آیه 40 سوره شوری
<<39 | آیه 40 سوره شوری | 41>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و انتقام بدی (مردم) به مانند آن بد رواست (نه بیشتر) و باز اگر کسی عفو کرده و (بین خود و خصم خود را به عفو) اصلاح نمود اجر او بر خداست، که خدا ستمکاران را هیچ دوست نمیدارد.
پاداش بدی [چون قتل و زخم زدن و اتلاف مال] مانند همان بدی است؛ ولی هر که بگذرد و [میان خود و طرف مقابلش را] اصلاح نماید. پاداشش بر عهده خداست؛ یقیناً خدا ستمکاران را دوست ندارد.
و جزاى بدى، مانند آن، بدى است. پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او بر [عهده] خداست. به راستى او ستمگران را دوست نمىدارد.
جزاى هر بدى بديى است همانند آن. پس كسى كه عفو كند و آشتى ورزد مزدش با خداست، زيرا او ستمكاران را دوست ندارد.
کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن؛ و هر کس عفو و اصلاح کند، پاداش او با خداست؛ خداوند ظالمان را دوست ندارد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- سيئة: از ماده سوء، مؤنث سىء است، آن پيوسته وصف آية، مانند خصلت سيئة و عادت سيئه، منظور از ظلم و معامله سيّئه است كه از كسى بر انسان وارد مىشود.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ «40»
و جزاى بدى بديى مانند آن است، پس هر كه عفو كند و اصلاح نمايد پس پاداش او بر خداست همانا او ستمكاران را دوست ندارد.
وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ «41»
و كسانى كه بعد از ظلم ديدنشان (براى رفع آن) يارى مىطلبند بر آنان راه (نكوهشى) نيست.
جلد 8 - صفحه 416
نکته ها
در قرآن كريم دوبار عبارت «فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» آمده است: يك بار در سورهى نساء آيه 100 كه مربوط به مهاجرين مخلص است و يك بار در اين آيه كه مربوط به عفو از بدىهاى مردم است، پس معلوم مىشود پاداش عفو و اصلاح هم وزن پاداش مهاجرت الى اللّه است.
قانون مماثلت در اسلام: از آنجا كه قوانين اسلام طبق عقل وفطرت و عدل است، در امور مختلف برابرى را با صراحت مطرح كرده است كه ما چند نمونه را در اينجا بيان مىكنيم:
- «فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ» «1» هركس به شما تعدّى و تجاوز كرد، به مانند آن بر او تعدّى كنيد.
- «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ» «2»، و براى زنان همانند وظايفى كه بر دوش آنها است، حقوق شايستهاى قرار داده شده است.
- «وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ» «3»، هر كس از شما به عمد شكارى را در حال احرام بكشد كيفر و كفّارهاش كشتن نظير آن حيوان از چهار پايان است.
- «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ» «4» و هرگاه خواستيد مجازات كنيد تنها به مقدارى كه بر شما تعدّى شده كيفر دهيد.
نمونه مماثلت در سنّتهاى الهى:
- «مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ» «5» دشمنان نقشه كشيدند و خداوند چارهجويى كرد.
- «يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ» «6» (منافقين) مىخواهند خدا را فريب دهند در حالى كه او آنها را فريب مىدهد.
- «إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» «7» (مىگويند:) ما (آنها) را مسخره مىكنيم، خداوند آنها را مسخره مىكند.
- «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ» «8» خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنان را به فراموشى گرفتار كرد.
«1». بقره، 149.
«2». بقره، 228.
«3». مائده، 90.
«4». نحل، 126.
«5». آلعمران، 54.
«6». نساء، 142.
«7». بقره، 14- 15.
«8». حشر، 19.
جلد 8 - صفحه 417
- «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ» «1» هنگامى كه آنها از حقّ منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت.
- «وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا» «2» هرگاه برگرديد، ما بازمىگرديم.
- «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ» «3» كسانى كه نيكى كردند، پاداش نيك وزياده بر آن دارند.
- «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» «4»* خداوند از آنها خشنود و آنها از او خشنود خواهند بود.
- آنان كه در دنيا مىگفتند: «سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ» «5» براى ما تفاوت نمىكند كه ما را انذار كنى يا نكنى، (بيهوده خود را خسته نكن) در قيامت مىگويند: «سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا» «6» چه بىتابى كنيم و چه شكيبايى، تفاوتى براى ما ندارد.
- «مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى» «7» آنها كه در اين جهان (از ديدن چهره حقّ) نابينا بودند، در آنجا نيز نابينا هستند.
- «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» «8» به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم.
- اگر خداوند به ما دستور مىدهد: «صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» «9» بر پيامبر درود فرستيد و سلام گوييد وتسليم فرمانش باشيد، در مقابل به پيامبر دستور مىدهد: «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ» «10» به آنها كه زكات مىپردازند درود بفرست.
پیام ها
«1». صف، 5.
«2». اسراء، 8.
«3». يونس، 26.
«4». مائده، 119.
«5». شعراء، 136.
«6». ابراهيم، 21.
«7». اسراء، 72.
«8». بقره، 152.
«9». احزاب، 56.
«10». توبه، 103.
جلد 8 - صفحه 418
1- انتقام عادلانه در مقابل خشونت جايز است. «وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها»
2- عفو و اصلاح از كسى كه قدرت انتقام دارد، پاداش بزرگى در پى خواهد داشت. «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»
3- قصاص و مجازات بايد مطابق جنايت باشد (نه متفاوت با آن كه موجب افراط و تفريط شود). «جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها»
4- مقدّمه و بستر اصلاح گذشت است، در شرايط انتقام و كيفر، اصلاح زمينهاى ندارد. «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ»
5- عفو از بدى ديگران كافى نيست بايد او را اصلاح كرد. «عَفا وَ أَصْلَحَ»
6- تنها برخورد قانونى كافى نيست، بلكه اخلاق و عاطفه نيز لازم است. «سَيِّئَةٌ مِثْلُها» قانون است و «عَفا وَ أَصْلَحَ» عاطفه و اخلاق است.
7- دريافت الطاف الهى مشروط به عفو و اصلاح است نه انتقام. «فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»
8- در انتقام پاداش نيست ولى در عفو پاداش است. فَمَنْ عَفا ... فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ
9- تشويق به عفو و اصلاح، براى دفاع از ظالم نيست. «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»
10- ظالم محبوب خدا نيست خواه ابتدائاً ظلم كند يا در انتقام پا را از حقّ فراتر گذارد. «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»
11- انتقام براى كسى است كه قدرت دارد، ولى هر كس توان ندارد حقّ اوست كه از ديگران استمداد طلبد. «لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ»
12- قصاص قبل از جنايت نارواست. بَعْدَ ظُلْمِهِ ...
13- انتقام از ستمگر، حقّ مشروع انسان است كه نه در دنيا مورد سرزنش است و در آخرت عقاب دارد. «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (40)
بعد از آن حق تعالى بيان وجه انتصار را فرمايد بر اين وجه كه:
وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ: و پاداش كردار بد، سَيِّئَةٌ مِثْلُها: كردارى است مثل آن بدون زياده و نقصان، خواه قصاص جراحات باشد يا قول قبيح بدون تعدى، فَمَنْ عَفا:
پس هر كه در گذرد از ستمكار خود و ترك انتقام نمايد از او، وَ أَصْلَحَ: و به اصلاح آورد ميان خود و طرف، فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ: پس اجر او در قيامت بر خدا باشد. وعده مبهمه دال است بر عظم موعود و شرافت آن.
در تبيان- از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله: چون روز قيامت شود، منادى ندا كند هر كه او را بر خدا اجرى هست برخيزد و اجر خود را از او بگيرد.
پس جماعتى برخيزند و ملائكه به ايشان گويند شما را بر خدا چه جزا هست، گويند: ما جماعتى هستيم كه عفو نموديم از كسانى كه ظلم كردند، پس به
جلد 11 - صفحه 438
ايشان گويند داخل بهشت شويد بدون حساب اعمال.
إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ: بدرستى كه خداى تعالى دوست نمىدارد ستمكاران را، يعنى كسانى كه ابتدا كنند به ستم و در انتقام از حد درگذرند.
اين كلام دال است بر آنكه انتصار مأمون نيست از تجاوز سويه و تعدى خصوصا در حال غضب.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (36) وَ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ (37) وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (38) وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ (39) وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (40)
ترجمه
پس آنچه داده شديد از چيزى پس مايه تعيّش زندگانى دنيا است و آنچه نزد خدا است بهتر و پايندهتر است براى آنانكه گرويدند و بر پروردگارشان توكّل ميكنند
و آنانكه اجتناب ميكنند از گناههاى بزرگ و كارهاى زشت و چون خشمناك شوند ايشان درميگذرند
و آنانكه اجابت نمودند پروردگارشان را و بر پاى داشتند نماز را و كارشان مبنى بر مشورت است ميانشان و از آنچه روزى داديمشان انفاق ميكنند
و آنانكه چون رسيد ايشانرا ستمى آنها انتقام مىكشند
و پاداش بدى بدىء مانند آنست پس هر كه درگذشت از آن و صلح و سازش نمود پس مزدش بر خدا است همانا او دوست ندارد ستمكاران را.
تفسير
خداوند متعال براى آنكه از اقبال مردم بمال و جاه و ساير امتعه دنيوى كه منشأ معاصى است كاسته و بر توجه آنها بآخرت بيفزايد ميفرمايد كه آنچه بشما داده شده است از رياست و مال و اولاد و غيرها بهره چند روزه دنيوى است و بالاخره نابود ميشود ولى آنچه نزد خدا است از نعيم آخرت و اجر اعمال و ثواب انفاق در راه خدا بهتر و برتر و بالاتر و باقى و برقرار است و اختصاص دارد بكسانيكه ايمان بخدا و پيغمبر و امام دارند و بر پروردگارشان در امور توكّل مينمايند و ميدانند كه او امور ايشانرا بر طبق حكمت و مصلحت منظّم ميفرمايد و چشم اميد بغير او ندارند و كسانيكه از معاصى كبيره كه خداوند وعده عذاب بر آنها داده و در سوره نساء ذكر شد و كارهاى بسيار زشتى كه قبح آنها ظاهر باشد اجتناب مينمايند و وقتى بر كسى غضب نمايند خوددارى از اعمال آن ميكنند و از او
جلد 4 صفحه 585
ميگذرند اگر تعدّى بحق خودشان كرده باشد نه بحق خدا و ساير خلق و اخبار در ثواب كظم غيظ و فرو نشاندن خشم و عفو از خطايا زياد وارد شده خصوصا در صورت قدرت بر اعمال و تلافى كه آتش جهنّم بر چنين كسى حرام ميشود و با قلب مملوّ از امن و ايمان در محشر حاضر ميگردد و كسانيكه اجابت نمودند دعوت حق را در كليّه امور دينى مخصوصا نماز كه سعى كردند در اقامه و بر پا داشتن آن بخواندن خود و وادار نمودن مردم را بآن و عمران مساجد و رواج معابد و هر چه مدخليّت در اقامه آن داشته باشد و آنانكه با مشورت از امام عليه السّلام در امور دينشان اقدام مينمايند چنانچه قمّى ره فرموده يا با مشورت يكديگر بكارهاى خودشان اقدام ميكنند چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه هيچ مردى نيست كه مشورت نمايد با كسى مگر آنكه هدايت شود به رشد و صلاحش و ظاهرا مراد كسى است كه بايد با او مشورت نمود و آن مرد عاقل خير خواه خير گو است و از آنچه خداوند روزى آنها نموده در راه خير صرف ميكنند بتفصيلى كه در اوّل سوره بقره ذكر شد و آنكسانيكه وقتى تعدّى بحقوق و حدود آنها شود آرام نمىنشينند و داد خود را از ظالم ميستانند و اين از لوازم شهامت و شجاعت است و منافى با عفو نيست كه از صفات اهل ايمان است و ذكر شد چون اين در برابر غالب قاهر متجاهر است كه اگر دادخواهى نشود متجرّى ميشود و بر تعدّى خود مىافزايد و آن در مقابل عاجز نادم معتذر است كه بزرگى و بزرگوارى نسبت باو عفو است و بعبارت ديگر عفو و انتقام هر دو از صفات حسنه ممدوحه است و شرعا مظلوم مختار است در اختيار هر يك ولى هر كدام محلّى دارد كه بملاحظه آن راجح ميشود و بعضى ينتصرون را بمعناى يتناصرون گرفتهاند يعنى با يكديگر در دفع ظلم كمك ميكنند و در هر حال چون پاى انتقام بميان آيد بايد از حدّ تعدّى و كار بدى كه در باره او نمودهاند تجاوز ببدى ننمايد و اينكه از انتقام در اين مقام تعبير ببدى شده با آنكه بد نيست براى تناسب لفظى با صدر كلام است كه بدى طرف باشد علاوه بر آنكه بدى بخودى خود بد است نهايت آنكه اينجا بملاحظه مصالحى خوب شده است و مراعات اين تناسب لفظى و ازدواج كلام را در علم بديع صنعت مشاكله ناميدهاند و از محسّنات كلام شمرده شده است و اگر كسى
جلد 4 صفحه 586
عفو كند در جائيكه مقتضى براى عفو باشد و اصلاح نمايد با طرف اجرا و بقدرى زياد است كه نميشود تعيين نمود و بايد گفت با خدا است چون خدا اصلا ظلم و ظالم را دوست ندارد اين مقدار هم كه تجويز فرموده در مقام انتقام براى تشفّى قلب مظلوم و تأديب ظالم است ولى بايد از مثل تجاوز نشود و ابتداء بظلم ننمايند و تفصيل اين مقام در سوره بقره ذيل آيه الشّهر الحرام بالشّهر الحرام گذشت و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه كسانيكه اجرشان با خدا است و آنها عفو كنندگان از مردمند بيحساب وارد بهشت ميشوند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه عفو كنيد عفو موجب عزّت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثلُها فَمَن عَفا وَ أَصلَحَ فَأَجرُهُ عَلَي اللّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمِينَ (40)
و جزاء هر بدي تلافي بمثل است زياد روي نشود پس اگر كسي عفو كرد و اصلاح نمود پس اجر او بر خداوند است محققا او دوست نميدارد ظالمين را.
چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد وَ كَتَبنا عَلَيهِم فِيها أَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ وَ العَينَ بِالعَينِ وَ الأَنفَ بِالأَنفِ وَ الأُذُنَ بِالأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفّارَةٌ لَهُ- مائده آيه 49- وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثلُها اگر ممكن است تدارك بمثل بمثل تدارك كنند مالي برده همان مال را يا تعداد مساوي آن را دريافت كنند اگر آسيبي رسانده مطابقش تلافي كنند و اگر تدارك بمثل ممكن نيست در شرع مطهر ديه معين فرموده حتي ارش خدش و ارش سيلي اگر سياه شود يا قرمز شود كتاب حدود و ديات را در فقه مراجعه كنيد و ترك حدود شرعيه- مخالفت امر الهي است مربوط بطرف نيست و اما تدارك يا ديه حق طرف است ميتواند گذشت كند و عفو نمايد لذا ميفرمايد:
فَمَن عَفا وَ أَصلَحَ فَأَجرُهُ عَلَي اللّهِ يا بكلي عفو كند يا بنحوي
جلد 15 - صفحه 500
بين آنها را اصلاح دهند و با يكديگر تصالح كنند البته بهتر و افضل از تدارك است چنانچه خداوند هم نسبت بحق خود همين معامله را ميكند اگر طرف قابليت عفو ندارد بمقدار معاصي عذاب ميكند که ميفرمايد وَ مَن جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجزي إِلّا مِثلَها، وَ هُم لا يُظلَمُونَ- انعام آيه 161- و اگر قابليت عفو دارد عفو ميفرمايد إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ- حج آيه 59- وَ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ- مجادله آيه 3- إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمِينَ عدم محبت خدا عدم شمول رحمت است و الا حب و بغض در ساحت قدس او نيست و ظالم كسي است که ظلم ميكند و كسي که زائد بر حقش تلافي ميكند و مكرّر گفته شده که ظلم سه قسم است: ظلم بنفس، ظلم بغير، ظلم بدين.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 40)- ولی از آنجا که یاری کردن یکدیگر نباید از مسیر عدالت خارج شود، و به انتقامجویی، و کینهتوزی، و تجاوز از حد منتهی گردد، در این آیه فورا آن را مشروط ساخته، میافزاید: توجه داشته باشید «کیفر بدی، مجازاتی همانند آن است» (وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها). زیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 349
البته کار ظالم باید «سیّئه» و بدی نامیده شود، اما کیفر او مسلما «سیّئه» نیست، و اگر در آیه از آن تعبیر به «سیّئه» شده، به خاطر این است که مجازات، آزار و ایذاء است و آزار و ایذاء ذاتا بد است، هر چند به هنگام قصاص و کیفر ظالم کار خوبی محسوب میشود.
ولی به هر حال این تعبیر میتواند مقدمهای باشد برای دستور عفو که در جمله بعد آمده، گویی میفرماید: مجازات هر چه باشد یک نوع آزار است، و اگر طرف پشیمان شده باشد شایسته عفو است.
در این گونه موارد عفو کنید چرا که «هر کس عفو و اصلاح کند اجر و پاداش او برخداست» (فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ).
و در پایان آیه میفرماید: «خداوند قطعا ظالمان را دوست ندارد» (إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ).
عفو و مجازات هر کدام جای ویژهای دارد، عفو در جایی است که انسان قدرت بر انتقام دارد، و اگر میبخشد از موضع ضعف نیست، این عفو سازنده است.
و کیفر و انتقام و مقابله به مثل در جایی است که هنوز ظالم از مرکب شیطان پیاده نشده، مظلوم پایههای قدرت خود را محکم نکرده، و عفو از موضع ضعف است، اینجاست که باید اقدام به مجازات کند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص502
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم