آیه 113 سوره هود

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ

[11–113] (مشاهده آیه در سوره)


<<112 آیه 113 سوره هود 114>>
سوره :سوره هود (11)
جزء :12
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و (شما مؤمنان) هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست و بدانها دلگرم باشید و گر نه آتش (کیفر آنان) در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید داشت و هرگز کسی یاری شما نخواهد کرد.

و به کسانی که [به آیات خدا، پیامبر و مردم مؤمن] ستم کرده اند، تمایل و اطمینان نداشته باشید و تکیه مکنید که آتش [دوزخ] به شما خواهد رسید ودر آن حال شما را جز خدا هیچ سرپرستی نیست، سپس یاری نمی شوید.

و به كسانى كه ستم كرده‌اند متمايل مشويد كه آتش [دوزخ‌] به شما مى‌رسد، و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود، و سرانجام يارى نخواهيد شد.

به ستمكاران ميل مكنيد، كه آتش بسوزاندتان. شما را جز خدا هيچ دوستى نيست و كس ياريتان نكند.

و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت؛ و یاری نمی‌شوید!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Do not incline toward the wrongdoers, lest the Fire should touch you, and you will not have any friend besides Allah; then you will not be helped.

And do not incline to those who are unjust, lest the fire touch you, and you have no guardians besides Allah, then you shall not be helped.

And incline not toward those who do wrong lest the Fire touch you, and ye have no protecting friends against Allah, and afterward ye would not be helped.

And incline not to those who do wrong, or the Fire will seize you; and ye have no protectors other than Allah, nor shall ye be helped.

معانی کلمات آیه

تركنوا: ركون: آرام گرفتن به چيزى توأم با محبت و ميل .«لا تركنوا» : اعتماد نكنيد و ميل نكنيد..

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ «113»

و به ستمگران تمايل وتكيه نكنيد كه آتشِ (عذاب) شما را فرا مى‌گيرد و (در اين صورت) براى شما در برابر خداوند، هيچ دوست و سرپرستى نيست، پس (از هيچ ناحيه‌اى) مورد كمك قرار نخواهيد گرفت.

نکته ها

در روايات مى‌خوانيم كه مودّت و محبّت به ظالم و اطاعت از او، از مصاديق ركون به ظالم محسوب مى‌شود. در روايتى مى‌فرمايد: به ستمگر اميدى نداشته باش، گرچه او فاميل و دوست تو باشد. «و ان كان حميما قريباً» «1» در كافى، نيز اين روايت آمده كه اگر به مقدار زمانِ دست به جيب كردن ستمگر براى بخشش، راضى به زنده بودن او باشى، ركون و تكيه بر ظالم كرده‌اى كه خدا از آن نهى نموده‌است. «2»

از آنجا كه اطاعت از اولى الامر، واجب و از سوى ديگر، ركون به ظالم حرام است، پس اولى الامر نمى‌تواند ظالم باشد، بلكه بايد معصوم نيز باشد، زيرا گناه از مصاديق ظلم به شمار مى‌رود.


«1». تفسير كنزالدقائق.

«2». كافى، ج 5، ص 108.

جلد 4 - صفحه 128

ركون و تكيه بر ظالم، آتش و عذاب خداوند را در پى دارد، پس وضعيّت خود ظالم چگونه خواهد بود؟!

پیام ها

1- هرگونه تمايل واعتماد به ستمگران داخلى وخارجى، ممنوع است. «لا تَرْكَنُوا» (ستمگران، لايق پيروى و رهبرى نيستند)

2- تكيه بر ستمگران، گناه كبيره است. (هر گناهى كه قرآن درباره‌ى آن وعده‌ى آتش داده، گناه كبيره است) لا تَرْكَنُوا ... فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ

3- به جاى تمسّك به ظالم، به خدا توكّل كنيم. «وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ»

4- نتيجه‌ى تكيه بر ستمگران، غربت و تنهايى است. «ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ (113)

«1» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 199.

«2» مصدر سابق.

«3» تفسير منهج الصادقين ج 4 ص 458.

«4» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 199.

جلد 6 - صفحه 149

بعد از امر به استقامت منع از مداهنه در امور دينيه و ميل به اهل ظلمه را نهى فرمايد:

وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا: و ميل اندك مكنيد به سوى آنان كه ستم كردند بر خود و بر غير خود به شرك و كفر و گمراهى و سركشى مانند تزيّى به زىّ ايشان و تعظيم ذكر آنها. و اختلاط با ايشان و طمع در هداياى ايشان و مداهنه نمودن با آنها، چه جاى ميل بسيار و معاونت ايشان در ظلم و راضى و شريك شدن با آنان. ابو العاليه گفت: راضى به عمل ايشان مباشيد. «1» قتاده گويد: ملحق به آنها مشويد. «2» نزد ابن كيسان- با آنها مسكن نگيريد. «3» زمخشرى در كشاف گويد: نهى شامل است مجالست و مصاحبت و ذكر ايشان و ملاقات و ديدن آنها و تشبه به ايشان و مداهنه با آنان و تعظيم ايشان. «4» فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ: پس برسد و مماسّ كند شما را آتش جهنم هرگاه ركون و ميل كمى كنيد به ستمكاران، پس چگونه باشد حال شما اگر اعتماد و اتكال و مساعدت و معاونت آنها نمائيد. و به جهت مبالغه در تهديد ركون مى‌فرمايد: وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ: و نيست مر شما را بجز ذات احديت الهى دوستانى كه عذاب از شما باز دارند. ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ‌: پس يارى كرده نشويد، چه حكمت سبحانى موجب تعذيب ظلمه و ستمكاران است.

تنبيه: آيه شريفه ابلغ است در نهى از ظلم و تهديد بر آن، و خطاب به مؤمنان است به جهت تثبّت آنان بر استقامت ميل به يكى از طرفين افراط و تفريط. و ظلم هم عبارت است از قرار دادن چيزى در غير محل آن. و ظلم اعم است از آنكه‌

«1» تفسير ابو الفتح ج 6 ص 328.

«2» همان مصدر.

«3» همان مصدر.

«4» تفسير كشاف ج 2 ص 433.

جلد 6 - صفحه 150

بر نفس خود باشد به ارتكاب معاصى يا بر غير خود بر وجه تعدى. و آيه شريفه شامل باشد عامل به ظلم و معين بر ظلم و راضى به ظلم را و هر سه شريكند.

چنانچه در كافى از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود: العامل بالظلم و المعين له و الرّاضى به شركاء ثلاثة. «1» در تفسير ابو الفتوح رازى رحمه الله روايت شده كه چون روز قيامت شود:

نادى مناد اين الظّلمة و اعوان الظّلمة حتّى من لاق لهم دواة او برئ لهم قلما فجمعهم فى تابوت من نار: «2» منادى از قبل رب العزة ندا كند: كجا هستند ظالمان و ياران ظلمه جمع كنيد آنها را حتى كسى كه ليقه به دوات آنها نموده يا قلمى تراشيده، پس همه را در تابوتى آتشى و در قعر جهنم جاى دهند.

محمد بن مسلم زيّات فرموده: «3» نشستن بر سر مردارها بهتر است تا قارى شدن بر در سراى ظلمه و اعوان ظلمه. وزير عراق اقتدا به امامى نمود، امام جماعت آيه شريفه قرائت نمود «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ» موفق بيهوش شده بيفتاد، چون به هوش آمد او را از كيفيت سؤال كردند گفت: اين آيه در باره كسى است كه ركون به ظالمين دارد، پس حال ظالمان چگونه باشد. «4»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ (113) وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‌ لِلذَّاكِرِينَ (114) وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (115) فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَ كانُوا مُجْرِمِينَ (116) وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى‌ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ (117)

ترجمه‌

و ميل مكنيد بسوى آنانكه ظلم كردند پس برسد شما را آتش و نباشد براى شما از غير خدا دوستانى پس يارى كرده نشويد

و بر پادار نماز را در دو طرف روز و در ساعتهاى اوائل شب همانا كارهاى خوب مى‌برند كارهاى بد را اين پند است مر پند گيرند گانرا

و صبر كن پس همانا خدا ضايع نميكند مزد نيكوكارانرا

پس چرا نبودند از اهل عصرهاى پيش از شما صاحبان خرديكه نهى كنند از فساد در زمين مگر كمى از آنانكه نجات داديم از آنها و پيروى كردند آنانكه ظلم نمودند آنچه را متنعم شدند در آن و بودند گناه‌كاران‌

و نباشد پروردگار تو كه هلاك كند بلدها را بستم با آنكه اهل آنها باشند اصلاح كنندگان.

تفسير

ركون بظالم ظاهرا ميل و رغبت و اعتماد و اعتناء باو است و قمّى ره فرموده و در مجمع از ائمّه عليهم السّلام نقل نموده كه ركون مودّت و نصيحت و طاعت است و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آنمردى است كه مى‌آيد نزد پادشاه ظالم پس دوست دارد بقاء او را نادرست در كيسه خود كند و باو عطاء نمايد و عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه خدا وعده خلود در آتش را نداده ولى بشما ميرسد پس نبايد ركون بظلمه نمائيد و نيست براى مسلمانان ياورانى كه بتوانند دفع نمايند از ايشان عذاب را در صورت اراده الهى بلكه ناصر و معين و ياور اهل ايمان واقعا منحصر بخدا است و او كسانيرا كه ركون بظالم نمودند نصرت نميفرمايد پس نبايد باميد اعانت و نصرت از ظلمه با آنها دوستى و مودّت نمود و خداوند امر فرموده است باقامه نماز در دو طرف روز و در ساعاتى از شب نزديك بروز چون زلف جمع زلفة بمعنى قربة است و در تهذيب از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از دو طرف روز نماز صبح و مغرب است و مراد از ساعات نزديك بروز از شب نماز عشاء است و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نيز اين معنى را روايت نموده است و از ابن عبّاس و غيره هم نقل شده است و گفته‌اند اينكه نماز ظهر و عصر ذكر نشده يا براى معروفيّت آندو بنماز روز است يا براى آنستكه خداوند در جاى ديگر فرموده اقم الصّلوة لدلوك الشّمس الى غسق الليل و دلوك شمس زوال آنست و جمعى از مفسّرين قائل شده‌اند كه مراد از دو طرف روز نماز صبح و ظهر و عصر است و مراد از ساعات نزديك بروز از شب نماز مغرب و عشاء است و گفته‌اند

جلد 3 صفحه 115

دو طرف روز از روز است و مراد نصف اوّل و نصف آخر است و بين الطّلوعين را جزء روز محسوب نموده‌اند با آنكه ظاهر از روز عرفا از اوّل آفتاب تا غروب است و ظاهر از دو طرف چيزى دو نصف آن نيست و زوال شمس نصف روز از اوّل طلوع آفتاب تا غروب است نه نصف از اوّل طلوع فجر تا مغرب گويا حضرات خواسته‌اند نماز ظهر و عصر را داخل در حكم نمايند و راضى بخروج آندو نشده‌اند لذا اين بيان را نموده‌اند كه بهيچ وجه موافقت با ظاهر آيه ندارد با آنكه اثبات شى‌ء نفى ما عدا نمى‌كند و محتمل است ترك ذكر آندو براى اثبات تأكيد جماعت باشد در نماز صبح و مغرب و عشاء و لذا خطاب به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شده است با آنكه مراد عامّ است چون اقامه جماعت بعهده آنحضرت بوده و اين نكته را نديدم كسى ذكر كرده باشد در هر حال آنچه از خاندان وحى و تنزيل رسيده اظهر و اقوى و امتن است و بايد دانست كه كارهاى خوب مخصوصا نماز با آداب و شرائط صحّت و قبول كفّاره گناه كارهاى بد است و آثار سوء آنها را از نفس انسانى زائل و بر طرف مينمايد و در حديث نبوى مشهور است كه همانا نماز تا نماز كفّاره ما بين آندو است ماداميكه شخص از معاصى كبيره اجتناب نمايد و در امالى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود خدا محو ميكند بهر حسنه‌اى سيئه‌اى را و اين آيه را تلاوت نمود و در كافى و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه نقل نموده كه نماز مؤمن در شب مى‌برد آنچه را بجا آورده است از گناه در روز و نيز در مجمع و عيّاشى ره از آن حضرت نقل نموده كه بدان هيچ چيز عاقبتش مضرّتر و ندامتش سريع‌تر از گناه نيست و هيچ چيز زياد طلب‌تر و زودرس‌تر بگناه از عمل خير نيست كار خوب بگناه بزرگ قديمى فراموش شده از نظر صاحبش ميرسد و آنرا از گردن او مى‌اندازد و ساقط ميكند و از نامه عملش بعد از اثبات محو مى‌نمايد اين است كه خدا ميفرمايد همانا حسنات ميبرد سيّئات را اين پند است براى پند پذيران و از يكى از صادقين عليهما السّلام نقل شده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود حبيبم رسول خدا فرمود هيچ آيه‌اى در قرآن بيشتر از اين آيه مايه اميدوارى نيست و آيه دوّم را قرائت فرمود و فرمود اى على قسم بآن كسيكه مرا بحقّ مبعوث فرمود يكنفر از شما برميخيزد براى وضو گرفتن پس ميريزد گناهان از اعضايش و چون بدل و رويش رو بخدا ايستاد از جاى خود حركت نكند تا از تمام گناهان خود پاك شود مانند

جلد 3 صفحه 116

روز كه از مادر متولّد شده پس اگر مرتكب گناهى شود ميان دو نماز بهمين نحو نماز بعد كفّاره گناه پيش است تا پنج نماز تمام شود پس فرمود اى على مثل پنج نماز در شبانه روز براى امّت من مثل نهر آب جارى است بر در خانه هر يك چه گمان ميكند كسيكه بدنش چرك باشد و روزى پنج مرتبه در آن غسل نمايد آيا چركى در بدنش باقى ميماند هم چنين است و اللّه نمازهاى پنجگانه براى امّت من اين دستورات از امر باستقامت در دين و آنچه بعد از آن ذكر شده موعظه و پند است از براى كسانيكه قبول موعظه و پند مينمايند يا اين اقامه نماز و بردن حسنات آثار سيّئات را موجب تذكّر و اتّعاظ است براى اهل ذكر و فكر و بايد صبر نمود بر طاعات مخصوصا اقامه نماز و دانست كه خداوند اجر نيكوكارانرا بنحو اكمل عطا خواهد فرمود و چيزى از آنرا ضايع و باطل نخواهد گذارد و محتمل است مراد صبر حضرت ختمى مرتبت باشد بر آزار و اذيّت قوم و اشاره بتلافى آن حضرت از آنها باحسان و نيكى در مقابل بدى چنانچه سيره مرضيّه آن وجود مبارك بود و جاى تعجّب است از اينكه چرا در اهل هر عصرى از اعصار سابقه نبودند مردمان عاقل فاضل خير خواهى كه سايرين را نهى از فساد و معصيت كنند و از بركت وجود آنها جامعه اصلاح شود و اهل آن عصر مستحقّ عذاب الهى نشوند مگر عده كمى از انبياء و اولياء و اهل ايمان بآنها كه امر بمعروف و نهى از منكر مينمودند و نجات داد ايشانرا خدا در هر عصرى و سايرين كه ستم كار بودند بخودشان و خلق و پيروى مى‌نمودند از شهوات و لذّات نفسانى ايكه فرو رفته بودند در آنها و مجرم و معصيت كار بودند بعذاب الهى گرفتار شدند پس بايد از حال آنها عبرت گرفت و باصلاح حال خود پرداخت چون خداوند اهل آبادى‌ها را از روى ظلم هلاك نميكند و تا مستحقّ عقوبت نشوند بر آنها عذاب نازل نمى‌فرمايد يا مراد آنستكه ايشانرا براى مختصر ظلمى كه بين آنها واقع شود هلاك نميكند با آنكه جامعه در مقام اصلاح حال خودشان و بندگان خدا باشند و فساد غالب نشده باشد مانند باغبانيكه گلزارى تهيّه نموده كه اگر علف هرزه كمى در آن زمين باشد آنرا واژگون نميكند ولى اگر زياد شد ناچار بايد آنرا زير و زبر نمايد و گلزار جديدى تشكيل دهد و در نهى از فساد دلالت است بر وجوب امر بمعروف و نهى از منكر چون فساد اعمّ است از فعل حرام و ترك واجب و بقيّه كنايه است از اشياء نفيسه‌

جلد 3 صفحه 117

شريفه‌اى كه نوعا مردم آنها را ذخيره مينمايند و براى خودشان يا غير باقى ميگذارند ميگويند فلانى از بقيّه قوم است يعنى از اخيار آنها است و گفته‌اند الوابقيّة يعنى صاحبان دين و خير و بركت و تميز و معرفت و بعضى گفته‌اند مراد از آيه اخيره آنستكه خداوند بمجرّد شرك و معصيت خود قومى را هلاك نمى‌فرمايد ماداميكه بحقوق خودشان تعدّى نكنند و اين براى كمال رحمت رحمانيّه است كه از حقّ خود ميگذرد و از حقّ بندگان نميگذرد لذا گفته شده است كه سلطنت با كفر باقى ميماند و با ظلم باقى نميماند و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه اهلها مصلحون يعنى با يكديگر بانصاف رفتار مى‌نمايند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تَركَنُوا إِلَي‌ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُم‌ُ النّارُ وَ ما لَكُم‌ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ مِن‌ أَولِياءَ ثُم‌َّ لا تُنصَرُون‌َ (113)

و ركون‌ و اعتماد نكنيد بسوي‌ كساني‌ ‌که‌ ظلم‌ كردند ‌پس‌ تماس‌ ميكند ‌شما‌ ‌را‌ آتش‌ و نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌از‌ دوستاني‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ ياري‌ نميشويد كسي‌ ‌شما‌ ‌را‌ ياري‌ نميكند.

وَ لا تَركَنُوا گفتند ركون‌ اندك‌ ميلي‌ ‌است‌ إِلَي‌ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا سه‌ عنوان‌ ‌است‌: ظلم‌، اعانت‌ بظلم‌، ركون‌ بظالم‌ و ‌هر‌ سه‌ ‌از‌ گناهان‌ كبيره‌ ‌است‌ ‌که‌ وعده‌ آتش‌

جلد 11 - صفحه 135

داده‌ ‌شده‌. صفوان‌ جمال‌ ‌از‌ شيعيان‌ خاص‌ّ حضرت‌ موسي‌ ‌إبن‌ جعفر [ع‌] بوده‌ هارون‌ عباسي‌ شترهاي‌ ‌او‌ ‌را‌ كرايه‌ كرد ‌براي‌ رفتن‌ بحج‌ خدمت‌ حضرت‌ رسيد حضرت‌ فرمودند

(‌ يا ‌ صفوان‌ ‌کل‌ فعل‌ منك‌ جميل‌ الا اكراؤك‌ ‌هذا‌ الرجل‌)

عرض‌ كرد ‌من‌ كرايه‌ ندادم‌ برود ظلم‌ كند بلكه‌ ‌براي‌ حج‌ ‌بود‌ حضرت‌ فرمود آيا دوست‌ داري‌ زنده‌ ‌باشد‌ ‌تا‌ برگردد و اجرت‌ كرايه‌ شتران‌ تو ‌را‌ بدهد عرض‌ كرد بلي‌ فرمودند نبايد مؤمن‌ راضي‌ ‌باشد‌ ببقاء ظالم‌.

‌در‌ حديث‌ ‌است‌ فرداي‌ محشر منادي‌ ندا ميكند

(‌اينکه‌ الظلمة ‌اينکه‌ اعوان‌ الظلمة و اشباه‌ الظلمة، فيضرب‌ ‌لهم‌ سرادق‌ ‌من‌ نار ‌حتي‌ يفرق‌ ‌من‌ الحساب‌

راوي‌ خدمت‌ حضرت‌ عرض‌ ميكند

(اني‌ اخيط للسلطان‌ هل‌ كنت‌ ‌من‌ اعوان‌ الظلمة ‌فقال‌ [ع‌] اما انت‌ فمنهم‌ و اما اعوان‌ الظلمة ‌من‌ يبيعك‌ الإبر و الخيوط)

‌حتي‌ دارد

(‌لا‌ تعنهم‌ ‌علي‌ بناء مسجد)

فَتَمَسَّكُم‌ُ النّارُ ‌آن‌ آتش‌ ظلم‌ دامن‌ گير ‌شما‌ ‌هم‌ ميشود وَ ما لَكُم‌ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ مِن‌ أَولِياءَ ظلمة ‌خود‌ ‌آنها‌ ‌باشد‌ عذاب‌ گرفتار هستند كجا بفكر ‌شما‌ باشند بلكه‌ دشمن‌ ‌شما‌ ميشوند الأَخِلّاءُ يَومَئِذٍ بَعضُهُم‌ لِبَعض‌ٍ عَدُوٌّ إِلَّا المُتَّقِين‌َ زخرف‌ ‌آيه‌ 67.

ثُم‌َّ لا تُنصَرُون‌َ احدي‌ نيست‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ ياري‌ كند لكن‌ ‌اگر‌ قابليت‌ داشته‌ باشيد و ‌با‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا رويد و خداوند اجازه‌ و اذن‌ دهد شفعاء محشر ‌شما‌ ‌را‌ شفاعت‌ كنند زيرا ميفرمايد ما مِن‌ شَفِيع‌ٍ إِلّا مِن‌ بَعدِ إِذنِه‌ِ يونس‌ ‌آيه‌ 3 وَ لا يَشفَعُون‌َ إِلّا لِمَن‌ِ ارتَضي‌ انبياء ‌آيه‌ 29.

136

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 113)- تکیه بر ظالمان و ستمگران: این آیه یکی از اساسی‌ترین برنامه‌های اجتماعی و سیاسی و نظامی و عقیدتی را بیان می‌کند، عموم مسلمانان را مخاطب ساخته، و به عنوان یک وظیفه قطعی می‌گوید: «به کسانی که ظلم و ستم کرده‌اند، تکیه نکنید» (وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا). و اعتماد و اتکای کار شما بر اینها نباشد.

«چرا که این امر سبب می‌شود که عذاب آتش، دامان شما را بگیرد» (فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ).

«و غیر از خدا هیچ ولیّ و سرپرست و یاوری نخواهید داشت» (وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ).

با این حال واضح است که هیچ کس شما را یاری نخواهد کرد «و یاری نمی‌شوید» (ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ).

ج2، ص384

در چه اموری نباید به ظالمان تکیه کرد؟

بدیهی است که در درجه اول نباید در ظلمها و ستمگریهایشان شرکت جست و از آنها کمک گرفت، و در درجه بعد اتکاء بر آنها در آنچه مایه ضعف و ناتوانی جامعه اسلامی و از دست دادن استقلال و خودکفایی و تبدیل شدن به یک عضو وابسته و ناتوان می‌گردد باید از میان برود که این گونه رکونها جز شکست و ناکامی و ضعف جوامع اسلامی، نتیجه‌ای نخواهد داشت.

و اما این که: فی المثل مسلمانان با جوامع غیر مسلمان، روابط تجاری یا علمی براساس حفظ منافع مسلمین و استقلال و ثبات جوامع اسلامی داشته باشند، نه داخل در مفهوم رکون به ظالمین است و نه چیزی است که از نظر اسلام ممنوع بوده باشد و در عصر خود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و اعصار بعد همواره چنین ارتباطاتی وجود داشته است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع