آیه 3 سوره قمر

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَكُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ

[54–3] (مشاهده آیه در سوره)


<<2 آیه 3 سوره قمر 4>>
سوره :سوره قمر (54)
جزء :27
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و آنها (رسول حق را) تکذیب کرده و پیرو هوای نفس باطل خود شدند و هر (حق و باطل) امری را عاقبت (در بهشت یا دوزخ) مقرّی خواهد بود.

و [قرآن، رسالت پیامبر و معجزه را] انکار کردند و هواهای نفسانی خود را پیروی نمودند، در حالی که هر کاری [چه خیر و چه شر، چه حق و چه باطل در قرارگاه ویژه خود] قرار می گیرد [و اینان به زودی خواهند دانست که قرآن و پیامبر بر حق است یا معبودانشان؟]

و به تكذيب دست زدند و هوسهاى خويش را دنبال كردند، و [لى‌] هر كارى را [آخر] قرارى است.

و تكذيب مى‌كنند و از پى هواهاى خويش مى‌روند. و هر كارى را هدفى است.

آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند و از هوای نفسشان پیروی نمودند؛ و هر امری قرارگاهی دارد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They denied and followed their own desires, and every matter has a setting [appropriate to it].

And they call (it) a lie, and follow their low desires; and every affair has its appointed term.

They denied (the Truth) and followed their own lusts. Yet everything will come to a decision

They reject (the warning) and follow their (own) lusts but every matter has its appointed time.

معانی کلمات آیه

  • مستقر: قرار: ثبات و محل استقرار. مستقر: ثابت و قرار گيرنده.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


سیمای سوره قمر

اين سوره در مكّه نازل شده و پنجاه و پنج آيه دارد.

به مناسبت طرح مسأله‌ى «شقّ القمر» در آيه‌ى اول، اين سوره، «قمر» ناميده شده است.

تمام آيات اين سوره با حرف «راء» ختم مى‌شود.

پايان سوره‌ى قبل درباره‌ى معاد بود، آغاز اين سوره نيز سخن از معاد است.

محتواى اين سوره، بيشتر مربوط به قيامت، نبوّت و ماجراى مخالفان انبيا است.

همچنين در اين سوره، خداوند به سرنوشت شوم پنج گروه يعنى قوم نوح، عاد، ثمود، لوط و فرعون اشاره مى‌كند.

جلد 9 - صفحه 344


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده‌ى مهربان.

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ «1» وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ «2»

قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت. و اگر معجزه‌اى بينند، اعراض كنند و گويند: اين سحرى است پى‌درپى.

وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ «3»

و تكذيب كردند و از هوس‌هاى خود پيروى نمودند و هر كارى (سرانجام) جايگاه و قرارگاهى دارد.

نکته ها

در تفاسير و كتب حديثى شيعه و سنّى ماجراى دونيم شدن شكافته‌شدن ماه مطرح شده است. بر اساس روايات، پيشنهاد شكافته شدن ماه از سوى كفّار به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به خاطر آن بود كه مى‌گفتند: سحر و جادو در آسمان‌ها اثر ندارد و اگر ماه شكافته شد، كار محمّد صلى الله عليه و آله قطعاً معجزه است.

جالب اين كه شكافته شدن ماه، در دل شب و بدون تبليغات قبلى بود. مسافران مكّه و شام در مسير جادّه و حتّى مردم هندوستان شكافته‌شدن ماه را ديدند و در بعضى آثار باستانى هند نوشته شده كه تاريخ اتمام اين بنا زمانى بود كه ماه دو نيم شد. «1»

«1». تفسير نمونه.

جلد 9 - صفحه 345

جدا شدن كرات منظومه‌ى شمسى از خورشيد يا سنگ‌هاى آسمانى از ستارگان، نشانه‌اى بر شق‌القمر و امكان شكافته‌شدن ماه است. گرچه در اينجا دو معجزه رخ داده است يكى شكافته‌شدن و ديگرى برگشت به حالت اول.

پیام ها

1- قيامت نزديك و حتمى الوقوع است و از عمر دنيا چيزى باقى نمانده است.

پس براى آخرت زاد و توشه برداريم و غافل نباشيم. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ»

2- برپايى قيامت، زمانى بس حساس و مهم است. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» (سوره بدون مقدّمه، سخن از قيامت مى‌كند، نظير كسى كه بى‌مقدّمه مى‌گويد: زلزله، زلزله).

3- در گفتگو با سنگدلانِ غافل، نسبت به قيامت هشدار دهيد. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» (چنانكه در آغاز سوره‌ى انبيا مى‌خوانيم: «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ»)

4- شقّ القمر از معجزات ويژه پيامبر صلى الله عليه و آله و نشانه‌ى نزديكى امّت اسلام با قيامت است. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»

5- پيامبر معجزات بسيارى داشت و كافران همه را سحر مى‌پنداشتند. «سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

6- شيوه‌ى افراد لجوج در برخورد با معجزات و آيات الهى، اعراض و تكذيب وتهمت است. «إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ»

7- ريشه‌ى اعراض از حق و تكذيب دين، پيروى از هواى نفس است. يُعْرِضُوا ... كَذَّبُوا ... اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ‌

8- «پايان شب سيه سفيد است». بالاخره حق، مستقرّ حقانيت معاد ثابت خواهد شد. «كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 346

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ «3»

«1» سوره بقره آيه 60.

«2» سوره سباء آيه 12.

«3» سوره سباء آيه 10.

«4» سوره مريم آيه 25.

«5» سوره بقره آيه 65 و سوره اعراف آيه 166.

«6» سوره قمر آيه 1.

جلد 12 - صفحه 370

وَ كَذَّبُوا: و تكذيب كنند پيغمبر ما را، يا معجزه باهره را كه از او مشاهده نمايند، وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ‌: و پيروى كنند آرزوهاى خود را، يعنى آن چيزى را كه شيطان در نظر آنها آراسته بود از رد حق بعد از ظهور آن و عناد آنها.

نكته: ذكر تكذيب و اتباع اهواء به صورت ماضى اشعار است به آنكه اين دو صفت از عادت قديمه ايشان است.

وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ: و هر كارى قرار گيرنده است بجاى خود، يعنى هر چيزى كه هست البته منتهى شود به غايتى و نهايتى كه بر آن استقرار يابد، زيرا خير مستقر اهل خير، و شر مستقر اهل شر است؛ پس مقر و منتهاى اهل ايمان در دنيا هدايت و نصرت، و در عقبى بهشت است با انواع كرامت. و قرارگاه اهل كفر خذلان در دار فنا و عذاب نيران در سراى بقا. يا حقيقت كار آخرت عن قريب شناخته شود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ «1» وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ «2» وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ «3» وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ «4»

حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ «5» فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى‌ شَيْ‌ءٍ نُكُرٍ «6» خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7» مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ «8» كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ «9»

فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ «10»

ترجمه‌

نزديك شد قيامت و شكافته شد ماه‌

و اگر ببينند نشانه‌اى از قدرت و معجزيرا روى ميگردانند و ميگويند جادوئى است پى در پى و بادوام‌

و تكذيب كردند و پيروى نمودند ميلهاى نفسانى خود را و هر امرى بجاى خود قرارگيرنده است‌

و بتحقيق آمد آنها را از خبرها آنچه كه در آن باز داشتن از معاصى است‌

حكمتى است تامّ و تمام پس بى‌نياز ننمودند بيم‌دهندگان‌

پس روى بگردان از آنها روزى كه بخواند خواننده بسوى چيزى زشت و ناخوش‌

با آنكه بزير افكنده باشد چشمهاشان بيرون مى‌آيند از قبرها گوئيا آنان ملخ پراكنده‌اند

با آنكه نگران يا گردن كشيده شتابندگانند بسوى خواننده ميگويند كافران اين روزى است دشوار

تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح پس تكذيب كردند بنده ما را و گفتند ديوانه‌ايست و باز داشته شد از تبليغ‌

پس خواند پروردگارش را كه همانا من مقهور شدم پس انتقام بكش از آنها براى من.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره مباركه خبر داده است از وقوع دو امر بزرگ يكى نزديك شدن قيامت بآمدن پيغمبر آخر الزّمان و ختم دائره رسالت و ديگر انشقاق و دو پاره شدن ماه بمعجز آن حضرت كه دعوى تواتر اخبار و اجماع مسلمانان بر آن شده و اجمال قضيه كه قدر مشترك بين روايات است‌

جلد 5 صفحه 99

آنست كه كفّار قريش از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم تقاضا نمودند كه ماه را براى آنها دو نيمه نمايد تا ايمان بياورند و حضرت قبول فرمود و در شب چهاردهم ماهى در حضور همه آنرا دو پاره فرمود بامر مبارك و همه مشاهده كردند در مكّه معظمه و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از آنها شهادت گرفت و سجده شكر فرمود و ماه را بصورت اول عودت داد. و فرداى آنشب از مسافرين سؤال نمودند و آنها هم تصديق كردند كه آنرا بين راه ديديم و با وجود اين گفتند محمّد پى در پى جادو ميكند يا سحرش قوى و مستحكم است يا دوام و استمرار دارد چون در بعضى از روايات ذكر شده كه بقدر ما بين عصر تا شب بحال انشقاق باقى بود و آنها ميديدند و شبهاتى كه در اين باب شده يا ناشى از قصور در اعتقاد بعموم قدرت الهى است كه در علوم عقليّه اثبات شده و دلالت ادلّه شرعيّه بر آن واضح است يا از توهّم عدم تغيير در اوضاع افلاك است كه بردّ شمس و تناثر نجوم و حدوث شفق و امثال اينها براى عظمت مقام يا مصيبت اولياء خدا در مواقع لازم و مناسب مسلّم و محسوس شده و والد ماجد ما در شفاء الصدور ضمن اثبات تأثير مصيبت امام مظلوم در آسمانها بما لا مزيد عليه آنرا ثابت فرموده است يا از استبعاد عدم رؤيت آن در غير عربستان و عدم نقل آن در صورت رؤيت است كه جواب گفته‌اند در اين قبيل امور كه عامّه از آن غفلت دارند خصوصا در وقتى كه مردم نوعا خوابند و احتمال وجود موانعى در آفاق از ابر و غيره ميرود بكلّى بيوجه است و بنظر حقير اگر گفته شود انشقاق در قمر مرئى و موجود در باصره شده نه در قمر موجود در فلك تمام شبهات و استبعادات رفع ميشود و مانعى هم ندارد چون اعجاز نبى صلى اللّه عليه و آله و سلّم بآن ثابت و الزام متقاضى بآن حاصل خواهد شد و احتياجى بتصرّف در اوضاع علوى نخواهد داشت چنانچه گفته‌اند فرقى نيست در اثبات اعجاز پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بتسبيح سنگ ريزه در دست مبارك بين گويا كردن آنها يا شنواندن تسبيح آنها را بقوم در هر حال اينقضيّه از مسلّمات تاريخى و دينى است اگر چه در تفسير آيه شريفه بعضى گفته‌اند مراد انشقاق قمر در قيامت است كه براى تحقق وقوع از آن بماضى تعبير شده و اين معنى مخالف با ظاهر اين آيه و آيه بعد است چون ظاهر از آيه معجزه است كه حمل بر سحر ميشود نه‌

جلد 5 صفحه 100

علامت قيامت چون آن وقت احتياجى بمعجزه نيست و آيه حمل بر سحر نميشود و اگر مراد از كلمه آيه معجزه ديگرى باشد ارتباط بين دو آيه از بين ميرود و سياق كلام مخالف با آنست در هر صورت تكذيب نمودند پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را و پيروى كردند از هواى نفس خودشان غافل از آنكه هر امر بجاى خود ثابت و محفوظ و مستقرّ است تا به نتيجه دنيوى و پاداش اخروى خود برسد و در قضاياى امم سابقه كه براى آنها در قرآن ذكر شده موجبات بازداشتن از كفر و اتّعاظ بعمل آمده و معارف حقّه بپايان رسيده ولى افسوس كه بيم دادن بيم‌دهندگان براى آنها ثمرى نبخشيده بر سيه دل چه سود خواندن پند- نرود ميخ آهنين بر سنگ پس خدا به پيغمبر خود فرموده آنها را بحال خودشان واگذار تا روز كه اسرافيل بنفخه دوم صور آنها را دعوت نمايد بامريكه در نظر آنها منكر و ناپسند است كه اهوال قيامت و عذاب دوزخ باشد و با حال انكسار و ذلّت بطوريكه از ترس چشمهاشان بزير افكنده شده آنروز بيرون آيند از قبرها و مانند ملخ پراكنده در صحراى محشر گردند و مضطرب و پريشان باشند و با سرعت و شتاب در حركت و گردن كشيده داعى حق را اجابت نمايند و با خود گويند چه روز سختى است امروز و پيش از اين كفّار مكّه كه پيغمبر آخر الزّمان را تكذيب نموده مجنون و ساحر خواندند قوم نوح عليه السّلام هم آنحضرت را تكذيب نمودند و نسبت جنون باو دادند و ممنوع از دعوتش كردند و او نهصد و پنجاه سال بر آزار آنها صبر نمود تا از ايمان آنها مأيوس شد و ميخواستند او را سنگسار نمايند پس خواند پروردگار خود را براى آنكه انتقام او را از آنها بكشد و خدا كشيد چنانچه در آيات آتيه بيايد انشاء اللّه تعالى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهواءَهُم‌ وَ كُل‌ُّ أَمرٍ مُستَقِرٌّ «3»

و تكذيب‌ كردند و متابعت‌ هواهاي‌ نفس‌ نمودند و ‌هر‌ امري‌ استقرار دارد.

وَ كَذَّبُوا ‌اينکه‌ معجزه شق‌ القمر ‌را‌ ‌با‌ اينكه‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ تقاضا كردند و گفتند ايمان‌ ميآوريم‌ ‌مع‌ ‌ذلک‌ تكذيب‌ كردند و ايمان‌ نياوردند.

وَ اتَّبَعُوا أَهواءَهُم‌ و متابعت‌ هواهاي‌ نفسانيّه‌ ‌خود‌ ‌از‌ شرك‌ و كفر و عناد و كبر و نخوت‌ و متابعت‌ شيطان‌ و تقليد پيشينان‌ ‌خود‌ نمودند.

وَ كُل‌ُّ أَمرٍ مُستَقِرٌّ كساني‌ ‌که‌ حقيقة ايمان‌ آوردند و پا ‌بر‌ جا و ثابت‌ قدم‌ بودند ‌هر‌ چه‌ بلاء و مصيبت‌ ديدند دست‌ ‌از‌ ايمان‌ برنداشتند ‌تا‌ آخر عمر ‌که‌ ايمان‌ مستقرش‌ مينامند مقابل‌ ايمان‌ مستودع‌ و كساني‌ ‌که‌ قساوت‌ قلب‌ و سياهي‌ دل‌ دارند ‌هر‌ چه‌ ‌آنها‌

جلد 16 - صفحه 348

‌را‌ موعظه‌ و پند دهند و اقامه حجّت‌ و دليل‌ و معجزه‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نمايند بآنها اثر نميكند (‌بر‌ سيه‌ دل‌ چه‌ سود خواندن‌ وعظ نرود ميخ‌ آهنين‌ ‌بر‌ سنگ‌) ‌بر‌ همان‌ كفر و شرك‌ ‌خود‌ مستقر هستند (بگذار ‌تا‌ بميرد ‌در‌ عين‌ خودپرستي‌).

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 3)- در این آیه به دلیل مخالفت آنها و همچنین به نتیجه شوم این مخالفت، اشاره کرده، می‌افزاید: «آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند، و از هوای نفسشان پیروی نمودند، و هر امری قرارگاهی دارد» (وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ).

سر چشمه مخالفت آنها و تکذیب پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله یا تکذیب معجزات و دلائل او، و همچنین تکذیب رستاخیز و قیامت، پیروی از هوای نفس، تعصبها و لجاجتها و خود خواهیها بود.

جمله «وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ» اشاره به این حقیقت است که هیچ چیز در این عالم از میان نمی‌رود، و هر کار نیک و بدی ثابت و باقی می‌ماند تا انسان جزای آن را ببیند. و چیزی نمی‌گذرد که چهره زیبای حق آشکار، و چهره زشت و منفور باطل نیز ظاهر می‌گردد، و این یک سنت الهی در عالم هستی است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص433

منابع