حسین پژمان بختیاری
حسینِ پژمانِ بختیاری (آبان ۱۲۷۹ – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۳) مترجم، نویسنده، ترانهسرا و شاعر معاصر اهل ایران بود.
حسین پژمان بختیاری | |
---|---|
زادهٔ | آبان ۱۲۷۹ تهران، ایران |
درگذشت | ۱ اردیبهشت ۱۳۵۳ (۷۳ سال) تهران، ایران |
پیشه | شاعر، ادیب |
خویشاوندان | مادر: ژاله قائممقامی |
زندگی و تحصیلات
حسین بختیاری (که بعدها با نام پژمانِ بختیاری شناخته شد) در آبان ۱۲۷۹ شمسی در محلهٔ حسنآباد تهران به دنیا آمد. او تنها فرزند «علیمرادخان میرپنج بختیاری» (مشروطهخواه و از خانهای ایل بختیاری) و «عالمتاج قائممقامی» (متخلص به ژاله قائممقامی، شاعر معروف و طرفدار حق رأی زنان و از نوادگان میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی) بود. پدرش در دورهٔ مظفرالدینشاه برای تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت کرد و صاحب عنوان لشکری میرپنج (سرتیپ) شد. هنگامی که پژمان یک سال داشت، والدین او از یکدیگر جدا شدند. مادرش خانه را ترک کرد و دیگر اجازه ندادند پسرش را ببیند. تنهایی، اثر ماندگاری بر کودکی پژمان گذاشت و در شعرهای او هم باقی ماند. پژمان در ۲۷ سالگی مادرش را پیدا کرد و تا پایان عمر مادرش، در کنار او زندگی کرد.
پژمان دوران کودکیاش را در سرزمین ایل بختیاری گذراند و در شش سالگی وارد مکتبخانهای در شهر دشتک (چهارمحال و بختیاری) شد. ۹ ساله بود که پدرش فوت کرد و تحت قیمومت علیقلیخان سردار اسعد بختیاری (رئیس ایل بختیاری) و پسر او جعفرقلیخان سردار اسعد بختیاری قرار گرفت. پژمان هرگز ارثیهٔ پدری خود را دریافت نکرد و برخلاف وصیت پدرش، او را برای تحصیل به اروپا نفرستادند.
پژمان چند سال بعد به تهران برگشت و در مدرسهٔ ابتدایی اشرف مشغول تحصیل شد. پس از آن وارد مدرسهٔ سنلویی شد و در آنجا زبان و ادبیات فرانسه را فراگرفت. او در سنلویی همکلاس نیما یوشیج، و شاگرد نظام وفا بود. پژمان پس از فارغالتحصیلی از سنلوئی به مشهد رفت و در آنجا ادبیات کلاسیک فارسی را زیر نظر ادیب نیشابوری، و زبان و ادبیات عربی را زیر نظر بدیعالزمان فروزانفر آموخت.
پژمان در سال ۱۳۰۴ به تهران برگشت و خدمت سربازی را آغاز کرد. چون با زبان فرانسه آشنا بود، او را پس از دورهٔ آموزشی به واحد جدید ارتباطات بیسیم فرستادند که وابسته به وزارت جنگ ایران بود و بعدها در وزارت پست و تلگراف و تلفن ادغام شد. پژمان مدتی بعد در همین واحد استخدام شد و تا زمان بازنشستگیاش در سال ۱۳۳۷، در همین اداره مشغول کار بود. طی سالهای ۱۳۰۵–۱۳۰۴، پژمان سردبیر روزنامهٔ فکر آزاد بود که توسط احمد بهمنیار در تهران منتشر میشد. پژمان در سال ۱۳۲۷ کتابی دربارهٔ تاریخچه و روند شکلگیری خدمات پست، تلگراف و تلفن در ایران نوشت. او همچنین نخستین شمارهٔ مجلهٔ پست ایران را با همکاری نصرالله فلسفی منتشر کرد.
پس از مرگ رهی معیری در سال ۱۳۴۷، پژمان به عنوان مدیر ادبی برنامهٔ گلهای رادیو ایران، جایگزین رهی معیری شد. مهارت پژمان در سرودن اشعار متناسب با موسیقی در برنامهٔ گلها، خیلی زود باعث شهرت او شد. او همچنین عضو شورای شعر و ترانهٔ رادیو ایران بود و در ثبت و ضبط و احیای ترانهها و موسیقی محلی بختیاری در رادیو ایران، نقشی کلیدی داشت. پیشینهٔ روستایی و ایلیاتی هرگز از تخیل پژمان خارج نشد و در اشعار او انعکاس زیادی داشت.
همکاری پژمان با رادیو ایران که تا سال ۱۳۵۲ ادامه داشت و او را با بسیاری از خوانندگان و آهنگسازان برجستهٔ آن زمان از جمله علی تجویدی، پرویز یاحقی، محمود محمودی خوانساری، جواد معروفی و عبدالوهاب شهیدی آشنا کرد. پژمان در ایچاد انجمن ادبی گوهر نقش مهمی داشت و اشعار و مقالات او در مجلات ادبی مختلف مانند یغما، گوهر، ارمغان، سخن، وحید، آموزش و پرورش و نوبهار منتشر میشد.
فعالیتهای ادبی
ترجمه برخی از آثار شاتوبریان همچون «وفای زن»، «آتالا» و «رنه».
از آثار منتشر شده پژمان میتوان به آثار زیر اشاره کرد:
- دیوان اشعار
- زن بیچاره
- خاشاک
- محاکمه شاعر
- اندرز یک مادر
- کویر اندیشه
- تاریخ پست و تلگراف در ایران
- سیه روز
- محاکمه شاعر
- آتش دل
او همچنین تصحیح کتبی نظیر: لسانالغیب دیوان حافظ، دیوان جامی، ترانههای خیام، خمسه نظامی، دیوان ژاله قائم مقامی (مادرش) را برعهده داشتهاست.
ترانهسرا
یکی از زیباترین شعرهای این شاعر که توسط آواز خوانان مطرح ایرانی خوانده شدهاست آتش دل میباشد. تصنیف آتش دل (آتشی در سینه دارم) اولین بار با صدای قمرالملوک وزیری و آهنگ سازی مرتضی نیداود در مایهٔ دشتی خوانده شد. این تصنیف بعدها توسط خوانندگان دیگری همچون صدیق تعریف و همایون شجریان و سالار عقیلی و مهدیه محمدخانی و گروه پالت بازخوانی شد. متن کامل شعر:
آتشی در سینه دارم جاودانی | عمر من مرگی است نامش زندگانی | |
رحمتی کن که از غماَت جان میسپارم | بیش از این من طاقتِ هجران ندارم | |
کِی نَهی بر سرم پای اِی پَری، از وفاداری؟ | شد تمام اشک من، بس در غمت کردهام زاری | |
نوگلی زیبا بُوَد حُسن و جوانی | عطر آن گل رحمت است و مِهربانی | |
ناپسندیده بُوَد دل شکستن | رشتهٔ اُلفت و یاری گسستن | |
کِی کنی اِی پَری، تَرکِ ستمگری | میفکنی نظری آخر به چشمِ ژاله بارم | |
گر چه نازِ دلبران دل تازه دارد | ناز هم بر دل من اندازه دارد! | |
حیف اگر ترحمی نمیکنی بر حال زارم | جز دَمی که بگذرد از چاره کارم | |
دانمات که بر سرم گذر کنی به رحمت اما | آن زمان که بَرکِشد گیاهِ غم سر از مزارم | |
از نظرهای تو بی مهری عیان است | جان گداز است و نظر که آرام جان است | |
سیل اشکم با زبان بی زبانی | با تو گوید راز عشقم گرچه دانی |
نمونه اشعار
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد | کس جای در این خانهٔ ویرانه ندارد | |
دل را به کف هرکه دهم باز پس آرد | کس تاب نگهداری دیوانه ندارد | |
در بزم جهان جز دل حسرتکش ما نیست | آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد | |
دل خانه عشقست، خدا را، به که گویم | کارایشی از عشق کس این خانه ندارد | |
گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی | گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد | |
در انجمن عقلفروشان ننهم پای | دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد | |
تا چند کنی قصهٔ اسکندر و دارا | ده روزهٔ عمر این همه افسانه ندارد | |
از شاه و گدا هرکه در این میکده ره یافت | جز خون دل خویش به پیمانه ندارد |
نمونهٔ دیگر:
بودم آن شب مست رویاهای او | چون گشودم دیده، در بر دیدمش | |
از نشاط باده یا افسون عشق | از همه شب دلرباتر دیدمش | |
همچو گل شاداب و شیرین بوی و مست | پای تا سر، پای تا سر دیدمش | |
گر چه او را دیده بودم بارها | لیک آن شب، چیز دیگر دیدمش | |
همچو موج سبزه در دست نسیم | هر چه دردم نا مکرر دیدمش |
بحبوحهٔ جنگ جهانی دوم و اشغال ایران در سال ۱۳۲۰:
اگر ایران بجز ویرانسرا نیست | من این ویرانسرا را دوست دارم | |
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است | من این افسانهها را دوست دارم | |
نوای نای ما گر جانگداز است | من این نای و نوا را دوست دارم | |
اگر آب و هوایش دلنشین نیست | من این آب و هوا را دوست دارم | |
به شوق خار صحراهای خشکش | من این فرسوده پا را دوست دارم | |
من این دلکش زمین را خواهم از جان | من این روشن سما را دوست دارم | |
اگر بر من ز ایرانی رود زور | من این زور آزما را دوست دارم | |
اگر آلوده دامانید، اگر پاک | من، ای مردم، شما را دوست دارم |
مرگ
پژمان در سال ۱۳۵۳ بر اثر سرطان درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. یکی از شعرهای مشهور او بر سنگ مزارش حک شدهاست: «تا رهروی عدم شد جسم شکستهٔ ما/آسایشی عجب یافت اندام خستهٔ ما».
در ۲۸ آبان ۱۳۹۹، خیابان فاطمی در محدودهٔ خیابان کلاهدوز به نام پژمان بختیاری تغییر نام یافت.
منابع
- ↑ حسن صدیق (۱۳۷۲)، نامداران اراک، به کوشش محمدرضا محتاط.، نشر کارا، ص. ۸۶
- ↑ «PEJMAN-E BAKHTIARI, HOSAYN».
- ↑ محمدرضا میرزا زمانی (۱۳۲۹)، سالنامه کشور ایران سال پنجم
- ↑ «نامگذاری ۱۳ خیابان تهران به نام شاعران/ مخالفت خانواده مرحوم سرحدیزاده با نامگذاری یک خیابان به یاد او». خبرگزاری ایلنا. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۳-۰۹.
منبع: زندگی و اشعار پژمان بختیاری. رضا بهرامی دشتکی. سامان دانش. تهران ۱۳۹۴
- «پژمان بختیاری». وبگاه دانشنامه جهان اسلام. ۵ دی ۱۳۸۷. دریافتشده در ۲۴ دی ۱۳۸۷.
- «حسین پژمان بختیاری». وبگاه ماهنامه قافله بختیاری. ۵ دی ۱۳۸۷. دریافتشده در ۲۴ دی ۱۳۸۷.
- «پژمان بختیاری». وبگاه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.