زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه

در هشتمین روز شهریور سال ٦٠ چه اتفاقی افتاد

ساعت ۳ بعدازظهر روز هشتم شهریورماه سال ۱۳۶۰ بود که جلسه شورای امنیت کشور برگزار شد. حاضران این جلسه افراد مهم کشوری بودند؛ محمدعلی رجایی رئیس جمهور، محمد جواد باهنر نخست وزیر و مسعود کشمیری جانشین دبیر شورای امنیت بالای میز جلسه نشسته‌ بودند. تیمسار وحید دستجردی کنار باهنر و بعد از او اخیانی به جای فرماندهی ژاندارمری کل نشسته، در کنار وی به ترتیب تیمسار کتیبه، سرورالدینی معاون وزیر کشور، خسرو تهرانی از اطلاعات نخست وزیری، کلاهدوز قائم مقام سپاه یک طرف میز بودند و طرف دیگر میز تیمسار شرف خواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ وحیدی معاون هماهنگی ستاد مشترک، سرهنگ وصالی فرمانده عملیات نیروی زمینی و سرهنگ صفاپور فرمانده عملیات ستاد مشترک قرار داشتند.

ضبط صوت بزرگ کشمیری که مخصوص ضبط جلسات است، درست نزدیک رجایی و باهنر قرار می‌گیرد و کشمیری طبق معمول هر جلسه چای می‌ریزد و برای حاضرین می‌آورد؛ پس از گفت‌وگوی کوتاهی با خسرو تهرانی از جلسه خارج می‌شود. او پیش از خروج از جلسه کیف بزرگی را که همیشه همراه دارد با پا به نزدیکی رجایی هدایت می‌کند.

کشمیری از ساختمان نخست وزیری خارج می‌شود و در میدان پاستور نزد کسانی می‌رود که منتظر اوست تا دبیر شورای امنیت را به یک نقطه امن انتقال دهند. همزمان صدای انفجار شدیدی منطقه را می‌لرزاند

انفجار هشتم شهریور، یک ترور خیابانی ساده نبود که با نام بردن یک نفر به اسم عامل انفجار، مختومه شود. پرونده‌ای ناتمام که بررسی اسناد و روایات تاریخی آن، حکایت از نقش شبکه نفوذی گسترده‌ای داشت که «مسعود کشمیری» تنها عامل اجرایی آن بود؛ فاجعه‌ای که یکی از صدها مورد جنایت دهه شصت بود!

کشمیری متهم اصلی بمب گذاری

مطابق نظر کارشناسان بمب از نوع خاص «تخریبی-آتش‌زا» بود که از حدود ۲ پوند TNT و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیف دستی جاسازی شده بود.

سیدرضا زواره‌ای اولین دادستان انقلاب ایران ماجرای آن دقایق را این گونه شرح می‌دهد: «براساس تحقیقات من، در روز حادثه، همه افراد حاضر در دفتر نخست‌وزیری، پشت میزی بزرگ و طویل نشسته بودند. یک سر میز مرحوم رجایی نشسته بود؛ سپس نخست‌وزیر، یعنی مرحوم باهنر، بعد از آن آقای مهدوی، وزیر کشور، که آن روز دیر رسیده بود. پس از آن رئیس شهربانی و دبیر شورای امنیت، خسرو تهرانی. بعد از آن هم دو طرف میز تا آخر نماینده  نیروها نشسته بودند.

مطلب مشترکی که همه آن‌ها در بازجویی گفتند، این بود که در آن جلسه، کشمیری، منشی شورا بوده و در قسمت جلو، جای خسرو تهرانی نشسته بود. صندلی خسرو تهرانی هم در انتهای غربی میز قرار داشت. کشمیری کیفش را می‌گذارد؛ بعد برمی‌خیزد، چای می‌ریزد و جلوی مرحوم رجایی و باهنر می‌گذارد. سپس چند دقیقه‌ای با تهرانی در گوشی نجوا می‌کنند. آن گاه به انتهای سالن می‌رود و درست زمانی که قصد داشته است از اتاق خارج شود، بمب منفجر می‌شود.

برد ماده منفجره حداکثر دو یا سه متر بوده است. چند نفر از حاضران از جمله معاون فرمانده ژاندارمری و مرحوم دستجردی، رئیس شهربانی نیز که در زمان حادثه، نزدیک باهنر نشسته بودند، زخمی شدند، اما برای بقیه اتفاقی نیفتاد. متخصصان هم می‌گفتند بمب فقط در محدوده‌ای حداکثر تا سه متر قدرت تخریب داشته است. با این همه، برای کشمیری که در دورترین فاصله از آن قرار داشت، جسدی ساخته بودند که فقط یک کیسه خاکستر بود».

آیت الله ربانی املشی دادستان کل کشور در شامگاه ۲۲ شهریور ۶۰ در تلویزیون حاضر شد و «مسعود کشمیری» را عامل انفجار دفتر نخست وزیری اعلام کرد و گفت: «عامل انفجار نخست وزیری همان شخصی بود که نام او در بین شهدا برده شد و روز اول در کنار شهیدان عزیز، رئیس‌جمهور و نخست وزیر محبوب ما به عنوان شهید سوم قلمداد و جنازه‌ای به نام او به وسیله‌ مردم تشییع شد. مسعود کشمیری که در نخست وزیری جا باز کرده بود، تقریبا از همه چیز اطلاع داشت و دبیر شورا بود. کشمیری از یک سال قبل وارد نخست وزیری شد و خیلی خوب نقش خود را بازی و چهره‌ کریه‌اش را مخفی کرد، به طوری که یکی از مسئولان امر در نخست وزیری می‌گفت در بین هزار احتمال، یک احتمال انحراف درباره او نمی‌دادیم».

سرهنگ کتیبه در شرح واقعه روی داده می‌گوید: «من موقع ورودم به اتاق کنفرانس مشاهده کردم که آن خائن از خدا بی‌خبر (کشمیری) در حال ورود به جلسه است. قبل از همه مرحوم «شهید وحید دستجردی» گزارش وقایع هفته شهربانی را عنوان کرد. مرحوم کلاهدوز هم در آن جلسه از طرف سپاه پاسداران حضور داشت. در همین لحظات که بحث و گفت‌وگو در جلسه ادامه داشت من ناگهان احساس کردم همین‌طور که روی صندلی نشسته بودم بی‌اراده سرپا ایستاده و تمام صورتم و مخصوصاً پیشانی‌ام به شدت می‌سوزد.مسئله‌ای که برای من اهمیت دارد، شدت انفجار بود که ما صدای آن را در آن لحظه نشنیدیم، ولیکن پرده‌های گوش افرادی که آنجا بودند تمام پاره شده بود.»

سرانجام کشمیری عامل انفجار دفتر نخست وزیری چه شد؟

مسعود کشمیری در کیف حامل بمب، ۲ پوند TNT و مقداری منیزیم کار گذاشته بود و دقایقی پس از اینکه کیف مزبور را پیش پای شهید رجایی قرار داد، از ساختمان نخست وزیری خارج شد و به میدان پاستور رفت. سپس در آنجا توسط برخی افراد ناشناس به محلی امن انتقال داده شد.

برخی منابع می‌گویند عوامل سازمان منافقین «مینو دلنواز»، همسر کشمیری را همزمان با انفجار نخست وزیری از محل سکونتش به یک خانه تیمی در محله نظام آباد تهران بردند. کشمیری نیز پس از ملحق شدن به همسرش از تهران به کرج، قزوین و سپس کردستان رفت و نهایتا از طریق مرز زمینی به عراق، ترکیه و سپس خارج از کشور گریخت.

یکی از مسئولان امنیتی پس از اتفاق هشتم شهریور، گفته بود: در اصل ما دنبال این بودیم که ببینیم عوامل انفجار چه سرنوشتی پیدا کرده‌اند. چند سال بعد برخی اعضای مهم که از منافقان جدا شدند، افشا کردند که مثلاً آقای «محمدباقر امینی‌راد» که در عراق به‌عنوان مترجم عربی منافقان فعال بوده و در بخش عربی سازمان هم فعالیت کرده، همان کشمیری است یا بنابر تحقیقات پلیس امنیتی هلند فردی به نام «علی معتمد» که چندی پیش به‌طرز مشکوکی در هلند کشته شد، همان کلاهی(عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی) است.

مسعود کشمیری و کلاهی زندگی مخفی و پنهانی داشتند و این دو نفر به احتمال قوی توسط عناصر خودشان از بین رفتند هرچند منابع رسمی تا کنون شرح دقیقی از سرانجام این دو نفر ارایه نداده اند.



منابع

خبرگزاری فارس

باشگاه خبرنگاران جوان

سایت مرکز استاد انقلاب اسلامی

خبرگزاری ایسنا

خاطرات سرهنگ محمدمهدی کتیبه؛ انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.