پپ، سومین حرفِ الفبای فارسی ، یکی از ۴ حرف مخصوص این زبان ـ در مقایسه با الفبای عربی ـ که به «بای فارسی»، «بای عجمی» و «بای معقود» نیز مشهور، و در حساب جُمّل برابر با حرف «ب» عربی (= ۲) است. [۱]
لغتنامه دهخدا.
[۲]
محمدپادشاه، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۳]
علیاکبر، فرهنگ، تهران، ۱۳۴۳ش.
[۴]
نصیرالدین طوسی، معیارالاشعار، ج۱، ص۳۰، به کوشش جلیل تجلیل، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۵]
هدایتنامه، مجموعه رسائل حروفیه، ج۱، ص۶، به کوشش کلمان هوار، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م.
۱ - طرز تلفظسیبویه [۶]
سیبویه، عمرو، ج۴، ص۳۰۶، الکتاب، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
و حمزه اصفهانی [۷]
حمزۀ اصفهانی، التنبیه علیٰ حدوث التصحیف، ج۱، ص۸۲-۸۳، به کوشش محمدحسن آلیاسین، بغداد، ۱۳۸۷ق.
تلفظ آن را میان باء و فاء وصف کردهاند و ابنسینا [۸]
ابنسینا، مخازنالحروف، ج۱، ص۸۵، به کوشش پرویز خانلری، تهران، ۱۳۴۸ش.
آن را باء مشدد خوانده است.۲ - پ در لغتنامههای کهن فارسیدر برخی از لغتنامههای کهن فارسی این حرف به صورت «ب» نوشته میشده، و بابی مختص خود نداشته، و تعاریف و شواهد آن ذیل باب «ب» میآمده است [۹]
مجتبائی، فتحالله و علیاشرف صادقی، ج۱، ص۱۱، مقدمه بر لغتفرس اسدی طوسی، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۱۰]
کیا، صادق، ج۱، ص۱۲، مقدمه بر واژهنامه فارسی شمس فخری اصفهانی، تهران، ۱۳۳۷ش.
اما بعدها برای تمایز از حرف هم شکل عربی، برخی از علمای دستور و لغت ، نوشتن آن را با ۳ نقطه پیشنهاد کردند. [۱۱]
میهنی، محمد، ج۱، ص۵، دستور دبیری، به کوشش علی رضوی بهابادی، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۱۲]
قزوینی، محمد، ج۱۰، ص۳، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۳۶ش.
۳ - آواشناسی پدر آواشناسی، واج «پ» صامتِ انسدادی (یا انفجاری)، بیواک و دولبی است، یعنی در ادای آن گذرگاهِ هوا با اتصالِ محکم دو لب کاملاٌ مسدود میگردد، هوا در پشتِ لبها فشرده، یا حبسِ تام میشود و زبان در حالت آمادگی ادای صوت بعدی قرار میگیرد؛ آنگاه با گشایش دو لب از هم، هوا به شدت بیرون میآید و صوتِ «پ» شنیده میشود، درحالی که تارهای صوتی بیحرکت، یا به تعبیری از هم جدا هستند. [۱۳]
خانلری، پرویز، ج۱، ص۴۳-۴۶، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۱۴]
ثمره، یدالله، ج۱، ص۳۷-۳۸، آواشناسی زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۸ش.
واج «پ» صامتی (یا همخوانی) دمیده نیز هست؛ زیرا در ادای آن با آزاد شدن هوای متراکم، از هوای ششها نیز مقداری خارج گشته، سایشی خفیف در چاکنای ایجاد میشود. مقدار این دمش به محل قرار گرفتن «پ» در کلمه وابسته است و در آغاز کلمه یا در هجاهای تکیهدار بیشتر از پایان کلمه یا میان دو مصوت (واکه) شنیده میشود. [۱۵]
ثمره، یدالله، ج۱، ص۲۶-۲۷، آواشناسی زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۶]
ثمره، یدالله، ج۱، ص۳۸، آواشناسی زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۷]
باطنی، محمدرضا، ج۱، ص۲۷، توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی، تهران، ۱۳۵۶ش.
۴ - تحولات واج «پ» یِ ایرانی باستانتحولات تاریخ واج «پ» یِ ایرانی باستان را میتوان اینگونه خلاصه کرد: ۱. «پ» یِ آغازی غالباً بدون تغییر به دور میانه و نو رسیده، اما گاه به «ب» بدل شده است: فارسی باستان pitar-، فارسی میانه pid/pidar، فارسی نو «پدر»؛ نیز پادافراه/بادافراه، پدورد/بدورد. [۱۸]
خانلری، پرویز، ج۲، ص۷۱، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۵ش.
۲. «پ» یِ میانی و پایانی غالباً، به خصوص در مجاورتِ آواهای واکدار، در دورۀ میانه و نو به «ب» یا «و» بدل شده است: فارسی باستان •nipištanaiy، فارسی میانه nibištan، فارسی نو «نبشتن/نوشتن»؛ نیز چارپا/چاروا، نبرد/نورد. [۱۹]
خانلری، پرویز، ج۲، ص۷۱، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۵ش.
۳. «پ» ی باستانی به ندرت به «ف» بدل شده است: فارسی باستان •upasarah-، فارسی میانه abesar، فارسی نو «افسر (=تاج)»؛ نیز پشردن/فشردن. [۲۰]
خانلری، پرویز، ج۲، ص۸۰، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۵ش.
۵ - پ در فارسی نودر فارسی نو و نیز در تعریب «پ» به «ف»، «ج»، «غ»، «ک»، «ل» و «م» هم بدل شده است: پیل/ فیل ؛ پالیز/ جالیز ؛ پروین/غرویزن؛ پیخ/کیخ؛ سراندیپ/سراندیل؛ سپاروگ/سماروگ؛ گاه نیز در اتباع به جای صامتِ نخستِ کلمه دوم به کار رفته است: چرندوپرند. ۶ - تفاسیر رمزی حرف پبا آنکه حرف «پ» ویژۀ الفبای فارسی است. در متون حروفیه (از سدۀ ۸ق بب)، گاهی تأویلها و تفاسیرِ رمزی نیز دربارۀ آن دیده میشود. [۲۱]
هدایتنامه، مجموعه رسائل حروفیه، ج۱، ص۴-۷، به کوشش کلمان هوار، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م.
۷ - فهرست منابع(۱) آنندراج، محمدپادشاه، تهران، ۱۳۳۵ش. (۲) ابنسینا، مخازنالحروف، به کوشش پرویز خانلری، تهران، ۱۳۴۸ش. (۳) باطنی، محمدرضا، توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی، تهران، ۱۳۵۶ش. (۴) ثمره، یدالله، آواشناسی زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۸ش. (۵) حمزۀ اصفهانی، التنبیه علیٰ حدوث التصحیف، به کوشش محمدحسن آلیاسین، بغداد، ۱۳۸۷ق. (۶) خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۵ش. (۷) سیبویه، عمرو، الکتاب، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م. (۸) قزوینی، محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۳۶ش. (۹) کیا، صادق، مقدمه بر واژهنامه فارسی شمس فخری اصفهانی، تهران، ۱۳۳۷ش. (۱۰) لغتنامه دهخدا. (۱۱) مجتبائی، فتحالله و علیاشرف صادقی، مقدمه بر لغتفرس اسدی طوسی، تهران، ۱۳۶۵ش. (۱۲) میهنی، محمد، دستور دبیری، به کوشش علی رضوی بهابادی، تهران، ۱۳۷۵ش. (۱۳) نصیرالدین طوسی، معیارالاشعار، به کوشش جلیل تجلیل، تهران، ۱۳۶۹ش. (۱۴) نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، ۱۳۴۳ش. (۱۵) هدایتنامه، مجموعه رسائل حروفیه، به کوشش کلمان هوار، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پ»، ج۱۳، شماره۵۴۲۹. ردههای این صفحه : حروف الفباء | مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|