زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

   پس از تسخیر سفارت امریکا در 13 ابان 1358 به دست دانشجویان پیرو خط امام (جیمی کارتر) رییس جمهور وقت امریکا در بحرانی 444 روزه گرفتار شد. در این دوره (سایرونس ونس) وزیر وقت امور خارجه ایالات متحده و (زبیگنیو برژینسکی) دستیار امنیت ملی امریکا به عنوان موثرترین مهره های دولت کارتر، بازیگران و طراحان اصلی کاخ سفید برای برون رفت از بحران گروگان گیری بودند. ونس در پی حل بحران از طریق راه کارهای دیپلماتیک بود و برژینسکی تنها راه برون رفت از بحران پیش امده را برخورد نظامی با جمهوری اسلامی می دانست. پس از ناکارامدی شیوه های دیپلماتیک ونس، دولت کارتر بر اساس ایده و نظر برژینسکی در تاریخ 24 اوریل 1980 برابر با 4 اردیبهشت 1359 اقدام به عملیات نجات گروگان ها موسوم به عملیات پنجه عقاب در خاک ایران کرد که در همان مرحله اول در صحرای طبس با شکست سنگینی مواجه شد. در پی این شکست سایرونس ونس که مخالف حمله نظامی بود از وزارت امور خارجه استعفا داد و دولت کارتر در انتخابات ریاست جمهوری با قبول شکست از (رونالد ریگان)، کاخ سفید را به جمهوری خواهان سپرد.

  در پی ناکامی دولت ایالات متحده آمریکا در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در تهران که توسط گروهی به نام دانشجویان پیرو خط امام گروگان گرفته شده بودند، جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، دستور انجام عملیات آزادسازی را صادر کرد.

  طی این عملیات، ۶ هواپیما و ۸ بالگرد نیروهای مسلح آمریکا برای آزادی ۵۳ گروگان در تهران، وارد حریم هوایی ایران شدند. در حین این عملیات، ۳ بالگرد دچار نقص فنی شده و در نهایت، عملیات با کشته شدن ۸ نفر در نزدیکی طبس و برخورد یک هواپیمای سی-۱۳۰ و یک بالگرد سی‌اچ-۵۳ و باقی‌ماندن ۵ بالگرد بر روی زمین، شکست خورد. سایر نیروهای حاضر در عملیات و ۵ هواپیمای باقی‌مانده، خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز و جزیره مصیره در عمان، رساندند.



 انگیزه عملیات​


  در ۴ نوامبر ۱۹۷۹، پنجاه و دو دیپلمات و شهروند آمریکایی در سفارت ایالات متحده در تهران توسط گروهی از دانشجویان ایرانی موسوم به دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، هواداران پرشور انقلاب ۱۳۵۷، گروگان گرفته شدند. جیمی کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا، گروگان‌گیری را اقدامی «باج‌خواهانه» و گروگان‌ها را «قربانیان تروریسم و هرج و مرج» خواند. اما از سوی انقلابیون در ایران به‌عنوان اقدامی علیه ایالات متحده و نفوذ آن در ایران، تلقی می‌شد. کارتر پس از شکست مذاکرات آزادسازی گروگان‌ها، در آوریل ۱۹۸۰ به وزارت امور خارجه ایالات متحده دستور داد تا روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کند.

  سایروس ونس، وزیر خارجه وقت آمریکا، مخالف این عملیات نظامی بود که توسط زبیگنیف برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا ارائه شده بود. سایروس ونس، که در آن هنگام بیمار بود از ۱۰ آوریل برای تعطیلاتی طولانی به فلوریدا رفته بود. در روز جمعه ۱۱ آوریل، برژینسکی، مشاور امنیت ملی، جلسه تازه‌ای را برای بررسی عملیات نجات آغاز نمود. وارن کریستوفر، معاون وزیر، بدون اطلاع سایروس ونس در جلسه شرکت نموده بود. بعدها سایروس ونس با «شیطان» خواندن برژینسکی از سمت وزیر خارجه استعفا داد.

  کارتر انجام این عملیات را با نام رمز عملیات پنجه عقاب، تأیید کرد. کارتر همچنین به برنامه‌ریزی برای انجام یک حمله هوایی تنبیهی همزمان ادامه داد، اما انجام آن عملیات، در ۲۳ آوریل، یک روز پیش از آغاز عملیات نجات، لغو شد.


 برنامه ریزی
  

برنامه‌ریزی برای یک مأموریت نجات احتمالی در ۶ نوامبر، دو روز پس از گروگان‌گیری آغاز شد. فرماندهی مشترک عملیات بر عهده سپهبد جیمز بی. واوت بود که به وادی قانا در مصر فرستاده شد و مستقیماً به رئیس‌جمهور ایالات متحده گزارش می‌داد. سرهنگ جیمز اچ. کایلی از نیروی هوایی ایالات متحده به‌عنوان فرمانده میدانی عملیات هوایی و سرهنگ چارلز آلوین بکویت از دلتا فورس به‌عنوان فرمانده میدانی عملیات زمینی، به ژنرال واوت گزارش می‌دادند.

  گروهی شبه‌نظامی متعلق به مرکز فعالیت‌های ویژه سازمان سی‌آی‌اِی که توسط افسر بازنشسته نیروی ویژه ارتش، ریچارد جی. میدو در تهران هدایت می‌شد، دو مأموریت داشت: کسب اطلاعات درباره گروگان‌ها و محوطه سفارت و انتقال نیروهای دلتا از نزدیکی شهر گرمسار (صحرای ۲) به محوطه‌ای نزدیک به سفارت ایالات متحده در تهران در واقع مهم‌ترین اطلاعات، از طریق آشپز سفارت که توسط دانشجویان آزاد شده بود به‌دست آمد. گروگان‌ها در محوطه سفارت و ۶ تن از آن‌ها در ساختمان وزارت امور خارجه ایران، نگهداری می‌شدند.

  در روز ۳۱ مارس، سه هفته قبل از عملیات، یک تیم کنترل نبرد نیروی هوایی آمریکا، به فرماندهی سرگرد جان تی کری جونیور، با یک فروند توئین اوتر (یک نوع هواپیمای دو ملخه کوچک) به منطقه شروع عملیات در نزدیکی طبس در استان خراسان (امروزه بخشی از استان خراسان جنوبی است) رفتند. آن‌ها نام این منطقه را «صحرای ۱» می‌گذارند. آن‌ها به همراهی جیم راین و کلاود باد مک‌بروم به‌صورت مخفیانه برای ارزیابی محلِ فرودِ هواپیماهای سی-۱۳۰ رفته بودند. کری توانست با موفقیت به ارزیابی زمین برای باند فرود بپردازد و روشنایی مادون قرمز کنترل از راه دور را برای تشخیص باند فرود نصب نماید. او همچنین از زمین فرود نمونه‌برداری کرد تا استقامت زمین کویر را برای فرود هواپیماها ارزیابی کند.


 عملیات


  عملیات، پس از غروب آفتاب در ۲۴ آوریل ۱۹۸۰ آغاز شد. در عمل، تنها بخش انجام‌شده عملیات، مربوط به انتقال تجهیزات و تیم تهاجمی و سوخت، توسط هواپیمای ئی‌سی-۱۳۰ به منطقه «صحرای ۱» (۶۰ کیلومتری جنوب غربی طبس) بود.

  عملیات انتقال از جزیره مصیره در عمان آغاز و به نقطه «صحرای ۱» انجام شد. یکی از هواپیماهای ام‌سی-۱۳۰ با نام رمز «دراگون ۱» در ساعت ۲۲:۴۵ به وقت ایران پس از فعال شدن روشنایی‌های زمینی‌ای که قبلاً در منطقه کار گذاشته بودند، در «صحرای ۱» به زمین نشست. فرود در تاریکی کامل شب انجام می‌شد و خلبانان فقط به کمک روشنایی مادون قرمزی که توسط تیم کنترل نبرد نیروی هوایی آمریکا، سه هفته قبل در محل نصب شده بود، فرود آمدند. نور مادون قرمز فقط با عینک دید در شب قابل رویت بود.

  هواپیمای «دراگون ۱» که بسیار سنگین بود، مجبور شد قبل از فرود چهار بار در منطقه دور بزند تا از عدم وجود موانع در سر راه مطمئن شود و وضعیت خود را با باند فرود تنظیم کند. باند فرود، در اصل یک جاده خاکی ماشین‌رو بود که گاهی مسافر از آن رد می‌شد. با این حال به هنگام فرود، بال «دراگون ۱» به شدت آسیب دید، هر چند قابلیت پرواز خود را از دست نداد. پس از فرود، تیم کنترل مبارزه پرواز هوایی آمریکا که از راه دور به فرماندهی سرگرد جان تی کری جونیور هدایت می‌شد، از هواپیما پیاده شدند. سربازان تیم کنترل مبارزه پرواز هوایی آمریکا یک باند فرود موازی به همراه سامانه ناوبری هوایی تاکتیکی را در شمال جاده خاکی، برای راهنمایی فرود هلیکوپترها نصب کردند. سپس دومین و سومین هواپیماهای سی-۱۳۰ به زمین نشستند و باقی نیروهای دلتا پیاده شدند. در ساعت ۲۳:۱۵ هواپیماهای «دراگون ۱ و ۲» از زمین برخاستند و به پایگاه‌ها خود برگشتند تا ۳ هواپیمای ی‌سی-۱۳۰ و ۸ هلیکوپتر آراِچ-۵۳ در «صحرای ۱» به زمین بنشینند.

  اما کمی بعد از پیاده شدن اولین گروه در «صحرای ۱»، کامیونی تانکردار که ظاهراً در حال قاچاق سوخت بود، به محل نیروهای آمریکایی رسید. نیروهای آمریکایی نیز به سمت کامیون شلیک کردند. مسافر کامیون کشته شد، ولی راننده کامیون موفق به فرار با کامیون دیگری شد. با تصور اینکه راننده کامیون در حال قاچاق سوخت بود، فرار او مخاطره‌ای برای عملیات ارزیابی نشد.[۲۸] کامیون در حال سوختن باعث روشنایی زمین کویر تا کیلومترها دورتر شد. البته همین روشنایی نقطه مبدأیی را برای خلبان‌های هلیکوپترها فراهم آورد. همزمان یک اتوبوس مسافربری با ۴۳ مسافر که در حال عبور از جاده‌ای بود که از آن به عنوان باند فرود استفاده می‌شد به زور متوقف شد و مسافران آن در هواپیمای «دراگون ۳» بازداشت شدند.

  هلی‌کوپترهای آراِچ-۵۳ (با نام‌های رمز بلوبیرد ۱ تا ۸) در حال پیوستن به هواپیماهای دراگون و ریپابلیک بودند. در بین راه، خلبان هلی‌کوپتر «بلوبیرد ۶» متوجه ترک‌خوردگی تیغه ملخ‌های هلی‌کوپترش شد. بلوبیرد ۶ در محلی در نزدیکی بافق، فرود آمد و در همان محل، رها شد. سرنشینان بلوبیرد ۶ نیز سوار بلوبیرد ۸ شدند و ۷ هلی‌کوپتر باقی‌مانده در ادامه مسیر به یک طوفان شن (هبوب) برخورد کردند که از قبل پیش‌بینی نشده بود.

  «بلوبیرد ۵» پس از آن‌که نشانگرهای پروازش به‌خاطر طوفان شن مختل شدند، مأموریت را ترک کرد و به ناو هواپیمابر نیمیتز بازگشت. ۶ هلی‌کوپتر باقی مانده با ۵۰ تا ۹۰ دقیقه تأخیر به منطقه «صحرای ۱» رسیدند. هلیکوپتر «بلوبیرد ۲» نیز آخر از همه در ساعت ۱ بامداد به محل رسید؛ در حالی‌که سیستم هیدرولیکی دومش از کار افتاده‌بود و مجبور به کار تنها با یک سیستم هیدرولیکی بود و عملاً امکان شرکت در مأموریت را از دست داده بود.

  در حالی‌که تنها ۵ بالگرد برای انتقال نفرات و تجهیزات به «صحرای ۲» باقی مانده بود، بسیاری از فرماندهان به بن‌بست رسیدن عملیات را بررسی می‌کردند. خلبان هلیکوپتر بلوبیرد ۲ به دلیل مشکل در سیستم هیدرولیکش از پرواز امتناع می‌کرد در طرف مقابل سرهنگ چارلز آلوین بک‌ویت حاضر به کاهش نفرات تیم عملیاتی نبود. سرهنگ بک‌ویت قبل از عملیات تعداد هلیکوپترها را بیشتر انتخاب کرده بود، مخصوصاً به خاطر آن‌که این هلی‌کوپترها به روشن نشدن پس از خاموش ماندن طولانی، شهرت داشتند و قرار بود نزدیک به یک روز در نقطه «صحرای ۲» خاموش بمانند. در این زمان، سرهنگ جیمز اچ. کایل، از نیروی هوایی، به سپهبد جیمز بی. واوت، فرمانده عملیات توصیه کرد تا عملیات متوقف شود. این توصیه از طریق بیسیم ماهواره‌ای به ریاست جمهوری آمریکا منتقل شد. جیمی کارتر نیز پس از دو ساعت‌ونیم، دستور ابطال عملیات را ابلاغ کرد. پیش از آغاز عملیات، حداقل تعداد بالگرد عملیاتی مورد نیاز برای تکمیل مأموریت، ۶ فروند برآورد شده بود و بر اساس طرح عملیاتی، در صورت ایجاد مشکل برای سه فروند از بالگردها، عملیات لغو می‌شد.


 برخورد و آتش سوزی

  محاسبه سوخت مصرفی هواپیماها نشان می‌داد که ۹۰ دقیقه کار در جای هواپیماها میزان سوخت یکی از هواپیماهای ئی‌سی-۱۳۰ را به آستانه بحرانی رسانیده بود. کایل فرمان داد تا ۱۰۰۰ گالن (۳٬۸۰۰ لیتر) سوخت از مخزن سوخت اضافی به مخزن سوخت اصلی هواپیماها منتقل شود، اما ریپابلیک ۴ تمام سوخت مخزن را برای تأمین سوخت سه هلی‌کوپتر مصرف کرده‌بود و سوخت بیشتری در مخزن اضافی نداشت؛ بنابراین ریپابلیک ۴ که بخشی از نیروهای دلتا را در خود داشت باید هر چه سریع‌تر پرواز خود را آغاز می‌نمود تا سوخت لازم برای رسیدن به مقصد را داشته باشد. همچنین هلی‌کوپتر بلوبیرد ۴ سوخت بیشتری نیاز داشت و می‌بایست به سوی دیگر جاده جابه‌جا می‌شد.

  برای انجام این کار، بلوبیرد ۳ می‌بایست از پشت ئی‌سی-۱۳۰ جابجا می‌شد. این هلی‌کوپتر نمی‌توانست با تاکسی کردن روی زمین جابه‌جا شود و به‌جای آن با هاور تاکسی (پرواز در ارتفاع و سرعت بسیار پایین) این کار را انجام داد.

  کنترلر نیروی هوایی که هلی‌کوپتر را هدایت می‌کرد، برای دوری از شن و خاکی که از کار هلی‌کوپتر به او می‌خورد خود را به عقب کشانید. خلبان هلی‌کوپتر که تنها کنترلر را به‌عنوان نقطه مرجع داشت، تصور کرد که به عقب رانده شده و برای تصحیح موقعیت خود، استیکر را به جلو راند که در نتیجه آن، پره اصلی هلی‌کوپتر به پایدارکننده عمودی ئی‌سی-۱۳۰ برخورد و این حادثه، باعث برخورد هلی‌کوپتر به ریشه بال هواپیما شد.

  به‌دنبال انفجار و آتش‌سوزی حاصل از برخورد بالگرد و هواپیما، هشت تن از نفرات: پنج نفر از چهارده خدمه داخل ئی‌سی-۱۳۰ و سه نفر از پنج تفنگدار دریایی داخل آراِچ‌دی-۵۳ جان خود را از دست دادند. از نفرات داخل بالگرد، تنها خلبان و کمک خلبان که هر دو به‌سختی سوخته بودند زنده ماندند. در پی آشفتگی تخلیه، خدمه بالگردها سوار بر ئی‌سی-۱۳۰های باقی‌مانده شدند و تلاش شد تا مدارک محرمانه عملیات، بازیابی شده و بالگردها از بین برده شوند. با این حال، پنج بالگرد آراِچ-۵۳ به‌طور نسبتاً سالمی در کویر ۱ باقی ماندند که از جمله آن‌ها، بلوبیرد ۲ و ۸، بعدها در نیروی دریایی ایران به‌کار گرفته‌شدند.

  ئی‌سی-۱۳۰ها، باقی نفرات را با خود به پایگاه هوایی مصیره حمل کردند و از آن‌جا دو فروند سی-۱۴۱ از پایگاه وادی ابوشیحات، نفرات را به وادی قانا بردند. تیم سی‌آی‌ای در ایران بدون آن‌که ایرانی‌ها از هویت آن‌ها آگاهی داشته‌باشند، ایران را ترک کردند.


 شن‌ها مأمور خدا هستند
  حضرت امام خمینی (ره) در همان ایام طی پیام مهمی که در خصوص حمله آشکار نظامی آمریکا صادر کردند به این نکته ظریف چنین اشاره کردند:«نباید بیدار شوند، آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاورده اند؟نباید بیدار شوند؟ چه کسی این هلیکوپتر آقای کارتر را که می‌خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‌ها ساقط کردند. شن‌ها مأمور خدا بودند. باد مأمور خداست. قوم عاد را باد از بین برد؛ این باد مأمور خداست. این شن‌ها همه مأمورند. تجربه بکنند باز.»


 تحلیل ها

  سرهنگ جیمز کایل فرمانده هوایی عملیات، پنج مشکل اصلی را مطرح می‌کند که به نظرش دلایل اصلی شکست نیروهای آمریکا بودند: اشتباه در پیش‌بینی وضع هوا، ضعف در استفاده از ابزار ارتباطی و نقص کنترل و فرماندهی، مورد سؤال بودن تصمیم توقف خلبانان، محدودیت‌های تاکتیکی نامعقول و فاکتورهای برنامه‌ریزی پرواز.

  جولیتو کیه‌زا، روزنامه‌نگار ایتالیایی، در کتابی با عنوان «هدف تهران: تهاجم کارتر و وقایع پشت پرده»، با بررسی منابع خبری و اطلاعاتی مختلف، چنین نتیجه‌گیری کرده‌است که شوروی که در آن زمان، افغانستان را به اشغال خود درآورده بود، از همان ابتدای عملیات تهاجم آمریکا، کلیه تماس‌های مخابراتی و حرکت‌های نیروهای آمریکایی را زیر نظر داشته اما اینکه شوروی از کاخ سفید درخواستی مبنی بر لغو عملیات داشته را ذکر نکرده‌است.

منابع :

 tebyan.net

hawzah.net

ویکیپدیا

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.