خالد بن عتاب ریاحیخالد پسر عتاب بن ورقاء بن حارث بن عمرو بن همام ریاحی، و عتاب از اشراف کوفه [۱]
البلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۱۲، ص۱۶۱.
[۲]
الزرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹، ج۲، ص۲۹۷.
و بخشندهترین مرد قبیله بنی ریاح بن یربوع بود. [۳]
ابن عبد البر، ابو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۳، ص۸۸۱.
خالد نیز چون پدرش از سخاوتمندان و شجاعان کوفه محسوب میشد.۱ - معرفی اجمالیخالد پسر عتاب بن ورقاء بن حارث بن عمرو بن همام ریاحی بوده است. خالد نیز چون پدرش از سخاوتمندان و شجاعان کوفه محسوب میشد.چنان که درباره ی خالد گفتهاند: « جوان مردان و شجاعان کوفه سه نفرند: عمرو بن محمد بن عمیر بن عطارد، خالد بن عتاب بن ورقاء ریاحی، و حوشب بن یزید بن رویم». [۴]
البلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۱۲، ص۲۸.
[۵]
ابن الفقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد بن اسحاق، کتاب البلدان، تحقیق یوسف الهادی، بیروت، عالم الکتب، ط الاولی، ۱۴۱۶/۱۹۹۶، ص۲۰۴.
جد خالد، ریاح بن یربوع بن حنظلة که در جاهلیت زیست، از اعراب عدنانی و قبیله ی بزرگ بنی تمیم بود. [۶]
ابن حزم، جمهرة انساب العرب، تحقیق لجنة من العلماء، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۰۳/۱۹۸۳، ص۴۶۷.
[۷]
الزرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹، ج۳، ص۳۷.
اغلب اعضاء خاندان ورقاء از متصدیان ری و اصفهان بودهاند. چنانچه در فتح اصفهان به سال ۲۳ و ۲۴ هجری قمری، عبدالله بن ورقاء ریاحی، عموی خالد، مقدمه دار سپاه بود. [۸]
ابن اعثم الکوفی، ابو محمد احمد کتاب، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۱/۱۹۹۱، ج۲، ص۳۱۴.
[۹]
ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ج۴، ص۱۳۵.
عتاب نیز از سرداران بزرگ فاتح اسلامی و در روزگار ابن زبیر والی ری و اصفهان بود. [۱۰]
البلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۱۲، ص۱۶۱.
پس از به خلافت رسیدن عبدالملک بن مروان، عتاب از سوی بشر بن مروان، برادر عبدالملک که والی کوفه بود، همچنان بر حکومت آن جا ابقا شد. [۱۱]
ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج۳، ص۴۵.
[۱۲]
ابن کثیر الدمشقی، ابو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶، ج۸، ص۳۲۴.
با مرگ بشر و حکومت یافتن حجاج بر کوفه و نیز اوج گرفتن کار خوارج در سرزمینهای اسلامی، عتاب که همراه مهلب برای سرکوبی خوارج به اهواز رفته بود، از سوی حجاج فراخوانده شد و در سپاهی به فرماندهی عبدالرحمن بن محمد بن اشعث برای سرکوبی خوارج به جنگ شبیب رفت [۱۳]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۴، ص۴۱۹.
که خود به سالاری عدهای از سپاهیان کوفه گمارده شده بود. [۱۴]
البلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۷، ص۴۰۳.
[۱۵]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۴، ص۴۱۹.
وی پس از شرکت در نبردهای بسیاری بر ضد خوارج، در نبرد با شبیب خارجی [۱۶]
البلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۱۲، ص۱۶۱.
در سواد کوفه [۱۷]
الحنبلی الدمشقی، ابن العماد شهاب الدین، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق الارناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ط الاولی، ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۱، ص۳۱۶.
در سال ۷۷ (ه. ق) کشته شد. [۱۸]
البلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۸، ص۲۶.
[۱۹]
ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج۳، ص۱۹۷ - ۱۹۸.
۲ - نبردهای خالد با خوارجپس از کشته شدن عتاب نیز حجاج، سرداران بسیاری برای نبرد با خوارج گسیل داشت، که نه تنها موفق به سرکوب وی نشدند، بلکه با تلفات بسیاری کشته و یا ناچار به عقب نشینی شدند. خالد که پس از عازم شدن پدرش به نبرد خوارج، به جای وی به حکومت ری رسیده بود، پس از کشته شدن او داوطلبانه از حجاج خواست او را در راس سپاهی به سوی خوارج گسیل دارد. حجاج نیز خالد را که دلی پر کینه از خوارج داشت با هزار مرد جنگی بر جناح چپ سپاه نهاد و روانه ی نبرد با شبیب کرد. [۲۰]
البلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۸، ص۲۷.
[۲۱]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۶، ص۲۷۱.
[۲۲]
ابن مسکویه الرازی، ابو علی، تجارب الامم، تحقیق ابو القاسم امامی، تهران، سروش، ط الثانیة، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۳۰۸.
خالد در پی شبیب خارجی (رهبر خوارج) به اهواز و فارس و کرمان رفت. پس هنگامی که خوارج به سرکردگی شبیب قصد کوفه را کردند، حجاج هراسان، ناگزیر شد تمام توان خود را برای سرکوبی آنها به کار گیرد.چون جنگ میان خوارج و سپاهیان خلیفه دشوار و شبیب خارجی (شبیب خارجی از رهبران خوارج صفریه و از دشمنان سرسخت عبد الملک بن مروان بود که طی سالهای ۷۶ تا ۷۸ هجری، کوفه و بصره را آماج حمله قرار داد.) [۲۳]
الزرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹، ج۳، ص۱۵۵.
از پیروزی ناامید شد، سپاهیان خلیفه را رها کرد و به واسط و سپس به اهواز و از آن جا به فارس و کرمان رفت تا مدتی خود و یارانش بیاسایند.حجاج برای تعقیب او دو سپاه پیاپی فرستاد که فرماندهان آنها از جمله حاکم «حمام اعین» (شهری در نزدیکی کوفه که به اعین، برده آزاد شده ی سعد بن وقاص منسوب است.) به وسیله ی شبیب کشته شد. چون حجاج خبر یافت که شبیب قصد کوفه دارد، عثمان بن قطن و سوید بن عبدالرحمن سعدی را با دو هزار نفر برای مقابله ی او به سبخه فرستاد. سوید و یارانش بر شبیب تاختند؛ ولی کاری از پیش نبردند. [۲۵]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۴، ص۴۰۴.
حجاج دستور تعقیب شبیب را به سوید داد. شبیب در اسفل فرات (نام رودی در بصره.) [۲۶]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۴، ص۴۰۳.
قبیله خود را غارت کرد و سپس به بادیهای به نام خفان رسید که قوم بنی ورثه در آن جا ساکن بودند. شبیب سیزده تن از این قوم از جمله حنظلة بن مالک را کشت. [۲۷]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۴، ص۴۰۵.
شبیب از قطقطانه و قصر بنی مقاتل و حصاصه گذشت و به انبار رسید و از آن جا وارد دقوقا و آذربایجان شد. حجاج بصره را گرفت و عروة بن مغیره بن شعبه را در کوفه جانشین خود نمود. وی توسط عروه از حرکت شبیب به سوی کوفه خبر یافت و با شتاب هنگام نماز عصر به کوفه رسید. [۲۸]
البلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۸، ص۲۲ - ۲۳.
[۲۹]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۶، ص۲۴۰.
۳ - ورود شبیب به کوفهشبیب در سال ۷۶ هجری وارد کوفه شد و در قصر حجاج را با گرز کوبید و او را به ناسزا گرفت. سپس به مسجد بنی ذهل که جماعتی از مردم مشغول عبادت بودند، هجوم برده، عقیل بن مصعب و ادعی و عدی بن عمرو ثقفی و ابا لیث بن ابی سلیم را کشتند. مردم از آن شب تهجد و شب زنده داری در مسجد را رها کردند. [۳۰]
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۶، ص۳۳۶.
[۳۱]
ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج۳، ص۱۹۳.
وی سپس به طور ناشناس حوشب رئیس شرطه را ندا داد که حجاج ترا فراخوانده، او خواست نزد حجاج برود؛ ولی احتمال خطر داد و از رفتن خود داری کرد. آنها هم غلام او را کشتند. [۳۲]
البلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۸، ص۳۹ - ۴۰.
[۳۳]
الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج۲، ص۲۷۵.
غزاله همسر شبیب نیز به دلیل نذری که کرده بود، دو رکعت نماز در مسجد کوفه به جای آورد که در هر رکعت آن، سوره بقره و آل عمران را خواند. شبیب در اردوگاه خویش اطاقکهایی از نی ساخته بود. [۳۴]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۶، ص۲۷۳.
[۳۵]
ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج۳، ص۱۹۸ - ۱۹۹.
حجاج مردم را شبانه دعوت و با آنها درباره ی سرکوبی شبیب که مردم را سخت پریشان نموده بود، مشورت خواست. [۳۶]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۴، ص۴۲۹.
مردم از فرط بیم سر فرود آوردند و چیزی نگفتند. از آن میان فردی به نام قتیبه به حجاج گفت :تو از آن رو در نبرد با شبیب ناتوانی که سرداران شریف را با عدهای اوباش به جنگ او میفرستی. اوباش میگریزند و سرداران کشته میشوند. عقیده من این است که تو خود با او نبرد کنی. [۳۷]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۶، ص۲۷۲.
[۳۸]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۴، ص۴۲۹.
حجاج گفت: «پس تو برای من لشکری فراهم کن». مردم که از رفتن به جنگ شبیب واهمه داشتند در حال تدارک سپاه، عنبسة بن سعید را نفرین میکردند که باعث آشنایی قتیبه با حجاج شده بود. قتیبه پس از تدارک سپاهی آراسته نزد حجاج رفت و آن دو در محلی به نام سبخه لشکر زدند که شبیب نیز در آن جا بود. ۳.۱ - شروع جنگروز چهارشنبه جنگ آغاز شد. شبیب از یارانش خواست تیراندازی نکنند و زیر سپرهای خویش بلغزند و وقتی نیزههای دشمن روی سپرها جای گرفت آن را بالا ببرند و زیر آن جای گیرند و بپا خیزند و پاهایشان را قطع کنند. پس خوارج این چنین به طرف سپاهیان حجاج میلغزیدند. خالد بن عتاب با سپاهش اردوگاهشان را دور زد و اطاقکهای ساخته شده از نی را آتش زد. خوارج چون شعلههای آتش را در خیمههای خویش دیدند، سوی اسبانشان دویدند و سپاهیان خوارج از پی آنها بر آنها تاختند و آنان را شکست دادند. حجاج از حربه ی خالد بسیار خشنود شد و برای نبرد با خوارج برای او پرچم بست. [۳۹]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۶، ص۲۷۴.
[۴۰]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۴، ص۴۲۹.
حجاج که خود در این نبرد حضور داشت از ترس آن که اگر شبیب بر محل فرماندهی او آگاه شود او را خواهد کشت، غلامش ابو الورد را به جای خود نهاد. شبیب به تصور حجاج، بر او حمله کرد و او را با گرز کشت. سپس بر خالد بن عتاب حمله کرد که فرمانده میسره حجاج بود و آنها را تا محل رحبه ((رحبه) به ضم راء. قریهای نزدیک کوفه است (تا کنون هم بهمین نام معروف است).) [۴۱]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۶، ص۴۵ خط آخر.
عقب راند. [۴۲]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۴، ص۴۲۹ - ۴۳۰.
بعد بر مطر بن ناجیه که فرمانده میمنه حجاج بود، حمله نمود و او را شکست داد و در زمانی که حجاج و برخی از اتباع او از جمله عنبسة بن سعید بر عبا نشسته و مشغول استراحت بودند، شبیب بر آنها حمله کرد که ناگاه مصقلة بن مهلهل (یکی از خوارج) عنان اسب شبیب را گرفت و گفت: نظرت درباره ی صالح بن مسرح (رئیس سابق خوارج) چیست؟ شبیب گفت: آیا در چنین وضع و این هنگام میپرسی؟ گفت: آری. شبیب گفت: من از صالح بری هستم. مصقله گفت: خداوند از تو دور باد. آن گاه از او جدا شد و رفت. در این زمان میان خوارج اختلاف افتاده بود و فقط چهل سوار با شبیب ماندند. حجاج با آگاهی از این اختلاف، طی امان نامهای بسیاری از آنان را از گرد شبیب پراکند. [۴۳]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۶، ص۲۷۵.
[۴۴]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۴، ص۴۲۹
سپس حجاج به خالد بن عتاب فرمان حمله داد. خالد در نبرد با خوارج موفق شد، مصاد برادر شبیب و غزاله همسر شبیب را به قتل رساند. [۴۵]
البلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۸، ص۲۷.
[۴۶]
الزرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹، ج۲، ص۲۹۷.
هنگامی که سوار حامل سر غزاله میرفت شبیب او را دید و شناخت و به یکی از یاران خود فرمان داد که بر آن سوار حمله کند. او چنین کرد و سر را گرفت و نزد او برد. شبیب سر را غسل داد و به خاک سپرد. [۴۷]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۶، ص۲۷۵.
[۴۸]
ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج۳، ص۱۹۹.
خالد نزد حجاج شتافت و خبر برگشتن خوارج را داد و به دستور حجاج به تعقیب آنها پرداخت. در این هنگام عدهای از خوارج بازگشتند و با او نبرد کردند و او را تا محل رحبه عقب نشاندند و تعدادی از سپاه حجاج از جمله عمیر بن قعقاع را کشتند، و بعضی چون خوط بن عمیر سدوسی را اسیر کرده، نزد شبیب بردند. شبیب به او گفت: ای خوط! «لا حکم الا لله» (شعار خوارج). خوط گفت: من یکی از یاران شما هستم؛ ولی از ترس به دشمن پیوستم. پس او را آزاد کرد. [۴۹]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۶، ص۲۷۶.
[۵۰]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۴، ص۴۳۰.
شبیب در انتظار بازگشت هشت تن از سپاهیانش بود که به تعقیب خالد رفته بودند. سپاهیان حجاج از فرط بیم و هیبت شبیب نتوانستند بر او حمله کنند، عدهای که خالد را دنبال میکردند، بازگشتند و به شبیب پیوستند؛ ولی خالد آنها را تعقیب کرد. آنها وارد دیری نزدیک مدائن شدند. ۳.۲ - محاصره دیرخالد دیر را محاصره کرد. خوارج از دیر بیرون آمده بر او تاختند و تا مسافت دو فرسنگ او را به عقب نشاندند. سپاهیان خالد در حال گریز خود را به رود دجله میانداختند. خالد هم خود را در دجله انداخت و در حالی که سوار اسب بود و هم چنان پرچم را نیز در دست داشت در دجله غرق شد. این واقعه در سال ۷۷ هجری بود. شبیب که از رشادت او در شگفت شده بود، گفت: «خدا او را بکشد، چه سوارکاری، چه اسبی! این مرد نیرومندترین مردم و اسبش قویترین اسب روی زمین است.» گفتند: «این خالد بن عتاب است» گفت: دلیری را از پدر به ارث برده است به خدا اگر میدانستم از پی او میرفتم، اگر چه وارد جهنم شده بود.» [۵۱]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۶، ص۲۷۶.
[۵۲]
ابن مسکویه الرازی، ابو علی، تجارب الامم، تحقیق ابو القاسم امامی، تهران، سروش، ط الثانیة، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۳۱۲.
سرانجام شبیب نیز پس از نبردهای پیاپی با سپاه حجاج [۵۳]
ابن اعثم الکوفی، ابو محمد احمد کتاب، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۱/۱۹۹۱، ج۷، ص۶۲.
هنگام عبور از پل دجیل (پلی در اهواز) در آب افتاد و غرق شد. [۵۴]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ج۶، ص۲۷۹ - ۲۸۰.
مرگ شبیب در سال ۷۸ بود. [۵۵]
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج۲، ص۲۷۵.
۴ - پانویس۵ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خالد بن عتاب»، تاریخ بازیابی۹۵/۱/۲۵. |