جج (جیم)، حرف ششم از الفبای فارسی ، پنجم از حروف هجای عربی و سوم از حروف ابجد است. ۱ - مشخصاتآن را از زمرۀ حروف معجمه یا منقوطه، موحّده یعنی یک نقطهای، حروف صحه عربی، مصمّت، و ملفوظی یعنی ۳ حرفی (ج ـ ی ـ م) دانستهاند و از آنجا که هنگام تلفظِ جیم متحرک، نَفَس حبس، و به علت تکیه گوینده بر حرف، صدا بلند میشود، از حروف مجهوره، و به سبب آنکه در حال وقف بر مخرج آن فشار وارد میگردد، از حروف محقوره یا قلقله، و از آنرو که هنگام سکون، صدای آن قطع میشود، از حروف شدیده، و از آنجا که مخرج آن میان دهان است، از حروف شجریه به شمار آمده است. [۱]
نفیسی، علیاکبر، ذیل ج، فرهنگ، تهران، ۱۳۱۷-۱۳۱۸ش.
[۲]
لغتنامه دهخدا، ذیل ج.
[۳]
لغتنامه دهخدا، ذیل حرف شدید.
[۴]
لغتنامه دهخدا، ذیل حرف صامت.
[۵]
لغتنامه دهخدا، ذیل حرف مجهور.
[۶]
لغتنامه دهخدا، ذیل حرف معجم.
[۷]
لغتنامه دهخدا، ذیل حرف ملفوظی.
[۸]
لغتنامه دهخدا، ذیل محقوره.
[۹]
لغتنامه دهخدا، ذیل شجریه.
[۱۰]
لغتنامه دهخدا، ذیل شدیده.
[۱۱]
ذیل جیم، ابن منظور، لسان.
[۱۲]
ذیل حقر، ابن منظور، لسان.
[۱۳]
ذیل جهر، ابن منظور، لسان.
[۱۴]
تاج العروس، ذیل جیم.
[۱۵]
ابن جنّی، عثمان، ج۱، ص۱۷۵، سرّ صناعة الاعراب، به کوشش حسن هنداوی، دمشق، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
[۱۶]
ابن درید، محمد، ج۱، ص۸، جمهرة اللغة، بغداد، ۱۳۴۴ق.
[۱۷]
سمیعی، کیوان، ج۱، ص۲۵۷، تحقیقات ادبی یا سخنانی پیرامون شعر و شاعری، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۱۸]
سیبویه، عمرو، ج۲، ص۴۸۹-۴۹۰، الکتاب، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
[۱۹]
انیس، ابراهیم، ج۱، ص۸۲، الاصوات اللغویة، قاهره، ۱۹۹۰م.
[۲۰]
نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار، ج۱، ص۲۹-۳۰، به کوشش جلیل تجلیل، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۲۱]
آملی، محمد، ج۲، ص۱۰۲، نفائس الفنون، تهران، ۱۳۷۹ق.
[۲۲]
ستودهنیا، محمدرضا، ج۱، ص۸۹، بررسی تطبیقی میان علم تجوید و آواشناسی، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۲۳]
ستودهنیا، محمدرضا، ج۱، ص۹۴، بررسی تطبیقی میان علم تجوید و آواشناسی، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۲۴]
کلّاک، ادریس عبدالحمید، ج۱، ص۶۲-۶۳، نظرات فی علم التحریر، بغداد، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۲۵]
کلّاک، ادریس عبدالحمید، ج۱، ص۹۰-۹۱، نظرات فی علم التحریر، بغداد، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۲۶]
ابن جزری، محمد، ج۱، ص۹۵-۹۶، التمهید، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۲۷]
ابن جزری، محمد، ج۱، ص۱۰۵، التمهید، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۲۸]
نجفی، شمسالدین، ج۱، ص۴۳، فرهنگ اصیل، مرکز فرهنگی علامه حلی، ۱۳۷۱ش.
[۲۹]
نجفی، شمسالدین، ج۱، ص۴۵، فرهنگ اصیل، مرکز فرهنگی علامه حلی، ۱۳۷۱ش.
[۳۰]
نجفی، شمسالدین، ج۱، ص۴۶، فرهنگ اصیل، مرکز فرهنگی علامه حلی، ۱۳۷۱ش.
۲ - طرز تلفظهمچنین «ج» در کتابهای زبانشناسی همخوان شُشی، برونسو، نرم، واکدار، دهانی، و لثوی ـ کامی توصیف شده است. برای تلفظ آن، تیغه و قسمت جلو زبان در برابر لثه و ابتدای سختکام قرار میگیرد و راه عبور هوا را مسدود میسازد، آنگاه نوک زبان به آرامی از لثه جدا میشود و مقداری از هوای فشرده به صورت انفجاری ملایم به بیرون میپرد و بلافاصله باقی هوا با فشار، ولی اندک اندک از مجرایی تنگ عبور میکند و سایش به وجود میآورد و از آنجا که مرحله نخست تولیـد این واک، انفجـاری و مرحله دوم آن سایشی است، آن را انفجاری ـ سایشی نامیدهاند، و گفتهاند: «ج» از دو واج به هم پیوسته، یعنی «د» و «ژ» (= dž) تشکیل شده است؛ بنابراین، به آن صامت مرکّب میگویند. [۳۱]
ثمره، یدالله، ج۱، ص۷۸-۸۱، آواشناسی زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۳۲]
انیس، ابراهیم، ج۱، ص۷۷-۸۰، الاصوات اللغویة، قاهره، ۱۹۹۰م.
[۳۳]
سیبویه، عمرو، ج۲، ص۴۸۹، الکتاب، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
[۳۴]
نجفی، ابوالحسن، ج۱، ص۵۶-۵۷، مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۳۵]
ذیل جیم، ابن منظور، لسان.
[۳۶]
تاج العروس، ذیل جیم.
[۳۷]
آملی، محمد، ج۲، ص۵۰۲، نفائس الفنون، تهران، ۱۳۷۹ق.
[۳۸]
سمیعی، کیوان، ج۱، ص۲۵۷، تحقیقات ادبی یا سخنانی پیرامون شعر و شاعری، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۳۹]
خانلری، پرویز، ج۱، ص۴۳ بب، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۴۰]
هال، رابرت، ج۱، ص۸۴، زبان و زبانشناسی، ترجمه محمدرضا باطنی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۴۱]
ابن سینا، مخارج الحروف، ج۱، ص۶۴، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۴۲]
ابن سینا، مخارج الحروف، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۶، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۴۸ش.
۳ - «ج» در حوزۀ دانشهای گوناگون۳.۱ - زبانشناسیصامت «ج» از دورۀ فارسی باستان تاکنون تحولاتی یافته است. به عنوان نمونه، هرگاه چ = č و ج = IJ میانی باستان پس از صامتهای خیشومـی «م» و «ن» قرار داشته، در پهلوی و فارسـی دری چ به جبدل شده، و جبه حال خود مانـده است. اما در فارسی میانه مانوی هر دو بـه ز= z بدل شده است: - hanIJamana• (باستان) ← hanIJaman (پهلوی) ← hanzaman (فارسی میانه مانوی) ← انجمن (فارسی دری). نمونـههای دیگر این دگرگـونیها یعنی تبدیل «ج» به واج دیگر یا برعکس، عبارتانـد از: ج/ چ: جولاهـه = چولاهه؛ ج/ خ: اسفناج = اسپاناخ؛ ج/ ژ: لاجـورد=لاژورد؛ ج/ ش: هجده = هشده؛ ج/ گ: نارنج = نارنگ؛ ج/ ز: گشنیج = گشنیز ؛ ج/ ژ: جرف = ژرف؛ ج/ س: ریواج = ریواس ؛ ج/ ش: کاجکـی = کاشکی؛ ج/ک: کودج= کودک؛ ج/گ: جلّاب = گلاب ؛ ج/ ی: جاری = یاری؛ ج/ غ: ایلجار = ایلغار؛ ج/ پ: جالیـز= پالیـز؛ ج/ ف: جالیز= فالیز، ج/ ذ: آجرین = آذرین؛ ج/ ز: راجـی = رازی؛ ج/ ه : ناگاج = ناگاه؛ ج/ ق: جاسـم = قاسم. [۴۳]
خانلری، پرویز، ج۱، ص۳۴۸-۳۴۹، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۴۴]
خانلری، ج۱، ج۱، ص۷۲-۷۷، ص۲، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۴۵]
لغتنامه دهخدا، ذیل جیم.
[۴۶]
آنندراج، محمدپادشاه، ذیل جیم، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۴۷]
اخوان زنجانی، جلیل، ج۱، ص۴۱-۴۲، پژوهش واژههای سریانی در زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۴۸]
اخوان زنجانی، جلیل، ج۱، ص۵۲، پژوهش واژههای سریانی در زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۴۹]
اخوان زنجانی، جلیل، ج۱، ص۶۲-۶۳، پژوهش واژههای سریانی در زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۵۰]
بهار، محمدتقی، ج۱، ص۲۰۷، سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۵۱]
بهار، محمدتقی، ج۱، ص۲۱۲-۲۱۳، سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۵۲]
بهار، محمدتقی، ج۱، ص۲۱۶-۲۱۹، سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۵۳]
بهار، محمدتقی، ج۱، ص۲۲۱، سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
۳.۲ - ریاضی و نجوم«ج» از آحاد و نمایندۀ عدد ۳ است. در اعداد رومی قرون وسطی معادل یک بوده، همچنین نشانه روز سهشنبه، برج سرطان، رمز فلک زحل و علامت روز سوم هر ماه و نیز «ج ا» نشانه جمادیالاول و «ج ۲» نشانه جمادیالآخر است. در اتصالات تقویمی، نشانه اوج و در دستهبندی ستارگان از جهت اندازۀ نور برابر γ (= گامای یونانی) است. نیز آن را از حروف مائیه با خصوصیت رطوبت برشمردهاند و از آنجا که حروف آبی را کسره میدادند، «ج» را از زمرۀ حروف مکسور دانستهاند. [۵۴]
بیرونی، ابوریحان، ج۱، ص۵۲، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۱۶ش.
[۵۵]
بیرونی، ابوریحان، ج۱، ص۵۵، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۱۶ش.
[۵۶]
سمیعی، کیوان، ج۱، ص۲۷۲، تحقیقات ادبی یا سخنانی پیرامون شعر و شاعری، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۵۷]
آملی، محمد، ج۲، ص۵۰۲، نفائس الفنون، تهران، ۱۳۷۹ق.
[۵۸]
جمالی یزدی، مطهر، ج۱، ص۲۵۳-۲۸۶، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۵۹]
ملامظفر، شرح بیست باب، ج۱، ص۲۲، چ سنگی، ۱۲۷۴ق.
[۶۰]
لغتنامه دهخدا، ذیل جیم.
[۶۱]
همایی، جلالالدین، ج۱، ص۴۱، مقدمه بر رساله (نک : هم، ابن سینا).
[۶۲]
همایی، جلالالدین، ج۱، ص۴۴، مقدمه بر رساله (نک : هم، ابن سینا).
[۶۳]
همایی، جلالالدین، ج۱، ص۴۵، مقدمه بر رساله (نک : هم، ابن سینا).
[۶۴]
همایی، جلالالدین، ج۱، ص۴۷، مقدمه بر رساله (نک : هم، ابن سینا).
[۶۵]
همایی، جلالالدین، ج۱، ص۵۱، مقدمه بر رساله (نک : هم، ابن سینا).
[۶۶]
که گاه «ج» را هوایی و گاه بادی با خصوصیت یابسی دانستهاند، ابن سینا، ج۱، ص۸-۹، رساله کنوز المعزّمین، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۳۱ش/۱۳۷۱ق.
[۶۷]
مصفّی، ابوالفضل، ج۱، ص۱۵۴، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تهران، ۱۳۶۶ش.
۳.۳ - موسیقی«ج» نغمه سوم از اکتاو اول به روی وتر بم در مبحث تقسیم وتر در موسیقی قدیم است. در نغمهنگاری قدیم ایران جهت تعیین زمانهای موسیقی از حروف الفبا استفاده میشد؛ چنانکه به گفته فارابی ازمنه واقع در میان نَقَرات الحان اگر «ج» باشد، «خفیف ثقیل الهزج» خوانده میشود. [۶۸]
ستایشگر، مهدی، ج۱، ص۳۰۱، واژهنامه موسیقی ایران زمین، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۶۹]
آملی، محمد، ج۳، ص۸۸، نفائس الفنون، تهران، ۱۳۷۹ق.
[۷۰]
آملی، محمد، ج۳، ص۱۰۴، نفائس الفنون، تهران، ۱۳۷۹ق.
[۷۱]
آملی، محمد، ج۳، ص۱۰۵، نفائس الفنون، تهران، ۱۳۷۹ق.
[۷۲]
آملی، محمد، ج۳، ص۱۰۶، نفائس الفنون، تهران، ۱۳۷۹ق.
۳.۴ - بیانشاعران گاه، مشبَّه مورد نظر خود را با وجه شبه تواضع، شرمساری، خمیدگی و شکل ظاهری و جز آنها به جیم مانند کرده، و جیم (= ج) را مشبهٌبه قرار دادهاند، [۷۳]
مهدوی، ملیحه، ج۱، ص۱۸-۱۹، «درآمدی بر تشبیهات حرفی»، یگانه، تهران، ۱۳۷۷ش، س ۳، شم ۹.
مثال: الف ـ تشبیه زلف به جیم با وجه شبه خمیدگی و مجعد بودن در مصراعِ «چشمان تو چون نرگس و زلف تو چو جیم است». [۷۴]
جهان ملکخاتون، دیوان کامل، به کوشش پوراندخت کاشانی راد و کامل احمدنژاد، تهران، ۱۳۷۴ش.
نیز در بیت «در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟/ نقطه دوده که در حلقه جیم افتاده است». [۷۵]
بیت ۳، حافظ، دیوان، به کوشش محمدقزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۸۱ش.
ب ـ تشبیه دل شکسته به جیم با وجه شبه شکستگی در بیتِ «مرا ز لوح وجود این دو حرف موجود است/ دل شکسته چو جیم و قد خمیده چو لام». [۷۶]
خواجوی کرمانی، محمود، ج۱، ص۲۹۷، دیوان، به کوشش سعید قانعی، تهران، ۱۳۷۴ش.
ج ـ تشبیه گوش به جیم با وجه شبه خمیدگی و انحنا در بیتِ «جیم گوش و عین چشم و میم فم/چون بود بی کاتبی ای متّهم». [۷۷]
بیت ۳۶۹، مولوی، ج۱، ص۱۰۷۲، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۸ش.
دـ تشبیه گردن قُمری به جیم با وجه شبه خمیدگی در مصراعِ «گردن هر قمریای معدن جیمی زمشک». [۷۸]
منوچهری دامغانی، احمد، ج۱، ص۷۰، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۰ش.
ه ـ تشبیه پشت و قد خمیده به جیم با وجه شبه خمیدگی در بیتِ «پشت خصمت چو جیم باد و جهان/ بر دلش تنگتر زحلقه میم». [۷۹]
انوری، محمد، ج۱، ص۳۵۱، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۷۲ش.
وـ تشبیه سری که به سبب شرمساری خمیده است به جیم با وجه شبه خمیدگی در مصراعِ «ز شرم رأی تو سر پیش در فکنده چو جیم». [۸۰]
انوری، محمد، ج۱، ص۳۵۳، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۷۲ش.
زـ تشبیه منقار باز شکاری در بیتی از ابونواس . او شکل جیمی را اراده میکند که نویسندۀ چپدست نوشته باشد: «فی هامةٍ غَلْباءَ تهدی منسراً/کعِطفةِ الجیم بِکَفٍ اعسرا». [۸۱]
جرجانی، عبدالقاهر، ج۱، ص۱۷۵، اسرار البلاغة، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی و عبدالعزیز شرف، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
[۸۲]
حاجیاننژاد، علیرضا، ج۱، ص۳۹۰، «نوعی تشبیه در ادبیات فارسی، تشبیه حروفی»، مجله علمی ـ پژوهشی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۸۰ش، شم ۱۶۰، دورۀ ۴۸.
تشبیه قرار گرفتن زلف در کنار اندام و در تخیل شاعرانه در کنار اندام جان به قرار گرفتن «ج» در کنار جان در بیتِ «کشیده زلف تو را در کنار جان چون جیم»، [۸۳]
خواجوی کرمانی، محمود، ج۱، ص۴۴۸، دیوان، به کوشش سعید قانعی، تهران، ۱۳۷۴ش.
بدین معنا که شاعر افزون بر آنکه زلف را به گونه مضمر، به جیم تشبیه کرده است، از قرار گرفتن، «ج» در کنار (= آغاز) کلمه «جان» نیز تصویر و تخیلی شاعرانه به دست داده است. بدین ترتیب که از یک سو تصویر قرار گرفتن زلف را در کنار اندام پیش چشم آورده، و از سوی دیگر با انسانانگاری جان و عاشق شمردن او زلف معشوق را در کنار اندام جان عاشق تخیل کرده است. [۸۴]
مهدوی، ملیحه، ج۱، ص۱۸-۱۹، «درآمدی بر تشبیهات حرفی»، یگانه، تهران، ۱۳۷۷ش، س ۳، شم ۹.
۳.۵ - کتب رجالجز اینها «ج» را در کتابهای رجالی شیعی، رمز اصحاب امام جواد علیهالسلام گرفتهاند. ۳.۶ - علم لغتدر علم لغت ، این حرف را نشانه اختصاری جمع و جلد، و در علم تجوید، آن را علامت ویژۀ «وقف جایز» محسوب داشتهاند. [۸۵]
شاکر، محمدکاظم، قواعد وقف و ابتدا در قرائت قرآن کریم، قم، ۱۳۷۶ش.
[۸۶]
لغتنامه دهخدا، ذیل ج.
۴ - فهرست منابع(۱) آملی، محمد، نفائس الفنون، تهران، ۱۳۷۹ق. (۲) آنندراج، محمدپادشاه، تهران، ۱۳۶۳ش. (۳) ابن جزری، محمد، التمهید، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. (۴) ابن جنّی، عثمان، سرّ صناعة الاعراب، به کوشش حسن هنداوی، دمشق، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م. (۵) ابن درید، محمد، جمهرة اللغة، بغداد، ۱۳۴۴ق. (۶) ابن سینا، رساله کنوز المعزّمین، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۳۱ش/۱۳۷۱ق. (۷) ابن سینا، مخارج الحروف، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۴۸ش. (۸) ابن منظور، لسان. (۹) اخوان زنجانی، جلیل، پژوهش واژههای سریانی در زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش. (۱۰) انوری، محمد، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۷۲ش. (۱۱) انیس، ابراهیم، الاصوات اللغویة، قاهره، ۱۹۹۰م. (۱۲) بهار، محمدتقی، سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش. (۱۳) بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۱۶ش. (۱۴) تاج العروس. (۱۵) ثمره، یدالله، آواشناسی زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش. (۱۶) جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی و عبدالعزیز شرف، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م. (۱۷) جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ش. (۱۸) جهان ملکخاتون، دیوان کامل، به کوشش پوراندخت کاشانی راد و کامل احمدنژاد، تهران، ۱۳۷۴ش. (۱۹) حاجیاننژاد، علیرضا، «نوعی تشبیه در ادبیات فارسی، تشبیه حروفی»، مجله علمی ـ پژوهشی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ۱۳۸۰ش، شم ۱۶۰، دورۀ ۴۸. (۲۰) حافظ، دیوان، به کوشش محمدقزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۸۱ش. (۲۱) خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش. (۲۲) خواجوی کرمانی، محمود، دیوان، به کوشش سعید قانعی، تهران، ۱۳۷۴ش. (۲۳) ستایشگر، مهدی، واژهنامه موسیقی ایران زمین، تهران، ۱۳۷۴ش. (۲۴) ستودهنیا، محمدرضا، بررسی تطبیقی میان علم تجوید و آواشناسی، تهران، ۱۳۷۷ش. (۲۵) سمیعی، کیوان، تحقیقات ادبی یا سخنانی پیرامون شعر و شاعری، تهران، ۱۳۶۱ش. (۲۶) سیبویه، عمرو، الکتاب، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م. (۲۷) شاکر، محمدکاظم، قواعد وقف و ابتدا در قرائت قرآن کریم، قم، ۱۳۷۶ش. (۲۸) کلّاک، ادریس عبدالحمید، نظرات فی علم التحریر، بغداد، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م. (۲۹) لغتنامه دهخدا. (۳۰) مشکور، محمدجواد، دستورنامه، تهران، ۱۳۶۸ش. (۳۱) مصفّی، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تهران، ۱۳۶۶ش. (۳۲) معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش. (۳۳) ملامظفر، شرح بیست باب، چ سنگی، ۱۲۷۴ق. (۳۴) منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۷۰ش. (۳۵) مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۸ش. (۳۶) مهدوی، ملیحه، «درآمدی بر تشبیهات حرفی»، یگانه، تهران، ۱۳۷۷ش، س ۳، شم ۹. (۳۷) نجفی، ابوالحسن، مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش. (۳۸) نجفی، شمسالدین، فرهنگ اصیل، مرکز فرهنگی علامه حلی، ۱۳۷۱ش. (۳۹) نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار، به کوشش جلیل تجلیل، تهران، ۱۳۶۹ش. (۴۰) نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، ۱۳۱۷-۱۳۱۸ش. (۴۱) هال، رابرت، زبان و زبانشناسی، ترجمه محمدرضا باطنی، تهران، ۱۳۶۳ش. (۴۲) همایی، جلالالدین، مقدمه بر رساله (نک : هم، ابن سینا). ۵ - پانویس
۶ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ج(جیم)»، ج۱۷، شماره۶۳۲۷. ردههای این صفحه : حروف الفباء
|