لِلَّهِ خُمُسَهُ ... إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ ... بنابراين خمس، واجب دائمى و
«1». تفسير مجمعالبيان، وسائل، ج 6، كتاب الخمس.
«2». تفسير صافى.
جلد 3 - صفحه 323
مستمرّ است، نه موسمى و موقّت، چون شرط ايمان است.
8- عبوديّت، رمز دريافت معارف الهى است وپيامبراكرم صلى الله عليه و آله، بندهى خالص خدا بود. «وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا»
9- وجود پيامبر ميان مسلمانان، عامل يارى خداوند و پيروزى آنان است. «ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ»
10- امداد الهى در جنگ بدر، حقّانيّت اسلام را روشن كرد، «يَوْمَ الْفُرْقانِ» و نمودى از قدرت خداوند بود. «وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (41)
جلد 4 صفحه 343
بعد از آن حكم غنايم را بيان فرمايد:
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ: و بدانيد اى مؤمنان اينست و جز اين نيست آنچه غنيمت گرفتيد از كافران به قهر از هرچه اسم شىء بر آن اطلاق شود حتى ريسمان و چوب، فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ: پس بتحقيق مر خداى راست پنج يك آن، وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى: و براى پيغمبر و براى خويشان پيغمبر كه بنى هاشم و بنى عبد المطلباند، وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ: و يتيمان سادات و فقرا و غرباى ايشان.
تنبيه: در كنز العرفان فرمايد: در اين آيه سه بحث است:
بحث اول- غنيمت در اصل به معنى فايده و نفع است. و نزد اصحاب ما و شافعيه آنچه از كفار بدون قتال اخذ شود فىء، و با قتال غنيمت باشد، و اين از حضرت باقر و صادق عليهما السّلام مروى است. همچنين بنابر فتواى اماميّه:
فىء مخصوص به امام عليه السّلام است و از غنيمت اخراج خمس، و باقى متعلق به كسانى است كه در جهاد حاضر بودهاند. و به اجماع اماميه خمس واجب است در هفت چيز: 1- فوائد از ارباح تجارات و زراعات و صناعات كه زائد باشد بر مؤته سال. 2- گنج. 3- معادن. 4- غوص. 5- مال حلال مختلط به حرام. 6- زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد. 7- غنيمت دار الحرب. و جمهور عامه آن را تخصيص دادهاند به مأخوذات از دار الحرب. و شافعى خمس را در معدن طلا و نقره واجب داند فقط. و نزد ابى حنيفه مخصوص است به منطبع. «1» لكن حق تعميم خمس است در امور مذكوره، بنا به روايات صحيحه
«1» يعنى طلا و نقره مسكوك.
جلد 4 صفحه 344
وارده از ائمه هدى سلام اللّه عليهم. و لفظ شىء گرچه عام و دالّ است بر وجوب خمس هر چه غنيمت بر آن صادق باشد حتى نخ و سوزن، و حال آنكه اماميه شرط نصاب فرمودهاند در كنز و معدن و غوص، زيرا بيان ائمه معصومين مخصّص و حاضر آن است. «1» بحث دوم- تقسيم خمس- نزد اماميه شش قسمت شود. سهمى براى خدا و سهمى براى رسول، اين دو سهم با سهم ذى القربى براى امام عليه السّلام است در زمان حضور؛ و در زمان غيبت به نواب خاص، بعد به نواب عام يعنى مجتهدين جامع الشرايط مىرسد. سه سهم ديگر متعلق به يتيمان و فقراء و غرباء سادات است و ديگران با آنها شريك نيستند، زيرا خداى تعالى حرام فرموده بر سادات صدقات را، زيرا اوساخ مردم است، و در عوض، خمس را براى ايشان مقرر فرموده. و مراد از ذى القربى بنى هاشم و بنى عبد المطلباند نه بنى عبد الشمس و بنى نوفل لقوله عليه السّلام: انّ بنى عبد المطّلب ما فارقونا فى جاهليّة و لا اسلام و بنو هاشم و بنو عبد المطّلب شىء واحد. بعد امام تشبيك اصابع فرمود، يعنى انگشتان مبارك را داخل يكديگر نموده و فرمود: بنى هاشم و بنى عبد المطلب متصل و مختلطند به يكديگر.
بحث سوم- توكيدات آيه شريفه كه در هيچ آيهاى واقع نشده؛ چه در دو موضع مؤكّد به حرف انّ مىباشد، به علاوه مصدّر به امر به علم كه متضمّن تحقق و تثبت است، و لذا ناسخى براى اين آيه وارد نگشته «2». خلاصه، خمس واجب، و بايد به جماعت مذكوره ادا، و بپردازيد.
إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ: اگر هستيد شما كه از روى تحقيق ايمان آوردهايد به خدا، وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا: و آنچه نازل فرموديم بر بنده ما محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از قرآن يا نصرت ملائكه و فتح و غير آن از آيات منزله، يَوْمَ الْفُرْقانِ: روز بدر كه جدا شدن حق از باطل در آن روز بود (دليل حذف مذكور
«1» يعنى فرمايشات ائمه عليهم السّلام دلالت بر آن دارند كه خمس به همين هفت مورد تعلّق مىگيرد و در سه مورد مذكوره نيز، بايد به حدّ نصاب برسد.
«2» نقل به اختصار از كنز العرفان فاضل مقداد، جزء اوّل، صفحه 248 تا 252.
جلد 4 صفحه 345
صدر آيه است زيرا مراد علم در اينجا عمل است به مقتضاى آن). يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ: روزى كه ملاقات و بهم رسند دو گروه مسلمانان و كافران، و آن روز جمعه بود هفدهم ماه مبارك رمضان سال هشتم هجرت بنابر مشهور. و از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه نزول آيه خمس نوزدهم ماه رمضان بوده، وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ: و خداوند سبحان بر همه چيز توانا و قادرى است كه فوق قدرت او قدرتى نخواهد بود، و لا جرم جمع قليل را بر لشگر كثير غالب گرداند، سيصد و سيزده نفر را بر هزار نفر.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (41)
جلد 2 صفحه 535
ترجمه
و بدانيد كه آنچه را غنيمت برديد از چيزى پس بتحقيق از براى خدا است پنج يك آن و از براى پيغمبر و از براى صاحب قرابت و يتيمان و درماندگان و مسافران محتاج اگر باشيد كه ايمان آورديد بخدا و آنچه فرستاديم ما بر بنده خود روز امتياز روز كه بهمرسيدند آندو جماعت و خدا بر هر چيزى توانا است.
تفسير
غنيمت مطلق بهره و فائده است و بيشتر در اموالى كه از كفار بدست مسلمانان ميرسد در جنگ با آنها باذن پيغمبر (ص) يا امام (ع) اطلاق ميشود و اين قدر متيقّن از غنيمت و مورد وجوب خمس است و بنظر حقير شامل ميشود چهار مورد ديگر را از موارد وجوب خمس كه فوائد كسب اعمّ از تجارت و فلاحت و صناعت و غيرها باشد و معدن و كنز و غوص كه بر همه اين موارد اطلاق غنيمت ميشود بلكه در بعضى از موارد از قبيل يافتن گنج و هبه و هديه و ميراث غير مترقب صدق غنيمت اظهر است اگر چه هر يك از موارد شرائط مخصوصه داشته باشد بلى در زمينى كه ذمّى خريدارى مينمايد و مال مخلوط بحرام خمس بمقتضاى روايات ثابت شده و اطلاق غنيمت بر آندو نميشود و إثبات شىء نفى ما عدا نمىكند و شايد لفظ من شىء در آيه شريفه اشاره باين تعميم باشد نه قليل و كثير كه گفتهاند در هر حال در اين هفت مورد كه ذكر شد خمس بايد از مال خارج شود و مالك مخيّر است ميان اداء عين و قيمت و از اسناد غنيمت اوّلا بمسلمانان و اختصاص خمس آن ثانيا بخدا و پيغمبر و ساير مصارف استفاده ميشود كه مسلمانان در رتبه اولى مالك ميشوند و در رتبه ثانيه از ملكشان خارج و داخل در ملك مصارف مذكوره ميگردد چون اگر در ابتدا مسلمانان مالك نشوند غنيمت آنها صادق نيست و اين راه ملكيّت طوليّه است كه در اوائل سوره بقره اشاره بآن شد كه حقير ابتكار و اختيار نمودهام و بنابر اين تسليم بمستحق و مصارفش بعهده مالك اول است كه غنيمت برنده مىباشد و سه سهم از آن كه راجع بخدا و پيغمبر (ص) و ذى القربى است ملك امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه است و بايد در زمان غيبت بمجتهد جامع الشّرائط كه نائب عامّ آنحضرت است تسليم شود چون ولىّ خدا و وارث پيغمبر و فرد اكمل ذى القربى و قدر متيقّن از اطلاق آن امام (ع) است و سه سهم ديگر بايد بمصرف ايتام و فقراء و مسافر محتاج از اولاد عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف جدّ امجد حضرت ختمى مرتبت برسد چون بنى هاشم كه اقارب نزديك پيغمبرند همه از نسل آنحضرتند و معرّف اجلاى اين خانواده عنوان هاشمى
جلد 2 صفحه 536
است و مناط نسبت از طرف پدر است در تشكيل طائفه و در زمان حضور امام (ع) اين نصف هم بايد بآنحضرت تسليم شود تا كفالت از آنها فرموده و اگر نقيصه يا زياده باشد خود تدارك يا تصرّف فرمايد و در زمان غيبت ميتوانند اشخاص خودشان بمصرف آنها برسانند و اين خصوصيّات از روايات ائمه اطهار و فتاواى فقهاء اماميّه رضوان اللّه عليهم استفاده ميشود اگر چه بعضى از آنها محلّ خلاف باشد ولى اقوى و اشهر همانستكه بيان شد و با ظاهر آيه شريفه منافات ندارد چون آيه در مقام بيان تمام مراد نيست و آن محوّل بخاندان عصمت و طهارت شده است و اينكه عنوان يتامى و مساكين و ابن السّبيل از عناوين مذكوره مجرّد از لام كه مفيد ملكيّت است ذكر شده شايد براى اشاره بآن باشد كه مالك خارج از سه عنوانى كه قبلا نام برده شده نيست چون اين عناوين بايد از افراد ذوى القربى باشند نهايت آنكه فرد اكمل آنها كه امام (ع) است مستقل بذكر و مخصوص بسهم و ممتاز باحكام خاصّه است و اين حقّ براى ايشان در مقابل زكوة كه بر آنها حرام شده است جعل شده براى كرامت پيغمبر (ص) و ذرّيّه طاهرهاش از دخالت در اوساخ اموال كه زكوة است و در زمان غيبت بايد حاكم شرع سهم امام (ع) را كه نصف است بمصرف مرضىّ آنحضرت برساند و بنظر حقير بهترين مصارف ترويج شريعت مطهّره است و اگر كسى ايمان بخدا و آيات نازله بر پيغمبر (ص) در روز افتراق و امتياز اهل حق از باطل را داشته باشد كه آن روز تلاقى دو لشگر است در بدر نبايد طمع در خمس نمايد چون صدق مواعيد حقّ و نصرت لشگر اسلام را بكمك ملائكه نازله مشاهده نموده و ميداند كه خداوند بر هر چيزى قادر است از نصرت جمع قليل بر كثير و بركت مال بواسطه اداء خمس بيش از نقص ظاهرى آن و معصيت منافى با ايمان كامل است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
154
وَ اعلَمُوا أَنَّما غَنِمتُم مِن شَيءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي القُربي وَ اليَتامي وَ المَساكِينِ وَ ابنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُم آمَنتُم بِاللّهِ وَ ما أَنزَلنا عَلي عَبدِنا يَومَ الفُرقانِ يَومَ التَقَي الجَمعانِ وَ اللّهُ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ (41)
و بدانيد اي گروه مؤمنين آنچه غنيمت و فائده بدست آورديد پس محققا از براي خدا پنج يك است و براي رسول و براي ذوي القربي که ائمه عليهم السلام باشند و يتيمان و فقراء و إبن سبيلهاي سادات اگر باشيد شما که ايمان آورده باشيد بخدا و بآنچه ما نازل كرديم بر بنده خود روزي که حق از باطل جدا شد روزي که تلاقي كردند دو گروه گروه مسلمين با گروه كفار و مشركين و خداوند بر هر چيزي توانا است.
اينکه آيه شريفه راجع بمسئله خمس است که يكي از كتب فقهيه كتاب خمس است و ما همين آيه شريفه را در مجلد اول اينکه كتاب صفحه 221- 223 در ذيل آيه وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ در جمله انفاقات واجبه بيان كرديم که خمس مطابق مذهب شيعه بهفت چيز تعلق ميگيرد: 1- معادن ذخائر زيرزمين از فلزات و جواهرات و نفت و نمك و امثال آنها 2- كنز و آن دفينههائيست که زير زمين مخفي ميكنند و اينکه دو حد نصابش 20 دينار است که 15 مثقال صيرفي طلاي سكهدار باشد يعني قيمت مطابق اينکه مقدار باشد که كمتر از آن خمس ندارد مگر از جهت ارباح مكاسب که بيايد 3- غوص چيزهايي که از ته دريا استخراج ميكنند مثل لؤلؤ و مرجان و نحو اينها و نصابش يك دينار است 18 نخود طلاي مسكوك 4- زميني که اهل ذمّه يهود، نصاري، مجوس، از مسلمين خريداري كنند 5- مال حلال مختلط بحرام که مقدار حرامش و صاحبانش معلوم نباشد
جلد 8 - صفحه 126
6- غنائم دار الحرب مشروط بشرائط مقرره در كتب فقهيه كتاب جهاد 7- ارباح مكاسب از تجارات و صناعات و زراعات و اجارات و غير اينها از كليه استفادات بعد از وضع مئونه ساليانه خود و عيالات و مصارف مشروعه مثل زيارات و ضيافات و توسلات و امثال اينها و اينکه چهار چيز حدّ نصاب ندارد.
و مصرف خمس شش سهم است سه سهم آن که سهم خدا و رسول و ذي القربي باشد سهم امامش مينامند و در دوره غيبت در تحت نظر مجتهد جامع الشرائط و اذن آن بايد مصرف شود مطابق فتواي مرجع تقليد، و سه سهم که يتامي و مساكين و ابناء سبيل باشد سهم ساداتش مينامند بهر كدام از اينکه سه طايفه داده شود كافيست مراجعه كنيد، و ما در اينکه مقام بتفسير آيه شريفه اكتفاء ميكنيم:
وَ اعلَمُوا خطاب بجميع مكلفين است تا قيامت چنانچه تمام احكام اسلامي از اينکه باب است أَنَّما غَنِمتُم مفسرين بغنائم دار الحرب تفسير كردند لكن معناي غنيمت استفاده است و ماء ما غنمتم موصوله عموم دارد بخصوص بقرينه مِن شَيءٍ تمام استفادات را ميگيرد از مذكورات، معادن، كنوز، غوص، ارباح مكاسب، غنائم دار الحرب فقط شمولش لارض مشتراي اهل ذمه و حلال مختلط بحرام معلوم نيست و بدليل خارج وجوب خمس آنها ثابت شده از اخبار فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ لام اختصاص است و اختلاف شد بين فقهاء که نحوه اختصاص چه نحوه است، بعضي گفتند لام ملكيت است و ارباب خمس بنحو اشاعه مالك هستند، بعضي گفتند نظير منذور التصدق است ملك مالك است و لكن تصرفش حرام است تا اداء خمس نكرده، بعضي گفتند مجرد حق است که ارباب خمس حقي دارند که باين مال تعلق گرفته مثل حق ديان بمال مفلس بعد الحجر و حق ديان باموال متوفي که تصرفات وارث نافذ نيست و همچنين تصرفات مفلس و حق وجه اخير است و اما بنحو اشاعه و شركت مسلما ارباب خمس تا بآنها داده نشود آثار
جلد 8 - صفحه 127
ملكيت بر آنها بار نميشود که بتوانند نقل و انتقال نمايند يا مهر عيال قرار دهند يا اگر وفات كنند بوارث منتقل شود چنانچه در مشاعات چنين است، و اما نظير منذور التصدق آنهم باطل است زيرا ارباب صدقه هيچگونه حقي بمال ندارند و اگر مالك اتلاف نمود خلف نذر كرده و بايد كفاره نذر دهد و اگر تلف شد بدون اختيار چيزي بر او نيست، بلكه وجه اخير که مالك نميتواند تصرف كند و اگر تصرف كرد تصرفش نافذ نيست و اگر تلف شد يا اتلاف كرد بذمه او تعلق ميگيرد و للرسول و البته سهم الهي را بايد داد خدمت رسول او ميداند که بچه مصرفي صرف كند نه مثل بعض عامه که گفتند مصرف كعبه بايد نمود و بعضي مصرف قشون و اسلحه گفتند، و بعضي گفتند حق خدا و پيغمبر يكي است و پنج سهم است آنهم بوفات حضرت رسالت باطل شد بدليل حديث مجعول ابي بكر (نحن معاشر الانبياء لا نورث) وَ لِذِي القُربي که مذهب اماميه است که بامام وقت بايد داد و در غيبت بنايب عامّ مجتهد جامع الشرائط و سهم خدا و رسول را هم بايد بامام داد لمكان نيابت و اينكه او ميداند بچه مصرفي صرف فرمايد و توهّم اينكه بايد دفن كرد يا وصيت نمود تا ظهور حضرت بقية اللّه (عج) توهّم فاسدي است و تضييع حق خدا و رسول و امام است، و اما عامه گفتند حق ذي القربي هم بعد از حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم باطل شد زيرا ابا بكر و عمر اينکه دو خليفه منع كردند و فعل آنها حجت است و بعضي گفتند ذي القرباي خود مالك است که صله رحم باشد وَ اليَتامي وَ المَساكِينِ وَ ابنِ السَّبِيلِ نكته- در آن سه سهم اوّلي تعبير بلام فرمود للّه و للرسول و لذي القربي و در اينکه سه سهم اخير فرمود و اليتامي و المساكين و إبن السبيل بدون ذكر لام و جهتش اينست که آن سه سهم شخصي است و اينکه سه سهم كلي است يعني روي عنوان يتيم و مسكين و إبن سبيل است بهر
جلد 8 - صفحه 128
مصداقي از اينکه عنوان داده شود كافيست بلكه لازم نيست مراعات هر سه عنوان بلكه اينکه سه سهم که عبارت از نصف خمس است بهر يك از اينکه سه عنوان داده شود كافي است.
مسئلة- مجتهد جامع الشرائط که آن سه سهم که سهم امام است بايد مصرف كند بمصرفي که قطع برضاي امام داشته باشد ولي مالك بايد يقين داشته باشد که آن مجتهد مطابق فتواي مرجع تقليد مالك مصرف ميكند و ميتوان باذن مجتهد خود مالك مصرف كند و اذن لازم نيست از خصوص مرجع تقليد باشد بلكه باذن هر مجتهدي ميتوان مصرف نمود.
إِن كُنتُم آمَنتُم بِاللّهِ معني اينکه نيست که اداء خمس فقط بر مؤمن واجب باشد زيرا احكام الهي بر سرتاسر عالم تا صفحه قيامت ثابت است بلكه مراد اينکه است که غير مؤمن خمس نميدهد و قبول ندارد بلكه ميگويند که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم براي خويشان خود اينکه حكم را فرمود و نكته ديگر که از صريح اينکه جمله استفاده ميشود اينكه خلفاء جور مثل ابا بكر و عمر و عثمان و اتباع آنها از اهل سنّة که منكر خمس شدند مؤمن باللّه نيستند فقط شيعه اثني عشر است و بسيار تعجب است از آن ملعوني که ترويج مذهب عامه ميكند و اينکه دو خليفه را مؤمن صالح ميداند سهم امام عليه السّلام را ميگيرد و ميبلعد اگر تو معتقد بآنها هستي پس اصلا خمس را بايد منكر باشي چه رسد بسهم امام و اگر سهم امام حق است و بايد داد پس آنها را بايد مؤمن نداني نعوذ باللّه بعلاوه آنها فقط منحصر ميدانند بغنائم دار الحرب و اينکه از ارباح مكاسب ميگيرد وَ ما أَنزَلنا عَلي عَبدِنا يَومَ الفُرقانِ فرقان جدا كردن حق است از باطل و تفرقه بين اينکه دو و لذا يكي از اسامي قرآن مجيد فرقان است تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الفُرقانَ عَلي عَبدِهِ لِيَكُونَ لِلعالَمِينَ نَذِيراً فرقان آيه 1، لكن در اينجا مراد
جلد 8 - صفحه 129
جنگ بدر است که مسلمين با اينکه عده قليل و فقدان اسلحه بر مشركين با آن كثرة و زيادتي قوي چيره شدند و آنها را بقتل و اسيري و استرقاق و فرار دادند بمدد ملائكه و نصرت الهي حق از باطل جدا شد و دليل بر اينکه معني جمله بعد است که ميفرمايد يَومَ الفُرقانِ يَومَ التَقَي الجَمعانِ دو جمعيت جمعيت مسلمين و جمعيت مشركين تلاقي كردند، اشاره به اينكه اگر حق و باطل را فهميديد و ايمان آورديد بآنچه بر پيغمبر نازل شده بايد خمس را اداء كنيد و معتقد باشيد وَ اللّهُ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ که فئه قليله غالب بر فئه كثيره شوند كَم مِن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذنِ اللّهِ بقره آيه 220.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 41)- خمس یک دستور مهم اسلامی: در آغاز این سوره دیدیم که پارهای از مسلمانان بعد از جنگ بدر بر سر تقسیم غنائم جنگی مشاجره کردند.
این آیه در حقیقت بازگشت به همان مسأله غنائم است.
در آغاز آیه میفرماید: «و بدانید هرگونه غنیمتی نصیب شما میشود یک پنجم آن، از آن خدا و پیامبر و ذی القربی (امامان اهل بیت) و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از خاندان پیامبر) میباشد» (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ).
و برای تأکید اضافه میکند: که «اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در (روز جنگ بدر) روز جدایی حق از باطل، روزی که دو گروه مؤمن و کافر در مقابل هم قرار گرفتند، نازل کردیم ایمان آوردهاید» باید به این دستور عمل کنید و در برابر آن تسلیم باشید (إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ).
و در پایان آیه اشاره به قدرت نامحدود الهی کرده، میگوید: «و خدا بر همه چیز قادر است» (وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
یعنی با این که در میدان بدر از هر نظر شما در اقلیت قرار داشتید و دشمن ظاهرا از هر نظر برتری چشمگیری داشت خداوند قادر توانا آنها را شکست داد و شما را یاری کرد تا پیروز شدید.
این آیه گرچه در ضمن آیات جهاد وارد شده ولی مفهوم وسیعی دارد و میگوید: هر درآمدی از هر موردی عاید شما شود که یکی از آنها غنایم جنگی است خمس آن را بپردازید.
منظور از سهم خدا چیست؟
ذکر سهمی برای خدا به عنوان «للّه»
ج2، ص155
به خاطر اهمیت بیشتر روی اصل مسأله خمس و تأکید و تثبیت ولایت و حاکمیت پیامبر و رهبر حکومت اسلامی است، یعنی همان گونه که خداوند سهمی برای خویش قرار داده و خود را سزاوارتر به تصرف در آن دانسته است پیامبر و امام را نیز به همان گونه، حق ولایت و سرپرستی و تصرف داده، و گر نه سهم خدا در اختیار پیامبر قرار خواهد داشت و در مصارفی که پیامبر یا امام صلاح میداند صرف میگردد، و خداوند نیاز به سهمی ندارد
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص386.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.