زیب النسا (۱۰۴۸ ه. ق/ ۱۱۱۲ ه. ق.) از شاعران برجسته سبک هندی است. وی دختر دلرس بانو و اورنگزیب پادشاه گورکانی هند بود و از سوی مادر تباری ایرانی داشت. زیب النسا در اشعارش تخلص مخفی را برای خود برگزیده بود. علاوه بر شاعری خط نستعلیق، نسخ و شکسته را نیک مینوشت و کتابهای بسیار به نام او تألیف کردهاند وی در بدیهه چیرهدست بود.
پدر زیب النسا، محی الدین محمد نام داشت و در سال 1208ه.ق متولد شد. در سال 1068ه.ق به سلطنت رسید. وی در سال 1118ه.ق درگذشت. عالمگیر، اورنگ زیب، پادشاه غازی، خلد مکان و ... القاب اوست. محی الدین از طرف مادر (ارجمند بانو ملقب به ممتاز محل) ایرانی است. مادر مخفی، «دلرس بانو» دختر شاهنوازخان و نوه رستم خان بن سلطان حسین میرزا بن بهرام میرزا بن شاه اسماعیل صفوی از دودمان معروف صفویه است.
رستم خان در سال 1002ه.ق پس از حمله ازبک به هند آمد و در آنجا مقامات سیاسی و نظامی بالایی گرفت. او مردی ادیب و شاعر بوده، «فدایی» تخلص می کرد.
محمد اورنگ زیب در شب سه شنبه 23 ذی حجه سال 1046ه.ق در سن هیجده سالگی با این بانوی محترم ازدواج نمود. مولانا ابوطالب کلیم در مورد تاریخ ازدواج آن دو چنین سروده است:
خود به مهر تاریخ تزویج گفتا
دو گوهر به یک عقد دوران کشیده
محمد اورنگ زیب دارای، نه پسر و دختر بود که تنها به ذکر نام آنها بسنده می کنیم. خواهران زیب النسا عبارتند از:
1ـ زینة النسا بیگم
2ـ بدرالنسا بیگم
3ـ زبدة النسا بیگم
4ـ خواهر دیگری که بنا به نوشته تذکرة الخواتین، نامش مهرالنسا بوده است.
برادران وی که گویا همه محمد نام داشته و به لقب خوانده می شدند، عبارتند از:
1ـ معظم که در ابتدای حال زندانی شد و در سال 1088ه.ق از دنیا رفت.
2ـ اعظم که بر پدرش شوریده و سپس به توصیه پدر حاکم جنوب هند و آگره شد.
3ـ اکبر که تا آخر عمر گوشه گیر بود و حدود سال 1117ه.ق درگذشت.
4ـ کام بخش که قسمتی از جنوب هند را گرفت و در سال 1119ه.ق از دنیا رفت.
5ـ قطب الدین بهادر (شاه عالم) که از سال 1119 تا 1124ه.ق سلطنت کرد.
گرچه بدرالنسا بیگم (متولد 29 شوال سال 1057ه.ق) زنی خوش الحان و موسیقی دان معرفی شده اما در بین این سه خواهر، فقط زینة النسا اهل علم و ادب بوده است. در باره او نوشته اند: حافظ کلام اللّه مجید بوده و مسجد بزرگی به نام زینة المساجد در شاه جهان آباد ساخته است که هم اکنون نیز موجود است. این شعر از زبان خودش بر مزار وی نوشته شده است:
مونس ما در لحد فضل خدا تنها بس است
سایه ای از ابر رحمت قبرپوش ما بس است.
او در کتاب «زنان سخنور»، به اشتباه زبیده خوانده شده است.
اورنگزیب، حافظه مریم، یکی از زنان دربار را به آموزش زیبالنسا واداشت. به نظر میرسد او ذوق و سلیقه ادبی پدرش را به ارث بردهاست زیرا زیبالنسا در مدت سه سال قرآن را حفظ کرد و در هفت سالگی به حافظ تبدیل شد. این دستاورد توسط پدرش با یک جشن بزرگ و تعطیلی عمومی گرامی داشته شد. پدر خوشحالش همچنین به شاهزاده خانم ۳۰٬۰۰۰ قطعه طلا جایزه داد. اورنگزیب به دلیل این موفقیت مبلغ ۳۰٬۰۰۰ قطعه طلای دیگر را به استاد دخترش پرداخت کرد.
سپس زیبالنسا علوم آن زمان را نزد محمد سعید اشرف مازندرانی که وی نیز شاعر بزرگ فارسی بود، فرا گرفت. او فلسفه، ریاضیات، نجوم و ادبیات را آموخت و دستی در فارسی، عربی و اردو داشت. وی در خوشنویسی نیز شهرت خوبی داشت. کتابخانه او از تمام مجموعههای خصوصی دیگر پیشی گرفت و او پژوهشگران بسیاری را با حقوق آزاد برای تولید آثار ادبی با نظارت خود یا رونوشتبرداری از نسخههای خطی استخدام کرد. کتابخانه وی همچنین آثار ادبی درباره هر موضوع مانند حقوق، ادبیات، تاریخ و الهیات را ارائه میداد.
زیبالنسا فردی مهربان بود و همیشه به افراد نیازمند، از جمله زنان بیوه و یتیمها، کمک میکرد. وی نه تنها به مردم کمک میکرد بلکه هر ساله زائران حج را به مکه و مدینه میفرستاد. او همچنین به موسیقی علاقه داشت و گفته شده که او بهترین خواننده در میان زنان زمان خود بودهاست. با مردم بسیار مهربان بوده است
تمام ابيات و سروده هاى مخفى با اينكه بعضا بالبداهه سروده شده است, از ويژگى و نكته سنجى, ظرافت و دقت موشكافانه برخوردار بوده, از ذهن خلاق و تيزبين وى خبر مى دهد; به همين جهت, با جرات مى توان گفت: بسيارى از ابيات ديوان حاضر, بخصوص غزليات و اندكى از قصيده ها و تركيب بندها مى تواند از آن زيب النسا باشد چنانكه اكثر قصايد و تركيب بندها از او نيست و اشتباه تذكره نويسان و نسخه پردازان موجب شده است, چهره تابان خورشيد ادب پارسى در پس ابر تيره اى از شك و ترديد قرار گيرد.
گويند: روزى زيب النسا در حضور پدر در كاخ سلطنتى نشسته بود. در آن اتاق يك آينه سراپانماى گرانبهايى روى طاقچه (يا ديوار) قرار داشت. ناگاه آن آينه كه ساخت چين بود افتاد و شكست. بدون تامل اين مصرع بر زبان اورنگ زيب جارى شد:
از قضا آيينه چينى شكست
مخفى بالبداهه گفت:
خوب شد اسباب خودبينى شكست
گويا يكى از نقاشان مى خواست تصوير زيب النسا را بكشد كه زيب النسا گفت:
گر مصور مرا نمونه كشد
صورت آه را چگونه كشد
در مورد تخلص زيب النسا اختلاف است. برخى اساسا تخلص او را ((زيب)) مى دانند نه مخفى; ولى به اعتقاد نگارنده تخلص او ((مخفى)) بوده و منافاتى با تخلص احتمالى ديگرش يعنى ((زيب)) ندارد; چه آنكه شعرايى هستند كه چندين تخلص دارند.
اين نظريه بر قراينى استوار است كه در اينجا از نظر شما مى گذرد:
1ـ برخى از تذكره نويسان ضمن بيان شرح حال او, به غزلى استناد كرده اند كه در آن به صراحت, تخلص خود را ((مخفى)) ياد كرده است. مطلع آن غزل چنين است:
خيز و كرشمه ريز كن نرگس نيم مست را
از ته جام جرعه ده ساقى مى پرست را
2ـ برخى از شعراى معاصر او كه مشاعره آنان با زيب النسا مورد قبول تذكره نويسان است, به تخلص وى در سروده خود اشاره دارند, مانند:
الف ـ ملا اشرف مازندرانى, استاد زيب النسا كه مى گويد:
تا چند نهان باشى جانان نفسى بنما
ناله دلها در آن زلف رسا زنجير پاست
ديوانه شدى تنها خود را به كسى بنما
دزد را در شب روى آواز پا زنجير پاست
ب ـ عاقل خان, از درباريان اورنگ زيب و كسى كه به او اظهار علاقه مى نمود, آنجا كه مى گويد:
گفتم اى ماهرو به حمدالله
حسن تا چند ((مخفى)) الجلوه
اى عشق نه آغاز و نه انجام تو پيدا
اى مهر كه هر ذره ز نور تو هويدا است
شد ظهور تو لازم الاظهار
مهر تا چند ممسك الانوار
تو ((مخفى)) و آثار تو چون نام تو پيدا
نى صبح تو ظاهر شد و نى شام تو پيدا
3ـ تعدادى از تذكره ها به صراحت, تخلص او را ((مخفى)) دانسته اند مانند تذكره نقل مجلس, بهارستان ناز و كتاب بزم ايران كه حاصل زحمات و كاوشهاى نويسنده در هندوستان بوده و از كتابهاى خطى و چاپى نفيس كتابخانه دولتى هند نيز بهره برده است.
4ـ خود زيب النسا در قطعه شعرى, تخلص خود را عنوان نموده است. آن قطعه چنين است:
بلبل از گل بگذرد چون در چمن بيند مرا
در سخن مخفى شدم مانند بو در برگ گل
بت پرستى كى كند, گر برهمن بيند مرا
هر كه دارد ميل ديدن, در سخن بيند مرا
برخى از اساتيد و فضلاى معاصر, بدان علت كه اين چهار مصرع به حكيم حاذق گيلانى متوفاى 1067 نسبت داده شده, در اعتبار آن ترديد نموده اند. نگارنده منبع سخن ايشان را كه تذكره سر خوش است ديدم. در آنجا چنين نوشته شده است:
در اين دو بيت نيز تلاشى كرده مشهور است و از لطافت خالى نه: بلبل از گل بگذرد ...
آقاى صادق دلاورى كه تصحيح كننده كتاب است به استناد دو نسخه ديگر, كه او به رمز ((ج)) و ((ه)) اشاره كرده, مى نويسد:
روزى پيش ملا شيدا اين مطلع خود را برخوانند: بشكند ... شيدا گفت:
صاحب اين شعر در امردى گفته باشند. حكيم برآشفت و او را در حوض غوطه ها داد.
تا جايى كه نگارنده تحقيق نموده, در تذكره هاى ديگرى از گذشتگان, اين دو بيت به نام حاذق, ثبت نشده است. منبع اصلى اين سخن, تذكره سرخوش است كه آن هم از روى شهرتى كه آن دو شعر داشته ـ و نه از منبعى موثق ـ يادداشت كرده است.
اين كتاب روزى از دست كنيز او, ارادت فهيم, در آب افتاد و از بين رفت.
ملا محمد سعيد اشرف, استاد زيب النسا در اين مورد قصيده اى دارد كه نشان مى دهد پس از اين ماجرا, ((ارادت فهيم)) بسيار ناراحت بوده و از عواقب اين خطا مى هراسيده است. از اين رو, براى نجات از اين گرفتارى, به محمد سعيد, استاد زيب النسا كه مورد احترام كامل او بوده, متوسل مى شود. مولانا اشرف نيز با او موافقت كرده, از شاهزاده خانم تقاضاى عفو آن كنيز را نموده است
اين كتاب را يكى از دانشمندان دربار او به نام ميرزا خليل كه مردى قابل و خوش طينت بوده, براى زيب النسا مرتب (ويرايش) نموده است. گفتنى است كه معلوم نيست اين كتاب, ديوان شعر او بوده است يا آنكه نامه ها و مشاعره هاى وى با شعراى معاصر در آن جمع شده يا اينكه اصلا مطالب آن از كسان ديگرى بوده است؟
به هر حال, با توجه به اينكه كتاب جنگ نيز متعلق به اوست بايد محتويات اين كتاب نيز از آن خود او باشد.
كتاب مرقع, در واقع تذكره خط و نقاشى از خطاطان و نقاشان معاصر اوست و مقدمه اى از ملا رضا رشيد دارد. برخى نوشته اند: اصل اين كتاب موجود نيست, ولى مقدمه آن در كتابخانه خدابخش پتنه در هند موجود است.
سایت حوزه دات نت
سایت تبیان
سایت ویکیپدیا
سایت ویکی نور