آیه 29 سوره محمد
<<28 | آیه 29 سوره محمد | 30>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا آنان که در دل مرض (نفاق پنهان) دارند پندارند که خدا کینه درونی آنها را آشکار نمیسازد؟
بلکه کسانی که در دل هایشان بیماری است، گمان کردند که خدا کینه هایشان را آشکار نخواهد کرد.
آيا كسانى كه در دلهايشان مرضى هست، پنداشتند كه خدا هرگز كينه آنان را آشكار نخواهد كرد؟
آيا آنان كه در دلشان مرضى است مىپندارند كه خدا كينهاى را كه در دل نهفته دارند آشكار نخواهد كرد؟
آیا کسانی که در دلهایشان بیماری است گمان کردند خدا کینههایشان را آشکار نمیکند؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- اضغانهم: ضغن: حقد و كينه، جمع آن اضغان است راغب حقد شديد گفته است.
نزول
محمد بن العباس بعد از چهار واسطه از جابر بن عبدالله و او از امام باقر علیهالسلام نقل نماید که فرمود: وقتى که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز عید غدیر خم على را به ولایت و امامت منصوب فرمود. عده اى گفتند: پیامبر میخواهد با گرفتن زیر بازوى پسرعموى خود، او را بلندمرتبه گرداند سپس خداوند این آیه را بر رسول خویش نازل فرمود.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ «29»
آيا كسانى كه در دلهايشان بيمارى (نفاق و كفر) است، پنداشتهاند كه خداوند هيچ وقت كينهها و حسادتشان را آشكار نخواهد كرد؟
وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ «30»
و اگر بخواهيم آنان را به تو مىنمايانيم، آنگاه ايشان را به سيمايشان مىشناسى و در شيوه و آهنگ كلامشان نيز آنان را خواهى شناخت و خداوند (ظاهر و باطن) كارهايتان را مىداند.
نکته ها
«ضغن» به معناى كينه شديد است.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: هر كس چيزى را به راز در دل نگه دارد، در لابلاى سخنان و
جلد 9 - صفحه 95
در چهرهاش نمايان مىشود. «1»
هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم، حضرت على عليه السلام را به جانشينى خود منصوب كرد، بعضى گفتند: محمّد در بالا بردن بازوى پسر عمويش (از تعصّب فاميلى و فاميل مدارى) كوتاهى نمىكند. آنگاه اين آيات نازل شد. «2»
پیام ها
1- سوء استفاده از ستّاريت خداوند عملى منافقانه و بيمار دلى است. «أَمْ حَسِبَ»
2- رسوايى گنهكاران مخصوص قيامت نيست، بلكه در دنيا نيز امكان رسوائى هست. أَمْ ... أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ
3- با افشاگرى، منافقان را رسوا و خواب خوش را از آنان بگيريم. وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ ...
4- حسادت و كينه، از عوامل بروز بيمارى نفاق و دورويى است. فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ... أَضْغانَهُمْ
5- خلق و خوى درونى انسان، در قيافه و چهره تأثير گذار است و سيماى انسان تا حدود زيادى بيانگر سيرت اوست. «فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ»
6- نه فقط اصل سخن، بلكه لحن سخن نيز بايد مؤدّبانه باشد. بىادبى منافقان در سخن گفتن، نفاق درونى آنان را آشكار مىسازد. «لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ «29»
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ: (نه چنان است كه خدا كاشف اسرار منافقان نباشد) بلكه پنداشتند آنانكه، فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ: در دلهاى آنها مرض نفاق است،
«1» برهان، ج 4 ص 187 روايت 6.
جلد 12 - صفحه 128
أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ: اينكه هرگز بيرون نياورد و ظاهر نسازد كينههاى ايشان را كه نسبت به پيغمبر و مؤمنان داشتند و آن را بر ايشان مطلع نگرداند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ «26» فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ «27» ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ «28» أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ «29» وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ (30)
ترجمه
اين بسبب آنست كه آنها گفتند بآنانكه ناخوش داشتند آنچه را فرو فرستاد خدا بزودى فرمان بريم شما را در بعضى از امور و خدا ميداند راز پنهان نمودن آنها را
پس چگونه باشد وقتى كه بميرانندشان ملائكه با آنكه ميزنند رويهاشان و پشتهاشان را
اين بسبب آنست كه آنها پيروى كردند آنچه را كه بخشم آورد خدا را و ناخوش داشتند خوشنوديش را پس باطل كرد او كارهاشانرا
آيا پنداشتند آنانكه در دلهاشان مرض است كه هرگز بيرون نخواهد آورد خدا كينههاشانرا
و اگر ميخواستيم هر آينه نشان داده بوديم بتو آنها را پس هر آينه شناخته بودى آنها را بعلامات مخصوصشان و هر آينه ميشناسى البته آنها را از طرز گفتار و خدا ميداند كارهاى شما را.
تفسير
خداوند متعال جهت ارتداد اشخاص مذكوره در آيات سابقه را گوشزد فرموده كه اين براى آنستكه بكسانيكه از احكام اسلام كراهت داشتند مانند يهود محرمانه ميگفتند چيزى نميگذرد كه اين اساس برچيده و پيغمبر اسلام مغلوب ميشود و ما با شما در بعضى از امور لازمه موافقت خواهيم نمود ولى خداوند از اسرار آنها آگاه است يا از گفتگوى سرّى آنان باخبر است چون اسرار بصيغه جمع نيز قرائت شده و با اسرار كه مصدر است تفاوت مهمّى در معناى مراد ندارد و لذا
جلد 5 صفحه 13
مصادر معمولا جمع بسته نميشود و مستفاد از روايات متعدده معتبره از ائمه اطهار عليهم السلام آنستكه اين آيات در شأن خلفاء جور و اتباع آنها از بنى اميّه و غيرها نازل شده كه با هم تبانى داشتند نگذارند بعد از پيغمبر (ص) امر خلافت در امير المؤمنين (ع) و اولاد طاهرين او مستقرّ گردد و بايشان خمس واجب خودشان را ادا نكنند و اين گفتگو را با يكديگر مينمودند و خداوند سرّ آنها را فاش فرمود و منافات با عموم معنى كه قبلا ذكر شد ندارد و در آيات سابقه اشاره به اين معنى شد كه مراد از شيطان كيست و بنابراين مراد از ما نزّل اللّه ولايت امير المؤمنين (ع) و مراد از بعض الامر ترك آن و اداء خمس است لذا خداوند ميفرمايد پس چگونه است حال آنها و چه ميكنند وقتى كه ملائكه قبض روح آنها را نمايند در حاليكه ميزنند برويهاى آنها و پشتهاشان كه از حقّ اعراض نموده و بباطل معطوف شده و اين براى آنستكه متابعت نمودند امريرا كه موجب غضب خدا شده و كراهت داشتند خوشنودى خدا را كه در پيروى از حقّ و حقيقت است و در روايات موجب سخط بدوستى دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام و رضوان بولايت آنحضرت تفسير شده است و هيچ عمل خيرى بدون ولايت ائمه اطهار مقبول درگاه كردگار نيست پس فائدهئى براى صاحبش ندارد و باطل است آيا چنين تصوّر باطلى نمودند كسانيكه بمرض قلبى نفاق و حسد و عناد مبتلا هستند كه خداوند ظاهر نميفرمايد كينههاى ديرينه آنها را و اگر بخواهيم ما ارائه ميدهيم بتو اى پيغمبر اشخاص آنانرا پس ميشناسى آنها را بعلامات مخصوص بهر يك از آنها ولى صلاح نيست و اكنون خودت از اشارات و كنايات و كيفيّت گفتار آنها مسلّما خواهى شناخت آنانرا و خدا عالم بتمام جزئيات امور است و از تمام اعمال بندگان آشكار باشد يا نهان با خبر است و در برابر پاداش خير و شرّ خواهد داد در مجمع از ابو سعيد خدرى نقل نموده كه لحن القول دشمنى آنها با امير المؤمنين عليه السّلام است ما در زمان پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم منافقين را بدشمنى آنها با حضرت امير عليه السّلام ميشناختيم و اينمعنى را از جابر بن عبد اللّه انصارى نيز نقل نموده و از عبادة بن صامت روايت فرموده كه ما اولاد خودمان را معمولا آزمايش مينموديم بمحبت على بن ابى طالب عليه السّلام و چون ميديديم يكى از آنها آنحضرت را دوست ندارد
جلد 5 صفحه 14
ميدانستيم از طريق رشد و صلاح بوجود نيامده و نيز نقل نموده كه بعد از اين آيه تمام منافقين شناخته شدند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ أَن لَن يُخرِجَ اللّهُ أَضغانَهُم «29»
آيا گمان ميكنند كساني که در قلوب آنها مرض است اينكه خداوند تعالي ظاهر نميكند و بيرون نميآورد كينههاي آنها را.
انسان هر چه سعي كند که امور باطنيه خود را مخفي كند بالاخره ظاهر مي شود و خداوند كشف ميكند، اينکه منافقين که در باطن مشرك يا كافر يا ضال بودند يا داراي صفات خبيثه مثل حقد و حسد و كبر و عناد و عصبيت بودند بالاخره آثار آنها ظاهر شد چه در عصر نبي و چه پس از رحلتش.
أَم حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ سابقا امراض قلبيه را در همين سوره تذكر داديم در آيه 22، و اصلا كليه امراض چه امراض بدني و چه روحي يك آثاري دارد اگر چهار روز ظاهر نشود بالاخره ظاهر ميشود هم در دنيا و هم در آخرت که: يَومَ تُبلَي السَّرائِرُ است طارق، آيه 9.
أَن لَن يُخرِجَ اللّهُ أَضغانَهُم ضغن عداوت و كينه و بغض است چه با خدا و رسول و ائمه طاهرين و چه با مؤمنين. ديديد اعمال مشايخ ثلاثه و بني اميه و بني عباس و اتباع آنها را و من يحذوا حذوهم الي يومنا هذا.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 29)- منافقان را از لحن گفتارشان میتوان شناخت: در اینجا باز هم به بخشی دیگر از صفات و نشانههای منافقین اشاره میکند و مخصوصا بر این معنی تأکید دارد که اینها تصور نکنند برای همیشه میتوانند چهره درونی خود را از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و مؤمنان مکتوم دارند.
نخست میگوید: «آیا کسانی که در دلهایشان بیماری است گمان کردند خدا کینههایشان را (نسبت به پیامبر و مؤمنان) آشکار نمیکند» (أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.