آیه 3 سوره ضحی
<<2 | آیه 3 سوره ضحی | 4>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
که خدای تو هیچ گاه تو را ترک نگفته و بر تو خشم ننموده است (چهل روز بر رسول وحی نیامد، دشمنان به طعنه گفتند: خدا از محمد قهر کرده. این آیه رد بر آنهاست).
که پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینه قرار نداده است.
[كه] پروردگارت تو را وانگذاشته، و دشمن نداشته است.
كه پروردگارت تو را ترك نكرده و بر تو خشم نگرفته است.
که خداوند هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- ودعك: ودع: ترك كردن. «ودع الشيء: تركه» توديع به معنى پشت سر گذاشتن (ترك كردن) است «ودع فلانا: هجر».
- قلى: قلى: بغض شديد «قلاه يقليه و يقلوه: ابغضه و كرهه غاية الكراهة» طبرسى مطلق بغض گفته است.
نزول
شأن نزول آیات 1 تا 3:
«شیخ طوسى» گویند: وقتى که وحى رسول خدا صلی الله علیه و آله تا پانزده شب به تأخیر افتاد. عده اى از مشرکین گفتند: خداوند از محمد صرفنظر کرده و او را واگذاشته است سپس این سوره نازل گردید.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الضُّحى «1» وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى «2» ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى «3» وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى «4» وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى «5»
«1» به روشنايى آغاز روز سوگند. «2» به شب سوگند آنگاه كه آرامش بخشد. «3»
پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است. «4» همانا آخرت براى تو بهتر از دنيا است. «5» و به زودى پروردگارت (چيزى) به تو عطا كند كه خشنود شوى.
نکته ها
«ضحى» به معناى اوايل روز و هنگام چاشت است. «سجى» هم به معناى پوشاندن و هم به معناى سكون و آرامش است.
«وَدَّعَكَ» از «توديع» به معناى واگذاشتن و رها كردن است و «قَلى» به معناى شدّت عداوت و بغض و خشم و قهر است.
براى چند روزى وحى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قطع شد. مخالفان سرزنش كردند كه خدا تو را رها كرده است. اين آيات نازل شد و حضرت را دلدارى داد. شايد دليل قطع وحى آن بود كه خداوند به مردم بفهماند هر چه هست از اوست و پيامبر در الفاظ وحى و زمان نزول آن و مقدار آن، از خود اختيارى ندارد.
نشانه آنكه خدا پيامبرش را رها نكرده، اين است كه در اين سوره كوچك، سيزده بار شخص پيامبر مورد خطاب قرار گرفته است.
جلد 10 - صفحه 516
پیام ها
1- روشنى روز و تاريكى و آرامش شب دو نعمت بزرگ الهى است كه مورد سوگند خداوند قرار گرفته است. «وَ الضُّحى وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى»
2- با قاطعيّت، زبان بدگويان را قطع و دل پاكان را بدست آوريد. «وَ الضُّحى وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ»
3- به قضاوتها و پيش داورىها و تحليلهاى نادرست، صريحاً جواب بدهيد.
«ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ»
4- مربّى نبايد كسى را كه تحت تربيت اوست رها كند. «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ»
5- قطع موقت لطف را نشانه غفلت و قهر الهى ندانيد. «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى «3»
ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ: وانگذاشت تو را پروردگار تو و از تو نبريد، وَ ما قَلى: و دشمن نگرفت تو را، بلكه تو حبيب و برگزيده او هستى و تا زنده باشى، هرگز از تو وحى منقطع نشود و هميشه ظهير و معين تو باشد در دنيا. بعد از آنكه جبرئيل نازل شد، حضرت سؤال از تأخير وحى نمود جبرئيل اين آيه تلاوت كرد: «وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ» «2» پس قصه اصحاب كهف و ذو القرنين را بيان داشت چنانچه در سوره كهف باشد، و در جواب سؤال از حقيقت روح اين آيه آورد:
«وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي» «3» و نبوّت حضرت بر آنها ثابت و محقّق شد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الضُّحى «1» وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى «2» ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى «3» وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى «4»
وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى «5» أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى «6» وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى «7» وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9»
وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11»
ترجمه
سوگند بوقت بلند شدن آفتاب
و بشب وقتى كه مستقرّ گردد تاريكى آن
ترك ننمود تو را پروردگار تو و دشمن نداشت تو را
و هر آينه آخرت بهتر است براى تو از دنيا
و هر آينه بعد از اين عطا ميكند بتو پروردگارت پس خشنود ميشوى
آيا نيافت تو را يتيم پس مأوى داد
و يافت تو را گمشده پس راهنمائى كرد
و يافت تو را عيالمند پس بىنياز نمود
و امّا طفل يتيم را پس مورد قهر قرار مده
و امّا سائل و گدا را پس بدرشتى محروم منما
و امّا بنعت پروردگارت پس سخنرانى كن.
تفسير
خداوند متعال سوگند ياد فرموده بوقت بلند شدن آفتاب كه بهترين اوقات روز است براى انجام امور و وقت اعتدال هوا در تابستان و زمستان است و بشب در وقتى كه كامل و مستقرّ گردد تاريكى آن و مخفى شوند مبصرات از انظار و ساكن گردند مردم از رفتار براى آنكه قطع ننموده است وحى خود را از پيغمبر اكرم مانند كسيكه وداع نمايد با كسى و ترك كند روابط خود را با او و ودعك بتخفيف بمعناى تركك نيز قرائت شده و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده و نيز بغض و عداوتى با آنحضرت پيدا ننموده است چون در جوامع نقل نموده كه وحى چندى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نرسيد پس مشركين گفتند خداى
جلد 5 صفحه 401
محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با او وداع نموده و عداوت ورزيده پس اين سوره نازل شد و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اول سورهاى كه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد اقرء باسم ربّك الّذى خلق بود پس تأخير افتاد در تشرّف جبرئيل و نزول قرآن و خديجه عليها السلام عرض كرد شايد خداوند ترك فرموده تو را و لذا نميفرستد نزد تو پس نازل نمود خداوند ما ودّعك ربّك و ما قلى و بعد از اين مژده داده به پيغمبر خود كه هر آينه اواخر امر دعوت او بهتر و با پيشرفت مقرونتر است براى او از اوائل آن يا آخرت براى او بهتر از دنيا است و هر آينه خداوند بقدرى در آخرت باو عطا فرمايد از بهشت چنانچه قمى ره نقل نموده و از قبول شفاعت نسبت باهل توحيد چنانچه از محمد حنفيّه نقل شده تا راضى شود و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه راضى ميشود جدّ من بآنكه باقى نماند در آتش موحّدى و نيز از آن حضرت نقل نموده كه يك روز پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد شد بر حضرت فاطمه عليها السلام و در بر او كسائى بود از پشم شتر و آسيا ميكرد بدست خود و شير ميداد طفل خود را و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن حال را مشاهده فرمود ديدگانش پر از اشك شد و فرمود اى دختر من سبقت گير بتلخى دنيا براى شيرينى آخرت و خداوند نازل فرموده بر من و لسوف يعطيك ربّك فترضى و بعد از اين بيان فرموده نعمتهاى خود را كه از اول عمر باو انعام فرموده و كاشف از محبوبيّت ديرين آن حضرت نزد خداوند است باين تقريب كه آيا نيافت خداوند تو را يتيم و بىپدر از وقت ولادت و بىمادر پس از چند سال پس جاى داد تو را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايهات حليمه سعديّه در راه مكّه وقتى كه ميخواست رد كند تو را بجدت پس هدايت فرمود تو را و رسانيد بآن بزرگوار تو را چنانچه مورّخين نقل نمودهاند و يافت تو را فقير پس بىنياز نمودت بمال خديجه محترمه كه تمام ثروت فوق العاده خود را در تحت اختيار تو قرار داد ميخواهد بفرمايد همين طور كه تا كنون مشمول عنايات ما بودى بعد از اين هم خواهى بود آنچه ذكر شد معانى ظاهرى آيات اخيره است ولى عياشى ره از امام رضا عليه السّلام نقل
جلد 5 صفحه 402
نموده كه مراد از يتيم فرد بى مثل در ميان مخلوق است كه خداوند مردم را در پناه او جاى داده و مراد از ضالّ گمشده از قومى است كه معرفت بمقام و فضل او نداشتند پس هدايت فرمود خداوند آنها را باو و مراد از عائل نگهدار و سرپرست اقوامى است كه نگهدارى و سرپرستى نمود از آنها بعلم و دانش پس بىنياز فرمود آنان را خداوند بوجود او و قمى ره اين معنى را از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده و نيز نقل نموده كه مراد از يتيم بىمثل است و لذا درّ را يتيم خواندهاند چون مانند ندارد و مراد از بىنياز نمودن خدا آن حضرت را بىنيازى او بسبب وحى است از آنكه بپرسد از كسى چيزى را و در حديث عيون از حضرت رضا عليه السّلام و وجدك عائلا فاغنى باستجابت دعا تفسير شده و بعضى بىنيازى آن حضرت را بقناعت و مقام رضاى او تفسير نمودهاند و اقوال ديگرى هم در اين مقام از مفسّرين نقل شده كه چون منطبق با ظاهر آيات و روايات نبود حقير ذكر ننمودم و در تعقيب اين آيات براى گوشزد مردم خداوند حبيب خود را مخاطب قرار داده ميفرمايد پس امّا يتيم را مقهور و مظلوم در نفس و مال منما و تعدّى و تجاوز و ستم در حق او روا مدار و چنانچه گفتهاند اين عادت عرب بوده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعمل خود كه بسيار به ايتام احسان و محبت و نوازش ميفرمود و بتوصيه و سفارشى كه مكرر در باره آنها بمسلمانان فرمود اين خوى زشت را از ميان آنها برطرف فرمود و امّا سائل و گدا را مطرود و رانده از درگاه منما و درشتى با او مكن چون بايد محروم نشود اگر چه بنصف خرما باشد و در صورت عدم تمكّن بنرمى و ملاطفت بايد از او جواب گوئى كرد و عذر خواهى نمود چنانچه مستفاد از روايات است و بعضى گفتهاند مراد آن است كه جواب سؤال از مسئله علمى را بده و امّا بنعمت پروردگارت كه در اين سوره براى تو تعداد شده و ساير نعم الهى كه شامل حال تو شده از مقام نبوّت و ولايت و امامت و قرآن و احكام و اخلاق حسنه و صفات فاضله خبر ده و شكر گزار باش و آشكار كن آنرا و مخفى منما چون اظهار نعمت شكر منعم و اخفاء آن كفران نعمت است و در روايات باين مضامين و به اظهار دين حق و بيان احكام اسلام و عطاياى الهى نسبت بآن حضرت و امثال اينها تفسير شده است و ثواب قرائت اين سوره هم در ذيل سوره الشمس گذشت و الحمد للّه على نعمه و آلائه.
جلد 5 صفحه 403
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلي «3»
پروردگار تو تو را ترك و رها نكرده و غضب نفرموده.
ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ از ماده وداع است بمعني جدايي، و در باب زيارات ائمه موقعي که ميخواهند مرخص شوند زيارت وداع ميخوانند، و دو دوست که از هم جدا ميشوند با يكديگر وداع ميكنند، و وديعه که دست ديگري ميسپارند از خود جدا ميكند ميفرمايد: پروردگار تو نظر لطف و عنايتش را از تو برنداشته و تو را رها نكرده
جلد 18 - صفحه 146
و از مقام تو چيزي كاسته نفرموده.
وَ ما قَلي و از تو رنجش و غضب و بياعتنايي نفرموده. مفسرين گفتند: شأن نزول اينکه آيه اينکه بود که مدتي تأخير افتاد در وحي و آمدن جبرئيل و نزول قرآن حضرت خديجه خدمت پيغمبر عرض كرد: که خداوند شما را رها كرده و بياعتنايي فرموده اينکه سوره مباركه نازل شد.
اقول: ما مدركي براي اينکه پيدا نكرديم و مناسب با مقام حضرت رسالت نيست با آن معرفت و علومي که در همان عالم نورانيت باو افاضه شده که فرمود:
(كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين)
و از همين جهت يك مذاكراتي و اختلافاتي بين مسلمين هست که حضرت رسول قبل از بعثت بر چه طريقه مشي ميفرمود در اينکه مدت چهل سال بعض اهل تسنن که عصمت را در انبياء و خلفاء آنها معتقد نيستند براي كار خلفاء ثلاثه گفتند:
العياذ مشرك بوده سپس موحد شد. بعضي چون اينکه كلام را بسيار زشت ميدانند گفتند:
تابع دين مسيح بوده، بعضي گفتند: تابع دين ابراهيم بوده که شريعتش در بني اسماعيل تا زمان بعثت باقي بود و اينکه هم منافي با مقام افضليت حضرت است بر تمام انبياء زيرا البته متبوع افضل از تابع ميشود لذا ما گفتيم و اخبار داريم که حضرت بر دين خود بود و مقام نبوت را دارا بود فقط مأمور بدعوت نبود تا زماني که مبعوث برسالت شد، بلكه گذشت که امير المؤمنين هم قبل از رسالت حضرت رسول بر طبق همين طريقه بوده که هر دو نور واحد بودند که فرمود:
(انا و علي من نور واحد)
و دارد همان حين ولادت امير المؤمنين ميفرمايد: چون زبان پيغمبر در دهان من گذارده شد هزار باب از علم بروي من مفتوح شد که از هر بابي هزار باب علم مفتوح گرديد و سوره مباركه مؤمنين را بر پيغمبر قرائت فرمود: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ قَد أَفلَحَ المُؤمِنُونَ و پيغمبر فرمود: قد افلحوا بك يا علي. بلكه حضرت ابي طالب و فاطمه بنت است هر دو بر دين ابراهيم بودند و آخرين وصي ابراهيم بود چنان که آباء و اجداد اينکه خاندان تمام بر دين حق بودند که مكرر تذكر دادهايم و اخبارش را اشاره كردهايم پس بناء علي هذا معناي اينکه آيه اينکه است که از زمان خلقت نور مقدس تو مشمول الطاف و عنايات و
جلد 18 - صفحه 147
تفضلات پروردگار خود بودهاي و هيچگونه بياعتنايي بتو نشده و تو را رها نكرده و ملالت از تو پيدا نكرده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 3)- و به دنبال این دو سوگند بزرگ به نتیجه و جواب قسم پرداخته، میفرماید: «خداوند هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است» (ما ودعک ربک و ما قلی).
این تعبیر دلداری و تسلّی خاطری است برای شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که بداند اگر گاهی در نزول وحی تأخیر افتد روی مصالحی است که خدا میداند، و هرگز دلیل بر آن نیست که طبق گفته دشمنان خداوند نسبت به او خشمگین شده باشد یا بخواهد او را ترک گوید، او همیشه مشمول لطف و عنایات خاصّه خدا، و همواره در کنف حمایت ویژه اوست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص262
- ↑ در تفسیر على بن ابراهیم از ابوالجارود و او از امام باقر علیهالسلام نقل نماید که فرمود: وقتى که اولین سوره قرآن «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ» بر پیامبر نازل شد. چندى وحى تعطیل گردید تا این که خدیچه زوجه پیامبر به وى گفت: شاید خداوند تو را ترک کرده باشد که به سوى تو وحى نمى فرستد سپس آیه 3 نازل شد و صاحب مجمع البیان از ابن جریج نقل کند که گفت: مدت قطع وحى دوازده روز بوده و نیز از مقاتل روایت کند که مدت مزبور چهل روز بوده است.
- ↑ سعید بن منصور در سنن خود و فریابى در تفسیر خود از جندب روایت کند که مشرکین مى گفتند: خداوند از پیامبر صرفنظر کرده و به او وحى نمى فرستد و طبرى صاحب جامع البیان از عبدالله بن شداد نقل نماید که خدیجه به پیامبر گفت: خداوند تو را واگذاشته است، حافط ابن حجر گوید: خدیجه و امجمیله هر دو این سخن را به پیامبر گفته بودند. خدیجه از روى همدردى گفته بود و امجمیله از روى شماتت و نیز در صحیح بخارى و صحیح مسلم و دیگران از جندب نقل شده که زنى به عنوان طعنه و شماتت در موقع تعطیل وحى به رسول خدا گفت: یا محمد چطور است که شیطان تو را ترک نموده و واگذاشته است و حاکم صاحب المستدرک نیز از زید بن ارقم شماتت امجمیله را ذکر نموده است.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.