واشقان (فراهان)
واشقان روستایی در دهستان فشک بخش مرکزی شهرستان فراهان استان مرکزی ایران است.
اطلاعات کلی | |
---|---|
کشور | ایران |
استان | مرکزی |
شهرستان | فراهان |
بخش | مرکزی |
دهستان | فشک |
۳۴°۳۹′۵۴″شمالی ۴۹°۴۹′۰۹″شرقی / ۳۴٫۶۶۵°شمالی ۴۹٫۸۱۹۱۶۷°شرقی | |
مردم | |
جمعیت | ۷۶ نفر (سرشماری ۹۵) |
رشد جمعیت | ۲۹٪- (۵سال) |
کد آماری | ۰۰۱۲۲۲ |
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۷۶ نفر (۴۸خانوار) بودهاست.
جمعیت تاریخی | ||
---|---|---|
سال | جمعیت | ±% |
۱۳۸۵ | ۱۲۹ | — |
۱۳۹۰ | ۱۰۷ | ۱۷٫۱٪− |
۱۳۹۵ | ۷۶ | ۲۹٪− |
جغرافیا
بعد ازسربالایی ماستر (فراهان) و خسروان سفلی به مزرعه شریفآباد میرسیم که با روستای خسروان سفلیفاصله چندانی ندارد وازکنارناهارگاه معروفش با آن درخت گردوی بلند قامت واشقان را میبینید که در دامنه تپههای منتهی به کوه مرجان (که به آن مرجن هم میگویند) قراردارد. به همت جهاد گران جهاد سازندگی وخود یاریهای مردمی جاده منتهی به روستا چند سال پیش آسفالت شد و از برق و پست و مخابرات و تلفن و مرکز بهداشت و شورای اسلامی و دهیاری و گاز کشی هم درآن خبری هست ولی اسراراین روستا را باید در دیگر جاهای آن جستجو کرد. درمعنی کلمه واشقان معانی متفاوتی داده شدهاست. بعضی آنرا آشیانه عقاب وبعضی مهد عاشقان معنی کردهاند. بررسیها تا کنون به معنی دقیقی از این کلمه نرسیدهاند. هرچه باشد طبیعت جذاب و متنوع؛ آب وهوای خنک و زمستان سرد واشقان خاصیتی فراموش نشدنی به این سرزمین دادهاست. گویش محلی مردم «خلجی» نام دارد که تا حدودی به ترکی شبیه است وبه همین خاطر خیلی ازواشقانیها با اهالی روستاهای ترکزبان اطراف براحتی ارتباط برقرارکرده وبا درک متقابل از یکدیگر بین شان صمیمیت ومحبت وجود داشتهاست. این ارتباطات عاطفی باروستاهای مجاورهمچون «قرمزچشمه»؛ «فشک (فراهان)»؛ «خسروان سفلی»؛ «ماستر (فراهان)» و «نقوسان» و «کردآباد (فراهان)» و غیره باعث شدهاست که ازدواجهایی بین واشقانیها واهالی این روستاها صورت گیرد وبه تبادلات فرهنگی اجتماعی واقتصادی بین روستاهای محل غنایی خاص ببخشد. به خاطرهمین ارتباطات بسیاری ازمردم قدیم واشقان با اهالی دیگر روستاها معاملات تهاتری انجام میدادهاند. درآن زمانها تبادل گندم؛ جو؛ عدس؛ نخود؛ لبنیات و روغن محلی؛ احشام؛ فرش و گلیمهای دست باف وجاجیم با روستاهای مجاورازرونق بسیار خوبی برخوردار بودهاست. تا چند سال پیش مردم دراولین روزتابستان با گذرازدرهها ومناطق کوهستانی فیمابین و با کمک الاغ و قاطر به روستای «شاهواروق» میرفتند وضمن زیارت درزیارتگاهی که درآنجا بود؛ ازبازار محلی؛ بعضی وسایل مورد نیاز خود را تأمین میکردند. زندگی مردم پرازقصهها واسطورههای کهنی است که هنوز رگههایی ازآنها گرمی بخش شبنشینیهای مردم این روستاست. این داستانها درشب نشینیها ومعمولا بهنگام خوردن کشمش؛ نخود چی ویا هرچه که خود درسنت محل بدان «شب چره» میگویند با آب وتاب تمام تعریف میشوند. قسمت زیادی ازداستانها به درگیریهای مردم با سارقین احشام؛ زدوخورد با باجگیران دولتی؛ مباشرین خانها واربابهای قدیم؛ بزرگی عروسیها ویا قدرت کارکردن افراد درجوانی شان بر میگردد که گاهی نیزبا چاشنی مبالغههای پراکنده همراه میشود. شهررفته هاهم هرازگاه با تلنگری به خاطرات قدیم خود شیرینی این یادگارهار را در ذهن مرورمی کنند. آب وهوای واشقان درزمستان سرد وخشک است واین سرمابعضی اوقات حتی تا اوایل تابستان هم حس میشود. من بارها شاهد بودهام که تااول تابستان هم مادر بزرگ خودم کرسی اش براه بوده وآدم ازنشستن زیر کرسی لذتی عمیق احساس میکند. ازاوایل پاییزهم دوباره بساط کرسی براه است. مثل خیلی از روستاهای ایران که بسیارخود کفا بودند؛ در واشقان قدیم نیز؛ بیشتر سوخت کرسیها را هیزم و چیزی به اسم «یاپ مو» تشکیل میداد که این آخری را ازمخلوط پهن یا همان تپاله گاو و گوسفندها درست میکردند وامروزه باورود کرسیهای برقی وبخاریهای گازی و دیگروسایل گرمکننده به زندگی مردم؛ هنوز هم استفاده ازسوختهای قدیمی مرسوم است ولی به گستردگی سابق نیست چون دشوار است. اندازه «یاپ مو» ها بسته به سلیقه سازنده دارد ولی معمولاً بیضوی شکل و شبیه لاک لاک پشت ولی تو پر ساخته میشدند. هرچه موقع سوختن بوی ناخوشایندی دارد ولی گرمای آن فوقالعاده است !!! و تا مدتها کرسی را گرم نگه میدارد. فصل بهارکه تمام میشد خیلی ازحیاط خانهها؛ کنارههای دیوارها یا زمینهای خالی اطراف خانهها را میدیدید که «یاپ مو» ها را درکنارآن ردیف زدهاند تا خشک شوند. زیرشان هم معمولاً کاه میریختند تا بعد از خشک شدن بهتر از زمین جدا شوند. در واشقان قریب به اتفاق خانهها دردامنه آفتاب رو ساخته شدهاند و همین باعث شدهاست که درایام سرد؛ آفتاب نشینی مردم درکنار دیوارهای منازل ویا مهتابیهای رو به آفتاب بسیار دلچسب ومرسوم باشد. ازسمت غرب که به واشقان نگاه کنی درختان گردوی سترگی که در حاشیه رودخانه خشکی که در پایینترین قسمت روستاقرار دارد و ازکنار مدرسه قدیمی و غسالخانه نوساز می گذردخود نمایی میکنند. چندین درخت رشید صنوبرنیزلابلای خانهها وباغها سرک میکشند و نمای روستا را ازیکنواختی در میآورند. ضمن اینکه درست در پشت سر روستا دو کوه سیاه رنگ که رنگ سیاه خاکشان وجه تسمیه آنها است قامت برافراشته اند. مقصودم قره تپه (تپه سیاه) کوچک وبزرگ است که معمولاً ایام بهار و بخصوص روز سیزده بدرمحل گشت وگذارجوانهای بااحساس وپرشورهیجان روستا وواشقانیهایی است که از تهران واراک یا حومه این شهرها به آنجا آمدهاند. خانههای واشقان به جزاینهایی که درده پانزده سال اخیرساخته شدهاند بیشترازجنس گل رس هستند واگرچه بعضیهاشان دروضعیتی غمبار رو به ویرانی اند ولی هنوز خوب ماندهاند. پایههای محکم این خانههای خشت وگلی سالها ضربات بی مهابای باد وباران و کولاکهای زمستانی را بجان خریده وپایدارمانده اند ولی من فکر میکنم بی مهری آدمها بیشربرجراحت دل این دیوار هااثرکرده وآنها را تخریب کردهاند. آنهایی که سالهاست بی خبراز آب و ریشه شان راهی شهرهاشده اند وکمترهم وقت میکنند مظاهر شهری را کنار گذاشته وبی کلاسی کنند وبه روستا بیایند. شایدهم دوست ندارند دهاتی خطابشان کنند !!! شاید هم قفل وزنجیرهای شهر دیگر اجازه نمیدهد آد مها صفای روستا را باحقهها وفریب شهرعوض کنند. هر چه هست نمیدانم وشاید من هم خودم ازاین آدمها باشم. !!!! باوجود آهنی شدن درب ورودی خانهها دراین چند سال اخیر، هنوزخیلی ازخانهها با همان کلونهای چوبی و کوبههای فلزی باز وبسته میشوند وبه محض ورود باسکوهایی مواجه میشویم که دروسط آنها تنورهایی برای پخت وپزنان تعبیه شدهاند ودربهار و تابستان مسکن اصلی ساکنین است. درقدیم بیشترکلاسهای مکتب خانهها دراین سکوها برگذار میشد. این سکوها محلهایی بودهاند که اکنون در تهران به اندازه ششصد خانوار تربیت شدهاند که بیشترشان توسط یکی از میرزاهای معروف بنام مرحوم میرزا عباس واشقانی تربیت شدهاند که به این آب وخاک و میهمن عزیزمان جمهوری اسلامی ایران خدمت میکنند. در حیاط خانهها قسمتی هست که به آن «حصارک» میگویند ودرایام گرمتر سال محل نگهداری گوسفند وگاوها است و معمولاً هم کمی آن طرف تر ازآن توالتهای روبازو یا سقف دار بدون در قرار داشت !!!. البته این اواخر به خاطر پیشرفتهای بهداشتی استفاده از این توالتهای روباز (اوپن !!!) کمتر شدهاست ولی هنوز در برخی خانهها دیده میشوند. معماری روستا ازنظم خاصی تبعیت نمیکند وهمین عامل باعث شدهاست کوچههای واشقان پر ازپیچ وخم باشند که درزمستان پر ازبرف روفته ازبامها شوند وگذرازآنها دشوار شود. در سالهای اخیر خیلی از تهران واراک و کرج نشینها و بطور کلی آنهایی که به شهرهای بزرگ رفتهاند مازاد درآمدهای خود را در واشقان سرمایهگذاری کرده وبا نظم بخشیدن به خانهها ومعماری آنها از تخریب وطن شان جلوگیری کردهاند که این کار بسیار قابل تحسین است. اگرچه ازنظرجغرافیایی واشقانی وسعت زیادی ندارد ولی برای تسهیل درتمایز مکانها واشقان به چند محله تقسیم شدهاست که مهمترین محلهها را محله بالا (ای سه)؛ محله پایین؛ محله گلان (محله گلها) و پشت قلعه (قلا هارتی) تشکیل میدهد. واشقان در ساختار معماری روستایی خود سه کوچه عمودی وچهار کوچه افقی بزرگ دارد که خانهها درکنار آنها ردیف شدهاند. بعضی منازل از دو طرف به دو کوچه باز میشوند. بخاطر تنگ و ناصاف بودن شان؛ و قرار داشتن کوچهها در شیب رو به افزایش روستا؛ کوچههای عمودی تقریباً غیرماشین رو و کوچههای افقی نیزتاحدودی برای اتومبیلهای کوچک قابل تردد هستند. آنهایی که بضاعتشان اجازه میدادهاست خانههای آجری جدید سازدرواشقان را رونق دادهاند وبعضی هم مدرنیته رابا سنت قدیم تلفیق وقسمتهای خراب شده را با همان بافت قدیمی وصله کردهاند که دیدنی است. بیشترخانهها دو طبقه اند وبی اغراق میتوان گفت که هیچ خانه ای نیست که بیشترازدوطبقه داشته باشد. به اتاقهایی که برای مواقع خاص (!) یا مهمانها اختصاص یافتهاند بالا خانه گفته میشود که معمولاً با فرش وگلیمهای دست باف ودرشت فرش شدهاند. بالاخانهها جاهای دنجی محسوب میشوند. گاهی عکسهایی اززمان جوانی پدربزرگها بردیوارشان پیدا میشود. پردههایی قشنگی منقش به بته جقه وگلهای سرخ یا رنگهای تند دارند و بیشترازجنس پنبه ویا چیت هستند. در طاقچههایشان هم بعضاً کتابهای قرآن ونصاب الصبیان یا نسخههای چاپ سنگی دیوان اشعار پیدا میشود. دربعضی ازاین بالاخانهها جاجیم ویا فرشهای دست بافی یافت میشوند که درنوع خود بی نظیرند ومادربزرگها با وسواس خاصی با آنها زندگی کرده وازآنهامراقبت میکنند. استفاده ازورقهای شیروانی نیزدرخانههایی که صاحبانشان وقت برف روبیهای طاقت فرسای زمستان را ندارند روبه گسترش است ولی هنوزکم نیستند خانههایی که سقفهایشان را با تیرهای چوبی درختان صنوبر؛ بید وشاخههای آن پوشاندهاست. با اینکه دیوارداخلی اتاقهای نشیمن خانهها تقریباً هرسال با پودرسفیدی که همان خاک سفید محلی است و دارای معدن است. خانهها از داخل بسیاردیدنی است. بعضیهایشان اینقدر دود خرده وسیاه هستند که حدوحساب ندارد. درفاصله یک تا یک مترونیمی دیوارداخلی بعضی ازاتاقهای درونی و خنک منازل صندوقهایی با درب. کلونهای کوچک چوبی دیده می شودکه درقدیم ازآنها به عنوان یخچال استفاده میشده وهنوز هم ماست وسر شیرولبنیات خانواده را درآنها نگهداری میکنند. سوراخهایی به طرف بیرون، هوای تازه را بدرون این محفظههای هاکه به گویش واشقانی بدان «پکک» (pa kak) میگویند هدایت میکند وکار تهویه هوا را انجام میدهند. دراتاقهای اندورنی که محل نگهداری وسایل محسوب میشوند بسته به حرفه پدر خانواده چیزهای عجیب وغریب فراوانی یافت میشود !!!. ازظرفهای مسی وقابلمههای رویی گرفته تا سینیهای مجمعی بزرگ وکوچک وطنابهای متعلق به پنجاه سال پیش !!. و پی سوزهای قدیم که به عنوان چراغ استفاده میشدهاست و اکنون به نوع خود عتقیه محسوب میشوند. خورجینهای دستباف وگونیهای گندم وجو وچرخهای نخ ریسی قدیمی و دوکهای مربوطه؛ وسایل جدا نشدنی این خانهها هستند. در برخی از خانهها هم دستاسهای سنگی که به عنوان آسیاب از آن استفاده میشدهاست هنوز موجود است. روی رفها وطاقچههای اتاقها هم وسایل ریزودرشتی یافت میشوند که به امید بکارآمدن درروزی لای درزخشتها چپانده شدهاند. دارهای گرد وغبار گرفته قالی؛ انواع داس؛ شانههای قالی بافی؛ اره؛ الکهای آرد؛ لاجینهای کشک سابی وچراغهای لمپا از دیگروسایل موجود در قریب به اتفاق این اندرونیها هستند که واقعاً دیدنی هستند ودر نوع خود عتیقه محسوب میشوند و ساکنان قدیمی هم قصد دل کندن از آنها را ندارند !!. هرکسی سعی کردهاست خرمن محصولاتش رادرنزدیکترین محل به خانه بسازد.
منابع
- ↑ «تعداد جمعیت و خانوار به تفکیک تقسیمات کشوری براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵» (اکسل). درگاه ملی آمار.