باستانگرایییکی از اصطلاحات ادبیات فارسی باستانگرایی بوده که ادبا آن را اینگونه تعریف کردهاند که کهنگرایی یا آرکائیسم یعنی به کار بردن کلمات منسوخ یا شیوۀ نحوی مهجور و غیرِ متداول در زبان امروز. ۱ - توضیح معنای باستانگرایی• توضیح اجمالی: یکی از تکنیکهای تبدیل زبان عادی گفتار به زبان شعر، باستانگرایی است؛ به عبارتی برای تبدیل یک کلام عادی به شعر، با هنجار گریزی و انحراف از «نرم» پدید میآید که در چند مقوله قابل بررسی است؛ یکی از این مقولهها باستانگرایی است. • توضیح تکمیلی: درک معنای اصطلاح مزبور نیازمند تامل در زبان و تحولات آن میباشد. تغییر و تحول زبان چه در عرصه واژگان و چه در عرصه نحو، در طول زمان امری بدیهی است. همواره واژگان و لغاتی از چرخۀ کاربرد زبانی خارج میشوند و کلمات جدید یا احیاناً تلفظهای جدیدی جایگزین آنها میشوند. این امر در مورد نحو و دستور زبان نیز صادق است. البته این تغییر در طول سالیان دراز و گاه قرنها رخ میدهد. آنچه مسلّم است زبان هر شاعر یا نویسنده باید به زبان عصر و روزگار خود باشد و اگر شاعر یا نویسندهای در کلام خود از لغات مهجور استفاده کند، میگویند کهنهگرا است؛ اما، گاه شاعران برای تشخص بخشیدن به شعر، یا تاثیر آن در مخاطب و یا زنده کردن فضای سنتی و قدیمی در شعر خود، از نحو یا واژگان گذشته و به اصطلاح مردۀ زبان استفاده میکنند؛ البته واضح است نحوۀ استفاده از این امکاناتِ زبانی به هر شاعر برمیگردد. گاه ممکن است استفاده نابجا از این امکانات، به روح شعر لطمه بزند و یا به اصطلاح توی ذوق خواننده بزند. گاهی نیز شاعرانی که بر مبنای عروض، شعرِ نمیگویند، برای پر کردن وزن و ایجاد موسیقی از این امکانات استفاده میکنند در مجموع چنین عملِ زبانی آرکائیسم یا باستانگرایی نامیده میشود. ۲ - اقسام باستانگراییآرکائیسم (باستانگرایی) به دو دسته تقسیم میشود: ۲.۱ - باستانگرایی واژگانیدر باستانگرایی واژگانی، شاعر به جای استفاده از کلمات متداول زبان، از واژگان قدیمی یا تلفظهای قدیمی واژگان استفاده میکند. احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث، در شعر فارسی به باستانگرایی واژگانی و نحوی معروفند؛ به خصوص احمد شاملو ویژگی عمدۀ شعرش باستانگرایی است. مثالی از باستانگرایی واژگانی احمد شاملو: از بلند فریادوار گداری به اعماق مغاک نظر بر دوزی گدار به معنای معبر و محل عبور، و مغاک به معنای گودال، از واژگان قدیمیاند. نمونه دیگر: پیش از تو «صورتگران» بسیار از آمیزه برگهای آهوان برآوردند. «صورتگر» به معنای نقاش، کلمه قدیمی است. ۲.۲ - باستانگرایی نحویدر باستانگرایی نحوی، شاعر به جای شعر گفتن در هنجار طبیعی دستور زبان، از دستور زبان گذشته پیروی میکند و در مواردی، قواعد دستوری سنتی را به کار میبرد. مانند این اشعار از شاملو: و انسان به زندان بندگیاندر، بماند. کاربرد حرف اضافه مضاعف «به...اندر» از ویژگیهای دستور سنتی است. نه تردیدی بر جای بنمانده است... افزودن پیشوند «ب» در آغاز فعل نفی، از ویژگیهای دستور سنتی است. ۳ - باستانگرایی درر اروپادر اروپا آرکائیسم (باستانگرایی) تا پایان قرن ۱۹ در شعر رواج داشت. «اسپنسر» در «ملکه پریان» برای باز آفرینی فضا و روحیۀ سلحشوری و فداکاری قرون وسطا نوعی زبان شاعرانه به کار میبرد که بخشی از آن کهنهپردازی است. «میلتون» در آثار خود از نحو و نظامواژگانی لاتین که در زمان او زبان مردهای محسوب میشد، استفاده کرده است. [۱]
شاملو، احمد، آیدا در آینه، تهران، نیل، ۱۴۶۳، چاپ اول، ص۳۱.
[۲]
شاملو، احمد، ابراهیم در آتش، تهران، نگاه، ۱۳۷۳، چاپ هشتم، ص۵۲.
[۳]
شاملو، احمد، مرثیههای خاک، تهران، زمانه، ۱۳۷۲، چاپ پنجم، ص۳۵ و ۳۶.
[۴]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، موسیقی شعر، تهران، اگاه، ۱۳۷۶، چاپ پنجم، ص۲۶.
[۵]
کادن، جی. ای، فرهنگ ادبیات و نقد (ترجمه کاظم فیروزمند)، تهران، شادگان، ۱۳۸۰، چاپ اول، ص۳۹.
[۶]
میرصادقی، میمنت، واژهنامه هنر شاعری، تهران، مهناز، ۱۳۸۵، چاپ سوم، ویراستار سوم، ص۴۶
۴ - پانویس
۵ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «باستانگرایی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۷/۱۱. |