زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه
 

برخورد با افتراء





از آیات قرآن کریم راهها و اموری در برخورد با افترا زنندگان استفاده می‌شود که به آن امور و طرق، راه‌های برخورد با افتراء گویند؛ که در ذیل به برخی از طرق برخورد با افتراء ذکر می‌شود.


۱ - موعظه



۱. موعظه و هشدار:
خداوند در آیه ۱۷ سوره نور،مؤمنان را موعظه می‌کند که هرگز مرتکب افترا نشده و به چنین عمل زشتی باز نگردند: «یعِظُکمُ اللّهُ اَن تَعودوا لِمِثلِهِ اَبَدًا اِن کنتُم مُؤمِنین»،

۱.۱ - موعظه از اهداف نزول قرآن


همچنین در آیه‌ای دیگر خداوند یکی از اهداف نزول قرآن را هشدار به کسانی دانسته است که به خداوند افترا زده و معتقد به فرزند داشتن او هستند: «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی اَنزَلَ عَلی عَبدِهِ الکتـبَ ... لِینذِرَ بَأسـًا شَدیدًا مِن لَدُنهُ ... و ینذِرَ الَّذینَ قالوا اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدا».

۱.۲ - موعظه از وظائف پیامبر


همچنین در آیاتی دیگر خداوند به پیامبرش فرمان می‌دهد که افترا زنندگان را از اتهام زدن به خداوند نهی کرده و پیامد سخت آن را به آنها گوشزد کند: «قُل اِنَّ الَّذینَ یفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ لا یفلِحون مَتـعٌ فِی‌الدُّنیا ثُمَّ اِلَینا مَرجِعُهُم ثُمَّ نُذیقُهُمُ العَذابَ الشَّدید».

۱.۳ - موعظه از وظائف انبیاء


قرآن در آیه ۶۱ سوره طهنیز سخن موسی را نقل می‌کند که افترا زنندگان را نصیحت کرده و آنان را از فرجام ناگوار عمل خویش برحذر می‌دارد: «قالَ لَهُم موسی وَیلَکم لا تَفتَروا عَلَی اللّهِ کذِبـًا فَیسحِتَکم بِعَذاب».

۱.۴ - موعظه از وظائف مؤمنین


از آیات مذکور استفاده می‌شود که مؤمنان نیز وظیفه دارند افترا زنندگان را موعظه کرده و نسبت به پیامدهای افترا به آنان هشدار دهند.
افزون بر آیات فوق، افترا عملی است منکر و براساس آیات متعددِ نهی از منکر، مؤمنان موظف‌اند افترا زنندگان را از این منکر نهی کنند.

۲ - ابطال افتراء



۲. ردّ افترا و دفاع از متهم:
چون افترا سخنی است باطل و دروغ که باعث اشاعه منکر در جامعه می‌شود، هم کسی که مورد افترا قرار گرفته و هم دیگران وظیفه دارند آن را رد کرده و در ابطال آن بکوشند.
قرآن در همه آیاتی که از افترا سخن به میان آورده، چه افترا به خداوند و پیامبران و چه افترا به مؤمنان بر ردّ و باطل شمردن آن تأکید کرده است؛ از جمله در برابر افترای مشرکان مبنی بر فرزند داشتن خدا، قرآن ذات حق را منزه و بی‌نیاز از این امر شمرده و می‌گوید: «قالوا اتَّخَذَ اللّهُ ولَدًا سُبحـنَهُ هُوَ الغَنِی»

۲.۱ - افتراء از اعمال منکر


در آیاتی دیگر با تأکید و شدتی بیشتر این افترا را مردود شمرده و می‌گوید: این سخن به قدری منکر است که نزدیک است آسمان از چنین افترایی فروریخته و زمین شکافته و کوهها متلاشی گردد: «لَقَد جِئتُم شیــًا اِدّا تَکادُ السَّمـوتُ یتَفَطَّرنَ مِنهُ وتَنشَقُّ الاَرضُ وتَخِرُّ الجِبالُ هَدّا اَن دَعَوا لِلرَّحمـنِ ولَدا وماینـبَغی لِلرَّحمـنِ اَن یتَّخِذَ وَلَدا»
یا آنجا که مشرکان خداوند را به فرمان دادن به امر ناشایست متهم می‌کنند این افترا را ردّ کرده می‌گوید: خداوند هیچ‌گاه به چنین اموری فرمان نمی‌دهد.

۲.۲ - قرآن کلام حق


همچنین در مواردی که مشرکان قرآن را امری دروغ و غیر واقعی می‌شمارند و پیامبر اسلام را به جعل قرآن متهم می‌کنند این اتهام را مردود شمرده و قرآن را سخن حق می‌شمارد: «ما کانَ هـذا القُرءانُ اَن یفتَری مِن دونِ اللّهِ ولـکن تَصدیقَ الَّذی بَینَ یدَیه ...»،

۲.۳ - تحدی قرآن


افزون بر این پاسخ، به پیامبر نیز فرمان می‌دهد تا به این افترا پاسخ گفته و به مشرکان بگوید: اگر این قرآن ساختگی است مثل آن را بیاورید: «فَلیأتوا بِحَدیث مِثلِهِ اِن کانوا صـدِقین»یا دست‌کم ۱۰ سوره مانند آن را بیاورید: «اَم یقولونَ افتَرهُ قُل فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِهِ مُفتَرَیـت»،یا تنها یک سوره نظیر آن بیاورید:«قُل فَأتوا بِسورَة مِثلِه».

۲.۴ - دفاع پیامبر از آبروی خویش


در مقابل مجنون و سفیه شمردن پیامبران الهی، هم خداوند این افترا را مردود می‌شمارد: «اَو لَم یتَفَکروا ما بِصاحِبِهِم مِن جِنَّة»
و هم خود پیامبران از خود دفاع کرده و در ردّ این افترائات تلاش می‌کردند: «قالَ یـقَومِ لَیسَ بی سَفاهَةٌ ولـکنّی رَسولٌ مِن رَبِّ العــلَمین اُبَلِّغُکم رِســلـتِ رَبّی».

۲.۵ - دفاع حضرت یوسف از آبروی خویش


یوسف پیامبر نیز آنجا که به خیانت به همسر عزیز مصر متهم شد از خود دفاع کرده و وی را مسبب این امر معرفی کرد:«قالَ هِی رودَتنی عَن نَفسی».

۲.۶ - وظیفه مؤمنان دفاع از آبروی خویش


افزون بر لزوم دفاع شخص متهم از خود، دیگر مؤمنان نیز وظیفه دارند در برابر نقل و انتشار افترا، از خود واکنش نشان دهند و نگذارند سخنان دروغ در جامعه و درباره مؤمنان منتشر گردد.
بر همین اساس قرآن کریم مسلمانانی را که خبر افترا به یکی از همسران پیامبر را شنیدند و در برابر آن سکوت کردند، به شدت سرزنش کرده و می‌گوید: چرا وقتی چنین سخنی را شنیدید نسبت به مثل خود گمان خیر نبردید و نگفتید این یک دروغ بزرگ و آشکاراست: «لَولا اِذ سَمِعتُموهُ ظَنَّ المُؤمِنونَ والمُؤمِنـتُ بِاَنفُسِهِم خَیرًا وقالوا هـذا اِفک مُبین»؛چرا هنگامی که چنین افترایی شنیدید آن را سبک شمردید و نگفتید ما مجاز نیستیم از آن سخن بگوییم، زیرا این بهتان بزرگی است: «ولَولا اِذ سَمِعتُمُوهُ قُلتُم ما یکونُ لَنا اَن نَتَکلَّمَ بِهـذا سُبحـنَک هـذا بُهتـنٌ عَظیم».

۲.۷ - فلسفه ابطال افتراء


سپس در ادامه این آیات، فلسفه ردّ اتهام و عدم سکوت مؤمنان را جلوگیری از انتشار زشتیها و گناهان قبیح دانسته و کسانی را که دوست دارند زشتیها درباره مؤمنان انتشار یابد مستحق عذاب الهی دانسته است: «اِنَّ الَّذینَ یحِبّونَ اَن تَشیعَ الفـحِشَةُ فِی الَّذینَ ءامَنوا لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ».

۲.۸ - عمومیت حکم ابطال افتراء


آیات فوق گرچه درباره همسران پیامبر نازل شده؛ ولی از جهاتی عام بوده و افترا در مورد همه مؤمنان را شامل است، چنان‌که اشاعه فحشا در آیه اخیر منحصر در اعمال منافی عفت نیست، بلکه هرگونه نشر فساد و اشاعه زشتیها و کمک به توسعه آن را شامل می‌شود.

۳ - در خواست مدرک از افتراء زنندگان



۳. درخواست مدرک و شاهد:
از دیگر شیوه‌های رویارویی با افترا درخواست مدرک و شاهد از افترا زنندگان است.
قرآن درباره افترای مشرکان مبنی بر حرام کردن برخی از امور حلال از جانب خداوند، از آنان تقاضای شاهد کرده و می‌گوید: «هَلُمَّ شُهَداءَکمُ الَّذینَ یشهَدونَ اَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هـذا».
یا در موردی دیگر خطاب به همین گروه می‌گوید: آیا شما شاهد بودید که خداوند به این امور وصیت کرد: «اَم کنتُم شُهَداءَ اِذ وصـّـکمُ اللّهُ بِهـذا»
گاه نیز از آنان مدرکی یقینی تقاضا می‌کند:«نَبِّـونی بِعِلم اِن کنتُم صـدِقین».
همچنین درباره ادعای یهود مبنی بر حرمت برخی امور و انتساب آن به خداوند، به آنان می‌گوید: اگر راست می‌گویید تورات را آورده و آن را قرائت کنید: «فَأتوا بِالتَّورةِ فَاتلوها اِن کنتُم صـدِقین».

۳.۱ - لزوم شهود در اتهام زنا


در مورد افترای به زنان پاکدامن نیز قرآن در آیاتی متعدد سخن از تقاضای شاهد به میان آورده است؛ از جمله درباره اتهام عمل منافی عفت ۴ شاهد را تقاضا کرده که اگر افترا زننده نتواند این ۴ شاهد را اقامه کند می‌بایست مجازات گردد: «والَّذینَ یرمونَ المُحصَنـتِ ثُمَّ لَم یأتوا بِاَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمـنینَ جَلدَةً»

۴ - مجازات افتراء زنندگان



۴. مجازات افترازنندگان:
گاهی اوقات و در مورد برخی از اتهامات لازم است فرد افترا زننده مجازات گردد تا او یا دیگران به دروغ مؤمنان و افراد بی‌گناه را به نسبتهای ناروا متهم نکنند.

۴.۱ - عذاب دنیوی از آثار افتراء


قرآن در آیه ۱۹ سوره نوریکی از پیامدهای افترای به مؤمنان را عذاب دردناک دنیوی دانسته است: «اِنَّ الَّذینَ یحِبّونَ اَن تَشیعَ الفـحِشَةُ فِی الَّذینَ ءامَنوا لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ فِی الدُّنیا».

۴.۱.۱ - معنای عذای دنیوی افتراء زنندگان


مفسران مصداق این عذاب را حدّی دانسته‌اند که برای برخی جرایم باید اجرا گردد.
[۲۹] جامع‌البیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۱۳۳.

برخی گفته‌اند: عذاب الیم اختصاص به حدّ نداشته، بلکه تعزیر را نیز شامل می‌شود
[۳۱] الفرقان، ج۱۸، ص۷۷.

همچنین برخی مفسران در ذیل آیه «اِنَّ الَّذینَ یرمونَ المُحصَنـتِ الغـفِلـتِ ... لُعِنوا فِی الدُّنیا»گفته‌اند: مقصود از لعن افترازنندگان در دنیا مجازات آنان با تازیانه است.


۴.۲ - مجازات افتراء زنندگان به زنان عفیف


افزون بر آیات فوق که در آنها به طور کلی به مجازات افترازنندگان اشاره شده قرآن در آیات دیگری برای افترا زنندگان به زنان عفیف که نتوانند ۴ شاهد بر صحت ادعای خود اقامه کنند مجازات خاص، یعنی ۸۰ ضربه تازیانه و نپذیرفتن شهادت آنان به طور دائم تعیین کرده است: «والَّذینَ یرمونَ المُحصَنـتِ ثُمَّ لَم یأتوا بِاَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمـنینَ جَلدَةً و لا تَقبَلوا لَهُم شَهـدَةً اَبَدًا و اُولـئِک هُمُ الفـسِقون».

۴.۳ - توبه وسیله اصلاح فاسق


مگر اینکه بعد از ارتکاب عمل توبه کنند. در این صورت شهادت آنان پذیرفته و از زمره فاسقان خارج خواهند شد: «اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن بَعدِ ذلِک و اَصلَحوا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم»، هرچند مجازات آن در صورت ثبوت با توبه برداشته نمی‌شود.
[۳۷] الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۵۲۶-۵۵۲۷.


۵ - پانویس


 
۱. نور/سوره۲۴، آیه۱۷.    
۲. کهف/سوره۱۸، آیه۲-۱.    
۳. کهف/سوره۱۸، آیه۴.    
۴. یونس/سوره۱۰، آیه۷۰-۶۹.    
۵. طه/سوره۲۰، آیه۶۱.    
۶. یونس/سوره۱۰، آیه۶۸.    
۷. مریم/سوره۱۹، آیه۸۹.    
۸. مریم/سوره۱۹، آیه۹۲.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۲۸.    
۱۰. یونس/سوره۱۰، آیه۳۷.    
۱۱. طور/سوره۵۲، آیه۳۴.    
۱۲. هود/سوره۱۱، آیه۱۳.    
۱۳. یونس/سوره۱۰، آیه۳۸.    
۱۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۴.    
۱۵. سبأ/سوره۳۴، آیه۴۶.    
۱۶. تکویر/سوره۸۱، آیه۲۲.    
۱۷. اعراف/سوره۷، آیه۶۸-۶۷.    
۱۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۶.    
۱۹. نور/سوره۲۴، آیه۱۲.    
۲۰. نور/سوره۲۴، آیه۱۶.    
۲۱. نور/سوره۲۴، آیه۱۹.    
۲۲. تفسیرنمونه، ج۱۴، ص۴۰۳.    
۲۳. انعام/سوره۶، آیه۱۵۰.    
۲۴. انعام/سوره۶، آیه۱۴۴.    
۲۵. انعام/سوره۶، آیه۱۴۳.    
۲۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۹۳.    
۲۷. نور/سوره۲۴، آیه۴.    
۲۸. نور/سوره۲۴، آیه۱۹.    
۲۹. جامع‌البیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۱۳۳.
۳۰. مجمع‌البیان، ج۷، ص۲۳۲.    
۳۱. الفرقان، ج۱۸، ص۷۷.
۳۲. نور/سوره۲۴، آیه۲۳.    
۳۳. مجمع‌البیان، ج۷، ص۲۱۱.    
۳۴. نور/سوره۲۴، آیه۴.    
۳۵. نور/سوره۲۴، آیه۵.    
۳۶. جواهرالکلام، ج۴۱، ص۴۲۸.    
۳۷. الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۵۲۶-۵۵۲۷.


۶ - منبع


دانشنامه موضوعی قرآن    


رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | تهمت | رذائل اخلاقی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.