آیه 16 سوره لیل

از دانشنامه‌ی اسلامی

الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ

[92–16] (مشاهده آیه در سوره)


<<15 آیه 16 سوره لیل 17>>
سوره :سوره لیل (92)
جزء :30
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

همان کس که (آیات و رسل حق را) تکذیب کرد و روی از آن بگردانید.

همان که [دین را] تکذیب کرد و از آن روی گردانید.

همان كه تكذيب كرد و رخ برتافت.

آن كه تكذيب كرد و رويگردان شد.

همان کس که (آیات خدا را) تکذیب کرد و به آن پشت نمود!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

—he who impugns [God’s prophets] and turns his back.

Who gives the lie (to the truth) and turns (his) back.

He who denieth and turneth away.

Who give the lie to Truth and turn their backs.

معانی کلمات آیه

  • تولى: تولى چون با «عن» باشد معناى اعراض مى‌‏دهد.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‌ «12» وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى‌ «13» فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى «14» لا يَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى «15» الَّذِي كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «16» وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى «17» الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى «18» وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى‌ «19» إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى‌ «20» وَ لَسَوْفَ يَرْضى‌ «21»

«12» همانا هدايت (مردم) بر عهده ماست. «13» و بى شك آخرت و دنيا از آنِ ماست. «14» پس شما را از آتشى كه زبانه مى‌كشد بيم دادم.

«15» (آتشى كه) جز بدبخت‌ترين افراد در آن در نيايد. «16» همان كه (حق را) تكذيب كرد و روى بر تافت. «17» ولى با تقواترين مردم از آن آتش دور داشته خواهد شد. «18» همان كه مال خود را مى‌بخشد تا پاك شود. «19»

در حالى كه براى احدى (از كسانى كه به آنان مال مى‌بخشد،) نعمت و منتى كه بايد جزا داده شود، نزد او نيست. «20» جز رضاى پروردگار بلند مرتبه‌اش، نمى‌طلبد. «21» و به زودى خشنود شود.

نکته ها

هدايت كردن از جانب خداوند، امرى حتمى است، «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‌» ولى پذيرش آن از سوى مردم حتمى نيست. چنانكه در جاى ديگر مى‌فرمايد: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى‌ عَلَى الْهُدى‌» «1»

«تَلَظَّى»، شعله آتش بدون دود است كه سوزندگى زيادترى دارد.

خلود و جاودانگى در دوزخ مخصوص افراد شقى است. «لا يَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى» در كلمه «صلى» ملازمت و همراهى نهفته است. شايد «ناراً تَلَظَّى» كه نوع خاصى از آتش است مخصوص افراد شقى باشد و ساير مجرمان به انواع ديگرى از آتش گرفتار شوند.

«1». فصّلت، 17.

جلد 10 - صفحه 511

آيه‌ «وَ لَسَوْفَ يَرْضى‌» را دو گونه مى‌توان معنا كرد: يكى آنكه انسان با رسيدن به اهدافش از خدا راضى مى‌شود، ديگر آنكه خداوند از او راضى مى‌شود. البتّه در قرآن، هر دو مورد يعنى رضاى خداوند از انسان و رضاى انسان از خداوند، در كنار هم آمده است: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» «1»*، «ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً» «2»

پیام ها

1- يكى از سنّت‌هاى الهى كه خداوند بر خود واجب كرده، هدايت مردم از طريق عقل و فطرت و پيامبران است. «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‌»

2- پذيرش هدايت، به نفع خود شماست، وگرنه خداوند بى‌نياز است. «وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى‌»

3- هشدار و انذار وسيله هدايت الهى است. «فَأَنْذَرْتُكُمْ» (هشدارهاى الهى را بايد جدى گرفت، زيرا از سوى كسى است كه دنيا و آخرت به دست اوست)

4- آتش آخرت، امرى ناشناخته و عظيم است. «ناراً» به صورت نكره آمده است.

5- شقاوت مثل تقوا داراى مراحلى است. الْأَشْقَى‌ ... الْأَتْقَى‌ (كسى كه آن همه نشانه‌هاى هدايت را ناديده بگيرد بدبخت‌ترين است «اشقى، الَّذِي كَذَّبَ وَ تَوَلَّى»

6- تقوا، همراه كمك به محرومان سپرى است در برابر آتش دوزخ. «سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ»

7- كمك به محرومان، شيوه دائمى پرهيزگاران است. «يُؤْتِي»

8- كمك از مال شخصى ارزش است. «مالَهُ»

9- نشانه تقوا، كمك‌هاى مالى خالصانه است. «الْأَتْقَى الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ»

10- كمك به فقرا، راهى است براى تزكيه و خودسازى. «يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى»

11- كمك‌هاى مالى كه براساس جبران خوبى‌هاى ديگران باشد، مايه رشد

«1». بيّنه، 8.

«2». فجر، 28.

جلد 10 - صفحه 512

نيست. «ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ» (انفاقى ارزش بالايى دارد كه انسان مديون ديگران نباشد و چشم داشتى هم نداشته باشد)

12- متّقى، جز رضاى خدا به دنبال چيز ديگرى نيست. «إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى‌»

13- قصد قربت، شرط لازم است. «إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ»

14- انفاق بايد در راه‌هاى خداپسندانه باشد. يُؤْتِي مالَهُ‌ ... ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ‌

15- او پروردگار اعلى است، پس فقط رضاى او را جستجو كنيد كه پاداش اعلى مرحمت مى‌كند. «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى‌»

16- انسان مخلص، به مقام رضا مى‌رسد و همواره از خداوند خشنود است. «وَ لَسَوْفَ يَرْضى‌»

«والحمد للّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 514

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِي كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «16»

الَّذِي كَذَّبَ‌: آن كس كه تكذيب كرد امر معاد و احوال آخرت را، وَ تَوَلَّى‌: و پشت كرد و برگشت از اطاعت حق و تكذيب پيغمبر نمود و از اطاعت او اعراض نمود.

بيان- كافر و جاحد به بقاء كفر و جحود مخلّد در آتش، لكن مؤمن عاصى به مقدار گناه خود عذاب شود به عدل و در آخر به سبب ايمان نجات يابد يا به شفاعت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‌ «1» وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى «2» وَ ما خَلَقَ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌ «3» إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى «4»

فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‌ وَ اتَّقى‌ «5» وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‌ «6» فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى‌ «7» وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى‌ «8» وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى‌ «9»

فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى‌ «10» وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى «11» إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‌ «12» وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى‌ «13» فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى «14»

لا يَصْلاها إِلاَّ الْأَشْقَى «15» الَّذِي كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «16» وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى «17» الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى «18» وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى‌ «19»

إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى‌ «20» وَ لَسَوْفَ يَرْضى‌ «21»

ترجمه‌

سوگند بشب وقتى كه بپوشاند

و بروز وقتى كه آشكار گردد

و بآنكه آفريده نر و ماده را

همانا كوشش شما هر آينه مختلف و پراكنده است‌

پس امّا كسيكه عطا نمود و پرهيز كرد

و تصديق نمود بمعارف حقّه‌

پس زود باشد كه ميسّر نمائيم براى او طريقه آسان را

و امّا كسيكه بخل ورزيد و بى‌نياز پنداشت خود را

و تكذيب نمود بمعارف حقّه‌

پس زود باشد كه ميسّر نمائيم براى او رويّه دشوار را

و دفع عذاب نميكند از او مال او وقتى كه هلاك شود

همانا بر عهده ما هر آينه راهنمائى است‌

و همانا از آن ما است آخرت و دنيا

پس بيم ميدهم شما را از آتشى كه زبانه ميكشد

در نيايد در آن مگر بدبخت‌ترين مردم‌

آنكه تكذيب نمود و روى گردانيد

و زود باشد كه دور گردانيده شود از آن پرهيزكارترين مردم‌

آنكه ميدهد مال خود را و پاك ميكند خويش را

با آنكه نيست از براى كسى در نزد او نعمتى كه جزا داده شود

مگر آنكه ميدهد براى طلب ثواب پروردگار خود كه برتر و بالاتر است‌

و هر آينه زود باشد كه خشنود شود.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره شريفه قسم ياد فرموده بشب وقتى كه‌

جلد 5 صفحه 397

بپوشاند آفتاب و نور آن و مبصرات را و بروز وقتى كه تجلّى و ظهور پيدا كند بزوال تاريكى شب و بآنچنان كسيكه خلق فرمود مرد و زن و نر و ماده حيوانات را و بنابر اين كلمه ما بمعناى الّذى است چنانچه قمّى ره فرموده و در مجمع از امام صادق عليه السّلام و خلق الذّكر و الانثى بدون ما نقل نموده و نسبت داده آن قرائت را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و بنابر اين شايد مراد سوگند بخلقت مرد و زن باشد و آنچه براى آن قسم ياد شده آنست كه هدف مردم در زندگى مختلف و سعى و كوشش آنها در دنيا متفرّق و پراكنده در جهات متشتّته است بعضى در فكر جمع مالند و بعضى در صدد جاه و جلال و بعضى در بند خوشى و حال و بعضى در مقام تحصيل رضاى خداوند متعال و فراغت بال از جهت مئال و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه بعضى از شما سعى ميكند در خير و بعضى از شما سعى ميكند در شرّ پس امّا كسيكه عطا نمود و انفاق كرد در راه رضاى خدا و پرهيز كرد از معاصى و تصديق نمود باعتقادات حسنه از توحيد و عدل و نبوّت و امامت و معاد روز قيامت پس در آتيه آسان مينمائيم براى او بتوفيق خود پيروى از احكام طريقه حقّه سهل و آسان را و امّا كسيكه بخل نمود و خسّت بروز داد و از انفاق در راه خدا مضايقه كرد و خواست مستغنى شود بمال از رحمت ذو الجلال و تكذيب نمود معارف و عقائد حسنه را پس واگذاريم بسلب توفيق او را بحال خود تا در آتيه آسان شود براى او پيروى از شهوات باقتضاء طبعش و بيفتد در مشكلات بتقليد و تبعيت از شيطان و هواى نفسش و پر واضح است كه بى‌نياز نميكند او را مالش از رحمت خدا وقتى بميرد يا بيفتد در جهنّم و قمّى ره نقل نموده كه نازل شد در باره مردى از انصار كه درخت خرمائى داشت در خانه مردى و داخل ميشد در آن خانه بدون اذن پس آن مرد شكايت نمود به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آن حضرت بصاحب درخت فرمود درخت خرماى خود را بمن بفروش بدرخت خرمايى در بهشت آن مرد قبول ننمود حضرت فرمود بمن بفروش بحديقه‌ئى يعنى باغ مخصوصى در بهشت گفت حاضر نيستم و رفت پس برخورد به او أبو دحداح و خريد از او آن درخت را و آمد نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و عرضه داشت يا رسول اللّه بگير از من آن درخت را و عطا فرما بمن آن باغ را كه باو وعده فرمودى و قبول نكرد پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود براى تو است در

جلد 5 صفحه 398

بهشت باغها و باغهائى پس نازل فرمود خدا در شأن أبو دحداح فأمّا من أعطى و اتّقى و صدّق بالحسنى فسنيسّره لليسرى و اين معنى در بعضى از روايات ديگر با اختلافاتى ذكر شده كه نقلش مهمّ نيست و در كافى و جوامع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه امّا كسيكه عطا كرد از آنچه داد او را خدا و پرهيزكار شد و تصديق نمود بحسنى يعنى بآنكه خداوند بعوض يكى ده تا صد هزار و بيشتر عطا ميفرمايد فسنيسّره لليسرى يعنى اراده نميكند چيزى از خير را مگر آنكه آسان ميكند خدا براى او و امّا كسى كه بخل نمود بچيزيكه خدا باو داده و تكذيب نمود بحسنى يعنى بآنكه خدا بعوض يكى ده تا صد هزار ميدهد فسنيسّره للعسرى يعنى اراده نميكند چيزى از شرّ را مگر آنكه آسان ميشود براى او و ما يغنى عنه ماله اذا تردّى قسم بخدا از كوه نمى‌افتد و نه از ديوار و نه در چاه ولى مى‌افتد در آتش جهنّم و در مناقب از آن حضرت نقل نموده كه امّا كسيكه عطا كرد و پرهيزكار شد و ترجيح داد سائل را بر خود در وقتى كه حاجت داشت ببذل قوتش و روزه گرفت تا وفا كرد بنذر خود و تصدق داد بانگشترى خود در حال ركوع و ترجيح داد مقداد را در وقت عسرت بر خود ببذل دينار و تصديق نمود بحسنى كه بهشت و ثواب خدا است پس آسان فرمود خداوند براى او هر خير و ثوابى را تا آنكه قرار داد او را پيشوا در خيرات و مقتدا و پدر ائمه و موفق بتوفيقات الهى و معلوم است كه مقصود بيان آنست كه فردا كمل در اين صفات مولاى متقيان بوده و فردا كمل پاداش الهى هم نصيب او شده خداوند بما هم نصيبى از تبعيّت او عنايت فرمايد و اخيرا ميفرمايد آنچه بعهده ما است هر آينه هدايت و راهنمائى بخير است به بيان چنانچه قمّى ره نقل فرموده و آنچه بعهده شما است پيروى و تبعيّت از دستور و دنيا و آخرت هم از آن ما است بهر كس هر چه بخواهيم از هر دو ميدهيم بشرط قابليّت و از دولت ما چيزى كاسته نميشود و تخويف و انذار فرموده متخلّفين را بآتش مخصوصى كه زبانه ميكشد و آنان را بخود ميكشاند و فرموده داخل نميشود در آن مگر شقى‌ترين افراد كه ظاهرا كافر بخيل مغرور بمال و جاه باشد كه تكذيب نموده بقول و عمل خود خدا و پيغمبر و امام و مواعيد ايشانرا و پشت كرده بكليّه احكام الهى و در روايات بصاحب آن درخت خرما كه بخل نمود

جلد 5 صفحه 399

در معامله با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بفلان كس كه تكذيب نمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در تعيين امير المؤمنين عليه السّلام بخلافت و روى گرداند از ولايت تفسير شده و در اين روايت كه از امام صادق عليه السّلام است ذكر شده كه در جهنّم واديى ميباشد كه در آن آتشى است كه داخل نميشوند در آن مگر دشمنان آل اطهار و بعضى از آتشها كمتر از بعض ديگر است و در آتيه دور كرده ميشود از آتش پرهيزكارترين خلق آنچنان كسى كه ميدهد مالش را و پاك ميكند نفس خود را از بخل با آنكه نيست نزد او براى احدى نعمتى كه بخواهد پاداش آنرا بدهد يعنى مقصودش از بذل مال آن نيست كه بكسى عوض حقى بدهد و نميدهد مال خود را بغرضى مگر بغرض تحصيل و طلب قرب و خشنودى ذات اقدس پروردگار برتر و بالاتر خود و بنابر اين استثناء متصل و مفرّغ است و محتمل است منقطع باشد يعنى لكن ميدهد براى طلب رضاى خدا و خالصا لوجه اللّه و بعد از داخل شدن در بهشت هر آينه خشنود و راضى ميشود از عمل خود و پاداش خداوند و در روايات اين شخص بابو الدّحداح تفسير شده و بعضى اشقى و اتقى را عبارت از شقى و تقى دانسته‌اند و اللّه اعلم و ثواب قرائت اين سوره در ذيل سوره سابقه گذشت و الحمد للّه و سلام على عباده الذّين اصطفى‌

جلد 5 صفحه 400

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِي‌ كَذَّب‌َ وَ تَوَلّي‌ «16»

تكذيب‌ انبياء ميكند ‌در‌ دعوت‌ بتوحيد مدعي‌ شرك‌ ميشود ‌در‌ رسالت‌، منكر ميشود قيامت‌ ‌را‌ قبول‌ ندارد و ‌اينکه‌ ‌هم‌ مراتبي‌ دارد ‌اگر‌ يك‌ حكم‌ ‌از‌ احكام‌ الهي‌ ‌را‌ منكر شود و ‌لو‌ تمام‌ انبياء و اوصياء و كتب‌ آسماني‌ و احكام‌ الهيه‌ ‌را‌ معترف‌ ‌باشد‌، ‌ يا ‌ يك‌ ضروري‌ دين‌ ‌ يا ‌ ضروري‌ مذهب‌ ‌را‌ منكر شود، ‌ يا ‌ يك‌ بدعتي‌ ‌در‌ دين‌ احداث‌ كند، ‌ يا ‌ يكي‌ ‌از‌ مقدسات‌ دين‌ ‌را‌ اهانت‌ كند ايمان‌ ميرود و شقاوت‌ پيدا ميكند و ‌از‌ ‌اينکه‌ دو ‌آيه‌ صريحا استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌اگر‌ كسي‌ ‌با‌ ايمان‌ رفت‌ و ‌لو‌ آلوده‌ بمعاصي‌ ‌باشد‌ نجات‌ پيدا ميكند زيرا كلمه استثناء منحصر ميكند ‌به‌ اشقي‌ و معرفي‌ ميكند ‌به‌ مكذب‌ و معرض‌ ‌که‌ معني‌ تولي‌ ‌است‌ اعراض‌ ‌از‌ حق‌ و ‌از‌ دين‌ ‌که‌ همان‌ ‌غير‌ مؤمن‌ ‌باشد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 16)- و در توصیف اشقی می‌فرماید: «همان کسی که (آیات خدا را) تکذیب کرد و به آن پشت نمود» (الذی کذب و تولی).

ج5، ص520

بنابر این، معیار خوشبختی و بدبختی همان کفر و ایمان است با پیامدهای عملی که این دو دارد و به راستی کسی که آن همه نشانه‌های هدایت و امکانات برای ایمان و تقوا را نادیده بگیرد مصداق روشن «اشقی» و بدبخت‌ترین مردم است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص253

منابع