بلکابِلْکا، عنوانی برای فرمانروایان و سرداران ترک میباشد. ۱ - معنای بلکا«بلکا» به معنای حکیم و دانا، واژهای است ترکی، از ریشه «بیلیک» (پند واندرز و دانش). کلمه بیلیک در عنوان اولین اثر نوشتاری ترکان، یعنی قوتادغوبیلیک، نوشته یوسف خاص حاجب، که تحت تاثیر ادبیات اسلامی، در قرن پنجم تالیف شده، به معنای پند و اندرز آمده است و در شعر «بِلکا اَرِک اَذکو تُتُب سُوزِن اِشِت»، انسان عاقل و حکیم را نیکودار و حرفش را گوش کن، بِلکا به معنای فرد عاقل و صاحب حکمت است. [۱]
محمودبن حسین کاشغری، نامها و صفتها و ضمیرها و پسوندهای دیوان لغات الترک، ج۱، ص۳۷۹، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبائی محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۵ ش.
۲ - بلکا پیش از مهاجرت ترکهابلکا، پیش از مهاجرت ترکها از آسیای میانه به ایران، یکی از عناوین و القاب حکومتی آنها بوده و در زمان هونهای آسیا نیز به کار میرفته است. [۲]
Abdulkadir Dounk، I dari ve Askeri Unvan ve Terimler، ج۱، ص۸، Istanbul ۱۹۸۸.
به گزارش این منبع، عنوان بلکا، پس از نام فرمانروا یا ولیعهد میآمده و لقب یکی از نزدیکترین افراد پادشاه بوده است. ظاهراً این لقب با لقب «گوذرکین» نزد هونها ـ که بعد از نام «یَبغو» (امیر غُزها) میآمده ـ [۳]
ابن فضلان، سفرنامه، ج۱، ص۱۱۳، ترجمه ابـوالفضل طباطبـائی، تهـران ۱۳۴۵ ش.
و با عنوان «خاقان به» که میان خَزَرها به کار میرفته [۴]
ابن فضلان، سفرنامه، ج۱، ص۷۵، ترجمه ابـوالفضل طباطبـائی، تهـران ۱۳۴۵ ش.
شباهتهایی دارد. اگر همانندی این عناوین جدّی شمرده شود، میتوان وظایف بلکا را نیز همانند «خاقان به» فرماندهی سپاهیان در جنگ، اداره امور کشوری، حل و عقد امور نواحی تصرف شده و مجازات دانست. [۵]
ابن فضلان، سفرنامه، ج۱، ص۱۱۳، ترجمه ابـوالفضل طباطبـائی، تهـران ۱۳۴۵ ش.
۳ - بلکا در امپراتوری هونهادر امپراتوری هونها، عنوان بلکا (شکل چینی آن: Hien ـ (Hµien، پس از تانهو، بلندترین مقام کشور بود. [۶]
Abdulkadir Dounk، I dari ve Askeri Unvan ve Terimler، ج۱، ص۸، Istanbul ۱۹۸۸.
ترکهای اویغور نیز بلکا را به صورت «قُتلُغ بیلْگا»، عنوانی برای فرمانروایان خود، به کار میبردند. [۷]
رنه گروسه، امپراطوری صحرانوردان، ج۱، ص۲۰۴، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران ۱۳۶۵ ش.
۴ - ورود بلکا به زبان فارسیعنوان بلکا با ورود ترکها به ایران وارد زبان فارسی شد و نخستین بار آن را در تاریخ بیهقی میبینیم. البته این اصطلاح در ایران کاربرد قبلی خود را از دست داده و تنها در ترکیب با کلمات دیگر، به عنوان اسم خاص مردان، به کار رفته است، مانندِ بِلکاتَکین [۸]
محمدبن حسین بیهقی، تاریخ مسعودی، ج۱، ص۱۷۴، معروف به تاریخ بیهقی، چاپ سعید نفیسی، تهران (۱۳۳۲ ش).
[۹]
محمدبن حسین بیهقی، تاریخ مسعودی، ج۱، ص۱۸۱_ ۱۸۳، معروف به تاریخ بیهقی، چاپ سعید نفیسی، تهران (۱۳۳۲ ش).
[۱۰]
محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۵۸
[۱۱]
محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۱۹۰_ ۱۹۷.
بلکانویین [۱۲]
محمدبن علی شبانکارهای، مجمع الانساب، ج۱، ص۲۴۸، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۳ ش.
بلگاخان [۱۳]
محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۳۳، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۵ ش.
[۱۴]
محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، ج۱، ص۱۵۹، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۵ ش.
اینانج قتلغ بلکا، ایناج بلکا، اُلغ بلکا [۱۵]
حسن انوری، اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی، ج۱، ص۲۳۹، تهران ۱۳۵۵ ش.
و الغ بلکا اعظم. [۱۶]
تقی بینش، «سنگاب خوارزمشاهی»، ج۱، ص۸۶، نامه آستان قدس، ش ۳۸ (۱۳۵۶ ش).
کلمه بلکا در جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله به صورت تحریف شده «بَلکُوتی نویان» [۱۷]
رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، ج۱، ص۲۱۷، چاپ بهمن کریمی، تهران ۱۳۶۷ ش.
آمده است.۵ - بلکا از نگاه محققانیکی از محققان، بی ارائه سند، بلکا را حافظ و پاسبان معنی کرده است [۱۸]
علی مؤیّد ثابتی، اسناد و نامههای تاریخی، ج۱، ص۳، تهران ۱۳۴۶ ش.
و بلکابک در بیت «قدرت آل نوح بلکابک....» از سوزنی سمرقندی [۱۹]
حسن انوری، اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی، ج۱، ص۲۳۹، تهران ۱۳۵۵ ش.
نیز اسم خاص است نه لقب و عنوان. ظاهراً این اسم از دوران مغول به بعد در منابع فارسی متروک شده و ذکری از آن نیامده است.۶ - فهرست منابع(۱) ابن فضلان، سفرنامه، ترجمه ابـوالفضل طباطبـائی، تهـران ۱۳۴۵ ش. (۲) حسن انوری، اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی، تهران ۱۳۵۵ ش. (۳) تقی بینش، «سنگاب خوارزمشاهی»، نامه آستان قدس، ش ۳۸ (۱۳۵۶ ش). (۴) محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، چاپ علی اکبر فیاض، مشهد ۱۳۵۰ ش. (۵) محمدبن حسین بیهقی، تاریخ مسعودی، معروف به تاریخ بیهقی، چاپ سعید نفیسی، تهران (۱۳۳۲ ش). (۶) رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، چاپ بهمن کریمی، تهران ۱۳۶۷ ش. (۷) محمدبن علی شبانکارهای، مجمع الانساب، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۳ ش. (۸) محمودبن حسین کاشغری، نامها و صفتها و ضمیرها و پسوندهای دیوان لغات الترک، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبائی محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۵ ش. (۹) رنه گروسه، امپراطوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران ۱۳۶۵ ش. (۱۰) علی مؤیّد ثابتی، اسناد و نامههای تاریخی، تهران ۱۳۴۶ ش. (۱۱) محمدبن احمد نسوی، سیرت جلال الدین مینکبرنی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۵ ش. (۱۲) Abdulkadir Dounk، I dari ve Askeri Unvan ve Terimler، Istanbul ۱۹۸۸. (۱۳) Edebiyyat Ansiklopedisi، Istanbul ۱۹۷۸، sv "Kutadgu Bilig" (by Seyit Kemal Kara Aliog § lu). ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۷۳۵، برگرفته از مقاله «بلکا». |