محمد
محمّد بن عبداللّه (زادهٔ حدود ۵۵۰ تا ۵۷۰ – درگذشتهٔ ۶۳۲ یا بعد از ۶۳۴ میلادی) بنیانگذار و پیامبر اسلام و به اعتقاد مسلمانان، آخرین پیامبر در سلسلهٔ پیامبران الهی و تحویلدهندهٔ قرآن و تجدیدکننده آیین یکتاپرستی (دین حنیف) است. او همچنین به عنوان یک سیاستمدار، رئیس دولت، بازرگان، نظریهپرداز دینی، خطیب، قانونگذار، اصلاحگر، فرمانده جنگی، و برای مسلمانان و پیروان برخی ادیان، مأمور تعلیم فرمانهای الله—خدای مسلمانان—بهشمار میرود و بین آنها ملقب به «رسولالله» است.
محمد | |
---|---|
زادهٔ | نامشخص؛ بازهای میان ۵۵۰ تا ۵۷۰ میلادی مکه، حجاز |
درگذشت | ۶۳۲ یا بعد از سال ۶۳۴ میلادی علمای شیعی: ۲۸ صفر ۱۱ هجری (۲۸ مه ۶۳۲) علمای سنّی: ۱۲ ربیعالاول ۱۱ هجری (۱۰ ژوئن ۶۳۲) |
آرامگاه | مسجد النبی، مدینه |
دیگر نامها | کنیه: ابوالقاسم ر.ک. نامها و عناوین محمد |
سالهای فعالیت | ۶۰۹–۵۸۳: بازرگان ۶۳۲–۶۰۹: پیامبر |
شناختهشده برای | بنیانگذار اسلام |
کارهای برجسته | میثاق مدینه |
پیش از | ر. ک. جانشینی محمد |
دین | اسلام |
همسر(ها) | فهرست کامل |
فرزندان | فهرست کامل |
والدین | عبدالله بن عبدالمطلب (پدر) آمنه بنت وهب (مادر) |
خویشاوندان | ر. ک. #خانواده |
امضاء | |
مهر نبوت |
منابع تاریخی برای بازسازی سرگذشت محمد، قرآن، یافتههای باستانی، منابع غیراسلامی معاصر او و روایات اسلامی هستند. جزئیات قابل اطمینان زندگی محمد بسیار کم هستند؛ در روایات اسلامی مثل احادیث، بهطور مفصل به زندگیاش پرداخته شده اما برخی از محققان، به این علت که روایات اسلامی قرنها بعد از محمد نوشته شدهاند، آنها را فاقد ارزش تاریخی میدانند. تاریخ تولد محمد مشخص نیست؛ او در بازهای میان ۵۵۰ تا ۵۷۰ میلادی متولد شدهاست. همچنین از طفولیت و اوایل بزرگسالیاش تقریباً اطلاعاتی وجود ندارد و تنها با نخستین آیات قرآن وارد تاریخ شدهاست.
در سورههای نخستین، او به اهل مکه هشدار نزدیکی آخرالزمان، پایان جهان و عذاب الهی میدهد اما آنها پیامش را نمیپذیرند و تقاضا میکنند این عذاب را بر ایشان نازل کند. محمد که موفقیتی حاصل نکرده، با پیروانش به یثرب (مدینه) هجرت و آنجا امت خود—که در آغاز شامل یهودیان و مسیحیان هم میشده—را تأسیس میکند. در مدینه، محمد پیروانش را به جهاد علیه مکیان میخواند و سرانجام پس از چند نبرد، موفق به فتح مکه میشود. در سورههای مدنی، هشدارهای آخرالزمانی کاهش یافتهاند، اما احادیثی مثل «حدیث دو انگشت» نشان میدهند محمد کماکان در انتظار پایان جهان بودهاست. از اقدامات محمد در سالهای پایانی عمر، تدارک حمله به سرزمین مقدس بوده؛ منابع غیراسلامی چنین مینمایانند که محمد شخصاً مهاجمان را رهبری کردهاست، هر چند منابع اسلامی سعی در کمرنگکردن نقش او در این جنگ داشتهاند. محمد حدود ده سال پس از هجرت، در سال ۶۳۲ یا بعد از سال ۶۳۴ میلادی درگذشت.
محمد در بستری تاریخی زیست که در آن انتظارات آخرالزمانی وجود داشت و مسیحیان، زرتشتیان و یهودیان آن دوره تصور میکردند پایان جهان به زودی میرسد. محمد و جنبش دینی او نیز از بستر تاریخی خود جدا نبودهاند؛ هشدارِ نزدیکی یا حتی آغاز شدن آخرالزمان، بخش بزرگی از محتوای قرآن و احادیثِ قدیمی محمد را تشکیل میدهد و منابع غیراسلامی معاصر او به وجههٔ آخرالزمانی جنبش محمد گواهی دادهاند. نتیجتاً، برخی دانشوران محمد را یک «واعظ آخرالزمانی» و اسلام نخستین را جنبشی با محوریت سرزمین مقدس و اورشلیم محسوب کنند. در مقابل، گروهی از پژوهشگران او را مصلحی عملگرا میدانند که از هشدارهای آخرالزمانی به عنوان وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود استفاده کردهاست.
تألیف قرآن به محمد نسبت داده میشود. قرآن به همراه احادیث و روایات مرتبط به او، منبع اصلی شریعت اسلام هستند. مسلمانان محمد را الگویی برای خود میدانند و روزهای منسوب به تولد و درگذشت او را گرامی میدارند. پس از مرگ محمد، مسلمانان در خصوص جانشینی او دچار اختلاف و به گروههای مختلفی از جمله اهل سنت و شیعه تقسیم شدند. محمد در هنر و ادبیات اسلامی، نمود زیادی داشتهاست. از او نگارههای بسیاری کشیدهشده و اشعار فراوانی در وصفش سروده شدهاست. نزد مسیحیان قرون وسطی، محمد به عنوان مردی حیلهگر یا بتی که مسلمانان میپرستیدند یاد میشد؛ در قرنهای ۱۹ و ۲۰ میلادی، با نگارش کتابهای تحقیقی، برخی از دیدگاههای منفی جامعهٔ غرب نسبت به او، تغییر کرد. زندگانی و اعمال محمد همواره مورد انتقاد جمعی از غیرمسلمانان بودهاست.
زمینهٔ تاریخی
باورهای آخرالزمانی در قرون ششم و هفتم میلادی
وقت تمام شد، و ملکوت خدا نزدیک است. توبه کرده و به انجیل ایمان بیاورید.
عهد جدید، انجیل مرقس، ۱:۱۵
قرن ششم میلادی درحالی آغاز شد که بسیاری در خاورمیانه و جهان مدیترانه منتظر پایان جهان بودند و این فضایی بود که جنبش دینی جدید محمد در کنارهٔ آن (یا حتی به عنوان بخشی از آن) شکل گرفت. مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان بهطور کم و بیش یکسانی تصور میکردند که درحال زندگیکردن سالهای پایانی جهان هستند و پیروزی نهایی یک امپراتوری زمینی، این دنیا را به آخر خواهد رساند. از آغاز قرن ششم امپراتوری روم شرقی فعالیتهای خود در کرانه دریای سرخ افزایش داده بود که نتیجتاً در شکلگیری سیاست و دین محل زندگی محمد مؤثر بود. همین زمان برای بسیاری از مسیحیان، آغاز ششمین هزاره از زمان خلقت جهان به حساب میآمد. بر اساس باوری قدیمی که ریشه در یهودیتِ اولیه داشت، جهان زمینی برای شش روز—و هر روز به اندازه هزار سال—به طول میانجامید. و عیسی نیز در میانه آخرین هزاره متولد شده بود؛ لذا، با آغاز قرن ششم میلادی، ایشان به انتظار پایان جهان نشستند. بدیهی است که دنیا به آخر نرسید، اما این انتظارات آخرالزمانی را نه تنها از بین نبرد، بلکه تشدید کرد، چراکه تصور میکردند وارد «دورهٔ پایان جهان» شدهاند. این انتظارت آخرالزمانی، در آغاز قرن هفتم با فتح اورشلیم توسط خسرو پرویز، بازپسگیری آن توسط هراکلیوس و بازگشت صلیب راستین، به اوج خود رسید. در درون مسیحیت، این دیدگاهها منحصر به فرقههای شرقی آن نبود، بلکه پاپ گرگوری کبیر (حک. ۵۹۰–۶۰۴) نیز اعلام کرده بود که روند پایان جهان آغاز شدهاست.
نزد زرتشتیانِ اواخر دوره ساسانی، بهطور مشابهی، انتظاراتی وجود داشت که جهان با پیروزی امپراتوری زمینی به پایان میرسد. ایشان، برخلاف مسیحیان که روم را در نظر داشتند، این را سرنوشت مقدر ایران مییافتند که با پیروزی نهایی خود حکومت الهی را بر زمین برقرار کند. مطابق اعتقاد زرتشتیان، فتوحات پادشاه ایران نقش اساسی در شکست اهریمن از اهورامزدا ایفا میکرد. این انتظارات، به ناگه با شورش بهرام چوبین در سالهای پایانی قرن ششم (۵۹۰–۵۹۱) زنده شدند. بسیاری از هواداران بهرام، او را پادشاه موعود میدانستند که پیروزیاش سه هزاره زرتشت به سرانجام میرساند، چراکه عمر نهایی جهان ۹ یا دوازده هزار سال پنداشته میشد. نام یکی از منجیهای زرتشتی، کِیبهرام بود. بر اساس زند وهمن یسن، او پس از شکست ایران در سه نبرد متولد خواهد شد و چون به سی سالگی رسد، مردان پارسا را گرد خود جمع خواهد کرد. او از شرق و با درفشهای افراشته وارد ایرانزمین خواهد شد و حکومت ایران را از نو در جهان برقرار خواهد ساخت. شاهان ساسانی نیز خود را وارثان این پیشگویی میدانستند و به همین دلیل، روم را خراجگذار خود کرده بودند تا بدون توسعه سرزمینی، چنان بنمایانند که روم دستنشانده ایشان است. زمان پایان هزاره بر اساس محاسبه ساسانیان، سال ۶۵۹ میلادی بود و کیبهرام پیش از آن تاریخ میبایست دشمنان ایران را شکست دهد؛ لذا، تعجبآور نیست که اشرافزادهای به نام «بهرام» چوبین در سال ۵۹۰ میلادی و بعد از حمله هونهای سفید به ایران، سر به شورش برداشت و از انتظارات آخرالزمانی استفاده برد. زمانی که او را به دستور خسرو پرویز کشتند، بسیاری از پیروانش تصور کردند به غیبت رفته و روزی بازخواهد گشت.
ظاهراً، فتح اورشلیم توسط خسرو پرویز و برپایی معبد در این دوره بوده که بر آتش انتظارات آخرالزمانی یهودیان دمیدهاست. به گفته منابع مسیحی، ایرانیها به تاریخ ۶۱۴ میلادی مسیحیان را از اورشلیم بیرون کردند و حکومت شهر را به یهودیان سپردند. یهودیان محتملا در این دوره توسط شخصیتی مسیحایی رهبری میشدند و میتوانستند بر کوه معبد قربانی کنند. در متون آخرالزمانی یهودی این عهد، آخرالزمان با شکست رومیها و بازگشت سرزمین مقدس به فرزندان ابراهیم آغاز خواهد شد. در سِفر عِلییاحو، (تألیف آغاز قرن هفتم)، میکائیل خبر میدهد که پادشاهی به نام آرمیلوس ظهور خواهد کرد و نبردهای آخرالزمان را پیروز خواهد شد. این شخصیت ظاهراً همان ضدمسیح منابع مسیحی است و نامش از رمولوس، مؤسس روم، گرفته شدهاست. سِفر عِلییاحو میگوید او نه رومی، بلکه پادشاهی ایرانی خواهد بود. این آخرین پادشاهِ ایران، آخرین پادشاه روم را شکست خواهد داد. سپس، مسیحا ظهور و معبد را برپا خواهد کرد. سِفر زروبابل متنی مشابه است که در آن، خدا زروبابل را به قسطنطنیه میبرد. سپس میکائیل خانهٔ کثافت (کلیسا) را نشانش میدهد و میگوید شیطان با مریم نزدیکی خواهد کرد و او فرزندی به نام آرمیلوس میزاید. آرمیلوس پادشاه ایران را شکست خواهد داد و سرور جهان میشود. سپس مجسمهٔ مادرش (مریم) را از خانهٔ کثافت بیرون میبرد تا همهٔ ملل مانند بت آن را بپرستند. آرمیلوس سرانجام مسیحای نسل یوسف را خواهد کشت، اما مسیحای نسل داوود با نفس مسیحاییاش او را شکست خواهد داد. رومیان نابود میشوند و اسرائیل جای ایشان را خواهد گرفت. خدا معبد آسمانی را از بهشت به پایین خواهد فرستاد و عبادت و قربانی در سرزمین مقدس برقرار خواهد شد.
عربستان پیش از اسلام
بنابر گزارش منابع اسلامی، اسماعیل — پسر ابراهیم و هاجر — کعبه را پیش از پایهگذاری شهر مکه، ساخت. مکه بهتدریج به مرکزی مهم برای کاروانهای تجاری در عربستان و مرکز فعالیتهای مذهبی و تجاری غربِ حجاز تبدیل شد. علاوه بر کعبه، بیش از ۳۰۰ بت هم وجود داشت و عربها هر ساله آنها را زیارت میکردند و اعمالی چون طواف گرد کعبه داشتند؛ اما تشریفات مذهبی برای «الله» انجام نمیشد. هم چنین در قرآن صحبت از افرادی که «دین حنیف» بودهاند میرود. حنیف اشاره به کسی دارد که از راهِ فطرت خود به دینِ طبیعی، که یکتاپرستی باشد رسیدهاست. ابراهیم به عنوان الگوی اصلی حنیفان — یا حق گرایان — معرفی میشود که با بصیرت شخصیاش به یکتاپرستی رسیدهاست؛ چنانکه آیین حنیف معادل دین ابراهیم تعریف میشود. مفسران قرآن مینویسند که پیش از اسلام، حنیف به دو دسته افراد اطلاق میشد: عربهایی که پیرو آیین ابراهیم بودند و بتپرستانی که تنها برخی از مراسم دینی مربوط به آیین ابراهیم مانند حج یا ختنه را انجام میدادند. درستیِ تاریخی این گفته میان پژوهشگران غربی مورد اختلاف است. برخی اساساً گزارشهای تاریخی مربوط را رد کرده و آنها را تعمیم دادن مفاهیم قرآنی به دوران پیش از اسلام میدانند، اما دیگران درستیِ تاریخی همگی یا برخی از آن گزارشها را میپذیرند. مدرک دقیقی مبنی بر این که آیین حنیف پیش از یهودیت و مسیحیت در میان عربها وجود داشته در دسترس نیست، اگرچه نشانههای رمزآلودی از آن در شعرهای قدیمی عرب یافت میشود.
بعد از فتح شاهنشاهی هخامنشی توسط اسکندر مقدونی زبان و فرهنگ یونانی در منطقه رواج پیدا کرد، هرچند زبانهای خاورمیانه و مراکز سنتی دینی جایگاهشان را از دست ندادند. مسیحیت در این شرایط به وجود آمد. تا قرن چهارم میلادی دولت روم یک کلیسای رسمی مسیحیِ یونانیمآب ایجاد کرد و تلاش آنها برای تحمیل این مسیحیت بر مسیحیان غیر یونانی زبان خاورمیانه، باعث مقاومت از جانب آنها شد؛ این مقاومت بیشتر از نظر دینی و به خصوص دربارهٔ ماهیت شخص عیسی بود. با اختلافهای شکل گرفته، سرانجام سه کلیسای سریانی، قبطی و مشرق شکل گرفتند. اعراب شمالی به مرور پیرو مسیحیتِ کلیساهای خاورمیانه شدند؛ در شام غسانیان کلیسای سریانی و در بینالنهرین لخمیان کلیسای مشرق را انتخاب کردند. کلیسای مشرق تقریباً در هر نقطهای که قدرت پادشاهان ایران میرسید، سکونتگاههای مسیحی ایجاد و کیش خود را تبلیغ میکرد. برخی از ساکنان عربستان نیز دین سنتی خود را حفظ کرده بودند. به علاوه، قبایل یهودی مثل بنیقریظه نیز در آن منطقه زندگی میکردند. در یمن دینی یکتاپرستانه با محوریت خدایی به نام «رحمانان» وجود داشت. «مشرکان» و بتپرستانی که قرآن از آنها سخن گفته، احتمالاً پیرو ادیان گوناگونی بودهاند. قرآن تعدادی از این خدایان را نام برده: لات، عزی، منات، ود، سواع، یغوث و غیره؛ هبل مهمترین خدای قریش بود. کعبه از جمله مراکز پرستش این خدایان بود. بسیاری از خدایان عرب (و دیگر خدایان سامی) با اجرام آسمانی مرتبط بودند. پیش از اسلام نیز گرایشهای مخالفت با بتپرستی و نمایش خدا در شمال غرب شبهجزیره عرب وجود داشت که البته بیشتر در قالب عدمنمایش خدا به صورت انسانی نمود پیدا میکرد و به عنوان مثال در برخی موارد قطعه سنگهایی را نماینده خدای مدنظر خود میدانستند. حج نیز در عربستان پیش از اسلام وجود داشت و اغلب در ماه ذیالحجه از مکانهای مقدس که یکی از مهمترین آنها کعبه بود، بازدید میکردند. عربستان پیش از محمد، در منابع قرون وسطایی، منطقهای بدون ساختار سیاسی ترسیم شدهاست که غارتگری و جنگ، از مشخصههای زندگی در این منطقه بهشمار میرفت. در این دوره، جامعه عربستان را یهودیان، مسیحیان و دیگر قبایل عرب که عموماً بتپرست بودند، شکل میدادند.
مسئله تاریخنگاری زندگی محمد
یک قرن و نیم پیش پژوهشگران تصور میکردند محمد شخصیتی است که «نور تاریخ» بر همه ابعاد زندگیاش تابیدهاست. امروزه اما او تقریباً به «معمایی تمامعیار» تبدیل شدهاست.
استفن شومیکر، قرآن مورخان
منابع زندگانی محمد در چهار دسته قرار میگیرند: ۱) قرآن، ۲) کتیبهها، اسناد و یافتههای باستانی، ۳) منابع معاصر یا نیمهمعاصر غیراسلامی که به زبانهای ارمنی، یونانی و سریانی نوشته شدهاند و ۴) منابع روایی اسلامی که به زبان عربی هستند و به آنها حدیث و سیره (یا سیره المغازی) گفته میشود. میان این چهار دسته، سه گروه نخست محصول صد سالهٔ اول از زمان حیات و مرگ محمد هستند. دسته چهارم (احادیث و سیرهها) اما در نظر تعداد زیادی از پژوهشگران، بازگوکننده حوادث واقعی زندگی محمد نیستند، بلکه نشان میدهند که مسلمینِ اعصار بعدی چگونه پیامبرشان را به خاطر میآوردند؛ خاصه آنکه قدیمیترین اثر مکتوبی که حاوی چنین مطالبی باشد، به بازهای ۱۵۰ تا ۲۵۰ ساله بعد از مرگ محمد تعلق دارد و حتی قدیمیترین احادیث و سیرههای موجود نیز مملو از مباحث کلامی و گاه افسانهای هستند.
قرآن
قرآن قابلاطمینانترین منبع برای بازسازی زندگی محمد است. نگارش قرآن به خود محمد نسبت داده میشود. اگرچه دربارهٔ الحاقی بودن برخی از آیات و سورهها بحثهایی وجود دارد، اما در مجموع بیشتر پژوهشگران اتفاق نظر دارند که بیشتر مطالب قرآن در قرن هفتم میلادی و در منطقه حجاز نوشته شدهاند و آزمایش رادیوکربن بر روی نسخههای خطی نشان میدهد که بخش بزرگی از آن در میانههای قرن هفتم میلادی وجود داشتهاست. یکی از دیدگاههای رایج میان دانشوران این است که نسخه نهایی قرآن تا دوره خلافت عبدالملک بن مروان اموی (۶۸۵–۷۰۵) تکمیل شدهاست، هرچند استدلالهایی در رد این دیدگاه نیز ارائه شدهاست، مثلاً عدم تعمیم دستور قرآن مبنی بر اطاعت از محمد به دوره بعد از مرگ او.
در قران اطلاعات دقیقی از محل تولد، مرگ، همسران و فرزندان محمد و اشارات صریحی به اتفاقات، افراد و تواریخ زندگی و دهههای آغازین از اعلام پیامبری او وجود ندارد و تلاشی نمیکند که زندگینامهای از محمد ارائه دهد. مطالب قرآن در چهار دسته قرار میگیرند: آخرالزمانی، احکام، مباحثات با دیگر ادیان و داستانهای پیامبران. با این وجود، قرآن داستانی از دو شهر را نیز بازگو میکند: یکی از اینها مکانی مقدس است که آن را با اسامی مختلفی چون «مسجد الحرام» و «بیت العتیق» یاد کرده و به «کعبه»، «درهٔ مکه» یا «منطقهٔ بکه» مرتبطش دانستهاست. شهر دیگر «المدینه» (شهر) نام دارد و به نظر میرسد «یثرب» نیز به همان اشاره دارد. قرآن این مکان را جایی مینامد که مؤمنان پس از «اخراجشان» در آن سکونت گزیدهاند و وقایع پیش و پس از این واقعه را بهطور کلی شرح دادهاست. البته پژوهشگران اطمینان ندارند که این مکانها همان مکه و مدینه منابع عربی-اسلامی باشند و با تکیه به قرآن به تنهایی نمیتوان موقعیت جغرافیایی اسامی مذکور را مشخص کرد. مطالب قرآن توسط مسلمانان به دو دسته سورههای مکی و سورههای مدنی تقسیم شدهاند. اگرچه قرآنپژوهان معاصر این دستهبندی را نپذیرفتهاند، اما مورد قبول است که برخی از سورههای قرآن قبل از هجرت و برخی بعد از هجرت نوشته شدهاند.
با این وجود، دربارهٔ اینکه بتوان قرآن را منبعی دست اول در ربط با زندگی محمد یافت، اختلافاتی وجود دارد، چراکه اشارات این متون به جزئیات زندگی محمد اندک، غیر منسجم و گنگ هستند. به گفته دانشنامه اسلام، قرآن در مواجهه با رخدادهای تاریخی متغیر روزگار محمد، تصویری باثبات و صریح از او به دست داده و دربرگیرندهٔ اطلاعات نهان فراوانی از زندگانی محمد است، اما کاربرد اصلی آن این نیست که «منبعی تاریخی» باشد. از مهمترین دشواریها در درک قرآن، نبود منابع کافی و ابهامات پیرامون عربستان پیش از اسلام است که امکان مطالعه تطبیقی و بررسی فضایی که اسلام به آن پاسخ میداد را سلب میکند. هیچ تاریخنگاری برای شرح فضای سیاسی رایج و هیچ متن مقدسی برای شرح فضای دینی و هیچ طوماری برای شرح اختلافات فرقهای در پیش از اسلام، موجود نیست. روایت منابع اسلامی از این دوره نیز فاقد اعتبار محسوب میشوند. به جای آن، مقادیر معتنابهی شعر وجود دارد که استفاده و بررسی صحت آنها دشوار است. در همین رابطه، برخی از پژوهشگران استدلالهایی داشتهاند (مثلا نحوه روایت تولد عیسی که گفته شده ریشه در کلیسایی در اورشلیم دارد) که قرآن یا بخشهایی از آن در فضایی خارج از حجاز و بعد از فتوحات اسلامی شکل گرفتهاست. با این وجود، نیکولای ساینای معتقد است که احتمال کمی وجود دارد این موضوع در مورد بخشهای بزرگی از قرآن به اثبات برسد.
منابع روایی اسلامی: احادیث و سیرههای نبوی
روایات منابع اسلامی دربارهٔ محمد قرنها بعد از مرگ او نوشته شدهاند و دارای تناقضات زیادی هستند که باعث شده بسیاری از پژوهشگران بر این نظر باشند که تقریباً هیچ چیزی که در منابع اسلامی نقل شده را نمیتوان صحیح دانست و باید به آنها به دیده شک نگریست. این دیدگاه نزد برخی از مسلمانان نیز وجود دارد. در ویراست دوم دانشنامه اسلام—که میتوان آن را مرجعِ نظر مرسوم میان پژوهشگران دانست—سیرههای محمد برای بازسازی زندگیِ تاریخی او عملاً «بیارزش» محسوب شدهاند. گرچه در ابتدا به نظر برسد که شاید حداقل بتوان صحت تاریخی ترتیب کلی وقایع زندگی او را پذیرفت، اما در واقع دانشوران ترتیب وقایع در زندگینامههای محمد را یکی از ساختگیترین وجوه سیرهها میدانند. این منابع در ابتدا منابعی شفاهی بودند که کمی بعد، به صورت مکتوب درآمدند. در آنها گفته شده که همه وقایع مهم زندگی محمد در روز دوشنبه، ۱۲ ربیعالاول در سالهای مختلف روی دادهاند. همچنین برخی از روایات مهم نیز به نظر میرسد تلاشی برای تاریخمند کردن آیات قرآن یا تنظیم زندگینامهای بر اساس انتظارات مخاطبان از اعمال یک «پیامبر واقعی» باشند. احادیث و سیرهها محمد را شخصی ایدئال مییابند که خصوصیات اخلاقی و رفتاریاش تاییدکننده عقاید و مناسک اسلامیِ آغاز قرن دوم هجری است. هیچ سندی—مانند کتیبهها و نسخههای اصلی نامههای محمد—وجود ندارد که کاملاً روایت زندگینامههای سنتی محمد را تأیید کنند. فرد دانر با این توضیحات موافق است، اما میگوید که اینها به معنای رد کامل سیرههای محمد نیست، بلکه در آنها گاه مطالب اولیه نیز یافت میشود. به تعبیر سید حسین نصر، هرچند محققان پوزیتیوست، احادیث شفاهی روایت شده توسط مسلمان را معمولاً بیاعتبار میدانند، این احادیث نقشی اصلی را در فهم مسلمانان از محمد ایفا میکند.
اعتبار احادیث و روایات در نظر مسلمانان، بسته به اسناد و راویان آنهاست، ولی جعل اسناد و حدیث در دوره اولیه اسلام رایج بودهاست. تا قبل از قرن دوم هجری، اسناد راویان را ذکر نمیکردند و در چنین دوره متاخری، محتمل است زنجیره راویان ساختگی باشند. یکی از روشهای پژوهشگران معاصر برای تعیین اعتبار احادیث، «ملاک خِجلت/انقطاع» نام دارد، بدان معنا که بعید است مسلمانان مطلبی خلاف اعتقاداتشان جعل کنند و به محمد نسبت دهند؛ لذا وقتی حدیثی با باورهای اسلام تناقض و تفاوت دارد اما در منابع اسلامی حفظ شده، احتمالاً واقعی است. ممکن است نسخههای دیگری از روایات صدر اسلام—به ویژه آنها که تمرکز بیشتری بر نزدیکی آخرالزمان داشتند—به این دلیل که مناسب اسلامِ قرن دوم هجری نبودند، از بین رفتهاند. به گفته دیوید کوک، محتمل است وقتی خلفای اولیه دیدند قیامت موعود محمد نزدیک نیست و نیازی به تأسیس دولت حس میشود، در جریان روند ویرایش قرآن، باورهای آخرالزمانی مؤمنان اولیه را حفظ نکردند. در نظر شومیکر، برخی از منابع مسیحی و لاتین دوره اموی، نشان میدهند که مطالبشان را از سنت اسلامی وام گرفتهاند، حال آنکه تفاوتهای چشمگیری با سیرهها و احادیث کنونی محمد دارند. او میگوید احتمالاً در جمعآوری سیرهها و احادیث، از سنتهای مدنی و عراقی استفاده کردهاند و سنت شامی را به کناری گذاشتهاند.
منابع غیراسلامی
در تعدادی از منابع غیراسلامی قرن هفتم میلادی به محمد اشاره شدهاست. اغلب این منابع چند دهه بعد از مرگ محمد نوشته شدهاند اما تاریخ نگارششان بسیار قدیمیتر از منابع مسلمانان است و شاهدی بر محمد هستند که معتبر به نظر میرسد—لذا گرچه تعدادشان و اطلاعاتی که ارائه میکنند کم است، اما به پژوهشگران این احساس اطمینان را میدهند که محمد بهطور کامل افسانهای محصول تخیلات مسلمانانِ قرون بعدی نبودهاست. بلکه شخصی بدین نام وجود داشته و نوعی جنبش را رهبری میکردهاست. این منابع از ادیان و مناطق گوناگونی هستند. اغلب ریشه مسیحی دارند اما میانشان منابع یهودی، سامری و غیره نیز دیده میشود. این موضوع حائز اهمیت است، چراکه استقلال نسبی آنها را نشان میدهد و همچنین شاهدی است بر اینکه مرزهای دینی و جغرافیایی سدی بر انتقال اطلاعات نبودهاست. برخی از این مطالب غیراسلامی ممکن است نهایتاً از منابعِ مسلمانان صدر اسلام (یعنی مطالب قبل از احادیث و سیرههای نبوی موجود) وام گرفته شده باشند. رویدادنامه تئوفانس—که در قرن نهم میلادی به زبان یونانی نوشته شدهاست—احتمالا اولین اثر غیراسلامی است که از سیرههای نبوی به عنوان منبع مطالب خود استفاده کردهاست.
آثار باستانی
همچنین بقایای باستانی چندانی از تاریخ او باقی نماندهاست و کعبه و مسجد مدینه که محل زندگانی او بودهاند، بارها بازسازی شدهاند و خانههای قدیمی مکه، تماماً توسط حکومت سعودی تخریب شدهاست. با این وجود تعداد آثار مربوط به زندگانی محمد همچون پاپیروسهای قدیمی و دیوارنگاریهای مربوط به دوره زندگانی محمد، وجود دارد که هنوز نیازمند توجه باستانشناسان است. اولین سکههای ضرب شده به نام محمد نیز مربوط به سالهای ۶۶–۶۹ ه.ق است که در پیشاور استان فارس ضرب شدهاند.
نام و نسب
نام و القاب
نام عربی «محمد» (در یونیکد: ﷴ) به معنای «قابل ستایش» یا «ستوده»، که چهار بار در قرآن تکرار شده، رایجترین نام پیامبر اسلام است. با این وجود میان تاریخپژوهان دربارهٔ معنای لغتِ «محمد» که در قرآن به کار رفته و اینکه واقعاً نام پیامبر این دین بودهاست یا نه، اختلافنظر وجود دارد. او در سورهای دیگر «احمد» خطاب شدهاست. به گفته تاریخ اسلام جدید کمبریج، نام محمد—با توجه به معنای آن—احتمالا به دوره پس از اعلام پیامبری او تعلق دارد.
محمد به «الامین» — به معنای قابل اعتماد — معروف بود. او اسامی بسیار دیگری دارد، ازجمله «اسامی مقدس» که به باور مسلمانان خداوند به او بخشیده و در موقعیتهای متفاوت به آن نامها خوانده شدهاست. از بین این نامها، «احمد» — به معنای مورد ستایشترین — به عنوان نام آسمانی و باطنی پیامبر، بیشتر مورد توجه است و باور دانشمندان اسلامی طی قرون متمادی بر این بودهاست که وقتی عیسی از فرمانروایی فارقلیط در آینده سخن میراند، به احمد اشاره دارد. همچنین قرآن برای خطابقراردادن پیامبر، از برخی دیگر از اسامی چون: نبی، رسول، طاها، یاسین، مصطفی، عبدالله، حبیبالله، ذکرالله، امین، سراج، منیر، هدی، غیاث، بشیر، نذیر، مذکر، شهید و مبشر بهره میجوید. گاهی محمّد، با توجه به موقعیت او در هنگام وحی، با نامهایی متفاوت مورد خطاب قرار گرفتهاست؛ بهطور نمونه او در قرآن در آیات ۷۳:۱ و ۷۴:۱، مزمّل و مدثر — به معنی «جامه بهخود پیچیده» — خوانده شدهاست. هرچند قرآن در برخی آیات تفاوت قائلشدن بین پیامبران را منع میکند ولی در آیهٔ ۴۰ سورهٔ احزاب، محمّد را «خاتمالنبیین» میخواند. به عقیده مسلمانان، «خاتم النبیین» به معنای آخرین پیامبر است. «ابوالقاسم» کنیه اوست که به معنای «پدر قاسم» است و احتمالاً به خاطر داشتن فرزندی به نام قاسم به او نسبت داده شدهاست.
نسب
برای محمد، هیچ نسبنامه یا شجرهنامه مکتوبی گزارش نشدهاست و به عقیده آلفورد ولش — اسلامشناس آمریکایی — شجرهنامهٔ محمد از دیدگاه تاریخی معلوم نیست و آنچه موجود است، داستانهایی بوده که بعدها به وجود آمدهاست. واریسکو معتقد است که شجرهنامه شخصیتهای برجسته، از جمله محمد، وابسته به شرایط اجتماعی و سیاسی روز ترسیم میشدند. او در اینباره فرضیهای را مطرح میکند؛ بر اساس فرضیه او، با فرض ۳۰ سال برای هر نسل در شجرهنامه محمد، عدنان میبایست ۶۳۰ سال پیش از محمد زیسته باشد. اما در تاریخ عرب، پسر عدنان معاصر با بختالنصر (د ۵۶۲ قبل از میلاد) متصور میشود و بین تاریخ عرب و فرضیه واریسکو، نزدیک به ۷۰۰ سال اختلاف است. او بر این باور است که شجرهنامه محمد، توسط گزارشکنندگان آن، مورد سانسور قرار گرفته و نام افرادی از میان آن برای صلاحدیدهای سیاسی و اجتماعی، حذف شدهاست.
به گزارش منابع اسلامی، پدر محمد «عبدالله بن عبدالمطلب» و مادرش «آمنه بنت وهب» از خاندان بنیهاشم و از قبیلهٔ قریش بودند. بنیهاشم از خاندانهای برجسته و با اصل و نسب ولی فقیر در شهر مکه بود. انساب محمد، در کتب سیره، به گونههای مختلف آمدهاست، ولی مشهور در بین سیرهنویسان و مورخان مسلمان تا عدنان چنین است: «محمّد پسر عبدالله پسر عبدالمطلّب پسر هاشم پسر عبدمَناف پسر قصی پسر کلاب پسر مرّة پسر کعب پسر لوی پسر غالب پسر فهر پسر مالک پسر نضر پسر کنانة پسر خزیمة پسر مدرکة پسر الیاس پسر مضر پسر نزار پسر معد پسر عدنان». در این سلسله نسبها قبل از عدنان هماهنگی اندک است اما همه منابع اسلامی در اینکه نسب عدنان به اسماعیل پسر ابراهیم میرسد، تردیدی ندارند. بر اساس روایتی از محمد، او دستور دادهاست که در ذکر شجرهنامه او، از عدنان بالاتر نروند. بنابر گزارشهایی که محمد را قریشی گزارش کردهاست، میتوان نسب او را تا قصی، قطعی دانست؛ چرا که به قصی و فرزندان او، قریش اطلاق میشدهاست. منابع اسلامی، نسب مادر او را آمنه، بنت وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب گزارش کردهاند.
سرگذشت محمد در منابع متقدم
قبل از هجرت
سالهای آغازین
از تولد، طفولیت و اوایل بزرگسالی محمد تقریباً هیچ اطلاعی در دست نیست. به گفته منابع اسلامی، او در «عامالفیل» (سال فیل) متولد شدهاست؛ سالی که به گفته این منابع، مکه در معرض حمله سپاه فیلهای ابرهة بن صباح قرار داشتهاست. قرآن اشارههای مبهمی به «اصحاب فیل» کرده، اما ارتباط آن به حمله ابرهه محل تردید است. سیرههای محمد عامالفیل را بهطور معمول برابر با سال ۵۷۰ میلادی گزارش کردهاند (البته تاریخهای دیگری هم روایت شده)، لیکن منابع بسیار معتبر ادبی و کتیبههای تاریخی نشان میدهند که این تاریخ بسیار متاخر است. همچنین، فیلهای آفریقایی به سختی آموزش میبینند و آخرین اشاره به استفاده نظامی از آنها از قرن اول پیش از میلاد است. اگر ارتباط میان تولد او و حمله سپاه ابرهه حفظ شود، نتیجتا محمد باید متولد دهه ۵۵۰ میلادی — دو دهه قبل از تاریخ روایت شده — باشد. به عقیده رابینسون، جدا از سایر افسانههایی که منابع اسلامی دربارهٔ آغاز زندگی محمد گزارش کردهاند، اینکه محمد از طایفه بنیهاشم از قبیله قریش بوده، محتمل مینماید.
دربارهٔ شغل محمد، دو منبع غیراسلامی از قرن هفتم میلادی—تاریخ سبئوس به ارمنی (دهه ۶۶۰ میلادی) و رویدادنامه یعقوب ادسایی به سریانی (۶۹۲ م)—او را تاجر نامیدهاند. یعقوب ادسایی میگوید محمد [پیش از به قدرت رسیدن/هجرت] برای تجارت به شام سفر میکرد. اسلامشناسان معمولاً تاجر بودن او را میپذیرند. در قدیمیترین منابع اسلامی موجود، مانند حدیثی به نقل از ابن شهاب زهری، محمد نه تاجر، بلکه مانند پیامبران عهدین چوپان معرفی شدهاست.
نخستین گزارشها
محمد تنها با اعلام آغاز «وحی» قرآن است که وارد تاریخ میشود. کماکان، در این زمینه نیز اطلاعات خیلی کمی وجود دارد و تنها منبع قدیمی موجود دربارهٔ آن، قرآن است. نه تنها اطلاعات ارائه شده از سوی قرآن کم است، بلکه ترتیب سورههای آن نیز مشخص نیست. بر اساس منابع سنتی اسلامی، سوره علق و سوره مدثر قدیمیترین سورههای قرآن هستند. سوره علق با آیه «بخوان به نام پروردگارت/نام پروردگارت را اعلام کن» آغاز میشود. سنت اسلامی داستانی را روایت میکند که محمد در غار حرا به خواب رفته بود و جبرئیل بر او ظاهر شد و خواندن قرآن فراخواندش. محمد در آغاز بیتمایل توصیف شده اما در نهایت نظر او تغییر میکند. این سبک داستانها، در ادبیات مسیحی بسیار به چشم میخورد. موردی بسیار شبیه به محمد، چوپانی به نام کادمون است که در قرن هفتم میلادی در انگلستان زندگی میکرده و شبی در غاری به خواب رفتهاست؛ نهایتاً فرشتهای بر او ظاهر میشود و تقاضا میکند برایش آواز بخواند. کادمون میگوید تواناییاش را ندارد اما به خواست خدا به ناگهان شروع به خواندن سرودهای روحانی میکند. حتی در داستانی قدیمیتر، آیسخولوس، نمایشنامهنویس یونانی قرن دوم میلادی، در تاکستانی به خواب میرود و یکی از خدایان یونانی به نام دیونیسوس توانایی تنظیم نمایشنامههای تراژدی را به او میآموزد.
در نظر محققان معاصر، خاصه آنگلیکا نیورت و هریس بیرکلاند، سوره علق با توجه به ساختار و محتوایش، اولین سوره قرآن نیست، بلکه به میانهها یا اواخر دوره مکی تعلق دارد. قرآن مشخص نمیکند که محمد تا چه اندازه توانایی خواندن و نوشتن داشته، هرچند بیسوادی او یکی از عقاید مسلمانان است—که هدف آن دفاع از محمد در برابر اتهامات تقلید از مسیحیان و یهودیان است. در همان قرن هفتم سبئوس، تاریخنگار ارمنی، میگوید محمد «به خوبی از تاریخ موسی (تورات) آگاه بود.» و یوحنای دمشقی (متوفی ۷۵۰ م) از آشناییاش با عهدین به واسطه یک راهب آریانی نوشتهاست. به هر روی بهطور دقیق مشخص نیست واکنشها نسبت به اعلام پیامبری محمد چگونه بودهاست. سنت اسلامی از ابوبکر، علی و خدیجه به عنوان اولین مؤمنان نام برده، اما به عقیده رابینسون این گزارشها متأثر از وقایع پس از دوره محمد بودهاند.
اگرچه در برخی منابع اسلامی گفته شده رسالت محمد از ۴۰ سالگی او آغاز شد، اما این اعداد نمادین به نظر میرسند. به عقیده کنارد، محمد در آغاز پیامبریاش ۴۰ ساله معرفی شده چراکه این سن اوج قدرت جسمی و ذهنی در زندگی مردان محسوب میشدهاست. در نظر رابین، تقسیم زندگی محمد به سه دوره ۴۰—۱۰—۱۰ ساله، به تقلید از سرگذشت موسی در تورات انجام شدهاست. موسی در زمان اولین ملاقات با یهوه، ۸۰ ساله بوده و در ۱۲۰ سالگی مردهاست؛ تنها تفاوت این است که طول عمر محمد نسبت به موسی، نصف شدهاست. همچنین، روشن نیست مشرکان چه واکنشی نشان دادهاند. به گفته خودِ قرآن، مکیان محمد را جادوگر، شاعر و جنزده یافتند.
محمد و آخرالزمان، در مکه
مضمون اصلی نخستین سورههای مکی هشدارها دربارهٔ وقوع آخرالزمان و نزدیکی آن، نابودی هولناک جهان (مثلا شکافته شدن آسمان و گشوده شدن زمین) و سرانجام قضاوت الهی برای رفتن به بهشت و جهنم است. تجلی تأکید قرآن به نزدیکی بسیار زیاد آخرالزمان، در آیه اول سوره نحل دیده میشود که با فعل ماضی (أَتَی) میگوید «عذاب الهی فرارسیدهاست» و در آیه ۷۹ هشدار میدهد که «رسیدن کار قیامت به یک چشمبهمزدنی یا کمتر از آن است.» اگرچه قرآن زمان دقیق آخرالزمان را مشخص نمیکند، اما تاکیدهای مکررش به فوریت آن، سبب شده برخی از پژوهشگران محمد را در واقع یک «واعظ آخرالزمانی» محسوب کنند. به گفته کاسانوا، محمد و پیروانش نه تنها معتقد به نزدیکی آخرالزمان بودند، بلکه انتظار داشتند که دنیا پیش از مرگِ خود محمد نابود شود.
اینگونه که بسیاری از آیات مکی قرآن نشان میدهند، برخی از مخاطبان محمد آخرالزمان را انکار میکردند که قرآن اینان را «مکذبون» نامیدهاست. قرآن پاسخ میدهد که «نشانههای بسیار در آسمان و زمین هست که از آن رویگردانند.» (یوسف، آیه ۱۰۵) و «قیامت نزدیک شد و ماه دوپاره شد.» (قمر، آیه ۱) دیوید کوک عقیده دارد که این هشدارها به وقایع کیهانی در آن سالها اشاره دارد. او به خصوص آیه آغازین سوره قمر را به پدیدار شدن دنبالهدار هالی در سال ۶۰۷ میلادی (چند سال پیش از اعلام پیامبری محمد) مرتبط میداند و یوری روبین نیز وقوع ماهگرفتگی را مسبب چنین آیاتی مییابد.
هجرت
در هر حال، پیداست که محمد در مکه موفقیت زیادی حاصل نکردهاست. ولید صالح در مقاله خود نشان داده که در سورههای پایانی دوره مکه، احساس ناامیدی دیده میشود؛ مثلاً سوره هود آیه ۱۷ میگوید که «بیشتر مردم باور نمیکنند.» به عقیده ساینای، چیزی که بیشتر از عدم موفقیت محمد، اعتبار او را زیر سؤال میبرده، فرا نرسیدن عذاب الهی موعود او بودهاست. مشرکان حتی در سوره هود به کنایه از محمد درخواست میکنند این عذاب الهی را بر آنها نازل کند. برخی از سورههای پایانی مکی تلاش میکنند دلیل این تأخیر را توضیح دهند؛ مثلاً آیه ۸ سوره هود پاسخ میدهد که «اگر عذاب را به مدت کوتاهی به تأخیر اندازیم، خواهند گفت چه چیزی آن را بازداشت؟» و در سوره یونس گفته شده که ممکن است این عذاب تا بعد از مرگ محمد به تأخیر افتاده باشد. ولید صالح معتقد است که باید هجرت محمد را در سایه همین ناامیدی دید: هجرت به مدینه نه تنها یک عقبنشینی استراتژیک، بلکه فرصتی برای خروج از بنبست مکه (یعنی عدم وقوع عذاب موعود) بودهاست. در نظر نیکولای ساینای، محمد و پیروانش هجرت به مدینه را مشابه هجرت ابراهیم و لوط به ارض موعود میدیدند.
بعد از هجرت
از آغاز سورههای مدنی، سه تغییر مهم در دین قرآنی دیده میشود. نخست آنکه حس ناامیدی پایان دورهٔ مکه، جای خود را به طلب کنشگری علیه مشرکان میدهد. دوم، درحالی که سورههای مکی باور به آخرالزمان و توحید را کافی مییافتند، در سورههای مدنی جامعهٔ قرآنی خود را از مسیحیان و یهودیان متمایز میکند و نهایتاً، سومین تغییر این است که جایگاه محمد در سورههای مدنی بالاتر رفتهاست. در سورههای مکی، او تنها «هشداردهنده» پیام الهی بود، اما در مدینه، او رهبر اجتماع است و از مؤمنان خواسته شده اختلافات را به او ارجاع دهند. تغییر رویکرد قرآن به رویارویی خشونتآمیز نظامی با مشرکان، در آیه ۷۷ سورهٔ نساء دیده میشود. همان آیه مشخص میکند که برخی از پیروان محمد تمایلی به برخورد خشونتبار با مشرکان نداشتهاند، اما در نظر قرآن تغییری ایجاد نمیکند. به عقیدهٔ ساینای، در این نقطه، خشونتنظامی مؤمنان علیه مشرکان جایگزین بلایای آسمانی به عنوان عذاب موعود میشود. در نظر دیوید مارشال، اینکه در سورههای مدنی داستانهای نزول عذاب الهی پیامبران پیشین روایت نشدهاند، به وضوح به همین تغییر رویکرد قرآن—از بلایای طبیعی به خشونت نظامی—ارتباط دارد.
ورود به یثرب
این سندی است از محمد، درود و رحمت خدا بر او باد، میان مؤمنان و تسلیمشدگان [مُسلِمون] قریش و یثرب، و آنان که ایشان را همراهی میکنند، پیروی میکنند و به همراهشان در جنگ مجاهدت میکنند. آنها امتی واحد هستند و از دیگران متمایزند.
این تنها سند باقیمانده از زمان محمد است
به گفتهٔ قرآن، مؤمنان پس از اینکه به دلیل «ایمانشان به خدا» از محلی که در آن ساکن بودند اخراج شدند، در یثرب سکونت گزیدند. محمد آنجا پایههای امت خود را بنا نهاد. مشخص نیست کفار مدینه به چه دلیلی به آسانی به او ایمان آوردند، آن هم درحالیکه قریش در مکه سخت با او مخالف بودهاند. آنها که همراه محمد مهاجرت کردند، «مهاجرین» و مدینهایهایی که آنها را یاری دادند «انصار» نامیده میشدند. برخی از مردم مدینه با محمد مخالفت میکردند که قرآن ایشان را «منافقون» لقب دادهاست.
در یثرب گروههای «اهل کتاب» ساکن بودند. البته قرآن به صورت مستقیم اینان را یهودی نمینامد، اما در میثاق مدینه به قبایل مختلف یهودی اشاره شده و چند آیه نیز به صورت مستقیم یهودیان را خطاب قرار میدهند. تقریباً همه پژوهشگران وثاقت تاریخی میثاق مدینه را پذیرفتهاند. این متن گرچه با قرآن بیگانه است، اما در دو نسخه متفاوت در منابع اسلامی حفظ شدهاست. میثاق مدینه نشان میدهد که امت محمد—برخلاف اسلام قرون بعدی که نیازمند اعلام صریح ایمان بوده—یهودیان مدینه را هم ظاهراً به عنوان بخشی از مؤمنان در بر میگرفتهاست، گرچه آنها جایگاهی فرودوست نسبت به تسلیمشدگان داشتهاند. در واقع مرز میان دو گروه به روشنی هنوز مشخص نبوده و ایمان به خدا و قیامت، تنها پیشنیاز حضور در این امت بودهاست. در این سند همچنین قوانینی برای امت تنظیم شده و از آنها خواسته شده که اختلافات را به «خدا و محمد» ارجاع دهند. اگرچه رابطهٔ محمد و پیروانش با یهودیان تنش بیشتری به خود میدیده، این مسئله لزوماً حضور مسیحیان در مدینه را نفی نمیکند.
ازدواج با زینب بنت جحش
یکی از روایاتی که منابع اسلامی از دورهٔ حضور محمد در مدینه نقل کردهاند و اسلامشناسان غربی نیز آن را تاریخی مییابند، ماجرای ازدواج محمد با زینب بنت جحش، همسر زید بن حارثه پسر خوانده محمد، است. در آیاتی از سورهٔ احزاب، به این واقعه اشاره شده و یوحنای دمشقی، نویسندهٔ مسیحی، نیز آن را روایت کردهاست. مطابق روایات، محمد در سال اول هجری به خانه زید میرود اما در نبود زید، همسرش زینب را در خانه تنها و نیمهبرهنه مییابد. زینب برمیخیزد تا بدن خود را بپوشاند و در همین زمان، محمد عاشق او میشود. اندکی بعد که زید از موضوع خبردار مییابد، به محمد پیشنهاد میکند که از زینب طلاق بگیرد تا او با وی ازدواج کند. محمد—احتمالا به دلیل ممنوعیت ازدواج با همسر پسرخوانده در قرآن—پیشنهاد زید را رد میکند اما آیهٔ ۳۷ سورهٔ احزاب اجازهٔ این ازدواج را به او میدهد:
(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی میگفتی: «همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز»؛ و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند؛ و از مردم میترسیدی در حالیکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسی هنگامی که زید از آن زن جدا شد، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان—به ویژه هنگامی که از اینان حاجت خویش را برآورند—نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنی است.
— قرآن، سورهٔ احزاب
در ادامه، رسم فرزندخواندگی که پیش از اسلام نیز نزد اعراب رایج بود، ملغی شد که در نظر دیوید پاورز، بیم محمد از آنکه رابطهاش با زینب در دید مردم زنای محارم محسوب شود، مسببش بودهاست. آیات ۴–۵ سورهٔ احزاب این موضوع به صورت ضمنی آمدهاست: «خداوند… پسرخواندگانتان را فرزند شما مقرر نداشتهاست… ایشان را به نام پدرانشان بخوانید.» این داستان تا پایان قرن اول هجری به گوش مسیحیان نیز رسیده بوده، چنانکه لئون سوم، امپراتور روم شرقی (حک. ۷۱۷ – ۷۴۱ م)، در نامهای به عمر بن عبدالعزیز، خلیفهٔ اموی (حک. ۹۹ – ۱۰۱ ه. ق/۷۱۷–۷۲۰ م)، میگوید محمد زنی به نام «زدا» را اغفال کردهاست.
محمد و آخرالزمان، در مدینه
آخرالزمان به سراغ شما آمدهاست، و من [به مثال این دو انگشت] به همراه آن فرستاده شدهام.
برخی از احادیث و روایات قدیمی نشان میدهند که محمد در دوره حضورش در مدینه همچنان در انتظار آخرالزمان بودهاست. به روایت حدیثی موجود در طبقات ابن سعد، «محمد به همراه آخرالزمان فرستاده شده تا شما را از مجازات شدید نجات دهد.» در حدیثی منسوب به او از تاریخ مصر مقریزی، محمد میگوید «ظهور من و آخرالزمان مرتبطند. به راستی که آخرالزمان اندکی پیش از من فرارسیدهاست.» همین موضوع در حدیث «دو انگشت» نیز به چشم میخورد. طبری حدیثی نقل میکند که به هنگام غروب، درحالی که تنها بخش کوچکی از خورشید دیده میشد، محمد به پیروانش میگوید «از این دنیا، همانقدر باقی مانده که از خورشید.» در حدیثی دیگر، از محمد پرسیده میشود که آخرالزمان چه زمانی میرسد؟ و او با اشاره به جوانترین فرد حاضر، پاسخ میدهد «اگر این مرد جوان تا بزرگسالی زنده بماند، تا پیش از پیری آن را خواهد دید.» در حدیث دیگری که در طبقات ابن سعد موجود است، محمد در زمان ساخت اولین مسجد مدینه، به کارگران میگوید که به جای ساخت سقفی مستحکم، از چوب استفاده کنند، چراکه آخرالزمان زودتر از تکمیل کار خواهد رسید. گفته شومیکر این احادیث معتبرند، چراکه بعید مینماید که مسلمانان نسلهای بعدی از قول او چنین چیزهایی نوشته باشند.
محمد و مسیحا
با وجود انتظارات آخرالزمانی او، در قرآن گفته نشده که محمد آمدن مسیحا—منجی آخرالزمانی ادیان مسیحی و یهودی—را اعلام کردهاست. لیکن آموزههای یعقوب که حدوداً سال ۶۳۴ میلادی و چند سال بعد از مرگ محمد نوشته شده، میگوید نزد «ساراسنها» (اعراب) پیامبری ظهور کرده که خبر از آمدن مسیحا دادهاست. در این اثر—که متنی مسیحی علیه یهودیان است—از قول فردی به نام ابراهیم که خود یهودی است، در توصیف محمد گفته شده: «سخت جستجو کردم، و از آنان که او را به چشم دیدهاند شنیدم، که حقیقتی در این بهاصطلاح پیامبر نیست، مگر ریختن خونِ آدمی. در واقع، او میگوید کلیدهای بهشت را در دست دارد، که غیرممکن است.» بهطور مشابه، رموز ربی شمعون بن یوحای، متنی آخرالزمانی یهودی که حاوی مطالبی از اوایل قرن هفتم است، تأیید میکند که برخی از یهودیان (احتمالا یهودیان پیرو محمد) ظهور محمد را نشانهٔ تحقق آخرالزمان یهودی و او را منادی مسیحا یافتهاند. در این اثر، فرشتهای به شمعون بن یوحای وحی میکند که محمد همان شترسوار موعود اشعیاست که پیش از الاغسوار [مسیحا] خواهد آمد و اسرائیل را از اسارت اشرار (یعنی رومیها) رهایی خواهد بخشید.
به تعبیر شومیکر، محتمل است یهودیان، انتظارات آخرالزمانی محمد و پیروانش را به دید خود—که منتظر بازگشت مسیحا بودند—تفسیر کردهاند، لیکن او این احتمال که محمد هم معتقد به ظهور شخصیتی مسیحایی بوده را منتفی نمیداند. در نظر امیرمعزی، محمد محتملا عقیده داشته که عیسی، همان مسیحا (المسیح) و منجی آخرالزمان بوده، چنانکه در قرآن نیز اصطلاح «المسیح عیسی» سه بار به کار رفتهاست. در قرآن سوره زخرف آیات ۵۷–۶۱، گفته شده که عیسی نشانه قیامت است و به عقیده شومیکر، ممکن است آن شخصی که محمد در انتظارش بوده، ظهور دوم عیسی باشد. باری، برخی از پیروان محمد، علی بن ابیطالب را «مسیحای دوم» میدانستند و کلینی، محدث شیعه، در حدیثی منسوب به محمد میگوید: «یا علی، در تو شباهتی به عیسی بن مریم است.» ذات مسیحایی علی—به عنوان منجی، زندهکننده مردگان و داوریکننده آخرالزمان—در خطبهای منسوب به خود او که شبیه به بابهای ۱۰:۳۰ و ۱۴:۱۱ انجیل یوحناست، دیده میشود:
منم آنکه در روز کیفر، کیفر دهد… منم آن ندا که ساکنان قبرها را بیرون میآورد… منم خداوندگار روز قیامت… منم خالق، منم مخلوق… منم زندهکننده مردگان… منم آنکه از زبان عیسی سخن گوید. منم مهدیِ (منجی) این عصر. منم مسیح، منم مسیح ثانی، منم عیسای زمان، منم خداوندگار میزان… منم علی، منم اعلی.
— خطبه منسوب به علی بن ابیطالب
فتح مکه
قرآن میگوید کفار پس از اخراج مؤمنان، به آنها اجازه نمیدادند به محل عبادت مکه وارد شوند. ظاهراً این مسئله منجر به درگیری نظامی میان دو گروه شدهاست، چراکه به نبردی در مناطقی مثل «بدر» و «حنین» اشاره کردهاست. در آیات ۹–۲۷ سوره احزاب، قرآن محاصرهٔ نظامی مدینه توسط ائتلافی از دشمنان را روایت میکند که نهایتاً ناموفق بودهاست. آیهٔ ۱۹۱ سورهٔ بقره صراحتاً مؤمنان را دعوت میکند که «هر کجا که بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و آنان را از همانجا که شما را راندهاند، برانید… و در مسجدالحرام با آنان کارزار نکنید.» نتیجهٔ این برخوردهای نظامی پیروزی مؤمنان بودهاست. آیهٔ ۲۷ سورهٔ فتح میگوید که «به راستی خدا رؤیای پیامبرش را محقق کرد. در امن و امان وارد مسجدالحرام شوید» و از آنها میخواهد که موهای سر خود را بتراشند. با این وجود، سورهٔ مائده آیه ۲ چنان مینمایاند که گویی کفار همچنان در زمان زیارت مؤمنان از مسجدالحرام، آنجا حاضر بودهاند. سرانجام در آیات ۷–۲۲ و ۲۸ سورهٔ توبه تسلط کامل مؤمنان بر مسجدالحرام اعلام میشود و کسانی که برای خدا شریکی قائل هستند را از ورود به آن منع میکند.
محمد و سرزمین مقدس
آنگونه که در احادیث و سیرههای اسلامی اشاره شده، محمد به سال ۶۳۲ م و دو سال پیش از آغاز فتوحات اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا در سال ۶۳۴ م، درگذشتهاست. لیکن حداقل یازده منبع غیراسلامی از قرون هفتم و هشتم میلادی که از ادیان و مناطق گوناگونی هستند، چنین مینمایانند که مؤمنان مهاجم، توسط محمد رهبری میشدهاند و او بوده که پیروانش را در زمان ورود به سرزمین مقدس فرماندهی میکردهاست—درحالیکه بنا به منابع اسلامی، محمد دو یا سه سال قبل از این واقعه میبایست در مدینه مرده باشد. هیچ منبعی تا قبل از نوشتهشدن نخستین زندگینامه محمد توسط ابن اسحاق (حدود ۷۵۰ م)، وجود ندارد که زنده بودن محمد در زمان آغاز فتوحات را منکر شده یا به مرگ محمد در مدینه اشاره کرده باشد. در نظر شومیکر، محتمل نیست که یازده منبع مستقل از یکدیگر اشتباه یکسانی را مرتکب شده باشند؛ لذا این منابع مطالب خود را باید از مسلمانان صدر اسلام گرفته باشند. مثلاً رویدادنامه خوزستان (تألیف ح. ۶۶۰ م)، دربارهٔ جنگ مؤمنان با ساسانیان هنگام اشاره به فرماندهان دو سپاه، یزدگرد را پادشاه و رستم را فرمانده ارتش ساسانیان معرفی کرده، و سپس از فرمانده مؤمنان چنین میگوید: «و خداوند فرزندان اسماعیل را چون ریگهای ساحل علیه ایشان [ایرانیان] برانگیخت، که رهبرشان محمد بود.» در تاریخ پطریارکهای اسکندریه (تألیف ح. قبل از ۷۱۷ م) چنین آمدهاست:
و چند روز بعد، مردی از میان اعراب، از مکه و اطراف آن، به نام محمد، برخاست که بتها را برانداخت و خدای یگانه را برپا داشت، لذا میگویند محمد پیامبر خداست. قوم او [محمد] در تن—نه در قانون—مختون بودند و به جنوب، به سمت جایی که کعبه مینامند، عبادت میکنند. و او مالک دمشق و سوریه شد، از اردن گذشت و آنجا را به ویرانی کشید. و خداوند رومیان را در مقابل او تنها گذاشت، چراکه ایشان در دین فساد میکردند.
در منابع اسلامی، اشارات پراکندهای از حملات نظامی مؤمنان به فلسطین در زمان زندگی محمد وجود دارد، از جمله نبرد موته با روم شرقی در سپتامبر ۶۲۹ م. با این وجود، گفته نشده که محمد شخصاً آنها را رهبری کردهاست. در نظر فرد دانر، موته بخشی از سیاست محمد برای رسیدن به اورشلیم بوده، چراکه با توجه به نزدیکی پایان جهان در نظر محمد، او بهتر میدیده که اورشلیم را در آن لحظه در سلطه خود داشته باشد. نبرد تبوک در سوریه، روایتی دیگر از منابع اسلامی از حمله به سرزمین مقدس است. این بار اما منابع اسلامی مانند ابن اسحاق، گفتهاند که محمد شخصاً (به همراهی ۳۰ هزار نفر، به روایت واقدی و بلاذری) این حمله را فرماندهی میکردهاست. با این وجود، ادامه روایت چنین است که او تا عقبه در اردن پیشروی کرده، در راه همه دشمنان بدون جنگ به او تسلیم شدند و سپس—بهطور عجیبی و به جای پیشروی در خاک روم شرقی برای فتح سرزمین مقدس—به مدینه بازگشتهاست.
دانشوران معاصر بر این نظرند که زندگینامههای محمد به تقلید از زندگی موسی نوشته شدهاند؛ لذا در نظر شومیکر، ممکن است نویسندگان اسلامی با هدف ایجاد شباهت بین مرگ محمد و مرگ موسی—موسی قبل از رسیدن به سرزمین مقدس/ارض موعود میمیرد و در فتح آن مشارکتی ندارد—ارتباط میان محمد و فتح سرزمین مقدس را از بین برده باشند. به روایت ابن اسحاق، محمد در راه بازگشت به مدینه دقیقاً همان معجزهای که باعث شد موسی از ورود به سرزمین مقدس منع شود—بیرون کشیدن آب از سنگ؛ سفر اعداد، ۲۰:۱۲—را تکرار میکند. نهایتاً، باورهای متفاوتی که مسلمانان اعصار بعد در مقایسه با محمد نسبت به نزدیکی آخرالزمان و جغرافیای مقدس داشتهاند، میتوانسته یکی از دلایل تلاش آنها برای حذف محمد از روایت فتح سرزمین مقدس باشد.
محوریت سرزمین مقدس در اسلامِ نخستین، در روایت تاریخ سبئوس هم دیده میشود. به گفته او، گروهی از یهودیان اندکی قبل از اسلام در عربستان ساکن شدند و تلاش کردند بنیاسماعیل (اعراب) را به دین خود وارد کنند، اما موفقیتی حاصل نکردند. مدتی بعد، محمد از بنیاسماعیل ظهور کرد و به مردم خود گفت: «خدا این سرزمین را تا ابد به ابراهیم و فرزندانش وعده داد. آن زمان او اسرائیل را دوست میداشت. اینک شما فرزندان ابراهیم هستید و خدا از طریق شما وعده را محقق میگرداند. خدای ابراهیم را یکدل دوست بدارید و پیش روید و سرزمینتان را صاحب شوید… چراکه خدا با شماست.» هویلند این سخنان محمد را یادآور آیه ۲۷ سوره احزاب مییابد: «خدا شما [مؤمنان] را وارث سرزمین اهل کتاب و سرزمینی که هنوز در آن پا نگذاشتهاید قرار دادهاست.» سپس نامهای به امپراتور روم مینویسند و از او میخواهند سرزمین مقدس—که میگویند میراث پدری آنهاست—را تخلیه کند که امپراتور نمیپذیرد. نهایتاً جنگ درمیگیرد و بنیاسماعیل موفق به فتح سرزمین مقدس میشوند. سبئوس حرفی از حضور محمد در جنگ نزده، اما به مرگ او هم اشارهای نکردهاست.
درگذشت
و چنانکه گفته شد، با او [محمد] که ایمان و اعتقادمان به او بود، و با پاهایی برهنه، تنی لخت و عور، بدون زره، نیرو و سلاح، [از شبهجزیره] بیرون شدیم تا با بزرگترین دولتها، قدرتمندترین ملل، ایران و روم، پیکار کنیم.
متن فوق ظاهراً حضور محمد در فتوحات مسلمانان را تأیید میکند
بنابر عقیده شومیکر، و با توجه به منابع غیراسلامی قرن اول ه. ق، محمد حداقل تا سالهای ۶۳۴–۶۳۵ م زنده بودهاست. سال هجرت در سکههای عربی-ساسانی صدر اسلام — بر اساس گاهشماری یزدگردی — ظاهراً برابر ۶۲۴–۶۲۵ م است؛ لذا اگر محمد ۱۰ سال بعد از هجرت زندگی کرده باشد، او در ۶۳۴–۶۳۵ م مردهاست. از سویی، پایپروسی از سال ۶۴۳ به «سال بیست و دو» اشاره کردهاست؛ بر این اساس، تقویمی با مبدأ ۶۲۱–۶۲۲ م مورد استفاده بودهاست. این نشان میدهد مسلمانان از زمان صدر اسلام بر سر تاریخ هجرت و مرگ محمد، بعد از فتح فلسطین اختلاف داشتهاند. منابع اسلامی زمان آغاز فتوحات را سال ۶۳۴ م میدانند. به گفتهٔ پاتریشا کرون و مایکل کوک، تاریخنگاری اسلامی زمان مرگ محمد را دو سال به عقب بردهاست. شومیکر، عدم وقوع آخرالزمان قبل از مرگ محمد و در نتیجه آن تغییر ماهیت اسلام از جنبشی آخرالزمانی به دینی آیندهمحور را انگیزه ایجاد این تغییر در منابع اسلامی دربارهٔ زمان و مکان مرگ محمد میداند؛ اگر محمد هر لحظه انتظار پایان جهان را داشته — یا به گفته فرد دانر و دیوید کوک انتظارات آخرالزمانی او محرک فتوحات مسلمانان بوده — با گذشت سالها از مرگ او و تحقق نیافتن وعده پایان جهان، دین اسلام که بر امپراتوری عظیمی حاکم بوده، به تغییر در خاطرهٔ مرگ مؤسسش نیاز داشت، چراکه اسلامِ نخستین جنبشی آخرالزمانی با محوریت اورشلیم و سرزمین مقدس بودهاست. نیکلای ساینای میگوید رد کردن نظریه کرون و کوک دربارهٔ تغییر در تاریخ مرگ محمد دشوار است، اما به همان اندازه محتمل است که در واقع زمان آغاز لشکرکشیها را دو سال به جلو بردهاند و محمد خود قبل از مرگش در سال ۶۳۲ بخشی از حملات را سازماندهی کردهاست.
به گزارش شومیکر و ساینای، تنها اشارهٔ صریح قرآن به مرگ محمد، آیه ۱۴۴ سوره آل عمران است که به احتمال مرگ یا کشتهشدن او در آینده اشاره کردهاست. شومیکر در خصوص آیه ۱۴۴ سوره آل عمران بر این باور است که هرچند به نظر میرسد این آیه مسئلهٔ مرگ محمد پیش از رسیدن آخرالزمان را تأیید کرده باشد، اما نزد اسلامشناسان دربارهٔ الحاقیبودن آن به قرآن بحثهایی وجود داشتهاست. بر اساس روایتی از سیره ابن اسحاق، بعد از مرگ محمد، عمر بن خطاب مردن او را منکر شد؛ وقتی ابوبکر از گفتهٔ عمر مطلع شد، به مسجد رفت و آیه ۱۴۴ آل عمران را خواند. ابن اسحاق میافزاید که گویی هیچکس تا به آن روز این آیه را نشنیده بود. شومیکر معتقد است که این داستان، قویا نشان میدهد که آیه الحاقی است و برای تأیید اصالت آن، ساخت چنین داستان عجیبی ضروری بودهاست. به عقیده کاسانوا، اینجا مسئلهٔ «زمان» مرگ محمد — و نه جاودانگی او — است که باعث این پریشانیها شده، زیرا پیروانش انتظار نداشتند او قبل از رسیدن آخرالزمان بمیرد. در روایتی از ابن شهاب زهری، عمر در توجیه انکار مرگ محمد میگوید «او [محمد] تصور میکرد که آخرینِ ما خواهد بود [که میمیرد].» در نظر شومیکر، این داستان بسیار قدیمی است، زیرا محتمل نیست نویسندگان متأخر، پیشگویی اشتباهی را برای محمد جعل کرده باشند. از طرفی، نیکلای ساینای الحاقیبودن آیه را محتمل نمیداند. داستان انکار مرگ محمد توسط عمر نسخه دیگری هم دارد که مادلونگ آن را حتی قدیمیتر از داستان اول مییابد؛ در این داستان عباس، عموی محمد، است که به عمر یادآوری میکند که جنازهٔ محمد شروع به بو گرفتن کرده و باید دفن شود. منابع مسیحی اولیه نیز مطلب مشابهی دربارهٔ بو گرفتن جنازهٔ محمد نقل کردهاند. شومیکر میگوید اگر در زمان ساختهشدن داستان عباس، آیه ۱۴۴ وجود میداشت، او نیز میتوانست به جای اشاره به بو گرفتن جنازه، آیه را برای عمر قرائت کند.
سرگذشت محمد در منابع اسلامی
در مکه
گاهشمار زندگی محمد در مکه | |
---|---|
رویدادهای زندگی محمد در مکه | |
۵۶۹ | مرگ عبدالله (پدر) |
۵۷۰–۵۷۱ | تولد محمد |
۵۷۶ | مرگ آمنه (مادر) |
۵۷۸ | مرگ عبدالمطلب (پدربزرگ و سرپرست) |
۵۸۳ | سفر تجاری به شام |
۵۹۵ | ازدواج با خدیجه |
۶۰۵ | تولد فاطمه زهرا (به روایت اهل سنت) |
۶۱۰ | بعثت و شروع نبوت |
۶۱۳ | دعوت عشیره و آغاز دعوت علنی و عمومی |
۶۱۴ | آغاز آزار مسلمانان توسط مردم مکه |
۶۱۵ | تولد فاطمه زهرا (به روایت شیعه) هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه |
۶۱۶ | آغاز محاصره بنیهاشم در شعب ابیطالب |
۶۱۹ | پایان محاصره بنی هاشم در شعب ابیطالب سال اندوه: مرگ ابوطالب و خدیجه |
۶۲۰ | اسراء و معراج |
۶۲۱ | پیمان عقبه اول (بیعت النساء) |
۶۲۲ | پیمان عقبه دوم (بیعت الحرب) مهاجرت مسلمانان به یثرب |
تولد
به گزارش مرتضی عاملی، محمد به سال عامالفیل — چهل سال قبل از بعثت — به دنیا آمد. در روز ولادت او بین منابع شیعی و سنی اختلاف است و بیشتر منابع شیعه، تاریخ ۱۷ و بیشتر منابع سنی ۱۲ ربیعالاول را روز ولادت دانستهاند. منابع اسلامی، محل تولد او را شهر مکه در عربستان امروزی دانستهاند و این نظر عموماً مورد پذیرش همگان است.
کودکی
پیش از تولد محمد، پدرش عبدالله، درگذشت. عبدالله بازرگانی بود که گاه با پدرش عبدالمطلب در امور تجاری همکاری میکرد. او در راه بازگشت از شام، که به قصد تجارت به آنجا رفته بود، بیمار شد و درگذشت. طبق روایات اسلامی، عبدالمطلب، پدربزرگ محمد و بزرگخاندان قریش، محمد را پس از تولد طبق عادت مرسوم، به دایهای به نام حلیمه بنیسعد سپرد. او دو سال در قبیله سعد بن بکر — شاخهای از قبیله هوازن — نزد حلیمه ماند. با این وجود برخی از پژوهشگران غربی درستیِ تاریخی سپرده شدن محمد به حلیمه را رد کردهاند. زمانیکه محمد ۶ ساله بود، به همراه مادرش، آمنه، و کنیزی به نام ام ایمن برای زیارت قبر عبدالله و دیدار از خویشاوندان، راهی یثرب شدند. آمنه در مسیرِ بازگشت، در محلی به نام «ابواء» درگذشت. و پس از آن، عبدالمطلبِ ۸۰ ساله، سرپرستی محمد را بر عهده گرفت. هر چند محمد تحت سرپرستی عبدالمطلب — به عنوان رهبر مکه — قرار داشت؛ اما دوران یتیمی را با سختیهای فراوان سپری کرد. یتیم بودن محمد از معدود موضوعهایی است که از میان مسائل زندگی محمد در قرآن مورد اشاره قرار گرفتهاست. در اینباره خطاب به محمد آمدهاست: «آیا ما تو را یتیم نیافتیم؟».
در ۸ سالگی محمد، عبدالمطلب نیز درگذشت و ابوطالب، عموی محمد — که در آن هنگام نفوذ زیادی در مکه داشت — سرپرستی محمد را بر عهده گرفت. محمد در ۱۲ سالگی همراه ابوطالب با کاروانی به شام سفر کرد. در منابع اسلامی مانند سیره ابن اسحاق و تاریخ طبری نقل شدهاست که در این سفر با بحیرا سرجیوس — یک راهب مسیحی — دیدار کرد و بشارت پیامبریش را از وی شنید. به گزارش ابن اسحاق، پس از ملاقات با بحیرا، عبدالمطلب به همراه محمد، به جهت خطر حمله یهودیان به محمد، از ادامهٔ سفر پشیمان شده و به مکه بازگشتند اما آلفرد گیوم گزارش میکند که محمد و ابوطالب پس از پایان تجارتشان در شام، به مکه بازگشتند. بنابر گزارشی دیگر، محمد در سفر دومش به شام توسط راهبی به نام نستور به پیامبریاش بشارت داده شد. به گزارش ولش، داستانهای بسیاری در منابع اولیه در مورد محمد از دوران کودکی تا زمان اعلام پیامبری موجود است که از دیدگاه تاریخی، قابلاطمینان نیستند؛ زیرا تصویر محمد در این داستانها بسیار متفاوت با چهرهای است که قرآن از محمد ارائه میدهد. این داستانها از دیدگاه تاریخی بیشتر برای بررسی چگونگی تلقی مسلمانان از پیامبر خود اهمیت دارند.
نوجوانی تا پیش از اعلام پیامبری
بنابر گزارش مورخان، محمد در دوران نوجوانی در جنگهای فجار شرکت کرد؛ اگرچه گزارشها در جزئیات چگونگی شرکت او اختلاف نظر دارند. مرتضی عاملی اما به حضور او در این جنگ، با دید تردید نگریستهاست. سن او در هنگام بروز این جنگها — که چندین سال طول کشید — ۱۴ تا ۲۸ سال بود. پیمان حلفالفضول پس از جنگهای فجار در خانه عبدالله بن جدعان میان برخی از قبایل قریش منعقد شد تا به عدالت، پایبند باشند و جمعاً از ستمدیدگانی که قبیلهای در مکه ندارند، حمایت کنند. محمد نیز در حالی که بیست ساله بود در این پیمان عضو شد. محمد این پیمان را میستود و میگفت: اگر بار دیگر به این پیمان فراخوانده شود، به آن میپیوندد. با وجود این که در دوران جوانی محمد، بتپرستی در مکه مرسوم و معمول بود، ولی محمد هرگز تفکرات بتپرستی نداشت و بتپرستی نکرد.
محمد در این دوران، گاه در حل اختلاف میان بزرگان شهر مداخله و راهکارهای عملی، جهت حل و فصل اختلافات ارائه میکرد. یکی از موارد اختلافی، نصب حجرالاسود — سنگ سیاه و مقدسی در بنای کعبه — در مکانش بود که پس از اختلاف قبایل در آن، محمد پیشنهاد داد تا پارچهای را آورده و هر قبیله بخشی از آن پارچه را گرفته و حجرالاسود را همگی تا محل نصب حمل نمایند. به نوشته جان اسپوزیتو، امانتداری و وفاداری نیز از صفات برجسته محمد پیش از اسلام بودهاست. تا جایی که گاه او را «محمد امین» میخواندند. یکی از گزارشهای زندگی محمد که حتی غیر از منابع اولیه عربی آن را تأیید کرده و منابع متقدم بدون ابهامی آن را پذیرفتهاند؛ مشغول بودن محمد به تجارت پیش از اعلام پیامبریاش بودهاست. به گزارش شان آنتونی، این ادعا بر اساس دو گزارش کهن تاریخی نگارش شده قبل از دوره سیرهنویسی مسلمانان شکل گرفتهاست و احتمالاً ناشی از گزارشهای مخبران واقعی بودهاست. محمد که مدتها بود دیگر سرمایهای برای بازرگانی نداشت، از سوی برخی سرمایهداران مکه، از جمله خدیجه، استخدام شد تا بهنیابت از آنان به بازرگانی بپردازد. بیشترین مطالب در خصوص زندگانی تجاری محمد در منابع اسلامی نیز مربوط به رابطه تجاری او با خدیجه است. به گزارش منابع اسلامی، محمد سفری را به شام داشت و در این سفر از جانب خدیجه به قصد تجارت عازم بود. دیگر گزارشها دربارهٔ تجارت او، مربوط به سفری تجاری به بازار حبشه، اجرت او برای یکی از تجارتهایش و ادعای شراکت یکی از افراد بنیمخزوم در تجارت با محمد است که البته هیچکدام به شغل مستمر تجارت اشاره ندارد. این سفر نیابتی و ازدواج در ۲۵ سالگی محمد عنوان شدهاست و محمد پس از همین سفر بود که نسبت به ازدواج با خدیجه اقدام کرد. با این وجود، در سیرهها و روایتهای گزارش شده از صحابه محمد، او به عنوان یک چوپان به تصویر کشیده شدهاست که در ازای دریافت پول، گوسفندان دیگران را به چرا میبردهاست. این احتمال داده شدهاست که منابعی که او را تاجر دانستهاند، شغل خاندان او — یعنی قریش را که عموماً از تجارت کسب درآمد داشتند — به او نسبت دادهاند. از زندگانی او در این دوره اطلاعات بیشتری در دست نیست، جز اینکه به جهت رفتارهای ناپسند قومش، ناخشنود بود و زمان زیادی را به تنهایی در غار حرا میگذراند. گزارشهای منابع اسلامی بیان میکنند که محمد هیچگاه از شبه جزیره عربستان خارج نشدهاست
بعثت و اعلام پیامبری
بنابر برخی روایتهای اسلامی، محمد پیش از بعثت، هر سال چند هفته را در غار حرا به عبادت و تفکر میپرداختهاست. در یکی از شبهای سال ۱۳ ق. ه/۶۱۰ م در زمانی که محمد چهل ساله بود، جبرئیل — فرشته وحی در ادیان ابراهیمی — در غار حرا بر محمد ظاهر شد و سه مرتبه به او گفت: «إقرأ — یعنی: بخوان! —» و سپس آیههای ابتدایی سوره علق را برایش خواند. به نوشته پیترز نخستین سورهٔ وحیشده به محمد نامعلوم است و میتواند سورههای دیگری نیز باشد. اما رسول جعفریان، معتقد است که قطعاً نخستین آیات نازل شده، آیات ابتدایی سوره علق بودهاست. سپس مدتی فاصله بین این آیات و آیات بعدی که به سوره مدثر مربوط است، واقع میشود. اما اختلاف بین منابع زیاد است، بهطوریکه از سه روز تا سه سال ذکر شدهاست.
نزول نخستین آیات قرآن، در ماه رمضان صورت گرفت و احتمالاً در هفدهم این ماه یا شب قدر بود که این اتفاق افتاد. البته، طبق روایت شیعی، بعثت به نبوت در ۲۷ ماه رجب صورت گرفتهاست. به عقیده جعفریان، احتمالاً بعثت پیش از دریافت آیات بود. در خصوص حالات محمد در زمان نخستین دریافت وحی، مطالبی توسط سیرهنویسان و عمدتاً از طریق آل زبیر نقل شدهاست که به عایشه میرسد. روایتهای مربوط به این موضوع به راویانی میرسد که در زمان نخستین وحی متولد نشده یا خردسال بودهاند. بر اساس گزارش منابع اسلامی، پس از ماجرای اولین ملاقات محمد با فرشته وحی، او دچار تزلزل شد و در اینکه وحی را دریافت کرده یا آنکه دچار تسخیر اجنه شدهاست، مردد بود؛ تا آنکه آیات بعدی و همینطور مشورت با ورقة بن نوفل و سخنان خدیجه، به او اطمینان داد که آنچه دریافت کردهاست، وحی بودهاست.
بر پایهٔ روایتهای اسلامی، خدیجه زن محمد نخستین کسی بود که به پیامبری او ایمان آورد. کمی بعد علی بن ابیطالب پسرعموی ده ساله محمد، ابوبکر دوست نزدیک او و پسرخواندهاش زید بن حارث نیز به دین محمد پیوستند. بنابر گزارش ابن اسحاق، واقدی و روایتی از جعفر صادق، محمد تا سه سال، دین تازهٔ خود را پنهانی تبلیغ میکرد. پس از ۳ سال، دعوت علنی آغاز شد. هنگامی که آیه انذار ابلاغ شد، محمد، خویشاوندان نزدیکش در بنیهاشم شامل فرزندان عبدالمطلب را که ۴۵ نفر میشدند، دعوت کرد و آنها را پند و اندرز داد که: «ای پسران عبدالمطلب!... خدا به من فرمان دادهاست تا شما را به سویش فرا بخوانم. چه کسی از شما مرا در این امر یاری خواهد کرد و برادر، وصی و جانشین من خواهد بود؟» و از این میان، تنها علی که ۱۳ سال داشت، پاسخ داد. سپس محمد گفت: «این [علی]، برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. به او گوش فرا دهید و از او پیروی کنید.» اما، حاضران وی را ریشخند کردند. پس از این دیدار برخی از زنان بنیهاشم نیز اسلام آوردند. بر پایهٔ روایتهای اسلامی، پس از دعوت عشیره، هنگامی که محمد مطمئن شد ابوطالب در برابر بزرگان قریش از او پشتیبانی میکند، بالای کوه صفا رفت و مردم را فراخواند و سپس دربارهٔ توحید — یگانگی خداوند — و باور به الله، پیامبری و روز رستاخیز با آنها سخن گفت. مدتی بعد از این واقعه، آیه فروفرستاده شد: «پس آنچه را بدان مأموری، آشکار کن و از مشرکان روی برتاب که ما شر ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.»
در آغاز دعوت بیشتر اهل مکه محمد را نادیده گرفتند، شماری او را مسخره کردند و برخی هم پیرو او شدند. کسانی که به محمد ایمان آوردند را میتوان به ۳ گروه اصلی دستهبندی کرد: برادران جوان و فرزندانِ بازرگانان بزرگ مکه، افرادی که موقعیت اجتماعی دستاولشان را در قبیلهشان از دست داده بودند و نمیتوانستند آن را دوباره به دست آورند، و نهایتاً افراد ضعیف در مکه، به ویژه خارجیها. تا سال چهارم بعد از بعثت سیره نویسان حدود ۲۸ نفر از مردان را ذکر کردهاند که مسلمان شدهاند. در سه سال نخستین، دعوتِ محمد بیتوجه به عقاید مشرکان بود و قریش نیز با او دشمنی نکرد. نگرانی مکیان از آن نبود که کسی از آیین شان به مسیحیت یا اسلام بگرود، آنها نگران بودند که نظام ارزشی و قبایلی شان مورد تردید قرار گیرد یا درآمد پرسود آنان از زیارتهای مذهبی، لطمه ببیند. به گفتهٔ ابن سعد و ابن هشام، آغاز دشمنیها و مخالفتها با محمد، پس از گفتن آیههایی که در آن نیاکان بتپرست اهل مکه و پرستش بتها محکوم شده بودند، و به گفتهٔ برخی دیگر از همان آغاز تبلیغ همگانی بود.
افزایش محاصره و آزار مکیان و هجرت مسلمانان به حبشه
افزایش شمار پیروان محمد باعث شد که او خطری برای قبیلههای منطقه و حاکمان شهر بشود. ردکردن مذهب سنتی مکه به ویژه برای قبیلهٔ خودش توهینآمیز بود؛ زیرا آنها خود نگهبانان کعبه بودند. بازرگانان نیرومند مکه به قصد سازش، به محمد پیشنهاد دادند که اگر دست از تبلیغ بردارد به او اجازه ورود به حلقه درونی بازرگانان را بدهند و موقعیتش را با ازدواجی پر سود تثبیت کنند. اما محمد این پیشنهادها را نپذیرفت. منابع تاریخی اسلامی مفصلاً آزار و اذیت محمد و یارانش را به ثبت رساندهاند. مسلمانان در ابتدا تا حدی میتوانستند آزادانه نماز بخوانند. اما به تدریج با مخالفت مشرکان مکه مواجه شدند و مجبور شدند مخفیانه عبادت کنند. بهخصوص پس از درگیری سعد بن ابیوقاص با یکی از مشرکان که منجر به شکستن سر وی توسط سعد شد، آنها آزادی خود را از دست دادند و حتی محمد و گروهی از پیروانش مجبور شدند در خانه ارقم بن ابیارقم بر روی کوه صفا مخفی شوند. این ماجرا در حدود سال چهارم پس از شروع دعوت بودهاست. شیوه آزار مسلمانان بستگی به جایگاه قبیلهای آنها داشت. چون در مکه حکومتی وجود نداشت، اقوام مسلمان وی را در خانه زندانی میکردند. اما این نظام قبایلی، همزمان از آنها در برابر قتل حفاظت میکرد. اگر مسلمان از بزرگان و آبرومندان قبایل بود، مشرکان وی را با خوار کردن و اتهام به حماقت آزار میدادند. ثروتمندان مسلمان را تهدید به از بین بردن اموال میکردند. شکنجه و آزار مخصوص کسانی بود که پشتوانه قبیلهای نداشتند. ضعفا را تا حدی شکنجه میکردند تا از دین خود دست بردارند. سمیه که به عنوان نخستین زن شهید اسلام شهرت دارد، بردهٔ عمرو بن هشام، معروف به ابوجهل، بود. او با نیزهٔ اربابش به این دلیل که نمیخواست از اسلام برگردد، کشته شد. بلال حبشی، یک مسلمان بردهٔ دیگر، به دست اربابش امیة بن خلف شکنجه میشد؛ امیه، سنگی سنگین روی سینهٔ بلال میگذاشت تا او را مجبور کند دست از اسلام بردارد. در این زمان، محمد شخصاً به جز فحاشی، از دیگر اشکال آزار و اذیت جسمانی در امان بود؛ زیرا تحت پشتیبانی بنیهاشم بود.
در سال ۸ ق. ه/۶۱۵ م، برخی از پیروان محمد به حبشه هجرت کردند و تحت پشتیبانی نَجاشی — پادشاه مسیحی حبشه — در آن جا ساکن شدند. این سفر که از ترس و آزار مکیان نسبت به مسلمان صورت گرفت، به اولین هجرت اسلامی مشهور شد. به نظر میرسد در این دوران، برخی در بین حبشه و حجاز دررفت و آمد بوده باشند. برآورد جعفریان آن است که تا سال ۸ ق. ه، حدود صد نفر مسلمان شده بودند. ابن سعد به دو هجرت مجزا اشاره میکند. به گفته وی اکثرِ مهاجرینِ گروهِ اول، پیش از هجرت مسلمانان به مدینه، به مکه بازگشتند در حالی که گروهِ دوم، در بازگشتی مستقیم، به مدینه رفتند. ابن هشام و طبری اما از یک مهاجرت به سمت حبشه سخن میگویند. این روایات مؤید این مسئله هستند که آزار و اذیت شدن مسلمانان در مکه، نقش بزرگی در تصمیم محمد مبنی بر پیشنهاد مهاجرت به حبشه داشتهاست. گرچه مونتگومری وات گزارش میدهد که سناریوی مهاجرت به حبشه خیلی پیچیدهتر از آنی بودهاست که در متون قدیمی تاریخی آمدهاست. او نتیجه میگیرد که دلایلی همچون اشتغال به تجارت — جهت رقابت احتمالی با خانوادههای تاجر مکه — یا وجود نوعی تفرقه بین گروههایی از تازه مسلمانان در مهاجرت به حبشه نقش داشتهاست. بر اساس نامهٔ معروف عروه، اکثر مهاجران پس از قویتر شدن اسلام — به دنبال اضافه شدن عمر و حمزه به جمع مسلمانان — به شهر خود بازگشتند. در عین حال داستانی کاملاً متفاوت با عنوان «غرانیق» در مورد دلیل بازگشت مهاجران حبشه به مکه بیان شدهاست. بر پایه این داستان، محمد هنگام خواندن سوره نجم، دو آیه را که شیطان به وی القا کرده بود خواند. با رسیدن خبر این ماجرا به مسلمانان هجرت کرده به حبشه، برخی از آنها قصد بازگشت به مکه را کردند. تقریباً همگی مسلمانان سراسر سدهها، این داستان را ساختگی دانسته و رد میکردند.
در سال ۶ ق. ه/۶۱۷ م، رهبران مخزوم و بنو عبدشمس، دو خاندان مهم قریش، خاندان بنیهاشم که رقیب تجاریشان بودند را تحت محاصره اجتماعی و اقتصادی قرار دادند. آنها پیمانی نوشتند تا بر اساس آن، با خاندان عبدالمطلب ازدواج و معامله نکنند و این پیمان را بر کعبه آویختند. محمد به همراه خاندانش نیز به درهای مشهور به شعب ابیطالب رفتند تا جایی که ممکن بود از آن منطقه خارج نشدند وکسی نیز به این منطقه وارد نشد. هدف از این محاصره این بود که بنیهاشم را تحت فشار قرار دهند، تا دست از نگهبانی از جان محمد بردارد. این محاصره سه سال به طول انجامید، اما در پایان به علت عدم تحقق اهدافش، شکست خورد. بعد از سه سال، موریانهها پیماننامه را از بین بردند و قریشان پذیرفتند که مخالفانشان را رها کنند. به گفتهٔ آلفورد ولش در دانشنامه اسلام، ممکن است که آن بخش از داستان که در آن بنی هاشم مجبور شده به محله خودشان — شعب ابیطالب — رفته و از تجارت و ازدواج با آنها خودداری کند، اغراق شدهباشد و قرآن برخلاف سیرههای پیامبر دربارهٔ این داستان سکوت کردهاست. در سال ۴ ق. ه/۶۱۹ م، هم خدیجه همسر محمد و هم عمویش ابوطالب، درگذشتند. با درگذشت ابوطالب که رهبری خاندان بنی هاشم را به دست داشت، رهبری این خاندان به ابولهب — دشمن دیرینه محمد — سپرده شد. اگرچه محمد در سالهای پایانی حضورش در مکه، هنوز پیروان اندکی به دست میآورد، اما در کل تلاشهای او در مکه شکست خورده بودند. محمد برای یافتن یک پشتیبان و دعوت به اسلام، به طائف — از شهرهای معروف عربستان در نزدیکی مکه — رفت، اما این تلاش او نیز با شکست روبهرو شد و مورد حمله و آزار مردم آن شهر نیز قرار گرفت؛ بنابراین ناچار به بازگشت به مکه شد و با کمک یکی از اهالی مکه به نام مطعم بن عدی و پشتیبانی قبیله بنی نوفل، امکان ورود دوباره او به زادگاهش در شرایطی امن، فراهم آمد.
اسراء و معراج
بر پایه منابع اسلامی، محمد در بین سالهای ۲ تا ۳ ق. ه در یک شب به واسطه حیوانی بالدار، سفری از مکه به مسجدالاقصی داشتهاست که به «اسراء» شناخته میشود و پس از آن سفری به نام «معراج» از مسجدالاقصی به آسمان داشتهاست. محمد در این سفر از بهشت و جهنم بازدید و با پیامبران پیش از خود گفتگو کردهاست، پس از آن نیز با دستور نمازهای پنجگانه به مکه بازگشتهاست. مسلمانان در ۲۷ رجب «لیلة الاسراء و المعراج» را جشن میگیرند. بنا به نظر بیشتر مفسران قرآن، آیههای آغازین سوره اسراء و آیاتی از سوره نجم به این واقعه اشاره دارند. روایتها و حدیثهای اسلامی نیز اطلاعات و دادههایی از معراج در اختیار میگذارند.
بیعت عقبه و هجرت محمد
در صدر اسلام، افرادِ بسیاری به قصد بازرگانی یا به جا آوردن حج به مکه سفر میکردند. محمد از این موقعیت برای یافتن خانهای تازه برای خود و پیروانش، استفاده کرد. پس از چندین گفتگویِ ناموفق، در صحبت با شماری از اهالی یثرب — که بعدها مدینه خوانده شد — نتایجی حاصل شد. جمعیت عرب یثرب به این جهت که گروهی از یهودیان در آن شهر زندگی میکردند، تا اندازهای با یکتاپرستی آشنا بودند. از دیگر سو، مردم یثرب اختلافهای شدید داخلی داشتند که تصمیم گرفتند با توجه به روشهای منصفانه و صادقانه محمد، از او تقاضا کنند تا به عنوان قاضی و داور در میان آنان زندگی کند. برای این منظور گروهی ۱۲ نفره، به سال ۲ ق. ه/۶۲۰ م از یثرب عازم مکه شدند تا با محمد در این خصوص گفتگو کنند. این امور سبب شد تا گروهی از اهل یثرب که به مکه آمده بودند با محمد پیمانی ببندند که به «پیمان عقبه اول» شهرت یافت. محمد پس از پیمان اول، مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد تا برای آنها قرآن بخواند و اسلام را بیاموزد. این چنین بود که کسانی تقریباً از همه قبیلههای مدینه، به آیین اسلام گرویدند، تا آنجا که در سال بعد، ۷۵ مسلمان از مدینه برای حج و دیدار محمد به مکه آمدند. دیدار شبانه و پنهانی آنها با محمد، موجب پیمان دومی شد که به «پیمان دوم عقبه»، یا «پیمان جنگ» شهرت یافت. به گزارش مرتضی عاملی، مصعب بن عمیر با گزارشی از موفقیتهایش در تبلیغ اسلام در مدینه، سبب این پیمان شد. در این بیعت، اهالی مدینه ملزم شدند تا همانطور که از زنان و فرزندانشان پشتیبانی میکنند، از محمد نیز پشتیبانی کنند و او را در جامعه خویش بپذیرند. پس از پیمان دوم عقبه، محمد پیروانش در مکه را تشویق به مهاجرت به یثرب کرد. مانند واقعه هجرت به حبشه، قریش تلاش کرد تا از بیرون رفتن یاران محمد از مکه جلوگیری کند؛ اما این تلاشها ناموفق بود و تقریباً همگی مسلمانان موفق به ترک مکه شدند.
بر پایهٔ روایتهای اسلامی، قریش از بیرون رفتن مسلمانان از مکه آگاه شد و برای کشتن محمد نقشهای را به اجرا گذاشت. محمد به کمک علی که در بستر وی خوابید، کسانی که نگهبانش بودند را گمراه کرد و پنهانی به همراه ابوبکر از شهر بیرون رفت. به این ترتیب محمد در سال ۱ ه.ق/۶۲۲ م و سیزده سال پس از آغاز پیامبری خود در مکه، به مدینه که یک واحه کشاورزیِ بزرگ بود، هجرت کرد. همراهان وی که با او از مکه به مدینه مهاجرت کردند به «مهاجران» شهرت یافتند و مردم یثرب که پیامبر و مهاجران را یاری رسانده بودند، «انصار» نامیده شدند. بعدها این هجرت، مبدأی تاریخ مسلمانان شد. مدینه تا پیش از هجرت محمد «یثرب» نامیده میشد و پس از این هجرت «مدینة النبی» یا بهاختصار «مدینه» خوانده شد. در اندیشه اسلامی، این هجرت، آغاز دوره اسلامی و پایان دوره جاهلیت در نظر گرفته میشود.
گاهشمار زندگی محمد در مدینه | |
---|---|
رویدادهای زندگی محمد در مدینه | |
۶۲۲ (آغاز) | مهاجرت به مدینه (هجرت محمد) |
۶۲۳ | آغاز حمله مسلمانان به کاروانها «سریه» سریه الکدر |
۶۲۴ | نبرد بدر: مسلمانان به مکهایها حمله کردند نبرد السویق، غنیمت گرفتن مسلمانان از ابوسفیان شکست و تبعید بنیقینقاع توسط مسلمانان حمله به ذی عمرو ترور خالد بن سفیان، ابو رافع بن ابی الحُقَیْق، کعب بن اشرف، ابو عفک و عصماء بنت مروان |
۶۲۵ | غزوه احد: مکیهایها مسلمانان را شکست میدهند تلفات سنگین گروهای بن عمرو و رجیع اعزامی از طرف محمد نبرد حمرا اسد، مسلمانان توانستند دشمنشان را بترسانند و از حمله منصرفشان کنند تبعید بنی نظیر توسط مسلمانان پس از نبرد بنی نظیر نبردهای نجد، بدر و دومه الجندل |
۶۲۷ | نبرد احزاب غزوه بنیقریظه، محاصره موفق بنیقریظه |
۶۲۸ | صلح حدیبیه، دسترسی به کعبه موفقیت مسلمانان در تصرف پناهگاه خیبر |
۶۲۹ | نخستین سفر حج حمله به امپراتوری روم شرقی و شکست مسلمانان: غزوه مؤته |
۶۳۰ | تصرف مکه توسط مسلمانان نبرد حنین، پیروزی مسلمانان نبرد طائف، در ماه شوال روی داد و مسلمانان پیروز شدند |
۶۳۱ | تسلط بر بیشتر شبهجزیره عربستان |
۶۳۲ | حمله به غسانیان: نبرد تبوک آخرین حج محمد درگذشت در ۸ ژوئن |
محمد در مدینه
بنیاننهادن ساختار سیاسی اجتماعی نو
یکی از نخستین کارهای محمد پس از هجرت که برای حل شکایتهای دراز مدت قبیلههای گوناگونِ مدینه صورت گرفت، مکتوبکردن سندی بود که به «میثاق مدینه» شهرت یافت. این موافقتنامه، «فرمی از اتحاد یا فدراسیون» را میان ۸ قبیله مدینه و مهاجران مسلمان از مکه برقرار میکرد که در آن حقوق و وظیفههای هر شهروند و چگونگی رابطههای میان گروههای گوناگون مشخص شده بود. این پیمان، مفهوم ساختار اجتماعی «امت» را به عنوان اجتماعی یکسان از مؤمنان تعریف میکند که دربردارندهٔ یهودیان نیز میشد؛ اما غیر یکتاپرستان مدینه را در بر نمیگرفت. پیمان مدینه به یهودیان مدینه در ازای وفاداری سیاسی به مسلمانان، حق استقلال فرهنگی و مذهبی میداد. ساختار اجتماعی که در قانون اساسی مدینه تعریف شدهبود، ظاهری مذهبی داشت اما ملاحظههای عملی نیز در آن انجام شدهبود و به شکل گستردهای قانونهای قدیمی قبیلهای عربها را پاس میداشت. این پیمان، قبیلهها را مسئول رفتار اعضایشان میدانست. محمد همچنین برای ایجاد پیوند بین مهاجرین و انصار، پیمان برادری بین آنها وضع کرد.
محمد که در ابتدا به جهت یگانهپرستی یهودیان، به پذیرش اسلام از جانب آنان امید داشت، پس از دریافت پاسخ منفی آنان در پذیرش اسلام، در تمایز بین امت خود و یهود کوشید. تغییر قبله از جانب اورشلیم به کعبه، از این اقدامات قلمداد شدهاست. علاوه بر این، تشریع دیگر احکام شرعی پس از هجرت، همچنان ادامه داشت. محمد برای تبلیغ اسلام، مبلغانی را نیز به قبایل مختلف و نامههایی را به سران کشورهای همسایه ارسال میکرد. او پس از ورود به مدینه، اقدام به بنای مسجد نمود. او در زمینی که خریداری یا به نقلی هدیه گرفته بود، مسجدی را بنا کرد. بنابر گزارش منابع اسلامی، زنان و خود محمد نیز در ساخت این مسجد همراهی کردند. روایتهای اسلامی گزارش کردهاند که ارسال نامهای از جانب قریشان مکه، برای تحریک اوس و خزرج بر علیه محمد، از وقایع صورت گرفته در سال دوم ه.ق است. طی این نامه، عبدالله بن ابی بن سلول مسئول شد تا قبایل اوس و خزرج را بر علیه محمد بشوراند. پس از رسیدن خبر ارسال نامه قریش و اقدامات عبدالله، محمد طی مذاکرهای، آنان را از اقدامشان منصرف کرد.
پیکارها با مکه
متعاقب مهاجرت مسلمانان به مدینه، اهالی مکه اموال آنها را مصادره کردند. به دلیل اینکه مهاجرین در مدینه از نظر اقتصادی تحت فشار بودند و هیچ شغل خالی برای آنها نبود که مشغول به کار شوند، آنها جهت ارتزاق، شروع به یورش به کاروانهای اهل مکه کردند. این حرکت باعث شروع جنگ مسلحانه بین اهل مکه و مدینه شد. این حملات به وسیلهٔ تداخل در بازرگانی مکیان، آنان را تحت فشار قرار داد و به مسلمانان اجازه کسب ثروت، قدرت و قدر و منزلت میداد در حالی که آنها به سمت هدف نهایی شان یعنی تهییج کردن مکه به تسلیم در مقابل دین جدید نزدیک میکرد. محمد نیز در این میان آیات ۳۹ و ۴۰ سوره حج را برای مسلمانان خواند که در آنها اجازه استفاده از نیروی نظامی صادر میشد. بعدها محمد تصمیم برای حمله به یکی از کاروانهای مکه گرفت، سپس اهل مکه در پاسخ به حملات مسلمانان، سپاهی فراهم آوردند ولی در نبرد شکل گرفته که غزوه بدر مشهور شد، شکست خوردند. یک سال بعد قریش در جنگی دیگر با نام غزوه احد، مسلمانان را شکست داد و محمد نیز در آن زخمی شد، ولی چون قریش خود را به اندازه کافی قوی نمیدید، تا مدینه پیشروی نکردند و عقبنشینی کردند. در ۵ ه.ق/آوریل ۶۲۷ م قریش با ۱۰٬۰۰۰ تن به مدینه حمله کرد؛ اما به سبب وجود خندق گرد مدینه، سپاه قریش — پس از ۴۰ روز — ناامید شد و عقبنشینی کرد. در خلال این جنگها، به علت همدستی سه قبیله از یهودیان با مشرکان با وجود تعهد قبلی مبنی بر عدم خیانت، بین مسلمانان و این سه قبیله اختلاف و درگیری پیشآمد. دو قبیله بنیقینقاع و بنینضیر تبعید و قبیله بنیقریظه حذف شدند. در سال ششم قبیله بنی مصطلق که بر ضد محمد تجمع کرده بودند، توسط سپاه اسلام شکست خورد. پس از آن، اکثر نواحی مکه با مسلمانان همپیمان بودند و تنها نگرانی محمد، مکه بود.
صلح حدیبیه
اگرچه محمد قبلاً آیاتی که دستور انجام حج را میدادند را تحویل داده بود، مسلمانان آن را به خاطر دشمنی قریش انجام نداده بودند. در ماه شوال ۶ ه.ق/۶۲۸ م، محمد به همراه ۱۴۰۰ تن از پیروانش جهت انجام حج عمره به سمت مکه رفتند. قریش با شنیدن نزدیکشدن مسلمانان به مکه، ۲۰۰ سوار را فرستاد که آنها را متوقف کنند. محمد با طی مسیر صعبالعبورتری، آنها را دور زد و به حدیبیه، در حومه شهر مکه رسید. مذاکرات با مکه شروع شد و فرستادگانی بین دو طرف ردوبدل شد. در نهایت پیمان صلحی به مدت ۱۰ سال بین دو طرف منعقد شد که به «صلح حدیبیه» شهرت یافت. آورده این قرارداد برای مسلمانان، به رسمیت شناخته شدن از نظر سیاسی و مذهبی توسط مکیان بود. مفاد اصلی قرارداد این بود که طرفین دشمنیها را کنار بگذارند و محمد سال بعد بتواند برای حج به مکه بیاید و همچنین اگر کسی از اهل مکه به مدینه رفت، به مکه بازگردانده شود ولی نه بالعکس، و قبایل آزاد خواهند بود که با محمد یا با قریش در پیمان باشند. در ابتدای امر، برخی مسلمانان از این صلح، ابراز ناخشنودی کردند، اما بعدها آن را لازمه گسترش اسلام دیدند. محمد با استفاده از مفاد این قرارداد توانست قلعه یهودیان خیبر را نیز طی غزوهای فتح کند. این پیماننامه، محمد را در فتح آسانتر مکه نیز کمک کرد.
فتح مکه و پس از آن
محمد پیمان صلحی با یکی از زیرشاخههای قبیله بنیخزاعه بست. قبیله بنیخزاعه روابط دوستانهای با محمد داشت در حالی که دشمنش، قبیله بنیبکر با مکیان اتحاد داشت. خاندانی از بنیبکر شبانه به بنیخزاعه یورش میبرند و تعدادی از آنها را میکشند. اهل مکه، متحدانشان را با فراهم کردن اسلحه، کمک و طبق برخی از منابع، تعداد کمی از اهل مکه نیز در این جنگ شرکت میکنند. این اقدام، مقدماتی را برای فسخ صلح حدیبیه که تا پیش از آن دو سال پایدار بود، فراهم میآورد. پس از این واقعه، محمد پیغامی به مکه فرستاد و در آن سه شرط را مشخص میکند و از اهل مکه میخواهد تا یکی را بپذیرند. شروط این بود که اهالی مکه خونبهای کسانی که از قبیله بنیخزاعه کشته شدهاند را بدهد، یا اتحادشان با بنیبکر را برهم بزنند، یا پیمان حدیبیه را منسوخ اعلام کنند. پاسخ مکه این بود که آنها فقط شرط آخر را میپذیرند. اما کمی بعد به اشتباه خود پی بردند و ابوسفیان را فرستادند که پیمان حدیبیه را احیا کند؛ ولی محمد درخواستشان را نپذیرفت و نیروهای خود را برای جنگ با مکه آماده کرد. در سال ۸ ه.ق/۶۳۰ م، محمد با نیروی بسیار زیادی که گفته میشود ۱۰٬۰۰۰ نفر بودند، به سمت مکه حرکت کرد و با حداقل کشتار، کنترل مکه را به دست گرفت. محمّد بخشش عمومی برای تمامی رفتارهای گذشته و توهینها به اهل مکه داد، به جز ده زن و مرد که او را مورد تمسخر قرار داده بودند و در شعرها و آوازهایشان به او ناسزا گفته بودند. او برخی از این افراد را نیز بعداً بخشید. اکثر اهل مکه مسلمان شدند و محمد متعاقباً نسبت به شکستن تمامی بتهای درون کعبه اقدام کرد. با فتح مکه، ابوسفیان — رهبر قریشیان مکه — و همسرش هند، مسلمان شدند. یکی از دلایل فتح آسان مکه، تغییر مذهب ابوسفیان عنوان شدهاست. پس از فتح مکه، محمد ترجیح داد تا خانه خود را در مدینه نگهدارد.
فتح عربستان و فراسوی آن
پانزده روز پس از فتح مکه، محمد متوجهٔ تهدید نظامی از سوی قبایل هوازن که در حال جمعآوری لشکری بزرگ بودند شد. هوازن دشمنان قدیمی قریش بودند. قبیله ثقیف که در شهر طائف زندگی میکردند نیز به دلیل کاهش وجهه قریش در منطقه، سیاستی ضد مکی اتخاذ کرد. محمد با همکاری تازه مسلمانان مکه، هر دوی این قبایل را در غزوه حنین شکست داد. در سال دهم هجری، قبیلهٔ ثقیف نمایندگانی به مدینه فرستادند تا خود را تسلیم محمد کرده و اسلام را بپذیرند. خیلی از بادیهنشینان نیز جهت امن بودن از حملات محمد و همچنین بهرهبردن از غنایم جنگی به اسلام گرویدند. البته بادیهنشینان آدابی مغایر با آداب اسلام داشتند و میخواستند که استقلال، منش اخلاقی و سنن اجدادی خود را حفظ کنند؛ بنابراین محمّد فقط از آنها طلب پیمان نظامی و سیاسی کرد که بر اساس آن بادیهنشینان حاکمیت مدینه را پذیرفتند و متعهد شدند که به مسلمانان یا متحدان آنها حمله نکنند، و زکات — نوعی مالیات اسلامی — را پرداخت نمایند.
از سوی دیگر، از سال پنجم هجری، محمد لشکرکشی به سمت شام را آغاز کرد. طبق روایات تاریخی مسلمانان، محمد از سال ۶ و ۷ هجری نامههایی را برای سران حکومتهای همسایه شامل هراکلیتوس، امپراتور بیزانس، نجاشی شاه حبشه، خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی و چند تن دیگر فرستاد و آنها را دعوت به دین اسلام کرد. اما همگی این دعوت را رد کردند. بیشترین تاریخپژوهان مدرن، این اقدامات را منشأ فتوحات بعدی مسلمانان میدانند، که در زمان خلافت راشدین رخ داد. نخستین هدف در فراسوی عربستان، دومة الجندل در میانه راه مدینه و دمشق بود. در سال نهم هجری، وی خالد بن ولید را با سپاهی به آن سو فرستاد که دومةالجندل و تبوک را فتح کرد. در همان سال، محمد به سمت تبوک، در شمال عربستان، لشکرکشی کرد. دلیل این امر شکست قبلی سپاه مسلمانان در جنگ موته در برابر امپراتوری روم شرقی و همچنین گزارشهایی مبنی بر برخورد دشمنانه با مسلمانان بود. اگرچه درگیریای در تبوک رخ نداد، ولی برخی از شیخهای قبایل آن ناحیه، خود را تابع محمد اعلان کردند. در نهایت سال دهم، سال پیوستن قبایل مختلف عربستان به اسلام بود؛ به طوری که این سال را «سنة الوفود» نامیدند. محمد در همین سال، پیمانی نیز با مسیحیان نجران داشت. حداقل یازده منبع غیراسلامی از قرن اول هجری وجود دارد که از محمد به عنوان فرمانده سپاه اسلام در حمله به سرزمین مقدس و گاه دیگر مناطق خاور نزدیک نام بردهاند. چند منبع اسلامی اولیه، مثل نامه منسوب به عمر بن عبدالعزیز، نیز اشارههای گذرایی به زندهبودن محمد در زمان حمله به سرزمین مقدس کردهاند و هیچ منبعی تا قبل از نوشتهشدن نخستین سیرههای محمد در میانههای قرن هشتم میلادی، مطلبی خلاف این را روایت نکردهاست.
حجةالوداع
در پایان سال دهم ه.ق/۶۳۲ م، محمّد آخرین حج زندگانی خود و اولین حج تمتع را انجام داد و از این طریق تمام جزئیات مراسم حج را به پیروانش تعلیم داد. در راه بازگشت محمد و مسلمانان به مدینه و در بین راه، محمد به صورت ناگهانی به مدت سه روز در محلی به نام غدیر خم توقف کرد و با جمعکردن حجاج، خطبهای خواند و در آن جمله «هر که من مولای اویم، پس این علی مولای اوست» را با بلندکردن دست علی در برابر جمعیت گفت. واژهٔ «مولا» در عربی به دو معنای «دوست» و «رهبر» است. شیعیان بر این باورند که این عبارت، گواهی روشن بر اثبات امامت و جانشینی علی پس از محمد است؛ اما در مقابل، اهل سنت یا منکر این واقعه شدهاند یا آن را دلیلی بر امامت نمیدانند. اهل سنت معتقدند که عدهای از تقسیم غنایم در اردوکشی به یمن که توسط علی انجام شد، ناراضی بودند و محمد در پاسخ به آنها علی را دوست خویش معرفی کرد تا ناخشنودی آنان را فرونشاند.
درگذشت
محمد چند ماه پس از حجةالوداع در روز دوشنبهای، سخت بیمار شد تا جایی که نمیتوانست از خانه بیرون رود و بنابر گزارشهایی از منابع سنی، ابوبکر به جای او نماز خواند. بنابر روایتی تاریخی — مشهور به ماجرای قلم و دوات — در منابع اسلامی، محمد قصد داشت تا در بستر بیماری، وصیتی بنویسد، اما توسط عمر به هذیانگویی متهم شد. در دانشنامه اسلام، بیماری محمد، تب معمولی توصیف شدهاست که به جهت فشارهای روحی و جسمی، تشدید شدهبود. بر اساس گزارشهایی در منابع اسلامی، محمد بارها توسط مخالفان مکی و یهودیاش مورد ترورهای ناموفق قرار گرفته بود. مرتضی عاملی با بررسی روایتهای گزارششده در سیرهها و منابع شیعه و سنی، دو دیدگاه کلی در این خصوص را مبنی بر مسموم شدن محمد به دست توطئهای یهودی یا به دست همسرانش را مطرح عنوان میکند. در منابع سنی، روایتهایی از عایشه، ابوهریره، انس بن مالک و دیگران، در مورد مسموم شدن محمد توسط یهودیان خیبر و در منابع شیعی، روایتهایی از حسن مجتبی و جعفر صادق دربارهٔ مسموم شدن محمد توسط دو زن از همسران محمد، گزارش شدهاند.
محمد چند روزی بیماری را تحمل کرد تا آنکه در نهایت به سال ۶۳۲ م در خانه عایشه (در مدینه) درگذشت. منابع در تاریخ درگذشت او دچار اختلاف هستند. منابع سنی مذهب، ماه درگذشت محمد را ربیعالاول دانستهاند و منابع شیعی، روز ۲۸ صفر را گزارش کردهاند. بیشتر منابع دانشنامهای، تاریخ مرگ او را ۸ ژوئن ۶۳۲، مصادف با ۱۰ ربیعالاول ۱۱ ه.ق عنوان شدهاست. سن او در هنگام درگذشت، ۶۳ سال عنوان شدهاست.
مرتضی عاملی گزارش میکند که منابع اسلامی در محل دفن محمد، اختلاف دارند؛ بر طبق روایتی، علی بن ابیطالب، و بنابر وصیت محمد، جسدش را در اتاقی که درآن درگذشت، دفن کرد. با این وجود، منابعی از دفن محمد در بقیع یا مسجدالحرام گزارشهایی را نقل کردهاند. بر مدفن او امروزه گنبد سبزی قرار دارد. نقل است که چون محمد درگذشت، عدهای مانند عمر بن خطاب مردن او را باور نداشتند؛ اما ابوبکر به منبر رفته و مرگ محمد را حتمی با استناد به آیه ۱۴۴ سوره آل عمران عنوان میکند. به گزارش منابع اسلامی، عباس، فضل بن عباس، قثم بن عباس، اسامه بن زید و یک غلام نیز در مراسم غسل و کفن پیامبر شرکت داشتند و به علی در این امر کمک کردند. با این وجود مرتضی عاملی این گزارشها را با واقع مطابق نمیداند و به آنها خدشه وارد میکند و مدعی است علی، به تنهایی پیامبر را غسل و تدفین کرد. مادلونگ نیز افراد شرکت کننده در این مراسم را علی، عباس و دو پسرش، فضل و قثم، و بردهٔ آزادشدهٔ پیامبر و زید گزارش میکند. به گزارشی دیگر غران — برده آزاد شده محمد — به همراه طلحه و زبیر و جمعی از صحابهٔ محمد در مراسم خاکسپاری او حاضر بودند.
جانشینی محمد
با مرگ محمد، جامعه اسلامی برای تعیین جانشین او دچار اختلاف شد. به عقیده ریزوی فایزر، این مشکل به جهت عدم صراحت پیامبر اسلام به جانشین خود بودهاست. با این وجود شیعیان بر این باورند که محمد در غدیر خم، به صراحت از علی به عنوان جانشین خویش یاد کردهاست و در مقابل اهل سنت این مراسم را برای آشتی دادن علی با کسانی میدانست که از علی خوششان نمیآمد. به گفته محمود ایوب و فرد دانر، اینکه محمد ظاهراً موفق نشده برای خودش جانشینی تعیین کند و قرآن هم در این زمینه سکوت کرده، احتمالاً به انتظارات آخرالزمانی او مرتبط است؛ از آنجا که قرار بوده جهان هر لحظه به پایان برسد و نابود شود، اساساً مسائل بلندمدتی مثل جانشینی بیاهمیت میشوند، زیرا محمد انتظار نداشته پیروانش عمری درازتر از خودش داشته باشند.
جمعی از مسلمانان از جمله گروهی از انصار و مهاجرین در سقیفه بنی ساعده گرد هم آمدند تا خلیفه بعدی را تعیین کنند. در این میان انصار از سعد بن عباده حمایت میکردند، اما مهاجران این را نپذیرفتند و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیکتر به محمد میدانستند. عمر بن خطاب، ابوبکر را به عنوان جانشین در سقیفه نامزد کرد و بقیه، حمایت خود را افزودند و ابوبکر به عنوان اولین خلیفه مسلمین انتخاب شد. پوناوالا مینویسد تاریخنگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نامهای ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح برطرف شد. آنان انصار را جمع و مقدمات نصب ابوبکر را فراهم کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام اوس و خزرج و عدم فعالیت بنیهاشم در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود. در میان مهاجرین، عدهای نیز به رهبری علی معتقد بودند. زبیر، طلحه، عباس، مقداد، سلمان، ابوذر و عمار، علی را وارث مشروع محمد میدانستند. این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی منصوب شدهاست و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد. علاوه بر آن، طبری در تاریخ خود نقل کردهاست که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آنها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر میگفت که اگر چهل یاور داشت قیام میکرد. لئورا وچا ولیری در دانشنامه اسلام معتقد است که ماجرای رویدادهای خانه فاطمه زهرا، هرچند ممکن است با توضیحات اضافی همراه باشد، اما از جهت وقوع تاریخی قابل انکار نیست. به نوشته پوناوالا علی و بنیهاشم تا قبل از درگذشت فاطمه — نزدیک به ۶ ماه — از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.
به تدریج نهاد خلافت پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی نداشت. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینش زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدیدمیآورد. فوریترین کار ابوبکر، رسیدگی به شورشهای قبایل عرب در جنگهایی که مورخان مسلمان بعدی نام «جنگهای ارتداد» بر آن نهادند، بود. کار فوری دیگر لشکرکشی به سمت امپراتوری روم شرقی به دلیل شکست پیشین مسلمانان بود. پس از ابوبکر، به ترتیب عمر بن خطاب، عثمان بن عفان و علی بن ابیطالب به خلافت رسیدند که به خلفای راشدین مشهور شدند. پس از آنان حکومت به بنی امیه و سپس به بنی عباس رسید. امویان آندلس، فاطمیان، حفصیان، مرینیان و برخی دیگر از حکومتها نیز خود را جانشین محمد میدانستند.
خانواده
همسران
گفته میشود که محمد سیزده یا چهارده زن و کنیز داشتهاست و در هنگام درگذشت محمد، نه نفر از همسرانش در قید حیات بودند. بیشتر منابع اسلامی، تعداد همسران محمد را ۱۱ تن گزارش کردهاند که از میان آنان، ۶ نفر از قبیلهٔ قریش، یک نفر از بنیاسرائیل و دیگران از قبایل مختلف اعراب بودهاند. منابع در اینکه ماریهٔ قِبطیّه و ریحانه بنت زید از همسران محمد بودهاند یا از کنیزان او، دچار اختلافند. ازدواجهای محمد با هدفهای گوناگونی انجام میشد. تصمیمهای شخصی، بیوه بودن زنان و دلیلهای سیاسی، مانند ایجاد یا حفظ اتحاد قبیلهها از این دست اهداف عنوان شدهاند. محمد از حکم شرع اسلام مبنی بر حداکثر چهار همسر دائم برای هر مرد مسلمان، استثناء شده بود. منابع اسلامی در علت این استثناء، دلایل مختلفی را اعم از مصالح سیاسی و دینی، اطمینان به رعایت عدالت از جانب محمد در بیش از ۴ همسر و فراهم شدن زمینهٔ شناخت اخلاقی محمد گزارش کردهاند. همسران محمد به ام المومنین یا امهات المومنین شناخته میشوند و محدودیتهای شرعی خاصی چون ممنوعیت ازدواج پس از مرگ محمد، شامل حال آنها میشود.
محمد در سن ۲۵ سالگی، با خدیجه که سنی بین ۲۸ تا ۴۵ سال داشت، ازدواج کرد. این ازدواج، زندگی مشترک موفقی بود که ۲۵ سال دوام یافت. به نوشته جعفر شهیدی، خدیجه، فرزند خُوَیْلَد، رئیس طایفهٔ اَسَد، از طوایف قریش، بود. خدیجه پیش از اسلام از زنان برجستهٔ قریش بهشمار میرفت، تا جایی که وی را سرور زنان قریش میخواندند. بنابر قول مشهور، وی پیش از ازدواج با محمّد دو بار شوهر کردهبود و از آن مردان صاحب دو پسر و یک دختر شدهبود. با این وجود، برخی از مورخان مسلمان چون ابنشهرآشوب و مرتضی عاملی، او را باکره میدانند. در این منابع، فرزندان منسوب به خدیجه از ازدواجهای پیشین او را فرزندان خواهرش گزارش کردهاند. محمّد از طرق مختلف بر خدیجه تکیه میکرد و تا زمانی که او زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد.
بنابر گزارش منابع سنی، چندی پس از درگذشت خدیجه در سال سوم پیش از هجرت، خوله بنت حکیم به محمد پیشنهاد کرد که با سوده یا با عایشه ازدواج کند. محمد از خوله خواست تا هر دو را خواستگاری کند. عایشه پیش از ازدواج با محمد، همسر/نامزد جُبَیْر بن مُطعِم بود که توسط ابوبکر از جبیر جدا شده و با محمد ازدواج کردهاست. در خصوص سن او در هنگام ازدواج، بین منابع اختلافاتی گزارش شدهاست. در این میان برخی منابع سن او را ۶ سال و برخی بیش از ۱۷ سال گزارش کردهاند. مرتضی عاملی با توجه به روایتی که محمد کنیه «ام عبدالله» را به او داد، احتمال داشتن فرزندی بهنام عبدالله از همسر قبلی عایشه برای او را قوی میداند. با این وجود برخی منابع اسلامی او را تنها همسر باکره محمد میدانند. طبری و ذَهَبی، از وی بهعنوان همسری یاد میکنند که محمد را بسیار آزرده، و آیهٔ اول تا چهارم سورهٔ تحریم در خصوص همین موضوع نازل شدهاست. در بین سالهای دوم تا چهارم ه. ق، محمد با ام سلمه و پس از آن با حفصه و سپس با زینب بنت خزیمه ازدواج کرد. در سال پنجم، محمد با زینب بنت جحش، سال ششم با جویره، و در سال ششم تا هفتم با ام حبیبه، صفیه و میمونه ازدواج نمود. ماریه را فرمانروای مصر به محمد هدیه داده بود و کنیز شد. ریحانه نیز دیگر کنیز محمد بود که پس از نبرد بنیقریظه به عقد محمد درآمد. غیر از ۱۱ همسر قطعی محمد، مورخینی چون حاکم نیشابوری و ابن سعد تا ۹ همسر دیگر را به محمد نسبت میدهند که عبارتند از: «عالیه بنت ظَبیان، قَتیله بنت قَیس، خَولَه بنت هُذَیل، لَیلیٰ بنت خُطَیْم، فاطمه بنت شُرَیْح، هِند بنت یزید، اَسماء بنت نُعمان، سَنا بنت صَلت و زنی از بنیغِفار». سبب این اختلاف، احتساب همسران جداشده از محمد و کنیزان بدون فرزند از محمد عنوان شدهاست.
فرزندان
بنابر روایتی که ابن کثیر در بدایة و النهایه گزارش میکند، محمد پس از آنکه عایشه نسبت به خدیجه، بدگویی کرد، چند خصلت از خدیجه را بازگو کرد، در یکی از این خصلتها، محمد میگوید: «خدا از خدیجه به من فرزند عطا کرد، در حالی که زنانم برایم اولادی نیاوردند…» بنابر گزارشها، محمد از ازدواج با خدیجه صاحب دو پسر — که در کودکی درگذشتند — و چهار دختر شد. ماریه قبطیه نیز برای محمد فرزند پسری به نام ابراهیم آورد. در خصوص تعداد دختران محمد، منابع به اتفاق، چهار دختر به نامهای فاطمه، زینب، رقیه و امکلثوم را یاد کردهاند. در بین منابع سیره نویسی، اختلافی در خصوص اینکه سه دختر رقیه، امکلثوم و زینب، دختران حقیقی محمدند یا آنکه محمد، پدرخوانده آنان محسوب میشود، گزارش شدهاست. در خصوص فرزندان پسر نیز منابع اتفاق نظر دارند که ابراهیم و قاسم دو فرزند محمد هستند. ابن اسحاق علاوه بر این دو، طاهر را نیز دیگر فرزند محمد و خدیجه گزارش کردهاست. اما زبیر بن بکار، فرزند دیگری را به نام عبدالله به فرزندان محمد و خدیجه میافزاید و معتقد است چون پس از اسلام به دنیا آمدهاست به او لقب طاهر و طیب را دادهاند. با این وجود در حدیث از جعفر صادق، امام ششم شیعیان امامیه، فرزندان پسر محمد از خدیجه، سه تن با نامهای عبدالله، قاسم و طاهر گزارش شدهاند. به گزارش ابن اسحاق، تمام فرزندان محمد غیر از ابراهیم در عصر جاهلیت و پیش از اسلام به دنیا آمده و در همان عصر از دنیا رفتند. نسل محمد از طریق فاطمهٔ زهرا ادامه یافت که بهعنوان شریف یا سید شناخته میشوند. آنها بهعنوان تنها نسل بازمانده از محمد، مورد احترام شیعه و سنیاند. شیعیان حسن، حسین و فرزندان از نسل حسین را امام و جانشین برحق محمد میدانند.
میراث
اسلام و اصلاحات سیاسی
اسلام — به معنای پذیرش الله به عنوان خدا و پایبندی به آن — عنوان آئینی است که محمد آن را پایهریزی کرد. محمد، امت خود را به پذیرش شعار «لا اله الا الله، محمد رسولالله» دستور میداد و آنها را به خواندن روزانه پنج نوبت نماز موظف کرده بود. مسلمانان در ماه رمضان باید روزه بگیرند، زکات اموالشان را بپردازند و حداقل یک مرتبه در زندگانی خویش به حج بروند. این آئین توحیدی، علاوه بر دستورها، مسلمانان را از اموری چون مصرف شراب و انجام قمار منع میکرد. بنابر گفتههای منسوب به محمد و تعالیم قرآنی، اسلام دین پیامبران گذشته بود که توسط امتهای آنان نابود شدهاست. او در دین اسلام، با اصل «لا اکراه فی الدین» از هرگونه اجبار نهی میکرد و به مدارا معتقد بود. محمد توانسته بود در اقدامی فراگیر، توحید را به جامعه عرب خود بیاورد و آن را اشاعه دهد. ارائه یک کتاب آسمانی به زبان عربی توانسته بود قبایل مختلف عرب را با هم متحد کند و اراده سیاسی برای آنها رقم بزند. حرکت او سبب شد تا جامعه عرب بتواند سلطه خود را تا آفریقا، اسپانیا، سوریه، ایران و حتی هندوستان گسترش دهد و یک تمدن بزرگ را بسازد. در این دین، پذیرش نبوت محمد یک اصل اساسی است که با شهادتین اعلان میشود. پس از محمد، سه فرقه بزرگ اهل سنت، تشیع و صوفیه شکل گرفت.
به گفتهٔ مورخ بریتانیایی، ویلیام مونتگمری وات، برای محمد مذهب موضوعی شخصی و انفرادی نبود، بلکه «پاسخ کلی شخصیت او به وضعیتی بود که او خود را در آن مییافت. او نه تنها به جنبههای مذهبی و نظری شرایط موجود، بلکه به وضعیت اقتصادی، اجتماعی، و فشارهای سیاسی که بر مکه در زمان او حاکم بود، پاسخ میداد.» به گفتهٔ برنارد لوئیس، دو روایت سیاسی مهم در اسلام موجود است: در اولی به محمد به عنوان زمامدار در مدینه نگاه شده و در دیگری به او به عنوان یک شورشگر در مکه. لوئیس اسلام را نوعی انقلاب میداند که جوامعی که به آنها وارد شد را تا حد زیادی تغییر داد. مورخانی مانند وات، رابینسون و اسپوزیتو، توافق نظر دارند که اصلاحات اجتماعی اسلام، جامعه عرب موجود را در حوزههایی همچون امنیت اجتماعی، ساختار خانواده، بردهداری، حقوق زنان، کودکان و اقلیتهای قومی بهبود بخشید. به گفتهٔ لوئیس، «اسلام از همان ابتدا اختلافهای طبقاتی و مزیتهای طبقه اشرافی را رد کرد و روشی را برگزید که در آن ورود به شغلهای مختلف برای افراد مستعد باز بود.»
قرآن و سنت
قرآن کتابی است که محمد، آن را از جانب خدا معرفی میکرد. این کتاب مهمترین و اولین منبع مسلمان دربرداشت احکام شرعی است. این کتاب معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان است و مسلمانان آن را «معجزه» و «سند اثبات پیامبری» محمد میدانند. به عقیده مسلمانان، قرآن به دو صورت دفعی و تدریجی نازل شدهاست. نزول دفعی به این معناست که قرآن از یک حقیقت غیبی برخوردار است و به یکباره بر محمد نازل شدهاست. قرآن در نزول تدریجی، در مدت زمان ۲۳ سال نبوت محمد، بر او نازل شدهاست. مسلمانان باور دارند که این کتاب دارای ظاهر و باطن توصیف شدهاست به طوری که ظاهر آن به صورتی روان و ساده به بیان مطالب پرداختهاست تا برای همگان قابل فهم و درک باشد اما معانی عمیق آن در لایههای دیگری برای مخاطبانی دیگر قرار گرفتهاست. مسلمانان بر این عقیدهاند که این کتاب هرگز تحریف نشدهاست و نسخههای حاضر از قرآن، همان قرآن شنیده شده از زبان محمد است.
سنت حاوی اعمال و گفتههایی است که به محمد نسبت داده شده و از مسائلی مانند عقاید و آداب مذهبی، بهداشت شخصی و دفن مردگان گرفته تا سؤالات فلسفی مانند عشق میان انسانها و خدا را شامل میشود. مسلمانان به محمد به عنوان الگو مینگرند و سنت او تأثیر زیادی در فرهنگ اسلامی گذاشتهاست. بسیاری از آداب مذهبی مانند نماز، روزه و حج، در سنت یافت میشود ولی در ظاهر قرآن یافت نمیشوند. احادیثی که از او گزارش شدهاست در موضوعات معنوی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است و مرزبندیهای مشخصی را برای مسلمانان رقم زدهاست. در دوره حکومت عمر بن عبدالعزیز دستور داده شد تا تمام سخنان محمد به صورت مکتوب، ثبت گردند و بعدها تمام اعمالی که از محمد گزارش میشد، همچون سخنش مورد استناد فقیهان مسلمان قرار گرفت. در مورد اهمیت و مورد استناد بودن سنت محمد برای برداشت استنباط احکام شرعی، اختلافی بین فرقههای اسلامی وجود ندارد.
در هنر، فرهنگ و ادبیات اسلامی
در هنر
برخلاف ادیان مسیحیت و بودایی، که عمده هنرهای مذهبی آنان شمایلی است، هنرهای اسلامی بهطور اکید، غیر شمایلی بوده و مسلمانان از به تصویر کشیدن خداوند و محمد، منع شدهاند. اما این بدان معنا نیست که محمد در هنرهای اسلامی به اشکال دیگری حضور نداشتهباشد. اسامی او، به خصوص نام «محمد»، به صورت خوشنویسی در سرتاسر جهان اسلام و بهخصوص در مسجدهای باشکوه امپراتوری عثمانی، بهچشم میخورد. همچنین مینیاتورهای ایرانی، ترکی و مغولی بسیاری با سبکهای خاص، وجود دارد که پیکر محمد در آنها ترسیم و صورت او اغلب مخفی یا محو و در هالهای از نور ترسیم شدهاست. معجزات او از موضوعهای مینیاتورهای اسلامی است؛ در یک مینیاتور مربوط به قرن ۱۹ م یک پادشاه هندی در حال تماشای شقالقمر در منطقه هند به تصویر کشیده شدهاست. عبارت محمد رسولالله به عنوان یکی از شعارهای اسلام، به صورت کتیبه و نقوش اسلامی، بخشی از هنر اسلامی را شکل دادهاست. در طول دورههای مختلف، هنرمندان اسلامی، به نمادپردازی نام محمد اقدام کردهاند و سعی نمودند تا در لطیفترین و زیباترین شکل ممکن، آن را ترسیم کنند. طرح شمسه نیز با وجود آنکه معانی و مفاهیم نمادین مختلفی برای آن گزارش شدهاست، در برخی آثار به عنوان نماد محمد گزارش شدهاست. هنرمندان خراسانی، اولین نقوش شمسه را با نگارش نام محمد شکل دادهاند.
در ادبیات
با ظهور اسلام و نخستین پیروزیهایش، اسلام در شعر عرب بازتاب یافت. با قدرت یافتن محمد، جمعی از شاعران عرب برای جلب توجه و کسب صله، به سوی او شتافتند. با این وجود اشعاری که از آن دوران گزارش شدهاند، لزوماً مربوط به آن دوران نبوده و احتمال جعل در آنها وجود دارد. کهنترین شعر در موضوع اسلام، مربوط به اعشی، شاعر دوران محمد است که در شعر او تنها به «محمد» و «نبی» اشاره شدهاست. حسان بن ثابت، شاعر پرآوازه عرب بود که در دوره حیات محمد در مدینه به او پیوست. اشعار او در وصف پیامبر اسلام، بخشی از منابع تاریخی دربارهٔ زندگانی محمد به حساب میآید. موضوع اشعار او ستایش محمد، وصف اوصاف او و گزارش جنگهای محمد بود.
طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَینا من ثنیات الوداع وجب الشکر علینا ما دعا لله داع أیها المبعوث فینا جئت بالأمر المطاع جئت شرّفت المدینة مرحباً یا خیر داع
منسوب به انصار که در هنگام ورود محمد به مدینه خواندند
حجم قابل توجهی از ادبیات اسلامی به شرح فضایل محمد اختصاص یافتهاست. زندگینامه او در اشعار و ادبیات تمام مناطق مسلمان رسوخ کردهاست؛ شعرهای عامیانه از آفریقا تا ترکیه و اندونزی، همگی از توصیف گسترده محمد و معجزههای او سخن گفتهاند. موضوع شقالقمر از موضوعهای مورد علاقه در ادبیات هندی است. معراج نیز بهطور گستردهای در ادبیات عربی، ادبیات اندونزیایی، کشورهای غرب و شرق آفریقا و مینیاتورهای ایرانی — که به «معراجنامه» معروفند — بهکار رفتهاست. روابط او با حیوانات و سخن گفتن با آنها از موضوعاتی است که در ادبیاتهای اسلامی مورد توجه قرار گرفتهاست. داستان ضمانت آهو توسط او و سخن گفتن با زنبور از مهمترین این وقایع هستند. اینکه محمد نور اولیه خلقت است، نیز از موضوعات داستانها و شعرهای اسلامی است. در ادبیات مسلمانان، محمد نمادی منحصر به فرد از یک سیاستمدار، قهرمان انقلابی و یک استراتژیست نظامی درخشان به تصویر کشیده شدهاست. از محمد در آهنگها و اشعار مختلفی تمجید شدهاست. جلوه محمد در اشعار فارسی، تا پیش از عصر مشروطه، عمدتاً در موضوعهای بعثت، معراج و حوادث زندگانی و سخنان او خلاصه میشد. فردوسی، از سخنان محمد در جایجای شاهنامه بهره بردهاست. نظامی، ماجرای معراج را و مولوی وقایع زندگی محمد را به شعر درآوردهاند. پس از انقلاب مشروطه و همزمان با تغییرهایی در نوع نگرش به شعر و ادبیات فارسی، شعر معاصر از ترسیم عوالم ماورایی به سمت جوهرههای زمینی سوق داده شد. این عصر، محمد را در چهار بعد مورد توجه قرار داد: بعد مدحی، بعد حادثهای، بعد روایتی و بعد تصویری.
در فرهنگ اسلامی
مسلمانان از قرن دوازدهم میلادی، روز «میلاد محمد» را جشن میگیرند؛ این جشنها بعدها توسط محافظهکاران دینی، محکوم به بدعت شد. همچنین مدفن او، زیارتگاه حاجیانی است که در طول سفر، به شهر مدینه وارد میشوند. صلوات بر محمد، از رسوم مسلمانان است که به عقیده آنان، سبب جلب شفاعت محمد در قیامت میشود.
دیدگاهها
در دین اسلام
نبوت محمد در منابع اسلامی، با واقعه شرح صدر آغاز شدهاست که بر اساس آن، دو فرشته یا انسان قلب محمد را از سینه او خارج و پاک کردند. با گذشت زمان، حرمت و جایگاه محمد در باورهای اسلامی به عنوان فردی مقدس بالا رفتهاست و مقامات مسلمان برای حفظ یاد او، اقدامات متعددی داشتهاند. محمد از تقدس ویژهای نزد مسلمانان برخوردار است؛ اکسیم رودینسون در اینباره گزارش میکند که در قسطنطنیه، ۲ تار مو از محمد یافت شدهاست که در چهل کیسه که هر کدام در دیگری قرار داده شدهاست، نگهداری میشود. شیعیان محمد را علاوه بر مقام پیامبری، به جهت پدر بودن برای امامان خویش نیز، میستایند. محمد به همراه دخترش فاطمه، دو نوهاش حسن و حسین و داماداش علی، یکی از پنج تن آل عباست. تمام فرقههای صوفی نیز طریقت خود را به محمد میرسانند. به عقیده مسلمانان، اولین چیزی که خداوند خلق کردهاست، محمد بودهاست. مسلمانان محمد را اغلب خاموش، همواره با تبسم، خوشبو و پاکیزه و سادهزیست توصیف کردهاند.
با وجود گستردگی فرقههای اسلامی، هر فرقه دیدگاه خاص خود را نسبت به محمد دارد. این تنشها بین شیعه و سنی، نمود بیشتری دارد. به صورت تاریخی میان مسلمانان، در مورد انجام گناه کبیره یا صغیره توسط محمد، ماهیت آن در صورت پذیرش خطاپذیری، در دوران قبل یا بعد از تبلیغش اختلاف نظر وجود داشتهاست. به عنوان مثال حنبلیها معتقد بودهاند که محمد تنها عصمت در انتقال وحی داشته ولی خود از گناه مصون نبودهاست. متکلمان شیعه، همچون هشام بن حکم، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، نظرات مختلفی دربارهٔ جزئیات عصمت پیامبران داشتهاند. غیر از شیعیان، معتزله نیز از طرفداران عصمت محمد هستند. بهطور کلی در اینکه آیا محمد میتوانسته به صورت آگاهانه مرتکب گناه صغیره بشود یا خیر، اختلاف وجود دارد.
در قرآن
پایههای فهم مسلمانان از محمد، در قرآن ریشه دارد. قرآن محمد را در ردیف سایر پیامبران گزارش میکند اما او را به صفت «خاتم الانبیا»، ممتاز میکند. بنابر این عقیده، پس از او کسی به پیامبری مبعوث نخواهد شد. در قرآن محمد به «امی» نیز خطاب شدهاست که توسط عموم مسلمانان به بیسوادی محمد تعبیر میشود. قرآن محمد را الگویی پسندیده برای دیگران عنوان میکند. بر اساس آیههایی از قرآن همچون آیه ۸۰ سوره نساء، اطاعت از محمد، اطاعت از خداست. در قرآن، چهرهای نه چندان غیرطبیعی از محمد به تصویر کشیده شدهاست و معجزات محمد به سختی از آموزههای صریح قرآن برداشت میشود. قرآن تنها به صراحت از دریافت وحی از جانب خدا به عنوان یک عمل معجزهآسا برای محمد یاد میکند. به همین دلیل است که معجزه اساسی محمد، قرآن عنوان شدهاست. همچنین در قرآن سخنی که به صراحت از عصمت محمد گزارش کردهباشد، وجود ندارد و بلکه چند آیه به استغفار او از خطاهایش اشاره دارد. آیات آغازین سوره فتح خطاب به محمد میگویند گناهان پیشین تو را بخشیدیم و گناهان آینده تو را نیز خواهیم بخشید. نام محمد چهار مرتبه در قرآن آمدهاست اما موضوع بیشتر آیات قرآن خود اوست. در قرآن محمد به صورت فرستاده خدا و مورد احترام یاد شدهاست و از پیروان محمد خواسته شدهاست که بدون اجازه به خانه او وارد نشوند و درگوش او در جمع سخن نگویند.
معجزههای محمد
بهعقیدهٔ فرانسیس پیترز، قرآن یکی از نشانههای معجزهآسا بود، اما مخاطبان محمد از او میخواستند که چیزی ویژهتر و ملموستر مانند نزول فرشته، گنجی یا چشمهای معجزهآسا بیاورد. پاسخهای محمد ثابت است: «این خداست که معجزه میکند، نه پیامبران که فانی هستند.» برای محمد توسط پیروانش، معجزات متعددی گزارش شدهاست. از جمله دو نیم کردن ماه در آسمان، ماجرای شرح صدر، فراهم کردن آب و غذا به صورت ماورایی و حرکت دادن درختان بر روی زمین و هم صحبتی با حیوانات و اجسام. دستهبندیهای مختلفی در خصوص معجزات و کارهای خارقالعاده پیامبر اسلام صورت گرفتهاست. برخی کارهای خارقالعاده محمد را از جهت تاریخی (پیش از ولادت، پیش از نبوت، پس از نبوت) دستهبندی کردهاند و گروهی دیگر، معجزات را بر اساس محتوا و ساختار آن تقسیمبندی کردهاند. در دستهبندی بر طبق محتوا و ساختار، شش دسته معجزه معرفی و عنوان شدهاند: ۱ـ معجزات کرامتی-کمالاتی که پیامبر در تحقق آنها هیچگونه دخالتی نداشتهاست، همچون معجزات پیش از ولادت محمد. ۲ـ معجزات پاداشی-دعایی که به واسطه دعای پیامبر، اجابت شدهاند. ۳ـ معجزات مرتبط با غیبگوییهای محمد. ۴ـ معجزات حفاظتی که منجر به حفاظت از جان محمد شدهاست. ۵ـ معجزات مبارزهطلبانه و تحدیگونه. ۶ـ معجزات نفرینگونه و مجازاتی.
در سایر ادیان
با وجود آنکه مسلمانان، بابیت و بهائیت را فرقهای جدا شده از اسلام میدانند، اما خودشان معتقدند که دین جدید آنها، دین محمد را نسخ کردهاست. به عقیده آنان، محمد آخرین پیامبر دوره سابقه است. در باور گورو نانک — بنیانگذار آئین سیک — محمد نماینده خدای برتر هندوها، برهمن است. مورمونها نیز او را دریافتکننده نور خدا و حقایق اخلاقی و به عنوان یکی از رهبران بزرگ دینی در جهان میدانند. به باور برخی از مسلمانان، در کتب ادیان ابراهیمی پیشین، چون تورات و انجیل، تولد محمد پیشبینی شدهاست. به باور آنها کوه پاران که در سفر تثنیه به درخشش خداوند در آن به گفتهٔ موسی اشاره شدهاست، همان مکه است و مقصود موسی، تولد محمد بودهاست. همچنین ایشان معتقدند در انجیل، عیسی تولد محمد را پیشبینی کردهاست و لفظ «پریقلیطوس» یا «فارقلیطا» در انجیل به محمد اشاره دارد. به نوشته محمود طالقانی، روحانی شیعه، مسلمانان معتقد به ذکر نام و مشخصات محمد در کتابهای پیش از خود هستند و قرآن نیز در آیه ۱۵۷ سوره اعراف به این موضوع اشاره کردهاست. این در حالی است که یهودیان و مسیحیان چنین موضوعی را نمیپذیرند. همچنین وی سبب هجرت اقوامی از یهود، به سرزمین حجاز و سکونت در دهکدهٔ گمنام و بینشان یثرب را همین پیشبینیها و پیشگوییها میداند. او آیهٔ ۸۹ سورهٔ بقره را دربارهٔ امید و انتظار اولیه و سپس کفر اهل کتاب به محمد و دین جدید وی دانستهاست.
در نوشتههای مسیحی سدههای میانه است که با شیوه جدلی محمد را به عنوان خارج از دین یا حتی ضدمسیح تصویر کردهاست. به نوشته نصر، آثار محققان غربی مدرن که از سده ۱۸ به بعد تألیف شدهاست دسته دیگری از آثار است که رویکردی تاریخیتر به موضوع دارند، متأثر از مکاتب فلسفی و کلامی مدرن غرب هستند و پیامبری محمد را رد میکنند. این نوشتهها بیشتر بر جنبهها و عوامل انسانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توجه دارند نه امور دینی، اعتقادی و روحانی. تنها در اواخر سده بیستم نویسندگان غربی روشهای علمی مدرن غربی را با یکدلی نسبت به موضوع مطالعه تلفیق کردند و بهخصوص به واقعیتهای دینی و روحانی درگیر در مطالعه زندگی محمد توجه کردند.
در فرهنگ غرب
در قرون وسطی، محمد در تصور عمومی غربیها، بت یا خدایی پرستیده شده توسط مسلمانان پنداشته میشد. پس از اصلاحات پروتستانی، تصور غرب از محمد تغییر کرد، و در نگاه عمومی آنان به محمد، به شخصی متقلب، مکار و خودخواهی تبدیل شد. نوشتههای غربی از قرن ۱۸ میلادی به بعد، تحلیلهای تاریخیتری از محمد ارائه میکردند که عموماً ادعای پیامبری او را رد میکرد. این نوشتهها آغشته به فلسفه غربی و تأثیرپذیرفته از الهیاتی بود که نویسندگان این اثرها به آنها اعتقاد داشتند. بسیاری از این مطالعات بر پایه تحقیقات تاریخی زیادی بنا میشدند و توجه بیشتری به عوامل انسانی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی در مقایسه با عوامل مذهبی، الهی یا روحانی داشتند. از قرن نوزدهم به بعد، محققان غربی به تحقیق در منابع کلاسیک عربی مشغول شدند، اما در این تحقیقات، گزارش زندگینامه محمد با تعصبات همراه بود و بیطرفی رعایت نمیشد. تنها در نیمه دوم قرن بیستم میلادی، نویسندگان غربی آگاهی بیشتری از اهمیت واقعیتهای مذهبی و روحی که در زندگی بنیانگذاران مذاهب عمدهٔ دنیا وجود دارد به دست آوردند و موفق به ترکیب پژوهش دقیق به همراه یکدلی با موضوعی که آن را بررسی میکنند شدند. به گفتهٔ ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل، نویسندههای معاصر عموماً این نظر را که محمد عمداً پیروانش را فریب دادهاست رد میکنند و معتقد به صداقت کامل و حسن نیت او هستند. در نظر مونتگمری وات، صداقت کامل البته لزوماً درستی را ایجاب نمیکند؛ به عقیده او، محمد ممکن است آنچه در ضمیر ناخودآگاهش بودهاست را با وحی الهی اشتباه گرفته باشد. به باور وات، تحمل مشقتها جهت رسیدن به هدفش، زمانی که هیچ توجیه عقلانی برای امیدواری وجود نداشت، صداقت محمد را نشان میدهد و فرض عدم صداقت محمد درک ظهور و توسعه اسلام را ناممکن میسازد. به گفتهٔ آلفورد ولش دلیل تأثیر زیاد محمد و موفقیت او اعتقاد خدشهناپذیر او به مأموریتش بود.
نقد و توهین
زندگینامههایی که توسط نویسندگان غربی نوشته شدهاند عموماً چهرهای منفی از محمد ترسیم کردهاند که بحثبرانگیز بودهاند. او معمولاً توسط غیر مسلمانان، به ویژه در اروپا و آمریکای شمالی، مورد قضاوت قرار گرفتهاست. به استثنای برخی موارد، مقامات کلیسای لاتین قرون وسطی، او را به عنوان یک جادوگر، پیامبر دروغین که تشنه قدرت و لذت طلب معرفی کردهاند. صلیبیها محمد را به عنوان یک بتپرست به تصویر میکشیدند. دانته آلیگری — شاعر مشهور ایتالیایی — محمد را مستحق جهنمی که مخصوص بدعتگذاران است میداند. این دیدگاه قرون وسطایی تا به امروز نیز ادامه داشتهاست. از او در برخی آثار جدلی، به عنوان دجال نیز یاد شدهاست. در طول قرن هجدهم میلادی، نگاه با دید مطلوبتری به زندگانی و شخصیت محمد توسط محققانی غیر مسلمان شکل گرفت. توماس کارلایل به عنوان یک مقالهنویس ویکتوریایی، در اثرش با عنوان On Heroes, Hero-Worship, & the Heroic in History یکی از مثبتترین تفاسیر غیرمسلمان به زندگی محمد را ترسیم کردهاست. او در این اثر، محمد را یک مرد متفکر و متدین درستکار ترسیم میکند. ویلیام مویر نیز آنچه توسط مسلمانان به وحی به محمد مشهور است را ناشی از حملات صرع دانستهاست این باورها در دوران جنگهای صلیبی، به کمک صلیبیون آمد چرا که آنان تصور میکردند بر علیه دجال که به عقیده آنها محمد بود، میجنگند. این تحلیلها در دوره معاصر، بعضاً تحت فشارهای ایدئولوژیک یا پیچیده شده در زمینههایی چون تروریسم اسلامی و ترس از اسلام همراه است. محمد حسین هیکل در زندگینامهای که از محمد نوشته، سعی کردهاست تا به انتقادهای نویسندگان عموماً غربی به شخصیت محمد، پاسخ دهد. او به اتهاماتی چون صرعی بودن محمد یا شیاد بودنش، پاسخ میدهد و مقوله آیات شیطانی را با توجه به عصمت محمد، بهطور کلی رد میکند.
یکی از انتقاداتی که در جوامع و اقشار مختلف به پیامبر اسلام گرفته میشود، تعدد زوجات او بودهاست که آن را ناشی از «شهوتپرستی» میدانند. همچنین محمد به صورت استثنائی برا دورهای مشخص، از حکم کلی ممنوعیت ازدواج با بیش از چهار زن، معاف شدهاست. مسلمانانی چون هیکل، تمام ازدواجهای او را در آن فضای تاریخی ارزیابی و توجیه میکنند. به گفتهٔ برخی منابع، در فرهنگ عربستان دوران محمد، ازدواج فقط یک تصمیم شخصی برای اهداف شخصی نبود، بلکه عموماً وابسته به نیازهای درون قبیلهای یا بین قبیلهای جهت تشکیل متحدین بود. به عقیده جان اسپوزیتو، ازدواج مجدد برای بیوهها در فرهنگ عرب که بر روی باکرهبودن دختر تأکید میکرد، مشکل بود. علی دشتی، منتقد اسلام، اما محمد را یک انسان عادی میداند که قرآن، ساخته اوست. به عقیده او ضعف او در برابر زنان، یک خصیصه شخصی است و نباید در ارزیابی رهبری او لحاظ شود. او همچنین جنگ محمد با یهودیان و مکیان را برای رسیدن به اهدافش ضروری میدانست. دشتی در نهایت، محمد را انسانی خارقالعاده ترسیم میکند که نگران همنوعهایش بودهاست. پال والکر، مورخ غربی، معتقد است که «قرائت لفظی» از متن قرآن و احادیث آزادانه به محمد گناه و خطا نسبت میدهد و همچنین معتقد است که مسلمانان اولیه نیز ظاهراً چنین برداشتی داشتهاند. والکر معتقد است که دیدگاه خطاناپذیر بودن محمد، ابتدا توسط شیعیان به محمد نسبت داده شدهاست.
به گزارش ریزوی فایزر، محمد در طول زندگی خود، احتمالاً هیچگاه در وصف خود اغراق نکردهاست. او تنها به ادعای پیامبری و خاتم الانبیائی خود اذعان داشتهاست و قرآن صریحاً او را «امی» به معنای «بیسواد» خواندهاست. با وجود اینکه احتمال میرفت تا اصحابش به وی، مقام خدایی بدهند، اما این اتفاق نیافتادهاست. انکار مرگ او به صراحت از جانب قرآن و اصحابش رد شدهاست. فاطمه مرنیسی، جامعهشناس مراکشی، معتقد است که محمد با تمام تلاشهایش نتوانست برابری زن و مرد را در جامعه اسلامی به ارمغان آورد که البته آن را ناشی از فضای جنگزده صدر اسلام میداند. او همچنین روایات ضد زن در کتاب صحیح بخاری را سخنان بخاری میداند و محمد را از آن سخنان مبری میداند؛ چرا که محمد در شرایطی با زنان مشورت کردهاست.
مسلمانان دنیا، همواره در گفتار و نوشتار با القاب و احترام از محمد یاد میکنند و مخالف نمایاندن هرگونه تصویر مشخصی از چهرهٔ محمد هستند تا مبادا آن تصویر، موجب توهین و بیاحترامی گردد. موج جدیدی از اعتراضات عمومی مسلمانان و واکنشهای رسمی دولتهای اسلامی، با چاپ کاریکاتورهایی از محمد در غرب آغاز گردید. خاورشناس، آرتور جفری، طی مقالهای به این نکته اشاره میکند که متداولترین رنجشی که مسیحیان در دل مسلمانان نشاندهاند، از آن ناشی میشود که آنان از درک حرمت بسیار والایی که مسلمانان برای پیامبر خود قائلند، مطلقاً ناتوانند. همچنین، آنهماری شیمل، در مقدمه کتاب خود دلیل حذف تصاویر نسخه انگلیسی نسبت به نسخه آلمانی کتاب خود را چنین شرح میدهد: «با آنکه آن تصاویر مربوط به آثار دوره میانه اسلام است، اما نمایاندن شمایل پیامبر، خاطر مسلمانان روزگار ما را رنجه مینماید، مگر آنکه به توصیف لفظی باشد.» در سال ۲۰۰۵ م، چاپ کاریکاتورهای محمد در روزنامه یولاندز-پستن، که در واقع سه عدد از این کاریکاتورها در دانمارک چاپ شده بودند، واکنشهای تندی را در میان مسلمانان به دنبال داشت. تظاهرکنندگان در هندوستان و پاکستان پرچم دانمارک را به آتش کشیدند، چندین کلیسای مسیحیان را آتش زدند، در خیابانها با قمه تعدادی از مسیحیان را مورد حمله قرار دادند و یک مسیحی را داخل تیوپ لاستیکی پر از نفت قرار دادند و به آتش کشیدند. همچنین سفارتخانههای دانمارک مورد حمله قرار گرفتند، کالاهای دانمارکی تحریم شدند و در پی به آتش کشیدن کنسولگری ایتالیا در بنغازی لیبی، ۹ نفر کشته شدند. در پی این اقدامات، از دولت دانمارک خواسته شد که بابت چاپ کاریکاتورها در روزنامه یولاندز پوستن عذرخواهی کند، اما دولت دانمارک با اشاره به اصل آزادی بیان در دانمارک، حاضر به عذرخواهی نشد. آمریکا، نروژ، آلمان، فرانسه و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، به نشان همبستگی با یولاندز-پُستن، کاریکاتورها را چاپ کردند. به تصویر کشیدن محمد در داستانی با عنوان آیات شیطانی در رمانی از سلمان رشدی نیز اعتراضهایی را به همراه داشتهاست.
توضیحات
قرآن
- ↑ متن آیاتی که نام محمد را شامل میشود:
- وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَیٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَیٰ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّـهَ شَیْئًا ۗ وَسَیَجْزِی اللَّـهُ الشَّاکِرِینَ (ترجمه: و محمد، جز فرستادهای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمیگردید؟ و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمیرساند، و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش میدهد.)
- وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ ۙ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ (ترجمه: و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و به آنچه بر محمد نازل آمده گرویدهاند -[که] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است- [خدا نیز] بدیهایشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشید.)
- مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَـٰکِن رَّسُولَ اللَّـهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ ۗ وَکَانَ اللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا (ترجمه: محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است؛ و خدا همواره بر هر چیزی داناست.)
- مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ ۚ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَیٰ عَلَیٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا (ترجمه: محمد پیامبر خداست؛ و کسانی که با اویند، بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند. آنان را در رکوع و سجود میبینی. فضل و خشنودی خدا را خواستارند. علامت [مشخصّه] آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است. این صفت ایشان است در تورات، و مثَل آنها در انجیل چون کشتهای است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههای خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهی] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد. خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، آمرزش و پاداش بزرگی وعده دادهاست.)
- ↑ وَإِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّـهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَـٰذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ (ترجمه: و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: «ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق میکنم و به فرستادهای که پس از من میآید و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتی برای آنان دلایل روشن آورد، گفتند: «این سحری آشکار است.»)
- ↑ مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَـٰکِن رَّسُولَ اللَّـهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ ۗ وَکَانَ اللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا (ترجمه: محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. و خدا همواره بر هر چیزی داناست.)
- ↑ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِوَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَیٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَیٰ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا ۗ وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیُطَهِّرِکمْ تَطْهِیرًا (ترجمه: و محمد، جز فرستادهای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمیگردید؟ و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمیرساند، و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش میدهد.)
- ↑ أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَیٰ (ترجمه: مگر نه تو را یتیم یافت، پس پناه داد؟)
- ↑ إقرأ بِاسمِ رَبّک الّذی خَلَق. خَلَقَ الإنسانَ مِن عَلَق. إقرأ وربُّک الأکرَم، الَّذی عَلَّمَ بِالقَلَم، عَلَّمَ الإنسانَ ما لَم یَعلَم. (ترجمه: بخوان به نام پروردگارت که آفرید؛ که انسان را از خون بسته (علق) آفرید. بخوان که پروردگار بسیار بخشندهاست، آن که با قلم آموزش داد. به انسان آموخت آنچه را که نمیدانست.)
- ↑ وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ (ترجمه: و خاندان خویشاوندت را هشدار ده!)
- ↑ فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ، إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ (ترجمه: پس آنچه را بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی برتاب، که ما [شر] ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.)
- ↑ لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا (ترجمه: قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست: برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند.)
- ↑ لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا (ترجمه: تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست هدایت کند.)
- ↑ یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ (ترجمه: نام محمد را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند)
- ↑ وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّـهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَةُ اللَّـهِ عَلَی الْکَافِرِینَ (ترجمه: و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی میجستند؛ ولی همین که آنچه [که اوصافش] را میشناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد.)
یادداشتها
- ↑ نام کامل به عربی: أَبُو الْقَاسِم مُحَمَّد بْن عَبْد الله بْن عَبْد المُطَّلِب بْن هَاشِم
- ↑ ارتباط با مسیحیان شام در داستانی معروف دربارهٔ دیدار محمد و راهبی سریانی بازتاب داشتهاست؛ البته گروهی آن را ساختگی میدانند.
- ↑ (به عربی: طه)
- ↑ (به عربی: یس)
- ↑ نبی=پیامبر
رسول=فرستاده
طاها=تطهیر کننده، پاک و راهنما
یاسین=مرد کمال
مصطفی=برگزیده
عبدالله=بندهٔ عالی خدا
حبیبالله=محبوب خدا
ذکرالله=یادآور خدا
امین=مورد اعتماد
سراج=روشنگر راه راست
منیر=روشنگر جهان
هدی=رهنمای حقیقت
غیاث=یاریکننده
بشیر=هشداردهنده
نذیر=یادآور
مذکر=تذکّردهنده
شهید=گواه
مبشر=حامل خبر خوش - ↑ نویسنده این کتاب ناشناس است و در گذشته به اشتباه به اسقفی به نام سبئوس نسبت داده میشد. با این وجود، همچنان کتاب را تاریخ سبئوس مینامند.
- ↑ حدیثی که صحیح البخاری به محمد نسبت داده، او میگوید «موسی، داوود و من به هنگام چوپانی گله به پیامبری برگزیده شدیم.» این حدیث از این نظر هم جالب توجه است که با روایت اقراء (وحی در غار حرا) تناقض دارد. بنگرید به Anthony, Muhammad and the Empires of Faith, 64–66.
- ↑ برو و دیدهبان را قرار بده تا آنچه را که بیند اعلام نماید، و چون فوج سواران جفت جفت و فوج الاغان و فوج شتران را بیند آنگاه به دقّت تمام توجّه بنماید. ۲۱:۶–۷
- ↑ یا قرآن؟ معنی به قرائت آیه بستگی دارد. اگر عِلم خوانده شود، آیه چنین است: «[هدف از وحی قرآن] خبر دادن از آمدن قیامت است.» اگر عَلَم خوانده شود، اینگونه تغییر میکند: «[عیسی] نشانهٔ قیامت است.» همچنین، آیات پیشین دربارهٔ عیسی هستند. امیرمعزی، آنتونی و شومیکر عیسی را قرائت نخستین این آیه میدانند. بنگرید به Shoemaker, A Prophet Has Appeared, 42.
- ↑ من و پدر یکی هستیم.
- ↑ منم در پدر و پدر در من است.
- ↑ این خطبه را به طرق مختلف منابع شیعه دوازده امامی و اسماعیلی هر دو نقل کردهاند. بنگرید به تحفه الملوک از سید جعفر کشفی دارابی بروجردی و مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین از حافظ البرسی.
- ↑ متن سریانی: ܘܡܕܒܪܢܗܘܢ ܐܝܬܘܗܝ ܗܘ ̣ܐ ܡܚܡܕ
- ↑ این تاریخ مشکوک به نظر میرسد. فلسطین تا دو ماه قبل تحت اشغال ساسانیان بوده و بازگشت نظامیان روم شرقی به منطقه با این سرعت بعید مینماید. Shoemaker, The Death of a Prophet, 108.
- ↑ متن ابن اسحاق به عربی: «... فوالله لکأن الناس لم یعلموا ان هذه الآیة نزلت…» (رک: بدایة و النهایة، ج ۵، ص ۲۴۲–۲۴۴)
- ↑ وایل و نلدکه این داستان را از منظر اعتقاد به جاودانگی محمد بررسی کردهاند
- ↑ متن عربی منسوب به ابنعباس: «... إن رسولالله یأسن کما یأسن البشر وإن رسولالله قد مات فادفنوا صاحبکم…» (ترجمه: جسد رسول خدا، همچون جسد باقی بشرها میگندد؛ و قطعاً رسول خدا مردهاست؛ پس بیایید رفیقتان را دفن کنید…) (رک: کنزالعمال؛ حدیث ۱۰۹۰)
- ↑ او به «ابوالحِکَم» (به فارسی: پدر حکمتها) مشهور بود؛ اما پس از آنکه برادر مادریاش، عیاش بن ابی ربیعه را به جرم مسلمان شدن زندانی کرد، از جانب پیامبر اسلام ابوجهل لقب گرفت. محمد دستور داد تا همگان، وی را به این نام بخوانند. بعد از مرگ ابوجهل و خدمات عکرمه پسر او به مسلمانان، محمد از سب و خواندن وی به این نام، منع کرد. (رک: کاظمبیگی، «ابوجهل»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.)
- ↑ شومیکر معتقد است این ۱۱ منبع، داستان حضور محمد در لشکرکشیها را از خود مسلمانان گرفتهاند، زیرا محتمل نمینماید همهٔ آنها — که از ادیان و سرزمینهای مختلف و به زبانهای متنوعی هستند — اشتباه یکسانی مرتکب شده باشند. (رک: Shoemaker, The Death of a Prophet, 18–19, passim..)
- ↑ (به عربی: حروب الردة)
- ↑ به انگلیسی: iconic
- ↑ به انگلیسی: aniconic
پانویس
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 183.
- ↑ Shoemaker, The Apocalypse of Empire, 180.
- ↑ Shoemaker, The Apocalypse of Empire, 65.
- ↑ Shoemaker, The Apocalypse of Empire, 180.
- ↑ Shoemaker, The Apocalypse of Empire, 64–65.
- ↑ Shoemaker, The Apocalypse of Empire, 75.
- ↑ Shoemaker, The Apocalypse of Empire, 91.
- ↑ Shoemaker, The Apocalypse of Empire, 100–105.
- ↑ Shoemaker, The Apocalypse of Empire, 105–110.
- ↑ Shoemaker, The Apocalypse of Empire, 92–94.
- ↑ Shoemaker, The Apocalypse of Empire, 92–94.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 5–7.
- ↑ Rubin, “Hanif”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Köchler, The concept of monotheism, 29.
- ↑ Rubin, “Hanif”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Abd al-Ḥalīm, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 81–92.
- ↑ Noth and Ehlert, “Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Shoemaker, Le Coran des Historiens, 210.
- ↑ Anthony, Muhammad and the Empires of Faith, 2.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Sinai, “Literary coherence and secondary revision”, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, passim.
- ↑ Munt, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 99.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 46–47.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 48–49.
- ↑ Munt, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 99.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 49–50.
- ↑ Munt, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 101.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 50.
- ↑ Amir-Moezzi, Le Coran des Historiens, 940.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 124–130.
- ↑ Zeitlin, The historical Muhammad, 1–2.
- ↑ Anthony, Muhammad and the Empires of Faith, 25.
- ↑ Munt, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 98.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Peters, The Quest for Historical Muhammad, 291–293.
- ↑ Munt, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 98.
- ↑ Peters, The Quest for Historical Muhammad, 291–293.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 48.
- ↑ Munt, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 100.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 48.
- ↑ Shoemaker, Le Coran des Historiens, 210.
- ↑ Donner, Muhammad and the Believers, 51.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 87.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 14.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Anthony, Muhammad and the Empires of Faith, 129.
- ↑ Shoemaker, Le Coran des Historiens, 207.
- ↑ Donner, Muhammad and the Believers, 51–52.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 82–83.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 163.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 268.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, passim. , 41.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 64–67, passim.
- ↑ Donner, Muhammad and the Believers, 52–53.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 19.
- ↑ Anthony, Muhammad and the Empires of Faith, 74.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 25 و 30.
- ↑ Déclais, “Names of the Prophet”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Abd al-Ḥalīm, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 98.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 184.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 53.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Rubin, “Muhammad”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Ernst, Following Muhammad, 80.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Varisco, Metaphors and Sacred History, 147.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Varisco, Metaphors and Sacred History, 147.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۴۱.
- ↑ Stockwell, A Sourcebook, 133.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 3.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۴۱.
- ↑ Varisco, Metaphors and Sacred History, 147.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۴۱.
- ↑ Varisco, Metaphors and Sacred History, 147.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۴۱.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 183.
- ↑ Reynolds et al, The Qur’an Seminar Commentary, 434.
- ↑ Donner, Muhammad and the Believers, 40.
- ↑ Reynolds, The Qurʾān and the Bible, 929.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 183–184.
- ↑ Anthony, Muhammad and the Empires of Faith, 60–62.
- ↑ Anthony, Muhammad and the Empires of Faith, 64–66.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 184–185.
- ↑ Gilliot, The Cambridge Companion to the Qur'an, 41.
- ↑ Munt, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 98.
- ↑ Anthony, Muhammad and the Empires of Faith, 206.
- ↑ Anthony, “Muhammad and Cædmon”, Muhammad and the Empires of Faith, passim. , 204, 216.
- ↑ Anthony, “Muhammad and Cædmon”, Muhammad and the Empires of Faith, 229.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 186.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 103–104.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 187.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 162–164.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 160.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 178.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 164.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 161.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 179.
- ↑ Walid, “End of Hope”, Qurʾānic Studies Today, passim..
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 179–180.
- ↑ Walid, “End of Hope”, Qurʾānic Studies Today, 107–108 ,113–114.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 180.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 188–189.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 188–189.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 50.
- ↑ Donner, Muhammad and the Believers, 52.
- ↑ Donner, Muhammad and the Believers, 43.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 196–197.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 188–189.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 207.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 41.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 196–197.
- ↑ Powers, Muhammad Is Not the Father of Any of Your Men, 28.
- ↑ Powers, Muhammad Is Not the Father of Any of Your Men, 28.
- ↑ Powers, Muhammad Is Not the Father of Any of Your Men, 28–29.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 172–175.
- ↑ Amir-Moezzi, Le Coran des Historiens, 948.
- ↑ Shoemaker, A Prophet Has Appeared, 37–38.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 27–33.
- ↑ Shoemaker, A Prophet Has Appeared, 139.
- ↑ Shoemaker, A Prophet Has Appeared, 41.
- ↑ Amir-Moezzi, Le Coran des Historiens, 948–951.
- ↑ Shoemaker, A Prophet Has Appeared, 41–42.
- ↑ Amir-Moezzi, Le Coran des Historiens, 948–951.
- ↑ Amir-Moezzi, Le Coran des Historiens, 951.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 50.
- ↑ Sinai, The Qur’an: A Historical-Critical Introduction, 45.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 18–19.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 34–35.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 39–40.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 106–111.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 114–116.
- ↑ سوزومن، مورخ قرن پنجم میلادی، داستانی مشابه نقل میکند از یهودیانی که تلاش کردند اعراب را با تبار مشترکشان از ابراهیم آشنا کنند. او میگوید اعراب تا به امروز [یعنی قرن پنجم میلادی] به قوانین یهودی پایبند هستند. Hoyland, Seeing Islam as Others Saw It, 130.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 200–201.
- ↑ Hoyland, Seeing Islam as Others Saw It, 130.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 200–201.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 63.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 102–105.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 195–199, passim..
- ↑ Sinai, The Qur'an: A Historical-Critical Introduction, 45.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 179–187.
- ↑ Sinai, The Qur'an: A Historical-Critical Introduction, 52.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 179–187.
- ↑ Sinai, The Qur'an: A Historical-Critical Introduction, 52.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 179–187.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۴۲.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Newby, “Muhammad b. 'Abdullaˆh”, Concise Encyclopedia of Islam.
- ↑ ساواری، ستارهای که در مکه درخشید، ۹.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Watt, “Ḥalima bint Abi Ḏẖu'ayb”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 43.
- ↑ Watt, “Āmina”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 46.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Brockopp, The Cambridge Companion to Muhammad, 28.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 46.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 8.
- ↑ ساواری، ستارهای که در مکه درخشید، ۱۴.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 79–80.
- ↑ Abel, “Baḥirā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 47.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۷۶.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 69.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 81.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Fück, “Fidjar”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۲۲۵.
- ↑ Fück, “Fidjar”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Pellat, “Ḥilf al-Fuḍūl”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Ramadan, In the footsteps of the prophet, 2–20.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ O'Connor, History of Islam, 9.
- ↑ ساواری، ستارهای که در مکه درخشید، ۱۶–۱۷.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۲۶۱–۲۶۲.
- ↑ Encyclopaedia Britannica, Britannica Encyclopedia of world relegions, 797–799.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 60–64.
- ↑ Encyclopaedia Britannica, Britannica Encyclopedia of world relegions, 797–799.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 68–69.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۸۹.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 69.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 65–70.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 78.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 70.
- ↑ Bogle, Islam: Origin and Belief, 6.
- ↑ Haaren and Poland, Famous Men of the Middle Ages, 83.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Lings, Muhammad, 43–44.
- ↑ Brockopp, The Cambridge Companion to Muhammad, 32.
- ↑ Brown, A New Introduction to Islam, 72–73.
- ↑ Peters, A Reader on classical Islam, 175.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Newby, “Muhammad b. 'Abdullaˆh”, Concise Encyclopedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۲۹۰.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱.
- ↑ Watt, Muhammad at Mecca, 86.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Brown, A New Introduction to Islam, 56.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 117.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱–۴۲.
- ↑ Al-Mubarakpuri, biography of the Noble Prophet, 98–101.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 39.
- ↑ Al-Mubarakpuri, biography of the Noble Prophet, 53, 98–101.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱–۴۲.
- ↑ Brown, A New Introduction to Islam, 56.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 117.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۹.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
- ↑ Peters, A Reader on classical Islam, 169.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۵.
- ↑ Rubin, “Quraysh”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Brockopp, “Slaves and Slavery”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Arafat, “Bilāl b. Rabāḥ”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Watt, Muhammad at Mecca, 76.
- ↑ Peters, A Reader on classical Islam, 172.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Ahmed, “Satanic Verses”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 4.
- ↑ Peters, The Monotheists, 96.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۵۳.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 4.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Taher, Encyclopaedic survey of Islamic culture, 193.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳: ۹۱.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Donzel, Islamic Desk Reference, 269.
- ↑ Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 346.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳: ۱۰۴.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Donzel, Islamic Desk Reference, 269.
- ↑ Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 346.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 39.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۴: ۱۲۷–۱۲۹.
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 83.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۴: ۱۳۳–۱۳۴.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Peterson, Muhammad, Prophet of God, 86–89.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 5.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Hitti, Capital cities of Arab Islam, 58: 33.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 39.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 17.
- ↑ Esposito, What everyone needs, 80.
- ↑ Neusner, Sonn and Brockopp, Judaism and Islam in practice, 219.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Esposito, What everyone needs, 80.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۵: ۷۷.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۵: ۹۳.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۵: ۲۶۹.
- ↑ Douglas Crow, Facing one Qiblah, 154.
- ↑ Rahman, Islam, 21.
- ↑ Hooker, Muhammad, messenger of god.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 44.
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 105.
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesmand, 105, 107.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 41.
- ↑ Palmer-Fernández, The encyclopedia of religion and war, 208.
- ↑ Kelsay, Islam and War, 21.
- ↑ Encyclopaedia Britannica, Britannica Encyclopedia of world relegions, 797–799.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 42.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Neusner, God's rule, 153.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Britannica, “Pact of Al-Ḥudaybiyah”, Encyclopedia Britannica.
- ↑ Lings, Muhammad, 249.
- ↑ Watt, “al-Ḥudaybiya”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Watt, “al-Ḥudaybiya”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Bogle, Islam: Origin and Belief, 19.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 42.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Britannica, “Pact of Al-Ḥudaybiyah”, Encyclopedia Britannica.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۹۱.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 120.
- ↑ Kister, “Ḵẖuzā'a”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Khan, Muhammad The Final Messenger, 274.
- ↑ Lings, Muhammad, 291.
- ↑ Khan, Muhammad The Final Messenger, 274–275.
- ↑ Lings, Muhammad, 292.
- ↑ Watt, Muhammad at Medina, 66.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 261.
- ↑ Peters, The Monotheists, 240.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 207–208.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 43–44.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 192.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 192.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 43–44.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 18–19, passim..
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Donzel, Islamic Desk Reference, 283.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Grewal, Project of History of Indian Science, 281.
- ↑ زریاب و زرینکوب، «علی»، دایرةالمعارف فارسی.
- ↑ جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۳۴–۳۷.
- ↑ Madelung, The Succession to Muhammad, 24–27.
- ↑ Ṭabarī, The last years of the Prophet, 179.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۸: ۲۷۴.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳۳: ۱۴۵–۱۴۶.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳۳: ۱۵۱–۱۵۴ و ۱۷۷–۱۷۸.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Newby, “Muhammad b. 'Abdullaˆh”, Concise Encyclopedia of Islam.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 104.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳۲: ۳۴۳ و ۳۴۶.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳۳: ۱۰۳.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 179–187.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی، ۹: ۲۶–۳۰.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 23.
- ↑ Veccia Vaglieri, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI2.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 178.
- ↑ Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 26–27, 30–43 and 356–60.
- ↑ Lapidus, A History of Islamic Societies, 32.
- ↑ Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 26–27, 30–43 and 356–60.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 43.
- ↑ Veccia Vaglieri, “Fatima”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57-58.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 35–36.
- ↑ Donzel, Islamic Desk Reference, 60.
- ↑ Freyer Stowasser, “Wives of the Prophet”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Freyer Stowasser, “Wives of the Prophet”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ ایوب، زوجات النبی، ۱۱۸.
- ↑ Schöller, “Banù al-QurayΩa”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Awde, The New Cambridge History, 10.
- ↑ حسینی سمنانی، «خصائص النبی»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 16.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 127–128.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا (س)، ۲۱–۲۳.
- ↑ Awde, The New Cambridge History, 10.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 18.
- ↑ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا (س)، ۲۱–۲۳.
- ↑ محمودپور، «خدیجه»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۲۰۸.
- ↑ مرادی، «خدیجه»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ Bullough, Shelton and Slavin, The Subordinated Sex, 119.
- ↑ Reeves, Muhammad in Europe, 46.
- ↑ عبید، امهات المومنین و سیدات اخریات، ۷۰–۷۱.
- ↑ ایوب، زوجات النبی، ۴۷.
- ↑ Watt, “ʿĀʾIs̲h̲a Bint Abī Bakr”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 115.
- ↑ تقیزاده داوری، تصویر خانواده پیامبر، ۹۲–۹۳.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۲: ۱۱۶–۱۱۷.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 16.
- ↑ باغستانی، «حفصه»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۵: ۲۴۴–۲۵۲.
- ↑ ایوب، زوجات النبی، ۶۹ و ۸۶.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۸: ۳۱۵.
- ↑ عبید، امهات المومنین و سیدات اخریات، ۱۱۰.
- ↑ Awde, The New Cambridge History, 10.
- ↑ ایوب، زوجات النبی، ۱۱۷.
- ↑ ابوالقاسمزاده و کاظمنژاد، «علل تعدّد همسران پیامبر»، معرفت.
- ↑ قرافی، الذخیره، ۱۳: ۳۸.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۴: ۴–۵.
- ↑ ابوالقاسمزاده و کاظمنژاد، «علل تعدّد همسران پیامبر»، معرفت.
- ↑ ایوب، زوجات النبی، ۴۹.
- ↑ Encyclopaedia Britannica, Britannica Encyclopedia of world relegions, 797–799.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Awde, The New Cambridge History, 10.
- ↑ تقیزاده داوری، تصویر خانواده پیامبر، ۲۹۳–۲۹۴.
- ↑ Nasr, “ʿAlī”, Britannica.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 30.
- ↑ Lewis, Islamic Revolution.
- ↑ Lewis, Islamic Revolution.
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 234.
- ↑ Robinson, Muslim Societies in African History, 21.
- ↑ Esposito, “Ak̲h̲lāḳ”, Encyclopaedia of Islamn.
- ↑ Gallagher, Encyclopedia of Women & Islamic Cultures.
- ↑ Lewis, Islamic Revolution.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Peters, The Monotheists, 12–13.
- ↑ گذشته، «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Schimmel, “Muḥammad: The Prophet in popular Muslim piety”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ خزایی، «شمسه؛ نقش حضرت محمد (ص)»، کتاب ماه هنر.
- ↑ آذرنوش، «تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 9.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Schimmel, “Muḥammad: The Prophet in popular Muslim piety”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Donzel, Islamic Desk Reference, 269.
- ↑ Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 346.
- ↑ Schimmel, “Muḥammad: The Prophet in popular Muslim piety”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ بزرگ بیگدلی و صادقی، «بازتاب شخصیت پیامبر در شعر معاصر فارسی»، پژوهش زبان و ادبیات فارسی.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 144–145.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 5.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Madelung, “Iṣma”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 16.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Mohammed، David in the Muslim Tradition، 15.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Peters, Jesus and Muhammad, 204.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ بختیاری و امیری، «گونهشناسی معجزات پیامبر»، جستارهای تاریخی.
- ↑ سجادی، «بابیه»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ صدری، «بهائیت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Teed, A Dictionary of Twentieth Century History, 424.
- ↑ Toronto, “A Latter-day Saint Perspective on Muhammad”, the church of jesus christ of latter-day saints.
- ↑ دشتی رحمتآبادی، «سیمای محمد در تورات و انجیل»، مشکوة.
- ↑ فهیم کرمانی، ترجمه انجیل برنابا، مقدمه.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Noth and Ehlert, “Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 5.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Noth and Ehlert, “Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Watt, Bell (1995) p. 18
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 231.
- ↑ Watt (1970), p. 37
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Newby, “Muhammad b. 'Abdullaˆh”, Concise Encyclopedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 17–18.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Rahman, Islam, 28.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 17–18.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Walker, “Impeccability”, Encyclopaedia of the Qurʾān.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 4.
- ↑ Dawkins, “A Deeply Religious”, The God delusion, 24–25.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
منابع
منابع فارسی
- آذرنوش، آذرتاش (۱۳۸۸). «تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ابوالقاسمزاده، مجید؛ کاظمنژاد، مهری (۱۳۸۵). «کنکاشی دربارهٔ علل تعدّد همسران پیامبر (صلی الله علیه وآله)». معرفت (۱۰۸).
- الصلابی، علیمحمد (۲۰۰۹). السیرة النبویه عرض وقایع و تحلیل احداث (به عربی). قاهره: اقراء. شابک ۹۷۷-۶۱۱۹-۵۷-۳.
- باغستانی، اسماعیل (۱۳۸۳). «حفصه بنت عمر بن خطاب». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- بختیاری، شهلا؛ امیری، مونا (۱۳۹۶). «گونهشناسی معجزات پیامبر (ص) در کتاب شرف النبی واعظ خرگوشی» (PDF). جستارهای تاریخی (۱۵).
- بزرگ بیگدلی، سعید؛ صادقی، مریم (۱۳۸۶). «بازتاب شخصیت پیامبر در شعر معاصر فارسی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی (نه): ۲۵۳–۲۸۰.
- پاکتچی، احمد (۱۳۸۸). «اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- تتوی، قاضی احمد (۱۳۸۲). تاریخ الفی (جلد اول). انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۶۴۴۴۵۲۷۳۹.
- جعفری، حسینمحمد (۱۳۷۲). تشیع در مسیر تاریخ. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۲). تاریخ سیاسی اسلام. ج. یکم. قم: دلیل ما. شابک ۹۶۴-۷۵۲۸-۴۲-۶.
- حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله (۱۹۹۰). المستدرک علی الصحیحین. بیروت: درالکتب العلمیه.
- حسینی سمنانی، بتول (۱۳۸۳). «خصائص النبی». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- خزایی، محمد (۱۳۸۷). «شمسه؛ نقش حضرت محمد (ص) در هنر اسلامی ایران». کتاب ماه هنر (صد و بیستم): ۵۶–۶.
- دشتی رحمتآبادی، غلامرضا (۱۳۶۸). «سیمای محمد (ص) در تورات و انجیل». مشکوة. مشهد (۲۲): ۱۲–۲۶.
- زریاب، عباس؛ زرینکوب، غلامحسین (۱۳۸۰). «علی». دایرةالمعارف فارسی. تهران: امیرکبیر. شابک ۹۶۴-۳۰۳-۰۴۶-۶.
- ساواری، م (۱۳۴۹). ستارهای که در مکه درخشید. ترجمهٔ عنایتالله شکیباپور. تهران: مؤسسه مطبوعاتی فرخی.
- سبحانی، جعفر (۱۳۸۵). فروغ ابدیت. قم: بوستان کتاب.
- سجادی، صادق (۱۳۸۸). «بابیه». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- شهیدی، سید جعفر (۱۳۹۴). زندگانی فاطمه زهرا (س). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۷۶-۳۱۷-۵.
- صدری، محمود (۱۳۸۳). «بهائیت». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- عبید، منصور رفاعی (۱۴۲۱). امهات المومنین و سیدات اخریات. نصر: مکتبة الدار العربیة للکتاب.
- فهیم کرمانی، مرتضی (۱۳۴۶). ترجمه انجیل برنابا. محمود طالقانی. تهران.
- قرافی، شهابالدین احمد بن ادریس (۱۹۹۴). کتاب الذخیرة. بیروت: دارالغرب الاسلامی.
- کاظمبیگی، محمدعلی (۱۳۸۸). «ابوجهل». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
گذشته، ناصر (۱۳۸۸). «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مرتضی عاملی، جعفر (۱۴۲۶). الصحیح من سیرة النبی الاعظم. قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث.
- ایوب، سعید (۲۰۰۶). زوجات النبی (ص). بیروت: دارالهادی.
- تقیزاده داوری، محمود (۱۳۸۷). تصویر خانواده پیامبر در دائرةالمعارف اسلام. قم: شیعهشناسی.
- محمودپور، محمد (۱۳۸۳). «خدیجه». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مرادی، عبدالحمید (۱۳۸۸). «خدیجه». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مرتضی عاملی، جعفر (۱۳۸۸). الصحیح من سیرة الامام علی علیه السلام. بیروت: مرکز الاسلامیه للدراسات. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۰۷۲۴-۵-۳.
- شهیدی، سید جعفر (۱۳۷۹). تاریخ تحلیلی اسلام. تهران: مرکز نشر دانشگاه تهران.
- طالقانی، سید محمود. مقدمه بر انجیل برنابا. نیایش.
- «محمّد (ص) در اروپا». وبگاه کتابخانهتخصصیتاریخاسلاموایران. ۲۱ مهر ۱۳۸۵. بایگانیشده از اصلی در ۱۹ اکتبر ۲۰۰۸. دریافتشده در ۲۴ مرداد ۱۳۸۷.
- «محمّد (ترجمه مقاله)». دانشنامه لیدن؛ به قلم یوری رویین. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۱. دریافتشده در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷.
- «ترجمه و نقد مقاله محمّد در دانشنامه بریتانیکا؛ با رویکرد تاریخی (ترجمهٔ محمدباقر معموری)». فصلنامه نامه تاریخ پژوهان؛ ش ۹–۸. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۱. دریافتشده در ۲۴ مرداد ۱۳۸۷.
منابع انگلیسی
- Abel, Armand (1986). "Baḥirā". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Abd al-Ḥalīm, Muḥammad (2020). The Oxford handbook of Qur'anic studies (به انگلیسی). Oxford: Oxford university press.
- Ahmed, Shahab. "Satanic Verses". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 4.
- Arafat, W. (1986). "Bilāl b. Rabāḥ". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Anthony, Sean W (2020). Muhammad and the empires of faith (به انگلیسی). Oakland: University of California Press.
- Awde, Nicholas (2000). The New Cambridge History of Women in Islam: an anthology from the Qurān and Ḥadīths (به انگلیسی). Routledge.
- Barlas, Asma (2002). Believing Women in Islam: Unreading Patriarchal Interpretations of the Qur'an (به انگلیسی). University of Texas Press.
- Beverley, James A (2006). "MUHAMMAD". The Quran: an Encyclopedia (به انگلیسی). Vol. 1 (1rd ed.). new york: Routledge. p. 1310-1311.
- Britannica (2010). "Pact of Al-Ḥudaybiyah". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Retrieved July 27, 2010.
- Bogle, Emory C. (1998). Islam: Origin and Belief (به انگلیسی). Texas University Press.
- Bowen, Wayne H. (2008). The history of Saudi Arabia (به انگلیسی). Greenwood Publishing Group.
- Boyce, Alex. "Prophet Mohammed". Minnesota State University (به انگلیسی). Mankato.
- Brockopp, .Jonathan E. "Slaves and Slavery". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 5.
- Brockopp, .Jonathan E (2010). The Cambridge Companion to Muhammad (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Brown, .Daniel W (2003). A New Introduction to Islam (به انگلیسی). Blackwell Publishing Professional.
- Brown, .Daniel W (2009). A New Introduction to Islam (به انگلیسی). John Wiley and Sons.
- Bullough, .Vern L; Shelton, Brenda; Slavin, Sarah (1998). The Subordinated Sex: A History of Attitudes Toward Women (به انگلیسی). University of Georgia Press.
- Campo, Juan E (2009). "Muhammad". In Melton, J. Gordon (ed.). Encyclopedia of Islam (به انگلیسی). New York: imprint of Infobase Publishing.
- Dawkins, Richard (2006). "A Deeply Religious Non-believer". The God delusion (به انگلیسی). Houghton Mifflin Harcourt.
- Déclais, Jean-Louis. "Names of the Prophet". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 3.
- Donner, Fred (1998). Narratives of Islamic Origins: The Beginnings of Islamic Historical Writing (به انگلیسی). Darwin Press.
- Donzel, E. Van (1994). Islamic Desk Reference: compiled from the Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7. E. J. Brill.
- Douglas Crow, Karim (2005). Facing one Qiblah: legal and doctrinal aspects of Sunni and Shi'ah Muslims (به انگلیسی). Pustaka Nasional Pte Ltd.
- Encyclopaedia Britannica (2006), Britannica Encyclopedia of world relegions (به انگلیسی)
- Encyclopaedia Americana (2006). Encyclopedia Americana (به انگلیسی). Vol. 19. Scholastic Library Publishing.
- Encyclopaedia Britannica (2010). "Muhammad". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Retrieved July 27, 2010.
- Ernst, Carl (2004). Following Muhammad: Rethinking Islam in the Contemporary World (به انگلیسی). University of North Carolina Press.
- Esposito, .John L (1998). Islam: The Straight Path (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Esposito, .John L (2002). What everyone needs to know about Islam (به انگلیسی). Oxford University Press US.
- Faizer, Rizwi (2003). "MUHAMMAD". In Martin, Richard C. (ed.). Encyclopedia of Islam & the Muslim World (به انگلیسی). New York: Thomson Gale.
- Freyer Stowasser, Barbara. "Wives of the Prophet". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 5.
- Fück, J.W (1993). "Fidjar". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Gallagher, Nancy. "Infanticide and Abandonment of Female Children". Encyclopedia of Women & Islamic Cultures (به انگلیسی).
- Glassé, Cyril; Smith, Huston (2003). The new Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Rowman Altamira.
- Guillaume, Alfred (1955). The Life of Muhammad. A Translation of Ishaq’s “Sirat Rasul Allah (به انگلیسی). Oxford: Oxford University Press.
- Haaren, John Henry; Poland, .Addison B (1904). Famous Men of the Middle Ages (به انگلیسی). University Publishing Company.
- Hitti, Philip Khûri (1973). Capital cities of Arab Islam (به انگلیسی). University of Minnesota Press.
- Holt, P. M; Lambton, .Ann K. S; Lewis, Bernard (1977). The Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Hooker, Richard (1996). "Muhammad, messenger of god". Washington State University (به انگلیسی).
- Khan, Majid Ali (1998). Muhammad The Final Messenger (به انگلیسی). New Delhi: Islamic Book Service.
- Kister, M.J. (1986). "Ḵẖuzā'a". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 5 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Kelsay, John (1993). Islam and War (به انگلیسی). Presbyterian Publishing Corporation.
- Köchler, Hans (1982). The concept of monotheism in Islam and Christianity (به انگلیسی). International Progress Organization.
- de Lamartine, Alphonse (1854). Historie de la Turquie (به انگلیسی). Paris.
- Lapidus, Ira (2002). A History of Islamic Societies (به انگلیسی) (2nd ed.). Cambridge University Press.
- Lewis, Bernard (1998). "Islamic Revolution". The New York Review of Books (به انگلیسی).
- Lewis, Bernard (1993). The Arabs in History (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Lewis, Bernard (April 2008). "The Last Prophet" (به انگلیسی).
- Lings, Martin (1983). Muhammad: His Life Based on Earliest Sources (به انگلیسی). Inner Traditions International, Limited.
- Madelung, Wilferd (1997). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Madelung, Wilferd (1993). "Iṣma". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 4 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 182-184.
- Momen, Moojan (1987). An Introduction to Shi'i Islam: The History and Doctrines of Twelver Shiʻism (به انگلیسی). Yale University Press.
- Al-Mubarakpuri, Safi-ur-Rahman (2002). The sealed nectar: biography of the Noble Prophet (به انگلیسی). Darussalam.
- Nasr, Seyyed Hossein (2012). "ʿAlī". Encyclopædia Britanica (به انگلیسی). Retrieved 22 January 2019.
- Nasr, Seyyed Hossein (2005). "Muhammad". Encyclopædia Britanica (به انگلیسی). Archived from the original on 29 March 2016.
- Neusner, Jacob; Sonn, Tamara; Brockopp, Jonathan E. (2000). Judaism and Islam in practice: a sourcebook (به انگلیسی). Routledge.
- Neusner, Jacob (2003). God's rule: the politics of world religions (به انگلیسی). Georgetown University Press.
- Newby, Gordon Darnell (2002). "Muhammad b. 'Abdullaˆh". A Concise Encyclopedia of Islam (به انگلیسی). Oxford: Oneworld Publications.
- Nigosian, S. A. (2004). Islam: Its History, Teaching, and Practices (به انگلیسی). Indiana University Press.
- Noth, A.; Ehlert, Trude (1986). "Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۷۷–۳۸۷.
- O'Connor, Frances (2009). History of Islam (به انگلیسی). newyork: The Rosen Publishing Group.
- Palmer-Fernández, Gabriel (2004). The encyclopedia of religion and war (به انگلیسی). Taylor & Francis.
- Pellat, Ch. (1986). "Ḥilf al-Fuḍūl". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Peters, Francis Edward (1994). A Reader on classical Islam (به انگلیسی). Princeton University Press.
- Peters, Francis E (2010). "The empire in Iraq, 763–861". Jesus and Muhammad: Parallel Tracks, Parallel Lives (به انگلیسی). Oxford University Press. pp. ۲۰۴–۲۰۵.
- Peters, Francis Edward (2003). Islam: A Guide for Jews and Christians (به انگلیسی). Princeton University Press.
- Peters, Francis Edward (2003). The Monotheists: Jews, Christians, and Muslims in Conflict and Competition (به انگلیسی). Princeton University Press.
- Peters, Francis Edward (1994). Muhammad and the Origins of Islam (به انگلیسی). SUNY Press.
- Peters, Francis Edward (1991). The Quest for Historical Muhammad (به انگلیسی). International Journal of Middle East Studies.
- Peterson, Daniel (2007). Muhammad, Prophet of God (به انگلیسی). Wm. B. Eerdmans Publishing Company.
- Pierree, Centlivre; Centlivres-Demont, Micheline (Spring 2006). "The Story of Picture Shiite Depictions of Muhammad". ISIM (به انگلیسی). Qom (17): 18–19.
- Poonawala, I. K.; Kohlberg, E. (1985). "ʿAli b. Abi Ṭāleb". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 22 January 2019.
- Rahman, Fazlur (1979). Islam. University Of Chicago Press (به انگلیسی).
- Ramadan, Tariq (2007). In the footsteps of the prophet (به انگلیسی).
- Reeves, Minou (2003). Muhammad in Europe: A Thousand Years of Western Myth-Making (به انگلیسی). NYU Press.
- Robinson, Chase F. (2011). The New Cambridge History of Islam, Volume 1 (به انگلیسی). Vol. 1. Cambridge University Press.
- Robinson, David (2004). Muslim Societies in African History (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Rodinson, Maxime (2002). Muhammad: Prophet of Islam (به انگلیسی). Tauris Parke Paperbacks.
- Rubin, Uri. "Muhammad". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 3.
- Schimmel, Annemarie (1984). And Muhammad Is His Messenger (به انگلیسی).
- Schimmel, Marco. "Banù al-QurayΩa". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 4.
- Sonbol, Amira. "Rise of Islam: 6th to 9th century". Encyclopedia of Women and Islamic Cultures (به انگلیسی).
- Stockwell, Foster (2004). A Sourcebook for Genealogical Research: Resources Alphabetically by Type and Location (به انگلیسی). McFarland.
- Ṭabarī, Ismail K. Poonawala (1990). The last years of the Prophet (به انگلیسی). SUNY Press.
- Taher, Mohamed (1997). Encyclopaedic survey of Islamic culture (به انگلیسی). Vol. 10. Anmol Publications PVT. LTD.
- Teed, Peter (1992). A Dictionary of Twentieth Century History (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Sayeed, Asma (2010). "Ḥadīth". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Retrieved July 27, 2010.
- Schimmel, Annemarie (1993). "MUHAMMAD: The Prophet in popular Muslim piety". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۷۶–۳۷۷.
- Shoemaker, Stephen J. (2011). The Death of a Prophet: The End of Muhammad’s Life and the Beginnings of Islam (به انگلیسی). Philadelphia: University of Pennsylvania Press.
- Sinai, Nicolai (2017). The Qur’an: A historical-critical introduction (به انگلیسی). Edinburgh: Edinburgh University Press.
- Toronto, James A. (August 2000). "A Latter-day Saint Perspective on Muhammad" (به انگلیسی).
- Varisco, Daniel Martin (1995). "Metaphors and Sacred History: The Genealogy of Muhammad and the Arab "Tribe"". Anthropological Analysis and Islamic Texts (به انگلیسی) (68): 139–156.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "Fatima". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Walker, Paul E. (2002). "Impeccability". In Archer, George; Boisliveau, Anne-Sylvie; Dost, Suleyman; Naguib, Shuruq (eds.). Encyclopaedia of the Qur'ān (به انگلیسی) (1rd ed.). Brill.
- Watt, William Montgomery (1986). "Āmina". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Watt, William Montgomery (1986). "Ḥalima bint Abi Ḏẖu'ayb". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Watt, William Montgomery (1986). "al-Ḥudaybiya". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Watt, William Montgomery (1961). Muhammad: Prophet and Statesman (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Watt, William Montgomery (1956). Muhammad at Medina (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Watt, William Montgomery (1953). Muhammad at Mecca (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Buhl, Frants; Welch, Alford T. (1993). "Muḥammad". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Wijdan, Ali (1999). "From the Literal to the Spiritual: The Development of Prophet Muhammad's Portrayal from 13th century Ilkhanid Miniatures to 17th century Ottoman Art". Proceedings of the 11th International Congress of Turkish Art (به انگلیسی) (7): 1–24.
- Zeitlin, Irving M (2007). The historical Muhammad (به انگلیسی). Polity.
منابع برای مطالعه بیشتر
- Ali, Wijdan. From the Literal to the Spiritual: The Development of Prophet Muhammad's Portrayal from 13th century Ilkhanid Miniatures to 17th century Ottoman Art. In Proceedings of the 11th International Congress of Turkish Art, eds. M. Kiel, N. Landman, and H. Theunissen. No. 7, 1–24. Utrecht, The Netherlands, August 23–28, 1999.
- Ishaq, Ibn; Guillaume, Alfred, ed. (2002). The Life of Muhammad: A Translation of Ibn Ishaq's Sirat Rasul Allah. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-636033-1.
- Ramadan, Tariq (2007). In the Footsteps of the Prophet: Lessons from the Life of Muhammad. Oxford University Press. ISBN 0-19-530880-8.
- ابن هشام. السیرة النبویة (به انگلیسی). (اثر ابن اسحاق (م۱۵۱ق–۷۶۸م) که توسّط ابن هشام (م۲۱۳ق) گردآوری و مطالبی به آن افزوده شد)
- واقدی، محمد بن عمر. المغازی. ترجمهٔ محمود مهدوی دامغانی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۱-۸۱۰۹-۶.
پیوند به بیرون
- برگزیده تاریخ پیامبر اسلام
- السیرة النبویة، محمد بن إسحاق (عربی )
- داخل مرقد پیامبر
محمّد شاخهای از قریش زادهٔ: ح. ۵۷۰ درگذشتهٔ: مه/ژوئن ۶۳۲
| ||
عنوانها در اسلام | ||
---|---|---|
پیشین: ؟ | نبی ۶۳۲–۶۱۰ | پایان نبوت |
پیشین: عیسی | رسول ۶۳۲–۶۱۰ | |
اولوالعزم ۶۳۲–۶۱۰ | ||
عنوانهای سُنّی | ||
عنوان جدید | خاتمالانبیا ۶۳۲–۶۱۰ | بدون جانشین |
عنوانهای شیعی | ||
عنوان جدید | خاتمالانبیا ۶۳۲–۶۱۰ | پسین: علی بن ابیطالب به عنوان امام |
مناصب سیاسی | ||
عنوان جدید | حاکم امت ۶۳۲–۶۲۲ | پسین: ابوبکر به عنوان خلیفه |