آیه 17 سوره شعراء

از دانشنامه‌ی اسلامی

أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ

[26–17] (مشاهده آیه در سوره)


<<16 آیه 17 سوره شعراء 18>>
سوره :سوره شعراء (26)
جزء :19
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

با این پیام که طایفه بنی اسرائیل را با ما (از مصر به فلسطین) بفرست.

با این وصف، بنی اسرائیل را [آزاد کن و] با ما بفرست.

فرزندان اسرائيل را با ما بفرست.»

كه بنى اسرائيل را با ما بفرستى.

بنی اسرائیل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند)؛

ترجمه های انگلیسی(English translations)

that you let the Children of Israel leave with us.’’ ’

Then send with us the children of Israel.

(Saying): Let the Children of Israel go with us.

"'Send thou with us the Children of Israel.'"

معانی کلمات آیه

«أَرْسِلْ مَعَنَا»: مراد جلوگیری نکردن و آزاد گذاشتن است تا این که بتوانند بیایند و با موسی و هارون راهی فلسطین شوند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ «13»

و سينه‌ام تنگ مى‌گردد و زبانم باز نمى‌شود، پس هارون را (نيز) رسالت بده (تا مرا يارى كند).

وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»

وآنان بر (گردن) من (ادّعاى) گناهى دارند، پس مى‌ترسم مرا بكشند (و اين رسالت به پايان نرسد).

قالَ كَلَّا فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ «15»

خداوند فرمود: چنين نيست، پس (تو وهارون) همراه با معجزات ما حركت كنيد كه ما با شما وشنونده (گفتگوهايتان) هستيم.

فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ «16»

به سراغ فرعون برويد و بگوييد: ما فرستاده‌ى پروردگار جهانيانيم.

أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ «17»

بنى‌اسرائيل را (آزاد كن و) همراه با ما بفرست.

نکته ها

مراد از گناه حضرت موسى كه در آيه‌ى 14 آمده، ماجرائى است كه در سوره‌ى قصص آيه‌ى 14 به آن اشاره شده است: موسى قبل از نبوّت وارد شهرى شد و ديد يكى از طرفدارانش با يكى از (قِبطيان) ياران فرعون درگير شده‌اند. طرفدار موسى از او كمك‌

جلد 6 - صفحه 300

خواست و موسى به حمايت از او مشتى بر قبطى زد كه او جان داد.

اين ماجرا در منطقه موجى ايجاد كرد كه موسى مجبور به فرار شد و اين عمل موسى گرچه به قصد كشتن آن شخص نبود، بلكه براى حمايت از مظلومى بود، ولى باعث شد تا موسى نزد فرعونيان چهره‌اى قاتل پيدا نمود، و هنگامى كه موسى به مقام نبوّت رسيد به خداوند گفت: مى‌ترسم ماجراى كشته شدن آن مرد قِبطى مانع كارم شود. (از كلمه‌ى‌ «كَلَّا» استفاده مى‌شود كه عمل موسى قتل عمد نبوده است و گرنه خداوند به قاتل عمدى نمى‌فرمايد:

طورى نيست به تو اطمينان حمايت مى‌دهم.)

پیام ها

1- ظرفيّت افراد حتّى پيامبران محدود است. (جز خداوند، همه كس و همه چيز محدودند). «يَضِيقُ صَدْرِي»

2- به هنگام پذيرش مسئوليّت لازم است انسان نقاط ضعف خود را بيان كند. «يَضِيقُ صَدْرِي»

3- صراحت و صداقت، از صفات بارز انبيا است. «يَضِيقُ صَدْرِي»

4- رهبرى، هدايت، تبليغ و ارشاد، به سعه‌ى صدر نياز دارد. «وَ يَضِيقُ صَدْرِي»

5- در نهى از منكر و مبارزه، گاهى بايد چند نفرى حركت كرد. «فَاذْهَبا»

6- نقاط ضعف را جبران كنيد، ولى از زير بار مسئوليّت، شانه خالى نكنيد. «يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ» پذيرش يا اعطاى مسئوليّت‌هاى بزرگ با وجود ضعف‌ها و كمبودهاى قابل جبران، مانعى ندارد.

7- افراد سالم و بى‌غرض، انسان‌هاى شايسته‌ى ديگر را براى قبول مسئوليّت‌هاى بزرگ معرّفى مى‌كنند. «فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ»

8- سوابق افراد، در موفقيّت آنان مؤثّر است. «وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ»

9- قانون قصاص، سابقه‌اى بس طولانى دارد. «وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ» (شهادت، آرزوى پيامبران است ولى ترس و نگرانى آنان براى اين بود كه شايد به اهداف مقدّس خود نرسند.)

جلد 6 - صفحه 301

10- مديريّت تبليغى به چند مسأله‌ى مهم نيازمند است، از جمله: بررسى اوضاع اجتماعى، آينده‌نگرى وفراهم‌كردن زمينه‌هاى مؤثّر تبليغ. «فَأَخافُ‌- لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ‌- فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ»

11- در بيان حقّ، نه از كمى طرفداران حقّ بترسيد و نه از زيادى مخالفان حقّ. «فَاذْهَبا»

12- پيشنهاد مفيد و مناسب را خدا هم مى‌پذيرد. فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ‌ ... فَاذْهَبا

13- دلدارى و كمك به كسانى كه نگرانى دارند، كارى الهى است. «إِنَّا مَعَكُمْ»

14- خداوند پشتيبان انبيا است. «إِنَّا مَعَكُمْ»

15- آگاهى دقيق و لحظه به لحظه در مأموريّت‌هاى مهم، يك ضرورت است. «إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ»

16- معجزات پيامبران، ابزار ارشاد و هدايت و ره توشه‌ى آنان براى امّت‌هاست. «بِآياتِنا»

17- خداوند بر جزئيّات كارهاى ما آگاه است. «مُسْتَمِعُونَ» خداوند همه جا حاضر و ناظر است.

18- براى مبارزه با نظام‌هاى تشكيلاتى و فاسد، اوّل به سراغ سرچشمه‌ها برويد. «فَأْتِيا فِرْعَوْنَ»

19- در تبليغ و دعوت ديگران به حقّ، صراحت و صلابت داشته باشيد. «إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ»

20- فرستادن پيامبر براى مردم، از شئون ربوبيّت خداوند است. «رَسُولُ رَبِّ»

21- تمام هستى، نوعى رشد دارند. «رَبِّ الْعالَمِينَ»

22- تمام هستى در تحت تدبير اوست. «رَبِّ الْعالَمِينَ»

23- همه‌ى انبيا يك هدف دارند. «إِنَّا رَسُولُ» ونفرمود: «إِنَّا رَسُولا»

جلد 6 - صفحه 302

24- در برابر كسى كه مى‌گويد: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‌» «1» بايد گفت: «رَبِّ الْعالَمِينَ».

25- اگر در يك زمان دو پيامبر مبعوث شوند، رهبرى با يكى از آنهاست. «إِنَّا رَسُولُ»

26- آزاد كردن مردم از اسارت طاغوت‌ها، در رأس برنامه‌هاى انبيا قرار دارد. «أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ «17»

چون رسول متضمن معنى رسالت است كه به معنى قول باشد، از اين جهت بعد از اين ذكر «أن» تفسيريه نموده:

أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا: يعنى سخن اينست كه بگوئيد بفرست با ما، بَنِي إِسْرائِيلَ‌:

بنى اسرائيل را، يعنى دست از ايشان بازدار تا با ما به زمين شام آيند و در فلسطين توطن كنند كه مسكن پدران آنها بوده.

مفسرين نقل نموده‌اند كه فرعون چهارصد سال بود كه سيصد هزار بنى اسرائيل را به بندگى گرفته بود، پس موسى و هارون به فرمان حضرت سبحان به درگاه فرعون آمده و مدت يك سال آنجا اقامت كردند و به جهت بى‌اهميتى و بى‌اعتنائى، هيچكس سخن موسى و هارون را نرسانيد. آخر يك روز دربان به سراى فرعون رفت و گفت: دو مرد يك سال است كه بر در

«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 434 و 435 چاپ كتابفروشى اسلاميّه.

جلد 9 - صفحه 403

سراى، وطن نموده و مى‌گويند: ما رسولان خداى عالميان هستيم. فرعون گفت: بياوريد ايشان را تا ساعتى با ايشان مزاح و ظرافتى كنيم.

بعضى گفته‌اند: فرعون را مسخره‌چى بود، روزى در ميان مسخرگى خود گفت: دو نفر هستند كه از من ديوانه ترند، زيرا مدت يك سال است كه بر در سراى، وطن نموده و دعوى پيغمبرى مى‌كنند. چون فرعون شنيد متغير شد و گفت: چه مى‌گوئى؟! گفت: شنيدى. گفت: ايشان را در آريد تا ببينم چه كسند. ايشان را آوردند، فرعون موسى را شناخت. «1» تفسير برهان- از حضرت صادق عليه السّلام: مبعوث ساخت خدا موسى را به سوى فرعون، پس آمد به در خانه او و اجازه خواست، اذن نداد، پس عصاى خود را به در زد، درها بهم خورده باز شد، داخل بر فرعون و اخبار نمود كه من رسول خدايم، بفرست با من بنى اسرائيل را. «2»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ «11» قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «12» وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ «13» وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ «14»

قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ «15» فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ «16» أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ «17» قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ «18» وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ «19»

قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ «20» فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ «21» وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ «22» قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ «23» قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ «24»

قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ «25» قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ «26» قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ «27» قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «28» قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ «29»

قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْ‌ءٍ مُبِينٍ (30)

ترجمه‌

و هنگاميكه ندا كرد پروردگار تو موسى را كه برو بسوى گروه ستمكاران‌

كه قوم فرعونند آيا نمى‌پرهيزند

گفت پروردگارا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا

و تنگ ميشود سينه‌ام و نميگشايد زبانم پس بفرست بسوى هارون‌

و مر آنها را است بر من ادعاء گناهى پس ميترسم كه بكشند مرا

گفت نه چنين است پس برويد با آيتهاى ما همانا ما با شمائيم شنوندگان‌

پس برويد بسوى فرعون پس بگوئيد همانا ما فرستاده پروردگار جهانيانيم‌

كه بفرستى با ما بنى اسرائيل را

گفت آيا نپروريديم تو را در ميان خودمان در حاليكه نوزادى بودى و درنگ كردى ميان ما از عمرت سالها

و كردى كرده‌ات را كه كردى و توئى از ناسپاسان‌

گفت كردم آنرا آنگاه و من بودم از نادانان‌

پس گريختم از

جلد 4 صفحه 99

شما چون ترسيدم از شما پس بخشيد مرا پروردگارم حكمى و گردانيد مرا از پيغمبران‌

و اين نعمتى است كه منّت مينهى آنرا بر من كه بنده گردانيدى بنى اسرائيل را

گفت فرعون و چيست پروردگار جهانيان‌

گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است اگر هستيد يقين كنندگان‌

گفت بآنان كه بودند در اطرافش آيا نميشنويد

گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه پيشينيانند

گفت همانا پيمبر شما كه فرستاده شده بسوى شما هر آينه ديوانه است‌

گفت پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان آن دو است اگر در مى‌يابيد بعقل‌

گفت هر آينه اگر گرفتى خدائى جز من هر آينه خواهم قرار داد البتّه تو را از زندانيان‌

گفت آيا و اگر چه بياورم برايت چيزى روشن.

تفسير

خداوند متعال باز براى تسليت خاطر و تقويت قلب شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت بنصرت حق و تذكر خلق شروع بذكر قصص انبياء عظام فرموده باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه ندا فرمود پروردگار تو موسى ع را كه برو نزد قوميكه ظلم نمودند بخودشان بسبب كفر و بر بنى اسرائيل بذبح اولادشان و ساير مظالم و آنها قوم فرعونند و خود او داخل در آنها بلكه اولى از همه است و عجب مردم جسورى هستند آيا آنها از خدا نميترسند موسى عرض كرد پروردگارا من ميترسم مرا تكذيب كنند و در اين مواقع سينه و دل من تنگ ميشود و زبانم از گفتار باز ميماند و بعضى يضيق و ينطلق بنصب قرائت نموده‌اند و بنابراين عطف بر يكذّبون است و ان ناصبه بر آن دو نيز داخل ميگردد يعنى من ميترسم از تكذيب و تنگى سينه و گرفتن زبانم و بنابر قرائت مشهور عطف بر أخاف است و گويا نشدن زبان آنحضرت ممكن است در اثر دل تنگى و غلبه خشم باشد و محتمل است براى لكنتى باشد كه در زبان او بود و بدعا رفع شد و در سور سابقه بيان گرديد و محتمل است براى هر دو باشد كه در اثر غضب و تنگى سينه لكنت زبان زياد شود بطورى كه از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر من ادّعاء گناهى دارند چون يكنفر از آنها را كشته‌ام ميترسم مرا بقصاص او بكشند و موفق باداء رسالت نشوم و خداوند صريحا اين احتمالى را كه حضرت موسى‌

جلد 4 صفحه 100

ميداد و منشأ خوف او شده بود نفى فرمود و تقاضاى او را راجع بهارون پذيرفت و فرمود هرگز چنين قدرتى پيدا نميكنند تو و برادرت برويد با معجزات پى در پى ما كه براى نصرت شما ميرسد و من و ملائكه براى كمك با شما دو نفر هستيم و گفتگوى تو و هارون را با آنها ميشنويم و بنابراين خطاب جمع باعتبار تنزيل آن دو منزله جماعت است بلحاظ بودن بنى اسرائيل با آنها و ممكن است مراد آن باشد كه ما با تو و هارون و فرعون هستيم و گفتگوى شما را ميشنويم و حق را بر باطل غلبه ميدهيم و كلمه كلّا حرفى است موضوع براى زجر و ردع يعنى نبايد چنين گمانى ببرى كه آنها تو را بتوانند بكشند پس برويد بسوى فرعون و بگوئيد ما داراى منصب رسالتيم از طرف پروردگار جهانيان و چون رسول مشترك بين مصدر و صفت است و آن دو بجاى يكديگر استعمال ميشوند مفرد ذكر شده و شايد براى اشاره بآن باشد كه رسول حضرت موسى است و هارون معاون او است و هر دو يك پيغام آورده‌اند و آن اين بود كه خدا فرموده بنى اسرائيل را از قيد اسارت خود رها كن و بگذار آنها بيايند با ما برويم بوطن اصلى خودمان كه بلاد شام است و چون آن دو اين اظهار را نمودند فرعون بحضرت موسى گفت آيا ما تربيت و نگهدارى ننموديم تو را در خانه‌هاى خودمان با آنكه كودكى نوزاد بودى و سالهاى متمادى از عمر خود بنعمت ما پرورش يافتى و در ميان ما زندگى كردى تا آنخطاى بزرگ كه قتل يكنفر از ما بود از تو سر زد و فرار كردى رفتى و كفران نعمت ما را نمودى حال آمدى ادّعاى پيغمبرى ميكنى از ابن عباس نقل شده كه مدت اقامت آنحضرت در بين آنها هجده سال بود و سى و چهل هم گفته‌اند و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث فرمود بسوى فرعون آمد در خانه او و اذن ورود خواست اجازه‌اش ندادند و او عصايش را بدر زد تمام درها باز شد پس وارد شد بر فرعون و گفت من پيغمبر خدايم و بايد بنى اسرائيل را بفرستى با من بيايند و فرعون آنچه خدا فرموده گفت و مراد از آنكار كه گفت كردى قتل آنمرد بود و مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌

جلد 4 صفحه 101

اشياء بر من مكشوف نبود نميدانستم آنمرد بيك مشت زدن ميميرد و قصد كشتن او را نداشتم ميخواستم او را تربيت كنم اتفاقا مرد پس فرار كردم چون از شما ترسيدم كه مرا بنا حق بكشيد پس خدا مرا بعلم و حكمت و منصب نبوّت فائز فرمود و تو تصوّر كردى اين تربيت و نگهدارى تو از من نعمتى بوده كه منّت آنرا بر من ميگذارى با آنكه در واقع نعمت نبوده بلكه نقمت بوده زيرا تو همه ما را بنده خود كرده بودى اگر تو اطفال بى گناه بنى اسرائيل را نميكشتى مادرم مرا بدريا نمى‌انداخت و زير دست تو واقع نميشدم كه مرا تربيت كنى براى دلخوشى خودت و بنابراين محتمل است همزه استفهام انكارى در صدر كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده كه بمختصر بيانى حق تربيت و نعمت ظاهرى او را مبدّل بحق انتقام و دادستانى واقعى حضرت موسى نموده است لذا ديگر آنملعون جوابى نداد و روى سخن را بجانب ديگرى خارج از بحث معطوف داشت و از اعتراض بر صلاحيّت او براى ادّعاء نبوت صرف نظر نمود و سؤالى كرد كه حضرت موسى در جواب آن عاجز بماند و گفت چه چيز است پروردگار جهانيان آنحضرت جواب فرمود پروردگار آسمان و زمين و موجودات ما بين آن دو از هر جنس و نوع اگر شما معتقديد كه بايد خداوند خالق و مربّى آسمانها و زمين و موجودات آنها باشد و معرّفى فرمود خداوند را بأظهر خواص و آثارش و در واقع جواب حقيقى او را داد چون خالق و مربّى همه موجودات نميشود از جنس و نوع آنها باشد و بايد بخواص و آثار و اوصاف او را شناخت پس نميشود گفت چه چيز است يعنى از چه جنس و نوع است و استدلال نمود از وجود مصنوع بر وجود صانع ولى فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و رو باطرافيان خود كرد و گفت آيا شما نميشنويد سخن اين شخص را من ميپرسم خدا چه چيز است و سؤال از حقيقت او ميكنم او جواب ميدهد آفريننده آسمانها و زمين و موجودات است و از كار او خبر ميدهد و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون از كيفيّت خداوند سؤال‌

جلد 4 صفحه 102

نمود و موسى عليه السّلام گفت ربّ السّموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين پس فرعون از روى تعجب باصحابش گفت آيا شما نميشنويد من از كيفيّت خدا سؤال ميكنم او از وجودش جواب ميدهد و حضرت موسى چون ديد فرعون نفهميد يا خود را بنفهمى زد و او مدّعى ربوبيّت بود بر اهل عصر خود نه پيشينيان جوابى فرمود كه جاى اشكال و شبهه براى حاضرين باقى نماند و گفت پروردگار شما و پروردگار پدران شما كه اهل اعصار سابقه بودند و فرعون از جواب عاجز شد و نتوانست اشتباه كارى كند همان موافق نبودن جواب با سؤال را بهانه نمود و نسبت جنون بحضرت داد و استهزاء و سخريّه نمود ولى حضرت اعتنا نفرمود و استدلال خود را تعقيب فرمود بأمر مشهود عامّى كه گردش شبانه روز باشد بطرز نافع و ممتّع و مرتّب و منظّمى كه هر عاقلى ميتواند از آن پى بمدبّر عالم قدير حكيم كريم ببرد ولى محتاج بتعقّل و تأمل است لذا امر را معلّق بآن فرمود با اشاره بردّ نسبتى كه فرعون بآنحضرت داده بود بر او و اطرافيانش كه با او موافق بودند چون اشعار داشت بآنكه شما عقل نداريد كه تعقّل نميكنيد تا بدانيد و فرعون ديد ديگر محاجّه با حضرت موسى بصرفه و صلاح او تمام نميشود لذا از راه تهديد جلو آمد و گفت اگر خداى ديگرى براى خودت اختيار كنى تو را حبس ميكنم در زندان عمومى و گفته‌اند محبوسين او حبس دائم بودند و حضرت با كمال متانت در جواب فرمود اگر چه براى تو معجزه‌ئى اظهار نمايم كه دلالت واضح داشته باشد بر وجود خداوند قادر حكيم و صدق من در دعواى رسالت و كذب تو در دعواى ربوبيّت باز مرا حبس ميكنى ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَن‌ أَرسِل‌ مَعَنا بَنِي‌ إِسرائِيل‌َ «17»

اينكه‌ بفرستي‌ و رها كني‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ بهمراهي‌ ‌ما، نظر ‌به‌ اينكه‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌در‌ چنگال‌ فرعون‌ سخت‌ گرفتار بودند ‌آنها‌ ‌را‌ ‌به‌ اعمال‌ شاقه‌

جلد 14 - صفحه 15

وادار ميكرد زنهاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ باسيري‌ برسم‌ كنيزي‌ ‌در‌ خانه‌هاي‌ قبطيان‌ بكارهاي‌ پست‌ گماشته‌ ‌بود‌، اطفال‌ ‌آنها‌ ‌را‌ سر ميبريد و اينها سخت‌ دوچار ‌شده‌ بودند و اذيت‌ ميديدند چنانچه‌ بني‌ اسرائيل‌ خدمت‌ موسي‌ عرض‌ كردند قالُوا أُوذِينا مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ تَأتِيَنا وَ مِن‌ بَعدِ ما جِئتَنا (اعراف‌ ‌آيه‌ 129) لذا اولين‌ دعوت‌ ‌آنها‌ رهايي‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌بود‌ و نجات‌ ‌آنها‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 17)- و به دنبال بیان رسالت خود، آزادی بنی اسرائیل را مطالبه کنید و بگویید: «بنی اسرائیل را با ما بفرست» (أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ).

بدیهی است منظور این بوده که زنجیر اسارت و بردگی از آنها بردارد تا آزاد شوند، و بتوانند با آنها بیایند، نه این که تقاضای فرستادن آنها به وسیله فرعون شده باشد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع