تنازع (ادبیات)تنازع، اصطلاحی است در علم نحو، که به دو یا چند عامل داشتن معمول گفته میشود. ۱ - معنای لغوی و اصطلاحیتنازع در لغت به معنای با یکدیگر اختلاف یافتن و مخاصمت کردن است و در اصطلاح علم نحو آن است که یک معمول (متنازَعٌ فیه)، دو یا چند عامل داشته باشد. [۲]
عباس حسن، النحوالوافی، ج۲، ص۱۷۶، قاهره ۱۹۶۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۷ش.
۲ - محل اختلافنحویان مبحث تنازع را بر اساس شواهد شعری و برخی مثالهای ساختگی مطرح کردهاند و اصطلاح «عامل» را در نحو به «مؤثر» در فلسفه تشبیه کرده و التزام به اصلِ «جایز نبودن اجتماع دو عامل برای یک معمول» را مطرح کردهاند؛ ازینرو، در احکام تنازع اختلاف نظر و تشتّت به وجود آمده است، [۳]
عباس حسن، النحوالوافی، ج۲، ص۱۹۱، قاهره ۱۹۶۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۷ش.
برای مثال در جمله «قامَ و خرجَ فلانٌ» عاملِ رفعِ «فلان» فقط یکی از دو فعل است اما با قطعیت نمیتوان یکی را انتخاب کرد، زیرا با انتخاب هر کدام، موقعیت فعل دیگر در ابهام قرار میگیرد، در جمله «دَخَلَتْ و رَأیتُ فلانة» نیز «فلانة» را یا باید منصوب خواند زیرا مفعولِ «رأیتُ» است، یا مرفوع زیرا فاعلِ «دخلتْ» است. ۳ - سایر اسامینحویان کوفه، به جای تنازع، اصطلاح «اِعمال عاملَین» و دیگر نحویان سده های دوم تا چهارم، لفظ «اعمال» را به کار بردهاند [۴]
عمروبن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۱، ص۷۳، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۵]
محمدبن یزید مبرّد، المقتضب، ج۳، ص۱۱۲، چاپ محمد عبدالخالق عضیمة، بیروت (۱۳۸۲/ ۱۹۶۳).
[۶]
عبدالرحمان بن اسحاق زجّاجی، کتاب الجمل فی النحو، ج۱، ص۱۱۱، چاپ علی توفیق الحمد، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۷]
ابن جنّی، الخصائص، ج۲، ص۱۷۰، چاپ محمدعلی نجار، (قاهره ۱۳۷۲ـ۱۳۷۶/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۷)، چاپ افست بیروت.
زَمَخشَری (متوفی ۵۳۸) با تعبیر «اِضمار فاعل» به بیان قاعده آن پرداخته است. [۸]
محمودبن عمر زمخشری، کتاب المفصّل فی النّحو، ج۱، ص۱۱، اسلو ۱۸۷۹.
۴ - اختلاف بصریها و کوفیهانحویان بصره، به اعتبار نزدیکی عامل دوم به معمول، معتقد به اِعمال عامل دوماند [۹]
عمروبن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۱، ص۷۴، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۱۰]
عمروبن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۱، ص۷۷، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۱۱]
محمدبن یزید مبرّد، المقتضب، ج۳، ص۱۱۲، چاپ محمد عبدالخالق عضیمة، بیروت (۱۳۸۲/ ۱۹۶۳).
[۱۲]
عبدالرحمان بن اسحاق زجّاجی، کتاب الجمل فی النحو، ج۱، ص۱۱۱، چاپ علی توفیق الحمد، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
و کوفیان با توجه به اینکه کلام با عاملِ اول شروع میشود، برای اِعمال عامل اول اتفاق نظر دارند، [۱۳]
ابن انباری، الانصاف فی مسائل الخلاف بین النحویین: البصریین، و الکوفیین، و معه کتاب الانتصاف، من الانصاف تألیف محمد محی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
و هر دو گروه برای رفع نزاع در کلام، متنازعٌ فیه را، غیر از حالت رفع، معمول یکی از دو عامل در نظر گرفتهاند و عامل دیگر را از معمول بی نیاز میدانند ولی در مورد معمولِ مرفوع، استغنا جایز نیست زیرا اگر متنازعٌ فیه، معمولِ عاملِ اول باشد، عاملِ دوم با ضمیر ذکر میشود، مانند «قام و خرج التلمیذان» که برای رفع نزاع به شکل «قام و خرجا التلمیذان» در میآید و چنانچه معمولِ عامل دوم باشد، عامل اول با ضمیر مطابق با معمول میآید، مانند «قاما و خرج التلمیذان»، که از موارد جوازِ «عود ضمیر بر متأخّر» است. [۱۴]
عباس حسن، النحوالوافی، ج۲، ص۱۸۱ـ ۱۸۸، قاهره ۱۹۶۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۷ش.
۵ - سایر مسائلدر تنازع مسائل دیگری نیز مطرح است، از جمله آنکه متنازعٌ فیه میتواند به صورت مرفوع یا منصوب برای هر دو عامل یا مرفوع برای یکی و منصوب برای دیگری یا مجرور برای هر دو عامل ظاهر شود و دو عامل، اعم از فعل و شبه فعل بجز فعل تعجب، می توانند متصرف باشند. همچنین معمول میتواند پس از دو عامل واقع شود. [۱۵]
عباس حسن، النحوالوافی، ج۲، ص۱۷۵ـ۱۹۲، قاهره ۱۹۶۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۷ش.
برخی پیشینیان در بحث تنازع، از شاعران معروف عرب، از جمله امرؤالقیس (متوفی سده ششم میلادی) و فَرَزْدَق (متوفی ۱۱۰)، مثال آورده و به بررسی موضوع پرداختهاند. [۱۶]
عمروبن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۱، ص۷۷، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۱۷]
عمروبن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، ج۱، ص۷۹، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۱۸]
عبدالرحمان بن اسحاق زجّاجی، کتاب الجمل فی النحو، ج۱، ص۱۱۵، چاپ علی توفیق الحمد، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۱۹]
محمودبن عمر زمخشری، کتاب المفصّل فی النّحو، ج۱، ص۱۲، اسلو ۱۸۷۹.
[۲۰]
ابن انباری، الانصاف فی مسائل الخلاف بین النحویین: البصریین، و الکوفیین، و معه کتاب الانتصاف، من الانصاف تألیف محمد محی الدین عبدالحمید، ج۱، ص۸۴ ـ ۸۸، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
آیه ۳۵ سوره احزاب نیز از مثالهای مشهور بحث تنازع است.۶ - در زبان فارسیدر دستور زبان فارسی به اصطلاح تنازع، به سبب مطرح نبودن موضوعِ اِعراب، مانند نحو عربی پرداخته نشده است، مثلاً در جمله «فلانی برخاست و خارج شد» چنانچه فاعل هر دو فعل را «فلانی» بدانیم یا برای فعل دوم ضمیر مستتر فرض کنیم یا فعل دوم را جملهای مستقل به شمار بیاوریم که ضمیر «او» از ابتدای آن حذف شده است، هیچیک بر ساختار و ظاهر جمله تأثیر ندارد.، برخی دستورنویسان اینگونه مطالب را در مبحث «حذف» آوردهاند. [۲۱]
دستور زبان فارسی (پنج استاد)، تألیف عبدالعظیم قریب و دیگران، ج۲، ص۲۳۶، به کوشش امیراشرف الکتابی، تهران ۱۳۷۰ش.
برخی نیز عنوان «تنازع» را در دستور زبان فارسی به کار برده و مثالهایی هم ذکر کردهاند، مانند «کتابی که خریدهای به این قیمت نمیارزد»، که «کتاب» متنازعٌ فیه است؛ یعنی مفعولِ فعل اول و نهادِ فعل دوم است. [۲۲]
حسن انوری و حسن احمدی گیوی، دستور زبان فارسی ۲، ج۱، ص۳۱۳ـ۳۱۶، تهران ۱۳۷۸ش.
۷ - فهرست منابع(۱) ابن انباری، الانصاف فی مسائل الخلاف بین النحویین: البصریین، و الکوفیین، و معه کتاب الانتصاف، من الانصاف تألیف محمد محی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۳۸۰/۱۹۶۱. (۲) ابن جنّی، الخصائص، چاپ محمدعلی نجار، (قاهره ۱۳۷۲ـ۱۳۷۶/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۷)، چاپ افست بیروت. (۳) ابن منظور، لسان العرب. (۴) حسن انوری و حسن احمدی گیوی، دستور زبان فارسی ۲، تهران ۱۳۷۸ش. (۵) دستور زبان فارسی (پنج استاد)، تألیف عبدالعظیم قریب و دیگران، به کوشش امیراشرف الکتابی، تهران ۱۳۷۰ش. (۶) عبدالرحمان بن اسحاق زجّاجی، کتاب الجمل فی النحو، چاپ علی توفیق الحمد، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۷) محمودبن عمر زمخشری، کتاب المفصّل فی النّحو، اسلو ۱۸۷۹. (۸) عمروبن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱. (۹) عباس حسن، النحوالوافی، ج۲، قاهره ۱۹۶۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۷ش. (۱۰) محمدبن یزید مبرّد، المقتضب، چاپ محمد عبدالخالق عضیمة، بیروت (۱۳۸۲/ ۱۹۶۳). ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تنازع»، شماره۳۹۰۷. |