حساب کاربری
​
تغیر مسیر یافته از - فعل در زبان فارسی میانه
زمان تقریبی مطالعه: 20 دقیقه
لینک کوتاه

فعل در زبان پارسی میانه

بررسی فعل در زبان پارسی میانه از جستارهای مهم در زمینه واکاوی این زبان است. فعل یا کارواژه در زبان پارسی میانه یا زبان پهلوی یکی از بخش‌های جمله شمرده شده و همانند زبان فارسی به گونه‌های ساده، پیشوندی، مرکب (یا همبند) و عبارت فعلی بخشبندی می‌شود. دانش امروزی پیرامون فعل‌های این زبان وابسته به سنگ نبشته‌های ساسانی، سکه‌ها و کتاب‌های پهلوی می‌باشد. کارهای درخور و ارزشمندی پیرامون شناسایی، واکاوی و ریشه‌شناسی فعل‌های این زبان صورت گرفته‌است. برای نمونه می‌توان کتابهای یدالله منصوری و نیز کتاب ریشه شناسی افعال ایرانی را نامبرد.

فهرست

  • ۱ شیوه‌های ساخت فعل در زبان پارسی میانه
  • ۲ پیشوندها و پسوندهای فعلی
  • ۳ فهرست فعل‌های ساده
  • ۴ جستارهای وابسته
  • ۵ منابع

شیوه‌های ساخت فعل در زبان پارسی میانه

ساختن کارواژه در زبان پارسی میانه تقریبا بدون محدودیتی انجام می گرفته است. به دیگر سخن، از روی اسم، صفت، پی‌واژه (حرف اضافه)، پیشوند و برواژه(قید) فعل برساخته می شده است . جدول زیر نمونه ای از این دستگاه فعل-سازی را می نمایاند.

فعل برساخته
از روینمونهمعنیتوضیح
اسم مرگؽنیدن کشتن مرگ + اؽنیدن (پسوند فعل گذراساز)
اسم مصدر دیداریهیستن دیدار کردن دیدار + ایهیستن (پسوند فعل مجهول ساز)
صفت پَیداگؽنیدن پیدا ساختن پیداگ + اؽنیدن (پسوند فعل گذراساز)
ضمیر خْوؽشؽنیدن ازان خویش کردن خوؽش + اؽنیدن (پسوند فعل گذراساز)
برواژه فْرۉدؽدن فرود آوردن فرۉد + یدن (پسوند فعل ساز)
پیشوند هَمؽنیدن یکی کردن هَم+ اؽنیدن (پسوند فعل گذراساز)
پیواژه اَباگؽنیدن همراهی کردن اَباگ+ اؽنیدن (پسوند فعل گذراساز)

جدول زیر نیز روشهای برساختن فعل مجهول، ساده و گذرا را برای سوم شخص در زمان گذشته و حال می نمایاند.

پسوند فعلی
نوع فعلپسوند برای بن گذشتهپسوند برای بن حالنمونه (مصدر)معنی
فعل مجهول ایهیست ایه اَکار +ایهیستن ← اَکاریهیستن بی اثر شدن
فعل ساده یا ناگذر ایت/اید φ (تهی) اسوار+ایتن ←اسواریتن سوار شدن، سواره رفتن
فعل ساده یا ناگذر آد φ (تهی) پَدیست +آدن← پَدیستادن تهدید کردن
فعل ساده یا ناگذر ایست φ (تهی) کام+ایستن← کامیستن خواستن، کامِستن
فعل گذرا اؽنید/اؽنیت اؽن اَکار+اؽنیدن ← اَکارؽنیدن بی اثر کردن

شیوه دیگری نیز برای ساخت فعل گذرا از ناگذر بوده است که در واقع از زبان پارسی باستان برمانده بوده است. در این شیوه از روی ریشه قوی، صورت بالانده ساخته می شده است. به جدول زیر نگاه کنید.

نمونه هایی از گذراسازی فعل بصورت بالانده
فعل ناگذرمعنیفعل گذرامعنی
افسَردن سرد شدن، افسردن افساردن سرد کردن، افسرانیدن
فْرَزَفتن پایان یافتن فْرَزافتن پایان دادن
فْرَنَفتن پیش رفتن فْرَنافتن پیش بردن، هدایت کردن

این شیوه گذراسازی در زبان فارسی در دِگَراندن کاواژه های برگشتن، نشستن، شکفتن، کفتن به برگاشتن، نشاستن، شکافتن و کافتن به کاربرده شده است.

پیشوندها و پسوندهای فعلی

در زیر پاره ای از پیشوندها و پسوندهای فعلی در این زبان آورده شده‌است.

پیشوندهای فعلی
پیشوندمعنینمونه
آ/ا پیشوند فعل ساز اَگارؽنیدن (اَکار(ناکار)/بی اثر کردن، بی کاربرد کردن)
اَباز/اَباچ باز اَبازداشتن (جلوگیری کردن)، / اَپاچ ماندَن
اَبَر ابر، بر ابرآمدن (طلوع کردن)
اَبؽ/اَپؽ بی، بدون، بیرون اَپؽراهیتن (به بیراهه بردن)
اَز/اوس/ش/ز֯ بیرون اَزمودن، اوسکاردن (سگالیدن)
اَنا/ان منفی ساز اَنایافتن (بدست نیاوردن)
اَندَر در، درون اندرآوردن (تولید کردن)
اَف/اَب/اَپ بالا اَفشانیدن
اول (ul) بر، روی اول آمتن (برخاستن، بالاآمدن)؛ اول داشتن (برپا کردن)، اول ایستادن (برخاستن)
ایر زیر ایرپَدیدن (فروافتادن)
تَر بار منفی می‌سازد تَرمؽنیدن (تحقیر کردن)؛ تَرکَرتَن (بی حرمت کردن)
پس پس پس رفتن
پیش پیش پیش بوردن (پیش بردن)
پَی/پاد/پَد پِی، درپی پَیواختن (جواب دادن)، پَدیستادن (عهد کردن)
دوژ/دوش بد دوسرَوانیتن (بدآوازه کردن)
ف֯رَ/ف֯را پیش فرَگندن (پی افکندن)
ف֯راز/ف֯راچ فراز فرازگیریفتن (تصمیم گرفتن، اجرا کردن)
ف֯رود فرود، فرو فرودنیهادن (فرونهادن)
نِ/نی پایین، به سوی پایین نِگُنتن (دفن کردن)
وی بار منفی می‌رساند؛ بار وارونه به فعل می‌دهد ویچیتن (گُزیدن)
پَر/پَری پیرامون پَریستیدن (پرستاری کردن)
هم/هن هم هَمبستن (تشکیل دادن)، هَنجافتن (کامل کردن)
هو خوب، نیک هوبوییتن (بوی خوش دادن)، هوداشتن (نگهداری کردن)


پسوندهای فعلی
پسوندمعنینمونه
ایشْنْ پسوند اسم مصدر ساز شْناییشن (احترام)
اگ پسوند صفت فاعلی داناگ
َگ پسوند اسم ساز امبارَگ (انبار)
ایگ پسوند اسم ساز
َندَگ پسوند صفت فاعلی زیوَندگ (زنده)
ار پسوند اسم مصدر ساز و صفت فاعلی وینارتار (گُنارنده)
ان پسوند صفت فاعلی واران (باران)
َن پسوند اسم ساز (ابزار) پتموزَن (جامه)

فهرست فعل‌های ساده

در فهرست زیر کوشش شده‌است تا فهرستی از فعل‌های زبان پارسی میانه که ناآشنا می‌نمایند، آورده شود. توضیح اینکه از واج [ؽ] برای نشان دادن یاء مجهول و از واج [ۉ] برای نشان دادن اُی کشیده در زبان پهلوی استفاده شده است.

کارواژه‌های ساده
مصدربن حالهم ارز فارسیمعنی
اَبارونؽنیدن اَبارونؽن ؟ نادرست عمل کردن، بد کردن
اَباگؽنیدناَباگؽن؟،(ابا/با در فارسی)همراهی کردن
اَبامؽنیدن اَبامؽن ؟ مدیون بودن؛ وامدار بودن
اَباییدن اَبای بایستن بایسته بودن
اَبَخشاییدن اَبَخشای بخشودن بخشودن، عفو کردن
اَبزارؽنیدن اَبزارؽن ؟ مجهز کردن، افزارمند کردن
اَبِسپُردنابِسپُرسپردنسپردن، واگذاردن
اَبِستامیدنابِستاموَستام کردن، وَستامیدناعتماد کردن، اطمینان کردن
اَبِسیهیدن/اَبِسیستناَبِسیه؟ویران شدن، نابود شدن
اَبزودناَبزایافزودنافزودن
اَبگاردن اَبگار ؟ فراهم کردن، تهیه کردن
اَبگندناَبگنافکندنافکندن، انداختن
اَبیزگیهیستن اَبیزگیه ؟ خالص شدن، آویژه شدن
اَبیزگؽنیتن اَبیزگؽن ؟ خالص کردن، آویژه کردن
اَبیوختن/اَپیوختناَبیوز/اَپیوز؟پیونددادن، متصل کردن، وصل کردن
آپاتانؽنیتَنآپاتانؽنآبادانیدنآبادان کردن
اَپامؽنیتَناَپامؽن؟وامدار بودن، بدهکار بودن
اَپَرویچیتَناَپَرویچ؟پیروز شدن
اَپَخشاییتَناَپَخشای؟محروم کردن
اَپؽراهیتناَپؽراهابیراهیدن/بیراهیدنبیراه کردن، منحرف کردن
اَپّوردناَپَّرربودنربودن
اَچارؽنیتَناَچارؽن؟بیچاره کردن، ناتوان کردن
اَدویشتن ؟ ؟ فرمان صادرکردن
آردنآر؟آرد و آسیاب کردن
اَرزانیکؽنیتناَرزانیکؽن؟ارج نهادن، احترام نهادن
آرزوگؽنیدن آرزوگؽن ؟ آرزومند شدن
اَزدؽنیتنازدؽن؟اطلاع دادن، اعلام کردن
آزرمیتنآزرمآزرمیدناحترام کردن
اَزروفتناَزرَو؟خاموش شدن
آستاریدن آستار ؟ گناه کردن
آستارؽنیدنآستارؽن؟به گناه واداشتن
اَستُوانیتناَستُوانخَستودنخستو شدن، اقرار کردن، اعتراف کردن
آستودن آستاو ؟ تصویب کردن؛ تایید کردن
اَسْواریتَناَسوار؟اسب سواری کردن
آسیفتن آسیپ ؟ روشن کردن
اَشکو وؽنیتناَشکووؽن؟آشکوب زدن، سقف زدن
آشیختنآشینجاشپوختنپاشیدن، سرریز شدن
آشکاراگؽنیدنآشکاراگؽن؟آشکارکردن
آشنودنآشنَوشنودنشنیدن
اَفسردنافسرافسردنسرد شدن
اَفساردنافسارافسرانیدنسرد کردن
اَفسینیستناَفسین؟نابود کردن، تباه کردن
اَفسودنافسایافسودنجادوکردن
اَفشانیدنافشانافشانیدنپراکندن
اَفشوردنافشارافشردنفشاردادن
اَفدیشتنافدیش؟جهت دادن
آگاهؽنیدنآگاهؽنآگاهانیدنآگهی دادن
اَکارؽنیدناَکارؽن؟بی کاربرد کردن، بی اثر کردن
اَکاریهیستناَکاریه؟بی کاربرد شدن، بی اثر شدن
آگندنآگنآکندنپرکردن
آگوستنآگیشآگیشیدنآویزان کردن
آهوگؽنیدنآهوگؽن؟معیوب کردن، ناقص کردن
اَهرافتناَهرام؟بلند کردن، بالابردن
آهیختنآهنجآهیختنبیرون کشیدن، استخراج کردن
آمارؽنیتنآمارؽنآماردنآماردن، محاسبه کردن
اَنافتناَناب؟رد کردن؛ دور کردن؛ جلوگیری کردن
اَنامیتَناَنام؟خم شدن، تعظیم کردن
اَنبوسیتناَنبوساَنبوسیدنپدید آمدن، موجود گردیدن
اَندوشیتن/هندوشیتناَندوش/هندوش؟قرینه‌سازی کردن؛ شبیه‌ساختن
آنیدنآنَی؟رهبری کردن، رهنمودن
آنیهیتن؟؟راهنمایی کردن، هدایت کردن
اوبَستناوبَد؟افتادن
اوپارتناوپاراوباردنبلعیدن
اوچَنیتناوچَناوژندنبر زمین زدن، افکندن، کشتن
اورواهمؽنیتن اورواهمؽن ؟ شاد کردن
اوروازیستناورواز؟شادی کردن، لذت بردن
اوروازؽنیتناوروازؽن؟شاد کردن، خوشحال کردن
اَوِزماهیدناَوِزماه؟شهوت راندن، وَرَن ورزیدن
اوساندناوساناوسانیدنفروانداختن، فرودآوردن
اوسپورّیگیهیستن اوسپورّیگیه ؟ جمع شدن؛ کامل شدن
اَوِستَردناَوِسترستردنمحو کردن، زایل کردن
اوستیگانیهیستن اوستیگانیه ؟ استوار شدن، مستحکم شدن
اوسکارتناوسکارسگالیدناندیشیدن، رای زدن، مشورت کردن، بحث کردن
اوشموردناوشمارشماردنشماردن، درنظرگرفتن؛ به یاد داشتتن؛ مطالعه کردن
آوینیدنآوین؟سرزنش کردن، پنددادن
اوگارتناوگار؟دفع کردن، خارج کردن
آویشتنآواش؟مهر کردن
اوزواردناوزوارهَزواریدنفهمیدن، استنباط کردن؛ تفسیر کردن
اوزَدناوزَناوژندیدنکشتن
اوزیدناوز؟خارج شدن، تبعید شدن
اوزینیدناوزین؟خارج کردن، تبعید کردن
اُومیتؽنیتناُومیتؽن؟امید داشتن
اَویستاتناَویست؟جا دادن، قرار دادن
اَویشتافتناَویشتاب؟ستم کردن؛ شتافتن
اَهرایؽنیتناَهرایؽن؟پارسایی ورزیدن
اَهلاییهؽنیدناَهلاییهؽن؟تقدیس کردن، پرهیزگار کردن
آهوگؽنیدن آهوگؽن ؟ آلودن؛ معیوب کردن
آهیختنآهنجآهیختنبرکشیدن؛ برافراشتن، بلند کردن
اَیاتیدناَیات؟یاد کردن
اَیاردؽنیدناَیاردؽن؟سراسیمه کردن، پریشان کردن
اَیاردیدناَیارد؟سراسیمه شدن، پریشان شدن
اَیادیدناَیادیاریدنیاری کردن؛ جرات کردن
اَیاسیدناَیاس؟به یاد آوردن؛ مشتاق بودن
ایبیاستنایبیاه؟کمربند بستن
ایدونیهیتنایدونیه؟ایدون کردن، چنان کردن
ایچؽنیتنایچؽن؟هیچ کردن
ایرَختنایرَنجایراختنمتهم کردن، محکوم کردن
آیوختنآیوغ/آیوژیوغیدنیوغ زدن (به اسب)، اسب را آماده کردن؛ راندن (گردونه)
اَیورزیدناَیورز؟سفر کردن؛ حرکت کردن
اَیوزیتَناَیوز؟نزاع کردن، درگیر شدن، نامتناسب بودن
آیوزیدن آیوز ؟ بهم پیوستن؛ جفت کردن
برازیدن براز برازیدن روشنی دادن، درخشیدن
بُرژیتنبُرژ؟ترقی یافتن، ترفیع یافتن
بُرژؽنیتنبُرژؽن؟ترقی دادن، ترفیع دادن
بریشتنبریزبرشتنبریشته کردن
بْرینیدنبْرینبُرینیدنتعیین کردن
بریهؽنیدنبریهؽن؟مقدر کردن، تعیین کردن، حکم کردن؛ آفریدن
بَخشیتن/بَختنبَخشبَخشیدنبَخش کردن
بستودن بستاو بستودن بستاوه کردن، نفی کردن، انکار کردن
بوختنبوزپوزیدنرهایی یافتن
بوژؽنیتنبوژؽن؟رهایی دادن
بورزیدنبورز؟ستایش کردن، احترام کردن
بُوَندگؽنیدن بُوَندگؽن ؟ بونده کردن، کامل کردن؛ به عهده گرفتن
بَهرؽنیتنبَهرؽن؟تقسیم کردن
بیشازؽنیدنبیشازؽنبیشازیدنمعالجه کردن، درمان کردن
بؽرونؽنیتنبؽرونؽن؟بیرون کردن
بؽرونیهیستن بؽرونیه ؟ بیرون رفتن
بیشتن/بیشیستنبیش؟چزاندن، آسیب زدن
پات֯داشنؽنیتنپات֯داشنؽن؟پاداش دادن
پاتَفراسؽنیتنپاتَفراسؽن؟پادافراه کردن، تبیه کردن
پاتیخشایؽنیتنپاتیخشایؽن؟پادشاهی کردن
پادیرانیدنپادیران؟مانع شدن، جلوگیری کردن
پاسبانؽنیتنپاسبانؽن؟پاسبانی کردن
پانَگیهیستن پانَگیه ؟ پشتیبانی شدن
پایندؽنیدنپایندؽن؟ضمانت کردن
پَتاییستنپَتایپایستنپایداری کردن
پَتّودنپَتّایبتاییدنبرتاویدن، تحمل کردن، مقاومت کردن، دوام آوردن
پَتّوگیهیستن پَتّوگیه ؟ دوام آوردن، باقی ماندن
پَتییارؽنیتنپَتییارؽن؟ضدیت کردن، مخالفت کردن؛ دشمنی کردن
پَتییارگؽنیدن پَتییارگؽن ؟ پتیارگی کردن، بدی کردن
پَتیرانیتنپَتیران؟باطل کردن؛ مانع شدن
پَچیباییدن پَچیبای پَچیو فریب دادن، ریا ورزیدن
پَدیستادنپَدیستبدستیدنقول دادن، عهد کردن؛ تهدید کردن
پَدیخؽنیدنپَدیخؽن؟شکوفا کردن، کامیاب کردن
پَرایستادن پرایست از کسی حمایت کردن
پَربودن پربَو ؟ دوربودن، دوری کردن
پرداختن پرداز پرداختن پرداختن؛ انجام دادن؛ آزاد کردن از
پَردختن پردز پردختن پرداختن از، فارغ شدن، به دوش گرفتن
پَرخیزیدن (اشکانی) پَرخیز ؟ خدمت کردن، رسیدگی کردن
پَرگودن پرگَو ؟ چشم پوشیدن
پَروارتن/پروالیدنپَروار/پروال؟پروار کردن
پَروستنپروندپروستنمحاصره کردن؛ دربرداشتن
پَرریختنپَرریز؟زاید بودن
پَریستیدنپَریستپرستیدنپرستاری کردن، خدمت کردن
پَزافتنپَزام؟بالغ ساختن، به عمل آوردن
پَزدؽنیدنپَزدؽن؟دنبال کردن؛ ترساندن
پَساختنپَسازپسغدن، بسغدنمهیا کردن، تهیه کردن؛ تشکیل دادن
پَسَخوؽنیتنپَسَخوؽن؟پاسخ دادن
پَشیمانیهیستن پَشیمانیه ؟ پَشیمان شدن
پَشینجیدن/پشیختنپَشینجپشنگیدنپاشیدن، ترشح کردن
پَفشاریدنپَفشار؟شرم کردن
پَفشیریدنپَفشیر؟شرمنده شدن
پوریهیستن پوریه پُریدن پُر شدن
پوهلؽنیدنپوهلؽن؟کفاره دادن
پهریختن پهریز پرهیختن دوری کردن؛ حمایت کردن
پَهیکاردنپَهیکارپیکاریدندرخواستن؛ داویدن؛ رای زدن
پَهیکافتنپَهیکاف؟پیکار کردن، جنگ کردن؛ پرتاب کردن
پَهیکَفتنپَهیکَف؟ضربه زدن، حمله کردن؛ افتادن
پَهیکۉفتنپَهیکۉبپی‌کوفتنضربه زدن
پَیداگؽنیدنپَیداگؽن؟پیدا ساختن، روشن کردن (با توضیح)
پَیراستن پَیرای پیراستن پیراستن؛ آماده کردن
پَیرودن پَیرَو ؟ یورش بردن، تاختن
پیروزیهیستن پیروزیه ؟ پیروز شدن
پؽسیدنپؽس؟رزیدن، آراستن
پؽمؽنیدن پؽمؽن ؟ منجر به برآمدن
پَتمۉختنپَتمۉزپیموختنپوشیدن
پَیواختنپَیوازپیوازیدن (در لغتنامه دهخدا به اشتباه پیواریدن نوشته شده)پاسخ دادن، پیواز کردن
پَیوَهیدن پَیوَه ؟ استغاثه کردن، لابه کردن
تَچیدن/تختن،تزیدنتَچ/تَز؟جاری شدن
تَچینیتنتَچین؟جاری کردن
تاشیدنتاشتاشیدنبریدن؛ پدیدآوردن، ایجاد کردن
تاختن تاز تاختن جریان یافتن؛ تاختن
تپاهؽنیتنتپاهؽنتباهیدنتباه کردن
ترازؽنیدنترازؽنترازیدنوزن کردن، تراز کردن
تروفتنتروب؟دزدی کردن، غارت کردن
تَرمؽنیدنتَرمؽن؟خوارشمردن؛ تکبر ورزیدن، ترمنشی کردن
تَروؽنیدنتَروؽن؟تسخیرکردن، پیروزشدن
توختنتوزتوختنجبران کردن؛ کفاره دادن؛
توخشاکؽنیتنتوخشاکؽن؟چالاکی کردن
توخشیدنتوخشتخشیدنکوشیدن، فعالیت کردن؛ نبرد کردن
تَهمؽنیتنتَهمؽن؟نیرو دادن
جوترینیدن جوترین ؟ حدا کردن،
جوداگیهیستن جوداگیه ؟ جدا شدن
جودیهیستن جودیه ؟ متفاوت بودن، فرق کردن؛ جدا شدن
جوفتنجوگجُفتیدنجفتیدن، زوج کرفتن
چاشتنچاش؟آموزانیدن
چُشتن؟؟شهرت دادن، رواج ساختن
چَندیدنچَندچندیدنلرزیدن، چندش شدن
چَماگاهؽنیدنچَماگاهؽن؟محکوم کردن، ایراختن
چَمیتنچمچمیدنتفرج کردن
چؽریهَستنچؽریهچیریدنچیره شدن، غلبه یافتن
چیهرؽنیدنچیهرؽن؟شکل‌دادن، دیسانیدن
چیهؽنیدن چیهؽن ؟ شرح دادن؛ تشخیص دادن
خشَردؽنیدن خشَردؽن شُریدن جوشاندن
خ֯ش֯نوتنخشنایخُشنودنخشنود کردن
خواریدنخوارخوالیدننوشیدن؛ خوردن
خوارؽنیدنخوارؽن؟آب دادن؛ خوراندن
خویستنخوؽسخوییدنخَوی ریختن
خوفتنخوفسخفتنخوابیدن
خویشؽنیدنخویشؽن؟از آن خویش کردن
خویشؽهیستن خویشؽه ؟ از آن خویش شدن
دانؽنیتندانؽن؟دانا کردن
دایَگؽنیدن دایَگؽن ؟ دایگی کردن
دَبینیدندَبین؟فریفتن
دَخشَگؽنیدن دَخشَگؽن ؟ آشکار کردن
دراییدندرایدراییدنهرزه گفتن، ژاژیدن
دردؽنیدندردؽن؟به درد آوردن
درفشیدندرفشدرفشیدندرخشیدن؛ لرزیدن
درنجیدندرنجدرنجیدنسخن گفتن، صحبت کردن
درنجؽنیدن درنجؽن ؟ زمزمه کردن، تلفظ کردن
درۉختندرۉز؟دروغ گفتن؛ پیمان شکستن
دروشیدندروش؟داغ زدن
درودندروندرودندرو کردن
دَزیدندز؟سوزاندن، داغ کردن
دَفتندمدمیدندمیدن، نفس کشیدن
دَندیتندَنددندیدنبد سخن گفتن، لندیدن
دُواریدندُواردواریستن/دواردنحمله بردن
دوشسرَوؽنیتن/دوسرَوؽنیتندوشسرَوؽن/دوسرَوؽن؟بدآوازه کردن، رسوا کردن
دوشیدن(۱) / دوشیستدوش؟دوست داشتن
دوشیدن(۲)دوشدوشیدندوشیدن، عشق ورزیدن
دیداریهستندیداریه؟دیده شدن، دیدار شدن
دیسیدندیسدیسیدنساختن (بنا)، شکل دادن
راتؽنیتن راتؽن ؟ رادی کردن
راذؽنیتن راذؽن ؟ منظم کردن
رامؽنیدنرامؽنآراماندنآرام کردن؛ لذت بردن
رایؽنیدنرایؽنرایانیدنسازماندهی کردن، مدیریت مردن؛ هدایت کردن؛ اداره کردن؛ حکمرانی کردن
رَشتنرَزرَزیدنرنگ کردن
رَندیدنرَندرَندیدنرَنده کردن
رَواگؽنیدنرَواگؽن؟رواج دادن
رَوؽنیدنرَوؽن؟روانه کردن
ریشیدن/ریشتنریشریشیدنزخمی کردن، ریش کردن
روزؽنیدن/روچؽنیتنروزؽن/روچؽنروزیدن، روژیدنروشن کردن، نور دادن
رودنرونرودنکندن؛ بیرون آوردن
ریستگؽنیدن ریستگؽن ؟ محکم کردن؛ مطمین کردن؛ ثابت کردن
زادن 1 زای زادن زادن
زادن 2 زای ؟ به ارث بردن
زامؽنیدنزامؽن؟فرستادن، رهبری کردن
زروفتنزرَو؟خاموش شدن
زَستن/زاییستنزای؟تقاضاکردن، خواستن
زوریهیستن زوریه ؟ زورمند شدن
زَهرؽنیدن زَهرؽن ؟ زَهر دادن
زیویستنزیوزیستنزیستن
زیوؽنیدن زیوؽن زیوانیدن حیات دادن، زنده کردن
زیناوَندؽنیتنزیناوَندؽن؟مسلح کردن
زؽنؽنیدنزؽنؽن؟نگهداری کردن
زینؽنیدنزینؽن؟آسیب زدن
زیوؽنیدنزیوؽنزیوانیدنزنده کردن
ساختنسازساختنساختن؛ تحمل کردن
سارؽنیدنسارؽن؟برانگیختن
سامانؽنیدن سامانؽن ؟ سامان دادن، محدود کردن
سامانیهیستن سامانیه ؟ سامان داده شدن، محدود شدن
سانیدنسان؟فرازاندن، بالابردن، برآوردن
سْپَردنسپَرسِپَردنپایمال کردن، کوفتن
سْپورؽنیدنسْپورینسُپُردنکامل کردن، تکمیل کردن
سْپوریهیستن سْپوریه کامل شدن، تکمیل شدن
سپوختنسپوزسپوختنتجاوزکردن؛ نافرمانی کردن؛ قانون شکستن؛ ردکردن
سْپیختنسپیز؟جوانه زدن؛ درخشیدن
ستَدنستاناستدنستاندن، به زور گرفتن
ستَردنستَر؟مدهوش شدن، مبهوت شدن، حیران شدن
ستَردؽنیدن ستَردؽن ؟ مدهوش کردن، مبهوت کردن
سْتُوؽنیدنستُوؽنستوهیدنغلبه یافتن، شکست دادن
سْراییدنسْرای؟محافظت کردن
سرودنسرای؟آوازخواندن، باصدای موزون خواندن
سرَوؽنیدنسرَوؽن؟منتشر (خبر) کردن، خبر دادن
سْرووێنیتنسْرووێن؟شهرت یافتن
سریشتنسریشسرشتنآمیختن؛ سرشتن؛ خمیرمایه کردن
سَزیستنسَز؟سپری شدن
سزیدن سز سزیدن سزیدن
سزؽنیدن سزؽن سزانیدن سزاوار کردن
سَختنسَنجسنجیدنسنجیدن
سْنَهیتنسْنَه؟تاثیر کردن، اثر کردن
سَهیستنسَهسَهِستننمایان شدن؛ به نظر آمدن
سُهیستنسُهسُهِستناحساس کردن، پرماسیدن
سودؽنیدن سودؽن ؟ سودمند ساختن
سْوَهیستنسوَه؟افسوس خوردن، اندمیدن
شایستنشایشایستنشایستن، توانستن
شادیهیستنشادیه؟شاد شدن
شارسیدنشارس؟شرمسار شدن
شکَرویدنشکَروشکرفیدنسکندری خوردن؛ مردد بودن
شناییدنشنای؟سنا گفتن، احترام کردن
شنایؽنیدنشنایؽن؟خشنود کردن، احترام کردن
شنازیدنشنازشناویدنشنا کردن
شودنشَوشدنرفتن
شیفتنشیبشیفتن/شیبیدنتند رفتن؛ برآشفتن؛ برهم زدن
غَرّانیدنغَرّانغریدنغریدن
فراخؽنیدنفراخؽنفراخیدنفراخ کردن (غذا)
فرَسیستنفرَسین؟شکستن
فرَگانؽنیتنفرَگانؽن؟آغازیدن؛ تاسیس کردن
فرَگستنفرَگنفَرکندنمتلاشی شدن، فرسودن
فرَگندنفرَگن؟پی افکندن، تاسیس کردن
فرَموشیدن/فرَموشتنفرَموشفراموشیدنفراموش کردن
فرَیادیدنفرَیاد؟یاری کردن
فرَهیختنفرَهنجفرهیختن(دانش) آموختن
فرَنَفتنفرَنَم؟پیش رفتن، عزیمت کردن
فرَنافتنفرَنامفَرنافتنپیش رفتن؛ تبلیغ کردن؛ اظهار کردن؛ رهبری کردن، هدایت کردن؛ رواج دادن
فرَزَفتنفرَزَم؟پایان یافتن؛ تکمیل شدن
فرَزافتنفرَزامفرجامیدنپایان دادن؛ تکمیل کردن
فرَواردنفرَوار؟پیش آوردن، تعارف کردن (غذا)
فروگیهیستنفروگیه؟فروغ دادن
فرَوینیتن/فرَوینِستنفرَوین؟پیش‌بینی کردن
فْرؽچوانیتنفرؽچوان؟اجبار کردن، ملزام کردن، فریضه مند کردن
فشونیدنفشون؟تیمارداشتن (اسب)
کامِستنکامکامیدنخواستن، آرزو کردن
کامگاریهیستنکامگاریه؟کامگار شدن
کُخشیدنکُخشکوخشیدن، کوشیدنکوشیدن
کَرّینیتنکَرّین؟ارّیدن
کُستن؟آکُستنکمربند بستن
کَفتنکَفکفتنافتادن
کینؽنیتنکینؽن؟کین داشتن، رَشگ ورزیدن
گَرامیگؽنیدن گَرامیگؽن گرامیدن گرامی داشتن
گَرزیدنگَرزگرزیدنگلایه کردن؛ اعتراف کردن، توبه کردن
گَزاییدنگَزای؟آسیب رساندن
گَستن گَز گزیدن گزیدن
گَشیدن گَش غش شاد بودن
گوشیتنگوش؟گوش دادن
گوبراسیتنگوبراس؟بیدار کردن، قبراق کردن
گوگاریدنگوگارگواردنگواردن
گوگاندنگوگان؟نابود کردن، ویران کردن
گوگاییدنگوگای؟گواهی دادن، شهادت دادن
گوماردنگومارگماردنگماردن
گومانیتنگومانگومانیدنگمان کردن
گومیختنگومیز؟آمیختن
گوهرایینیدنگوهرایین؟بیدار کردن، انگیختن
گوهْریتنگوهرگوهَریدن، گَهولیدنمعاوضه کردن
گوهرینیدن گوهرین تغییرشکل دادن
ماردن/مارتنمار؟حس کردن، پی بردن
مَرگؽنیدن/مَرگؽن؟کشتن
مَسؽنیتن/مَسؽن؟بزرگ داشتن
مؽنیدنمؽن؟اندیشیدن، درنظر گرفتن
میزنؽهؽنیدن میزنؽهؽن ؟ بخار زدن، شبنم زدن، نَژمیدن
مَرنجؽنیدنمرنجؽن؟ویران کردن
موشتن/مالیدنمالمُشتنمالیدن؛ مشت و مال زدن
موشیدنموش؟کناره‌گیری کردن، دوری کردن
مِهؽنیدنمِهؽن؟بزرگ کردن، زیاد کردن
مؽچیتنمؽچمچیدنچشمک زدن، مژه زدن
میزیدنمیزمَزیدنمکیدن؛ چشیدن
میزنؽؽنیدن میزنؽؽن ؟ یصورت مه (شبنم) درآوردن
مَیؽنیدنمَیؽن؟می خوراندن، مست کردن
نَستننَس؟تباهیدن
نِکُنتننِکُننِگَندندفن کردن
نَزاریهیستن نَزاریه ؟ نزار شدن
نَزارتننَزار؟نَزار گردن، ضعیف کردن
نیائیتننیای؟نیایش بردن
نیباستننیبای؟زمین نهادن، فروافگندن
نیبَستننیبَی؟دراز کشیدن، خوابیدن
نیبَردیدننیبَردنبردیدننبرد کردن
نیپیکؽنیتننیپیکؽن?تدوین کردن
نیدننَی؟رهبری کردن
نیخواردننیخوارنِهاردنشتافتن، عجله کردن
نیرافتننیرام؟فرودآمدن، فروافگندن
نیرفْسْیدننیرفس؟کم شدن، تقلیل رفتن
نیروگیهیستن نیروگیه ؟ نیرومند شدن
نیشاستننیشاننشاختنبرقرار کردن
نیشیدننیشنیشیدنمشاهده کردن
نیگَریدننیگَرنگریستننگاه گردن، توجه کردن، درنگریستن
نیگیختننیگیزنگیختنتوضیح دادن، ارایه دادن
نیگونیهیستننیگونیه؟سرنگون شدن
نیوخشیدننیوخشنیوشیدنگوش دادن؛ فرمان بردن
نیویستننیوؽد؟نوید دادن؛ عرضه داشتن
نیویدؽنیدننیویدؽن؟نوید دادن؛ اهدا کردن
نیوینیتننیوین؟شروع کردن
نیوینیهیستننیوینیه؟شروع شدن
نیهاریدننیهار؟شتافتن
نیهواریتننیهوار؟سیل آمدن
نیهیختننیهَنج؟فروکشیدن؛ افسار کشیدن
نیهوفتن/نیهومبیدننیهومبنهفتنپنهان کردن
واختنواژواجیدنصحبت کردن، گفتن
واریدنوارباریدنباریدن
وازیدن(۱)وازوزیدنحرکت کردن؛ پرواز کردن
وازیدن(۲)وازباختنبازی کردن
وازؽنیدن وازؽن ؟ بردن، انتقال دادن
واسترؽنیدن واسترؽن ؟ مراقبت و نگهداری کردن
والیدنوالبالیدنرشد کردن، کامیاب شدن
والؽنیدن والؽن بالاندن رشد دادن
وامیدنوام؟هراشیدن، قی کردن
وانیهستن وانیه ؟ شکست خوردن، مغلوب شدن
وانیدنوان؟پیروز شدن، چیرگی یافتن
واییدنوای؟پرواز کردن، اوج گرفتن
وایؽنیتنوایؽن؟پرواز دادن؛ هدایت کردن
وَخشؽنیدنوَخشؽنوَخشیدندرخشیدن؛ بالیدن، رشد و نمو کردن
وَردؽنیدنوَردؽنگرداندنچرخاندن؛ تغییر دادن
وَرزیدنوَرزورزیدن/بَرزیدنکار کردن، فعالیت کردن؛ کشاورزی کردن؛ سبب شدن
وریشتن ورؽز برشتن برشتن
وَشتن/وَردیدنوردوَشتنگردیدن، تغییر یافتن، سرگردان بودن
وَنیهیستن وَنیه ؟ ویران شدن
وَنؽنیدن وَنؽن ؟ ویرانیدن
ووروییستنوورویگرویدنایمان آوردن
وییابانؽنیدنوییابانؽن؟فریفتن، گمراه کردن، مفتون کردن
ویچؽتنینویچؽنگزیدنتمیز دادن
ویختنویزبیختنبیختن، الک کردن، جدا کردن
ویداختنویدازگداختنگداختن
ویدَشتن/ویدردیدنویدر؟بیختن، الک کردن، برگزیدن، جدا کردن
ویدوارؽنیدن ویدوارؽن خشنود کردن؛ تسلی دادن
ویدیفتنویدیب؟فریفتن
ویراژیدنویراژ؟مرتب کردن، آماده کردن
ویراستنویرایویراستناصلاح کردن
ویریختنویریزگریختنگریختن
وی یۉزیدن؟وی یۉز؟شل کردن، خنثی کردن
ویزاستن/ویزاییدنویزایگَزاییدنمحروم کردن؛ گزند زدن، آسیب رساندن
ویزاردن/ویچارتنویزار/ویچارگُزاردن/ویچاردنتوضیح دادن، تفسیر کردن؛ تبیین کردن؛ گزاردن؛ برآوردن؛ از گرو درآوردن؛ ترجمه کردن
ویزَندیدنویزَند؟لرزیدن، مرتعش شدن
ویزودن ویزای گزاییدن آسیب رساندن
ویزوستنویزوهپژوهیدنبررسی کردن؛ آزمودن؛ بازجویی کردن
ویزیدنویزینگُزیدنبرگزیدن؛ تمییز دادن؛ جدا کردن
ویزیریستن ویزیر گُزیردن چاره حستن؛ اختیار کردن
ویزیرؽنیدن/ویچیرؽنیدنویزیرؽن/ویچیرؽنوَچَر دادن، وچرگرفتوی دادن، حکم دادن
ویزیریهیستن ویزیریه ؟ فتوی داده شدن، حکم داده شدن
وؽزؽنیهیستن وؽزؽنیه ؟ تمییز داده شدن، جدا شدن
ویزیهیستن ویزیه ؟ تمییز دادن، تشخیص دادن
ویساندنویسان؟جدا کردن
ویسودنویسای؟آسودن، استراحت کردن
ویسیستنویسینگُسستنشکستن، گسیلاندنن
ویستنویه؟پرتاب کردن، انداختن (تیر)
ویسپوردنویسپَر؟پایمال کردن
ویستردنویستَرگستردنگستراندن
ویشادنویشایگُشودنبازکردن؛ آزاد کردن
?ویشان؟بیتوته کردن
ویشکفتن ویشکف شِکفتن کج کردن؛ منحرف کردن
ویشکوفتنویشکۉف؟شکفتن؛ از تخم درآمدن
ویشکیدنویشکین؟جدا کردن؛ تقسیم کردن
ویشوفتنویشۉبگُشُفتن/کُشُفتنبرآشتفتن؛ ویران کردن
ویشینجیدنویشینج؟زهر پاشیدن
ویفتنویب؟خدعه زدن
ویگرادنویگراس؟بیدار شدن
ویگَندنویگَن؟ویران کردن
ویمارؽنیدن ویمارؽن ؟ بیمار کردن
ویماییدن ویمای ؟ رنج بردن؛ تجربه دیدن
ویموشتنویمَرز؟آسیب زدن، خراب کردن
وینیردن وینیر ؟ مرتب بودن؛ ماندن
ویناردنوینارگُناردنمرتب کردن، منظم کردن، راست و ریس کردن
ویناهیدنویناه؟نابود کردن، تباه گردن، صدمه زدن
ویندادنویندگُندادن یافتن، بدست آوردن، کسب کردن؛ اختیار کردن
وی یوفسیدن؟وی یوفس؟شادی کردن
ویهانؽنیدنویهانؽن؟سبب شدن، باعث شدن، بهانه شدن
ویهؽچؽنیتن ویهؽچؽن ؟ تقویم را ویراستن؛ کبیسه گیری کردن
ویهیرتنویهیرگوهریدن/گهولیدنتغییر کردن؛ تعویض کردن
ویهیستنویهیز؟جابجا کردن، پیش رفتن
وییافتنوییاب؟بازکردن (دهان)
هاختنهازهاختنترغیب کردن؛ گرواندن؛ رهبری کردن، هدایت کردن
هاریفتن هاریب؟ ؟ نسبت دادن چیزی به کسی
هازؽنیدن هازؽن ؟ باوراندن، به سوی خود کشاندن
هیختن/هَختنهَنجهیختنبرکشیدن؛ تلقین کردن
هَروفتن هَروب ؟ گردآوری کردن
هشتنهلهشتناجازه دادن؛ وانهادن؛ گماردن؛ قراردادن
همباریدنهمبارانباردنانباشتن، گرد آوردن
همباستنهمباه؟به زیر افکندن، ویران کردن
همبایؽنیدن همبایؽن انبازیدن شریک کردن، سهیم کردن
هم‌بردن همبر ؟ جمع کردن، برهم بردن
همبَستنهمبندانبستنشکل‌دادن، تشکیل دادن، ترکیب کردن؛ درهم تنیدن؛ پَروستن
همبودنهمبَوترکیب شدن؛ یکی شدن
همبوسیدنهمبوسانبوسیدنبوجود آمدن، آبستن شدن
هَمپُرسیدنهمپرس؟مشورت کردن، گفتگو کردن
هَمچَمیدنهَم چَم؟با هم قدم زدن
هَسپیهیتن هَسپیه ؟ در آسایش بودن
همکاریهیستن همکاریه ؟ همکار شدن، متحد شدن
هم گوگاییهیستنهم گوگاییه؟موافق بودن
هم گوگاییدنهم گوگای؟موافقت کردن
هَمنافیهیستن همنافیه ؟ هم‌خانواده شدن
هَمیستاریدنهمیستار؟دشمنی ورزیدن، مخالفت کردن، پادورزیدن
هَمؽنیتنهَمؽن؟ترکیب کردن؛ یکی کردن
هَنبَسانؽنیدن هَنبَسانؽن ؟ سرزنش کردن، متهم کردن
هَنجافتنهَنجامانجامیدنپایان دادن، اجرا و کامل کردن
هَنجَفتنهَنجَم؟پایان یافتن، فرجامیدن
هَنجَمَنؽنیدن هَنجَمَنؽن ؟ انجمن کردن؛ سخن گفتن
هَنجوختن هَنجوغ ؟ جفت شدن
هَنداختنهَندازانداختندرانداختن، برنامه ریختن، طرح‌ریزی کردن؛ داوری کردن؛ اندازه گرفتن
هَندرزؽنیدنهَندرزؽن؟اندرز دادن
هَندودنهَندایاندودناندود کردن
هَندؽمانیهیستن هَندؽمانیه ؟ معرفی شدن
هَندؽمانیدنهَندؽمان؟آشنا کردن، معرفی کردن
هَنگاردنهَنگارانگاشتندرنظر گرفتن؛ پنداشتن؛ تعیین کردن
هَنگَرتؽنیتنهَنگَرتؽن؟اجرا کردن
هَنگافتنهَنگام؟انجمن کردن
هَنگراییدنهَنگرای؟سوگواری کردن
هَنگیردؽنیدنهَنگیردؽنانگیردن (پازند)خلاصه کردن؛ کامل کردن
هَنگیختنهَنگیزانگیختنانگیختن
هواسیتنهواس؟پاک کردن
هوبوییتنهوبوی؟بوی خوش دادن
هوداشتنهودار؟مراقبت کردن
هوسَچیتن هوسَچ ؟ متناسب بودن
هوسرَوؽنیدن هوسرَوؽن ؟ خوش‌نام کردن
هوسکارتنهوسکار؟خوب اندیشیدن
هوکاریتنهوکار؟تسلی دادن
هونیدنهون؟بیرون کشیدن، استخراج کردن؛ فشردن (عصاره میوه)
هَییارؽنیدن هَییارؽن ؟ یاری کردن
یَشتنیَزیَشتنپرستش کردن، جشن گرفتن
یۉجدَهرؽنیدن یۉجدَهرؽن ؟ پاکیزه کردن، مطهر کردن
یۉجدَهرؽهیستن یۉجدَهرؽه ؟ پاکیزه شدن، مطهر شدن

جستارهای وابسته

  • فعل ساده
  • ریشه‌شناسی
  • ریشه‌شناسی فعل‌های فارسی
  • زبان پارسی میانه
  • افعال زبان پهلوی

منابع

  1. ↑ زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن، نوشته ژاله آموزگار
  2. ↑ بررسی ریشه شناختی فعلهای زبان پهلوی
  3. ↑ Etymological Dictionary of the Iranian Verb By Johnny Cheung
  4. ↑ بررسي ساختار فعل هاي جعلي در فارسي ميانه و فارسي دري، نوشته یداالله منصوری
  5. ↑ پیشینه تاریخی پیشوندهای فعلی در زبان فارسی، نوشته یدالله منصوری و محمد مهرجویی
  6. ↑ فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی
  7. ↑ فرهنگ فارسی به پهلوی نوشته استاد فره‌وشی
  8. ↑ ترجمه قرآن قدس
آخرین نظرات
  • فعل
  • مرکب
  • زبان فارسی
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.