واجب الوجود
واجِبُ الوجود موجودی که بدون نیاز به دیگری وجود دارد. تنها مصداق واجب الوجود، خداوند است. فیلسوفان مسلمان با دلایلی از جمله برهان صدیقین و برهان امکان و وجوب به اثبات وجود واجب الوجود پرداختهاند.
برخی از ویژگیهای واجب الوجود عبارتند از: ماهیت نداشتن، محدودیت نداشتن، بساطت (مرکب نبودن)، توحید ذاتی، توحید رُبوبی، حیاتداشتن، عالمبودن، قادربودن و خالقیت.
تقسیم موجودات به واجب الوجود و ممکن الوجود
از دیدگاه فیلسوفان مسلمان هر موجودی را ملاحظه کنیم، از این دو حالت خارج نیست: یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود. اگر هستی برای ذات آن موجود، ضروری باشد، واجب الوجود و اگر هستی یا نیستی برای ذات آن ضروری نباشد، ممکن الوجود نامیده میشوند. از دیدگاه محمدتقی مصباح یزدی، از مجتهدان و فیلسوفان معاصر شیعه، واجب الوجود، موجودی است که خودبخود وجود دارد و نیازی به موجود دیگری ندارد. درمقابل، ممکن الوجود موجودی است که خودبخود وجود ندارد و وجود یافتنش وابسته به موجود دیگری است. ملا هادی سبزواری، عارف و فیلسوف شیعی قرن سیزدهم قمری، و مرتضی مطهری، فیلسوف و متکلم شیعی قرن چهاردهم شمسی، واجب الوجود و ممکن الوجود را بدیهی و بینیاز از تعریف دانستهاند.
دلایل اثبات واجب الوجود
در فلسفه اسلامی استدلالهای فراوانی برای اثبات واجب الوجود یا خداوند مطرح شده است و برخی برهان صدیقین را محکمترین دلیل بر وجود واجب الوجود میدانند؛ البته این برهان به صورتهای مختلف و با استدلالهای متعدد بیان شده است. استدلالهایی که ابن سینا، ملاصدرا، ملاهادی سبزواری و علامه طباطبایی مطرح کردهاند، از جملهٔ آنها هستند.
بر طبق «برهان امکان و وجوب»، هر موجودی به لحاظ عقلی یا ممکن الوجود است یا واجب الوجود و غیر از این دو حالت، قابل فرض نیست. نمیتوان همه موجودات جهان را ممکن الوجود دانست؛ چرا که ممکن الوجود برای وجودیافتن به علت نیاز دارد و علت آن اگر خود ممکن الوجود باشد، آن نیز نیاز به علت دارد. اگر همه علتها ممکن الوجود و نیازمند به علت باشند، هیچگاه هیچ موجودی در جهان تحقق پیدا نخواهد کرد. بنابراین باید موجودی باشد که نیازمند موجود دیگر نباشد و آن واجب الوجود است.
ویژگیهای واجب الوجود
در کتابهای فلسفی ویژگیهای متعددی برای واجب الوجود بیان شده است. برخی از آنها به شرح زیر است:
- ماهیت نداشتن: واجب الوجود ماهیت ندارد.
- دلیل: ماهیت آن است که به خودی خود نه ضرورت وجود دارد و نه ضرورت عدم و این معنا ملازم با ممکن الوجود بودن است. از این رو، آنچه ماهیت دارد، ممکن الوجود است و هر چیزی که ممکن الوجود نیست، ماهیت ندارد. بنابراین واجب الوجود ماهیت ندارد.مرتضی مطهری فیلسوف شیعی معاصر معتقد است که تعبیر امیرالمؤمنین(ع) که «لیس لذاته حدّ» بیانگر این است که هستی خداوند محدود به حدی نیست در نتیجه فرض ماهیت برای او امکان پذیر نیست و همینقدر که وجودی نامحدود شد مساوی است با این ماهیتی نداشته باشد.
- محدودیت نداشتن: واجب الوجود هیچگونه محدودیتی ندارد و فاقد هیچ کمال وجودی نیست.
- دلیل: از آنجا که واجب الوجود ماهیت ندارد، محدودیت نیز ندارد؛ زیرا ماهیت بیانگر محدودیت و تعیین مرتبه وجودی است. مرتضی مطهری محدود نبودن را همان مطلق بودن واجب تفسیر کرده است.
- بساطت: واجب الوجود مرکب نیست و هیچگونه جزء خارجی و ذهنی ندارد.
- دلیل اول: از آنجا که واجب الوجود ماهیت ندارد، هیچ حدّی نمیپذیرد؛ بنابراین جنس و فصل ندارد. هر آنچه جنس و فصل ندارد، جزء ندارد. دلیل دوم: هر مرکبی در تحققش نیازمند به اجزای تشکیل دهندهاش است. بدیهی است که نیازمندی با واجب الوجود بودن بالذات منافات دارد. بنابراین هر موجودی که مرکب است، ممکن الوجود است. پس واجب الوجود مرکب نیست.
- توحید ذاتی: واجب الوجود یکی است و شریک ندارد.
- دلیل: واجب الوجود ماهیت ندارد؛ بنابراین جزء عدمی ندارد؛ بنابراین عین وجود و به عبارت دیگر وجود محض است. شریکداشتن زمانی معنا دارد که یک شریک چیزی داشته باشد که شریک دیگر ندارد؛ چرا که اگر دو شریک در همه چیز مشترک باشند، دو موجود نیستند و یکی هستند. بنابراین لازمه شریکداشتن واجب الوجود، این است که یکی از دو واجب الوجود، چیزی داشته باشد که دیگری ندارد و این با عین وجودبودن و نبود جنبه عدمی در واجب الوجود، منافات دارد.
- توحید رُبوبی: تنها علت رشد و تکامل موجودات و به عبارت دیگر تنها تدبیردهنده هستی خداوند است.
- دلیل: جهان هستی مجموعهای به هم مرتبط و نظاممند است؛ یعنی میان اجزاء آن روابط عِلّی و معلولی هست؛ بنابراین رشد و تکامل هر یک از موجودات در آن علتی دارد؛ آن علت هم خود علتی دارد تا برسد به واجب الوجود که علت همه علتها است. از آنجا که علتِ علتِ هر چیزی، علت آن چیز هم هست، واجب الوجود را باید علت اصلی رشد و تکامل و تدبیرکننده همه موجودات دانست.
حیبودن(حیاتداشتن)، عالمبودن، قادربودن، خالقیّت و رازقیّت از دیگر صفات واجب الوجود است. گفته شده براساس قاعده «واجب الوجود بالذات از جمیع جهات واجب الوجود است»، همه صفات جمال و جلال خداوند قابل استنتاج است. علامه حلی در کشف المراد بسیاری از صفات الهی را از واجب الوجود بودن خدا استنباط کرده است.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ نگاه کنید به: ابن سینا، الشفاء (الهیات)، ۱۴۰۴ق، ص۳۷؛ جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۷۸ش، ص۱۴۳.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۵۸
- ↑ مطهری، شرح منظومه، ۱۳۹۴ش، ج۱، ص۲۳۲-۲۳۴؛ مطهری، توحید، انتشارات صدرا، ص۱۸۲.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۴۱.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۵۸؛ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۴۱.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۴۲.
- ↑ ر.ک: طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۴۲-۱۰۵۴.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید،۱۳۸۴ش، ص۵۷و۵۸.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۱۶۵؛ سبحانی، مدخل مسائل جدید کلامی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۰و۶۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج ۸، ص۱۳۶.
- ↑ سبحانی، مدخل مسائل جدید کلامی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۸، ص۱۳۸.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ۱۰۷۳-۱۰۷۵.
- ↑ سبحانی، مدخل مسائل جدید کلامی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۲.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۸۵.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۹۱-۱۰۹۴.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۱۰۸، ۱۱۰۹.
- ↑ ربانی گلپایگانی، «برهان امکان در اندیشه فیلسوفان و متکلمان»، ص۳۶.
- ↑ نگاه کنید به: علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، ص۲۹۰-۳۰۱.
- ↑ فیلسوفان مسلمان در خصوص اینکه کدامیک از این استدلالها قویتر است اختلافنظر دارند. به باور برخی، سادهترین و محکمترین برهان بر اثبات واجب الوجود، برهان امکان و وجوب ابن سینا است که به هیچ مقدمه حسی و تجربی وابسته نیست.(مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۵۸.) برخی دیگر تقریر علامه طباطبایی از برهان صدیقین را قویتر دانسته و گفتهاند: این استدلال افزون بر آنکه مقدمه حسی و تجربی ندارد، از اصول فلسفی نیز بینیاز است.(جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۷۸ش، ص۲۱۶.)
- ↑ ماهیت از نظر فلاسفه دو اصطلاح د ارد ۱- ماهیت به معنای اعم که بیانگر حقیقت هر چیزی است. ماهیت در این اصطلاح «مابه الشئ هو هو» است. ۲- ماهیت به معنای اخص که بیانگر حد تام (تعریف کامل) یک چیزاست که همان جنس وفصل یک موجود است. ماهیت در این اصطلاح «مایقال فی جواب ماهو» است.خداوند متعال حقیقتش همان وجود واجبی اوست که با ویژگیهایش باعث میشود از سایر موجودات جدا شود؛ این حقیقت همان ماهیت اوست. در نتیجه خداوند دارای ماهیت بر طبق اصطلاح اول است. و چون هیچگونه محدودیتی در وجود(ویا حد عدمی) ندارد دارای ماهیت بر طبق اصطلاح دوم نیست. طباطبایی، نهایة الحکمه، ج۴، ص۱۱۰۳ و مطهری، مرتضی، مجموعه آثار،۱۳۹۰ش، ج۸، ص۱۴۷.
منابع
- ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء (الهیات)، تصحیح سعید زائد و الاب قنواتی، قم، انتشارات مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم، انتشارات اسراء، ۱۳۷۸ش.
- فصلنامه کلام اسلامی، شماره ۹۷، بهار ۱۳۹۵ش.
- سبحانی، جعفر، مدخل مسائل جدید کلامی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، نهایةالحکمه، تصحیح و تعلیق غلامرضا فیاضی، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح و تحقیق حسن حسنزاده آملی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامى، چاپ هفدهم، ۱۳۸۴ش.
- مطهری، مرتضی، توحید، تهران، صدرا، بیتا.
- مطهری، مرتضی، شرح منظومه، تهران، صدرا، چاپ بیست و یکم، ۱۳۹۴ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۹۰ش.