اسماعیلیه
اسماعیلیان یکی از فرقههای امامیه هستند که به امامت اسماعیل، فرزند جعفر صادق، اعتقاد دارند. اسماعیلیان سبعیه او را امام هفتم و غائب به حساب میآورند، اما اسماعیلیان مستعلیه و اسماعیلیان نزاری او را امام ششم میدانند. اسماعیلیان مستعلیه طیب بن منصور ابوالقاسم را امام بیست و یکم و غائب میدانند. امامت نزاریه تا به امروز ادامه پیدا کردهاست و امام زمان و چهل و نهم آنها، کریم آقاخان است.
اسماعیلیان همزمان با روزگار سامانیان سر برآوردند و سدهها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند. امروزه از شمارشان کاسته شدهاست. در ایران بسیار کمیابند و در برخی کشورها مانند افغانستان، تاجیکستان، هندوستان، تانزانیا، کنیا و سایر ممالک پراکندهاند. چنانکه هانری کربن میگوید اسماعیلیان نزاری پس از سقوط قلعه الموت به دست مغولان و نابودی کتب موجود در آن منابع خود را از دست دادند. اما اسماعیلیان مستعلوی که در دوره فاطمیان در مصر مستقر بودند و اکنون بیشتر در هند هستند، منابع دست اول خود را حفظ کردهاند، هرچند تمایلی به انتشار آن ندارند.
جانشینی جعفر صادق
پس از فوت جعفر صادق در سال(۷۶۵ م ۱۴۸ق) ، انشعاب اساسی رخ داد. اسماعیل بن جعفر که در مقطعی از سوی پدرش به عنوان امام بعدی منصوب شده بود، ده سال قبل از پدر در سال (۷۵۵ م ۱۳۸ق) فوت کرد. در حالی که اثنی عشری استدلال میکنند که او یا هرگز وارث ظاهری نبوده یا قبل از پدرش فوت نکرده است و از این رو موسی کاظم وارث واقعی امامت است. اسماعیلیان استدلال میکنند که یا مرگ اسماعیل برای حفظ او از آزار و اذیت عباسیان وانمود شده است (پس او امام بعدی است) یا اینکه امامت به پسرش محمد بن اسماعیل رسیده است.
نامهای دیگر
همعصران نخست و مخالفان اسماعیلیان آنها را ملاحده، پس از اواسط سده ۳ (قمری)، قرامطه نیز خطاب میکردند، ولی آنان جنبش خود را «دعوت» یا «دعوت هادیه» مینامیدند و در دورهٔ فاطمیان حتی از بهکار بردن عنوان اسماعیلیه دوری میکردند.
عربها نیز به اسماعیلیان باطنیان میگفتند؛ زیرا ایشان متون قرآن را تاویل باطنی میکردند. این تاویل به عهدهٔ فردی بود که در اسماعیلیه به او معلم میگفتند. آنها ظاهر معنی قرآن را قبول نداشتند بلکه برای قرآن بطن قائل بودند و معانی را به صورت مجازی میگرفتند.
آغاز کار و سرچشمه
جریان اسماعیلیه از مصر و دربار خلفای فاطمی مصر برخاست. اسماعیلیان سالها اندیشهٔ اسماعیلی و خلیفههای فاطمی را تبلیغ میکردند. مرکز این تبلیغات در ایران بیشتر در ری، فرارود و خراسان بود. در سدهٔ ۴ کار مبلغان اسماعیلی بالا گرفت و بسیاری از بزرگان سامانی بدیشان پیوستند که بزرگترینشان امیر نصر سامانی بود. گرایش امیر نصر به اسماعیلیه واکنش غلامان ترک متعصب، که گارد نگهبانان امیر را در بر میگرفتند و روحانیان سنی را برانگیخت تا به اندیشهٔ براندازی وی بیافتند. گرچه توطئهٔ براندازی آشکار و رهبر ترکان دسیسهپرداز سرش را بر باد داد، ولی امیر نصر به ناچار کنارهگیری کرد و فرزندش نوح را به جای خویش بر تخت نشاند. فشار فقیهان سنی و ترکان که اکنون بسیار نیرو گرفته بودند جنبش اسماعیلیان را تار و مار ساخت و رهبران این جنبش در فرارود شکنجه و کشته شدند. از این پس جنبش حالت پنهانی به خود گرفت.
شاخه ها
خلیفه-امام فاطمی المستنصر بالله از اوایل سلطنت خود علناً پسر بزرگش نزار را به عنوان وارث خود به عنوان خلیفه-امام فاطمی بعدی معرفی کرده بود. داعی حسن صباح، که در مصر اسماعیلی شده بود، شخصاً توسط المستنصر از این حقیقت آگاه شد. پس از مرگ المستنصر در سال ۱۰۹۴ م ، افضل شاهانشاه، وزیر و فرمانده کل ارتش ارمنی تبار او، می خواست مانند پدرش دیکتاتوری را بر دولت فاطمی اعمال کند. افضل کودتایی طراحی کرد و برادر همسرش، احمد مستعلی را بر تخت فاطمی نشاند. افضل مدعی شد که المستنصر به نفع مستعلی حکم صادر کرده است و بدین ترتیب رهبران اسماعیلی دربار فاطمیون و الدعات فاطمی در قاهره، پایتخت فاطمیان، احمد مستعلی را تایید کردند.
در اوایل سال ۱۰۹۵م ، نزار به اسکندریه گریخت و در آنجا مورد حمایت مردم قرار گرفت و به عنوان امام بعدی فاطمیان پس از المستنصر پذیرفته شد و دینارهای طلا در اسکندریه به نام نزار ضرب شدند (یکی از این سکه ها در سال ۱۹۹۴ یافت شد. و در موزه آقاخان است). در اواخر سال ۱۰۹۵، افضل ارتش اسکندریه نزار را شکست داد و نزار را به اسارت به قاهره برد و اعدام کرد.
پس از اعدام نزار، اسماعیلیان نزاری و اسماعیلیان مستعلی به طرز آشتی ناپذیری از هم جدا شدند. این انشقاق سرانجام بقایای امپراتوری فاطمی را در هم شکست و اسماعیلیان که اکنون تقسیم شده بودند به پیروان مستعلی (ساکن در مناطق مصر، یمن و غرب هند) . عده ای که با پسر نزار، الهادی بن نزار بیعت کردند در مناطق ایران و سوریه نیز به اسماعیلیه نزاری معروف شدند. هادی که در آن زمان بسیار جوان بود، به صورت قاچاقی از اسکندریه خارج شد و به قلعه الموت رفت و نایب السلطنه حسن بن صباح شد.
اسماعیلیان و محمود
با سرنگونی سامانیان و رویکارآمدن ترکان وضع اسماعیلیان از آنچه بود بدتر شد. در کنار دیگر دگراندیشان اسماعیلیان نیز مورد آزار و کشتار سلطان محمود غزنوی قرار گرفتند. محمود در این کشتار با دستگاه خلیفهگری بغداد همدست بود.
بزرگترین کسی که در زمان غزنویان قربانی کشتار اسماعیلیه شد و به گفته بیهقی به تهمت قرمطگری گرفتار آمده بود حسنک وزیر بود که به دار آویخته شد.
برآمدن حسن صباح
در زمان سلجوقیان حسن صباح در ایران رهبری اسماعیلیان را به دست گرفت. مرکز تبلیغ و مقاومت خویش را به کوهها و دژهای کوهستانی رساند و خودش در دژ افسانهای الموت آشیان گرفت. پس از استوار شدن از مصر برید و جداگانه و مستقل به دعوت پرداخت. این روزگار دوران اوج اسماعیلیان بود. حسن صباح برای پیشبرد آرمانهای اسماعیلی دست به یک رشته ترورها زد.
اسماعیلیان و مغولها
پس از مرگ حسن صباح جانشینانش راه نبرد با خاندانهای ترک چیره بر ایران را پی گرفتند. تا این که با تازش مغولها به ایران به ناچار با سلطان جلالالدین خوارزمشاه در یک سنگر جا گرفتند و با مغولان به ستیز پرداختند؛ ولی سرانجام خورشاه واپسین رهبر اسماعیلیان الموت در سال ۶۵۱ در برابر هلاکوخان گردن فروآورد و چندی پس از آن به دست مغولها کشتهشد. مغولان دژها را یکی پس از دیگر گشودند و کشتار بزرگی از اسماعیلیان کردند. از این پس اسماعیلیان مقاومت را در دژهای خویش در شام و لبنان پیگرفتند.
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ راوندی، مرتضی. تاریخ اجتماعی ایران، رویه دوم
- ↑ Shaykh ‘Abd al-Hakeem Seth, Carney (2 October 2014). "Succession of Ismail ibn Jafar". Ismaili Gnosis.
- ↑ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مدخل اسماعیلیه
- ↑ Daftary, Farhad (1998). A Short History Of The Ismailis: Traditions of a Muslim Community. Edinburgh, UK: Edinburgh University Press. ISBN 0748609040.ص۱۰۶و ۱۰۷.