آیه 3 سوره نصر

از دانشنامه‌ی اسلامی

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا

[110–3] (مشاهده آیه در سوره)


<<2 آیه 3 سوره نصر 3>>
سوره :سوره نصر (110)
جزء :30
نزول :مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

در آن وقت خدای خود را حمد و ستایش کن و (از لوث شرک) پاک و منزّه‌دان و از او مغفرت و آمرزش طلب که او خدای بسیار توبه پذیر است.

پس پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی، و از او آمرزش بخواه، که او همواره توبه پذیر است.

پس به ستايش پروردگارت نيايشگر باش و از او آمرزش خواه، كه وى همواره توبه‌پذير است.

پس به ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از او آمرزش بخواه، كه او توبه‌پذير است.

پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه‌پذیر است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

celebrate the praise of your Lord, and plead to Him for forgiveness. Indeed, He is all-clement.

Then celebrate the praise of your Lord, and ask His forgiveness; surely He is oft-returning (to mercy).

Then hymn the praises of thy Lord, and seek forgiveness of Him. Lo! He is ever ready to show mercy.

Celebrate the praises of thy Lord, and pray for His Forgiveness: For He is Oft-Returning (in Grace and Mercy).

معانی کلمات آیه

  • تواب: بسيار توبه كننده كه در خداوند عملا به معناى توبه پذيرى است صيغه تواب در قرآن پيوسته وصف خدا آمده است مگر در آيه‏ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ‏ بقره/ 222.

نزول

شأن نزول آیات 1 تا 3:

معمر از زهرى نقل کند که موقع فتح مکه وقتى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم داخل مکه شد، خالد بن ولید را مأمور فرمود تا با کسانى از دشمنان که در پائین مکه هستند، قتال و نبرد نماید.

خالد برفت و آن‌ها فرار کردند و عده اى اسلحه به زمین گذاشتند سپس قبیله هاى اعراب دسته دسته و فوج فوج داخل در دین اسلام مى گردیدند و خداوند این سوره را نازل فرمود.

این سوره آخرین سوره ایست که بر پیامبر اسلام نازل گردید و گویند بعد از نزول این سوره عمر رسول خدا صلی الله علیه و آله یک سال بوده است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ «1» وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً «2» فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً «3»

هنگامى كه نصرت الهى فرا رسيد. مردم را ديدى كه دسته دسته در دين خدا وارد مى‌شوند. پس بايد سپاسگزارانه پروردگارت را تنزيه كنى و از او آمرزش بخواه كه او توبه‌پذير است.

نکته ها

عموم مفسرين، اين سوره را مربوط به زمان فتح مكه در سال هشتم هجرى مى‌دانند كه گروهى از مردم به خاطر حقانيّت اسلام، ايمان آوردند و بعضى از ترس به اسلام تظاهر كردند، نظير ابوسفيان كه امام على عليه السلام درباره آنان فرمود: «ما اسلموا و لكن استسلموا و اسرّوا الكفر» «1» آنان در ظاهر مسلمان شدند ولى در دل كافر ماندند. در قرآن براى ايمان دو نوع دخول آمده است: يكى دخول مردم در دين كه در اين سوره مى‌فرمايد: «يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ» و ديگرى دخول ايمان در دل مردم كه در سوره حجرات مى‌فرمايد: «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ» «2» هنوز دين داخل قلب‌هاى شما نشده است.

در حديث مى‌خوانيم: هنگامى كه حضرت مهدى عليه السلام ظهور كنند، مردم دنيا فوج فوج به او ايمان مى‌آورند. «3»

«1»

. بحارالانوار، ج 32، ص 325.

«2». حجرات، 14.

«3». تفسير نورالثقلين.

جلد 10 - صفحه 625

قرآن به تسبيح خداوند، بيش از تكبير و تحميد سفارش كرده است. واژه تسبيح در قرآن بيش از واژه‌هاى تكبير و تحميد آمده است.

در حديث مى‌خوانيم: هنگام فتح مكه، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ابتدا وارد مسجد الحرام شد و نماز گزارد. «1»

نصرت خداوند، منوط به يارى مردم از دين اوست. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ» «2»

كلمه‌ «تَوَّابٌ» يازده بار در قرآن آمده است كه نه بار همراه با واژه رحمت‌ «تَوَّاباً رَحِيماً»*، يكبار همراه با حكمت‌ «3» و يك بار به طور مطلق در اين سوره آمده است.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بعد از فتح مكه، عفو عمومى اعلام كردند و همه را بخشيدند و مكه بدون خونريزى فتح شد. حتى هنگامى كه حضرت ديد سعد بن عبادة شعار انتقام مى‌دهد و مى‌گويد «اليوم يوم الملحمة» يعنى امروز تلافى مى‌كنيم، حضرت پرچم را از او گرفت و به دست حضرت على عليه السلام داد و فرمود: شعار را عوض كنيد و بگوييد: «اليوم يوم المرحمة» امروز روز رحمت است نه انتقام.

فتح و نصرت واقعى از جانب خداست، پس به ابزار و تجهيزات و نيروى انسانى تكيه نكنيد كه ممكن است همه امكانات باشد ولى باز هم شكست بخوريد. «وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» «4»

در فتح مكه، اميد بت‌پرستان به يأس و مركز شرك به پايگاه توحيد تبديل شد. موانعى كه بر سر راه مؤمنان بود، برچيده شد، اسلام تثبيت گشت و براى صدور به كشورهاى ديگر آماده شد.

فرمان استغفار يا براى نورانيّت بيشتر قلب است يا براى زدودن غرور پيروزى يا براى گناهان امّت و يا به خاطر معرفت بالاى حضرت نسبت به خداوند است.

«1». تفسير كنزالدقايق.

«2». محمّد، 7.

«3». نساء، 17.

«4». آل عمران، 126.

جلد 10 - صفحه 626

نگاهى گذرا به فتح مكّه‌

بعد از صلح حديبيه، چون مشركان پيمان‌شكنى كردند، پيامبر نيرويى فراهم و مكه را بدون خونريزى فتح كرد و شرح ماجرا چنين است: مسلمانان در چند كيلومترى مكه اردو زدند و ابوسفيان كه شبانه براى سركشى از مكه خارج شده بود با عباس عموى پيغمبر ملاقاتى داشت. عباس گفت: پيامبر با ده هزار سرباز به سراغ شما آمده است. ابوسفيان ترسيد و به عباس پناهنده شد و پيامبر امان دادن عباس را پذيرفت. پيامبر فرمود: هر كس به مسجد الحرام پناه ببرد يا به خانه ابوسفيان برود يا در خانه خود بماند، در امان است.

پيامبر به عباس فرمود: ابوسفيان را در تنگه‌اى كه گذرگاه مكه هست ببر تا لشگريان الهى كه از آنجا مى‌گذرند، او ببيند. ابوسفيان با ديدن اين مانور وحشت كرد و به عباس گفت:

سلطنت فرزند برادرت بسيار عظيم شده است، عباس گفت: سلطنت نيست بلكه نبوت است. سپس عباس به او گفت: به سراغ مردم مكه برو و آنها را از مقابله با لشگر اسلام بازدار.

ابوسفيان وارد مسجدالحرام شد و به مردم گفت: محمّد با جمعيّتى وارد مكه مى‌شود كه توان مقابله با او را نداريد، پس به مسجد الحرام يا خانه من يا خانه خود پناهنده شويد و اسلام بياوريد تا سالم بمانيد.

به هر حال پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وارد مكه شد و به ياد روزى كه از مكه مخفيانه خارج شد و به شكرانه اين‌پيروزى سجده كرد. سپس پيامبر با تلاوت سوره فتح وارد مسجد الحرام شد و مسلمانان همراه آن حضرت تكبير مى‌گفتند. حضرت نزديك كعبه آمد و بت‌ها را مى‌شكست و مى‌فرمود: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» «1» از آنجا كه دست حضرت به بت‌هاى بزرگ بالاى كعبه نمى‌رسيد، به حضرت على عليه السلام دستور داد تا پا بر دوش پيامبر نهد و بت‌ها را سرنگون كند. سپس حلقه كعبه را گرفت و از مردم مكه پرسيد: شما امروز چه انتظارى از من داريد؟ گفتند: بخشش. اشك در چشم حضرت جمع‌

«1». اسراء، 81.

جلد 10 - صفحه 627

شد و مردم گريه كردند. حضرت سخن يوسف را كه به برادرانش فرمود: «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» «1» امروز هيچ سرزنشى بر شما نيست، به زبان آورد و فرمود: همه آزاديد. آنگاه جملات‌ لااله الّا اللّه وحده وحده انجز وعده نصر عبده‌ ... را خواند و فرمود: هيچ كس از خون‌هاى ريخته شده و اموال غارت شده گذشته سخنى نگويد و تمام پرونده‌هاى گذشته مختومه و همه مشمول عفو عمومى شديد، پس وارد زندگى نوين شويد.

پیام ها

1- پيروزى در سايه نصرت الهى است. «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ»

2- نابودى سران كفر و شرك، زمينه براى ورود مردم به توحيد و يكتاپرستى است. إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ‌ ... النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ‌

3- مسلمانان وظيفه دارند در حدّ توان و امكان خود تلاش كنند تا زمينه ورود ديگران به اسلام فراهم شود. إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ‌ ... النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ‌

4- اگر موانع برطرف شود، مردم گروه گروه ايمان مى‌آورند. «يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً»

5- تا قبل از فتح مكه مردم يكى يكى مسلمان مى‌شدند، ولى بعد از فتح مكه، گروه گروه. «يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً»

6- فتح و پيروزى شما را مغرور نسازد كه هرچه هست از خداست. إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ‌ ... فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ‌

7- تنزيه خداوند از عيب و نقص و ظلم، بايد همراه با سپاس از نعمت‌ها و ستايش او باشد. «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ»

8- سپاس و ستايش و تسبيح خداوند، مقدمه استغفار و آمرزش‌طلبى است.

«فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ»

9- صالحان كه به قدرت مى‌رسند به جاى غرور و غفلت، جان و روح خود را با

«1». يوسف، 92.

جلد 10 - صفحه 628

ياد خدا معطر مى‌كنند. إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ‌ ... فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ‌

10- خداوند منزّه است از اينكه ياران دينش را تنها بگذارد. إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ‌ ... فَسَبِّحْ‌

11- هر كس، حتى پيامبر، هر قدر هم تسبيح و تحميد كند، در پايان آن استغفار كند. «وَ اسْتَغْفِرْهُ»

12- توبه پذيرى سنت خداوند است. «إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 630

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً «3»

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ‌: پس تسبيح كن و تنزيه نماى خداى را، تنزيه مقترن به ستايش پروردگار خود. يعنى مسبح و حامد او باش، به جهت زيادتى عبادت و ثناى او و مزيت انعام او بر تو. يا بگو سبحان اللّه در حالتى كه حامد او باشى.

يعنى تعجب نما براى آسان كردن خدا براى تو امرى را كه خطور نكرده بود در خاطر هيچ كس، كه آن غالب شدن كسى باشد بر حرم. و حمد خدا كن بر نعمت صنيع او سبحانه و قدرت دادن تو را بر آن. يا نماز كن در حالتى كه حامد او باشى بر نعمت او. و مؤيد اين است، ام هانى روايت نموده كه چون حضرت به مكه داخل شد، به مسجد الحرام آمد و در خانه رفت و هشت ركعت نماز به جاى آورد. «2». يا ثنا كن بر او به صفات جلال يا حامد او باش بر صفات اكرام يا بگو سبحان اللّه و بحمده.

وَ اسْتَغْفِرْهُ‌: و طلب آمرزش كن او را، إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً: به درستى كه ذات خدا هميشه باشد قبول كننده توبه از مستغفران و تائبان.

از ام السلمه (رضى اللّه عنها) مروى است كه بعد از نزول اين سوره، حضرت در نشستن و ايستادن و رفتن و آمدن و خوابيدن هميشه مى‌گفتى: «سبحانك اللّهمّ و بحمدك و استغفرك و اتوب اليك». سبب آن را پرسيدم فرمود به درستى كه من مأمور شده‌ام به اين‌ «3».

«1» منهج الصادقين (چ سوم) ج 10 ص 371.

«2» منهج الصادقين (چ سوم) ج 10 ص 372.

«3» مجمع البيان (چ 1403) ج 5 ص 554.

جلد 14 - صفحه 372

تنبيه- اين مقدمه ثابت شده به دلايل واضحه كه انبياء عليهم السّلام معصوم از گناه صغيره و كبيره مى‌باشند و عصمت لازمه مقام ايشان است. بنابراين امر حضرت رسالت به استغفار با تحقق تنزه آن سرور حتى از ترك اولى وجوهى است:

1- هضم نفس او و تواضع او براى حق سبحانه و تعالى.

2- شدت انقطاع از ما سوى اللّه.

3- تعليم امت كه اقتدا به آن سرور نمايند، در استغفار و طلب توبه.

4- استغفار آن حضرت براى امت باشد. بزرگى فرموده معنى آنكه طلب آمرزش كن از براى امت يعنى كسانى كه داخل در دين شوند، چون آنها اهل معصيت باشند، پس بعد از تنزيه و حمد خدا طلب آمرزش نما براى آنها تا خداوند ثواب رحمت خود را كه به يمن و بركت تو كه سبب رحمة للعالمين هستى، به ايشان كرم فرمايد و چون اين سوره، آخر سوره‌اى است كه بر حضرت نازل شد پس بايد باشد آنچه آخر كار حضرت است و آن نيست مگر اذن شفاعت امت.

تتمه- غرض از خلقت سه چيز است و تمام آنها در اين سوره كه آخر سوره است نازل شده:

1- بروز و ظهور حقيقت و مقامات و منزلت و مراتب حضرت ختمى مرتب صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر تمام خلايق، پس آن را به كلام‌ (إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ) بيان فرمود.

2- غالب شدن آن بزرگوار بر تمام اعداء دين و موحد شدن تمام مكلفين از اهل زمين و قلع و قمع شدن جميع معاندين و كافرين از روى زمين. پس آن را به كلام معجز، «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً» بيان فرمود تا بر هر ذى شعورى معلوم شود كه راهى و سببى براى احدى نبود در دخول در اين دين مبين، مگر به شمشير امير المؤمنين و ولايت آن حضرت و ائمه معصومين عليهم السّلام.

3- وصول به رحمت و نعمت كه نام آن بهشت است با نعم نامتناهى و آن‌

جلد 14 - صفحه 373

به شفاعت رحمة للعالمين است براى عاصيان امت و ختم كلام را به استغفار و طلب آمرزش فرمود براى امت كه، «وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً» واقعه فتح مكه- به طور اجمال آنكه در صلح حديبيه از جمله شروط آن بود كه متعرض هم نشوند. يكى از بنى بكر شعرى در هجو رسول خواند. غلامى از خزاعه او را منع كرد، نپذيرفت. غلام او را كشت. بنى بكر با خزاعه بناى مقاتله و از قريش مدد خواستند و عهد حضرت را شكستند. حضرت مؤمنين را طلبيد با سلاح حاضر شوند. در سنه هشت هجرت دوم ماه رمضان با ده هزار مرد از مدينه حركت فرمود تا نزديك مكه. عباس بن عبد المطلب ديد اگر اين لشكر وارد شود يك نفر از قريش باقى نماند. ابو سفيان را گفت واى بر تو حضرت با دوازده هزار مرد مبارز است. گفت چاره چيست؟ عباس گفت رديف من سوار شو تا تو را خدمت حضرت برم و امان براى تو طلبم. خلاصه به در خواست او، حضرت، ابو سفيان را امان داد. او را نگهداشتند. لشكر حضرت را مشاهده كرد. پنج هزار از مهاجر و انصار با اسب‌هاى تازى و شتران سرخ موى و با تيغ‌ها و زره داودى بودند. ابو سفيان گفت: عباس، پادشاهى برادر زاده تو بزرگ شد. عباس گفت پادشاهى مگو اين نبوت و رسالت است. پس لشكر حضرت اطراف را فرا گرفتند. غسل نمود شاكى السلاح بر راحله و سوره فتح قرائت كرد تا به مسجد الحرام در آمد و حجر را استلام و تكبير گفت. سپاه مسلمين صداى تكبير بلند نمودند. بتانى كه در اطراف خانه نصب نموده بودند با چوبى كه در دست داشت اشاره مى‌كرد و مى‌فرمود. (جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً) «1» بتان از اشاره يك يك سرنگون شدند. چند بتى بزرگ بالاى كعبه نصب بود، امير المؤمنين عليه السّلام را امر فرمود پاى به دوش مبارك حضرت گذاشت و آنها را سرنگون نمود و در خانه را باز و صورت انبياء و ملائكه را كه مشركين در خانه رسم كرده بودند، محو نمودند. اهل مكه را فرمود چه مى‌گوئيد و چه گمان داريد؟ گفتند: كلام به خير و گمان به خير، برادرى كريم و برادر زاده كريمى‌

«1» سورة اسراء، آيه 81.

جلد 14 - صفحه 374

قدرت يافته. به هر چه خواهى! حضرت رقّت نمود: اهل مكه صداى گريه و زارى بلند كردند. حضرت فرمود بد مردمانى بوديد براى پيغمبر خود، او را تكذيب كرديد. خلاصه حضرت جرم و جنايت آنها را عفو كرد و فتح مكه حاصل شد.

تذكره- منقول است كه حضرت از فحواى سورة الفتح، رحلت خود را دريافت. جبرئيل را فرمود گويا مرا خبردار گردانى؟ جبرئيل گفت: «يا رسول اللّه و الاخرة خير لك من الاولى.» «1» در جمع بين الصحيحين- حضرت، اصحاب را موعظه و امر به تقوا و پرهيزكارى كرد. بعد فرمود: «ايّها النّاس انّما انا بشر يوشك ان تاتينى رسول ربّى فاجيب. و انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه فيه الهدى و النّور فخذوا بكتاب اللّه و استمسكوا به و باهل بيتى و اذكّركم اللّه فى اهل بيتى و اذكّركم اللّه فى اهل بيتى و اذكّركم اللّه فى اهل بيتى».

يعنى بشرى هستم نزديك شد كه رسول پروردگار من ملك الموت بيايد و من اجابت كنم و ميان شما دو چيز سنگين در قدر و منزلت مى‌گذارم: كتاب خدا كه در او هدايت و نور است؛ پس فرا گيريد آن را و به آن تمسك نمائيد و ديگر اهل بيت من‌اند. خدا را به شما تذكر دهم در مراعات اهل بيت من و تذكر دهم شما را نسبت به اهل بيت و من تذكر دهم خدا را به شما در مراعات اهل بيت من و اين كلمه اخيره را سه مرتبه تكرار فرمود. «2» گوئيا اين تكرار جهت آن بود كه مى‌دانست اصحاب مراعات اهل بيت را نكنند و وصيت آن حضرت را عمل نكنند.

از عبد اللّه عمر مروى است كه من همسايه جابر انصارى بودم. يك روز احوال مردمان از من پرسيد و كيفيت اختلاف را بعد از حضرت استفسار كرد.

آنچه ديده و دانسته بودم، به او گفتم. جابر بگريست. بعد گفت شنيدم از رسول خدا فرمود: مردمان در دين خدا داخل شوند فوج فوج و از دين خدا بيرون روند

«1» سوره الضحى، آية 4 و للآخرة خير لك من الاولى. منهج الصادقين ج 10 ص 382- 383.

«2» احقاق الحق (چ اسلاميه) ج 9، ص 318. و به اين مضامين كمال الدين ج 2، ص 235.

جلد 14 - صفحه 375

فوج فوج. «1» يكى از محبّان حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نزد معاويه رفت. او را گفت از قرآن چيزى دانى؟ گفت: «الكثير و الطيب» گفت بخوان. خواند «بسم اللّه الرحمن الرحيم اذا جاء نصر اللّه و الفتح و رايت الناس يخرجون فى دين اللّه‌ «2» افواجا». معاويه گفت خطا خواندى. گفت چگونه مى‌بايد خواند؟ معاويه گفت: يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً. گفت آن در عهد رسول بود كه در دين خدا داخل مى‌شدند، اما اين زمان از دين خدا خارج مى‌شوند. معاويه ساكت شد. «3»

«1» منهج الصادقين، (چ سوّم) ج 10 ص 384.

«2» در مدرك داده شده من دين اللّه آمده است.

«3» تفسير ابو الفتوح، ج 12 ص 202. نقل به مضمون.

جلد 14 - صفحه 376

ج14، ص377

سوره يكصد و يازدهم « (تبت)»

سوره تبت- اين سوره مباركه را ابى لهب و مسد نيز گويند. در مكه نازل شده است.

عدد آيات- پنج.

عدد كلمات- بيست و سه.

عدد حروف- هشتاد و يك.

ثواب تلاوت- ابن بابويه (رحمه اللّه) از حضرت صادق عليه السّلام: اذا قرئتم تبّت يدا ابى لهب و تبّ فادعوا على ابى لهب فإنّه كان من المكذّبين بالنّبىّ و بما جاء من عند اللّه. فرمود هر گاه خوانديد «سوره تبت يدا ابى لهب» نفرين كنيد بر او به درستى كه او از تكذيب كنندگان بود به پيغمبر و به آنچه از جانب خدا آمد به پيغمبر- كه قرآن است. «1»

«1» ثواب الاعمال، چ حيدرى 1391- ص 155.

جلد 14 - صفحه 378

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ «1» وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً «2» فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً «3»

ترجمه‌

وقتى كه آمد نصرت خداوند و فتح‌

و ديدى مردم را كه داخل ميشوند در دين خدا فوج فوج‌

پس تنزيه نما بستايش پروردگارت و طلب مغفرت كن از او همانا او بوده است توبه پذير.

تفسير

قمّى ره نقل نموده نازل شد در منى در حجّة الوداع و بعد از نزول پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود خبر مرگ خودم بمن داده شده گفته شده شايد براى دلالت آن باشد بر تماميّت دعوت و كمال امر دين يا براى امر باستغفار و توبه باشد كه مقدّمه براى انتقال از دار فانى بسراى باقى است و در عيون و كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اوّل چيزى كه نازل شد اقرء باسم ربّك بود و آخر آن اذا جاء نصر اللّه و در مجمع از ام سلمه نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در اواخر بهر حال بود ميفرمود سبحان اللّه و بحمده أستغفر اللّه و أتوب اليه و ما از سبب آن سؤال نموديم فرمود مأمور شدم و اين سوره را قرائت فرمود و مفاد سوره مباركه بنابر اين آنست كه اى پيغمبر چون آمد فتح و نصرت خداوند تو را و ظفر يافتى بر دشمنان ديرين خود كه كفّار قريش بودند بفتح مكّه و ديدى مردم و قبائل عرب دسته دسته و فوج فوج بدين اسلام مشرّف ميشوند مانند اهالى مكّه و طائف و قبائلى كه از اطراف و جوانب مدينه ميآمدند و اسلام ميآوردند پس تنزيه نما در اين وقت پروردگار خود را از آنچه لايق مقام او نيست و مشغول باش بحمد و ثناى الهى بشكرانه اين نعمت و طلب مغفرت نما از خداوند براى گناهكاران امّت و براى خود چون توجّه بنده بخالق و اقرار بتقصير و قصور و خضوع و خشوع و تذلّل و استكانت و مسئلت در

جلد 5 صفحه 449

پيشگاه احديّت در هر حال مطلوب است و خداوند ميپذيرد و ميآمرزد و اجابت ميفرمايد رجوع كنندگان بدرگاه خود را بتوبه و انابه و درخواست و هميشه توبه پذير بوده و خواهد بود و با آنچه بدوا نقل شد و ظاهر آيات شريفه كه مستفاد از آن آنست كه خداوند وعده نصرت خود را كه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داده بود انجاز فرموده و فعلا او را امر بشكر گزارى ميفرمايد مفسّرين ما به تبع عامّه سوره را حمل بر بشارت بفتح مكه نموده‌اند و در دو جا صيغه ماضى را بمعناى مضارع گرفته‌اند و شايد بملاحظه لفظ اذا كه بيشتر در مضارع استعمال ميشود و تضمّن آن بمعناى شرط و دخول فاء در جواب باشد ولى بنظر حقير حقّ همانست كه ذكر شد در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره اذا جاء نصر اللّه را در نماز مستحب يا واجب خداوند او را بر تمام دشمنانش نصرت دهد و روز قيامت ميآيد از قبر بيرون با امان نامه‌اى كه در دست دارد براى عبور از پل جهنّم و نجات از آتش پس مرور نميكند در آن روز بر چيزى مگر آنكه بشارت ميدهد او را بهر خيرى تا داخل بهشت شود و در دنيا هم براى او ابواب خير گشوده ميشود بقدريكه تمنّا نداشته آنرا و بقلبش خطور نكرده و الحمد للّه ربّ العالمين.

جلد 5 صفحه 450

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ رَأَيت‌َ النّاس‌َ يَدخُلُون‌َ فِي‌ دِين‌ِ اللّه‌ِ أَفواجاً «2» فَسَبِّح‌ بِحَمدِ رَبِّك‌َ وَ استَغفِره‌ُ إِنَّه‌ُ كان‌َ تَوّاباً «3»

و ‌اينکه‌ سوره‌ يكي‌ ‌از‌ معجزات‌ قرآن‌ ‌است‌ چون‌ ‌اينکه‌ سوره‌ قبل‌ ‌از‌ فتح‌ مكه‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌بود‌ و ‌اينکه‌ خبر ميدهد ‌که‌ فتح‌ ميكني‌ و نصرت‌ مييابي‌، و گفتند: پيغمبر ‌از‌ ‌اينکه‌ سوره‌ دانست‌ ‌که‌ عمرش‌ بآخر رسيده‌ و ‌از‌ دار دنيا رحلت‌ ميفرمايد، و گفتند:

چون‌ ‌آيه‌ نازل‌ شد ‌که‌ فرمود: إِنَّك‌َ مَيِّت‌ٌ وَ إِنَّهُم‌ مَيِّتُون‌َ زمر ‌آيه‌ 30 پيغمبر (ص‌) درخواست‌ كرد ‌از‌ خداي‌ متعال‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ موت‌ ‌من‌ ‌در‌ چه‌ موقعي‌ ‌است‌ ‌اينکه‌ سوره‌ نازل‌ شد ‌که‌ موقعش‌ إِذا جاءَ نَصرُ اللّه‌ِ ... الايه‌ ‌است‌، و اخباري‌ ‌هم‌ ‌از‌ ‌إبن‌ عباس‌ و عايشه‌ و ‌غير‌ اينها روايت‌ كرده‌اند ‌که‌ منتهي‌ بمعصوم‌ نيست‌ و سند معتبري‌ ‌هم‌ ندارد، و ‌در‌ ‌آيه‌ ‌هم‌ دلالتي‌ ‌بر‌ اينكه‌ مراد فتح‌ مكه‌ ‌است‌ ندارد، و فتوحات‌ پيغمبر ‌هم‌ منحصر بفتح‌ مكه‌ نيست‌، و دلالتي‌ ‌بر‌ اينكه‌ وفات‌ پيغمبر و رحلت‌ ‌باشد‌ ‌هم‌ ندارد و آنچه‌ بنظر ميآيد و اللّه‌ اعلم‌ بمراده‌ اينكه‌ مفاد ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مفاد آيات‌ ديگري‌ ‌است‌ مثل‌ ‌آيه‌ شريفه‌:

وَعَدَ اللّه‌ُ الَّذِين‌َ آمَنُوا مِنكُم‌ وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ لَيَستَخلِفَنَّهُم‌ فِي‌ الأَرض‌ِ كَمَا استَخلَف‌َ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ وَ لَيُمَكِّنَن‌َّ لَهُم‌ دِينَهُم‌ُ الَّذِي‌ ارتَضي‌ لَهُم‌ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُم‌ مِن‌ بَعدِ خَوفِهِم‌ أَمناً يَعبُدُونَنِي‌

جلد 18 - صفحه 252

لا يُشرِكُون‌َ بِي‌ شَيئاً نور ‌آيه‌ 55، و ‌آيه‌ شريفه‌: وَ إِذ أَخَذَ اللّه‌ُ مِيثاق‌َ النَّبِيِّين‌َ لَما آتَيتُكُم‌ مِن‌ كِتاب‌ٍ وَ حِكمَةٍ ثُم‌َّ جاءَكُم‌ رَسُول‌ٌ مُصَدِّق‌ٌ لِما مَعَكُم‌ لَتُؤمِنُن‌َّ بِه‌ِ وَ لَتَنصُرُنَّه‌ُ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 81، و مثل‌ ‌آيه‌ شريفه‌ هُوَ الَّذِي‌ أَرسَل‌َ رَسُولَه‌ُ بِالهُدي‌ وَ دِين‌ِ الحَق‌ِّ لِيُظهِرَه‌ُ عَلَي‌ الدِّين‌ِ كُلِّه‌ِ وَ لَو كَرِه‌َ المُشرِكُون‌َ توبه‌ ‌آيه‌ 33، و ‌آيه‌ شريفه‌: هُوَ الَّذِي‌ أَرسَل‌َ رَسُولَه‌ُ بِالهُدي‌ وَ دِين‌ِ الحَق‌ِّ لِيُظهِرَه‌ُ عَلَي‌ الدِّين‌ِ كُلِّه‌ِ وَ كَفي‌ بِاللّه‌ِ شَهِيداً فتح‌ ‌آيه‌ 28، و ‌آيه‌ شريفه‌: هُوَ الَّذِي‌ أَرسَل‌َ رَسُولَه‌ُ بِالهُدي‌ وَ دِين‌ِ الحَق‌ِّ لِيُظهِرَه‌ُ عَلَي‌ الدِّين‌ِ كُلِّه‌ِ وَ لَو كَرِه‌َ المُشرِكُون‌َ صف‌ ‌آيه‌ 9، و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آيات‌ ‌که‌ تمام‌ اينها راجع‌ بزمان‌ ظهور حضرت‌ بقية اللّه‌ و دوره رجعت‌ حضرت‌ رسالت‌ و ائمه‌ هدي‌ ‌است‌ ‌که‌ تمام‌ انبياء رجعت‌ فرمايند و ‌در‌ تحت‌ لواي‌ پيغمبر اكرم‌ و دين‌ مقدس‌ اسلام‌ و نصرت‌ ‌آن‌ حضرت‌ باشند، و دين‌ اسلام‌ سرتاسر عالم‌ ‌را‌ فراگيرد و خردلي‌ ‌از‌ شرك‌ ‌در‌ روي‌ زمين‌ نباشد بجميع‌ اقسام‌ خمسه‌ شرك‌ نه‌ ذاتي‌ نه‌ صفاتي‌، نه‌ عبادتي‌ نه‌ افعالي‌ نه‌ نظري‌، و تمام‌ افراد جن‌ و انس‌ ‌در‌ تحت‌ دين‌ اسلام‌ درآيند و ‌هر‌ كدام‌ قابل‌ هدايت‌ باشند هدايت‌ شوند و ‌هر‌ ‌که‌ قابل‌ نيست‌ هلاك‌ شود و شيطان‌ و شياطين‌ ‌از‌ ‌بين‌ بروند، و وقت‌ معلومي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ بشيطان‌ وعده‌ داده‌ برسد ‌که‌ فرمود: فَإِنَّك‌َ مِن‌َ المُنظَرِين‌َ إِلي‌ يَوم‌ِ الوَقت‌ِ المَعلُوم‌ِ حجر ‌آيه‌ 38 ‌که‌ ميتوان‌ ‌گفت‌: اصل‌ غرض‌ الهي‌ و حكمت‌ خلقت‌ عالم‌ و جن‌ و انس‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ زمان‌ ‌است‌ و پيغمبر و ائمه‌ اطهار سرتاسر دنيا ‌را‌ سلطنت‌ كنند بدون‌ خوف‌ و ترس‌ و مبني‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ استفاده‌ شروع‌ كنيم‌ ‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ سوره مباركه‌:

إِذا جاءَ نَصرُ اللّه‌ِ ‌که‌ خداوند نصرت‌ فرمايد دين‌ مقدس‌ اسلام‌ ‌را‌ و پيغمبر اكرم‌ و ائمه‌ اطهار و مؤمنين‌ و قرآن‌ مجيد و احكام‌ شريعت‌ مطهره‌ طبق‌ فرمان‌ ‌خدا‌ ‌را‌.

وَ الفَتح‌ُ ‌که‌ تمام‌ صفحه‌ زمين‌ فتح‌ شود و يك‌ مخالف‌ ‌در‌ روي‌ زمين‌ نباشد.

وَ رَأَيت‌َ النّاس‌َ الف‌ و لام‌ ‌النّاس‌ الف‌ و لام‌ جنس‌ ‌است‌ ‌که‌ شامل‌ جميع‌ افراد ناس‌ ميشود بلكه‌ مي‌گوييم‌: ناس‌ جمع‌ انسان‌ ‌است‌ و ‌النّاس‌ جمع‌ محلي‌ بالف‌ و لام‌ ظهور ‌در‌ عموم‌ دارد وضعا نه‌ اطلاقا شامل‌ تمام‌ افراد انس‌ ميشود.

يَدخُلُون‌َ ‌که‌ جميع‌ افراد بشر داخل‌ ميشوند.

جلد 18 - صفحه 253

فِي‌ دِين‌ِ اللّه‌ِ دين‌ الهي‌ تدين‌ بجميع‌ عقائد حقه‌ و بقرآن‌ مجيد و بجميع‌ ضروريات‌ دين‌ و مذهب‌ و بجميع‌ احكام‌ الهي‌ ‌که‌ هيچگونه‌ ضلالتي‌ و جهالتي‌ ‌در‌ ‌آن‌ نباشد ‌که‌ بعقيدة ‌ما مذهب‌ اثني‌ عشري‌ ‌با‌ جميع‌ خصوصيات‌ ‌آن‌.

أَفواجاً جمع‌ فوج‌ ‌است‌ شامل‌ تمام‌ فوجها ميشود ‌که‌ فوجي‌ باقي‌ نميماند.

فَسَبِّح‌ بِحَمدِ رَبِّك‌َ تسبيح‌ تنزيه‌ حق‌ ‌است‌ ‌از‌ جميع‌ عيوب‌ و نواقص‌ ‌که‌ ذاتا و صفة و افعالا هيچ‌ نقص‌ و عيبي‌ ‌در‌ ساحت‌ قدس‌ ربوبي‌ نيست‌ ‌که‌ اعظم‌ عيوب‌ و نواقص‌ احتياج‌ ‌است‌ لذا مي‌گوييم‌: مركب‌ ‌از‌ اجزاء نيست‌ زيرا مركب‌ احتياج‌ ‌به‌ اجزاء دارد و ‌هر‌ جزئي‌ احتياج‌ بجزء ديگر دارد و تمام‌ اجزاء احتياج‌ بمركب‌ بالكسر دارند، بسيط ‌است‌ ‌في‌ غاية البساطة، جسم‌ نيست‌ زيرا جسم‌ مركب‌ ‌از‌ ماده‌ و صورت‌ ‌است‌ و ‌هر‌ كدام‌ احتياج‌ بيكديگر دارند:

هيولي‌ ‌در‌ بقا محتاج‌ صورت‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 3)- از این رو در این آیه می‌فرماید: «پس (به شکرانه این نعمت بزرگ و این پیروزی و نصرت الهی) پروردگارت را تسبیح و حمد کن، و از او آمرزش بخواه

ج5، ص607

که او بسیار توبه پذیر است» (فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا).

در این سوره نخست از نصرت الهی، و سپس فتح و پیروزی، و بعد نفوذ و گسترش اسلام، و ورود مردم دسته دسته در دین خدا سخن به میان آمده، و این هر سه علت و معلول یکدیگرند، تا نصرت و یاری الهی نباشد فتح و پیروزی نیست، و تا فتح و پیروزی نرسد و موانع از سر راه برداشته نشود مردم گروه گروه مسلمان نمی‌شوند، و البته به دنبال این سه مرحله مرحله چهارم یعنی مرحله شکر و حمد و ستایش خدا فرا می‌رسد.

«تسبیح» به معنی منزه شمردن خداوند از هرگونه عیب و نقص است، و «حمد» برای توصیف او به صفات کمالیه و «استغفار» در برابر نقصانها و تقصیرهای بندگان است.

این فتح عظیم سبب شد که افراد گمان نکنند خداوند یارانش را تنها می‌گذارد (پاکی از این نقص) و نیز بدانند که خداوند بر انجام وعده‌هایش توانا است (موصوف بودن به این کمال) و نیز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف کنند.

فتح مکه بزرگترین پیروزی اسلام:

فتح مکه فصل جدیدی در تاریخ اسلام گشود، و مقاومتهای دشمن را بعد از حدود بیست سال درهم شکست، در حقیقت با فتح مکه بساط شرک و بت پرستی از جزیره عربستان برچیده شد، و اسلام آماده برای جهش به کشورهای دیگر جهان گشت.

«پایان سوره نصر»

ج5، ص609

سوره مسد [111]

اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای پنج آیه است

محتوا و فضیلت سوره:]

این سوره که تقریبا در اوائل دعوت آشکار پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نازل شده تنها سوره‌ای است که در آن حمله شدیدی با ذکر نام نسبت به یکی از دشمنان اسلام و پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در آن عصر و زمان- یعنی ابو لهب- شده است، و محتوای آن نشان می‌دهد که او عداوت خاصی نسبت به پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله داشت، او و همسرش از هیچ گونه کار شکنی و بد زبانی مضایقه نداشتند.

قرآن با صراحت می‌گوید: هر دو اهل دوزخند و این معنی به واقعیت پیوست، سر انجام هر دو بی‌ایمان از دنیا رفتند و این یک پیشگوئی صریح قرآن است.

در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است که فرمود: «کسی که آن سوره را تلاوت کند من امیدوارم خداوند او و ابو لهب را در خانه واحدی جمع نکند» یعنی او اهل بهشت خواهد بود در حالی که ابو لهب اهل دوزخ است.

ناگفته پیداست این فضیلت از آن کسی است که با خواندن این سوره خط خود را از خط ابو لهب جدا کند، نه کسانی که با زبان می‌خوانند ولی ابو لهب‌وار عمل می‌کنند.

شأن نزول سوره:]

از «ابن عباس» نقل شده هنگامی که آیه «و انذر عشیرتک

ج5، ص610

الاقربین»

«1» نازل شد و پیغمبر مأموریت یافت فامیل نزدیک خود را انذار کند و به اسلام دعوت نماید (دعوت خود را علنی سازد) پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بر فراز کوه صفا آمد و فریاد زد: «یا صباحاه»! (این جمله را عرب زمانی می‌گفت که مورد هجوم غافلگیرانه دشمن قرار می‌گرفت، برای این که همه را با خبر سازند و به مقابله برخیزند) هنگامی که مردم مکّه این صدا را شنیدند گفتند: کیست که فریاد می‌کشد؟

گفته شد: «محمّد» است، جمعیت به سراغ حضرتش رفتند.

فرمود: به من بگوئید اگر به شما خبر دهم که سواران دشمن از کنار این کوه به شما حمله‌ور می‌شوند، آیا مرا تصدیق خواهید کرد؟

در پاسخ گفتند: ما هرگز از تو دروغی نشنیده‌ایم.

فرمود: «انّی نذیر لکم بین یدی عذاب شدید من شما را در برابر عذاب شدید الهی انذار می‌کنم» (شما را به توحید و ترک بتها دعوت می‌نمایم).

هنگامی که ابو لهب این سخن را شنید گفت: «زیان و مرگ بر تو باد! آیا تو فقط برای همین سخن ما را جمع کردی»؟! در این هنگام بود که این سوره نازل شد.

بعضی در اینجا افزوده‌اند: هنگامی که همسر ابو لهب (امّ جمیل) با خبر شد که این سوره در باره او و همسرش نازل شده، به سراغ پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمد در حالی که آن حضرت را نمی‌دید، سنگی در دست داشت و گفت: من شنیده‌ام «محمّد» مرا هجو کرده، به خدا سوگند اگر او را بیابم با همین سنگ بر دهانش می‌زنم! من خودم نیز شاعرم! سپس به اصطلاح اشعاری در مذمت پیغمبر و اسلام بیان کرد.

خطر ابو لهب و همسرش برای اسلام و عداوت آنها منحصر به این نبود، و اگر می‌بینیم قرآن لبه تیز حمله را متوجه آنها کرده و با صراحت از آنها نکوهش می‌کند دلائلی بیش از این دارد که بعدا به آن اشاره خواهد شد.

(1) سوره شعراء (26) آیه 214.

ج5، ص611

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص388
  2. کتاب المصنف از عبدالرزاق.

منابع