برخورد با افتراءاز آیات قرآن کریم راهها و اموری در برخورد با افترا زنندگان استفاده میشود که به آن امور و طرق، راههای برخورد با افتراء گویند؛ که در ذیل به برخی از طرق برخورد با افتراء ذکر میشود. فهرست مندرجات۱.۱ - موعظه از اهداف نزول قرآن ۱.۲ - موعظه از وظائف پیامبر ۱.۳ - موعظه از وظائف انبیاء ۱.۴ - موعظه از وظائف مؤمنین ۲ - ابطال افتراء ۲.۱ - افتراء از اعمال منکر ۲.۲ - قرآن کلام حق ۲.۳ - تحدی قرآن ۲.۴ - دفاع پیامبر از آبروی خویش ۲.۵ - دفاع حضرت یوسف از آبروی خویش ۲.۶ - وظیفه مؤمنان دفاع از آبروی خویش ۲.۷ - فلسفه ابطال افتراء ۲.۸ - عمومیت حکم ابطال افتراء ۳ - در خواست مدرک از افتراء زنندگان ۳.۱ - لزوم شهود در اتهام زنا ۴ - مجازات افتراء زنندگان ۴.۱ - عذاب دنیوی از آثار افتراء ۴.۱.۱ - معنای عذای دنیوی افتراء زنندگان ۴.۲ - مجازات افتراء زنندگان به زنان عفیف ۴.۳ - توبه وسیله اصلاح فاسق ۵ - پانویس ۶ - منبع ۱ - موعظه۱. موعظه و هشدار: خداوند در آیه ۱۷ سوره نور،مؤمنان را موعظه میکند که هرگز مرتکب افترا نشده و به چنین عمل زشتی باز نگردند: «یعِظُکمُ اللّهُ اَن تَعودوا لِمِثلِهِ اَبَدًا اِن کنتُم مُؤمِنین»، ۱.۱ - موعظه از اهداف نزول قرآنهمچنین در آیهای دیگر خداوند یکی از اهداف نزول قرآن را هشدار به کسانی دانسته است که به خداوند افترا زده و معتقد به فرزند داشتن او هستند: «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی اَنزَلَ عَلی عَبدِهِ الکتـبَ ... لِینذِرَ بَأسـًا شَدیدًا مِن لَدُنهُ ... و ینذِرَ الَّذینَ قالوا اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدا». ۱.۲ - موعظه از وظائف پیامبرهمچنین در آیاتی دیگر خداوند به پیامبرش فرمان میدهد که افترا زنندگان را از اتهام زدن به خداوند نهی کرده و پیامد سخت آن را به آنها گوشزد کند: «قُل اِنَّ الَّذینَ یفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ لا یفلِحون مَتـعٌ فِیالدُّنیا ثُمَّ اِلَینا مَرجِعُهُم ثُمَّ نُذیقُهُمُ العَذابَ الشَّدید». ۱.۳ - موعظه از وظائف انبیاءقرآن در آیه ۶۱ سوره طهنیز سخن موسی را نقل میکند که افترا زنندگان را نصیحت کرده و آنان را از فرجام ناگوار عمل خویش برحذر میدارد: «قالَ لَهُم موسی وَیلَکم لا تَفتَروا عَلَی اللّهِ کذِبـًا فَیسحِتَکم بِعَذاب». ۱.۴ - موعظه از وظائف مؤمنیناز آیات مذکور استفاده میشود که مؤمنان نیز وظیفه دارند افترا زنندگان را موعظه کرده و نسبت به پیامدهای افترا به آنان هشدار دهند. افزون بر آیات فوق، افترا عملی است منکر و براساس آیات متعددِ نهی از منکر، مؤمنان موظفاند افترا زنندگان را از این منکر نهی کنند. ۲ - ابطال افتراء۲. ردّ افترا و دفاع از متهم: چون افترا سخنی است باطل و دروغ که باعث اشاعه منکر در جامعه میشود، هم کسی که مورد افترا قرار گرفته و هم دیگران وظیفه دارند آن را رد کرده و در ابطال آن بکوشند. قرآن در همه آیاتی که از افترا سخن به میان آورده، چه افترا به خداوند و پیامبران و چه افترا به مؤمنان بر ردّ و باطل شمردن آن تأکید کرده است؛ از جمله در برابر افترای مشرکان مبنی بر فرزند داشتن خدا، قرآن ذات حق را منزه و بینیاز از این امر شمرده و میگوید: «قالوا اتَّخَذَ اللّهُ ولَدًا سُبحـنَهُ هُوَ الغَنِی» ۲.۱ - افتراء از اعمال منکردر آیاتی دیگر با تأکید و شدتی بیشتر این افترا را مردود شمرده و میگوید: این سخن به قدری منکر است که نزدیک است آسمان از چنین افترایی فروریخته و زمین شکافته و کوهها متلاشی گردد: «لَقَد جِئتُم شیــًا اِدّا تَکادُ السَّمـوتُ یتَفَطَّرنَ مِنهُ وتَنشَقُّ الاَرضُ وتَخِرُّ الجِبالُ هَدّا اَن دَعَوا لِلرَّحمـنِ ولَدا وماینـبَغی لِلرَّحمـنِ اَن یتَّخِذَ وَلَدا» یا آنجا که مشرکان خداوند را به فرمان دادن به امر ناشایست متهم میکنند این افترا را ردّ کرده میگوید: خداوند هیچگاه به چنین اموری فرمان نمیدهد. ۲.۲ - قرآن کلام حقهمچنین در مواردی که مشرکان قرآن را امری دروغ و غیر واقعی میشمارند و پیامبر اسلام را به جعل قرآن متهم میکنند این اتهام را مردود شمرده و قرآن را سخن حق میشمارد: «ما کانَ هـذا القُرءانُ اَن یفتَری مِن دونِ اللّهِ ولـکن تَصدیقَ الَّذی بَینَ یدَیه ...»، ۲.۳ - تحدی قرآنافزون بر این پاسخ، به پیامبر نیز فرمان میدهد تا به این افترا پاسخ گفته و به مشرکان بگوید: اگر این قرآن ساختگی است مثل آن را بیاورید: «فَلیأتوا بِحَدیث مِثلِهِ اِن کانوا صـدِقین»یا دستکم ۱۰ سوره مانند آن را بیاورید: «اَم یقولونَ افتَرهُ قُل فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِهِ مُفتَرَیـت»،یا تنها یک سوره نظیر آن بیاورید:«قُل فَأتوا بِسورَة مِثلِه». ۲.۴ - دفاع پیامبر از آبروی خویشدر مقابل مجنون و سفیه شمردن پیامبران الهی، هم خداوند این افترا را مردود میشمارد: «اَو لَم یتَفَکروا ما بِصاحِبِهِم مِن جِنَّة» و هم خود پیامبران از خود دفاع کرده و در ردّ این افترائات تلاش میکردند: «قالَ یـقَومِ لَیسَ بی سَفاهَةٌ ولـکنّی رَسولٌ مِن رَبِّ العــلَمین اُبَلِّغُکم رِســلـتِ رَبّی». ۲.۵ - دفاع حضرت یوسف از آبروی خویشیوسف پیامبر نیز آنجا که به خیانت به همسر عزیز مصر متهم شد از خود دفاع کرده و وی را مسبب این امر معرفی کرد:«قالَ هِی رودَتنی عَن نَفسی». ۲.۶ - وظیفه مؤمنان دفاع از آبروی خویشافزون بر لزوم دفاع شخص متهم از خود، دیگر مؤمنان نیز وظیفه دارند در برابر نقل و انتشار افترا، از خود واکنش نشان دهند و نگذارند سخنان دروغ در جامعه و درباره مؤمنان منتشر گردد. بر همین اساس قرآن کریم مسلمانانی را که خبر افترا به یکی از همسران پیامبر را شنیدند و در برابر آن سکوت کردند، به شدت سرزنش کرده و میگوید: چرا وقتی چنین سخنی را شنیدید نسبت به مثل خود گمان خیر نبردید و نگفتید این یک دروغ بزرگ و آشکاراست: «لَولا اِذ سَمِعتُموهُ ظَنَّ المُؤمِنونَ والمُؤمِنـتُ بِاَنفُسِهِم خَیرًا وقالوا هـذا اِفک مُبین»؛چرا هنگامی که چنین افترایی شنیدید آن را سبک شمردید و نگفتید ما مجاز نیستیم از آن سخن بگوییم، زیرا این بهتان بزرگی است: «ولَولا اِذ سَمِعتُمُوهُ قُلتُم ما یکونُ لَنا اَن نَتَکلَّمَ بِهـذا سُبحـنَک هـذا بُهتـنٌ عَظیم». ۲.۷ - فلسفه ابطال افتراءسپس در ادامه این آیات، فلسفه ردّ اتهام و عدم سکوت مؤمنان را جلوگیری از انتشار زشتیها و گناهان قبیح دانسته و کسانی را که دوست دارند زشتیها درباره مؤمنان انتشار یابد مستحق عذاب الهی دانسته است: «اِنَّ الَّذینَ یحِبّونَ اَن تَشیعَ الفـحِشَةُ فِی الَّذینَ ءامَنوا لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ». ۲.۸ - عمومیت حکم ابطال افتراءآیات فوق گرچه درباره همسران پیامبر نازل شده؛ ولی از جهاتی عام بوده و افترا در مورد همه مؤمنان را شامل است، چنانکه اشاعه فحشا در آیه اخیر منحصر در اعمال منافی عفت نیست، بلکه هرگونه نشر فساد و اشاعه زشتیها و کمک به توسعه آن را شامل میشود. ۳ - در خواست مدرک از افتراء زنندگان۳. درخواست مدرک و شاهد: از دیگر شیوههای رویارویی با افترا درخواست مدرک و شاهد از افترا زنندگان است. قرآن درباره افترای مشرکان مبنی بر حرام کردن برخی از امور حلال از جانب خداوند، از آنان تقاضای شاهد کرده و میگوید: «هَلُمَّ شُهَداءَکمُ الَّذینَ یشهَدونَ اَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هـذا». یا در موردی دیگر خطاب به همین گروه میگوید: آیا شما شاهد بودید که خداوند به این امور وصیت کرد: «اَم کنتُم شُهَداءَ اِذ وصـّـکمُ اللّهُ بِهـذا» گاه نیز از آنان مدرکی یقینی تقاضا میکند:«نَبِّـونی بِعِلم اِن کنتُم صـدِقین». همچنین درباره ادعای یهود مبنی بر حرمت برخی امور و انتساب آن به خداوند، به آنان میگوید: اگر راست میگویید تورات را آورده و آن را قرائت کنید: «فَأتوا بِالتَّورةِ فَاتلوها اِن کنتُم صـدِقین». ۳.۱ - لزوم شهود در اتهام زنادر مورد افترای به زنان پاکدامن نیز قرآن در آیاتی متعدد سخن از تقاضای شاهد به میان آورده است؛ از جمله درباره اتهام عمل منافی عفت ۴ شاهد را تقاضا کرده که اگر افترا زننده نتواند این ۴ شاهد را اقامه کند میبایست مجازات گردد: «والَّذینَ یرمونَ المُحصَنـتِ ثُمَّ لَم یأتوا بِاَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمـنینَ جَلدَةً» ۴ - مجازات افتراء زنندگان۴. مجازات افترازنندگان: گاهی اوقات و در مورد برخی از اتهامات لازم است فرد افترا زننده مجازات گردد تا او یا دیگران به دروغ مؤمنان و افراد بیگناه را به نسبتهای ناروا متهم نکنند. ۴.۱ - عذاب دنیوی از آثار افتراءقرآن در آیه ۱۹ سوره نوریکی از پیامدهای افترای به مؤمنان را عذاب دردناک دنیوی دانسته است: «اِنَّ الَّذینَ یحِبّونَ اَن تَشیعَ الفـحِشَةُ فِی الَّذینَ ءامَنوا لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ فِی الدُّنیا». ۴.۱.۱ - معنای عذای دنیوی افتراء زنندگانمفسران مصداق این عذاب را حدّی دانستهاند که برای برخی جرایم باید اجرا گردد. [۲۹]
جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۱۳۳.
برخی گفتهاند: عذاب الیم اختصاص به حدّ نداشته، بلکه تعزیر را نیز شامل میشود [۳۱]
الفرقان، ج۱۸، ص۷۷.
همچنین برخی مفسران در ذیل آیه «اِنَّ الَّذینَ یرمونَ المُحصَنـتِ الغـفِلـتِ ... لُعِنوا فِی الدُّنیا»گفتهاند: مقصود از لعن افترازنندگان در دنیا مجازات آنان با تازیانه است. ۴.۲ - مجازات افتراء زنندگان به زنان عفیفافزون بر آیات فوق که در آنها به طور کلی به مجازات افترازنندگان اشاره شده قرآن در آیات دیگری برای افترا زنندگان به زنان عفیف که نتوانند ۴ شاهد بر صحت ادعای خود اقامه کنند مجازات خاص، یعنی ۸۰ ضربه تازیانه و نپذیرفتن شهادت آنان به طور دائم تعیین کرده است: «والَّذینَ یرمونَ المُحصَنـتِ ثُمَّ لَم یأتوا بِاَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمـنینَ جَلدَةً و لا تَقبَلوا لَهُم شَهـدَةً اَبَدًا و اُولـئِک هُمُ الفـسِقون». ۴.۳ - توبه وسیله اصلاح فاسقمگر اینکه بعد از ارتکاب عمل توبه کنند. در این صورت شهادت آنان پذیرفته و از زمره فاسقان خارج خواهند شد: «اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن بَعدِ ذلِک و اَصلَحوا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم»، هرچند مجازات آن در صورت ثبوت با توبه برداشته نمیشود. [۳۷]
الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۵۲۶-۵۵۲۷.
۵ - پانویس
۶ - منبعدانشنامه موضوعی قرآن |