آیه 118 سوره نحل
<<117 | آیه 118 سوره نحل | 119>> | |||||||||||||||
|
ترجمه های فارسی
و ما همان چیزها که بر تو پیش از این شرح کردیم (از مردار و خون و خنزیر و ذبیحه به نام غیر خدا) بر یهودیان حرام کردیم، و ما بر آنان ستم نکردیم لیکن آنها خود بر نفس خویش ستم میکردند (که حلال خدا را حرام کردند).
و آنچه را پیش از این برای تو شرح دادیم، بر یهود حرام کردیم، ما به آنان ستم نورزیدیم، بلکه آنان خودشان به خود ستم می کردند.
و بر كسانى كه يهودى شدند، آنچه را قبلا بر تو حكايت كرديم، حرام گردانيديم، و ما بر آنان ستم نكرديم، بلكه آنها به خود ستم مىكردند.
و بر يهوديان آنچه را كه پيش از اين براى تو حكايت كرديم حرام كرده بوديم. ما به آنها ستم نكردهايم، آنان خود به خويشتن ستم كردهاند.
چیزهایی را که پیش از این برای تو شرح دادیم، بر یهود حرام کردیم؛ ما به آنها ستم نکردیم، اما آنها به خودشان ظلم و ستم میکردند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «118»
و بر كسانىكه يهودى بودند آنچه را كه پيش از اين بر تو نقل كرديم حرام كرديم، (در سوره انعام كه قبل از نحل نازل شده، علاوه بر مردار و خون، چيزهاى ديگرى بخاطر گوشمالى يهوديان، حرام شده است.) و (لى ما با تحريم) ظلمى بر آنان نكرديم، وليكن (تحريم ما كيفر) ستمى بود كه آنان بر خويش رواداشته بودند.
نکته ها
در چند آيه قبل خوانديم: «إِنَّما حَرَّمَ»، يعنى تنها چهار چيز بر شما حرام است؛ مردار، خون، گوشت خوك، حيوانى كه به نام وبراى غير خدا ذبح شده باشد. در اينجا سؤالى به ذهن مىرسد كه اگر غذاهاى حرام منحصر در چهار چيز است پس چرا در سورهى انعام آيه 146 كه قبل از نحل نازل شده، حيوانات ناخندار و پيه گاو و گوسفند بر يهوديان حرام شد؟!
گويا اين آيه در پاسخ مىفرمايد: آنچه بر يهوديان حرام شد به عنوان محاصره اقتصادى و براى تنبيه وگوشمالى آنها بوده نه آنكه واقعاً حرام بوده است.
در اسلام دو نوع تحريم وممنوعيّت وجود دارد؛ يكى تحريم دايمى وبراى عموم مردم.
وديگرى تحريم موقت وبراى گروه خاص. حَرَّمْنا ... كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
پیام ها
1- محاصره اقتصادى از راه تحريم برخى خوردنىها، يكى از كيفرها و عقوبتهاى الهى براى امّتهاى پيشين بوده است. «حَرَّمْنا ... كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 596
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (118)
بعد از آن بيان مىفرمايد كه آنچه يهود حلال و حرام كردند به گمان باطل خود، نيست در تورات، چنانچه قرآن هم نباشد، بلكه محرمات بر آنها همان چيزها بود كه براى حضرت تو شرح داديم:
وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا: و بر آنانكه به دين يهود در آمدند و تابع موسى شدند.
حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ: حرام فرموديم آنچه را كه خواندهايم بر تو. مِنْ قَبْلُ:
پيش از نزول اين سوره يعنى در سوره انعام و هو قوله (وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ) «2» الايه. وَ ما ظَلَمْناهُمْ: و ستم نكرديم ايشان را به تحريم آنها.
«1» همان مدرك، صفحه 338، حديث سوّم، با اختلاف مختصر.
«2» انعام آيه 146.
جلد 7 - صفحه 302
وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ: و لكن بودند ايشان كه به سبب كثرت گناه بر نفسهاى خود ستم كردند تا مستحق شدند عقوبت را، يعنى به جهت عصيان و كفر به نعم الهى و انكار انبياى سبحانى، مستحق شدند كه بر ايشان حرام گردانيديم اشياء مذكوره راى كه در سوره انعام به جهت تغيير مصالحات نزد كفر و معصيت ايشان محرم شد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ (116) مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (117) وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (118) ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (119)
ترجمه
و نگوئيد براى وصف نمودن بزبانتان دروغ را اين حلال است و اين حرام تا افتراء زنيد بخدا دروغ را همانا آنانكه افتراء ميزنند بخدا دروغ را رستگار نميشوند
برخوردارى اندكى است و از براى آنها است عذابى دردناك
و بر آنانكه يهودى شدند حرام كرديم آنچه را نقل نموديم براى تو از پيش و ستم نكرديم بآنها ولى بودند آنها كه بخودشان ستم ميكردند
پس همانا پروردگار تو براى آنانكه كردند كار بد را بنادانى پس توبه نمودند بعد از آن و بصلاح در آوردند خودشان را همانا پروردگار تو پس از آن هر آينه آمرزنده مهربان است.
تفسير
خداوند متعال پس از بيان محرّمات مذكوره در آيه سابقه نهى فرموده از گفتن جمله اين حلال است و اين حرام بمجرّد توصيف زبانى بدون دليل و بيان الهى كه نتيجه آن وضوح دروغگوئى گوينده است گويا دروغ بكلام آنها واضح و آشكار شده است براى مبالغه در دروغگوئى اين اشخاص مانند آنكه ميگويند روى او وصف ميكند جمال را و چشم او وصف ميكند سحر را براى مبالغه در حسن روى و چشم او چنانچه مع الاسف در اين زمان معمول است كه بدون مراجعه بكتاب و سنّت و رأى مرجع تقليد از پيش خود هر كس ميگويد اين حلال و اين حرام است و از نتيجه اين نطق بىمنطق غافلند كه نيست مگر افتراء بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گويا غرضى از اين مقال ندارند جز واضح نمودن دروغ خودشان و نسبت دادن حكمى را بخداوند بدروغ كه افتراء و اشدّ انواع دروغ است و كسانيكه دروغى
جلد 3 صفحه 324
را نسبت بخدا دهند روى رستگارى را نخواهند ديد اين زندگانى چند روزه دنياى دنىّ چه قدر قيمت و قابليّت دارد كه كسى براى مختصر اظهار فضيلت پوچ يا ساير اغراض فاسده بخالق و پروردگار خود افتراء بزند و در آخرت بعذاب اليم گرفتار شود و در دنيا هم بفاصله كمى مفتضح و رسوا گردد امان از وساوس نفس امّاره قمّى ره فرموده مانند آنكه ميگفتند آنچه در شكمهاى شتر و گاو و گوسفند است مخصوص است بمردان ما و حرام است بر زنان ما و در سوره انعام گذشت و در توحيد از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه چون بنده خدا گناه بزرگ يا كوچكى را كه خداوند از آن نهى فرموده مرتكب شود از ايمان خارج گردد و مؤمن باو گفته نشود فقط مسلمان باو گفته شود تا توبه نمايد و استغفار كند كه در اين صورت بر ميگردد بايمان و گناه موجب كفر و انكار او نميشود ولى اگر حلالى را گفت حرام است و حرامى را گفت حلال است و اين را دين خود قرار داد از ايمان و اسلام بيرون رود و كافر شود و مانند كسى است كه در حرم داخل شود و در خانه كعبه رود و آنجا گناهى كند كه بيرونش برند و گردنش را بزنند و در جهنّم قرار گيرد و خداوند حرام فرمود بر يهود آنچه را خبر داد به پيغمبر خود پيش از اين در سوره انعام بآيه شريفه وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ كه بيان گرديد و اين تحريم براى عقوبت آنها بود نه مضرّت در آن محرّمات چون مستحق عقوبت بودند و در اين تحريم خداوند بآنها ظلم نفرموده بلكه خودشان ظلم نمودند بخودشان كه معصيت نمودند و مستحق عقوبت شدند و پس از ذكر وعيد خداوند بمقتضاى رحمت وعده مغفرت داده بكسانيكه از روى جهالت و نادانى نه تعصّب و عناد معصيت نمودند يا از باب بىفكرى و غفلت و عدم توجّه بعاقبت كه نوعا اين امور موجب معصيت است بشرط توبه و انابه و عمل بمقتضاى آن از اداء حقوق لازمه و تكاليف واجبه كه كاشف از ندامت و پشيمانى از گناه باشد و براى تأكيد و تقريب خبر انّ باسم آن انّ ربّك تكرار شده با اشاره باشتراط وقوع توبه بعد از گناه و با ملاحظه فاصله بين صدر و ذيل كلام نكات بلاغتى آن واضح خواهد بود و تكرار كلمه ثمّ براى افاده تراخى وعده از وعيد و ترتّب توبه بر معصيت است.
جلد 3 صفحه 325
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ عَلَي الَّذِينَ هادُوا حَرَّمنا ما قَصَصنا عَلَيكَ مِن قَبلُ وَ ما ظَلَمناهُم وَ لكِن كانُوا أَنفُسَهُم يَظلِمُونَ (118)
و نيز بر كساني که يهودي هستند حرام كرديم آنچه را که قبلا قصه آنها را بر شما بيان كرديم و ما بآنها ظلم نكرديم و لكن خود آنها بودند که بنفوس خود ظلم ميكردند اينکه آيه اشاره بآيه شريفه است که فرمود:
وَ عَلَي الَّذِينَ هادُوا حَرَّمنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ البَقَرِ وَ الغَنَمِ حَرَّمنا عَلَيهِم شُحُومَهُما إِلّا ما حَمَلَت ظُهُورُهُما أَوِ الحَوايا أَو مَا اختَلَطَ بِعَظمٍ ذلِكَ جَزَيناهُم بِبَغيِهِم وَ إِنّا لَصادِقُونَ انعام آيه 146 شرحش گذشت در مجلد پنجم صفحه 231 و 232
جلد 12 - صفحه 204
232 مراجعه فرمائيد (تنبيه) احكام شرعيه بر طبق مذهب اماميه تابع حكم و مصالح است و حكم و مصالح اگر ذاتيه باشد حكم تغيير پذير نيست و قابل نسخ هم نيست در جميع شرايع ثابت است و اگر بوجوه و اعتبار باشد قابل تغيير است و مورد نسخ هم وارد ميشود و اختلاف مكلفين و اختلاف ازمنه و اختلاف حالات و نيات و غير اينها تغيير ميكند مثلا ضرب يتيم للتاديب حسن و للتشفي قبيح تكبر بر متكبّرين حسن و بر متواضعين قبيح چنانچه فرمود
تكبروا مع المتكبرين
احكام مسافر با حاضر مختلف ميشود احكام رجال با نساء مختلف است مريض و سالم حاضر و غائب غني و فقير عالم و جاهل عامد و ناسي مطيع و عاصي مؤمن و كافر و غير اينها الي ما شاء اللّه و عالم باين وجوه و اعتبارات خداوند تبارك و تعالي است و همچنين در افعال تكوينيه الهيه که ميفرمايد:
وَ لَو أَنَّ أَهلَ القُري آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَرضِ وَ لكِن كَذَّبُوا فَأَخَذناهُم بِما كانُوا يَكسِبُونَ اعراف آيه 94 و يهود براي قساوت قلوب آنها و طغيان و سركشي خداوند احكام شديد بر آنها قرار داد چنانچه در آيه شريفه آمن الرسول آخر سوره بقره از قول مؤمنين نقل ميفرمايد رَبَّنا وَ لا تَحمِل عَلَينا إِصراً كَما حَمَلتَهُ عَلَي الَّذِينَ مِن قَبلِنا لذا ميفرمايد: وَ عَلَي الَّذِينَ هادُوا چون اكثر آنها از نسل يهودا فرزند يعقوب بودند آنها را يهود گفتند و معناي هادوا اشاره بيهود است حَرَّمنا ما قَصَصنا عَلَيكَ مِن قَبلُ که اشاره بآيه سوره انعام که قبلا ذكر شد وَ ما ظَلَمناهُم براي رفع توهم است که چرا فرق بين بندهگان گذارده شده سببش را بيان ميفرمايد وَ لكِن كانُوا أَنفُسَهُم يَظلِمُونَ که اينکه هم يك نوع عقوبت است مثلا بلاهايي که بر امم سابقه نازل شده و عقوباتي که در آخرت براي كفار هست که تمام براي ظلم بنفس است چنانچه در بسياري از آيات تصريح فرموده.
205
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 118)- در اینجا ممکن است سؤالی، طرح شود که چرا غیر از آن چهار چیز که در بالا گفته شد، اشیاء دیگری از حیوانات بر قوم یهود حرام بوده است؟
این آیه گویا به پاسخ این سؤال پرداخته، میگوید: «ما بر یهود (علاوه بر آن چهار مورد) چیزهایی را که قبلا برای تو شرح دادیم تحریم کردیم» (وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ).
اشاره به اموری است که در آیه 146 سوره انعام آمده: «بر یهودیان هر حیوان ناخنداری را حرام کردیم (اشاره به حیواناتی است که سمّ یکپارچه دارند همچون اسب) و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را تحریم نمودیم، مگر چربیهایی را که بر پشت آنها قرار داشت، و یا در لابلای امعاء، و دو طرف پهلوها، و یا با استخوان آمیخته بود، این را به خاطر ظلم و ستم آنها، به عنوان کیفر، قرار دادیم و ما راست میگوییم».
در حقیقت این محرمات اضافی جنبه مجازات و کیفر در برابر مظالم و ستمهای یهود داشته، و لذا در پایان آیه اضافه میکند: «و ما به آنها ستم نکردیم ولی آنها به خویشتن ستم روا میداشتند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم