حزب سوسیالیست (ایران)
حزب سوسیالیست یک حزب سیاسی در دوره پهلوی به رهبری محمدعلی خنجی و مسعود حجازی بود که بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با انشعاب از حزب نیروی سوم تشکیل شد و سپس در زیر مجموعه ی نهضت مقاومت ملی فعالیت میکرد. این حزب از اعضای تشکیل دهنده جبهه ملی ایران (دوم) بود؛ ولی پس از تصمیم رهبری جبهه ی ملی دوم برای فعالیت به عنوان یک حزب و نه جبهه، این حزب نخستین سازمان سیاسی بود که خود را در جبهه ملی منحل کرد.
حزب سوسیالیست | |
---|---|
محمدعلی خنجی | دبیرکل |
غلامرضا تختی | قائم مقام حزب |
بنیانگذار | محمدعلی خنجی، مسعود حجازی |
بنیانگذاری | ۱۳۳۲ |
انحلال و برچینش | ۱۳۴۰ |
ادغام از | جبهه ملی ایران |
انشعاب از | حزب نیروی سوم |
ستاد | تهران، ایران |
مرام سیاسی | ملیگرایی، سوسیال-دموکرات، چپ میانه |
وابستگی ملی | ایرانی |
|
دربار | |
محمدرضا پهلوی | |
نخستوزیران | |
احمد قوام | |
چهرههای مهم | |
محمد مصدق خسرو قشقایی کاترین لمبتون | |
احزاب و گروهها | |
سیا | |
وقایع مهم | |
صنعت نفت ایران | |
علل انشعاب از حزب نیروی سوم و تشکیل حزب سوسیالیست :
حوادث دوران دولت ملی
تطمیع خلیل ملکی توسط دربار
شاه در نبرد قدرتی که با مصدق داشت، از هر روشی برای شکستن صفوف متحدین مصدق یا به تعبیر دیگر مخالفین خود بهره می جست. یکی از این روشها، برقراری ارتباط و نیز پرداخت مبالغ هنگفت پول به صورت پنهان و به اصطلاح نمک گیر کردن این قبیل اشخاص بود. پیش از انشعاب مهم اعضای اصلی حزب زحمتکشان ملت ایران یعنی خلیل ملکی، محمدعلی خنجی، جلال آل احمد و غیره و تشکیل حزب نیروی سوم، دربار و شخص شاه تلاش کردند تا به خلیل ملکی نزدیک شوند و شدند. به نوشته ی مسعود حجازی، علی جلالی، سرپرست مجله ی اطلاعات هفتگی به ملکی مراجعه می کند و اظهار می دارد که عده ای از بازرگانان که علاقمند به نحوه ی مبارزات ما با حزب توده هستند، پیشنهاد کمک مالی برای نشریات ما کرده اند و هیچ گونه شرط و یا درخواستی در برابر این کمک مطرح نمی کنند. چندین ماه بعد یک بار خلیل ملکی گفت آنها (علی جلالی و دوستانش) چند بار مراجعه کرده و هر بار دو یا سه هزار تومان کمک کرده اند که تمامی آنها را در نشریات مصرف کرده ایم. ضمنا ارتباط مستقیم شاه با ملکی نیز از طریق جواد گنجه ای نماینده ی تبریز در مجلس شورای ملی انجام گرفت. گنجه ای به ملکی توصیه کرد که از شاه تقاضای ملاقات نماید. روابط پنهان ملکی با دربار، به تدریج باعث تغییر مواضعش نسبت به حوادث روز شد. مدت کوتاهی پس از تشکیل حزب نیروی سوم، یعنی از مهر ماه و آبان ماه سال ۱۳۳۱، خلیل ملکی به تدریج موضع خود را در قبال حمایت از دولت مصدق تغییر داد.
پیش بینی وقوع کودتا توسط دکتر خنجی
در اوایل تیر ماه سال ۱۳۳۲، در یکی از جلسات هیأت اجرائیه، محمدعلی خنجی به طرح یک سلسله مسائل سیاسی پرداخت. او اظهار داشت: «چنان که قبلها صحبت کرده ایم و همه از چگونگی آن مطلع هستیم، پیروزی های نهضت ملی ایران به رهبری مصدق، معلول دو عامل مهم بوده است. یکی حمایت و پشتیبانی اکثریت مردم آگاه جامعه از شخص مصدق و هدفهای نهضت ملی و دیگری، بهره برداری به موقع و صحیح مصدق از سیاست حاکم بر محیط بین المللی و جو سیاست خارجی. ما از چگونگی حمایت مردم از رهبری نهضت ملی و سابقه ی طولانی آن به طور کامل اطلاع داریم و خود در جریان آن هستیم و برای تجهیز و آماده سازی توده های مردم، کم و بیش مشارکت داشته ایم؛ ولی در مورد سیاست خارجی، نظر ما همیشه این بوده است که به علت دو نوع تضاد در تقسیم بندیهای جهانی موقعیت مناسبی برای پیشرفت نهضت ملی ایران فراهم آمده است. تضاد اول و بسیار مهم، تضاد بین دو بلوک شرق و غرب است که پس از جنگ دوم جهانی و به صورت جنگ سرد بین بلوک شرق از یک طرف و بلوک غرب از طرف دیگر نمایان شده است.» خنجی در مورد تضاد دوم موجود در محیط بین المللی به توضیح تضاد بین آمریکا و انگلیس یعنی تضاد در داخل بلوک غرب پرداخت. «پیروزی متفقین در جنگ بین المللی دوم بیش از هر چیز مرهون دخالت و کمک های همه جانبه ی آمریکا به خصوص کمک های تسلیحاتی آن کشور بود. بعد از پیروزی متفقین، دولت شوروی کشورهای متعددی را زیر سیطره ی خود گرفت و کشورهای استعماری غرب نیز کلیه ی مستعمرات خود را - که غالب نقاط جهان را در بر می گرفت- مجددا به دست آوردند. دولت آمریکا -که خود را فاتح اصلی جنگ تلقی می کرد- حاضر نبود ساکت بنشیند و از نتایج پیروزی نصیبی نبَرَد. به همین جهت، در مقام معارضه با متفقین خود برآمد و کوشش کرد تا هر جا ممکن باشد مستعمرات و منافع منطقه ای آنان را به خود اختصاص دهد و به جای آنان بنشیند و یا لااقل در غارت کشورهای عقب افتاده با سایر کشورهای استعماری مشارکت نماید. بنا بر این جهات، هنگام شروع و اوج گیری مبارزات ملت ایران برای استیفای حقوق خود از نفت جنوب و مبارزه با استعمار انگلستان، دولت انگلیس از حمایت همه ی متفقین خود، به خصوص آمریکا به طور کامل بهره مند نبود و چه بسا در مواردی که می خواست به شدت عمل متوسل شود با مخالفت آنان نیز روبرو می شد. هنگام خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران در خرداد ۱۳۳۰ و تهدید دولت انگلیس به اقدام نظامی علیه ایران و اعزام ناو جنگی به آبادان می توان نتیجه گرفت که خودداری دولت انگلیس از اعمال تهدید خود بی شک ناشی از چنین جوی در محیط بین المللی بود. اگر دولت انگلیس از حمایت آمریکا مطمئن بود و از دخالت شوروی نیز واهمه ای نداشت، قطعا از اشغال خاک ایران و تاسیسات صنعت نفت جنوب خودداری نمی کرد.» خنجی در همان جلسه، پس از بیان مطالب فوق به طرح مساله ی اصلی پرداخت و اظهار داشت: متاسفانه در شرایط فعلی بر اثر تغییرات و تحولاتی که در صحنه ی بین المللی روی داده است، این تضادها از میان رفته و یا به صورتی درآمده که دیگر قابل استفاده برای این مرحله از مبارزات ملت ایران نمی باشد. تضاد بین دو کشور بزرگ استعماری آمریکا و انگلستان در برابر نهضت ملی ایران در همان نیمه ی اول سال ۱۳۳۰ و در فاصله ی کوتاهی پس از ملی شدن صنعت نفت از میان رفت. این تضاد تا موقعی وجود داشت که دولت انگلستان برای حفظ وضع موجود و ادامه ی امتیازنامه ی ۱۹۳۳ و تسلط بر تمامی منابع نفت ایران اصرار و مقاومت می کرد؛ ولی پس از اعزام هیات نمایندگی انگلیس به ایران به ریاست استوکس مُهردار سلطنتی انگلستان و آمدن آورل هریمن معاون رییس جمهور آمریکا و مذاکره با دولت ایران بالاخره دولت انگلستان اصل ملی شدن صنعت نفت [ایران] را به رسمیت شناخت و بدین ترتیب از ادامه ی قرارداد استعماری ۱۹۳۳ انصراف حاصل کرد. خنجی اضافه کرد: «برطبق اطلاعاتی که ما از طریق مهندس حسیبی به دست آورده ایم، هریمن (معاون رییس جمهور آمریکا) هنگام اقامت در ایران که بیش از چهل روز به طول انجامید؛ دو نقش کاملا متفاوت در برابر دولت ایران به عهده گرفت. قبل از قبول ملی شدن صنعت نفت توسط دولت انگلیس و انصراف آن دولت از قرارداد ۱۹۳۳، هریمن از هیأت نمایندگی انگلیس حمایت نمی کرد و جنبه ی میانجی داشت؛ ولی بعد از آن و موقعی که می بایست ترتیبات جانشینی اداره ی صنعت نفت معیّن و روابط بعدی دولت ایران و دولت انگلیس درباره ی مدیریت صنعت نفت و چگونگی استخراج و صادرات آن تنظیم شود، هریمن در کنار استوکس قرار گرفت و دولت ایران اغلب با پیشنهاد های مشترک انگلستان و آمریکا مواجه بود. این امر به خوبی چگونگی وضع جدید را نشان می داد. معلوم بود که دولت انگلیس در برابر آمریکا عقب نشینی کرده و حاضر به دادن امتیازاتی به دولت آمریکا شده است.» خنجی نتیجه گیری کرد که از آن تاریخ به بعد تضاد دول استعماری آمریکا و انگلستان در برابر نهضت ملی ایران از میان رفته و یا به نحوی نبوده است که ما بتوانیم برای حل مسأله ی نفت و اعمال حاکمیت دولت ایران و پیروزی نهضت ملی در هدفهای خود بر روی این تضاد حساب کنیم؛ ولی تضاد و برخورد بین دو بلوک شرق و غرب(تضاد اول) همچنان وجود داشت و روز به روز دامنه ی آن وسیعتر می شد. همین امر، موقعیت مصدق را در برخورد با سیاستهای خارجی به وضع مناسبی حفظ می کرد. اما در چند ماه قبل، حادثه ی مهمی رخ داد که روابط بین المللی را در سطح مناسبات دو بلوک شرق غرب نیز کاملا دگرگون ساخته است. این حادثه ی مهم، مرگ استالین پیشوای مقتدر و رهبر بلا منازع اتحاد جماهیر شوروی می باشد. پس از مرگ استالین و بعد از مدت کوتاهی، به علت برخوردهای داخلی در اتحاد شوروی و هم چنین طرز تفکر جدید جانشینان استالین، خط مشی سیاسی دولت شوروی تغییر عمده پیدا کرده است. بر اثر این تغییر، سیاست شوروی از جنبه ی تهاجمی خارج و جنبه ی تدافعی به خود گرفته است. خنجی به دو نقطه ی بحرانی جهان در آن زمان اشاره کرد. یکی محاصره ی برلین توسط نیروهای دولت شوروی و دیگری مقابله ی نیروی نظامی آمریکا با نیروهای کره ی شمالی و چین در شبه جزیره ی کره. در هر دو حادثه ی فوق، دولت شوروی به رهبری استالین تمام قد در مقابل قدرتهای غربی ایستاد. سپس خنجی چنین ادامه داد: «پس از فوت استالین و زمامداری مالنکوف به جای او، اوضاع ناگهان تغییر کرد. مدت کوتاهی نگذشت که دولت شوروی به محاصره ی برلین پایان داد و با رفت و آمد متفقین در خاک آلمان شرقی و برقراری ارتباط زمینی با شهر برلین موافقت کرد و در مورد شبه جزیره ی کره نیز دولت چین اعلام کرد که اقدام به عقب نشینی از خط فاصل دو کشور خواهد کرد» خنجی از این بحث طولانی نتیجه گرفت که اگر حوادثی در کشور ایران رخ دهد، دولت شوروی در موقعیتی نیست که اقدام به بهره برداری سیاسی یا نظامی بنماید و مانند آنچه در زمان حکومت استالین انتظار می رفت به عکس العمل شدید و تند در برابر آن بپردازد. از این رو به نظر می رسد که کشورهای غربی آزادی عمل بیشتری برای دخالت در امور داخلی ایران احساس کنند و بیم آن می رود که به اقدامات تندتر و شدیدتری و خیلی بیشتر از آنچه در گذشته ممکن بود در برابر نهضت ملی ایران و برای سقوط دولت مصدق دست زنند؛ در نتیجه مصدق باید از تمام ظرفیت نیروهای داخلی جهت افزایش توان دولت خود استفاده نماید؛ اما پس از این تحلیل خنجی و پیش بینی وقوع کودتا در یک ماه بعد، خلیل ملکی او را دچار مالیخولیا دانست و هیچ یک از راهکارهای وی و مسعود حجازی را جهت تقویت حمایت از نهضت ملی را نپذیرفت.
اختلاف در رهبری نیروی سوم بر سر موضوع رفراندم
در جلسه ی بعدی هیات اجرائیه حزب نیروی سوم در نیمه ی دوم تیرماه ۱۳۳۲، ملکی اظهار داشت که اطلاع یافته است مصدق در صدد است مجلس دوره ی هفدهم را از طریق رفراندم منحل کند. ملکی اضافه کرد که او به همراه نمایندگان احزاب ملی دیگر یعنی کریم سنجابی و داریوش فروهر نزد مصدق رفته اند و سعی کردند او را منصرف کنند که البته مصدق نپذیرفت. اظهارات ملکی با سکوت و تعجب حاضران مواجه گردید؛ زیرا ملکی بدون مشورت یا حتی بدون اطلاع مقامات حزب نیروی سوم اقدام که به کاری کرده بود که علاوه بر اهمیت فوق العاده آن، معلوم نبود مورد تایید اکثریت اعضای هیات اجراییه قرار گیرد. در این موقع خنجی اجازه ی صحبت خواست و اظهار داشت حوادثی که در کشور و به خصوص مجلس شورای ملی می گذرد باید بیشتر مورد بررسی قرار گیرد. انتخابات هیات رییسه مجلس که حدود ده روز قبل انجام گرفت، ظاهرا به نفع مصدق بوده است؛ ولی به نظر می رسد که این موفقیت نتیجه ی یک ظاهرسازی مخالفان است؛ زیرا دو انتخاب نامناسب مشت مخالفین را باز می کند. یکی انتخاب حسین مکی به عنوان نماینده ی مجلس در هیات اندوخته ی اسکناس و دیگری انتخاب کمیسیون دادگستری مجلس. ضمن آن که اکثریت مطلق مجلس(حدود چهل نفر) را نمایندگانی که به وکلای درباری مشهورند تشکیل می دهند. در نتیجه، استدلال مصدق صحیح است و خطر بزرگی از سوی مجلس هفدهم، دولت ملی را تهدید می کند؛ اما باز هم خلیل ملکی با این سخنان مخالفت نمود.
حوادث حین و پس از کودتا
سازمان دهی جدید در حزب و اعلامیه درباره ی ۲۸ امرداد
کودتاهای ۲۵ و ۲۸ امرداد و مجموع حوادثی که در آن روزها رخ می داد، ثابت کرد که تجزیه و تحلیل دکتر محمدعلی خنجی درباره ی موقعیت سیاسی کشور و هشدارهای او درباره ی خطراتی که دولت ملی را تهدید می کند و توطئه هایی که ممکن است در جریان باشد، صحیح بوده است. چند روز پس از کودتا، مهندس قندهاریان با خنجی تماس گرفت و اظهار داشت که با توجه به حوادث و شرایط جدید، سازماندهی نوینی در حزب انجام گرفته است و بالنتیجه رهبری سیاسی از رهبری تشکیلاتی تفکیک شده و یک هیات سیاسی مرکب از ابوالقاسم قندهاریان، محمدعلی خنجی و مسعود حجازی امور سیاسی حزب را رهبری خواهند کرد. به نظر ما (محمدعلی خنجی و مسعود حجازی) تشکیل هیات رهبری سیاسی جدید پس از کودتای 28 امرداد و ترکیب آن که بدون دخالت دکتر خنجی و من(مسعود حجازی) و بدون شک از طرف خلیل ملکی و سایر اعضای هیات اجرائیه انجام گرفته بود نشان می داد که آقایان متوجه اشتباهات خود شده اند و با درک موقعیت جدید در صدد جبران آن برآمده اند. با چنین تلقی از اوضاع، ما برای تشکیل جلسه ی هیات سیاسی حزب به منزل قندهاریان رفتیم. پس از صحبتهای مقدماتی اظهار داشتم: ما هر چه زودتر باید اعلامیه ای درباره ی کودتای 28 امرداد منتشر کنیم و موضع قاطع خود را علیه آن اعلام داریم و پیشنهاد کردم اعلامیه را تنظیم و برای انتشار آماده سازیم. قندهاریان ضمن تایید این مطلب اظهار داشت این کار انجام شده و اعلامیه ای تهیه شده که جهت بررسی و تصویب برای هیات سیاسی ارسال شده است. قندهاریان چند برگ کاغذ کوچک از جیب بیرون آورد و شروع به قرائت آنها کرد و گفت این اعلامیه را خلیل ملکی نوشته است. ما چون خط ملکی را می شناختیم، قبلا متوجه این امر شده بودیم. مفاد اعلامیه بر خلاف انتظار، موجب حیرت و ناراحتی ما شد. در متن اعلامیه یک حمایت خیلی کلی از مصدق و نهضت ملی به عمل آمده بود؛ ولی چند بار به سقوط دکتر مصدق از مقام نخست وزیری تاکید شده و توضیح داده شده بود که یک حزب سوسیالیست نمی تواند حتی دنباله روی ملی ترین دولتها باشد و بعد اعلام گردیده بود که در شرایط حاضر می توانیم هدفهای انقلابی نهضت ملی و حتی اصلاحات داخلی را در چهارچوب قانون اساسی و حکومت مشروطه با وسایل سیاسی و اجتماعی مسالمت جویانه در عین حال جدی و قاطع و مبارزه جویانه به دست آوریم. تقریبا تمام اعلامیه تحت تاثیر خطرات حزب توده و حمله به این حزب قرار گرفته و تصریح شده بود که مبارزه با حزب توده مشکلتر از مبارزه با هیات حاکمه ی پوسیده است و به طور تفصیل برنامه و نحوه ی مبارزه با حزب توده تنظیم شده بود؛ بدون آن که راجع به توطئه ی کودتا و برنامه ی مبارزه علیه آن مطلبی ذکر شود؛ ولی آن چه نفسهای ما را در سینه حبس کرد، قسمت سوم اعلامیه بود: «مبارزه با هیات حاکمه و حزب توده وسیله و مقدمه برای نتیجه ای است که عبارت از بهبود بخشیدن به وضع طبقه ی سوم است. نباید تصور کرد که در این دوره ی ارتجاع نمی توان به نتایج ممکن رسید. برعکس شاید با کم شدن تناقض دولتها در ایران با سیاست خارجی امکان توجه بیشتری به اصلاحات پیش آید و در صورتی که طبقات مردم به منافع طبقاتی خود پی ببرند و متشکل گردند و از آلت دست شدن آنها و منفی بافی حزب توده جلوگیری شود ممکن است وضع اقتصادی بهتر از گذشته گردد و در این مورد فعالیت حزبی بالعکس حزب توده که فعالیت خرابکارانه دارد فعالیت ساختمانی(سازنده) باشد.» در این اعلامیه حتی یک بار عبارت «کودتای ۲۸ امرداد» آورده نشده بود؛ بلکه فقط در اول اعلامیه عبارت «۲۸ امرداد» بدون آن که به کلمه ی کودتا اشاره شود آمده بود. از توطئه ی شاه، دربار و سیاستهای خارجی علیه رهبر نهضت ملی هیچ سخنی به میان نیامده بود. ما (محمدعلی خنجی و مسعود حجازی) با تعجب و حیرت به قندهاریان گفتیم چگونه ملکی حاضر به نوشتن چنین اعلامیه ای شده است؟ چه پیش آمده که ما باید به این سرعت و با این وضع تغییر جهت دهیم و همه ی گذشته ی خود را فراموش کنیم؟ انتشار این اعلامیه نه فقط همه ی هدفهای ما را نفی خواهد کرد؛ بلکه ما را از نظر سیاسی و اجتماعی نابود خواهد ساخت. مهندس قندهاریان مانند سایر جلسات آرام بود و سخنی نمی گفت. در پایان جلسه تصویب شد که رد این اعلامیه از جانب هیات سیاسی قطعی باشد و راجع به تنظیم متن جدید اعلامیه طبق نظر قندهاریان اقدام شود.
نخستین مقاومت در داخل حزب
صبح روز بعد به منزل دکتر خنجی رفتم و راجع به آن چه در جلسه ی هیات سیاسی گذشته بود صحبت کردیم؛ اما نتوانستیم درباره ی موقعیت خلیل ملکی و نظریات او درباره وضع سیاسی کشور به نتیجه ی مشخصی برسیم. اگرچه متن اعلامیه ی فوق الذکر با روش دو ماه اخیر او انطباق داشت؛ ولی نمی توانستیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا ما دو نفر را به اتفاق مهندس قندهاریان به عنوان هیات سیاسی حزب انتخاب کرده است و با اکثریت مطلق که در هیات سیاسی داشتیم، آن هم در برابر شخصی مانند قندهاریان که هیچگاه روش قاطعی نداشته و قدرت مقاومت در برابر نظریات ما را نمی داشت به چه دلیل خلیل ملکی رهبری سیاسی حزب را به ما دست ما سپرده است؟ حوادث چند روز بعد پاسخ این سوال را روشن کرد. بعد از چند روز خبر رسید که بهمن محصص نقاش و هنرمند حزب در حال پرخاش و اعتراض به رهبری حزب است. معلوم شد او در خیابان مقصود بیک شمیران سکونت دارد و حزب بعد از کودتا یک دستگاه پلی کپی در اختیار او قرار داده که اعلامیه های حزب را تکثیر نماید. اولین اعلامیه ای را که برای تکثیر به او داده اند، اعلامیه ی حزب درباره ی ۲۸ امرداد بوده است. او در هنگام کار به قرائت اعلامیه هم مشغول می شود. با خواندن متن اعلامیه شروع به اعتراض و داد و فریاد می کند و از تکثیر اعلامیه خودداری می ورزد و اعلام می کند که این اعلامیه خیانت به حزب، نهضت ملی و مصدق است. افرادی که این خبر را آوردند، اصرار داشتند بهمن محصص را نزد ما بیاورند. ما با شدت از قبول ملاقات با بهمن محصص خودداری کردیم؛ چون آنها ما را بدون هیچ تردید جزو تصمیم گیرندگان و مسئولین اصلی تنظیم چنین اعلامیه ای می پنداشتند. در بررسی ای که ما (محمدعلی خنجی و مسعود حجازی) راجع به انتشار اعلامیه(که می خواستند از طریق بهمن محصص انجام دهند) به عمل آوردیم، به این نتیجه رسیدیم که تشکیل هیات سیاسی با این ترکیب در واقع برای سرگرمی ما و قطع ارتباط ما با مجموعه ی سازمان حزب بوده و قندهاریان که شخص آرام و متحملی است برای انجام این کار مامور شده است. قسمت عمده ی نقشه که قطع ارتباط سازمانی ما با مجموعه ی تشکیلات و افراد سازمانی حزب بود به طور کامل اجرا شده بود و اگر محل استقرار پلی کپی تصادفا در چند صد متری محل سکونت ما قرار نداشت، ما از این امر مطلع نمی شدیم و اگر بهمن محصص متوجه مفاد اعلامیه نشده و به تکثیر و تحویل آن اقدام کرده بود بی شک اعلامیه انتشار پیدا می کرد. این نخستین مقاومت واقعی در داخل سازمان حزب بود.
دستیابی به متن اعلامیه ی حزب درباره ۲۸ امرداد به خط خلیل ملکی
ما (محمدعلی خنجی و مسعود حجازی) برای تشکیل جلسه دوم هیات سیاسی همانند جلسه اول در موعد مقرر به منزل قندهاریان رفتیم. در شروع جلسه به سختی نسبت به اقدامی که برای انتشار اعلامیه صورت گرفته بود اعتراض کردیم. قندهاریان به طور کامل اظهار بی اطلاعی کرد و اصولا منکر تصمیم حزب درباره انتشار آن اعلامیه بود و اظهار داشت اعلامیه را برای تجدید نظر فرستاده و هنوز برنگشته است. ادامه بحث در این باره با قندهاریان بی نتیجه بود. پیشنهاد کردم تا تکلیف اعلامیه اصلی روشن شود اعلامیه کوتاهی حاوی محکومیت کودتای ۲۸ امرداد تهیه و منتشر کنیم. خنجی برای نوشتن اعلامیه کاغذ خواست و قندهاریان به اطراف نگاه کرد و یک دسته کاغذ که روی طاقچه قرار داشت به دکتر خنجی داد و برای آوردن چای از اتاق خارج شد. خنجی مشغول خواندن پشت اوراق سفید شد. بعد خنده ای کرد و با اشاره به من فهماند که موضوع نوشتن اعلامیه را دنبال نکنم. سپس به قندهاریان پیشنهاد کرد که اعلامیه را در فرصت مناسب تهیه کند و بعدا همراه بیاورد. قندهاریان از این پیشنهاد استقبال کرد. بلافاصله دکتر خنجی از جای برخاست و کاغذها را در جیب گذاشت و خداحافظی کرد و با هم از منزل بیرون رفتیم. سپس کاغذها را به من داد. این اوراق همان اعلامیه حزب درباره ۲۸ امرداد بود که به خط و قلم خلیل ملکی نوشته شده و در جلسه قبل از طرف قندهاریان قرائت و رد شده بود و به ما(محمدعلی خنجی و مسعود حجازی) اظهار داشته بود که برای تجدید نظر پس خواهد فرستاد. قندهاریان این اوراق را در همان جلسه روی طاقچه گذاشته و معلوم بود که اقدامی درباره ی آن صورت نداده است و آن روز به علت فرموشی و بی توجهی آن را به دست دکتر خنجی داد. خنجی گفت این امر نشان می دهد همان موقع که یک نسخه از اعلامیه را ظاهرا برای تصویب توسط قندهاریان به هیات سیاسی داده اند، نسخه ی دیگر را برای تکثیر نزد بهمن محصص ارسال داشته اند و این امر ثابت می کند که تشکیل هیات سیاسی با عضویت ما (محمدعلی خنجی و مسعود حجازی) تصنعی بوده و برای سرگرمی و دوری ما از تشکیلات انجام گرفته است.
خلیل ملکی خود را به فرمانداری نظامی معرفی می کند
دو روز بعد از کودتای ۲۸ امرداد، فرماندار نظامی تهران سرلشگر دادستان با انتشار اعلامیه ای به عده ای از سران و رهبران نهضت ملی اخطار کرد که سریعا خود را به فرمانداری نظامی معرفی کنند. نام خلیل ملکی نیز در این اعلامیه ذکر شده و جزو احضارشدگان بود. در جلسه ی سوم هیات سیاسی که چند روز بعد از جلسه ی دوم به همان ترتیب در منزل مهندس قندهاریان تشکیل شد، در شروع جلسه، قندهاریان اظهار داشت که خلیل ملکی تصمیم گرفته است خود را به فرماندار نظامی معرفی نماید و خواسته است هیات سیاسی حزب این تصمیم را مورد تایید قرار دهد. ما(محمدعلی خنجی و مسعود حجازی) با شدت با این نظر مخالفت کردیم و اظهار داشتیم هیچ دلیل و موجبی برای چنین اقدامی وجود ندارد. بنابراین هیات سیاسی به اتفاق آراء تصویب کرد که خلیل ملکی از معرفی خود به فرمانداری نظامی خودداری نماید. اما علیرغم مصوبه ی فوق، خلیل ملکی در شهریور ۱۳۳۲ خود را به فرمانداری نظامی معرفی و در خرمآباد زندانی شد.
دومین مقاومت در داخل حزب
چند روز بعد دکتر خنجی از من(مسعود حجازی) پرسید موضوع پول گرفتن ملکی از دربار چیست؟ به او گفتم از چنین امری اطلاع ندارم. بعد ایشان توضیح داد که افراد نزدیک به خلیل ملکی در داخل صفوف حزب شایع کرده اند که پس از معرفی خلیل ملکی به فرمانداری نظامی، شما دو اتهام به خلیل ملکی وارد ساخته اید: یکی آن که او با شاه ملاقات کرده و دیگر آن که خلیل ملکی از دربار کمک مالی دریافت می کرده است. به خنجی گفتم ملاقات با شاه اتهام نیست؛ بلکه واقعیتی است که چندین ماه قبل و در زمان حکومت دکتر مصدق و با اطلاع هیات اجرائیه صورت گرفته است و من شرح آن را قبلا برای شما اظهار داشته ام و در جریان آن هستید؛ ولی جز به شما این موضوع را به کس دیگر اظهار نکرده ام. درباره ی کمک مالی به حزب من فقط در جریان کمک مالی گروهی از بازرگانان هستم که از حدود یکسال قبل کمکهایی برای نشریات به حزب می کردند. گرچه اسامی آنان را نمی دانم؛ ولی تلقی من هیچ وقت این نبوده که این کمکها از طرف دربار و یا مراکز دیگری از این قبیل بوده است. از این جریان علاوه بر من و خلیل ملکی، عده ای دیگر از افراد حزبی: ابوالقاسم قندهاریان، مهندس صادق وفایی و امیرقلی با اطلاع هستند. سپس شرح ملاقات با علی جلالی و جلسه ی منزل خلیل ملکی را برای دکتر خنجی بازگو و اضافه کردم: چون این امر به نظرم عادی و مساله ی مهمی نبود، در این چند ماه که اختلاف نظرهای شدید درباره ی خط مشی سیاسی حزب با خلیل ملکی داشتیم هیچگاه به نظرم نرسید که این امر ممکن است ارتباطی با مسائل مطروحه داشته باشد تا لازم شود با شما در میان گذاشته شود. وقتی دکتر خنجی از موضوع کمک مالی به حزب از طریق علی جلالی مطلع شد، تعجب زیادی کرد و برای آن اهمیت زیادی قائل شد. خنجی به صحبت خود ادامه داد و گفت اکنون همه ی کادرهای حزبی بر این باورند که پس از آن که خلیل ملکی، خود را به فرمانداری نظامی معرفی کرده است، شما به توطئه ای علیه او دست زده اید و در مقام وارد ساختن این اتهامات برآمده اید. تنها کسانی که این اظهارات را قبول نکرده اند، بعضی از اعضای کمیته ی شمیران و سایر کسانی هستند که در این مدت به نزد شما آمده اند و با شما در تماس دائم بوده اند. اینان به نزد من آمده اند و از این که چنین نسبتهایی به شما داده شده اظهار تاسف کرده اند و گفته اند در تماس هایی که با شما داشته اند، هیچگاه چنین اتهاماتی را از زبان شما نشنیده اند. این اظهارات علامت مقاومت طبیعی اعضای حزب در برابر جریانی بود که برای تصفیه ی حزب از افراد مخالف از طرف رهبری حزب ایجاد شده بود و بعدها نتایج تعیین کننده ای به بار آورد. این دومین مقاومت در داخل حزب بود.
تجزیه و تحلیل دکتر خنجی درباره ی علت تسلیم خود خواسته ی ملکی به فرمانداری نظامی
خنجی اظهار داشت که رویدادهای حزبی را درمدت اخیر مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و متاسفانه به نتایج تاسف آوری دست یافته است. او گفت اکنون متوجه شده ام که وقتی ما را به عنوان هیات سیاسی انتخاب کردند مقصود این نبوده که تصمیم گیری درباره ی امور سیاسی حزب را به دست ما بسپارند؛ بلکه می خواسته اند ارتباط ما را با تشکیلات قطع کنند و وقتی ما (محمدعلی خنجی و مسعود حجازی) بدون آگاهی از ماهیت تصمیم آنها و به منظور ایجاد تفاهم مجدد، این پیشنهاد را قبول کردیم، در واقع تمام ارتباطات ما با واحدهای سازمانی که در سطح وسیعی به صورت گوییندگی حوزه ها و مسئولیت های تشکیلاتی وجود داشت، یک باره از میان رفت و با مخفی شدن سازمان حزبی و ارتباطات جدید تشکیلاتی ما به طور کامل از تشکیلات حزب حذف شدیم و انتخاب ما به عضویت در هیات سیاسی یک بازی مسخره بود که متصدی اجرای آن مهندس قندهاریان تعیین گردید و هر تصمیمی که ما در آنجا گرفتیم، درست عکس آن را انجام دادند و اگر در اجرای تصمیمات خود با مقاومت در داخل حزب رو به رو نمی شدند و موفق به انتشار اعلامیه ی خلیل ملکی و قبولاندن آن به اکثریت فعالان حزب می شدند، حتی زحمت انحلال هیات سیاسی را هم به خود نمی دادند و ما را به گوشه ای پرتاب می کردند؛ زیرا این هیات نه رسمیتی داشت و نه کسی از وجود آن مطلع بود. ولی موقعی که در اجرای نظریات خود با مقاومت جدی در داخل حزب رو به رو شدندو ما هم از این مقاومت مطلع شدیم و در صدد اعمال تصمیماتی که در سمت هیات سیاسی حزب اتخاذ کرده بودیم، بر آمدیم، آنها (خلیل ملکی و نزدیکانش) نمی توانستند وضع فعلی را ادامه دهند. آنها متوجه شدند که اعتراض بهمن محصص به مرور همه جا پخش می شود عمومیت پیدا می کند و همه با التهاب و اشتیاق، انتظار اعلام موضع حزب درباره ی کودتای ۲۸ امرداد را دارند و بدون شک در مدت کوتاهی همه ی اعضا و لااقل کادرهای حزبی به تمام اختلافات و مسائل حزبی آگاه می شوند. هم اکنون اکثر فعالان و تعداد زیادی از اعضا از کوتاهی حزب در ماه های اخیر در اجرای وظایف خود نسبت به دولت مصدق و در برابر توطئه های دشمنان مطلع هستند و نسبت به آن اعتراض دارند و به خصوص در مورد کوتاهی حزب در تجهیز سازمان حزبی و توده های مردم در جریان رفراندوم و در روز ۲۸ امرداد در حال اعتراض به سر می برند و بعضی نیز در روزهای اخیر درباره ی اطلاعیه ی حزب که در روزنامه ی نیروی سوم مورخه چهارشنبه ۲۸ امرداد منتشر شده «و از اعضای حزبی و مردم خواسته بود که برای برقراری نظم به خانه های خود بروند و از تظاهرات خودداری کنند» به شدت انتقاد کرده اند. (این اطلاعیه را خلیل ملکی شخصا تنظیم کرده و برای انتشار به روزنامه داده بود.) خنجی گفت همان طور که ما اطلاع داریم تعداد قابل توجهی از افراد نیز مطلع هستند که خلیل ملکی در مدت یک ماه منتهی به ۲۸امرداد، مقاله یا مطلبی برای چاپ به روزنامه نمی داد و تنظیم و انتشار این اطلاعیه در روزنامه توسط ملکی، سوالاتی را بین بعضی افراد مطرح کرده است. دکتر خنجی گفت در تجزیه و تحلیل و بررسیی که این چند روز تمامی وقت او را به خود اختصاص داده به این نتیجه رسیده که آنها (خلیل ملکی و نزدیکانش) برای فرار از این بن بست اقدام به حذف ما دو نفر(محمدعلی خنجی و مسعود حجازی) از حزب خواهند کرد و این حذف موقعی کارساز و موفقیت آمیز خواهد بود که در غیاب ملکی انجام گیرد و این تنها دلیلی است که موجب گردیده تا خلیل ملکی علی رغم افکار عمومی و بدون آن که از نظر سیاسی هیچ نیازی آن را ایجاب کند اقدام به معرفی خود به فرمانداری نظامی کرده است. خنجی اضافه کرد اگر در چنین شرایطی معرفی خلیل ملکی به فرمانداری نظامی که در این روزها بین شخصیتها و سران نهضت ملی تنها مورد از نوع خود است بدون دنباله و عقبه باقی بماند، این به تنهایی یک انتحار سیاسی برای ملکی محسوب می شود و [حتی] بدون طرح سایر ایرادات در مورد او نیز ملکی نخواهد توانست از موج انتقاد علیه این اقدام خود سالم بیرون رود و به همین دلیل است که می بینیم بلافاصله به دنبال معرفی خلیل ملکی این موضوع از طریق مسئولان و شبکه ی حزبی در حوزه ها مطرح شده که حجازی (در حالی که آزادانه رفت و آمد می کند) در مقام توطئه علیه حزب بر آمده و به خلیل ملکی(که در بند است) اتهامات ناروا(ملاقات با شاه-گرفتن پول از دربار) وارد ساخته است. اکنون در تمام شبکه ی حزبی موضوع اتهامات ناروایی که حجازی وارد ساخته موضوع بحث روز قرار گرفته است. نتیجه ی دیگر آن که اثرات منفی معرفی به فرمانداری نظامی جای خود را به مظلومیت خلیل ملکی در برابر اتهامات ناروا داده است. خنجی می گفت تاکتیک دیگری که این آقایان اتخاذ کرده اند جدا کردن ما دو نفر (محمدعلی خنجی و مسعود حجازی) در اجرای این برنامه است. اگر ما دو نفر را با هم هدف قرار بدهند احتمال موفقیت کمتر است؛ ولی چون شما را در مقایسه در موقعیت ضعیفتری تشخیص داده اند و شما شخصا از ملاقات خلیل ملکی با شاه و کمک مالی به حزب اطلاع دارید و ممکن است از این اطلاعات خود، روزی علیه آنها استفاده کنید، در مرحله ی اول علیه شما اقدام خواهند کرد و پس از مدتی حذف من برای آنها به مراتب آسان تر خواهد بود.
تشکیل جلسه ی فعالان برای اخراج مسعود حجازی از حزب
چند روز بعد دکتر خنجی یادداشتی در منزل ما گذاشته بود که به محض رسیدن نزد او بروم. ظهر با عجله پیش او رفتم. گفت آن چه حدس می زدیم در حال تحقق است. آنها (خلیل ملکی و نزدیکانش) آش پر جوشی برای شما پخته اند و ادامه داد: «امروز صبح قندهاریان بدون خبر قبلی به دیدار من آمده است و پس از شرح مفصلی علیه شما اظهار داشت که دیگر وجود حجازی با اتهاماتی که به خلیل ملکی وارد آورده است برای حزب قابل قبول نمی باشد و ضمن تعریف و تمجید بسیار از سوابق مبارزاتی و عقاید و افکار من، گفت ما تصمیم گرفته ایم حجازی را از حزب اخراج کنیم و تا زمانی که خلیل ملکی در زندان است به منظور تمرکز کارها و پیشرفت آن، رهبری حزب را در اختیار شما قرار دهیم. خنجی گفت در برابر اظهارات مهندس قندهاریان مخالفت و مقابله نکردم تا او همه ی حرفهایش را بگوید و در برابر پیشنهاد او سکوت کردم. وقتی قندهاریان مواجه با مخالفت نشد و سکوت مرا دید، فکر کرد موافقت مرا به دست آورده است و خوشحال و راضی بیرون رفت. قندهاریان در موقع خروج گفت که وقت و محل جلسه را بعدا اطلاع خواهد داد.» دو روز بعد دکتر خنجی اطلاع داد که وقت جلسه را خبر داده اند و محل جلسه را که باغچه ی متعلق به مهندس زندی در کرج می باشد تعیین کرده اند. بعد از ظهر همان روز وقت و محل جلسه را از طریق دیگر نیز به من(مسعود حجازی) اطلاع دادند و مرا برای شرکت در جلسه ی فعالان حزبی دعوت کردند؛ بدون آن که علت تشکیل جلسه را اعلام و یا دستور جلسه را معین کنند. در روز مقرر به اتفاق دکتر خنجی به کرج رفتیم. نزدیک ظهر آنجا رسیدیم. حدود شصت نفر از اعضای فعال حزب که بیشتر از دانشجویان بودند به مرور در آنجا اجتماع کردند. از هیات اجرائیه علاوه بر خلیل ملکی، جلال آل احمد و علی اصغر حاج سید جوادی نیز در جلسه حضور نداشتند. قندهاریان جلسه را افتتاح کرد و به طور خیلی خلاصه اظهار داشت:«پس از زندانی شدن آقای خلیل ملکی، شایعاتی در حزب رواج یافت و پس از رسیدگی معلوم شد آقای حجازی مطالبی علیه آقای ملکی مطرح کرده اند و چون ایشان در زندان هستند و رسیدگی به این مسائل با توجه به شرایط موجود، عملی نمی باشد، تصمیم گرفته شده است فعلا و به طور موقت آقای حجازی از مسئولیتهای حزبی کنار گذاشته شود تا پس از آزادی آقای ملکی از زندان در شرایط مناسب تری به این مساله رسیدگی شود. پس از پایان سخنان قندهاریان، دکتر خنجی اجازه ی صحبت خواست و بلافاصله گفت من با این پیشنهاد به طور کامل موافق هستم منتها با یک شرط و آن شرط این است که نام مرا هم به نام حجازی اضافه کنید و هر دو را یک جا مشمول این تصمیم قرار دهید؛ زیرا بدون حضور ما دو نفر، هیات اجرائیه بهتر می تواند کار کند و به هدفهایی که می خواهند برسند. با این سخنان ناگهانی دکتر خنجی که موجب تعجب همه گردید. همهمه در حاضران ایجاد شد و از او خواستند راجع به اظهارات خود توضیح دهد. خنجی با اشاره ی دست همه را دعوت به سکوت کرد و ادامه داد و گفت این تصمیم ناشی از جریانات و رویدادهایی است که در مدت بیش از سه ماه همه ی امور حزب را تحت تاثیر قرار داده است. به جای آن که با استمداد از حافظه ام به نقل یک به یک حوادث بپردازم، از روی یاداشتهایی که در زمان رویدادها تهیه کرده ام آنچه را که اتفاق افتاده قرائت می کنم. دکتر خنجی سپس به آرامی در حالی که تمام نفسها در سینه حبس شده بود و در میان سکوت مطلق، شروع به قرائت یادداشتها کرد. قرائت یادداشتها نزدیک به چهار ساعت طول کشید. مطالب یادداشتها به طور کامل و روشن و واضح، حاضران را در جریان بحثها و گفتگوها و برخوردها در هیات رهبری راجع به خط مشی حزب و نهضت ملی و سایر مسائل قرار داد. سکوت و آرامش حاکم بر جلسه تا قرائت یادداشتها درباره ی تشکیل هیات سیاسی بعد از کودتای ۲۸ امرداد ادامه داشت؛ ولی پس از آن که دکتر خنجی تشکیل اولین جلسه ی هیات سیاسی و یادداشتهای مربوط به اعلامیه ی حزب به خط خلیل ملکی و بعضی مفاد اعلامیه را قرائت کرد و درباره ی نکات اعلامیه از جمله آن که عبارت (کودتای ۲۸ امرداد) را بدون کودتا ذکر کرده و این که خلیل ملکی اعلام کرده که یک حزب سوسیالیست نمی تواند حتی دنباله روی ملی ترین دولتها باشد و برنامه ی سازندگی برای کشور بعد از کودتا را توضیح داد، ناگهان حسین ملک با صدای بلند و همراه او امیرقلی و مهندس قندهاریان فریاد کشیدند: دروغ است! دروغ است! دکتر خنجی با این داد و فریاد، خونسردی خود را از دست نداد. او لحظاتی مکث کرد تا فریاد دروغ است! دروغ است! رساتر شود و در ذهن همه جای گیرد. سپس ناگهان از جای برخاست و گفت: «اصل این اعلامیه به خط خلیل ملکی همین جا و نزد من است.» بلافاصله اوراق اعلامیه را از جیب بیرون آورد و به حاضران نشان داد. عده ای از حاضران که در جلو و نزدیک خنجی نشسته بودند، با صدای بلند گفتند: ما خط خلیل ملکی را می شناسیم و یک به یک آن را ملاحظه کردند و همگی تصدیق کردند که خط خلیل ملکی است. همهمه و هیاهو همه جا را فرا گرفت. همه از جای برخاستند و با صدای بلند به سخن پرداختند. عده ای به سختی به قندهاریان، مهندس حسین ملک و امیرقلی حمله کردند و گفتگوهای تندی رد و بدل می شد. هوا رو به تاریکی می رفت و به علت نبودن چراغ و سایر وسایل، ادامه ی جلسه به آسانی میسر نبود. قندهاریان، حسین ملک و امیرقلی جزو اولین کسانی بودند که باغچه ی مهندس زندی را ترک کردند و خود را از ادامه ی حادثه بیرون بردند و امکان ادامه ی جلسه را غیر ممکن ساختند. جلسه ی باغ مهندس زندی که با دقت بسیار و پیش بینی های لازم در غیاب خلیل ملکی و برای محاکمه و اخراج مسعود حجازی تشکیل شده بود و به نظر می رسید که از طرف ابوالقاسم قندهاریان، حسین ملک و دکتر امیرقلی نزدیک ترین افراد به خلیل ملکی طرح ریزی و تنظیم و دعوت شده است، در واقع تیری بود که به طرف حزب زحمتکشان ملت ایران(نیروی سوم) شلیک شد و با توجه به زمینه های موجود آن را ظرف مدت کوتاهی از داخل متلاشی کرد.
تشکیل حزب سوسیالیست
با این ترتیب اساس سازمان و تشکیلات حزب نیروی سوم به کلی در هم ریخت. دکتر خنجی می گفت با این وضعی که پیش آمده دیگر آمادگی فعالیت سیاسی و اجتماعی آن هم در یک سازمان حزبی را ندارد. با این همه تعداد عمده ای از کادرهای اصلی حزب شامل مسئولان و اعضای کمیته ها و مسئولان حوزه ها و بعضی از گویندگان حوزه ها بر یأس ناشی از اختناق و شدت عمل فرمانداری نظامی پس از کودتا و نیز بی تصمیمی و بی تحرکی رهبری حزب غلبه کرده و نه تنها آماده ی عالیت و اقدام بودند؛ بلکه می خواستند با فعالیتهای بیشتر و مضاعف این نابسامانیها را جبران کنند. اینان به طور دائم با ما(محمدعلی خنجی و مسعود حجازی) تماس داشتند و ما را در جلسات مختلف دعوت می کردند. آنها با عقاید و نظریات ما موافق بودند و با حرارت و شدت ما را تأیید می نمودند. دکتر خنجی پس از هجوم مأموران فرمانداری نظامی به منزلش دیگر به خانه ی خود نرفت. همواره چند نفر آماده ی پذیرایی از او در منزلهای خویش بودند. کادرهای حزبی به سازماندهی جدید بر مبنای سازمان قبلی حزب پرداختند و هزینه های ارتباطات و تهیه ی دستگاه های پلی کپی و انتشار اعلامیه ها و جزوات را تأمین کردند. آنان پرداخت حق عضویت مرتب و دریافت وجوه کمک را از افراد علاقمند دیگر امکان پذیر ساختند ما(محمدعلی خنجی و مسعود حجازی) در مواجهه با چنین مجموعه ای که به مرور ظرف چند ماه در اطراف ما تشکل یافت قادر نبودیم یأس و بدبینی خود را اظهار کنیم و یا تصمیم خود را بر ترک فعالیت های سیاسی و دسته جمعی آشکار سازیم. در واقع آنها ما را به دنبال خود برند و ما مجددا و از نو در خط فعالیت سیاسی و تشکیلاتی قرار گرفتیم. با جدا شدن این اعضا و فعالان از نیروی سوم مجموعه انشعابیون به رهبری خنجی اقدام به ایجاد حزب سوسیالیست کرده و فعالیت سیاسی خود را در جهت مقابله با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در نهضت مقاومت ملی ادامه دادند. در همان دوران تلاشی به رهبری آیت الله زنجانی از رهبران نهضت مقاومت ملی برای رفع اختلافات پیش آمده بین گروه ملکی و خنجی صورت میگیرد که در نهایت به جایی نرسیده و حزب خنجی در نهضت مقاومت ملی پذیرفته میشود. برخی از اعضای حزب نیروی سوم که در کنار محمدعلی خنجی، مسعود حجازی در حزب سوسیالیست حضور یافتند، می توان از غلامرضا تختی، یوسف جلالی، حسن خرمشاهی، ترابعلی براتعلی، ایرج وامقی، عبدالله خنجی، حسین سکاکی، مهدی غضنفری، احمد سپهری و عباس سنگانی نام برد.
در سال ۱۳۳۹ رهبران حزب سوسیالیست در تأسیس جبهه ملی ایران (دوم) شرکت داشتند و در برابر، این گروه ملکی موسوم به «جامعه ی سوسیالیستها» بود که اجازه ی عضویت در جبهه ی ملی را نیافت. و دکتر خنجی به عنوان دبیرکل این حزب و چندی بعد غلامرضا تختی به عنوان قائم مقام او انتخاب شد.
انحلال حزب و ادغام در سازمانهای جبهه ملی ایران
اعضای شورای مرکزی حزب سوسیالیست در جلسه ای در منزل غلامرضا تختی به این نظر رسیدند که برای تقویت سازمانهای جبهه ملی نیاز است که این حزب را با توجه به ضرورتهای تاریخی و برای تأمین وحدت سازمانی در جبهه ملی ادغام کنند. بدین ترتیب، دکتر محمدعلی خنجی از طرف حزب سوسیالیست در تاریخ پنج شنبه ۲۴/۱/۱۳۴۰ طی نامهای به اللهیار صالح رهبر وقت جبهه ملی ایران، این سازمان سیاسی را «به صورت یکجانبه و بدون قید و شرط» به نفع تشکیلات جبهه ملی، منحل اعلام کرد.
منابع
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵ - صفحه ی ۵۴
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵ - صفحه ی ۵۵
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵- ص۸۷
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵- ص۸۸ تا ۹۰
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵- ص۹۱
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵- ص۹۲تا۹۶
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵- ص۹۲تا۹۶
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵
- ↑ مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک تهران، وزارت اطلاعات، ۱۳۷۹، ص ۱۰.
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵
- ↑ حجازی، مسعود - رویدادها و داوری - انتشارات نیلوفر-۱۳۷۵
- ↑ بخارا، دوماهنامه فرهنگی، هنری، سال چهاردهم، شماره 86، اردیبهشت 1391
- ↑ یادنامه دکتر محمد علی خنجی: بمناسبت هشتمین سالگرد فقدان/ فرشید افشار (خرمشاهی)، صفحهٔ ۱۰