تمثیل غار
تمثیل غار (به انگلیسی: Allegory of the cave) یا غار افلاطون (به انگلیسی: Plato's Cave) تمثیلی است که توسط افلاطون در کتاب جمهور طرح شده است. او از این تمثیل برای توضیح نظریهٔ عالم مُثُل خود بهره برده است. تمثیل مزبور، به احتمال خیالی بودن یا نادرست بودن تصورات و عقاید انسانها اشاره دارد.
از سریال های ساخته شده میتوان به 1899 ساخته باران بوادار کارگردان برجسته آلمانی اشاره کرد.
شرح تمثیل
ابتدا یک غار را در نظر بگیرید که در آن تعدادی انسان به دیوار غل و زنجیر شدهاند؛ بهطوری که رویشان همیشه به سمت دیوار مقابلشان است، و هیچگاه پشت سر خود را نگاه نکردهاند. در پشت این افراد، آتشی روشن است، و در جلوی آتش، مجسمههایی قرار دارند، که هنگامی که حرکت میکنند، سایهٔشان بر دیوار روبهرو میافتد. در واقع، این مجسمهها، همان اعتقادات و عقاید این گروه از افراد هستند؛ که سایهٔ آنها بر دیوار منعکس میشود.
در این میان ناگهان زنجیر از پای یکی از این زندانیان که به سوی دیوار غار نشسته است، باز میشود، و آن شخص به عقب برمیگردد؛ پشت سر خود را میبیند، و سپس از دهانهٔ غار بیرون میرود. او تازه متوجه میشود که حقیقت چیزی جز آن است که در داخل غار وجود داشت. در واقع، این جهانِ خارج، همان عالم مثل افلاطونی است؛ که شخص، هنگامی که به آن واصل میشود، متوجه میشود که حقایقِ جهان چیزی جز مشاهدات معمول او بوده است. شخصی که به عالم خارج از غار رفته و از آن آگاهی کسب کردهاست، تصمیم میگیرد که به غار برگردد و دیگران را نیز از این حقیقت آگاه کند، اما هنگامی که به سوی اشخاص داخل غار میرود تا آنها را نسبت به جهان خارج آگاه کند و بگوید که حقیقت چیزی جز این است که شما به آن دل بستهاید، با برخورد سرد زندانیان مواجه میشود، و آنان حرف او را دروغ میپندارند.
در واقع این نظریهٔ افلاطون به این مسئله اشاره دارد که خیر مطلق در جهان مُثُل هست، و چنانچه کسی بخواهد به اخلاقیات دست پیدا کند، بایستی به عالم مثل راه یابد. ارسطو با نقد این نظریهٔ افلاطون میگوید: «اگر این عالم، سایهٔ عالم مثل است، و همه چیز عالم مثل هم سراسر خیر و نیکی و خوبی است، پس بدیهای انسانها از چه ناشی شده است؟».
منابع
- تاریخ فلسفه کاپلستون، جلد اول
- سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، بخش اول
- غار افلاطون