گرازه
گُرازه یکی از پهلوانان دربار کیکاووس و کیخسرو است. او در جنگ دوازده رخ سیامک را در نبرد تن به تن کشت.
گرازه | |
---|---|
پهلوان شاهنامهای | |
نام | گرازه |
منصب | نگهبان تاج و تخت |
لفب | فروهل |
درفش | گراز پیکر |
از فرماندهان کیکاووس | |
نبرد اول | جنگ سهراب |
نبرد دوم | جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب |
نبرد سوم | جنگ دوازدهرخ |
گرازه یعنی به نیرو و دلیری گراز.
نـشان گرازه
سهراب زمانیکه از پدرش رستم جدا گشت در زادگاه مادریش توران رشد نمود و اینک بجنگ کیکاووس آمده اما میخواهد از هجیر که گرفتار اوست و از بالای تپهای اردوگاه ایرانیان را مینگرند نشانی از پدر یابد اما هجیر عمداً سهراب را گمراه مینماید و رستم را معرفی نمینماید.
بپرسید کان سرخ پردهسرای | به دهلیز چندی پیاده به پای | |
به گرد اندرش سرخ و زرد و بنفش | ز هر گونهای بر کشیده درفش | |
درفشی پس پشت پیکر گراز | سرش ماه زرّین و بالا دراز | |
چنین گفت کاو را گرازست نام | که در جنگ شیران ندارد لگام | |
هشیوار وز تخمهٔ گیوکان | که بر درد و سختی نگردد ژگان | |
. | . | |
ز تخم گرازه صد و پنج گرد | نگهبان ایشان هم او را سپرد | |
. | . | |
گرازه برون آمد و گستهم | ابا بُرته و زنگهٔ یل به هم | |
بخوردند سوگندهای گران | که پیمان شکستن نبود اندر آن | |
وززان جایگه ران بیفشاردند | به رزم اندرون گرز بگذاردند | |
. | . | |
گرازه سر گیوگان با نهل | دو گرد گران مایهٔ شیردل |
پانویس
منابع
- حسین، الهی قمشهای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.