آیه 25 سوره نجم

از دانشنامه‌ی اسلامی

فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَىٰ

[53–25] (مشاهده آیه در سوره)


<<24 آیه 25 سوره نجم 26>>
سوره :سوره نجم (53)
جزء :27
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

در صورتی که (انسان مالک هیچ نیست و) دنیا و آخرت همه ملک خداست.

آخرت و دنیا فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست.

آن سرا و اين سرا از آن خداست.

هم آخرت و هم دنيا از آن خداست.

در حالی که آخرت و دنیا از آن خداست!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Yet to Allah belong this world and the Hereafter.

Nay! for Allah is the hereafter and the former (life).

But unto Allah belongeth the after (life), and the former.

But it is to Allah that the End and the Beginning (of all things) belong.

معانی کلمات آیه

«الأولی»: این جهان.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى «24» فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى‌ «25»

آيا (مى‌پنداريد كه) انسان، به هر چه آرزو دارد مى‌رسد؟ پس آخرت و دنيا براى خداوند است.

وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى‌ «26»

و چه بسا فرشتگانى كه در آسمان‌ها هستند، (ولى) شفاعت آنان سودى ندارد، مگر بعد از آن كه خداوند براى هر كه بخواهد و رضايت دهد، اجازه شفاعت دهد.

جلد 9 - صفحه 317

نکته ها

«تَمَنَّى» به معناى آرزو است، خواه امر ممكن يا محال، منطقى يا بى اساس. «1» امّا «رجا» در مورد آرزوهاى شدنى، «طمع» در مورد آرزوهايى كه حصول آن نزديك است و «أمل» در مورد آرزوهايى كه بدست آوردنش مشكل باشد بكار مى‌رود. «2»

اسلام براى اصلاح رفتار، سرچشمه افكار را اصلاح مى‌كند. براى اين‌كه به اميد كسب عزّت و قدرت به سراغ اين و آن نرويم، مى‌فرمايد: «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً»* «3» تمام عزّت از اوست. «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» «4» تمام قدرت از اوست.

در اين آيه نيز مى‌فرمايد: آخرت و دنيا مخصوص خداست، پس چرا از غير او توقّع دارى؟!

هستى به اراده‌ى خداوند مى‌چرخد، نه به آرزوى ما. امام على عليه السلام مى‌فرمايد: «عرفت الله بفسخ العزائم و نقض العهود» «5» خدا را از اين راه شناختم كه برخى تصميم‌هاى مهم بشر فسخ و برخى عهدهاى او نقض شده است، يعنى هستى با اراده او مى‌چرخد نه با تصميم ما.

امام صادق عليه السلام فرمود: نه فرشته و نه پيامبر، در برابر قهر الهى، نمى‌توانند شما را نجات دهند. هر كس انتظار شفاعت دارد، در جستجوى رضاى خدا باشد. «6»

سؤال: آيا شفاعت يك نوع پارتى بازى نيست؟

پاسخ: هرگز، زيرا:

الف) كسى مورد شفاعت قرار مى‌گيرد كه با فكر و عمل، براى خود استحقاق شفاعت را ايجاد كرده باشد. بنابراين بر خلاف پارتى، شفاعت قانون و ضابطه دارد.

ب) در شفاعت، حقى از بين نمى‌رود ولى در پارتى بازى‌حقوق ديگران ضايع مى‌شود.

ج) شفاعت كننده، از شفاعت شونده انتظارى ندارد، بر خلاف پارتى‌بازى كه شخصى كه كار را انجام داده است، انتظاراتى دارد.

د) هدفِ شفاعت كننده، رستگارى شفاعت شونده است، ولى هدف در پارتى‌بازى كاميابى‌

«1». مفردات راغب.

«2». فروق اللغات.

«3». نساء، 139.

«4». بقره، 165.

«5». نهج‌البلاغه، حكمت 250.

«6». بحار، ج 8، ص 53.

جلد 9 - صفحه 318

دنيوى است.

ه) شفاعت، وسيله تربيت و رشد است، زيرا شفاعت شونده با اولياى خدا كه شفاعت كننده هستند، رابطه‌ى معنوى برقرار مى‌كند.

«لِمَنْ يَشاءُ» را دو گونه مى‌توان معنا كرد:

الف) هر كسى را كه خدا بخواهد، به او اجازه شفاعت كردن مى‌دهد.

ب) هر كسى را كه خدا بخواهد، به او اجازه شفاعت شدن مى‌دهد.

سؤال: آيا شفاعت موجب تشويق انسان‌ها به گناه نمى‌شود؟

پاسخ: هرگز، زيرا اولًا معلوم نيست چه كسى شفاعت مى‌شود و ثانياً آيا ساختن يك دارو براى رفع مسموميّت، انسان‌ها را به مسموم شدن و زهر خوردن تشويق مى‌كند؟!

نگاهى به آرزو در روايات و آيات‌

ارزش آرزو:

آرزو، عامل و انگيزه حركت و رشد است. رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «لو لا الامل ما رضعت و الدة ولدها و لا غرس غارس شجرها» «1» اگر آرزو نبود، نه مادرى كودك خود را شير مى‌داد و نه كشاورزى درختى را مى‌كاشت.

حضرت عيسى عليه السلام، پيرمردى را ديد كه بيل در دست دارد و زمين را شخم مى‌زند، گفت:

خدايا! آرزو را از اين مرد بگير. ديد پيرمرد بيل را كنار گذاشت و خوابيد. پس از مدتى، حضرت عيسى از خدا خواست كه آرزو به او برگردد، مشاهده كرد كه پيرمرد بلند شد و شروع به كار كرد. «2»

مهار كردن آرزو:

آرزوها بايد در چارچوب امكانات، استعدادها، شرايط و ظرفيّت باشد وگرنه سر از موهومات در مى‌آورد. امام على عليه السلام فرمودند: بيشترين ترس من بر شما، از هوا پرستى و آرزوهاى طولانى است. «3»

«1». بحار، ج 77، ص 137.

«2». بحار، ج 14، ص 329.

«3». نهج‌البلاغه، خطبه 28.

جلد 9 - صفحه 319

آرزوهاى منفى:

در قرآن از بعضى آرزوها انتقاد و نهى شده است. نظير كسانى كه آرزو داشتند ثروت قارون را داشته باشند و مى‌گفتند: «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ» «1»

يا آرزو دارند مورد ستايش نابجا قرار گيرند: «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» «2»

يا آرزو دارند بر ديگران برترى داشته باشند. «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ» «3»

بارها خداوند با جملات: «فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ»* «4» و «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ»* «5» مؤمنان را از نگاه‌هاى آرزومندانه به سرمايه داران و مرفّهان باز داشته است.

آرزوهايى كه به آن نمى‌رسند:

در قيامت بارها مجرمان‌ «يا لَيْتَنِي»* (اى كاش!) مى‌گويند، ولى چه سود كه ديگر دير شده است، از جمله:

«يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً» «6» اى كاش خاك بودم. (خاك، يك دانه مى‌گيرد و يك خوشه مى‌دهد.

خاك، فاضلاب را مى‌گيرد و آب زلال مى‌دهد، ولى بعضى انسان‌ها جز فسادكارى نمى‌كنند.)

«يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا» «7» اى كاش! راهى همراه پيامبر انتخاب كرده بودم.

«يا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ» «8» اى كاش نامه عملم به دستم نمى‌رسيد!

«يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي» «9» اى كاش براى روز حياتم، چيزى از پيش فرستاده بودم!

«يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ» «10» اى كاش ما به دنيا بازگشته و ديگر تكذيب نمى‌كرديم!

«1». قصص، 79.

«2». آل‌عمران، 188.

«3». قصص، 83.

«4». توبه، 55 و 85.

«5». حجر، 88 و طه، 131.

«6». نباء، 40.

«7». فرقان، 27.

«8». حاقّه، 26.

«9». فجر، 25.

«10». انعام، 27.

جلد 9 - صفحه 320

پیام ها

1- به اميد شفاعت و كارگشايى ديگران راه خدا را ترك نكنيد كه به اين آرزو نخواهيد رسيد. «أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى»

2- رها كردن هدايت الهى‌ «مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‌» و به سراغ آرزوهاى خيالى رفتن محكوم است. «أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى»

3- ولايت و حاكميّت مطلقه در آخرت و دنيا مخصوص خداست، به سراغ غير او نرويم. «فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى‌»

4- غير خدا هر كه و هر چه باشد، زودگذر است و ماندگار نيست. «فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى‌»

5- اصل، اراده حكيمانه خداوند است، خواه آرزوهاى ما با آن همساز باشد يا نباشد. «أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى‌»

6- جلوه‌ى مالكيّت خداوند، در قيامت بيشتر است. «الْآخِرَةُ وَ الْأُولى‌» (نام آخرت قبل از دنيا آمده است.)

7- حتّى فرشتگان مقرّب، بدون اذن خدا قدرت شفاعت ندارند، چه رسد به بت‌ها. إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها ... وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ‌

8- چون آخرت و دنيا مخصوص خداست، پس اذن و رضايت او در شفاعت ضرورى است. فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى‌ ... إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ‌

9- نه هر موجودى حق شفاعت دارد، نه هر خلاف كارى شفاعت مى‌شود. بلكه شفاعت براى كسى است كه خدا بخواهد و شكى نيست كه خواست خداوند نيز حكيمانه و طبق اصول و ضوابط است. ... لِمَنْ يَشاءُ

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى‌ «25»

جلد 12 - صفحه 339

فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى‌: پس مر خداى را است خاصه ملك آخرت و مملكت دنيا، هر چه خواهد بهر كه خواهد عطا فرمايد، و كسى را بر او حكم نباشد، پس هيچكس مالك چيزى نشود بى‌اذن او سبحانه. پس به جهت تأكيد اين قول فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى‌ «21» تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى‌ «22» إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‌ «23» أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى «24» فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى‌ «25»

وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى‌ «26» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى‌ «27» وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً «28» فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا «29» ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى‌ (30)

جلد 5 صفحه 89

ترجمه‌

آيا براى شما ذكور و براى او اناث است‌

اين در اين هنگام قسمتى ناروا و دور از عدالت است‌

نيستند آنها جز اسمهائى كه نام نهاده‌ايد آنها را شما و پدرانتان نفرستاده است خدا بر آن هيچ دليلى پيروى نميكنند مگر گمان و آنچه را كه ميل دارد نفسها و ميخواهد دلهاشان و بتحقيق آمد آنها را از جانب پروردگارشان موجبات هدايت‌

آيا براى انسان است آنچه آرزو كند

پس مر خدا را است آخرت و دنيا

و چه بسا از فرشتگانند در آسمانها كه فائده ندارد شفاعتشان چيزى مگر بعد از آنكه اذن دهد خدا به هر كه بخواهد و به پسندد

همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت نام مى‌نهند فرشتگان را مانند نام نهادن براى دختران‌

و نيست براى آنها بآن هيچ دانش و يقينى پيروى نميكنند مگر گمان را و همانا گمان بى‌نياز نميكند از حقيقت و واقع چيزى را

پس روى بگردان از آنكه رو گردان شد از ياد ما و نخواست مگر زندگانى دنيا را

اينست بهره و نهايت وسعشان از علم و دانش همانا پروردگار تو داناتر است بآنكه گمراه شد از راه او و او داناتر است بآنكه هدايت يافت.

تفسير

در آيات سابقه اشاره شد كه مشركين عرب بتهائى داشتند كه عبادت ميكردند آنها را براى تقرّب بخدا بعنوان آنكه مصوّر بصور ملائكه كه دختران خدايند ميباشند و براى آنها اسمائى از اسماء خدا و غير آن مشتق نموده آنانرا بآن نامها ميخواندند مانند لات كه گفته شده مشتق از اللّه است و عزّى كه مشتق از عزيز و تأنيث أعزّ است و منات كه مشتق از منئه و بمعناى قربانگاه است چون در كنار آن قربانى مينمودند چنانچه در منى قربانى ميشود و باين اسم خوانده شده و اين اسماء بملاحظه وجود علامت تأنيث در آنها مناسب با دختران است لذا خداوند علاوه بر طعن سابق در اين آيات بآنها طعنه زده كه شما با آنكه از دختران ننگ و عار داريد چگونه براى خودتان پسران را اختيار نموديد و براى خدا دختران را الحقّ تقسيم نارواى جائرانه و برخلاف عدالتى كرديد كه قسمت خدا را از فرزند دختر و سهم خودتان را پسر قرار داديد ولى چيزى كه هست آنستكه آنچه شما تصوّر نموده‌ايد فقط در عالم خيال شما مصوّر شده و آنچه اعتقاد نموده‌ايد در

جلد 5 صفحه 90

خارج واقعى ندارد خدا نه پسر دارد نه دختر و ملائكه نه دخترند و نه باين هياكل و اين بتها نه لايق پرستشند و نه پرستش آنها مقرّب بخدا است اينها فقط نامهائى هستند كه شما و پدرانتان جعل نموده‌ايد بخيال خودتان بدون آنكه دليل و برهانى از طرف خداوند براى آن نازل يا از عقل بآن حاكم شده باشد و متابعت و پيروى نميكنند مشركين مگر گمان باطل ناشى از تقليد پدران و هواى نفس خودشان را با آنكه هدايت الهيه و راهنماى حقيقى از طرف پروردگارشان كه قرآن مجيد و پيغمبر خاتم باشد براى ارائه حق و حقيقت بآنها آمده است ولى از احكام آندو سرپيچى مينمايند آيا تصوّر ميكنند آنچه دلخواه انسان باشد و آرزوى آنرا داشته باشد در خارج تحقّق پيدا ميكند آيا عبادت بت مقرّب بخدا ميشود و بتها قادر بر شفاعت آنها ميشوند و ببهشت ميروند نه چنين است اختيار امور دنيا و آخرت با خدا است بهر كس هر چه بخواهد ميدهد و كسيرا حق چون و چرا نيست چه بسيار از ملائكه هستند در آسمانها كه حق شفاعت از كسى ندارند و شفاعت آنها بهيچ وجه مفيد نيست بر فرض شفاعت كنند مگر خدا بخواهد بيكى از آنها اذن شفاعت دهد و به‌پسندد او را براى اين مقام يا مگر خدا بخواهد ملائكه از كسى شفاعت كنند و راضى شود از او بايمان و محبّت اهل بيت پس چگونه ممكن است ملائكه شفاعت نمايند از كسانيكه براى خدا شريك قرار دادند در ستايش و پرستش اينها كه ايمان كامل و اعتقاد يقينى بآخرت ندارند و ميگويند بعد از مردن و خاك شدن چگونه ما دو مرتبه زنده ميشويم و از اوضاع و احوال آن عالم بى‌خبرند چگونه براى ملائكه اسم‌گذارى مينمايند بأسمائى كه مناسب با زنان است و ميگويند دختران خدايند اينها علم و دانش ندارند قول و فعلشان از روى معرفت و يقين نيست لذا ميگويند بر فرض قيامتى باشد بتها از ما شفاعت ميكنند و در اين عقائد پيروى از گمان و مظنّه مينمايند و گمان هيچگاه جاى يقين را نميگيرد و حقائق اشياء را جز بعلم نتوان ادراك نمود از دعوت و اصرار بر هدايت اين قبيل اشخاص كه بكلّى از ياد خدا غافل و منهمك در لذائذ دنيا شده‌اند بايد صرف نظر نمود مقدار و مبلغ علم و دانش آنها همين است كه مانند حيوانات‌

جلد 5 صفحه 91

بخورند و بنوشند و از آتيه خود بى‌خبر باشند خدا بهتر ميداند و ميشناسد گمراهانى را كه قابل هدايت نيستند و كسانيرا كه هستند اگر بخواهد آنها را هدايت ميفرمايد وظيفه پيغمبر فقط ابلاغ است كه بعمل آمده خداوند هم در دنيا يا آخرت بدكارانرا بجزاى اعمال و عقائدشان خواهد رسانيد و السلام على من اتّبع الهدى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَم‌ لِلإِنسان‌ِ ما تَمَنّي‌ «24» فَلِلّه‌ِ الآخِرَةُ وَ الأُولي‌ «25»

أَم‌ لِلإِنسان‌ِ ما تَمَنّي‌ انسان‌ ‌در‌ غاية ضعف‌ ‌است‌ قدرت‌ ندارد ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ تمنّي‌ كند بتواند دست‌ بياورد و ‌تا‌ مشيّت‌ حق‌ تعلق‌ نگيرد و الّا تمام‌ دولت‌ و سلطنت‌ و رياست‌ و صحّت‌ و جاه‌ و جلال‌ طالب‌ هستند وَ خُلِق‌َ الإِنسان‌ُ ضَعِيفاً نساء آيه 32 انسان‌ ‌با‌ تمام‌ قدرت‌ و توانايي‌ تحت‌ قدرت‌ الهسيت‌ و مشيت‌ ‌او‌ فَلِلّه‌ِ الآخِرَةُ وَ الأُولي‌

جلد 16 - صفحه 332

‌در‌ آخرت‌ حكم‌ حكم‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ قابليت‌ دارد بهشت‌ ميبرد و ‌هر‌ ‌که‌ استحقاق‌ دارد جهنّم‌ بدون‌ قابليت‌ بهشت‌ نميبرد بدون‌ استحقاق‌ عذاب‌ نمي‌كند ‌اينکه‌ آلهه مشركين‌ و بزرگان‌ ‌آنها‌ ‌که‌ بعضي‌ نظر بآنها دارند و بآنها اميدوارند. لَن‌ يَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَه‌ُ وَ إِن‌ يَسلُبهُم‌ُ الذُّباب‌ُ شَيئاً لا يَستَنقِذُوه‌ُ مِنه‌ُ ضَعُف‌َ الطّالِب‌ُ وَ المَطلُوب‌ُ حج‌ آيه 72. و امّا ‌در‌ دنيا غناء و فقر صحّت‌ و مرض‌ عزّت‌ و ذلت‌ حيات‌ و موت‌ خلق‌ و رزق‌ ده‌ فعل‌ ‌است‌ مختص‌ بذات‌ اقدس‌ ‌او‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 25)- «در حالی که آخرت و دنیا از آن خداست» (فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولی).

عالم اسباب بر محور اراده او می‌چرخد، و هر موجودی هر چه دارد از برکت وجود اوست، شفاعت از ناحیه او و حل مشکلات نیز به دست قدرت اوست.

و به این ترتیب قرآن مشرکان را بکلی از شفاعت بتها و حل مشکلات به وسیله آنها مأیوس و نومید می‌کند.

گسترش دامنه آرزوها! آرزو و تمنا از محدود بودن قدرت انسان و توانائی او سر چشمه می‌گیرد زیرا هر گاه به چیزی علاقه داشت و به آن نرسید شکل آرزو و تمنا به خود می‌گیرد.

البته آرزوهای انسان گاهی صادق است و از روح بلند او سر چشمه می‌گیرد و عاملی است برای حرکت و تلاش و جهاد و سیر تکاملی او، مثل این که انسان آرزو می‌کند در علم و دانش و تقوا و شخصیت و آبرو سر آمد جهانیان باشد.

ولی بسیار می‌شود که این آرزوها کاذب است، و مایه غفلت و بی‌خبری و تخدیر و عقب ماندگی است، مثل آرزوی رسیدن به عمر جاویدان، و خلود در زمین، و در اختیار گرفتن تمام اموال و ثروتها، و حکومت بر همه انسانها و موهومات دیگری از این قبیل.

و به همین دلیل در روایات اسلامی تشویق شده که مردم به سراغ آرزوهای خیر بروند، در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می‌خوانیم: «کسی که تمنای چیزی کند که موجب رضای خداست از دنیا بیرون نمی‌رود مگر به آن برسد».

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع