آیه 10 سوره مجادله
<<9 | آیه 10 سوره مجادله | 11>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
همیشه نجوا و راز گفتن از (نفوس شریره) شیطان است که میخواهد مؤمنان را دلتنگ و پریشان خاطر کند در صورتی که هیچ زیان به آنها نمیرساند جز آنکه امر خدا باشد، و مؤمنان باید همیشه بر خدا توکل کنند.
جز این نیست که گفتگوی محرمانه [بی منطق و رازگویی بی دلیل] از [ناحیه] شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند، ولی نمی تواند هیچ گزندی به آنان برساند مگر به فرمان خدا. و مؤمنان فقط باید بر خدا توکل کنند [که توکل کننده به خدا از گزند شیطان مصون است.]
چنان نجوايى صرفاً از [القاآت] شيطان است، تا كسانى را كه ايمان آوردهاند دلتنگ گرداند، و[لى] جز به فرمان خدا هيچ آسيبى به آنها نمىرساند، و مؤمنان بايد بر خدا اعتماد كنند.
هر آينه نجواكردن كار شيطان است كه مىخواهد مؤمنان را محزون كند و حال آنكه هيچ زيانى، جز به فرمان خداوند، به آنها نمىرساند. و مؤمنان بايد كه بر خدا توكل كنند.
نجوا تنها از سوی شیطان است؛ میخواهد با آن مؤمنان غمگین شوند؛ ولی نمی تواند هیچ گونه ضرری به آنها برساند جز بفرمان خدا؛ پس مؤمنان تنها بر خدا توکّل کنند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«لِیَحْزُنَ»: تا غمگین سازد. باب اوّل است و متعدی. «لَیْسَ بِضَآرِّهِمْ»: شیطان نمیتواند بدیشان زیان و ضرری برساند.
نزول
قتاده گوید: منافقین با یکدیگر به نجوى مى پرداختند و این کار زشت موجب خشم و نارضایتى مؤمنین را فراهم میساخت و بر آنها گران مى آمد لذا این آیه نازل گردید.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «10»
همانا نجوا از سوى شيطان است تا كسانى را كه ايمان آوردهاند اندوهگين كند، در حالى كه جز به اذن خداوند، هيچ (نجوايى) ضرر رسان نيست، پس بايد مؤمنان تنها بر خداوند توكّل كنند.
پیام ها
1- چنانكه ريخت و پاش و مصرف بيش از اندازه، انسان را برادر شيطان قرار مىدهد، «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» «1» نجوا نيز انسان را شيطان صفت مىكند. «إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ»
2- هر گونه سخن آشكار و نهانى كه موجب ترس و دلهره در ميان مسلمانان گردد، كارى شيطانى است. «النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا»
3- بايد دغدغهها را چنين تسلّى داد كه تا خدا نخواهد كسى نمىتواند آسيبى برساند. لِيَحْزُنَ ... لَيْسَ بِضارِّهِمْ
4- مؤمنان در حفظ و حراست خداوند هستند. «وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً»
5- تلاشهاى منافقان، از مدار قدرت الهى خارج نيست. «وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ»
6- جنگ روانى دشمن را خنثى كنيم. لِيَحْزُنَ ... وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً
«1». اسراء، 27.
جلد 9 - صفحه 514
7- داروى شفابخش هر گونه ناآرامى و دلهره، توكّل بر خداوند است. «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»
8- توكّل بر خدا كار هر كس نيست، ايمان مىخواهد. «فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» گرچه خداوند از مؤمنان حمايت مىكند، ولى آنان نيز بايد بر خداوند توكّل كنند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «10»
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ: جز اين نيست كه نجوائى كه متضمن گناه و دشمنى پيغمبر باشد از وسوسه شيطان، و در نظر شما مىآورد و شما را بر آن مىدارد. لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا: تا محزون و غمناك گرداند مؤمنان را، وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً: و نيست شيطان يا تناجى ايشان ضرر رساننده مؤمنان را به چيزى، إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ: مگر به فرمان خدا و به مشيت و مصلحت او، كه ضررى و حادثه از مرگ و غير آن به اقارب و خويشان او رساند به اين وجه كه در جهاد مغلوب شوند و نزد آن حال، موت بر ايشان طارى شود و موجب حزن مؤمنان گردد. نزد بعضى امر خدا به حزن، به اعتبار امر او سبحانه است به سبب آن كه جهاد است. وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ: و بر خدا، نه بر غير او، پس بايد توكل كنند مؤمنان، و مهمّ خود به حق واگذارند و از راز گفتن جهودان و منافقان باك نداشته باشند.
تنبيه: آيات شريفه را اشاراتى است: 1- نهى از نجوائى كه متضمن گناه و تعدى و نافرمانى رسول باشد. 2- امر به آنچه خير در آن باشد از نيكوكارى و پرهيزكارى. 3- تذكر به حشر بندگان و جزاى اعمال. 4- آنكه نجوائى كه خلاف رضاى الهى در آن باشد، از وساوس شيطانى است كه در نتيجه طارى شدن اندوه و غصه است به مؤمنان، و لذا از مطلق نجوا نهى شده. در مجمع- از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه فرمود:
جلد 13 - صفحه 67
اذا كنتم ثلثة فلا يتناج اثنان دون صاحبهما فانّ ذلك يحزنه: «1» زمانى كه سه نفر با هم باشيد، پس نجوى و راز نگويند دو نفر از آنها با هم به جهت آنكه آن، سبب حزن ديگرى خواهد بود.
5- امر به توكل نمودن مؤمنان بر خداوند منّان.
بيان: محقق طوسى رحمه اللّه فرمايد: مراد توكل، واگذارى بنده است جميع آنچه صادر شود از او و وارد شود بر او، به خداى تعالى به جهت علم او به اينكه ذات سبحانى اقوى و اقدر، و بجا آورد آنچه قادر است بر وجه احسن و اكمل.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: بدرستى كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شب معراج سؤال نمود پروردگار خود را كدام اعمال افضل است. فقال اللّه عزّ و جلّ: ليس شىء عندى افضل من التّوكّل علىّ و الرّضا بما قسمت. فرمود خداى عزّ و جلّ: نيست چيزى نزد من افضل از توكّل بر من، و راضى بودن به آنچه قسمت فرمايم.
شأن نزول: روز جمعه حضرت در صفّه مسجد نشسته، آنجا چندان وسعتى نداشت. جمعى از اهل بدر كه از جمله آنها ثابت بن قيس بود، خدمت حضرت آمدند. ديدند اصحاب اطراف ايشانند. گفتند: السّلام عليك ايها النبى و رحمة اللّه و بركاته. حضرت جواب دادند. بعد بر اصحاب سلام كردند. چون جاى نديدند، ميان مسجد ايستادند. حضرت اصحاب بدر را محترم مىداشت به جهت سبقت ايمان و علم ايشان. چون ديد كه هيچكس برنخاست تا آنها بنشينند، حضرت امر فرمود به بعضى برخيزند. آنها به كراهت برخاستند.
منافقان شكايت كردند كه شما مىگوئيد صاحب ما عادل است و حال آنكه سابق را برمىخيزاند و مسبوق را به جاى او مىنشاند؛ حق تعالى به جهت استصواب حضرت، آيه نازل فرمود:
«1» به نقل از منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 209.
جلد 13 - صفحه 68
(آية 11)
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ «6» أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «7» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى ثُمَّ يَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُكَ حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِيرُ «8» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ «9» إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «10»
ترجمه
روز كه برمىانگيزاند خدا آنها را همگى پس خبر ميدهد آنان را بآنچه كردند تعداد و ضبط نمود آنرا خدا و فراموش كردند آنها آنرا و خدا بر همه چيز ناظر و آگاه است
آيا ندانستى كه خدا ميداند آنچه را كه در آسمانها و آنچه در زمين است نمىباشد هيچ گفتگوى نهانى سه نفر مگر آنكه او چهارمى آنها است و نه پنج نفر مگر آنكه او ششمى آنها است و نه كمتر از اين و نه بيشتر مگر آنكه او با آنها است هر جا كه باشند پس خبر ميدهد آنان را بآنچه كردند روز رستخيز همانا خدا بهمه چيز دانا است
آيا نظر ننمودى بآنانكه نهى شدند از گفتگوى نهانى پس باز ميگردند بآنچه نهى شدند از آن و راز گوئى ميكنند بگناه و دشمنى و نافرمانى پيغمبر و چون آيند نزد تو تحيّت گويند بتو بچيزى كه
جلد 5 صفحه 160
تحيّت نگفت ترا بآن خداوند و ميگويند در ميان خودشان چرا عذاب نميكند ما را خدا بآنچه ميگوئيم كافيست براى آنها جهنّم وارد مىشوند در آن پس بد جاى بازگشتى است
اى كسانى كه ايمان آورديد وقتى كه گفتگوى نهانى ميكنيد پس گفتگوى نهانى نكنيد بگناه و نافرمانى پيغمبر و گفتگوى نهانى كنيد به نيكى و پرهيزكارى و بترسيد از خداوندى كه بسوى او محشور خواهيد شد
جز اين نيست كه گفتگوى نهانى از شيطانست تا غمگين شوند آنان كه ايمان آوردند و نيست زيان رساننده بايشان چيزى مگر باذن خدا و بر خدا بايد توكّل كنند مؤمنان.
تفسير
خداوند متعال در آيات سابقه اخيرا وعده عذاب بكفّار داد و در اين آيات وقت آن را بيان فرموده كه روز قيامت است و آن روزى است كه خداوند تمام مردم را زنده و از قبور بيرون ميآورد و در صحراى محشر جمع ميفرمايد پس خبر ميدهد بآنها از اعمال خوب و بدشان كه خدا آنها را بشمار درآورده باحاطه علميّه خود بعدد آنها و ثبت و ضبط فرموده در نامه اعمال بندگان و آنها براى زيادى اعمال يا بىاعتنائى بآن فراموش نمودند آنها را ولى خدا بر هر چيز ناظر و حاضر و گواه و آگاه است آيا نمىبينى و نميدانى تو اى پيغمبر و يا اى انسان خردمند و اقرار نميكنى كه خدا ميداند آنچه را در آسمانها و زمين است چون خطاب ظاهرا به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و باطنا بعموم خلق و استفهام براى اخذ اقرار از آنها است و براى توضيح احاطه علميّه خود بجزئيات اعمال و احوال بندگان ميفرمايد هيچ رازگوئى و گفتگوى محرمانه سه نفرى نيست مگر آن كه خدا چهارم آنها است در علم و اطّلاع بخصوصيّات آن گفتگو چون با او اهل آن راز چهار نفر مىشوند و بعضى گفتهاند نجوى آنست كه ميان سه نفر باشد و سرّ آنست كه ميان دو نفر باشد ولى ظاهرا كليّت ندارد بلكه غالبا آن بر سه نفر ببالا اطلاق مىشود و همچنين هيچ نجواى چهار نفرى نيست مگر آنكه خداوند بهمان معنى پنجم آنها است و همچنين هيچ نجواى كمتر از عدد مذكور و بيشتر از آن نيست مگر آنكه خداوند با آنها است بهمان معنى هر جا كه باشند و اين شاهد است بر آن كه اختصاص بسه نفر ندارد پس روز قيامت خبر ميدهد اصحاب نجوى را
جلد 5 صفحه 161
بصحبتهاى محرمانه آنها براى جزا دادن بر آن و در ذيل آيه اشاره شده بجهت بودن خدا با آنها كه آن عالم بودن او است بتمام اشياء و اقوال و احوال آشكار و پنهان و در روايات ائمه اطهار باين معنى تصريح شده كه جهت بودن خداوند يكى از اهل نجوى و با آنها هر جا باشند احاطه علمى و شهود خارجى است نه بودن او در عداد آنها و يكى از آنان بذات مقدّس خود چون اگر چنين باشد محدوديّت ذاتى و احتواء خارجى كه از لوازم و خواص جسم است براى خداوند لازم ميآيد كه منزّه است ذات اقدسش از آن و هر چه موجب فقر و احتياج باشد بمكان و زمان و علّت و امثال آن در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نازل شد اين آيه در حق فلان و فلان و ابو عبيده جرّاح و عبد الرّحمن بن عوف و سالم مولى ابو حذيفه و مغيرة ابن شعبه وقتى كه نوشتند نوشتهئى بين خودشان و معاهده نمودند كه بعد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نگذارند خلافت در بنى هاشم باشد و قمّى ره نيز اين معنى را نقل نموده و راجع بآيه بعد در مجمع از ابن عباس ره نقل نموده كه يهود و منافقين با هم نجوى مىكردند و باهل ايمان نظر مينمودند و بهم چشمك ميزدند و ايشان تصوّر مىكردند خبر قتل يا مصيبت وارده بر كسانشان كه بجنگ رفتهاند بآنها رسيده و محزون مىشدند و پس از چندى از اين معنى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شكايت نمودند و حضرت آنها را منع فرمود و ممتنع نشدند و اين عمل را تكرار كردند لذا خداوند ميفرمايد به پيغمبر خود آيا نديدى كسانى را كه نهى شدند از گفتگوى نهانى و منتهى نشدند و عود مىكنند بآن عمل نهى شده و گفتگو ميكنند سرّا بگناه كه آزار اهل ايمان باشد و بدشمنى با ايشان كه ميخواستند مشوّش و محزون كنند آنان را و بنافرمانى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ارتكاب و عود بعملى كه آن حضرت نهى فرموده از آن يا توصيهاى كه بيكديگر مىكردند در ترك اطاعت او و بدتر از همه آن كه وقتى ميآمدند خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مىگفتند السّام عليك يا ميگفتند انعم صباحا و انعم مساء كه تحيّت زمان جاهليّت است بجاى السّلام عليك كه تحيّت اسلام است و خداوند فرموده و سلام على عباده الّذين اصطفى چون سام در لغت آنها بمعناى مرگ بود يا از آن باد سام را اراده مىكردند و پيغمبر (ص) جواب ميفرمود و عليك يا و عليكم
جلد 5 صفحه 162
چنانچه قمّى ره و غيره نقل نمودهاند و پيش خودشان با يكديگر ميگفتند اگر محمّد پيغمبر است چرا ما را براى اين كارها عذاب نميكند لذا خدا فرموده عذاب آخرت كافى است براى آنها و بد است آن مرجع و مصير و مئال و عقوبت و نكال آن بمراتب اشدّ از عقوبات دنيوى است و بعد از اين خداوند اهل ايمان را از اين قبيل نجوى نهى فرموده و مقرّر داشته كه نجوى بايد بخير و صلاح اهل ايمان و پرهيز از مخالفت خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد با اشاره بآن كه روز حشر خداوند اهل نفاق و نجواى ممنوع را مجازات خواهد فرمود و در آيه اخيره گوشزد فرموده كه نجواى كفّار و منافقين از وساوس شيطان و باغواء آن ملعون است براى آن كه اهل ايمان محزون و پريشان خاطر گردند و تا خدا نخواهد آن عمل شيطان يا آن نجواى پيروان او ضررى باهل ايمان وارد نميسازد و تكليف ايشان توكّل و اعتماد بحفظ الهى است در اين امر و ساير امور و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از شيطان دوّمى است و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه اگر شما سه نفر مصاحب و با يكديگر باشيد نبايد دو نفرى نجوى كنيد چون اين موجب حزن آن يك نفر مىشود و بعضى گفتهاند مراد از نجوى در اين آيه خوابهاى شيطانى است كه موجب حزن و پريشانى خاطر گردد و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام در سبب نزول اين آيه خواب مفصّلى از اين قبيل از حضرت زهرا (ع) نقل نموده با تأديب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن شيطان خاص را كه موجب اين خواب شده بود و دستور علاج آن بآنكه خواب بيننده بگويد اعوذ بما عاذت به ملائكة اللّه المقرّبون و انبياء اللّه المرسلون و عباده الصّالحون من شرّ ما رأيت في رؤياى و بخواند سوره حمد و معوّذتين و قل هو اللّه احد را و آب دهان افكند سه مرتبه بجانب چپ خود كه مأمون از ضرر آن خواهد بود و در كافى از آن حضرت نقل نموده در علاج اين قبيل خوابها كه بعد از ديدن چنين خوابى از آن پهلو كه خوابيده بپهلوى ديگر شود و اين آيه را تلاوت نمايد تا باذن اللّه و بگويد عذت بما عاذت به ملائكة اللّه المقرّبون و انبيائه المرسلون و عباده الصّالحون من شرّ ما رأيت و من شرّ الشّيطان الرّجيم و بنظر حقير اين معنى از بطون است كه با ظواهر منافاتى ندارد و اللّه اعلم.
جلد 5 صفحه 163
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّمَا النَّجوي مِنَ الشَّيطانِ لِيَحزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيسَ بِضارِّهِم شَيئاً إِلاّ بِإِذنِ اللّهِ وَ عَلَي اللّهِ فَليَتَوَكَّلِ المُؤمِنُونَ «10»
جز اينکه نيست که نجوي از شيطان است براي اينکه که محزون كند كساني را
جلد 16 - صفحه 455
که ايمان آوردهاند و نيست شيطان که بتواند ضرري متوجه آنها كند مگر مشيّت حق تعلق بگيرد، و بر خداوند متعال پس بايد توكّل كنند مؤمنون.
إِنَّمَا النَّجوي مِنَ الشَّيطانِ دو نحوه تفسير شده.
1- مراد خوابهاي شيطاني است که در عالم رؤيا بنظر مؤمنين ميرساند که قلوب آنها را بوحشت اندازد و آنها را محزون كند.
2- مراد نجواهاي منافقين بر ضرر مسلمين باغواي شيطان است.
لِيَحزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا لام غرض است که ميخواهد مؤمنونرا محزون كند يا برؤيا يا بوساوس در قلوب اهل فساد که نجوي كنند و در مقام اذيّت مؤمنين برآيند وَ لَيسَ بِضارِّهِم شَيئاً شيطان كوچكترين ضرري نميتواند بمؤمن برساند چه در رؤيا و چه در اغواي و وسوسه، ضرر و نفع بيد قدرت حق است.
إِلّا بِإِذنِ اللّهِ موافق حكمت و مصلحت که مكرر بيان شده که بلاء و نعمت بدست او است و منشأ هر يك اموري است و تا مشيّت او تعلّق نگيرد احدي قدرت ندارد و اينکه منافي با اختيار نيست و مورث جبر هم نميشود نه جبر است و نه تفويض، و براي حفظ از كليه مضار بايد توكل نمود.
وَ عَلَي اللّهِ فَليَتَوَكَّلِ المُؤمِنُونَ پناه بردن بخدا از شرّ هر ذي شرّي از جن و انس و حيوانات موذيه و ساير بليات.
تنبيه: شيطان هيچ گونه قدرتي بر اضرار باحدي ندارد اگر قدرت داشت يك نفر اولاد آدم را روي زمين نميگذاشت فقط وسوسه و القاء خيال در قلب انسان ميكند و تا نفس انسان مايل نباشد انسان نميكند لذا ميفرمايد: إِنَّ عِبادِي لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطانٌ إِلّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الغاوِينَ حجر آيه 42 و انسان هم تا مشيّت تعلّق نگيرد قدرت بر فعلي ندارد.
ما قَطَعتُم مِن لِينَةٍ أَو تَرَكتُمُوها قائِمَةً عَلي أُصُولِها فَبِإِذنِ اللّهِ حشر آيه 5.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 10)- لذا در این آیه میافزاید: «نجوا تنها از سوی شیطان است» (إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ).
«میخواهد با آن مؤمنان را غمگین سازد» (لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا).
«ولی (باید بدانند که شیطان) نمیتواند هیچ گونه ضرری به آنها برساند جز به فرمان خدا» (وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
چرا که هر مؤثری در عالم هستی است تأثیرش به فرمان خداست.
«پس مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند» و از هیچ چیز جز او نترسند و بر غیر او دل ننهند (وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).
بدین ترتیب «نجوا» گاه حرام است و این در صورتی است که موجب اذیت و آزار و هتک حیثیت مسلمانی گردد و چنین نجوائی نجوای شیطانی است که هدفش غمگین ساختن مؤمنان است.
در مقابل گاه حکم وجوب به خود میگیرد، و این در صورتی است که مسأله سری لازمی در میان باشد که افشای آن خطرناک، و عدم ذکر آن نیز موجب تضییع حق و یا خطری برای اسلام و مسلمین است.
و گاه متصف به استحباب میشود و آن در جائی است که انسان برای انجام کارهای نیک و بر و تقوا به سراغ آن رود، و همچنین حکم کراهت و اباحه.
ج5، ص125
ولی اصولا هرگاه هدف مهمتری در کار نباشد نجوا کردن کار پسندیدهای نیست، و بر خلاف آداب مجلس است زیرا نوعی بیاعتنائی یا بیاعتمادی نسبت به دیگران محسوب میشود.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ طبرى صاحب تفسیر جامع البیان.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.