زمانشاه درانی
زمان شاه (شاه زمان درانی) ۱۷۹۳–۱۸۰۰ (شاه زمان) برای حفظ قلمرو پدر بزرگش و حفظ حکومت درانی از فروپاشی با وجود داشتن منابع کم تلاش گسترده کرد اما نتوانست از قلمرو خود محافظت کند و توسط برادرش شاه محمود و بارگزییها در زمستان ۱۸۰۰ دستگیر و بعداً کور (نابینا) شد او کابل را به قصد هندوستان جبرا ترک کرد بعد از شکست در نیمله در سال ۱۸۰۹ او دوباره در سال ۱۸۴۱ به افغانستان بازگشت و بهطور خلاصه با شجاع پیوست اما یکسال بعد دوباره به لودیانا هندوستان برگشت و در همانجا فوت کرد و به خاک سپرده شد.
زمانشاه درانی | |
---|---|
پادشاه افغانستان | |
سلطنت | سلسله درانی ۱۸۰۰-۱۷۹۳ |
پیشین | تیمورشاه درانی |
جانشین | شاهمحمود درانی |
زاده | ۱۷۷۰ |
درگذشته | ۱۸۴۴ |
دودمان | سلسله درّانی |
پدر | تیمورشاه درانی |
حمله به هندوستان
میرمحمدصدیق فرهنگ مینویسد:
«زمانشاه مردی جاه طلب بود که به کشورگشایی علاقه فراوان داشت. بزرگترین آرزوی او این بود که مانند جدش احمدشاه به هند لشکر کشیده، از غنایم آن مستفید گردد و قسمتهای شمالی آن را دوباره در تحت اداره دولت درانی قرار دهد.»
او در ادامه مینویسد: «علاوه بر میل مفرطی که خودش (زمانشاه) به تسخیر هند داشت، نامههایی از شاه عالم و سایر امرای مسلمان هند به او رسیده و از او خواهش شده بود که برای سرکوبی مرهته و سایر سرکشان هندو به سوی دهلی حرکت نماید.»
در هند دولت گورکانی دیگر حیثیت دولت مرکزی آن کشور را از دست داده بود. و اتحاد مرهته نیز پس از جنگ پاتی پات دیگر توان سابق را نداشت و درگیر مشکلات داخلی شده بود. در این میان نفوذ انگلیس در هند روز به روز بیشتر میشد و قوای سیکها نیز در پنجاب در حال قدرت گرفتن بود.
روش استعماری انگلیس در ۵۰ سال اخیر، مردم و سایر امرای هندی را از خواب غفلت و حسن ظن نسبت به اروپاییها بیدار کرده بود و حالا آنان از قدرت گرفتن اروپاییها در هند وحشت داشتند. همین بیداری، به امرای هندی برای درخواست کمک یا اتحاد با افغانستان انگیزه میداد. و درخواستهای امرای هند، زمان شاه را برای اجرای نقشههایش در هند مصممتر میکرد.
سر ویلیام جان کی در این مورد چنین نوشت:
«تمام دشمنان انگلیس در هند چشم به سوی کابل داشتند...»
اقدامات زمان شاه درباره هند خواسته یا ناخواسته او را در مقابل انگلیس قرار داد و تبدیل به رقیبی برای آنها در هند کرد. در نتیجه کمپانی انگلیسی برای حفظ مستعمراتش در هند دست به یک سری اقدامات دیپلماتیک و مداخلات نظامی در افغانستان و ایران زد که نتیجهاش در نهایت جدایی ولایت خراسان (مشهد، نیشابور و توابع آنها) و قسمتهای غربی سیستان از افغانستان و واگذاری آنها به دولت قاجار شد.
کمپانی هند شرقی که از این پیشامدها و به خطر افتادن مستعمراتش در هند به وحشت افتاده بود آغاز به انجام اقداماتی برای مقابله کرد که نتیجه آن مداخلات سیاسی و نظامی بریتانیا تا حداقل یک قرن در کشورهای شمال هند از جمله افغانستان بود.
کاپیتان مالکم سفیر انگلیس در ایران مینویسد:
زمان شاه یکی از قوی ترین دشمنان قدرت انگلیس در هندوستان است، و اوست که میتواند بدون کمک خارجی، فقط با قوت خود در هندوستان سرازیر شود.
کاپیتان مالکم همچنین می نویسد که:
هیچ چیز مانع کشورگشایی زمان شاه گردیده نمیتواند، به جز آنکه در مملکتش نفاق ایجاد گردد، و او را از جهانگیری بازدارد.
سید محمد صدیق فرهنگ نویسنده کتاب "افغانستان در پنج قرن اخیر" درباره اقدامات انگلیس برای مقابله با افغانستان در حمله به هند چنین مینویسد:
... انگلیسها دو راه در پیش داشت. یکی اعزام قوا به دهلی و پنجاب برای جلوگیری از پیشرفت افغانها در داخل هند و دیگری تهدید دولت درانی توسط یک دولت ثالث.
سید محمد صدیق در ادامه مینویسد:
از آنجا که راه دوم آسانتر و کم مصرف تر بود. انگلیسها آن را اختیار نموده با دولت نو تشکیل قاجار که در بازپسگیری مشهد و سایر نقاط خراسان غربی با دولت درانی اختلاف داشت روابط سیاسی برقرار نمودند و آن را به حمله به افغانستان و ایجاد مزاحمت برای زمان شاه ترغیب کردند.
جستارهای وابسته
منابع
(william Dalrymple (Return of a king , the battle for afghanistan) ترجمه عبدالصمد نبی زاده