بدبُدّ (جمع: بِدَدَة، فارسی: بُتْ) در عربی به سه معنی متفاوت به کار رفته است: معبد (بتکده)، بودا (که ممکن است لزوماً پیکره بودا نباشد) و بت. ۱ - معنای بداین واژه بر بعضی از بتکدهها اطلاق میشود، بخصوص در بخشی از عجائبالهند. [۱]
رامهرمزی، ص ۵.
[۲]
یادنامه ژان سوواژه، ج ۱، ص ۱۹۲.
این معنی با اینکه در لسان العرب مقدم بر سایر معانی آمده، بر حسب ظاهر از همه نادرتر است.
بدّ در نوشته نویسندگانی چون جاحظ [۳]
عمرو بن بحر جاحظ، التربیع والتدویر، ص ۷۶، چاپ پلا.
و مسعودی و بیرونی و شهرستانی به معنی بوداست.
۲ - نخستین بد در میان هندیانمسعودی [۴]
علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه والاشراف، ص ۲۰۱، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۹۴.
درباره آغاز تاریخ و ضمن گفتگو از بتکدهای به نام «خانه زرین» در مولتان [۵]
ابوریحان بیرونی، ج ۱، ص ۳۶۸.
[۶]
ابوریحان بیرونی، ج ۲، ص ۱۸.
گفته است که نخستین بدّ ۰۰۰، ۱۲ بار ۰۰۰، ۳۳ سال پیش در میان هندیان پدید آمد.
بیرونی با اینکه در آیین برهمایی اطلاعات وسیعی داشت، با کیش بودایی چندان آشنا نبود. ۳ - تعریف بودا از نظر شهرستانیشهرستانی، [۷]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، ص ۴۱۶، چاپ کورتُن، لندن ۱۸۴۶.
[۸]
ابن حزم، کتاب الفصل فی الملل والاهواء والنحل، ج۳، ص ۲۴۰، و بهامشه الملل و النحل لِلامام ابیالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی، بغداد ۱۹۶۴.
که عکس این معنی در حقّش صادق است، در تعریف بودا گفته: مردی است از مردم این جهان که نازاده است، همسر نمیگیرد، نه میخورد و نه میآشامد، نه پیر میشود و نه میمیرد، و نخستین بودا که پنج هزار سال پیش از هجرت ظهور کرده نامش شاکین (شاکیامونی) بوده است.
۴ - تعریف بودیسعیّه از نظر شهرستانیشهرستانی به احوال بودی ساتواها نیز که در مرتبه پایینتر از بوداها هستند آشنایی داشته و آنان را بودیسعیّه نامیده است؛ اینان مردانی هستند که جویای طریق حقیقتاند و با عمل به ده فضیلت و پرهیز از ده معصیت به مرتبه والا نایل میشوند. ۵ - مقایسه بودا با حضرت خضراین محقق ملل و نحل ، که ضمناً پیروان بودا را معتقد به قِدَم عالم و پاداش اعمال در زندگی دیگر میدانست، اظهار داشته که بوداها به چهرههایی گوناگون در کاخهایِ شاهان هند دیده میشوند و آنها را با خضر در معتقدات مسلمانان مقایسه کرده است. ۶ - بودا در تاریخ مذهبیهرچند که مسلمانان درباره مذهب بودایی اطلاعات مختصری داشتند، این نکته شایان توجه است که با قرار دادن محل هبوط آدم در جزیره سرندیب، روایات بودایی را که حاکی از وجود ارتباط میان «قله آدم» و شخصِ بوداست با تاریخِ مذهبی خود وفق دادهاند [۹]
اخبار الصین والهند، چاپ و ترجمه سواژه، ج۱، ص ۳۶.
۷ - بت و صنم ترجمه کلمه بدو نیز کلمه بدّ غالباً به معنی بت به کار رفته است. در روایت جاحظ [۱۰]
عمرو بن بحر جاحظ، التربیع والتدویر، ص ۴۰، چاپ پلا.
احتمالاً منظور «بدّ کُوَیْر» است، و ابن دُرَیْد [۱۱]
ابن منظور، لسانالعرب، ذیل واژه، بیروت ۱۹۵۵-۱۹۵۶.
بدّ را « صنم » ترجمه کرده است.
مؤلّف اخبارالصّین والهند [۱۲]
اخبار الصین والهند، چاپ و ترجمه سواژه، ج۱، ص ۲۴.
بتی را بدّ خوانده که در هند پرستیده میشود و چندین روسپی متعیّن وقف خدمت به او هستند.
ابن ندیم [۱۳]
ابن منظور، لسانالعرب، ص ۶۱۸، بیروت ۱۹۵۵-۱۹۵۶.
با تأکید بر وجود بیست هزار بدّ در معبد مانْکیر و پس از برشمردن تعبیرات گوناگون درباره شخصیتهایی که این بتها مظاهر آنها هستند، تصریح کرده [۱۴]
ابن منظور، لسانالعرب، ص ۶۲۱، بیروت ۱۹۵۵-۱۹۵۶.
که بدّ واژهای عام است در حالیکه صنم بر هر یک از انواع بت اطلاق میشود؛ آنگاه بدِّ بزرگ را بتفصیل وصف کرده است.
بتِ سومنات نزد مسلمانان شبه قاره از شهرت خاصی برخوردار بوده است. [۱۵]
مصلح بن عبدالله سعدی، بوستان، ج۱، ص ۲۳۸، چاپ پلتس.
دَمِشْقی [۱۶]
چاپ مِرِن، سن پطرزبورگ ۱۸۶۵، ج۱، ص ۱۷۰-۱۷۱، محمد بن ابیطالب دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البر والبحر، چاپ مِرِن، سن پطرزبورگ ۱۸۶۵.
این بت را بدقت وصف کرده و نام بدّ را به بت اعظم داده که مرکب از دو سنگ به شکل آلت تناسلی نر و ماده است.
۸ - فهرست منابع(۱) ابن حزم، کتاب الفصل فی الملل والاهواء والنحل، و بهامشه الملل و النحل لِلامام ابیالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی، بغداد ۱۹۶۴. (۲) ابن منظور، لسانالعرب، بیروت ۱۹۵۵-۱۹۵۶. (۳) ابن ندیم، کتاب الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدد، تهران ۱۳۶۶ش. (۴) اخبار الصین والهند، چاپ و ترجمه سواژه. (۵) عمرو بن بحر جاحظ، التربیع والتدویر، چاپ پلا. (۶) محمد بن ابیطالب دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البر والبحر، چاپ مِرِن، سن پطرزبورگ ۱۸۶۵. (۷) مصلح بن عبدالله سعدی، بوستان، چاپ پلتس. (۸) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، چاپ کورتُن، لندن ۱۸۴۶. (۹) علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه والاشراف، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۹۴. (۱۰) Muh ¤ ammad b Ah ¤ mad Abu Rayh ¤ a ¦ n B ¦ â ru ¦ n ¦ â , India ,. tr Sachau. (۱۱) Mإ morial Jean Sauvaget , ed D Sourdel and J Sourdel-Tomine, Damascus ۱۹۵۴, ۱۹۶۱. (۱۲) Buzurg bShahriya ¦ r Ra ¦ m-H ¤ urmuz ¦ â , Livre des merveilles de l'Inde = کتاب عجایبالهند , texte arabe, traduction fran µ aise par L Marcel Devic, Leiden ۱۸۸۳-۱۸۸۶. (۱۳)(Reinaud, in Journal Asiatique , (۱۸۴۴-۱۸۴۵. (۱۴) Sa`d ¦ â , Bu ¦ sta ¦ n , Eng trans R Levy, London ۱۹۱۸ Fr trans Barbier de Meynard. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بد»، شماره۶۷۶. |