آیه 2 سوره جن
<<1 | آیه 2 سوره جن | 3>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
که به راه خیر و صلاح هدایت میکند، بدین سبب ما به آن ایمان آورده و دیگر هرگز به خدای خود مشرک نخواهیم شد.
که به سوی راه راست هدایت می کند، پس به آن ایمان آوردیم و هرگز احدی را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم داد،
[كه] به راه راست هدايت مىكند. پس به آن ايمان آورديم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرار نخواهيم داد.
به راه راست هدايت مىكند. پس ما بدان ايمان آورديم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان نمىسازيم.
که به راه راست هدایت میکند، پس ما به آن ایمان آوردهایم و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرارنمیدهیم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الرُّشْدِ»: راه راست و درستی که پویندگان را به سر منزل سعادت و کمال میرساند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً «1» يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً «2»
بگو: بر من وحى شده است كه گروهى از جن (به قرائت من) گوش دادند، پس گفتند: همانا ما قرآنى شگفت شنيديم. كه به سوى رشد هدايت مىكند، پس به آن ايمان آورديم و هرگز احدى را شريك پروردگارمان قرار نمىدهيم.
نکته ها
«نَفَرٌ» به گروه سه تا هفت يا ده نفره گفته مىشود.
در جهان بينى الهى، هستى تنها ديدنىها نيست وديدنىها مخصوص آنچه ما امروز مشاهده مىكنيم نيست.
نبايد انسانى كه هر چند صباحى كهكشانى را كشف مىكند كه ميلياردها ستاره در آن است و معيار فاصله آنها سال نورى است، توقّع داشته باشد كه با هستى به طور كامل آشنا باشد.
بنابراين ما خود را در اختيار وحى قرار مىدهيم و به آنچه قرآن فرموده است اعتقاد داريم.
قرآن درباره جنّ آيات زيادى دارد كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
آفرينش جنّ قبل از انسان بوده است. «وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ» «1»
«1». حجر، 27.
جلد 10 - صفحه 243
جنّ، جايگاهى همچون جايگاه انسان دارد، زيرا هدف از آفرينش او، نظير هدف از آفرينش انسان است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» «1» من جنّ و انس را نيافريدم مگر براى آنكه عبادت كنند.
مورد امر و نهى و خطاب و عتاب است. «يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» «2»*
قدرت انتخاب دارد و لذا گروهى از آنان مؤمن و گروهى كافرند.
از آتش آفريده شده و شيطان از آن جنس است. «كانَ مِنَ الْجِنِّ» «3»
گرچه ما او را نمىبينيم ولى او ما را مىبيند. «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ» «4»
مىتواند براى اولياى خدا خادم باشد. قرآن مىفرمايد: آنان براى حضرت سليمان كار مىكردند. «يَعْمَلُونَ لَهُ» «5»
تمام امور تعجب آور و ابتكارى، پس از چند روز عادى مىشود ولى قرآن كتاب عجيبى است كه ابدى است و هرگز عادى نمىشود. حضرت على عليه السلام در نهجالبلاغه مىفرمايد:
«لا تفنى عجائبه» «6»
تمام امور تعجب آور از يك زاويه تعجبآور است، ولى قرآن از جهات بى شمارى اينگونه است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «لا تحصى عجائبه» «7» قرآن از زاويه لفظ، محتوى، جامعيّت و هماهنگى با فطرت و نياز بى نظير است.
در حديث مىخوانيم: هر كس با قرآن همنشين شود از جهتى هدايت و كمال رشد مىكند و از جهتى جهالت و ضلالت او برطرف مىشود. «ما جالس احد هذا القرآن الا قام عنه بزيادة او نقصان؛ زيادة فى هدى او نقصان من عمى» «8» در برابر قرآن چند نوع برخورد داريم:
شنيدن و ايمانآوردن: سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً ... فَآمَنَّا
شنيدن و زياد شدن ايمان: «إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً» «9»
«1» ذاريات 56
«2» الرحمن 23
«3» كهف 50
«4» اعراف 27
«5» سبأ 13
«6» نهج البلاغه خطبه 75
«7» كافى ج 2 ص 599
«8» غررالحكم
«9» انفال 2
جلد 10 - صفحه 244
شنيدن و طفره رفتن: إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ ... اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ «1»، «فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ» «2»
پذيرش گزينشى: «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ» «3»
شنيدن و تهمت زدن: «إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ» «4»*، «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ» «5»
شنيدن و تحقير كردن: «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» «6»
تبليغات عليه شنيدن آن: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ» «7»
جنّ امتيازات قرآن را فهميد وگفت: «قُرْآناً عَجَباً» ولى عربهاى لجوج گفتند: قرآن عجيب نيست و ما هم اگر بخواهيم، مىتوانيم مثل آن را بياوريم. «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» «8»
راه رشد همان راه حق است. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ»، «يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ» «9»* و جالب آنكه اين دو تعبير از جنّ است.
پیام ها
1- پيامبر شخصاً جن را نديد بلكه از طريق وحى به استماع آنان آگاه شد. «أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ»
2- گرچه جن از خاك نيست ولى سخنان انسان را مىشنود. «اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ»
3- گوش دادن به تلاوت قرآن، در وجود انسان تاثيرگذار است. اسْتَمَعَ ... فَقالُوا ...
قُرْآناً عَجَباً 4- قرآن از نظر الفاظ و محتوى با تمام كتب تفاوت دارد. «قُرْآناً عَجَباً»
5- به سخنى گوش دهيم كه ما را به رشد رساند. سَمِعْنا قُرْآناً ... يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ
6- قدرت شنيدن «سَمِعْنا»، گفتن «فَقالُوا» و تجزيه و تحليل «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ» در جنّ وجود دارد.
«1». توبه، 86.
«2». محمّد، 20.
«3». بقره، 85.
«4». انعام، 25.
«5». انبياء، 5.
«6». انفال، 31.
«7». فصّلت، 26.
«8». انفال، 31.
«9». احقاف، 30.
جلد 10 - صفحه 245
7- هدايت قرآن دائمى است. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ»
8- رشد واقعى انسان، رشد معنوى است. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ»
9- وسيله رشد داشتن كافى نيست، رشد كردن مهم است. «قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ»
10- نشانه رشد، ايمان و اخلاص است. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ»
11- اگر آمادگى باشد، با شنيدن چند آيه قرآن، انسان هم حقيقت را مىفهمد، هم ديگران رادعوت مىكند و هم موضعگيرى قاطع دربرابر انحرافات مىكند.
سَمِعْنا ... يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً
12- ايمانى كامل است كه هرگز با شرك همراه نشود. «فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً «2»
يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ: هدايت فرمايد بندگان را به راستى و صواب و صلاح دين و دنيا، فَآمَنَّا بِهِ: پس ايمان آورديم به آن. و چون ايمان به قرآن، ايمان به خدا و وحدانيت او و برائت از شرك است، از اين جهت بعد از اين گفتند: وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً: و هرگز شرك نياريم به پروردگار خود، هيچكس را از اصنام و ابالسه و غير آن، چنانچه پيش از اين شرك مىآورديم.
بيان: آيه دال است بر آنكه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مبعوث بر همه خلقان است از جن و انس. و جن از عقلا، و عارف به لغات عرب، و مميز معجزه از غير آن، و داعى قوم خود به اسلام، و مخبر ايشان به اعجاز قرآن، و عالم به آنكه اين كلام پروردگار عالميان است، زيرا كلام بندگان، تعجبآور نيست.
تبصره: قول به وجود جن و شياطين، متفق عليه جميع انبياء و عقلا و حكماست: خواجه نصير در نقد محصل، ابن سينا در رساله حدود، ميرداماد در قبسات، و ديگران قائلند. و قرآن مجيد در اين سوره محقق ساخته وجود آن را. و نديدن وجود آنها، دليل بر نبودن وجود آنها نيست، زيرا عدم الوجدان لا يدل على عدم الوجود. و احوال حضرت سليمان عليه السّلام و مسخر بودن جن و انس به او، شاهد بزرگى است. و از بسيارى عقلا و مشايخ، مشاهده جن نقل شده به اشكال مختلفه از جمله:
در تفسير لوامع التنزيل، خاصه و عامه نقل نمودهاند كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بر منبر كوفه موعظه مىفرمود. ناگاه غلغله و غوغائى از مردم برخاست. در آن اثنا اژدهائى به نهايت طويل و جسيم و مهيب در مسجد كوفه وارد شد. حضرت فرمود: راه بدهيد. تا آنكه آمد و بعد از سلام، سر خود را به پاى حضرت ماليده، به زبان فصيح عربى تكلم با حضرت نمود. و حضرت به
جلد 13 - صفحه 342
همان زبان جواب فرمود. پس باز سر خود را به پاى مبارك ماليد. مردم دنبالش بيرون آمده، ديدند غبارى عظيم برخاسته، ميان غبار ناپديد شد. حضرت فرمود:
اين، عالم و قاضى جن بود از جانب من در آنها قضايا و مسائل معضله بر او مشكل شده بود، آمد از من سؤال و جواب شنيد. و آن درب از آن زمان به باب الثعبان مشهور شد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً «1» يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً «2» وَ أَنَّهُ تَعالى جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3» وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً «4»
وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً «5» وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً «6» وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً «7» وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً «8» وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً «9»
وَ أَنَّا لا نَدْرِي أَ شَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً «10»
ترجمه
بگو وحى شد بمن كه گوش دادند گروهى كمتر از ده نفر از جنّ پس گفتند همانا ما شنيديم قرآنى را كه شگفت آور است
هدايت ميكند بصلاح و صواب پس ايمان آورديم بآن و شريك قرار نميدهيم براى پروردگارمان كسى را
و بآن كه برتر و بالاتر است مقام عظمت پروردگار ما نگرفت همسرى و نه فرزندى
و بدرستيكه ميگفت نادان ما بر خدا سخنى دور از صواب
و بدرستيكه ما گمان كرديم كه هرگز نميگويند انس و جن بر خدا دروغى را
و بدرستيكه بودند مردانى از انس پناه ميبردند به مردانى از جن پس افزودند آنها را سر كشى
و بدرستيكه آنها گمان كردند همچنانكه گمان كرديد كه هرگز بر نمىانگيزد خدا كسى را
و بدرستيكه ما نزديك شديم بآسمان پس يافتيم آنرا كه پر شده از نگهبانانى سخت و تيرهاى آتشى
و بدرستيكه ما مىنشستيم از آن در نشيمنها براى شنيدن پس هر كه گوش دهد اكنون مييابد براى خود تير آتشين را مترصد سوزاندن
و بدرستيكه
جلد 5 صفحه 284
ما نميدانيم آيا بدى خواسته شده براى كسانى كه در زمينند يا خواسته است براى آنان پروردگارشان خير و صلاح را.
تفسير
شأن نزول اين سوره شريفه در سوره احقاف ذيل آيه و اذ صرفنا اليك نفرا من الجنّ و آيات بعد گذشت و اجمال آن اين است كه در خارج از مكّه معظمه يك شب كه حضرت ختمى مرتبت مشغول بتلاوت قرآن بود جماعتى از جنّيان كه عدد آنها از ده نفر كمتر بود گوش دادند و ايمان آوردند و رفتند قوم خودشان را دعوت باسلام نمودند و بعدا خدمت پيغمبر خاتم رسيدند و قبول اسلام كردند و شرائع دين را از آنحضرت آموختند و اين سوره نازل شد تا آخر و خداوند قول آنها را حكايت فرمود و بعدا هم خدمت حضرت ميرسيدند و احكام اسلام را از امير المؤمنين عليه السّلام ميآموختند و آنها مؤمن و كافر و ناصب و يهود و نصارى و مجوس دارند و اجسام آنها لطيف و خفيف است و اشكال و صور اصليّه آنها مخالف با صور انسان و ملائكه است و قدرت دارند كه خود را بأشكال مختلفه در آورند و در اجسام نفوذ نمايند و خود را بزرگ و كوچك كنند و خصوصيّات احوال آنها زياد است كه مجال ذكر آن نيست اجمالا آنكه موجوداتى هستند از انظار مخفى و داراى عقل و شعور و ادراك و مكلّف بتكاليفى و پيغمبر خاتم مبعوث بر آنها هم بوده و خداوند به پيغمبر خود ميفرمايد بگو وحى شد از جانب خداوند بمن كه استماع نمودند و گوش دادند قرائت تو را جمعى از طائفه جنّ پس گفتند ما شنيديم قرآنى را كه عجب آور بود چون نه نظم بود و نه نثر و در نهايت فصاحت و بلاغت بود بطوريكه كسى قادر براتيان بمثل آن نيست و از جهات عديده معلوم ميشد كلام خدا است و هدايت ميكند مردم را بحق و صواب و صلاح خودشان پس ايمان آورديم بآن و ديگر براى خداوند يگانه شريك قرار نميدهيم احديرا هرگز و معتقد شديم كه خداوند بلند و رفيع است مقام عظمت و جلال او از شريك چون جدّ بمعناى عظمت و جلال استعمال شده ولى مستفاد از اخبار ائمه اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم كه او همسر و اولاد ندارد
جلد 5 صفحه 285
و نيز معتقد شديم كه كسيكه ميگويد خدا شريك و فرزند دارد از ما اجنّه يا شيطان كه گفتهاند مراد از سفيه او است بىخرد و نادانى است كه سخنى ناحق و ناروا گفته و اينكه تاكنون ما پيروى از آن سفيه مينموديم براى اين بود كه گمان نميكرديم كسى از انس و جنّ افترا بخدا به بندد و تقليد ميكرديم تا وقتى كه يقين پيدا كرديم كه خدا شريك و همسر و اولاد ندارد تا اينجا مسلّما كلام جنّيان است و از اينجا تا دو آيه محتمل است كلام آنها باشد كه با يكديگر صحبت ميداشتند و محتمل است كلام مستقلّى از خدا و در هر حال جزء وحى الهى است كه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شده و لذا قرائت مشهوره و أنّه بفتح است و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه بعد نقل نموده كه بعضى از مردم ميرفتند نزد كاهنى كه شيطان باو وحى مينمود و ميگفتند بگو بشيطانت فلانى بتو پناه آورده و بنابر اين مراد آنستكه سابقا بعضى از مردان انسى پناه ميبردند بمردان جنّى پس موجب مزيد نخوت و سركشى جنّيان شد و قمّى ره رهقا را بخسرانا تفسير فرموده و نقل نموده كه جنّيان نازل ميشدند بر جماعتى از مردمان و خبر ميدادند بآنها اخباريرا كه شنيده بودند از آسمان پيش از ولادت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كهانت كاهنان از اين راه بود و بنى آدم مانند شما جنّيان يا جنّيان مانند شما بنى آدم گمان كردند كه خدا ديگر پيغمبرى نميفرستد يا گمان كردند كه احدى از مردگانرا مبعوث نميفرمايد براى حساب و جزاء و هر دو احتمال باطل است چون پيغمبر آخر الزّمان آمده و ميگويد خدا مردم را مبعوث ميفرمايد در روز قيامت باز سخن جنّيان است كه ميگويند ما با آسمان تماس گرفتيم يعنى نزديك بآن شديم پس ديديم اوضاع آسمان ديگر گون شده حرّاس و پاسبانان قوى الهى و تيرهاى آتشين آنجا را پر كرده و كاملا مراقبت مينمايند كه ما وارد نشويم ما سابقا در اطراف آسمان جاىهائى خالى از نگهبان براى خودمان تهيّه نموده بوديم كه بنشينيم و مترصّد اخبار سماوى باشيم و آنرا بشنويم و بيائيم بكاهنان خبر دهيم ولى الآن طورى شده كه اگر كسى بخواهد بسخنان ملائكه گوش دهد فورا شهاب ثاقب كه تير آتشين الهى است و مترصّد او ميباشد ميسوزاندش و شرح اين قسمت در سوره حجر و الصّافات گذشت و در
جلد 5 صفحه 286
احتجاج از امام صادق عليه السّلام حديثى در اين باب نقل نموده كه خلاصهاش آنستكه شياطين قبل از اين در آسمان راه پيدا ميكردند و بعضى از اخبار سماوى را به استراق سمع اخذ و براى كاهنان نقل مينمودند و گاهى هم از خودشان بر آن اضافه ميكردند و حق و باطل مخلوط ميشد و چون خدا خواست چيزى شبيه بوحى در زمين نباشد از اخبار سماوى تا مردم در شبهه نيفتند و حجّت بر آنها تمام گردد منع فرمود آنرا بنجومى كه رجومند براى شياطين و كهانت منقطع گرديد و نيز جنّيان گويند ما نميدانيم خدا از اين تغيير وضع آسمان چه اراده كرده نسبت باهل زمين ميخواهد روابط زمين را از آسمان قطع كند چون پيغمبر خاتم آمده و مردم ايمان باو نياوردهاند يا ميخواهد وحى منحصر باو باشد و كلام حق با باطل مخلوط نگردد و مردم بتوسط او مورد رحمت شوند و بعضى گفتهاند مراد آنستكه اين تغيير وضع آسمان براى آمدن پيغمبر خاتم شده و نميدانيم مراد خدا از فرستادن او آنستكه مردم را عذاب كند بسبب مخالفت با او يا هدايت و رحمت نمايد آنان را بمتابعت و اطاعت او و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَهدِي إِلَي الرُّشدِ فَآمَنّا بِهِ وَ لَن نُشرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً «2»
بعد جهت تعجب خود را بر ساير طوائف بيان ميكنند که اينکه قرآن هدايت
جلد 17 - صفحه 223
ميكند بندگان را بسوي رشد و سعادت و رستگاري پس ما ايمان آورديم باين قرآن و هرگز شرك نميآوريم بپروردگار خود احدي را چنانچه ميفرمايد: إِنَّ هذَا القُرآنَ يَهدِي لِلَّتِي هِيَ أَقوَمُ اسراء آيه 9، و تعبير بأقوم دليل بر اينکه است که أقوم از اينکه نيست بلكه مثل و مشابه اينکه هم نيست.
يَهدِي إِلَي الرُّشدِ ارشاد باطاعت خدا و رسول و متابعت عقل و تكميل اخلاق حميده و افعال حسنه و راهنمايي بسعادت و رستگاري که صراط مستقيم است و خردلي انحراف و اعوجاج ندارد، بسيار تعجب است از كساني که معتقد باين قرآن هستند و از جانب خدا ميدانند ولي بسياري از دستورات آن را بر خلاف صلاح ميدانند مثل باب حدود تا كنون كدام شارب الخمر را هشتاد تازيانه زدند بلكه مغازههاي شراب فروشي آزادانه شراب ميفروشند، كدام زانيه و زاني را صد تازيانه يا رجم يا قتل از كدام قتل خطا اتخاذ ديه كردند معاملات ربوي رسميت تمام پيدا كرده كدام اهل بدعت يا مرتد را كشتند، آيا بدستور حجاب و نماز و زكاة رفتار كردند، امروز مصداق همان آيه شريفه هستند: وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَومِي اتَّخَذُوا هذَا القُرآنَ مَهجُوراً فرقان آيه 32.
فَآمَنّا بِهِ پس ما ايمان آورديم باين قرآن، ايمان بقرآن آن است که از باء بسمله تا سين و النّاس كلام حق است و از ميان دو لب مبارك پيغمبر (ص) خارج شده و چيزي بر او زياد نشده و از او كم نشده و تغييري در الفاظ داده نشده اگر چنين است پس اختلاف قراء سبعه يا عشره چه معني دارد قائلين بتحريف چه ميگويند بلي ترتيب نزول مسلما باين نحو نبوده.
وَ لَن نُشرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً شرك بپروردگار اقسامي دارد شرك ذاتي منسوب بابن كمونه که:
(هويتان بتمام الذات قد
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 2)- آنها به دنبال این جمله، سخنان دیگری به قوم خود گفتند که قرآن در آیات بعد در دوازده جمله، آنها را بیان کرده که هر کدام با «انّ» شروع شده که نشانه تأکید است.
نخست میفرماید: آنها گفتند: «که (این قرآن همگان را) به راه راست هدایت میکند، و لذا ما به آن ایمان آوردهایم و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرار نمیدهیم» (یهدی الی الرشد فآمنا به و لن نشرک بربنا احدا).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم