آیه 246 سوره بقره
<<245 | آیه 246 سوره بقره | 247>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا ندیدی آن گروه بنی اسرائیل را که پس از وفات موسی از پیغمبر وقت خود تقاضا کردند که پادشاهی برای ما برانگیز تا (به سرکردگی او) در راه خدا جهاد کنیم؛ پیغمبر آنها گفت: اگر جهاد فرض شود مبادا به جنگ قیام نکرده، نافرمانی کنید! گفتند: چگونه شود که ما به جنگ نرویم در صورتی که (دشمنان ما) ما و فرزندان ما را (به ستم) از دیارمان بیرون کردند؟! پس چون (با درخواست آنها) جهاد مقرّر گردید به جز اندکی همه روی گردانیدند، و خدا از کردار ستمکاران آگاه است.
آیا [با دیده عبرت] آن گروه از سران و اشراف بنی اسرائیل را پس از موسی ندیدی که به پیامبرشان گفتند: برای ما زمامدار و فرمانروایی برانگیز تا در راه خدا جنگ کنیم؟ گفت: آیا احتمال نمی دهید، اگر جنگ بر شما مقرّر و لازم شود، جنگ نکنید [و سر به نافرمانی بزنید؟] گفتند: ما را چه هدف و مرادی است که در راه خدا جنگ نکنیم، در حالی که از میان خانه ها و فرزندانمان بیرون رانده شده ایم؟! پس چون جنگ بر آنان مقرّر و لازم شد، همه جز اندکی از آنان روی گرداندند؛ و خدا به ستمکاران داناست.
آيا از [حال] سران بنى اسرائيل پس از موسى خبر نيافتى آنگاه كه به پيامبرى از خود گفتند: «پادشاهى براى ما بگمار تا در راه خدا پيكار كنيم»، [آن پيامبر] گفت: «اگر جنگيدن بر شما مقرر گردد، چه بسا پيكار نكنيد.» گفتند: «چرا در راه خدا نجنگيم با آنكه ما از ديارمان و از [نزد] فرزندانمان بيرون رانده شدهايم.» پس هنگامى كه جنگ بر آنان مقرر شد، جز شمارى اندك از آنان، [همگى] پشت كردند، و خداوند به [حال] ستمكاران داناست.
آيا آن گروه از بنى اسرائيل را پس از موسى نديدى كه به يكى از پيامبران خود گفتند: براى ما پادشاهى نصب كن تا در راه خدا بجنگيم. گفت: نپنداريد كه اگر قتال برشما مقرر شود از آن سرباز خواهيد زد؟ گفتند: چرا درراه خدا نجنگيم درحالى كه ما از سرزمينمان بيرون رانده شدهايم و از فرزندانمان جدا افتادهايم؟ و چون قتال بر آنها مقرر شد، جز اندكى، از آن روى برتافتند. خدا به ستمكاران آگاه است.
آیا مشاهده نکردی جمعی از بنی اسرائیل را بعد از موسی، که به پیامبر خود گفتند: «زمامدار (و فرماندهی) برای ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم. پیامبر آنها گفت: «شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچی کنید، و) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید!» گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالی که از خانهها و فرزندانمان رانده شدهایم، (و شهرهای ما به وسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شدهاند)؟!» اما هنگامی که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عدّه کمی از آنان، همه سرپیچی کردند. و خداوند از ستمکاران، آگاه است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
الم تر: در قرآن مجيد هر جا كه ماده «رأى» با حرف «الى» باشد معنى ديدن و نگاه كردن مى دهد مگر در بعضى از آيات و هر جا كه مفعول دوم بدون «الى» باشد معنى دانستن و علم را دارد، مراد از اين «الم تر» متوجه كردن مخاطب به مطلب است (قاموس قرآن).
ملاء: اين كلمه در قرآن به معناى جماعت و اشراف جماعت آمده. «ملء» بفتح ميم به معنى پر كردن است، اشراف را از آن ملاء گويند كه هيبت آنها دلها را پر كرده است، به جماعت شايد از آن ملاء گفته اند كه زمين را پر مى كنند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«246» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلَّا تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ
آيا نديدى گروهى از بزرگان بنىاسرائيل را كه بعد از موسى به پيامبر خود گفتند: براى ما زمامدار (و فرماندهى) برانگيز تا (تحت فرماندهى او) در راه خدا پيكار كنيم، او گفت: آيا احتمال مىدهيد كه اگر دستور جنگ به شما داده شود (نافرمانى كرده و) پيكار و جهاد نكنيد؟ گفتند: چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم، در حالى كه از خانه و فرزندانمان رانده شدهايم؟ پس چون دستور جنگ بر آنان مقرّر گشت، جز عدّه اندكى، سرپيچى كردند و خداوند به ظالمان آگاه است.
نکته ها
«مَلأ» به بزرگان واشرافى گفته مىشود كه هيبت آنها چشم وسينهها را پر مىكند.
بنىاسرائيل بعد از حضرت موسى عليه السلام، به خاطر قانون شكنى و رفاه طلبى، مجدّداً تحت سلطه و فشار طاغوت قرار گرفته، آزادى و سرزمين خود را از دست دادند. آنها براى نجات از آوارگى و خارج شدن از زير يوغ طاغوت، تصميم به مبارزه گرفتند و از پيامبر خويش اشموئيل خواستند براى آنها فرمانده و اميرى را انتخاب كند تا به رهبرى او با طاغوت مبارزه كنند، ولى با همه اين ادعاها وقتى دستور صادر شد، همه آنها جز اندكى به ميدان نبرد پشت كرده و از آن دستور سرپيچى نمودند.
جلد 1 - صفحه 383
پیام ها
1- مسلمانان بايد با دقّت تاريخ بنىاسرائيل را بنگرند و پند بگيرند. «أَ لَمْ تَرَ»
2- فقدان رهبر الهى، عامل پراكندگى، آوارگى و ستم پذيرى است. «مِنْ بَعْدِ مُوسى»
3- بعضى از انبيا، تنها براى گروهى از مردم رسالت داشتند، نه همهى مردم. «إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ» «1»
4- فرمانده نظامى بايد از سوى رهبر آسمانى انتخاب و نصب شود. «ابْعَثْ لَنا» پس دين از سياست جدا نيست.
5- پيروزى در جنگ، فرمانده لايق مىخواهد. «ابْعَثْ لَنا مَلِكاً»
6- براى نجات از طاغوتها بايد به انبياى الهى پناه برد. «قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ»
7- تعهّد گرفتن از كسانى كه پيشنهادات اصلاحى دارند لازم است. «هَلْ عَسَيْتُمْ»
8- رهبر بايد آيندهنگر باشد و احتمال پيمان شكنى و فرار از مسئوليّت را از سوى مردم بدهد. «هَلْ عَسَيْتُمْ»
9- جهاد براى رفع ظلم و دفاع از وطن، جهاد در راه خداست. «وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا»
10- پيدايش مشكلات، سبب بيدارى وحركت براى رهايى است. «أُخْرِجْنا»
11- ميدان مبارزه، بستر ارزيابى افراد پر ادّعا است. «تَوَلَّوْا»
خوش بود گرمحك تجربه آيد به ميان
تا سيه روى شود هر كه در او غش باشد
12- پيمان شكنان و شعار دهندگان بىعمل، ظالمند. «عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»
13- خداوند آگاه است، پس اين همه تظاهر براى چه؟! «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ»
«1». اگر مىفرمود: «نبيهم» اشاره كمترى داشت كه پيامبر خاصّى است و همين كه فرمود: «لِنَبِيٍّ لَهُمُ» اين اشاره تشديد مىشود.
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 384
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (246)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ: آيا نديدى و ندانستى، يعنى ديدى و دانا شدى به جمعى از اشراف و رؤساى بنى اسرائيل، مِنْ بَعْدِ مُوسى: بعد از وفات موسى و تفكر نما در حال آنها. إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ:
زمانى را كه گفتند پيغمبرشان را كه يوشع بن نون يا اشموئيل كه به زبان عربى اسمعيل است به روايت حضرت باقر عليه السلام «1» و او را بعد از اليسع، خداوند مبعوث ساخت. گفتند به او: ابْعَثْ لَنا مَلِكاً: مبعوث نما براى ما پادشاهى را كه، نُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ: مقاتله كنيم به كمك او در راه خدا با جالوت و قوم او.
على بن ابراهيم قمى- از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده كه بنى اسرائيل بعد از حضرت موسى عليه السلام مشغول معاصى شدند و تغيير دادند دين را و سركشى كردند. خدا مسلط ساخت بر ايشان جالوت را كه از قبطيان بود، پس مردان را كشت و آنها را از شهر بيرون كرد و زنان را به
«1» بحار الانوار، جلد 14، صفحه 442- مجمع البيان، جزء دوّم، صفحه 350.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 438
بندگى گرفت. پس فزع نمودند به پيغمبرشان و گفتند از خدا بخواه كه مبعوث فرمايد براى ما پادشاهى كه مقاتله كنيم در راه خدا (چون نبوت و سلطنت از هم جدا بود) «1».
قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ: گفت آن پيغمبر بر سبيل استمزاج حرص آنها بر جهاد: آيا هيچ شايد و متوقع باشد شما را، إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ: اگر واجب شود بر شما جهاد، أَلَّا تُقاتِلُوا: هر آينه مقاتله نمىكنيد.
بنى اسرائيل بعد از شنيدن اين قول از شموئيل، قالُوا وَ ما لَنا: گفتند در جواب او: غرض ما چيست و چگونه، أَلَّا نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ: مقاتله نكنيم در راه خدا، وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا: و حال آنكه بتحقيق خارج نموده و مهجور ساختهاند ما را از منازل و پسران ما، چه جالوت از ابناى ملوك، چهار صد و چهل را در بند و بعضى را تبعيد نموده، بدين سبب تأكيد داشتند در جهاد و مقاتله. فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ:
پس چون واجب شد بر ايشان جهاد با دشمنان دين، تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ:
اعراض كردند و پشت نمودند و برگشتند مگر كمى از ايشان كه سيصد و سيزده نفر بودند. وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ: و خدا داناست به ستمكاران كه از جهاد تخلف نمودند. اين كلام وعيد است نسبت به معرضين از فرمان الهى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (246)
ترجمه
آيا نديدى گروهى از بنى اسرائيل را بعد از موسى چون گفتند به پيغمبرى كه بود مر ايشان را كه برانگيز از براى ما پادشاهى را تا كارزار كنيم در راه خدا گفت آيا انتظار ميرود از شما اگر نوشته شود بر شما كارزار آنكه كارزار نكنيد
جلد 1 صفحه 310
گفتند و چه ميشود ما را كه كارزار نكنيم در راه خدا با آنكه بتحقيق بيرون كرده شديم از خانههامان و فرزندانمان پس چون نوشته شد بر ايشان كارزار برگشتند مگر اندكى از ايشان و خدا دانا است بستمكاران.
تفسير
مراد از رؤيت علم و اطلاع است و آن جماعت از اشراف بنى اسرائيل بودند و پيغمبر آنها بعد از وفات حضرت موسى بر حسب نقل مجمع از حضرت باقر (ع) اشموئيل نام داشته و آن بعربى اسماعيل است و نيز در مجمع و عياشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه در آنزمان معمولا امير لشگر را پيغمبر انتخاب مينمود و وسائل جنگ را برايش فراهم ميكرد و از طرف خداوند خير و صلاح را باو خبر ميداد و او را پادشاه ميخواندند و اشموئيل با آن جماعت اتمام حجت نمود و از آنها عهد و پيمان گرفت كه پس از تعيين امير جنگ تخلف از جهاد ننمايند و فرمود اگر احتمال ميدهيد در باره خودتان كه كوتاهى نمائيد بگوئيد گفتند چگونه ممكن است ما در جنگ كوتاهى كنيم با آنكه ما را باسارت و اجبار از خانمانمان دور كردند لكن با اين حال چون فرمان الهى بجنگ صادر شد مخالفت كردند مگر كمى از آنها كه در منهج عددشانرا در سيصد و سيزده تن تعيين نموده است و در برهان از امام باقر (ع) روايت نموده كه آنها شصت هزار نفر بودند و خداوند عالم است بحال كسانيكه در باره خود و اهل ديار خود ظلم كنند و حاضر براى جهاد نشوند و در دنيا بذلت و اسارت و رقيت دچار و در آخرت بعذاب الهى گرفتار گردند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ لَم تَرَ إِلَي المَلَإِ مِن بَنِي إِسرائِيلَ مِن بَعدِ مُوسي إِذ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِكاً نُقاتِل فِي سَبِيلِ اللّهِ قالَ هَل عَسَيتُم إِن كُتِبَ عَلَيكُمُ القِتالُ أَلاّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاّ نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ قَد أُخرِجنا مِن دِيارِنا وَ أَبنائِنا فَلَمّا كُتِبَ عَلَيهِمُ القِتالُ تَوَلَّوا إِلاّ قَلِيلاً مِنهُم وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِالظّالِمِينَ (246)
(آيا نديدي گروهي از بني اسرائيل را بعد از موسي وقتي که گفتند به پيغمبرشان براي ما پادشاهي برانگيزان تا در راه خدا قتال كنيم، پيغمبر گفت آيا اگر
جلد 2 - صفحه 501
قتال بر شما واجب شود اميد نميرود که قتال كنيد! گفتند چگونه ميشود که ما در راه خدا قتال نكنيم و حال آنكه از خانهها و اولادمان بيرون شدهايم، پس چون قتال بر آنها فرض شد جز كمي از آنان رو گردانيده و اعراض نمودند و خدا بستمكاران داناست) كلمات مفسرين در شرح اينکه آيات چون مستند بمدرك معتبري نيست از ذكر آن خود داري ميشود ولي بالغ بر هيجده حديث در تفسير مجمع البيان و برهان از كافي و تفسير علي بن ابراهيم و صدوق و تفسير عياشي و احتجاج طبرسي نقل كردهاند که چون ذكر آنها موجب تطويل ميشود، ما در ذيل تفسير جملات آيات آنچه مستفاد از اينکه اخبار است بآن اشاره ميكنيم.
أَ لَم تَرَ إِلَي المَلَإِ مِن بَنِي إِسرائِيلَ چنانچه گذشت الم تر بمعني الم تعلم است و ملاء بمعني جماعت اشراف و بزرگان قوم است و بني اسرائيل دوازده سبط از دوازده اولاد يعقوبند.
مِن بَعدِ مُوسي اينکه گروه از بني اسرائيل بعد از موسي بودند زيرا بعد از وفات موسي بني اسرائيل شرارت ورزيدند و از اطاعت اوامر الهي سر پيچيدند و خداوند جالوت که از قبطيان بود بر آنها مسلط فرمود و وي آنها را از ديارشان بيرون نمود و زنهاي آنها را بكنيزي و بچههاي آنها را بغلامي گرفتند و شرح شرارتهاي يهود و سرپيچي آنها را از دستور خدا در كلم الطيب در ذيل قطع تواتر تورات متذكر شدهايم«1» إِذ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِكاً نُقاتِل فِي سَبِيلِ اللّهِ طبق اخبار وارده آن پيغمبر ارمياء بوده که بني اسرائيل در اثر فشاري که از طرف بيگانگان متوجه آنان شده بود از او خواستند که از خدا بخواهد پادشاه مقتدري براي
1- مجلد اول ص 262- 274
جلد 2 - صفحه 502
آنها برگزيند تا گرد او جمع شده و با جالوت و لشگريان او قتال كنند و شرّ آنها را از خود دفع نمايند.
قالَ هَل عَسَيتُم إِن كُتِبَ عَلَيكُمُ القِتالُ أَلّا تُقاتِلُوا عسي از افعال مقاربة و براي ترجي و اميد است چه نسبت بامر مكروه باشد يا نسبت بامر مطلوب مانند آيه شريفه عَسي أَن تَكرَهُوا شَيئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَكُم وَ عَسي أَن تُحِبُّوا شَيئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُم«1» و اينجا نسبت بامر نامطلوب است که مخالفت از قتال باشد يعني آيا تصور نميرود که اگر بر شما قتال واجب شود مخالفت كنيد چنانچه ساير اوامر الهي را مخالفت نموديد و كتب بمعني فرض و وجوب است چنانچه در كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ و نحو آن گذشت، و حاصل جمله اينست که اعمال و رفتار شما مايه اميدواري نيست که اگر جهاد بر شما فرض شود اطاعت كنيد و مخالفت ننمائيد.
قالُوا وَ ما لَنا أَلّا نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ قَد أُخرِجنا مِن دِيارِنا وَ أَبنائِنا در جواب آن پيغمبر گفتند چه چيز باعث اينکه ميشود که ما قتال نكنيم با اينهمه فشار و ظلمي که بما وارد شده و ما را از بلاد خود بيرون كردهاند و بچههاي ما را از ما گرفته و بين ما و آنها جدايي انداختهاند.
فَلَمّا كُتِبَ عَلَيهِمُ القِتالُ تَوَلَّوا إِلّا قَلِيلًا مِنهُم چون قتال بر آنها واجب شد اعراض نموده و مخالفت كردند جز عده قليلي از آنها که در حديث مروي از قمي دارد که آن عده شصت هزار نفر بودند.
وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِالظّالِمِينَ خداوند بستمكاران يعني آنهايي که مخالفت از جهاد نمودند آگاه است و تعبير از مخالفين قتال بظالمين براي اينست که آنها هم ظلم بنفس نمودند چون خود را بواسطه مخالفت امر خدا و معصيت او در معرض عقوبت
1- سوره بقره آيه 213
جلد 2 - صفحه 503
قرار دادند و هم ظلم بديگران، زيرا مخالفت آنها از قتال سبب ضعف آن عده قليل بود و هم ظلم بدين زيرا در اعلاء كلمه دين سستي نموده و سبب ضعف آن شدند
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 246)- یک ماجرای عبرت انگیز! قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان ضعیف و ناتوان شده بودند بر اثر رهبریهای خردمندانه موسی (ع) از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت و عظمت رسیدند خداوند به برکت این پیامبر نعمتهای فراوانی به آنها بخشیده که از جمله صندوق عهد «1» بود.
ولی همین پیروزیها و نعمتها کم کم باعث غرور آنها شد و تن به قانون شکنی دادند. سر انجام به دست فلسطینیان شکست خورده و قدرت و نفوذ خویش را همراه صندوق عهد از دست دادند این وضع سالها ادامه داشت تا آن که خداوند پیامبری به نام «اشموئیل» را برای نجات و ارشاد آنها برانگیخت آنها گرد او اجتماع کردند و از او خواستند رهبر و امیری برای آنها انتخاب کند تا همگی تحت فرمان او با دشمن نبرد کنند تا عزت از دست رفته را باز یابند.
«اشموئیل» به درگاه خداوند روی آورده و خواسته قوم را به پیشگاه وی عرضه داشت به او وحی شد که «طالوت» را به پادشاهی ایشان برگزیدم. در این آیه، روی سخن را به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله کرده میفرماید: «آیا ندیدی جمعی از اشراف
(1) «صندوق عهد» یا «تابوت» همان صندوقی بود که مادر موسی او را در آن نهاد و به دریا افکند و هنگامی که به وسیله عمّال فرعون از دریا گرفته شد و موسی را از آن بیرون آوردند همچنان در دستگاه فرعون نگاهداری میشد و سپس به دست بنی اسرائیل افتاد، بنی اسرائیل این صندوق خاطره انگیز را محترم میشمردند و به آن تبرّک میجستند، موسی در واپسین روزهای عمر خود الواح مقدّس را که احکام خدا بر آن نوشته شده بود به ضمیمه زره خود و یادگارهای دیگری در آن نهاد، و به وصیّ خویش «یوشع بن نون» سپرد به این ترتیب اهمیت این صندوق در نظر بنی اسرائیل بیشتر شد، و لذا در جنگها آن را با خود میبردند و اثر روانی و معنوی خاصّی در آنها میگذارد ولی تدریجا مبانی دین آنها ضعیف شد، و دشمنان بر آنها چیره شدند و آن صندوق را از آنها گرفتند اما «اشموئیل» به آنها وعده داد که صندوق عهد به عنوان یک نشانه بر صدق گفتار او به آنها باز خواهد گشت.
ج1، ص222
بنی اسرائیل را بعد از موسی (ع) که به پیامبر خود گفتند زمامداری برای ما انتخاب کن تا (تحت فرماندهی او) در راه خدا پیکار کنیم» (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ).
قابل توجه این که آنها نام این مبارزه را «فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (در راه خدا) گذاردند از این تعبیر روشن میشود که آنچه به آزادی و نجات انسانها از اسارت و رفع ظلم کمک کند فی سبیل اللّه محسوب میشود. به هر حال پیامبرشان که از وضع آنان نگران بود، و آنها را ثابت قدم در عهد و پیمان نمیدید به آنها «گفت: اگر دستور پیکار به شما داده شود شاید (سرپیچی کنید و) در راه خدا پیکار نکنید» (قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلَّا تُقاتِلُوا).
آنها در پاسخ گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم در حالی که از خانه و فرزندانمان رانده شدیم»! و شهرهای ما به وسیله دشمن اشغال و فرزندانمان اسیر شدهاند (قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا).
اما هیچ یک از اینها نتوانست جلو پیمان شکنی آنها را بگیرد، و لذا در ادامه آیه میخوانیم: «هنگامی که دستور پیکار به آنها داده شد جز عده کمی همگی سر پیچی کردند و خداوند ستمکاران را میداند» و میشناسد و به آنها کیفر میدهد (فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ).
بعضی عده وفاداران را 313 نفر نوشتهاند، همانند سربازان وفادار اسلام در جنگ بدر.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم